eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به گوش باش جرس را، به گوش ای دل غافل! گذشت قافله‌ی عشق و خفته پای تو در گِل به گوش ای دل غافل، چو تخته پاره مبادا به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل به ورطه‌های بلاخیز، ناخدا که نباشد نمی‌رسد به سلامت کسی به پهنه‌ی ساحل به هر چه چنگ زنی عاقبت تباه‌ترینی... به تار چادر زینب مگر شوی متوسل سلام خواهر طوفان، سلام خواهر خورشید سلام خواهر دریا، سلام خواهر ساحل اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم نمی‌رسید قیام حسین بی تو به منزل به هر کجا که بدوزیم چشم، رد تو پیداست شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل تن شکسته و موی سپید و قد خمیده... به پای عشق برادر ندارد این همه قابل سری به نیزه بلندست در برابرت ای وای شهید زنده‌ای اکنون، چه حاجت‌ست به قاتل مگر که راه تورا، نیزه‌ها جدا کند از او وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل کرامت تو چه ها می‌کند که سلسله حتی به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل زبون شمردن رنج اسارت‌ست چه آسان به دوش بردن بار امانت‌ست چه مشکل چه ‌ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله رسید جان تو بر لب، بریدی از نفست دل خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را روایتی که تو سر کوفتی به چوبه‌ی محمل چه غم که نیست توان، می‌کنی نشسته " قُمِ اللیل" در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل جلیله، فاضله، امنیه، باکیه، جبل الصبر فصیحه، عالمه، بنت الهدی، ملیکه خصائل عقیله،  قُرَة عین الامیر،  سِرُّ ابیها (تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل) به قتل کفر کمر بست تیغ خطبه‌ات آنسان که می‌نمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل چه زَهره‌ها که نمود آب ابن آکله آنجا که با خطابه‌ی زهرایی تو گشت مقابل هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز نگشته صاعقه‌ی غیرتی شبیه تو نازل خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف... تویی مراد طریقت، تویی شریعت کامل که طالبان حقیقت، به فرض وهم بگردند مگر به صبح قیامت، به فیض درک تو نائل ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زینب آن بانوی عظمایی که دست قدرتش کهکشان چرخ را بر پا طناب انداخته شمسه‌ی کاخ جلال و رفعتش از فرط نور مِهر عالم‌تاب را، از آب و تاب انداخته دختر مرد دوعالم، آنکه گاهِ خشم خویش رَعشه بر این چار ماه و هفت باب انداخته این همان بانوست کز نطق و بیان همچون علی انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته گر زبانش ذوالفقار حیدری نَبْوَد چرا؟ خصم را دردل شرر، همچون شهاب انداخته همتش چون بازوی خیبرگشای حیدری‌ست بارگاه کفر را در انقلاب انداخته کشتی دین، کربلا شد غرقْ از طوفان کفر همت زینب زنو آن‌را بر آب انداخته حِلم او، صبر و توانایی زدست صبر برد عِلم او، از دست هر دانا کتاب انداخته تا قیامت وصف او "موزون" اگر گویی کم است زان که حق او را چو خود در احتجاب انداخته ✍مرحوم () 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
...تو کیستی؟ که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست تویی جگرگوشهٔ آل کسا به درک تو عقلِ رسا، نارسا... چشم علی محو تماشای تو به جای پای فاطمه پای تو... تو بوده‌ای سنگ صبور همه تو برده‌ای فیض حضور همه... دفاع تو، صبر تو، احساس تو حسینْ تو، حسنْ تو، عباسْ تو... روی تو حسرتِ دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب خاک رهت به عرش پهلو زده پیش قدِ تو سرو زانو زده... مدرسهٔ تو دامن فاطمه معلّمی ندیده و عالمه صدای تو دل از علی می‌برد ناز تو را فاطمه هم می‌خرد فاطمه فخر مصطفی بر همه از تو ولی، فخرکنان فاطمه... نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات ندیده همسایهٔ تو سایه‌ات عمۀ ساداتی و زینِ اَبی عقیلهٔ هاشمیان زینبی لبت «یکی گوی» دو تا نگفته هر چه شنیده جز خدا نگفته ولادتت ولادت گریه بود گریهٔ تو شهادت گریه بود ای تو، به هر غمی امید حسین کشتهٔ عشقی و شهید حسین تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینة النجاتی... نام شما هر دو به دنبال هم آینهٔ همید و تمثال هم معنی اگر ز خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
انتهای صبر در اصل ابتدای زینب است چشم زهرا و علی وقف عزای زینب است گریه بر او هست گریه بر حسین و بر حسن مبدأ گریه در عالم غصه‌های زینب است در غدیر کربلا زینب امامت می‌کند جلوه "مَن کُنتُ مولا" در ولای زینب است پنج تن دلداده‌ی اویند پس با این حساب اصلاً این اهل کسا اهل کسای زینب است حق شفا را داده در تربت که این خاک شریف.. کیمیای عشق شد چون زیر پای زینب است کربلا را زینب از غربت برون آورده است پرچم سرخ حسینی در هوای زینب است نور خاک چادرش کافر مسلمان می‌کند عزت اسلام از یاربنای زینب است شام را با جمله "اِلّا جَمیلا "خاک کرد ابتلای انبیا جمعاً بلای زینب است :: دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها.. مردن ما کمترین درک عزای زینب است ✍ و 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرعون تا به حضرت موسی اشاره کرد موسی فقط به گوشه‌ی دریا اشاره کرد مردم که حرف پشت سر آسمان زدند مریم به گاهواره‌ی عیسی اشاره کرد دین نا تمام بود خدا یک امام خواست دست نبی به قامت مولا اشاره کرد از علت وجودِ دو عالم سؤال شد دست خدا به ام ابیها اشاره کرد مادر زمان رفتن خود با دو دخترش از روز درد گفت و به فردا اشاره کرد مولا زمان رفتن خود از امیر عشق- گفت و سپس به کودک رعنا اشاره کرد روز نبرد آمد و دیدند تیغ او صد کشته داد چونکه به هر جا اشاره کرد یکجا هزار دست، کمان را کشید و بعد یکجا هزار دست به سقا اشاره کرد جبریل، چشم‌های خودش را گرفته بود با چشم‌های بسته به آنجا اشاره کرد- که یک زن از بلندی دیوانه‌وار عشق بر روی خاک‌ها به بدن‌ها اشاره کرد از او سوال شد: زن تنها چه می‌کشی؟! مابین دردهاش چه زیبا اشاره کرد: غیر از جمیل هیچ ندیدم همین و بس با چشم‌های خسته به بالا اشاره کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کجا پیدا کند دنیا پرستاری از او بهتر مگر دارد حسین بن علی یاری از او بهتر؟ شهیدانِ حرم وقتی که می‌رفتند می‌گفتند بهشتِ ما ندارد راه همواری از او بهتر سرِ بالا بلندی روی دستش سربلند و سرخ به سرداران عالم نیست سرداری از او بهتر اگر بار امانت عشق بود و ما بلی گفتیم ندارد این جهان بر دوش خود باری از او بهتر برای قطره‌ی اشکی که از عشق حسین آید در این عالم نمی‌یابی خریداری از او بهتر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟! در دل دریای دشمن بی مهابا ایستاده لرزه می‌افتد به جان خیل دشمن از خروشش وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده می‌گذارد پای بر فرق شط از دریا دلی‌ها وه چه بشکوه و تماشایی است دریا ایستاده گر چه زینب زیر بار داغ‌ها از پا نشسته تکیه کرده بر عمود خیمه‌ها، تا ایستاده او که دارد فطرتی نازک‌تر از آیینه حتی در مصاف خصم؛ چون کوهی ز خارا ایستاده با غریو «ما رایت فی البلا الا جمیلا» پیش روی آن همه زشتی چه زیبا ایستاده از قیام کربلا این درس را آموخت باید: ظلم را نتوان ز پا انداخت الا ایستاده این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران: مرگ در فرهنگ ما زیباست اما ایستاده ! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از نسل يك حقيقتِ دور از مَجاز بود زينبْ كه شاهزاده‌ی مُلـكِ حِجاز بـود با سرشكستگي ابـداً سِـنخيت نداشت اين كوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود وقتي كه بـود وارثِ اجـلالِ مـادري تشـبيه او به حضرت زهرا مُجاز بود در عصمت و وقار و حـيا بعد مادرش بر كُـلِّ بـانـوانِ جـهان پيـشـتاز بود او را خطابِ عالـِمـه شـد، بي مُعلَّمه اَلحَـقْ چه قدر درخـورِ اين امتياز بـود حرف از گره گُشايي او رفـت هر كُجـا دستش شبيه دست علی چاره ساز بود پيوسته داشت ياصمد و ياغني به لب با اين حساب از دو جهان بی نياز بود با "يا حسين" خاطرش آرام می‌گرفت از بس كه اسـمِ دلـبرِ او دلنــواز بود قـارون شد آن فقير كه وقتی نياز داشت دسـتش به سمـت خانه‌ی زينب دراز بود در راهِ عشق خويشتن از هستی‌اش گُذشت هســتی فدای او كه چنين پاكـباز بود چشمم شود فداش كه اشـكـم به ماتمش با اشكِ بر حسين و حسن، همتراز بود چون شـد حُسين قبله‌ی اشك و قتيل اشك زيـنب، خُـدايِ عـالَـمِ سـوز و گداز بود از چادرش نيامده شكلی به ذهنِ شعر جُـز پرچــمي سياه كه در اهـتـزاز بود از دستْ بسته بودن او كم سخـن بگـو دستـش شـبيه دستِ خـداوند باز بود :: وقتي رسيد نـاقه‌ی او پرده داشت، آه روزي كه رفـت ناقه‌ی او بی جهاز بود از چشم خويش آب بر آن حلق تشنه ريخت بيخود فرات روز دهــم گرم ناز بود يك سال و نيم در غم لب‌های خشك شاه خيره به آب، وقت وضوي نماز بود از گيسوي سپيد و كمانِ قدش، بفـهم ...درد اسارتش چه قَـدَر جانگـداز بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته، اعتکاف کنم تا شوم مُحرم حریم دمشق کعبه‌ی عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اوّلین حرف و آخرین مطلب السّلام علیکِ یا زینب! السّلام ای ملیکة الدّنیا! السّلام ای شفیعة العقبا! السّلام ای نبیره‌ی یاسین! السّلام ای نتیجه‌ی طاها! السّلام ای سلالة الحیدر! السّلام ای سلیلة الزّهرا! السّلام ای حسن ز پا تا سر! السّلام ای حسین سر تا پا! بردی ای نور عین و عین نور! تو از این پنج نور، فیض حضور ای تو ناموس قادر متعال! مایه‌ی افتخار احمد و آل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت و حسین کمال ای حریم تو احسن المأمن! وی مدیح تو افضل الاعمال! دم ز تو می‌زنیم در همه دم یاد تو می‌کنیم در همه حال ای که یادت نمی‌رود از یاد! پدر و مادرم فدای تو باد! فاطمه زاده و علی حسبی علوی ذات و فاطمی نسبی کرمت شامل رجال و نسا حرمت مستجار شیخ و صبی ای ملقّب به زین اب! زینب! تو سزاوار این‌چنین لقبی زینبت خوانده است گر چه خدا به خدا زِین جدّ و امّ و ابی ای تو آیینه‌ی صفات حق! عفّت تام، عصمت مطلق خطبه‌هایت مبلّغ مکتب گریه‌هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله‌ی عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب: با ادب با وضو بباید برد نام عُلیا مخدرّه زینب وه! که نامت به وحی، تمثیل است زآن که نام‌آور تو جبریل است عقل، مجنون توست سیّدتی! عشق، مفتون توست سیّدتی! ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیّدتی! حج و صوم وصلوة وخمس و زکات همه مرهون توست سیّدتی! نه فقط کربلا و کوفه و شام کعبه ممنون توست سیّدتی! همه هستیّ خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی محو صبر تو حضرت ایّوب مات اشک تو یوسف و یعقوب یاد تو در ضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گَرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب تویی آن کس که بس مصیبت دید شد به امّ المصائبی منسوب چه مصائب؟ که پیر کرده تو را بلکه از عمر، سیر کرده تو را آن که از بار غم خمیده تویی داغ بر روی داغ دیده تویی آن که هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده تویی آن که از خیمه‌گاه تا گودال همه‌ی راه را دویده تویی آن که فریاد واحسینایش از زمین بر فلک رسیده تویی تویی آن زن که رفت مردانه کوفه، زندان و شام، ویرانه تویی آن بانویی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود تویی آن بانویی که در دل شب گرم راز و نیاز و نافله بود تویی آن بانویی که بر لب او نه گلایه نه شِکوه نه گله بود تویی آن بانویی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی ای مهین جلوه‌ی دلارایی! وی بهین اسوه‌ی شکیبایی! ما همه ذرّه و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی ای وجودت مطاف درد و غم در لقب کعبة الرّزایایی آن همه داغ دیدی و گفتی من ندیدم به غیر زیبایی همه مبهوت و مات بینش تو آفرین‌ها بر آفرینش تو گر شود صبر با تو رو در رو پیش پای تو می‌زند زانو صابران را تو برترین اسوه شاکران را تو بهترین الگو درد جان را محبتت درمان زخم دل را ولایتت دارو ما فقیر تو و تو مستغنی ما گدای تو و تو شه‌بانو هر چه هستیم خوب یا که بدیم چنگ بر تار چادر تو زدیم من کجا مدح دخت دخت رسول؟ نازپرورده‌ی علیّ و بتول ای عقیله میان هاشمیان! عاجز از درک تو تمام عقول تا بیایم به آستان‌بوسی کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟ به سر آمد مدیحه و پایش بزن از راه مهر، مُهر قبول "تربتم" لیک کم‌ترم از خاک باد ارواح العالمین فداک! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گوشه‌ای از چادرش امن و امان عالم است زینب کبری پناه و آشیان عالم است قهرمانان را بگو رخت خجالت تن کنند تا جهان برپاست، زینب قهرمان عالم است دختر زهرا خود زهراست پس با این حساب دخت حیدر نیز بانوی زنان عالم است جان عالم کیست مردم جز حسین بن علی؟ جان ما قربان آنکه جانِ جان عالم است هر کجا پا می‌گذارد می‌شود آنجا بهشت پس مقام سِیّده زینب جنان عالم است بی کس و کاری اگر، تنها به زینب رو بزن او کَس و کار تمام بی کسان عالم است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی عقیلة‌العرب از عشق دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلف یار و گرفتار می‌کند از چشم یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست نام حسین، از لب زینب شنیدنی‌ست آن شیرزن که زینت شیر خدا شود باید امیر قافلۀ کربلا شود در پایمردی از همۀ مردها سر است کوثردلی که در رگ او خون حیدر است... زن دیده‌اید در سخنش، برقِ ذوالفقار؟ دربند و سربلند، اسیر و امیروار... زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟ زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟ غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید جز شوق یار، در عطش کربلا ندید شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهل‌بیت وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت» با «ما رَاَیت»، بندگی‌اش را تمام کرد حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد... «از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است» این دخترت، علی! چه‌قَدَر، شکل مادر است! هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبت انگار نام دیگر زهراست، بر لبت آن زهره‌ای که چادر زهراست بر سرش ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش باغ حیاست؛ کوچ بیابانی‌اش مبین فخرُالنّساست؛ بی‌سر و سامانی‌اش مبین... بانوی صبر! صبر سواران سر آمده آه از نهاد مردم عالم، برآمده... بانو! دعا کن آن مه پنهان عیان شود روشن زمین، به جلوۀ صاحب‌زمان شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
 یا که خدا به خلق، پیمبر نمی‌دهد یا گر دهد، پیمبر ابتر نمی‌دهد حتی اگر چه فیض الهی به هیچ‌کس غیر از رسول سوره‌ی کوثر نمی‌دهد دختر در این قبیله تجلی کوثر است بیخود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است، دختر دیگر نمی‌دهد زینب رشیده‌ای‌ست که بر شانه‌ی کسی تکیه به غیر شانه‌ی حیدر نمی‌دهد زینب شکوه خواهری‌اش را در عالمین دست کسی به غیر برادر نمی‌دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی‌دهد زینب همان کسی‌ست که در راه عفتش عباس می‌دهد، نخ معجر نمی‌دهد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از غلام خانه‌اش، مولا اگر یادی کند از محالات است "بنده" میل آزادی کند از "خرابات" است چیزی به رعیت می‌دهند حیف از آن که مستمندی قصد "آبادی" کند رونق سائل یقیناً در سماجت کردن است سائل درمانده حق دارد که فریادی کند دست خالی را کریمان بیشتر پر می‌کنند شکرِ حق، سائل از این لطف خدادادی کند به خودش رنگ خزان هرگز نبیند هرکسی در بهار زندگانی رو به این وادی کند شیعه باید با غم آل عبا غمگین شود با سرور و شادی این خاندان شادی کند شیعه‌ی زهرا و حیدر بهترینِ امت‌اند زینبیون باز هم جشن ولادت دعوت‌اند وعده‌ی "کوثر" خدا از عرش اعلی داده است زینب کبری که نه، زهرا به زهرا داده است فاطمه سرتابه پا و فاطمه پا تا به سر راضیه، مرضیه، هانیه و حورا داده است مادری را دختری پرهیزگار و مؤمنه مادری را دختری در اوج تقوا داده است هم‌نفس، هم‌راه، هم‌دل، هم‌نشین و هم‌زبان به علی مرتضی ام ابیها داده است مادر عیسی کجایی؟! ؛ به علی و فاطمه حضرت حق مریمی با دو مسیحا داده است آسمان از برکتش بار دگر جانی گرفت با غبار مقدمش رونق به دنیا داده است زین اب خواندش خدا بین تمام دختران نام زینب، زینتی بر نام بابا داده است گاه می‌گوید حسین و گاه می‌گوید حسن یعنی از بدو تولد دل به آن‌ها داده است زانوی هرکس در این دنیا رکاب او نشد پس قدمگاهش عجب شأنی به سقا داده است در دم و در بازدم‌هایش برکت جاری است بانویی که روزی یک عمر ما را داده است سال‌ها در سایه‌ی الطاف او آسوده‌ایم ریزه خوار عمه‌ی سادات، زینب بوده‌ایم به پدر باشد، همیشه دختران تاج سر اند از برادرها بپرسی، بی قرار خواهر اند گرچه همواره پسر باشد عصای دست، لیک اکثر اوقات دخترها وزیر مادر اند در مقام و شأن و ارج و قربِ این مولود بس ناز این دردانه را زهرا و حیدر می‌خرند تا که صورت را به پای او متبرک کنند دسته دسته انبیا و اولیا پشت در اند چشم بر روی کسی غیر حسین‌اش وا نکرد بسکه این خواهر_برادر عاشق یکدیگر اند این عقیله جای خود، ذریه‌اش هم مثل او در کرامت فاطمه و در شجاعت حیدر اند بچه‌های او ره صد ساله را طی کرده‌اند بچه‌هایش شافعی از شافعان محشر اند زیر پایش را پیمبر زاده‌ها جارو کشند خادمینش یک سر و گردن ز ما بالاتر اند مثل او شاه نجف دیگر ندارد دختری "قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر گوهر گوهری " مدح او را با غزل، با مثنوی باید سرود نذر او صد مثنویِ معنوی باید سرود بهترین‌ها را همیشه "بهترین‌ها " لایق اند بهتر از سعدی و شمس و مولوی باید سرود شاه بیت آفرینش، دختر شیر خداست در رثایش مصرعی اما قوی باید سرود از نیاز دنیوی که بی نیازم کرده است پس به شوق هدیه‌های اخروی باید سرود "کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر" این غزل را پشت مرز خسروی باید سرود در تمام عمر، تسلیم ولایت بوده است دفتری از این "شکوه پیروی" باید سرود از غروب سرخ عاشورا که روزی بگذریم از طلوع سبز صبح مهدوی باید سرود اردبیل اهلینده وار آیری ارادت زینبه شعر را شیوا به سبک "منزوی" باید سرود "آن که با عشق حسینی گشته همدم زینب است ان که با سرّ شهادت بوده محرم زینب است مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است" لطف بسیارش گدای آستانم می‌کند دست اعجازش سلیمان زمانم می‌کند با تولا، با تبرا، این دو بال عاشقی شور عشق‌اش رهسپار آسمانم می‌کند "عشق، بیماری است یک بیماریِ فوق جنون" عاقبت رسوای نزد این و آنم می‌کند عشق گاهی یک چمدان دل شده سوی حرم عشق کم کم عاشقی بی خانمان‌ام می‌کند عشق سر بندی به پیشانی من می‌بندد و... شب به شب در زینبیه دیده‌بانم می‌کند بی گمان مویی که من با عشق او کردم سپید می‌رسد روزی که در محشر جوانم می‌کند عشق من را می‌نشاند بر فراز منبر و ... شصت و نه شب نذر زینب روضه‌خوانم می‌کند کربلا با چشم خود دیده است زینب پیر شد غصه ی قد کمان، آخر کمانم می‌کند هر دل آشفته‌ای که غرق در تاب و تب است بی قرار روضه‌ی بی مادری زینب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنان که مشق اشک مرتب نوشته‌اند با خط عشق این همه مطلب نوشته‌اند آنان که بال گریه در آورده‌اند را هم دوش انبیاءِ مقرب نوشته‌اند این چند خط مختصر اما مفید را هر روز خوانده‌اند که هر شب نوشته‌اند تقدیر دو پیالۀ ما را هزار سال پیش از شروع گریه لبالب نوشته‌اند تکلیف چشم‌های مرا از همان نخست از روی اشک حضرت زینب نوشته‌اند یعنی که تشنگی‌ام از این مشرب است و بس یعنی امام گریۀ ما زینب است و بس ای دختر تجلی توحید آمدی ای ماه! روی دامن خورشید آمدی ای لاله‌ای که قبل شکوفایی‌ات حسین هرگز چنین شکفته نخندید، آمدی هر چند در حجاب ولایت نهفته‌ای روشن‌تر از تمام موالید آمدی در خانۀ زمینی زهره از آسمان ای ماه! ای ستارۀ ناهید! آمدی راهی دراز را به هوای برادرت با صد هزار آرزو - امید آمدی از نسل آفتابی و مهتاب در حجاب پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب آیینه نیست این که نشسته برابرت هم شکل توست، مثل پدر، مثل مادرت سیب بهشت، سیب علی، سیب فاطمه یک نیمه‌اش تو هستی و نیمی برادرت نور است و نور، هر طرفی را نظر کنی لذت ببر از این همه خورشید در برت قلبت شبیه قبله نما دیده‌ی تو را برده به سوی کعبۀ ابروی دلبرت دختر شدی نه این که فقط خواهری کنی باید برای اشک پدر مادری کنی ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو مشتاق حال راز و نیازت خدای تو خالق یکی و عشق یکی و وفا یکی نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو وقتی که رو به قبله کنی جلوه می‌کند در آسمان هفتم حق، رد پای تو ما نه که بوده وقت نماز شبانه‌ات چشم امام ملتمس یک دعای تو هر کس شهید عشق تو شد زنده می‌شود باید بمیرد آن که نمیرد برای تو در قدر، کس چنان تو جلیله نمی‌شود هر بانوی عشیره عقیله نمی‌شود چه کوچک است وسعت دنیا به چشم تو کوچک‌تر از ستاره از این جا به چشم تو تو از کدام پنجره دیدی که کربلا هر "ما رأیت" بود "جمیلا" به چشم تو انگار فصل بارش چشم تو دائمی‌ست آخر که ریخت این همه دریا به چشم تو در صورت سه ساله چه نقشی نشست که شد زنده یاد صورت زهرا به چشم تو مانند تو، که طعم بلا را چشیده است؟ دوشت هزار بار مصیبت کشیده است قلب قرار عرش خدا بی قرار توست نبض نظام‌بخش جهان هم‌جوار توست تو حیدر میان حجاب و رقیه هم چون قاب عکس کوچک زهرا کنار توست با نیم اشاره‌ات نفس زنگ اشتران در سینه حبس شد اگر، از اقتدار توست با خطبه کاخ ظلم و ستم را به هم زدن یا کار مادر تو بود یا که کار توست با تیغۀ حجاب تو دشمن شکست خورد این جنگ تو، حماسۀ تو، کارزار توست یک گوشه از روایتت آیات مریم است روز ولادت تو شروع محرم است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم شعر بنویسم، سحر شد، ظهر شد، شب شد نشستم از نگاه او ببینم، پیکرم تب شد گمان کردم که او در قالب یک شعر، می‌گنجد مضامین را به دریا ریختم، دریا لبالب شد نشستم هرچه کردم باز دیدم دست من خالی‌ست نشستم گریه کردم، حاصلش یک عمر مطلب شد گمان کردم کسی از غربتش چیزی نمی‌فهمد به توصیفش زبان وا کردم و دنیا مخاطب شد مفسرها به شرح خطبه‌اش دفتر کم آوردند همین که خطبه خواند اشک مورخ‌ها مُرکب شد نبردند آن هزاران تیغ برّان سهمی از تاریخ فقط یک خطبه زینب خواند و آن یک خطبه مکتب شد دری را جز در بیت علی هرگز مکوب ای دل! که جبراییل هم تا رد شد از این در، مقرّب شد :: و زهرا هستی خود را به نام مرتضی می‌کرد گواهم این که نام دختر او نیز "زینب" شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمده زینب شود، زهرا شود، کوثر شود بین فرزندان عصمت، بهترین دختر شود دختر انسیة الحورا چه می‌دانی که چیست آمده مریم شود، حوا شود، هاجر شود آمده تا پله‌ای از هر چه مریم، بیشتر آمده تا پله‌ای از فاطمه کمتر شود آمده تا در بلاغت مثل زهرا گل کند آمده تا در فصاحت حیدری دیگر شود وارث نهج البلاغات و فصاحات خداست مثل جدش می‌تواند صاحب منبر شود خاندان وحی دارد معجزاتی این چنین زن ندیدم در ابهت مثل پیغمبر شود آمده تا کوه‌ها مغرورتر گردن کشند سرو را قامت شود، در استقامت سر شود آمده در روشنای چشم‌های اهلبیت چشم را روشن کند، یک جا چهل اختر شود بس که عمری با برادرهای خوش منظر نشست می‌تواند سال ها این گونه خوش محضر شود دختر است و در سجایا پا به پای مادر است می‌تواند پس خطاب سوره‌ی کوثر شود این چنین با آیه‌های نوربخش کوثرش می‌رود در کربلا تا شاهد "وانحر" شود فصلی از نیلی کبودی‌های مادر سهم اوست در مدینه یاس بوده، شامْ نیلوفر شود اذن اگر باشد که شمشیری به دستانش دهند می‌تواند در رشادت صد علی اکبر شود دو پسر نذر برادر کرده تا ظهر عطش دست‌های حضرت عباس را خواهر شود روی تلّ زینبه ایستاده مثل کوه تا اگر لازم شود، خواهر شود، مادر شود نیم روزی بیشتر در کربلا فرصت نداشت جلوه‌اش خواهی ببینی، باش تا محشر شود زن ندیدم با اشاره کوفه را سازد خموش جای آن دارد که او فرمانده‌ی لشکر شود تا بماند کربلا در ذهن مغشوش زمین مثل زینب یک نفر باید روایت‌گر شود مهر زینب نور قلب و نام زینب نور چشم ذکر یا زینب از این پس نقش انگشتر شود جای آن دارد تمام کهکشان‌های خدا بر زمین آید فدای دختر حیدر شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد عرق شرم چکید از قلم از توصیفم بس‌که نام تو بلند است بلاتکلیفم به شکوهت، به جلالت، به کلامت زینب پی نبردیم به یکتایی نامت زینب صبح از نور تو آیینۀ مضمون شده است از تو آموخته خورشید که خاتون شده است آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان نزد تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد جان عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود آسمان چادر گل بافته با آمدنت زندگی رنگ دگر یافته با آمدنت من در این مرحله لالم! چه بگویم از تو؟ من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو؟ به خداوند قسم، از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است آیه در آیه جهان محو تماشا شده است لب آیات به تفسیر شما وا شده است هر قدم شیوۀ تو راه تو، پیدا و نهان رسم مردانگی آموخت به مردان جهان از تماشای شکوه تو دهانم باز است زن اگر زینب کبراست که زن اعجاز است قبل تو کوه وقار اسوۀ معروف نداشت صبر تنها صفتی بود که موصوف نداشت یک گلستان گل پژمرده در آغوشت بود علم کرب‌وبلا یک‌تنه بر دوشت بود نام زن بعد تو معنای دگر پیدا کرد رادمردی تو این حادثه را زیبا کرد ای که زنجیر در آغوش تو آرام گرفت از مناجات تو سجاده هم الهام گرفت گرچه دل‌ها همگی سردتر از آهن بود خم به ابروت نیامد که دلت روشن بود از تو آموخته‌ایم آخر خط زیبایی‌ست که جهان با همه سختیش فقط زیبایی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوگند به هر کلام زینب، یارب بر ذکر علی الدوام زینب، یارب از کار فرج گره‌گشایی فرما امشب تو به احترام زینب، یارب@hosseinieh_net
جهان نداشت صفایی، اگر نیامده بودی نبود عقده‌گشایی، اگر نیامده بودی ز محشری که به‌پا کرده رنگ و بوی محرم نمانده بود بقایی، اگر نیامده بودی نوای نای غریبان به کربلای شجاعت نداشت شور و نوایی، اگر نیامده بودی به هم‌نوایی و تسکین کاروان اسیران نبود راهنمایی، اگر نیامده بودی نمی‌شکست بُت زور و زر به دست کلامت ز خطبه‌های خدایی، اگر نیامده بودی.. ز کوچه‌های رسالت، به گوش اهل حقیقت نمی‌رسید صدایی، اگر نیامده بودی.. خوش آمدی که حضورت دلیل رونق دین شد جهان نداشت صفایی، اگر نیامده بودی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قسم به ماه، به خورشید، آسمانی تو در احتجاب‌ترین نور جاودانی تو کدام واژه به توصیف تو سزاوار است؟! فراتر از سخنی؛ اوج هر بیانی تو چه چیز بهتر از این در ستایشت بانو که بعد مادر خود سرور زنانی تو کدام پاکی و عفت که وامدار تو نیست برای لفظ حیا مظهر عیانی تو به ذوالفقار علی در حماسه‌ها سوگند رساترین و برنده‌ترین زبانی تو رسالت تو صبوری‌ست در نهایت شکر که سربلندتر از هرچه امتحانی تو امانت همه‌ی انبیا به دوش تو بود که انتظار تمام پیمبرانی تو عقیله، کامله، ام المصائبی زینب که هست شرح مفصل بر این معانی؟ تو هزار بار برای خدا شهید شدی خدا هر‌ آنچه که می‌خواست از تو، آنی تو کدام حنجره در سوگ تو نمی‌سوزد؟ که جانگدازترین لحن روضه‌خوانی تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم و چراغ و روشنی خانه می‌شود دلگرمی و طراوت کاشانه می‌شود زیباترین تبسم گل‌هاست بر لبش با او هوای خانه صمیمانه می‌شود در جان غنچه شوق شکفتن نشانده است زلف بنفشه با نفسش شانه می‌شود عطر پرندگی همه‌جا می‌پراکند تا بال چادرش پر پروانه می‌شود دختر که هست، خانه پر از عطر آسمان دختر که هست، خانه پریخانه می‌شود زهرا، بهار خلقت و ریحانة النبی‌ست زینب، بهار خانۀ ریحانه می‌شود زینب تبسم لب پیغمبر خداست هر دختری که کوثر طاها نمی‌شود عمری تمام، سنگ صبور دل علی‌ست بی او تمام فاطمه، معنا نمی‌شود یک لحظه از امام زمانش جدا نشد آری نماز عشق، فُرادا نمی‌شود زینب‌تر از همیشه و زهراتر از همه‌ست با او حسینِ فاطمه تنها نمی‌شود از صبر او ملائکه غرق شگفتی‌اند صبری چنین، هرآینه پیدا نمی‌شود در تندبار حادثه‌ها ایستاده است درمانده از مصائب و غم‌ها نمی‌شود حتی اگر که لشکر خصم است، صف‌به‌صف وقت ستیز، اهل مدارا نمی‌شود بُرّنده تیغ خطبۀ او همچو ذوالفقار زخم آن‌چنان زند که مداوا نمی‌شود او جان حیدر است و به هنگامۀ خروش توفنده‌تر از او دل دریا نمی‌شود این خطبه‌ها، چکاچک شمشیر مرتضاست ورنه خطابه این همه غَرّا نمی‌شود: «رنگ و ریای فتنه‌تان یابن عاص‌ها! دیگر حریف غربت مولا نمی‌شود! این‌بار روی نی سر قرآن ناطق است این محشر است و ختم به اینجا نمی‌شود پنداشتید سِرّ غریبی مرتضی حتی به روی نیزه هم افشا نمی‌شود؟ پنداشتید آن همه تزویر و زور و زر حتی به روز واقعه رسوا نمی‌شود؟ پنداشتید ظلمت این شامِ روسیاه پاینده است و نوبت فردا نمی‌شود؟ کاخ یزید خاک یزید است و آن‌چنان، زیر و زبر شده‌ست که برپا نمی‌شود ای شام! آفتاب حقیقت دمیدنی‌ست صبحی چنان قریب که حاشا نمی‌شود» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا :: «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد :: ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بستۀ نماز شب تو برادرت ای خطبۀ رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به عمه سادات (س) سر سجاده بودی که شنیدی وقت تکبیره شنیدی تو دل مادر، داره یه بچه می‌میره تو فکر ساختن بودی خبر اما خرابت کرد خبر آتیش به جونت زد که مثل شمع آبت کرد برای بودن و موندن، جوونیت رو کفن کردی به جای رخت دامادی، لباس رزم تن کردی توکل کردی و رفتی، مرام عاشقا ساده‌ست اگه غم لشکر آورده، سپاه عشق آماده‌ست "پای دلدادگیت موندی، تا آخر مرد و مردونه برای هرچی که داره، به تو این خاک مدیونه" میون خردل و باروت، میون تیر و خمپاره عَلَم رو دوش یه مرده، عَلَم دستِ یه سرداره تو اهل کربلا هستی، که زخمت تشنه‌ی تیره یقین دارم که دستت رو، خود عباس می‌گیره آدم وقتی که عاشق شد، با جونش می‌خره دردو تو رفتی تا که بعضی‌ها، بفهمن معنی مردو تو از نسل همونایی که پای عشق وایسادن حالا نسل من آماده‌ست، برای درس پس دادن "پای دلدادگیت موندی، تا آخر مرد و مردونه برای هرچی که داره، به تو این خاک مدیونه" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷تقدیم به عمه سادات (س) اینان که به راه حفظ دین هم‌قَسَم‌اند در بین زمین و آسمان محترم‌اند در دست، شرفنامه‌ی غیرت دارند مردان خدا، مدافعان حرم‌اند@hosseinieh_net
باز و موکب نعم الحبیب نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب شور به پا کرده در هیأت انصار عشق روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب عشق، نفس‌گیر شد سینه‌زنت پیر شد زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب «گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق» می‌شنوی نوحه‌ای در غم شیب الخضیب: «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر در طلبت هستی‌ام سوخت أَجِر یا مُجیر پیر و جوان می‌رسند سینه‌زنان می‌رسند به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...» شور جوانی‌ست این، سوز نهانی‌ست این تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر راز رشید من است کاش شهیدت شود شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر: «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: خسته‌ام از این قفس ناله زنم در قنوت أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت یار، مرا می‌خرد دل ز قفس می‌پرد عشق، مرا می‌برد تا ملکوت از قنوت عمر من از کودکی سر شده با این امید می‌شوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟ قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست... کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار می‌دهدم شستشو به جای غسل و هنوط «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور گرم نماز شب‌اند دلخوشی زینب‌اند محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور... إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام «وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟ سینه‌زنان را ببین در عطش انتقام روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟ و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام «تا تو شدی کشته ما بی‌سر و سامان شدیم» غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: اول دلتنگی است تازه شب آخری چه کردی ای روضه‌خوان چه کردی ای منبری «ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»... بر لب ما سال‌هاست که می‌کند دلبری «عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت رأس تو را در تنور خونی و خاکستری «جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین» می‌کُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری... با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری: «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e