#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه
بانوی دین، مظهر عشق و وفا
ام بنین، مادر صدق و صفا
بــاغ گــل یــاس! سـلامٌ علیک
مـــادر عبــاس! ســلامٌ عـلیک
سُفرهی جود و کرمت با حسین
اذن دخـول حــرمت یا حسین
فـــاطمهی دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
ماه تو از ماهِ فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوبتر
ستارگانت همه خورشیدِ نور
چشم بد از جمالشان باد دور
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟
جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای حسین؟
تو بانوی بیت ولی گشتهای
دور حسین ابن علی گشتهای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
حق به تو یک بهشت احساس داد
دسته گلی به نام عبّاس داد
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
معرفتت زبانزد عالَم است
مِدحت عالَم به ثنایت کم است
در بغلت بُوَد گل یاس تو
یعنی قنداقۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستیاش دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاد به روی حسین
فدایی خون خدا خواندیاش
دور سر حسین گرداندیاش...
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینهام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریههای تو در بقیع
بقیع از اشک تو آمد به جوش
صدای گریۀ تو آید به گوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیدهای چهار تصویر قبر
اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خونِ جگر ریختی
چشم تو از بس که فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست
تو نالۀ وا ولدا میزدی
اهل مدینه را صدا میزدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
چار گلم به تیغ، پرپر شدند
چار مَهام به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
* *
ای ثمر دل، گل احساس من
ساقی اهل بیت، عبّاس من
شنیدهام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیدهام تا تنت از هم گسست
پشت حسین ابن علی هم شکست
شنیدهام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیدهام شعله به خشمت زدند
شنیدهام تیر به چشمت زدند
شنیدهام سکینه بی تاب بود
به خیمهها منتظر آب بود
شنیدهام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیدهام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو، چو برگِ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بر تو نه، بلکه در عزای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونینجگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامانِ برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت...
* *
چار پسر دادی و زین افتخار
شــد حرم چار امامت مزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تـو
فاطمــه شــد مادر عباس تـو
تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت
گریهی تو به جز عبادت نبود
وفات تو غیر شهادت نبود
دگر تنت دفن نشد شبانه
تنت نداشت جای تازیانه
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگـد بـه پهلـوت نـزد هیچکس....
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
این زن که میبینی نگاهی خاص دارد
در چشمهایش معدن الماس دارد
او عاشق شاهیست که جای زر و سیم
تنها دو تا پیراهن کرباس دارد
هنگام گندم آرد کردن، گفتگوها
با خاطراتِ نیلیِ دستاس دارد
با بچههای فاطمه چون همنشین است
بر دامنش عطر گلاب و یاس دارد
فانوس حاجات جهانی روشن است از
لطفی که نور چشم او «عباس» دارد...
✍ #اعظم_سعادتمند
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
امّ البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گل بیاورم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان مضطر حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسرهای فاطمه
هستند هر چهار پسر نوکر حسین
شرمندهام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تکتکشان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
جریان گرفتهاند کنار ابوتراب
از آلِ هاشماند نه قوم بنی کلاب
اصلاً نیاز نیست به ترس و به اضطراب
عباس من شده به علمداری انتصاب
او هست یک تنه همهی لشکر حسین
عهدیست بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبستهام به دل بچههای خود
اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
* *
هرچند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، لب انور حسین
کارش دگر نشستن در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مذاب شد
شرمندهی نگاه غریب رباب شد
از اینکه همقبیلهی شمر است، آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز"
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر
مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است
که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم!
بدون خُوود و زره نشنوم به صف زدهای
اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم
* *
شنیدهام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیدهام که علم بر زمین نمیافتاد
شنیدهام که به آب فرات لب نزدی
فدای تشنگیات...، شیر من حلالت باد
بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنهی من!
بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من!
بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست، تو را چید میوهی دل من!
بگو بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید؟
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟
بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد
همین که نام مرا میبرند میگریم
از این به بعد من و آه و چشم تَرشدهای
چه نامِ مرثیه واریست "مادر پسران"
برای مادر تنهای بی پسر شدهای
✍ #محمدمهدی_سیار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
او حضرت خاتون عالَم، ما گدایش
شد دستگیر عالَمی دست عطایش
باید بگیرد چادر ام البنین را
هر کس که افتاده عقب کرببلایش
پیر و جوان کربلا را داده حاجت
شنبه به شنبه سفرههای بی ریایش
مادربزرگم بچههایش را سپرده
بر معجزات سفرهی مشکلگشایش
هر سال میگیرند اجر نوکری را
گریهکنان فاطمیه در عزایش
دار و ندار او فدای کربلا شد
دار و ندار کربلاییها فدایش
این شیر زن با گریه دنیا را بههم ریخت
مروان کشد آه از جگر با های هایش
تازه نکن داغ دلش را ای مدینه!
دیگر نزن "ام البنین" او را صدایش
ای آسمان! خونْ گریه کن بر غربت او
این پیرزن در علقمه مانده عصایش
اشک بشیر از این همه ایمان در آمد
او نیست اصلاً فکر آقازادههایش
ای کاش او پیری زينب را نمیدید
شد مرگ، بعد از کربلا تنها دعایش
ام البنینِ بی بنین را عاقبت کشت،
داغ حسین و رأس از پیکر جدایش
✍ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
هر شب رکابِ چشمهایش را نگین میشد
با برکهی او، ماه وقتی همنشین میشد
میخواست خدمتکارِ اولادِ علی باشد
«امالبنین» میخواست، «امالمؤمنین» میشد
از فضلِ مادر بود، شد عباس «ابوفاضل»
باید خدای فضل اباالفضلآفرین میشد
هر قطرهی اشکش که روی خاک میافتاد
انگار یک فرزندِ او نقشِ زمین میشد
هر گُل که بویی از حسیناش داشت را میچید
در باغِ مقتل روضههایش دستچین میشد
از سنگها هم چشمه میجوشید با آهش
در روضههایش دشمنش روضهنشین میشد
آب از خجالت آب میشد پیش اشک او
وقتی که حرف از مشک میشد، شرمگین میشد
گفتند سَقّایت بلاگردانِ اصغر شد
گفت: «آه عباسم؛ ولی باید همین میشد!»
✍ #رضا_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
میان خاکیِ دنیا، پُر از خلد برین بودن
در اوج آسمانها ماندن اما در زمین بودن
زنی آبیتر از دریا، چراغ خانهی مولا
که در طوفان و تاریکی، چنان بودن، چنین بودن
چه حس بی نظیری میشود در خانهای ساده
دمادم محرم راز امیرالمؤمنین بودن
بشر را ساحتی تازه به مفهوم ادب دادن
مدام از فاطمه، از کودکانش شرمگین بودن
قمرهایش، پسرهایش، جوانمردان تاریخاند
شگفتا زن که در دنیا چنین مردآفرین بودن
زنی اینگونه باید بود تا امالبنین گشتن
خوشا امالبنین بودن، خوشا امالبنین بودن....
✍ #محمد_غفاری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی
خودت را نذر او کردی و از عالَم جدا کردی
به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی
بلاگردانشان بودی، به قول خود وفا کردی
برای پاسداری از حسینش، بچههایت را
فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی
بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی
ادب را تربیت کردی، ولا را مبتلا کردی
علمدار عزای زینت دوش نبی بودی
در آغوش مدینه خیمهی ماتم به پا کردی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی
نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان
زمینِ مرده را با اشک خود دارالشفا کردی
شبیه فاطمه اشکت چراغ راهِ مردم شد
برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی
چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده
چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی
جهان را خیمهی شیداییِ اصحاب عاشورا...
جهان را مجلس مرثیهی خون خدا کردی...
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زبانحال حضرت امالبنین (س) با امام حسین (ع)
#امام_حسین_ع_شهادت
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
به زخم زخم تنت گریه میکنم هر شب
برای پیرهنت گریه میکنم هر شب
شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب
به دست و پا زدنت گریه میکنم هر شب
به خشکیِ لبِ مثل کویرت آقا جان
به خشکی دهنت گریه میکنم هر شب
به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند
به جسم بی کفنت گریه میکنم هر شب
به لحظهای که تنت را گذاشت بین حصیر
به بوریا شدنت گریه میکنم هر شب
اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری
به زخم زخم تنت گریه میکنم هر شب
✍ #وحید_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
روزي که پا به عرش معلا گذاشتي!
بر هر چه داشت نقش تو را، پا گذاشتي
در هيئت کنيزي اولاد فاطمه،
اينگونه پا به خانهی مولا گذاشتي
ميريخت از نگاه تو احساس مادري
مرهم به زخم زينب کبري گذاشتي
"مولا صدا بزن، نه برادر، حسين را..."
اين جمله را تو بر لب سقا گذاشتي
در کربلا براي دل سنگِ کوفيان
چار آيِنه به رسم تماشا گذاشتي
با تو بقيع داغ دلش تازه شد که تو
پا جای پاي غربت زهرا گذاشتي
پيش از تو نوحه، شور حماسي نميگرفت
رسم خوشيست آنچه که بر جا گذاشتي
از خوان نوحهخواني تو آب ميخورد
چشمان خيس ما که بر آن پا گذاشتي
✍ #سیدجواد_میرصفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
هر کس دلش با مرتضی عمری عجین باشد
جای تعجب نیست باید اینچنین باشد
عاشق در این درگاه گردد عارف باالله
وقتی که زانوی ادب روی زمین باشد
من حتم دارم خاتم انگشتر او را
نام علیِ مرتضی نقش نگین باشد
نامش اگر شد فاطمه پس حکمتی دارد
او جای زهرا آمده مسندنشین باشد
وقتی قمر دور سر خورشید میچرخد
باید که دستان خدا در آستین باشد
ام الادب، ام الادب، ام الادب بی شک
ام البنین، ام البنین، ام البنین باشد
جز او چه کس باید که بعد از کربلا عمری
سنگ صبور رنج زین العابدین باشد؟!
من سر فرود آوردهام در پیش این بانو
راز سر افرازی من قطعاً همین باشد
شاید دلیل اینکه مهدی تشنهی یاریست
تنها نبود اُمِّ سقا آفرین باشد...
✍ #سیدحسن_رستگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
ای روشنای خانهی حیدر پس از زهرا
کاملترین و بهترین همسر پس از زهرا
ایثار از رفتار و الطاف تو میجوشد
مهر و محبت از دل صاف تو میجوشد
هر چند در عالَم علی را کفو و همتا نیست
هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست
اما علی گمگشتهاش را در تو پیدا کرد
آری خدا پای تو را در خانهاش وا کرد
در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید
در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید
پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب
دست توسل میزنم بر ساحتت امشب
دست تو لبریز از کرم، سرشار از بذل است
هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است
بانو تو را در عالَم خلقت شبیهی نیست
هم رتبهی عِلمت در این دنیا فقیهی نیست
بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی
عمری تسلای امیرالمؤمنین بودی
روزی که سوی خانهی مولا سفر کردی
آن روز که رخت عروسی را به بر کردی
برداشتی آرام سوی خانه گامت را
کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را
قبل از ورودت لحظهای در پشت در ماندی
با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی
بُردی به سمت آسمان دست دعایت را
گفتی خدایا من کجا و خانهی زهرا؟
گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن
جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن
اول، کلامی با حسین و با حسن گفتی
زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی
گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست
باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست
من آمدم اینجا برایت خادمه باشم
عمری کنیز بچههای فاطمه باشم
بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی
الحق که در بیت علی حق را ادا کردی
در تو خدا ظرفیت بسیار را میدید
فانی شدن در حیدر کرار را میدید
آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد
چون لیلهی قدر از هزاران ماه بهتر داد
مولا که دید از شوق داری در بغل عباس
فرمود با گریه: و ما ادراک ماالعباس
بانو عَلَم در مُشت عباس تو میچرخد
عالم سرِ انگشت عباس تو میچرخد
بانو گره خورده به کار ما، گشایش کن
امشب بیا ما را به عباست سفارش کن...
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
ای که بر گلهای زهرا تو ارادت داشتی
بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی
در مقام و منزلت آئینهی نور و کمال
مظهر شرم و عفافی و نجابت داشتی
از نگاه رأفتت عطر ولایت میچکید
بر امیر مؤمنان ایمان و الفت داشتی
عمر تو طی شد به طوف کعبۀ ایمان و عشق
دائماً از اشک خود غسل زیارت داشتی
عطر مادر باز هم پیچید در گلزار وحی
بس که بر گلهای زهرا تو محبّت داشتی
خواندهای خود را کنیز خانهی زهرا، ولی
محضر گلهای او قدر و شرافت داشتی
هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی
هم برای بچههایت درس غیرت داشتی
در کنار علقمه عباس تو با خون نوشت
در قیام روز عاشورا شراکت داشتی
مادری میکرد زهرا جای تو در علقمه
جای آن رأفت که بر گلهای عترت داشتی
واژهی اُم البنین را خط زدی از دفترت
در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی
تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق
با قیام گریههای خود رسالت داشتی
* *
هیچگه غافل مشو از حُرمت اُم البنین
ای «وفایی» از خدا هرگاه حاجت داشتی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
بگیر زیر پَر خود، عزیز دار چو جانت
چهار دستهگلی را که پیش توست امانت
که بودهای که علی گفت جای فاطمه باشی؟!
که بودهای تو؟! که پیدا نبوده است کرانت
چه صادقانه شریک غم علی شده بودی
چه عاشقانه شدی مادر امام زمانت
رسیدهای به مقامی که راه عرش خدا را
به خشت خشتی از این خانه دادهاند نشانت
چه خانهای که به هر لحظه در معیت زینب
به روی شانهی جانت خوش است بار گرانت
حسین را به ابوالفضلِ خود سپردی و رفتند
فدای حس غریب تو و دلِ نگرانت
چهار فصل بهارت چقدر سبز گذشت و...
چقدر سرخ رسیده چهار فصل خزانت
✍ #حسن_زرنقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
اول به زینبش دَمِ دَر احترام کرد
با اذن او ورود به بیتالامام کرد
تا خاطراتِ شعلهور از یادها رود
معروف شد به اُمّ بنین، ترکِ نام کرد
از او سزاست درس بگیرند مادران
نامادری که مادریاش را تمام کرد
حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم
عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد
آمد بشیر و مادر سقا فقط سؤال_
از سرورش حسین علیهالسلام کرد
در امتدادِ خونِ شهیدانِ کربلا
با اشک، در مقابل دشمن قیام کرد
با چار مصرعی که فدای حسین شد
این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد
✍ #علی_سلیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت
که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا یکجا به تو بخشید تا اُمّ البنین باشی
همه عالَم پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بینور میشد مادر زیباترین باشی؟
مگر بینور میشد در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
* *
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: «حسینم کو»
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِربا نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی «حق» داری و حق داری
پس از کربُبلا سخت است که اُمّ البنین باشی
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
ای باعث آرامش احوال مولا
با تو همیشه خوب میشد حال مولا
آسایشی در عمق جان خویش میدید
هربار میرفتی به استقبال مولا
در هر کتابی دیدهام، بسیار والاست
شأن تو در آیینهی اقوال مولا
از کودکی دنبال یک آیینه بودی
تعبیر شد خواب تو در تمثال مولا
ارث شجاعت داشت عباس تو از تو
ارث ادب را برده بود از آل مولا
جای تو حتی لحظهای خالی نمانده
در سینهی از عشق مالامال مولا
از چشمهایت اشک شادی شد سرازیر
گفتند تا «مادر» به تو اطفال مولا
ای نام تو در نوع خود از بهترینها
هستند مدیونت همه «امالبنین»ها
آنگونه که مهتاب زینت داده شب را
نام تو زیبا کرده مفهوم ادب را
«امالبنین» را «مادر شیران» نوشتد
روزی که مولا بر تو بخشید این لقب را
گفتی کنیز فاطمه هستی و دیدی
نقش رضایت بر لب شاه عرب را
در دامنت شیرینسخنها پرورش یافت
از نخل میگیرند محصول رطب را
صفیّن میداند چه اندازه شجاعی
چون پهلوانش داشته از تو نسب را
دیدیم مهر مادری در چشمهایت
از اخم تو خواندیم معنای غضب را
ما صافوساده کربلا درخواست کردیم
چون ساده کردی صنعت حُسنطلب را
در آستان توست کار ما گدایی
ای مادر عباسهای کربلایی...
زانو زده در محضر مادر اباالفضل
درس ادب خوانده از این منبر اباالفضل
آن دم که ایمان و وفا تقسیم میشد
ساقی کوثر شد علی، ساغر اباالفضل
یکعمر مشق او فقط نام حسین است
ننوشته جز این درس در دفتر، اباالفضل
از بس ادب دارد که هرگز پیش زینب
بالا نیاوردهست حتی سر، اباالفضل
پیدا نمیشد خم به ابرویش، اگرچه
میبود رو در روی یکلشکر اباالفضل
کافیست از اوصاف او، تنها بپرسی
در معرکه از مالک اشتر؛ «اباالفضل!»
با چشم خود یک روز میبینیم آخر
محشر بهپا کردهست در محشر اباالفضل
هستند با اذن خدا روز قیامت
دستان عباس علی باب شفاعت
بعد از تو دیگر هیچکس امالبنین نیست
دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست
اُمُّ اَدَب...، اُمُّ وَفا...، اُمُّاَبَاالفَضل...
غیر از تو وصف هیچشخصی اینچنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بودهای که
با این همه غم، روی پیشانیت چین نیست
در گریهات جایی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد
پس خطبهای چون خطبهی تو آتشین نیست
فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس
حتی گریز روضهات هم غیر از این نیست؛
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است
یعنی سر عباس تو روی زمین نیست...
آنجا صدایت میزند: «مادر کجایی؟
آیا به دیدار عزیز خود میآیی؟»
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
ادب به قامت زهراییات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند...
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمهای
تو آسمان ادب را همیشه قائمهای
به نفس پاک محمّد تو همدمی مادر
مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر
بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست
کلید باب حوائج به دست عبّاست
مزار توست کنار مزار چار امام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام...
مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت
هزار قافله دل پایبست فرزندت
نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت...
اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست
گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست
الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریه نایبةالزینبی برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریهکنان حسین، بر اشکت
سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت...
تو مادر شهدا، همسر علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی
خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست
نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند
هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت
دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود...
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
به چشم علی چون نگین بوده است
همین بس که او بهترین بوده است
ادب پای درسش به جایی رسید
ادب درس ام البنین بوده است
نه تنها که مرد آفرین گشته است
که او نورِ نور آفرین بوده است
پس از فاطمه قلب ام البنین
به دنیای حیدر امین بوده است
در آفاق خلقت کجا دیدهاند
که نامادری اینچنین بوده است؟!
اگر گفت من خادم زینبم
یقین در کلامش یقین بوده است
در اوصاف ام البنین یک کلام...
که عباس او بی قرین بوده است
همیشه به همراه ایثار و عشق
ابالفضل نامش عجین بوده است
ولی بعد از عباس و بعد از حسین
دلش لحظه لحظه حزین بوده است
علمدار گریه پس از کربلاست
پس از کربلا بانیِ روضههاست
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_مناجات
ای دست طلب بسته به دامان اباالفضل
بسپار دل خویش به دستان اباالفضل
سر میرود از خاطرهها عطر گل یاس
هر جا بدمد عطر گلستان اباالفضل
امواج عجیبیست در این دشت عطشنوش
گیسوی دلاویز و پریشان اباالفضل
هر حلقهی آن زلف پر است از دل پر خون
در بند و رها گشتهی درمان اباالفضل
دلداده و جانداده و سرداده و سرمست
این است فقط حال محبان اباالفضل
شب مُردم و در صبح جنون زنده شدم باز
عشق است و سحرخیزی یاران اباالفضل
"بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است "
این رزق حلالیست ز دستان اباالفضل
میگریم و میمیرم و سر میکشم از خاک
هر لحظه منم گوش به فرمان اباالفضل
این دل که چنان شمع پر از سوز و گداز است
شرمنده شد از دیدهی گریان اباالفضل
بسیار گدا شاه شد از دست کریمش
دریای عطا سفرهی احسان اباالفضل
یارا برسان منتقم خون خدا را
یارا بگشا این گره را جان اباالفضل
✍ #محمدحسین_صفاریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
دوباره سفرهی دل باز کردی
و با نوحهگری، اعجاز کردی
شبیه فاطمه چشم تو باران
بنا کردی دوباره بیتُ الاَحزان
کنار چار تا قبر خیالی...
چه اشکی و چه سوزی و چه حالی!
تو به قدر فراتی گریه داری
که روی قبر اولادت بباری
تو تنها در لقب "امّ البنینی"
پسر دیگر نداری، بی بنینی
تو رنگ شادی از قلبت زدودی
چه اشعاری که با ناله سرودی
بگو "لاتَدعُوَنّی" باز مادر
نما تو روضه را آغاز مادر
بگو کنج بقیع از اوج احساس
شدم دلتنگ تو عباس! عباس!
جوان قد رشید من! کجائی؟
علمدار حسینم! کربلائی؟!
"قیامت قامتا! قامت قیامت!"
یل ام البنین! مادر فدایت
بلندای قدت تا آسمان بود
شعاع هیبتت تا بی کران بود
تو میکردی غضب وقتی چو حیدر
به پا میشد قیامت بین لشکر
شنیدم کربلا "شقّ القمر" شد
سر و پیشانیات همچون پدر شد
شنیدم من ولی باور نکردم
الهی دور عباسم بگردم...!
گرفتی مَشک آبت را به سینه
مبادا تشنه لب مانَد سکینه
چو تیری مَشک را بر سینهات دوخت
دل تو بهر اولاد علی سوخت
ز قلب مَشک آبت، آبرو ریخت
رطبهای نخیل آرزو ریخت
وجودت را به سیل خون سپردی
به چشمت تیر نه! تو چشم خوردی
دلم آتش گرفت از سوز آهت
نیامد تیر، بیرون از نگاهت
نشد! بیرون نیامد تیر ای داد
سرت خَم بود، اما داد بی داد؛
تو را دشمن شبیه مرتضی زد
سرت را با عمودی بی هوا زد
چه غوغایی میان علقمه بود
بجای من کنارت فاطمه بود
زمانی که تو از مرکب فتادی
جبین بر چادر زهرا نهادی
شدی تو زائر آن روی نیلی
کبودیهای جا مانده ز سیلی
اگر چه بر زمین افتاده بودی
دم جان دادنت تنها نبودی
تو بودی گر چه عمری نور عینم
ولی سوزد مرا داغ حسینم
دوباره میروم مادر من از حال
امان از روضهی گودال... گودال
به گودالی که غرق همهمه بود
که در پیش غریب فاطمه بود؟!
یکی با نیزه او را تاب میداد
یکی با سنگ او را آب میداد
یکی تکریم او را با عصا کرد
یکی از تن لباسش را جدا کرد
نبودم من ولیکن مادرش بود
به بالای بلندی خواهرش بود
چه دید از تل، که زینب قدکمان شد؟!
بهار عمر او از چه خزان شد؟!
چهها دیده که دارد این نوا را:
حسینا... واحسینا... واحسینا...!
✍ #علی_بیرقدار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
در میان کوچههای شهر نور
مادری دلخسته در حال عبور
در میان کوچه با اشکی روان
میرود سوی بقیع دامن کشان
در بساطش ناله بود و آه بود
در کنارش کودکی چون ماه بود
راه میافتاد بین کوچهها
در ترنّم بود با ذکر خدا
هر کجا میرفت حال زار داشت
در مدینه روضۀ سیار داشت
مثل طوفان بود اما با وقار
تا بقیع میرفت روزی چندبار
اول باب البقیع با احترام
زیر لب میگفت: یا زهرا سلام
بعد از آن در حال ذکر و زمزمه
میگرفت اذن دخول از فاطمه
تا که در خاک بقیع میزد قدم
اشک او میریخت آنجا را به هم
روی خاک و زیر برق آفتاب
تشنه بود اما نمیزد لب به آب
گریهها میکرد در حال عطش
گاه بین نالهها میکرد غش
ای مدینه! قرص ماهی داشتم
بعد حیدر تکیه گاهی داشتم
ای مدینه بود فرزندی مرا
با مرام و با حیا و با وفا
بود فرزندم علمدار حسین
روز بی یاری هوادار حسین
یک سپاه و یک علمدار جوان
یک اباالفضل و تمام دشمنان
من همین دیشب شنیدم روضه را
از لب زینب شنیدم روضه را
مستمع من بودم و او روضه خوان
روضهی طفلان و سقای جوان
گفت: ساقی رفت تا آب آورد
آب بهر طفل بی تاب آورد
از غم طفلان، پریشان حال او
آب میآمد به استقبال او
آب در مشک و لبی خشکیده داشت
مشک را چون طفل بر سینه گذاشت
ماه بود و جلوهی خورشید داشت
مشک نه! با خود هزار امید داشت
چید دشمن شاخههای یاس را
دید عالم غیرت عباس را...
خویش را از بهر طفلان حفظ کرد
مشک را فوری به دندان حفظ کرد
حیف شد تیر بلا از ره رسید
رشتهی امید سقا را برید
مثل خونی که زِ رگ آید برون
آبِ مشکش ریخت بین خاک و خون
ناامیدانه کشید آه از جگر
کرد از این زندگی صرف نظر
ای مدینه! قدر او نشناختند
با عمود او را زمین انداختند
لب به طعنه دشمن اینگونه گشود
ای عمود خیمهها! خوردی عمود
حال بهر من خبر آوردهاند
جای سوغاتی سپر آوردهاند
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین
روشنیها را سبب اُمُّ الْبَنین
روح سبز یاسهای بیقرار
مادر آلالههای داغدار
این تویی نوشیده از آب بقا
همسر والا مقام مرتضی
عشق را کردی هماره زمزمه
در کنار یاسهای فاطمه
بانوی حُجب و حیا، اُمُّ الْبَنین
همنشین مرتضی، اُمُّ الْبَنین
این تویی خورشید اما در حجاب
روشنایی میدهی چون آفتاب
این تویی لبریز از عطر عفاف
چادرت را میکند غیرت طواف
گل ولی دارای روح عفّتی
زن ولی آئینهدار عصمتی
ای که بودی همکلام اُوصیا
ای مقامت همطراز اُولیا
ای فروزانتر ز خورشید سپهر
مادری کردی تو زینب را به مهر
گریه کردی بر عزیز فاطمه
خویش را خواندی کنیز فاطمه
لاله از باغ شهادت چیدهای
داغ فرزندان خود را دیدهای
دست تو یک باغ احساس آفرید
عشق در بیت تو عبّاس آفرید
چشمهی آب بقا در بند توست
ساقی لبتشنگان فرزند توست
::
ای به عترت یار، یا اُمُّ الْبَنین
مادر ایثار، یا اُمُّ الْبَنین
نور حق را در دلم آوردهای
ای ز حق سرشار، یا اُمُّ الْبَنین
بود هر شب در عبادت تا سحر
چشم تو بیدار، یا اُمُّ الْبَنین
اشک تو ای بانوی گل آفرین
عطر هر گلزار، یا اُمُّ الْبَنین
خاک پایت مثل خاک کربلا
داروی بیمار، یا اُمُّ الْبَنین
مادری کن، سایه سار خویش را
بر سرم بگذار، یا اُمُّ الْبَنین
نیست غیر از تو درین ایّام غم
بر دلم غمخوار، یا اُمُّ الْبَنین
تربت پاک تو را شد در بقیع
اشک من زَوّار، یا اُمُّ الْبَنین
داشتی از داغ سرخ کربلا
دیدهای خونبار، یا اُمُّ الْبَنین
بودی از داغ حسین بن علی
لالهگون رخسار، یا اُمُّ الْبَنین
چار فرزندت به خون غلتیدهاند
در حریم یار، یا اُمُّ الْبَنین
مثل عبّاس دلاور داشتی
گوهر شهوار، یا اُمُّ الْبَنین
نالهی خود را ز داغ نینوا
بر زمین بسپار، یا اُمُّ الْبَنین
«یاسرِ» افتاده میداند که هست
لطف تو بسیار، یا اُمُّ الْبَنین
✍ #محمود_تاری «یاسر»
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
بِسمِ ربِّ الحَسن، خدای حسین
باز، دارم به سر هوای حسین
من دلی دارم از علی سرشار
سینهای روشن از ولای حسین
من کیام؟! جز کنیز زینب او؟!
قمرم کیست؟! خاک پای حسین
با دو گوشم هنوز میشنوم
صوت زیبای ربّنای حسین
ای بشیر! از حسین من چه خبر؟
دل من لک زده برای حسین
نه فقط اینکه چار تا پسرم؛
هر دو عالم شود فدای حسین
خجلم از رباب، چون نرسید
مَشک سقّا به خیمههای حسین
مینشینم به روی خاک بقیع
عوض خاک کربلای حسین
خون عباس روسفیدم کرد
آنکه شد صاحبِ لِوای حسین
صد ابالفضل من به قربانِ
تن زخمی و سرجدای حسین
شد حسینِ غریب، تنهاتر
بی رمق گشته بود پای حسین
بی برادر شد و قَدَش تا شد
دشت پر شد ز وایوایِ حسین
اشک خون ریخت چشم عباسم
رفت از حال در عزای حسین
از کنار فرات تا گودال...
فاطمه سوخت با نوای حسین
فاطمه میشنید در گودال
بینِ جمعیّتی! صدای حسین
میکِشم آه تا دم مرگم
سر بریدند از قَفای حسین
✍ #علی_بیرقدار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
روحِ ادب را با قدومِ خود معطّر کرد
دنیایِ ما آلودهها را هم مطهّر کرد
هرآنچه را که خواستیم از او، میسّر کرد
در سرنوشتِ سینهزنها هم مقدّر کرد....
تا که به دنبالِ امیرالمؤمنین باشیم
تا ریزهخوارِ سفرهیِ امالبنین باشیم
آرامشِ دنیا به لطفِ او رقم خورده
تدبیر کرده فتنهیِ دشمن بهم خورده
با یادِ زهرا و غمش، هرلحظه غم خورده
در پایِ عشقِ پاکِ مولایش، قسم خورده
مفهومِ ایثار و ادب را رهبری کرده
نامادری نه! بعدِ زهرا مادری کرده
همواره قبل از هر دعا امالبنین گفتیم
در بین امواجِ بلا ام البنین گفتیم
در اوجِ سختی ذکرِ یا امالبنین گفتیم
از جان و دل هربار تا امالبنین گفتیم...
دیدیم حاجتها روا شد با نگاهِ او
شکرِ خدا هستیم، عمری در پناهِ او
در خانه هرکس که گرفتارِ بلا میشد
یک سفرهیِ امالبنین نذریِّ ما میشد
وقتی بساطِ روضه در خانه بنا میشد
دردِ همه با یک نگاهِ او دوا میشد
نامش همیشه قلّهیِ ذکر و مناجات است
چون مادرِ بابالحوائج، بابِ حاجات است
باور نمیکرده که عباسش زمین خورده
از نانجیبان، پهلوانِ او کمین خورده
دستش جدا و از یسار و از یمین خورده
بر فرقِ او هم یک عمودِ آهنین خورده
در حسرتِ مشکِ دریده روضه میخوانده
با یادِ آن دستِ بریده روضه میخوانده
او روضهدارِ روضههایِ کربلا بوده
ماتم زده از ماتمِ رأسِ جدا بوده
یادِ لبِ خشکِ حسینش هرکجا بوده
همراهِ زینب او همیشه در عزا بوده
دنیا برایش تیره و هم رنگِ با شب شد
شرمندهیِ رویِ رباب و رویِ زینب شد
✍ #علی_گلچین_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e