#شهید_امروز
#برش_دوم|بعثیها عکس شهید علیمردانی رو در حال لگد شدن در روزنامه چاپ کردند...
#متن_خاطره|یک روزنامهی عراقی به دستمون رسید که یه عکس قابلِ تأمل رو داخلش چاپ کرده بودند. توی صفحهی نخست این روزنامه، عکسی از سربازان بعثی چاپ شده بود که داشتند عکس شهید علیمردانی رو لگد میکردند.
تیتر روزنامه هم این بود:
علمیردانی جُند الخمینی؛ عَدی الصدام حسین
[یعنی علیمردانی سرباز خمینی؛ دشمن صدام حسین]
وقتی روزنامه رو به شهید علیمردانی نشون دادم، خندید.
بهش گفتم: خلاصه مراقب خودت باش که صدام حسین به خونت تشنهست.
👤راوی: خمسه صالحشریف
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_علیمردانی #رشادت #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
#شهید_امروز
#برش_سوم|وقتی امامرضا علیهالسلام عنایت فرمود و مینها عمل نکرد...
#متن_خاطره|روز اعزام شهیدعلیمردانی به جبهه؛ رفتم راه آهن برا خداحافظی.
شهیدعلیمردانی بهم گفت: این دفعه آخره و برگشتی در کار نیست؛ ان شاا... شهید میشم
بهش گفتم: اینهمه جبهه رفتی؛ میخوام چیزی رو برام بگی که تا حالا به کسی نگفتی؟
گفت: یه مطلب بهت میگم اما تا زندهام برا کسی تعریف نکن:
" توی عملیاتِ فتحِ ارتفاعاتِ اللهاکبر؛ وقتی شب بهمراهِ نیروهام به میدان مین برخوردیم؛ دیدم هیچکاری نمیتونیم کنیم و حتی فرصت خنثی کردن مینها رو هم نداریم. آهسته از نیروها فاصله گرفتم و برگشتم سمت حرم امام رضا(ع)؛ به ایشون متوسل شدم و عرض کردم: آقا جان! اینها بچههای مشهد هستند؛ ما جز شما کسی رو نداریم... یک آن انگار صدایی میان آسمان و زمین پیچید و گفت: فلانی! امشب این مینها عمل نمیکند... سریع به سمت نیروها رفتم و به آنها گفتم: این مینها خنثی شده و معبر برای عبور باز شده...
بعد خودم جلوی همه شروع به حرکت کردم و از میدان مین گذشتیم، بدون اینکه حتی کوچکترین اتفاقی بیفته...
یادمه بعد از عملیات، دوباره با نیروها توی مسیر برگشت، به همون میدان مین رسیدیم؛ عدهای از بچهها گفتند: چرا ایستادی و از میدان رد نمیشی؟ بهشون گفتم: این میدان مین قرار بود دیشب عمل نکنه...
بعد با عدهای از دوستان مشغول خنثی سازی میدان مین شدیم. بعد از اینکه تعداد خیلی زیادی از مینها رو خنثی کردیم، تازه تونستیم از اونجا عبور کنیم...
👤 راوی: سردار احمدی؛ دوست شهید
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_علیمردانی #امام_رضا #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
#شهید_امروز
#برش_اول| حقوقش رو سه قسمت میکرد...
💢 بیش از نیمی از قرآن رو حفظ بود و علاوه بر برگزاری کلاس قرآن برا آدمهای مختلف [ ایرانی؛ افغانی و ... ]؛ به قرآن عمل هم میکرد. مثلاً حقوقی كه از آموزش و پرورش میگرفت رو سه قسمت میكرد. يک قسمت برا گذران زندگی، قسمتی رو هدیه میداد به مادرش و بخش زیاد ديگهاش رو به فقرا اختصاص میداد. گاهی شبانه مثل مولايش اميرمؤمنان علیهالسلام بدون اينكه کسی بشناسدش، درِ خونه فقرا میرفت و مایحتاج اونا رو به دستشون میرسوند.
💢يک روز بعد از شهادتش هم پيرمردی به منزل ما اومد و سراغ زكريا رو گرفت. وقتی فهمید زکریا شهيد شده، گفت: «يه روز كفشِ من پاره شد. زكريا داشت از مدرسه ميومد و وقتی دید كفشم پاره شده، كفش خودش رو در آورد و به من داد.»
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_زندهدل #کمک_به_فقرا #شهدای_مرکزی #قرآن #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا
#شهید_امروز
#برش_دوم|خرید تا رو دستِ فروشنده نماند...
💢زکریا يه بار برا خريدِ لباس، با يكی از دوستانش رفت بازار. یه لباس رو انتخاب کرد و با اینکه كمی زدگی داشت ، اون رو خرید. دوستش گفت: «اين لباس زدگی داره. نخر!» زکریا هم در جوابش گفت: «اگه نگيريم کسی این لباس رو نمیخره [روی دست صاحبش میمونه]، پس بهتره اين پيراهن رو بگيرم تا اسراف نشه.»
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_زندهدل #ایثار #شهدای_مرکزی #کمک_به_دیگران #اسراف #بی_تفاوت_نبودن #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا
#شهید_امروز
#کلام_شهید|شهید شیخ ابوالحسن کریمی: قرار نیست ما بمانیم و ارزشها محو شوند؛ قرار است ما محو شویم تا ارزشها بمانند...
🔰دانلود کنید:
➕ دانلود پوستر با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_کریمی #دادستان #مسئول_انقلابی #شهدای_گیلان #جهاد #مزار_گلزارلاهیجان
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_امروز
🎥 #فیلم|قسمِ جلاله میخورم که شهید کریمی مصداق بارزِ خطبه متقین بود
پیرزنه باورش نشد که فرمانداره؛ گفت: برو بچه شوخی نکن!
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_کریمی #دادستان #مسئول_انقلابی #شهدای_گیلان #جهاد #مستند #مزار_گلزارلاهیجان
#شهید_امروز
🎥 #عکس|امام خامنهای در وصف شهید ابوالحسن کریمی فرمودند: شهید عزیز؛ برادر ابوالحسن کریمی عمر کوتاه و پُر ماجرایش به تلاش و مجاهدت دلسوزانه و صمیمانه در راه خدا سپری شد؛ و در همان راه هم شربت شهادت نوشید
🔰دانلود کنید:
➕ دانلود عکس با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_کریمی #دادستان #در_کلام_رهبر #مسئول_انقلابی #شهدای_گیلان #جهاد #مزار_گلزارلاهیجان
#شهید_امروز
💢 #برش_اول|امامحسن(ع) رو دوست داشت؛ و امام حسنی رفتار میکرد...
#متن_خاطره|روی صفحه گوشیاش حک کرده بود: غیبت ممنوع... ارادت ویژهای به امام حسن مجتبی(ع) داشت؛ در دورهای که با او زندگی کردم، بارها با الگوگیری از امام حسن مجتبی(ع) بستههای غذایی و... برا نیازمندان تهیه میکرد؛ و حتی من که همسرش بودم هم از این جریان مطلع نمیشدم؛ بس که مراقب بود توی کارهاش اخلاص رعایت بشه...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ابراهیمخانی #اخلاص #شهدای_مدافعحرم #شهدای_همدان #کمک_به_فقرا #غیبت #مزار_گلزارملایر
#شهید_امروز
💢 #برش_دوم|قرار جالب و زیبای شهیدابراهیمخانی با معلمش در نوجوانی
#متن_خاطره|از کودکی مکبّر مسجد بود و انگار از همان بچگی برای شهادت انتخاب شده بود. دوران ابتدايی رو توی مدرسه میثم تمار [نزدیکی محل زندگیش] درس میخواند. معلم ابتداییاش میگفت: وقت نماز ظهر از من اجازه میخواست که بره مسجد. میگفت: حاضرم در عوض چند دقیقهای که میرم مسجد؛ برام کلاس جبرانی بذارید...
___________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ابراهیمخانی #مسجد #شهدای_مدافعحرم #شهدای_همدان #نماز_جماعت #کودکی_شهدا #مزار_گلزارملایر
#شهید_امروز
💢 #برش_سوم|گفت: زندگی من با این گلهای بامبو شروع شده؛ و با این گلها تمام میشه...
#متن_خاطره| علاقهی ویژهای به گل بامبو داشت، وقتی از سفر حج برگشتیم؛ اولین هدیهی ما سه شاخه گلِ بامبو بود، حیدر خیلی خوشحال شد و گفت: این برای من شانس میاره... اما من نمیدونستم منظورش چیه!
حیدر از گلها به خوبی مراقبت میکرد، باهاشون حرف میزد. گلها هم زیبا و با طراوت شده بودند. حیدر میگفت: زندگی من با این گلها شروع شده و با این گلها تمام میشه...
۵ سال بود زندگی مشترکمان آغاز شده بود، که حیدر رفت سوریه و شهید شد...
همان ساعتی که شهید شد، بعد از نماز صبح اومد به خوابم و خودش خبر شهادتش رو بهم داد. اون موقع خونه پدرم بودم؛ وقتی از خواب بیدار شدم، نمیخواستم باور کنم خوابم رو... منتظر تماسش بودم، ولی از تماس خبری نبود. بی قرار بودم و رفتم خونه خودمون. نگاهی به گلهای بامبو کردم و دیدم همهی گلها پژمرده و زرد شدند؛ چیزی در دلم میگفت که حیدر شهید شده...
و این اتفاق افتاده بود و همونطور که حیدر گفته بود؛ زندگیاش با گلهای بامبو تمام شد...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ابراهیمخانی #شهدای_همدان #شهدای_مدافعحرم #شهادت #مزار_گلزارملایر
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_امروز
🎥 #فیلم|این دو دقیقه رو ببینید؛ تا بفهمید نمیشه عاشق شهید حسناوی نشد...
چقدر حالِ آدم خوب میشه با دیدنِ صورتش...
🌿۱۴ فروردین سالگرد شهادت شهید جوادعلی حسناوی مبارک
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_حسناوی #مستند #شهدای_مدافعحرم #شهدای_اهواز #مزار_وادیالسلام
#شهید_امروز
💢 محمد گفت: شناسایی از دعای کمیل خوندن واجبتره...
#متن_خاطره| شـبجمعه بود و بعد از نماز مغرب و عشا، مشغول خواندن دعای کمیل شدیم. محمد توی صورت تکتک بچهها نگاه کرد و گفت: شناسایی منطقه و انجام کارهای عملیات، در حال حاضر واجبتر از دعای کمیله. انشاءالله دعا باشه برای شب جمعهی بعد... دعای کمیل رو نصف و نیمه رها کردیم تا بریم شناسایی؛ حتی شام هم نخوردیم. محمد میگفت: هر کسی گرسنشه بره یه چیزی بخوره؛ ما شام نمیخوریم تا امشب در حین عملیات خوابمون نبره... چقدر این حس مسئولیت پذیریاش برام درسآموز بود... راه افتادیم سمت خط مقدم. تا اینکه خمپاره ای به زمین خورد و ترکشی نشست توی سر محمد. و همینکافی بود تا آسمونی بشه و برسه به بهشت...
راستی چهار ماه بیشتر از ازدواجش نگذشته بود. حتی تنها فرزندش فاطمهخانوم رو هم ندید؛ چون فاطمه ۶ ماه بعد از شهادت پدرش متولد شد.
👤برشی از زندگی سردار شهید محمد فتحاللهی
📚منابع: کتاب فاتحان فاو ؛ و روایت رضا حجازیان
🇮🇷۱۵ فروردین سالگرد شهادت این شهید عزیز گرامیباد
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت عکسنوشته با کیفیت اصلی
_______________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#تکلیف_گرایی #مسیولیت_پذیری #شهید_فتحاللهی #شهدای_مازندران #مزار_گلزارکوهسارکنده