سلام✋🏻
حالتون خوبه؟😀
اگه دیده باشید یکی از هشتگهایی که توی صفحهمون داریم، #سبک_مادری هست.
این هشتگ مخصوص پستهای مهمان و متنهایی هست که شما برامون میفرستید و به صورت تک قسمتی منتشر میکنیم.
موضوعش مهارتهای #مادرانه و #سبک_زندگی مامانای چندفرزندیه.😇
اگر شما مامانای عزیز هم دوست دارید توی این قالب برامون متن بنویسید، به خانم اکبری (با آیدیهای زیر) پیام بدید تا شرایط مربوط به نگارش و انتشار رو براتون توضیح بدن. 😊🌸
@mola_ali71
در پیامرسانهای #بله و #ایتا 👆
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام✋🏻 حالتون خوبه؟😀 اگه دیده باشید یکی از هشتگهایی که توی صفحهمون داریم، #سبک_مادری هست. این ه
شناسه ی خانوم اکبری که اشتباه درج شده بود اصلاح شد.
#ط_اکبری
(مامان #رضا ۶سال و ۳ماهه، #طاها ۵سال و ۱ماهه، #محمد ۲سال و ۴ماهه)
واای چرا خردهتراشات رو میزه؟😠
آآآآآخ بازم
نیو
بیرو اشتباه گرفتی! مامان بیشتر دقت کن🙁 داره وقت ارسال تکالیف میشه! حواست به بچهها نباشه😣 سرعتت رو کمی باید بیشتر کنی... چقدر اوایل رابطه و عاطفهم سر #مشق و درس بهتر بود😞 این مدت که گذشته روز به روز توقعم بالا رفته... البته دیدن نمونه کارهای همکلاسیهاش در ایجاد این توقع بیتأثیر نبوده🤭 چند روزی به این صورت گذشت و هر روز موقع حساب کتابای شخصی، به خودم گفتم فردا #اغماض کن! مهربانانه اصلاحش کن... ولی تا ریشهش رو نخشکونم تلاشم بیفایدهس! _خب بیا زیربنایی کار کن! همت کن برای یه اصل مهمتر تا بتونی از این مسائل، #مدبرانه و #مهربانانه عبور کنی. برای این چیزای پیشپاافتاده بهم نریز. همیشه شاد باش و شادی بخش! تا وقتی #دانشمند_هستهای و دفاعی کشورت رو #ترور کردند و بهم ریختی، بچههات بفهمن واقعا فاجعه رخ داده! همیشه شاد و مهربون باش و از کنار مسائل پیشپاافتاده، ساده بگذر. تا وقتی گیر دادی به مسئولین که «پس چی شد؟ میخواید چه کنید؟» بچهها بفهمن حتما اتفاق سنگینی رخ داده! تا وقتی از غیبت بچهت پشت سر معلم اخم کردی، همه بفهمن فاجعه رخ داده! نه اینکه بعدها بگن: «انگاری این مامانه کلا معترضه!»😥 _بله انگار درست میگی... آشغال تراش و چروکی گوشه دفتر و خیلی چیزهای دیگه رو واقعا میشه با صبر و حوصله و مهربونی اصلاح کرد. مگه من قراره فقط نظم و تمیزی یادش بدم؟ اون داره از من خیلی چیزا یاد میگیره... کجا باید صبر داشت و کجا باید بغض و فریاد داشت! کجا باید محبت داشت و کجا نباید داشت! کجا میشه گذشت و اغماض داشت و کجا نمیشه! حواسم باشه! این امانت، با فطرت پاک الهی، دست من سپرده شده. تنها کاری که باید کنم اینه که فطرتش رو دستکاری نکنم! پس بسم الله... #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
#پ_شکوری
(مامان #عباس ۳سال و ۱ماهه و #فاطمه ۱سال و ۷ماهه)
یادمه خیلی #دعا کردم که خدا #بچه_دوم رو هر چه زودتر بهمون بده. بعدش هم که فهمیدم به فاصلهی ۹ ماه دوباره باردارم، خیلی #خوشحال شدم.😘
البته مسائلی هم داشتم که سعی کردم با #آرامش براش راه حل پیدا کنم.😇
مهمترینش #از_شیر_گرفتن بچهی اول بود.
فکر میکردم خیلی سخت باشه،
مخصوصا که عباس شبها فقط با #شیر میخوابید.😢
بعد از مشورت و تحقیق و دادن #آزمایش (که کمبود ویتامین خاصی نداشتم) تصمیم گرفتم تا ماه ۵ بارداری به پسرم شیر بدم.
البته شنیده بودم بعضی مامانا تا پایان #بارداری و حتی همزمان با #نوزاد ، به بچهی اول شیر میدن،
اما هم از نظر جسمی سخت بود برام،
و هم حس میکردم شیر دادن به دوتا بچه سخته و بعدش از شیر گرفتن بچهی اولی تا وقتی دومی داره شیر میخوره، خیلی سخت میشه.😅
عباس ۱۴ ماهه بود که یه هفته مامانم اومدن تهران خونهمون،
و با هم از همون روز اول عباس رو از شیر گرفتیم. به روش #یهویی 😆
خوراکیهای مورد علاقهش رو بهش میدادم و چون اکثرا با مامانم مشغول بازی بودن، کمتر به فکر شیر میافتاد😆
شبا هم یا مامانم میخوابوندنش یا من بغلش میکردم و راهش میبردم تا بخوابه.
بعد یه هفته دیگه تقریبا عادت کرد و درخواست شیر نداشت.
برای خوابش همچنان تا یکی دو هفته بغلش میکردم و راهش میبردم و خداروشکر مشکلی نداشتم با #بغل کردنش، چون عباس از اول کلا #سبک_وزن بود😅
بعدش دیگه به یه روش خوب رسیدیم برای خوابش😍
میاومد دراز میکشید کنارم و سرش رو میذاشت روی دستم و با #قصه یا دیدن #کلیپ های منتخب یا #کتاب خوندن توی #موبایل میخوابید😁
و به جای وعده شیر قبل خواب، همیشه یه تیکه نون #سنگک میخورد توی #رختخواب که کامل سیر بشه.😆
برای جایگزین #شیر_مادر هم براش شیر عسل ولرم درست میکردم و با شیشهای که سرش رو بریده بودم تا مثل نی بشه، بهش میدادم. (چون شیشه عادی و #شیرخشک اصلا دوست نداشت)😅
روزی تقریبا دو تا #شیشه شیر عسل میخورد.
مخلوط پودر سویقها و جوانهها و مغزهای مختلف رو هم با کمی #عسل قاطی میکردم و باهاش گلوله درست میکردم و بهش میدادم. که خداروشکر خیلی دوست داشت.
مسئلهی #بدغذایی ش هم حل شد😇
و دیگه بهتر غذاشو میخورد و سیر میشد.😀
پ.ن: مامانایی که بچههای #شیر_به_شیر دارید، شما هم از تجربهتون بگید برامون. چه زمانی و چطور بچهی اولتون رو از شیر گرفتید؟
#اختلاف_سنی_یک_سال_و_نیم
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام دوستان عزیز😀
حالتون خوبه؟
ما برای ارتقاء کانالمون، نیاز به کمک شما، اعضای خوب مادران شریف، داریم.
در این زمینهها: 👇🏻
🔶 1. کارهای گرافیکی، طراحی پوستر و عکسنوشت
🔶 2. تهیه پادکست صوتی و کلیپ
اگر در این دو زمینه مهارت دارید و میتونید کمکمون کنید به خانم منظمی پیام بدید. 👇🏻
آیدی بله و ایتا:
@z_monazami
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام.
حتما شما هم تو این مدت که کرونا اومده، با آدمهای خیلییییی استرسی 😣 یا آدمهای خیلییییی بیخیال 😌 مواجه شدید!
در شرایط معمولی شاید خیلی به این فکر نکنیم که اضطراب چه عوارضی برامون داره.
اما یه خانوم، به محض باردار شدن، حفظ آرامش براش خیلی مهم میشه.
حالا چطوری میشه تو این روزگار کرونایی باردار بود و زایمان کرد و استرس نداشت؟!
امروز هم با #کرو_نی_نی رفتیم سراغ دو تا از دوستانمون که تو این روزهای کرونایی باردار بودن و زایمان کردن.
یه مامان اولی که تصمیم گرفته به نگرانیهاش غلبه کنه.
و یه مامان سومی که خانوادگی درگیر کرونا شدن!
نظرات و تحربیاتتون رو در این زمینه برامون ارسال کنید.
#مادران_شریف_ایران_زمین
#کرو_نی_نی
#بارداری_در_کرونا
#باردار
#کرونا
#نوزاد
#بیمارستان
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
خانم قاسمی( مامان سید علی)
تقریبا شش ماهه باردار بودم که سر و کله این ویروس منحوس پیدا شد!
از اونجایی که گفتن خانمهای باردار جزو گروههای پرخطر هستن، طبیعتا نگران شدیم!😱
کمکم وقتی دیدم که دوستان دیگهام زایمان کردن و مشکلی پیش نیومد، خیالم راحتتر شد و متوجه شدم بخش زیادی از این نگرانی ناشی از استرس اطرافیان و جَوی که میدادن بود!
تصمیم گرفتم ارتباطم رو با آدمهای استرسی کم کنم و کمتر باهاشون صحبت کنم تا آرامش بیشتری داشته باشم.😅
البته نکاتی که اعلام کردن رو کاملا رعایت میکردیم. سعی کردم زندگی عادیمو داشته باشم و دیگه تسلیم جو پر استرس اطراف نشم. هر روز صدقه میذاشتم و خودم و نینی رو میسپردم به خدا، مثل همیشه.
چون مادرم هم پیشمون نبودن، مجبور بودیم چند بار قبل و بعد از زایمان با قطار سفر کنیم.
نمیدونم چرا خانمهای باردار جز گروههای پرخطر اعلام میشن؟ ایمنی بدن تو بارداری ضعیفتره؟ یا چون محدودیت در مصرف دارو دارن؟ من صرفا یه سری مراقبتها رو بیشتر رعایت میکردم و تا جایی که دیدم جاهایی که مادران باردار تردد دارن، پروتکلها خیلی دقیق رعایت میشه.👌🏻
برای مراقبتهای بارداری و سونوگرافی مطب میرفتم. آزمایش هم صبح زود میرفتم که خلوت بود. برای زایمان هم از قبل برنامهریزی کردیم که بتونیم بیمه تکمیلی بگیریم و هزینهمون تا جای ممکن کم بشه و بتونم یه بیمارستان خلوت برم که خیالمون راحتتر باشه.
موقع زایمان، فقط من تو بلوک زایمان بودم! و همه نگرانی هم از بابت من بود! چون دمای بدن و فشار خونم بالا بود و احتمال میدادن کرونا مثبت باشم!خلاصه که کادر بلوک زایمان درگیر تشخیص کرونای من بودن ولی من و ماما و مادرم بیخیال کرونا ، منتظر تولد سید علی بودیم.👶🏻
بعد از زایمان هم سریع سیتی اسکن گرفتن ازم و شکرخدا کرونایی در کار نبود!😊
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
خانم دبیران(مامان محدثه، مطهره و مریم)
هفت ماهه باردار بودم که سر و کله کرونا پیدا شد!
اون موقع نمیدونستم چقدر جدی و طولانیه!😏
هر لحظه منتظر تموم شدنش بودم تا دخترم بره پیشدبستانی و حوصلهاش سر نره.
مراعات میکردیم، ولی ترس نداشتم خدا رو شکر. با خودم میگفتم این همه خانم زایمان کردند تو این دوران. من هم هر چی خدا بخواد پیش میاد و ترس و نگرانی، تغییر مثبتی تو شرایط ایجاد نمیکنه.😊
برای مراقبتهای بارداری مطب میرفتم. ماه آخر هم فقط یک بار رفتم مطب. باقی مواقع تلفنی با دکتر در ارتباط بودم و فشارم رو تو خونه چک میکردم.
برای زایمان بیمارستان خصوصی رفتیم. چون مادرم سنشون زیاده، با همسرم رفتیم و بچهها پیش مادرم موندند.
بیمارستان همه تجهیزات لازم رو داشت. مراقبتهای کرونایی هم رعایت میشد و جای نگرانی نبود.
زایمان به خوبی انجام شد.💪🏻
ولی دو ماه بعد از تولد دخترم کرونا گرفتیم، دسته جمعی!🤦🏻♀
اول همسرم بیماری رو با علائم گوارشی بروز دادن. تست ندادیم. فقط خودمون رو احتیاطا قرنطینه کردیم. دختر بزرگم تب کرد و دو روزی بیحال بود. اوایل چون میگفتن بچهها درگیر کرونا نمیشن باز هم فکر نمیکردم کرونا باشه. همون موقع واکسن دو ماهگی دختر کوچولو رو زدیم و دو روزی شدیدا تب داشت و گریه میکرد! احتمال دادیم عوارض واکسنه! بعد از نینی، دختر وسطی تب کرد. بعد هم خودم گرفتم. دیگه مطمئن شدیم که کروناست. نه جایی میشد بریم و نه کسی میتونست بیاد کمک. فقط دو سه روزی که خودم هم بدندرد داشتم🤒، مادرم غذا میفرستادن برامون و من تا جایی که میتونستم استراحت کردم.
خفیف بود و به خیر گذشت شکرخدا، ولی دست تنها با سه تا بچه سخت گذشت.
دختر بزرگم امسال کلاس اولی بود. خیلیا بهم گفتند امسال ثبتنامش نکن!
اما من میگفتم از کجا معلوم سال دیگه کرونا بره؟؟!🤷🏻♀
برنامه زندگی و بارداری هم همینطوره برام. اگه الان نوزاد نداشتم، باز هم همین ایام رو برای بارداری مجدد انتخاب میکردم، چون از کجا معلوم سال دیگه کرونا بره؟!🤔
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_اول
#ز_فرقانی
(مامان چهار فرزند ۱۲ ساله، ۷ سال و نیمه، 5 ساله و ۳ ساله)
اصالتا خراسانی بودیم اما پدرم ساکن گنبد شدن و من و ۹ تا خواهر و برادر دیگهم اونجا به دنیا اومدیم.
متولد سال ۶۲ هستم.
خونهمون همیشه شلوغ پلوغ بود، هم خودمون زیاد بودیم و هم مهمون داشتیم. شهر گنبد وسط مشهد و دریا و سر راه تهران بود و هر کس مقصدش هر جا بود، یه سری هم به ما میزد.😊
پدر و مادرم خیلی روی مهمون حساس بودن که کم و کسری نباشه.🧐
مثلا ظروف یکدست و ملافه و پیژامه تمیز و بهاندازه باشه! ساخت خونه هم به صورتی بود که فضای زیادی برای مهمون داشت.
از بچگیم خاطرات خوبی دارم.😍
خیلی با خواهر برادرها همبازی میشدیم، با هم توی حیاط و کوچه میرفتیم و خالهبازی میکردیم.
تو دورهای که یه پژو استیشن داشتیم، عقبش خیلی جا داشت و کاملا مناسب یه خانواده پرجمعیت بود، همه سوارش میشدیم و میرفتیم مسافرت. یادش به خیر!🚘
البته برادرهامون خیلی بزرگتر از ما بودن و اونا معمولا نمیاومدن.
همیشه همهمون مدرسه دولتی بودیم و خصوصا دخترا شاگرد زرنگ محسوب میشدیم!💪🏻
پدرم هم مغازه داشتن و هم عضو شورای حل اختلاف شهر بودن و سرشون خیلی شلوغ بود. ولی معمولا رئیس انجمن اولیا و مربیان مدارسمون هم بودن.
با وجود تعداد زیاد ما، ممکن بود یادشون بره هرکدوم کلاس چندمیم ولی همیشه با مدرسه در ارتباط بودن و پیگیر کارای ما.🧔🏻
اینطور نبود که تربیت ما به خاطر تعداد زیادمون فدا بشه.
الحمدلله پدر و مادر مؤمن بودن و فضای خانوادهمون هم گرم و سالم بود و همین برای تربیت بچهها کافی بود.☺️
با خواهرها خیلی همصحبت و همدل هستیم. مخصوصا که اختلاف سنی کمی داریم. یه خواهرم یک سال و خواهرای بعدی هم سه سال و پنج سال از من بزرگترن.
حالا هم که چند سالیه پدرمون از دنیا رفتن همه هوای مادر رو داریم.
همهمون گنبد نیستیم اما هیچوقت تنها نیستن و سر اینکه کی هواشونو داشته باشه رقابته.
ما خواهر و برادرها همیشه سعی کردیم هوای همدیگه و پدر و مادرمون رو داشته باشیم از بچگی تا همین حالا.
مثلا بعد از فوت پدرم یکی از برادرها که میخواست ازدواج کنه، همه برای خرید خونه کمکش کردن.☺️
از نوجوونی خیلی سیاست رو دوست داشتم.
توی دبیرستان ریاضی میخوندم و دوستش داشتم🤓، ولی میخواستم توی دانشگاه علوم سیاسی یا چیزی شبیه به این بخونم.
اما برای ورود به دانشگاه به مسیر دیگهای هدایت شدم و البته از نتیجهش ناراضی نیستم.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif