کیک آماده شده😋 غذا هم بخشیش آماده ست.
#بازی بچهها هم تمومه و خیلی خسته به نظر میرسن🤔
انگاری تمایلی به جمع کردن این رشتههای کاغذ_بخوانید شرارههای آتش😅_ که کل اتاق (به جز زیر پارچه!) رو پوشونده، ندارن😒 فرستادمشون تو حیاط مشغول جارو زدن حیاط و تخلیه ته مانده انرژی بشن! خودم دست به کار شدم😬
...
خب انگاری آخرین رشتههای کاغذی هم از روی رخت خوابها و طاقچه و کمد، به خوبی جمع شده!
یه نگاه میکنم به وروجکها که خیلی ناز و مظلومانه خوابیدن😝
یه نگاهی به خونه که حالا خیلی مرتب و تمیز به نظر میرسه😎 و...صدای اذان📿
آخیش! نماز تو زمان خواب بچهها میچسبه😋
انگاری دیگه ایستادن برام خیلی سخته، سجدههام طولانی میشن، حمد و سوره کوتاه و خلاصه!
سجده شکر و بعد درازکش روی سجاده...
آخ پام...کمرم...خدا جون چی میشد به دلم میانداختی اون کارتن رو از جلوی چشم بچهها بردارم نبینن؟!🤔
ازت میخوام الان بچهها یه کم طولانی بخوابن!
آخ خدا خواهش میکنم یه فرشته بفرست بره سراغ غذا 🤲
قرآنمو باز میکنم...
الم نشرح لک صدرک...فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب
😳
چی؟؟ کی گفت؟ کجا بود؟ من که نبودم! سیخ پاشدم، دوباره نشستم.
ای بابا خداجون بیخیال، سخت نگیر، من اینا رو فقط به تو میگم، من که غر نزدم☺️😐
خداجون مجرد بودم آسونگیر بودیا
قرآن باز میکردم میاومد:
انه کان ظلوما جهولا...
و خلق الانسان ضعیفا...
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
حالا با اینهمه حجم #کار و #درس و #بچهها و نبود همسر و کارهای خونه و بیرون خونه، تا قرآن باز میکنم یا انشراح میاد یا مزمل یا...!!
میگی خیلی خوب این کارا رو کردی که کردی هنر نکردی که! چرا نشستی؟؟ پاشو برو به بقیه کارات برس!!
قربونت برم که دوستم داری میخوای رشدم بدی ولی خواهشا خودت کمکم کن جز به یاری تو ابدا از پس هیچکدوم برنمیام،
یه وقت نق و نوق کردم نه به دل بگیر نه به روم بیار😉
خب دیگه بساط درد دل رو جمع میکنم میرم یه ویتامینه میزنم😃
لازانیا رو میچینم تو ظرف بذارم تو فر😋
_ مامان مامان کجایی؟؟😳
تو رو خدا آرومتر! داداشتو بیدار نکنی؟!
خواهشا یه کم دیگه بخواب😝
#ط_اکبری
#هوافضا90
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
وقتی علی میخوابه، ما با چالش ساکت نگهداشتن محمد مواجه میشیم😅 چون خواب علی خیلی سبکه.
از طرفی میخوام از فرصتِ خوابِ علی برای کارهای خودم استفاده کنم، از طرف دیگه محمد نیاز به زمان اختصاصی داره که وقتی علی بیداره این فرصت پیش نمیاد معمولا.
یکی از بازیهایی که مختصِ زمانِ خوابِ علی هست، «حبوبات بازیه»
هر بار یکی از حبوبات رو به انتخاب محمد میاریم و محمد مدت زیاااااادی در سکوت کامل مشغول بار زدن اونها میشه😄 با لودر و بیل مکانیکی کامیونش رو پر میکنه و میبره در اقصی نقاط خونه خالی میکنه😕
چالش بعدی هم جمع کردن اونها تا قبل از بیدار شدن علی هست.
یه چالش دیگه هم شبا که همسرم میان پیش میاد😆
-خانوم،این عدسا چرا اینجا ریخته؟
-محمد عدس بازی کرده
همسر مشغول جمع کردن عدسها میشه.
-خانوم اینجا چقدر لوبیا ریخته!
-ئه؟! محمد لوبیا بازی کرده😅
همسر مشغولِ جمع کردنِ لوبیاها میشه
-خانوم، علی چی تو دهنش گذاشت؟!
-بذار ببینم؛ ئه؟ گندمه! محمد گندم بازی کرده😂
-خانوم نمیشه وقتی علی میخوابه یه بازی دیگه بکنید باهم؟! 😣😖
-چرا، میشه😎 گوشیمو بدم دستش فیلم ببینه😶، اینجوری هم خیلی ساکت میشینه، یا تلویزیون روشن کنم و بذارم ساعتهاااا مشغول شه و منم با خیال راااااحت به کارام برسم😈، نظرت؟!😀
-نههههه خانوم😨، حبوبات بازی خیلیم خوبه، آشپزیشم خوب میشه، خودم شب میام جمع میکنم حبوبات کف خونه رو.😩
پ.ن: البته این تنها بازیِ زمانِ خوابِ علی نیست، ولی جزو معدود بازیهای بیسر و صدای ماست. چون محمد با سادهترین بازیها هم انقدر به وجد میاد و جیغ و داد میکنه که ملت وقتی سوار رنجر میشن هم انقد جیغ نمیزنند!😅 دوستانی که از نزدیک شاهدِ این صحنه بودند، تایید کنند لطفا😄
#پ_بهروزی
#ریاضی۹۱
#نصیرالدین_محمد
#عمادالدین_علی
#حبوبات_بازی
#تلویزیون
#موبایل
#بازی
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_سوم
زندگی تو خانوادهی #گسترده (خونهای که توش پدربزرگ👴🏻، مادربزرگ👵🏻، عموها و عمه و خیلی روزها، دختر عمه کوچولو باشه) با زندگی تو خانواده هستهای خیلی فرق داره.😍
اصلا سیر #غریبگی و چسبندگی بچه یه شکل دیگه است.
محمد وقتی میتونست هر چقدر دلش خواست طبقه پایین بمونه، هر وقت اراده کنه بیاد پیش من و فهمیده بود برای یک دقیقه هم تحمیلی تو کار نیست، #امنیتی رشد کرد طوری که کم کم خودش رغبت پیدا کرده بود آدمهای دیگه رو کشف کنه. نه مصنوعی، زوری، که طبیعی، چیزی شبیه بچههای روستا که سر ناهار یاد مادر می کنند.😁
شرایط درسی همسر (که حضورش رو حتی شده پای لپتاپ 👨🏻💻 تو خونه تامین کرد)، پشتگرمیهای خانوادهها، حضور #دائمی یه بچه خوب همسن و سال و چند تایی عامل خرد و ریز دیگه، به من گفت "تو #تدبیر کرده بودی، ما داریم نقشه راهتو میچینیم"
تصمیم گرفتم برای کنکور #ارشد بخونم، جوری که بعد از دوسالگی و از شیر گرفتن برم سر کلاس💪🏻
خوندم، سخت بود، مخصوصا که باید حتما یک رقمی یا دو رقمیِ خیلی خوب میشدم تا جایی برم که به نظرم ارزش وقتی که میگذارم رو داشته باشه.😉
گفتم خداجون من کم نمیذارم تو درس، تو هم تو #حمایت از خانوادهم کمکم باش. نمیرم دانشگاهی که فقط مدرک بگیرم، سختی به خودم می دم تا گرهی باز کنم، تو هم لحظههای نبودنم رو (همون طوری که آیهالله حائری به عروسشون گفته بود) با فرشتههات پر کن.
میخوندم و تست میزدم، گاهی روزها میرفتم مهد کودک مسجد، با محمد👶🏻 دو تایی تو کلاس مینشستیم، همین که حواسش پرتِ دیدنِ بازیِ بچهها می شد، میخوندم و هایلایت میکردم... شیرینی خندههاشو😘، #اختلالات خوردن رو، توجهش به شعر بچهها رو، #رگرسیون چند متغیره رو ...
جوابا اومد، همونی بود که میخواستم.👌🏻
مهر شد و رفتم سر کلاس.
سالی که ۵ روز از هفتهش رو باید میرفتم سر کلاس... خستگیش😩 باعث شد منطقیتر نگاه کنم
از #حوزه و کلاسهای #مسجدم خداحافظی کردم و نشستم پای درس.
سخت بود؟ آره
ولی همهش که روی دوش من نبود. خانوادهها و فرشتهها هم همراه بودن.😍
ساعتهای 4 میرسیدم، با پسرک بازی میکردیم تا وقت خواب برسه.
دراز که میکشیدم صدای ترق تروق مهرههای کمر میگفت سنگین شدی، کم کم نرگسی👧🏻 از حالت بالقوه به فعلیت رسید، تابستون بین ترم دو و سه رو میگم☺️
این بار هم ۱۰ واحدی مونده بود.
تا زمستون بشه ونرگس هشیار بشه که مامان کو😄، تموم شد.
من اینجای قصهم.
زنی با لپتاپی👩🏻💻 روی اوپن، در حالِ نوشتنِ پایان نامه و تکمیل کردن گزارشهای کاری.
این سالها یاد گرفتم خیلی کارا رو با هم بکنم...
تو خونهی ما ظرف شستن یعنی همون آب بازی، نون🍞 پختن یعنی خمیر بازی، چیزی خرد کردن یعنی دست ورزی، پهن کردن لباسا👚👕 یعنی رفتن به حیاط و جاروبرقی میشه خودِ خودِ ماشین 🚗 بازی.
شلوغ کاریش زیاده ولی تنها راهِ کسی که میخواد کارای خونه رو تو بیداریِ بچهها انجام بده، #بازی کردن کاراست.😄
شاید اگه برگردم، دوباره این راه رو بیام. اما میدونم به هر کسی که نظرمو بخواد، قطعا میگم بیخیاااال 😉، #عمر درازتر از اینه که به این فشردگی ببریش جلو، دراز هم نبود نبود، حدیث جعلی میسازم و میگم لایکلف الله نفسا الا عمرها! 😄
این مدل برای منی، با این حمایتها، شاید بهترین بود، برای منِ دیگری، با شرایطِ دیگری، اشتباه... توکل به خدا🙏🏻
بریم ببینیم دیگه چی تو برنامههامون چیده😇
#ط_خدابخشی
#روانشناسی_بالینی_دانشگاه_تهران۹۱
#پست_مهمان
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_سوم
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
داشتم غذا درست میکردم.
رب رو برداشته بودم تو غذا بریزم که محمد سر رسید😊
محمَه محمَه👶🏻
یعنی محمد رب بریزه😇
بغلش کردم و با کمک هم، تو غذا رب ریختیم😌
میخواستم در رب رو ببندم.
محمه محمه...
باز کردن در یخچال و گذاشتن رب در طبقهی بالا🙄 و بستن در رو هم محمد به دوش میکشه🤗
ماشاالله سنگینم شده پسرم😅
برگشتم سر غذا
وای غذا رنگش کمه🙁
دوباره این مراحل رو با همکارم آقا محمد، طی میکنیم😃
درسته اینطور غذا پختن یکم سخته😅
ولی عوضش محمد هم #به_همراه_مامانی، بازیشو میکنه👶🏻
تازه برای آینده هم کار یاد میگیره😄
منم #صبر_و_حوصلهم زیاد میشه😅
انصافا آخرشم هر دومون راضی و خوشحالیم👶🏻👩🏻
و چی از این بهتر🤩
بچهها تا بزرگ بشن #مراحل_رشد مختلفی رو پشت سر میگذارن
مرحلهای که ما این روزها با محمد میگذرونیم، همین #حس_کمک_کردن محمده😇
دیگه حتی، قبل اینکه اون بگه (و من یه دفعه غافلگیر بشم😆)، خودم ابتکار عملو دست میگیرم و بهش کار میگم👌🏻
- مامانی بیا این ظرفو ببر بذار سر سفره.
- بیا نمکدون رو ببر بذار سر جاش.
بعضی کارها رو هم خودش #مستقل باید انجام بده.
مثلا وقتی میخواد در خونه رو ببنده، اگه آخرش توی کیپ شدن در کمکش کرده باشیم😅، مجبورمون میکنه دوباره درو براش باز کنیم، تا کامل، خودش به عهده بگیره.
همینم احتمالا یه مرحلهی دیگه از رشده😉
حس استقلال!
البته بعضی از کارها رو هم، که هیچ جوره نمیخوام محمد انجام بده😬، به کمک فن #حواس_پرت_کردن یا #کار_جایگزین «معمولا» به سلامت از بحران نجات میدم😉
مثلا میخواد سفره رو پاک کنه (و اگه پاک کنه، خرده نونا میریزه زمین) میگم مامان بیا این قاشقو ببر بنداز تو سینک ظرفشویی
و تا برگرده خودم سریع پاک میکنم😜
و بعدشم دستمالو میدم و میگم بیا پاک کن😎
گاهیم خرابکاریهایی میشه دیگه...
مثلا آب رو خودش میخواد بخوره😍
اشتباهی میریزه رو سفره😅
و بعد عمدی شالاپ شولوپ😜
و تا جم بخورم ریخته رو فرش🤦🏻♀
کلا هر روز، مراحل مختلفی رو با محمد #کشف میکنیم😂
با شروع هر مرحلهی جدید هم، دچار یه #بحران جدید میشم😆
ولی بعدش اونم میره تو لیست کشف شدهها📝
و تبدیل میشه به #بازی و هیجان😁
خیلیاشم چقدر کیف میده بعدش🤩
آدم کلی لذت میبره بچه یه کار جدید یاد گرفته😍
ماشاالله حل هر بحران هم، اندازهی یه معمای پیچیده ریاضی، هنر میخواد😅
پ.ن: فک کنم تا دو سه بچه، در حال اکتشافم. و البته تمرین صبر و حوصله. انشاءالله بعد اون، به صورت حرفهای مامانی میکنم😅
#ه_محمدی
#برق۹۱
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_جباری
دو سه روز هفته با بچههای همکارا و خالهها #همبازی بود، (بیرون خونه)
یکی دو روزم خونه مامان باباها و اینور اونور...
دیگه چیز زیادی از روزای هفته نمیموند که فکرم با چه جوری پر کردن وقتم با بچه⏳ درگیر بشه.
اما این روزهای #قرنطینگی...😖
منو با واقعیتهای تازهای از بچهداری مواجه کرد😑
هر روز هفته از صبح تا شب با بچه توی خونه،
و همسری که مثل قبل تا ۸ و ۹ شب بیرونه!😥
قبل از به دنیا اومدن زهرا وقتی بازی کردن یه دختر بچه رو #تصور میکردم یه دختر مو فرفری و پیراهن تور توری میاومد توی ذهنم که خیلی خانوم و آروم داره با عروسکهاش ساعتها خالهبازی میکنه🧸
اما چیزی که تو این یک سال و نیم با چشمام دیدم؛
یه بچه با لباسهایی که همیشه کثیفه😅
و مامانش که بعد کلی تلاش برای مهیا کردن سرگرمی و نشوندن بچه پای بازی... 🍚💧🎮
تا میرسه پای گاز و سینک ظرفشویی، پشتش رو نگاه میکنه،
و میبینه بچه زودتر از اون رسیده توی آشپزخونه،
و بله!
از پاهای مامان آویزون شده و داره نق میزنه🤦🏻♀️😮
فقط موهای فرفریش با تصوراتم همخوانی داره😂
در واقع از وقتی دخترم یه کم از نوزادی درومد و همهی کشوها و کابینتها رو #کشف کرد و دیگه چیز جدیدی برای کشف پیدا نکرد، ورق برگشت و اوضاع سخت شد😁🥴
یه بچهی #تنها، بدون داداش و خواهر، تو یه سنی که شدیدا نیاز به همبازی داره👩🏻🧕🏻
دیگه از بقیه ویژگیهای این سن نگم که بهتر میدونین؛
معمولا زمان کوتاهی پای یه بازی میمونن و اکثر #اسباب_بازیها هم براشون جذابیتی ندارن😏😒
مامانایی که بچهی بزرگتر دارین تا کی این وضعیت ادامه داره؟😁
خلاصه همهی شرایط پیش اومده کافی بود تا من از همون روزای اول از پا در بیام🤦🏻♀️🤷🏻♀️
طفلکم حوصلهش سر میرفت،
و منم شب کردن صبح برام خیلی سخت شده بود،
همهش چشمم به ساعت بود که باباش کی میاد بچه رو بندازم گردنش؟!😜
کلافگی زهرا در حدی بود که بابای بچه هم به زبون اومدن،
که این بچه همبازی میخواد،
بیا یه اسباب بازی جدید براش بخریم😂
اما میدونستم اسباب بازی جدید درمون این درد نیست😐
خلاصه بلدم بلدمها رو کنار زدم و از یه مجموعهای که از همه نظر بهشون اعتماد داشتم وقت #مشاوره گرفتم⌚📞
گفتم اگه فایده هم نداشته باشه حداقلش با یکی حرف میزنم، یه کم درد دل میکنم سبک میشم دیگه😃
اولین بار بود سر یه موضوعی با مشاور حرف میزدم،
سر انتخاب رشتهی کنکورمم با مشاور صحبت نکرده بودم😄
راهکارهای خانم مشاور و جمعبندی نکات و تجربیات خودم رو ان شاءالله توی پست فردا شب میگم!😊
#ف_جباری
#روزنوشت_های_مادری
#بازی
#قرنطینه
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_جباری
چند مرحله پیش رو داشتم؛
اول یه کم فکر کردم ببینم به خانم #مشاور (که روش های تربیتیشون رو تا حدی میشناختم و قبول داشتم👌)چیا میخوام بگم؟ 🤔
از قبل تولد زهرا یه سری کتاب در مورد #اهمیت_بازی خونده بودم 📚 و یه چیزایی هم به گوشم خورده بود👂؛
✅میدونستم که بازی برای روح و جسم بچهها یه #نیاز_اساسی مثل خوردن و خوابیدنه🛌🍼
✅و اینکه باید بذارم بچه کشف کنه، حساسیتم رو کم کنم و نگران کثیف کاری و ریخت و پاش نباشم🤷♀️، اون اینجوری لذت میبره و توانمند میشه💪
✅بچه ها دوست دارن کارهایی که مامان و باباشون میکنن رو انجام بدن🙋♀️🙋♂️ پس مهمترین اسبابِ بازیشون وسایل خونهست
✅چندتا منبع معرفی بازی هم داشتم که هر از گاهی نگاهی بهشون مینداختم و ایده میگرفتم برای بازی جدید🙄💡
(با شوق و اشتیاق ایدهها رو اجرایی میکردم و زهرا رو میفرستادم سراغشون ولی نتیجه چیزی نبود که #انتظار داشتم😑 نهایت نهایتش ۵ دقیقه!😃)
✅و خب اینم هی شنیده بودم که بچه رو با بچه های مردم #مقایسه نکن!🤚👧
✅میدونستم #سن بچه مهمه، #روحیات بچه مهمه و از طرفی بازیها و اسباببازیها هم هر کدوم ویژگیهایی دارن که باید با سن و روحیات بچه #همخوانی داشته باشن
اما هیچ کدوم از این دانستهها دردی ازم دوا نمیکرد😀😅
انگار آدم دلش میخواد چیزایی که میدونه رو از زبون یه نفر دیگه بشنوه، یا معجزهای بشه تا ایمانش به #یقین تبدیل شه😒😬
و خداروشکر صحبتهای سادهی خانم مشاور برام تلنگر روحی بود و در عمل هم راهگشا شد🙏
بعد از حرفاشون این حس در من تقویت شد که باید روحیات و تمایلات بچهم رو #بشناسیم و مهم تر اینکه اونها رو #بپذیرم؛
مثلا اگه یه بازی رو براش آماده کردم و جذبش نشد
شاید براش #زوده 😖، پس پروندهش رو ببندم تا چند هفته دیگه، یا شاید میخواد حتما من همراهش باشم توی این بازی، پس این بازی رو بذارم تو دستهی بازیهای #دو_نفره👧🧕، یا کلا این مدل بازی رو دوست نداره 😞
از طرفی باید سطح توقعاتم رو بیارم پایین؛ هم از بچه و هم از اسبابِبازی😉
این رو باید بپذیرم که بچه یک سال و نیمه من هیچوقت به مدت طولانی یعنی حدود یک ربع 😂 تنهایی مشغول بازی نمیشه و همچنین حداقل تا ۲-۳ سالگی نیاز به همبازی توی بازیهاش یه نیاز واقعیه،
پس همینجوری #کیف کنم و از #کودکی_کردن باهاش لذت ببرم💕😊
این روزا میگذره و اگه خوب نگذشته باشه فقط حسرتش میمونه😪
و اما اون نکات اساسی و کاربردی که توی صحبتهای خانم مشاور بود، حسابی برام جدید و جالب بود...
اونارو انشاءالله فرداشب بهتون میگم🙈
#ف_جباری
#روزنوشتهای_مادری
#بازی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
حالا که مهمترین ابزار بازی بچهها توی این سنین هر چیز ممکن از وسایل خونه و مواد خامِ توی خونهست،
مامان خانوم باید ترکیباتی از اونها رو در بازیِ بچه قرار بده🙂(بعضی مثالهاش رو توی عکس میتونید بخونید)
برای تکراری نشدن هم همه چیزها رو یه دفعه رو نکنه و مرحله مرحله ابزارها و مواد رو به بازی اضافه کنه؛ مثلا روز اول فقط یه کاسه آرد، مرحله بعدی بهش یه کم آب اضافه بشه و... 🍚🧊
✅و اما نکته اصلی؛ #برنامه✅
"برنامه ریزی" ازون چیزاییه که هر روز میشنویم و هی هم از کنارش رد میشیم! 🚶♀️
چون واقعا نمیدونیم باید چی کار کنیم🤔🙄
باهاش جمله بسازیم؟😅
خلاصه تا خانم مشاور گفت برنامه! گفتم برای بازی بچه هم برنامه؟؟😳
شب که همه خوابیدن، چندتا کاغذ برداشتم و ۲-۳ ساعت وقت گذاشتم 🕰
اول از همه حدودی نوشتم که من و زهرا در طول شبانه روز چه کارایی میکنیم تا بفهمم برای چند ساعت بازی برنامه بریزم؟
۸ ساعت بیدار و دو نفری هستیم🙋♀️👧
۱ ساعت خوردن نهار و صبونه🍝🍳
مجموعا ۱ ساعت تلویزیون برای رها کردن ذهن و آسایش خودم!😶🖥
۱ ساعتم آشپزی بازی و کار خونه بازی!
گذاشتن بچه روی کابینت خیلی راهگشاست، همونجا پوست موادی که میگیرم رو زهرا میریزه توی سطل، اون وسطا سر پوست کن دعوامون میشه که یا میدم دستش چون براش خطرساز نیست یا حواسشو پرت میکنم...
برای ادامه مثلا یه کاسه آب به بازیش اضافه میکنم تا پوستها رو بریزه توش،
یا هر کار خلاقانه دیگهای که همون لحظه به ذهنم میرسه.
میمونه ۵ ساعت که اگه ۲-۳ ساعت ازش رو خووب بازی کنیم بقیهش رو خودش سرگرم میشه، عین غذا خوردن که اگه بچه سیر باشه تا یه مدت سرحاله.😊
گوشیمو گرفتم دستم و صفحات بازی که داشتم رو یه دور نسبتا کامل مرور کردم؛📱
یه لیست بلند از بازیهای مناسب این سن نوشتم، خیلی از این بازیها ایده دهنده هستن و کلی بازی جدید میشه از روشون خلق کرد،
ولی توی نوشتن لیست نباید وسواس به خرج داد چون ته نداره.😬
پیشنهاد مشاور این بود که از شب قبل بازیهای پیشنهادی برای فردا رو یادداشت کنم تا ذهنم از آشفتگی رها بشه،😊
این کار مزایای زیادی داره؛ بعد یه هفته دستتون میاد زمان هر بازی چقدره، چه بازی هایی رو بیشتر دوست داره و چه بازی هایی رو فعلا یا کلا بیتمایله و... برای روزهای بعدی تغییرات لازم رو اعمال میکنیم
برای ایده گرفتن، برنامه و لیست بازیها رو توی عکسها گذاشتم.💡
اما نهایتا این راهکار معجزه نمیکنه و نکته های پست دوم، یعنی دیشب رو هی باید مرور کنید؛ 😉
همه این کارها انشاءالله کمک کنه تا این مرحله سخت با #آرامش بیشتری سپری بشه. 🤲🙂
#ف_جباری
#روزنوشتهای_مادری
#بازی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_مصلحتجو
شلوار کثیف و رنگی و خیس...👖
پوشک محتاج تعویض...
جییییغ و داد...🤦🏻♀️
لگد و ضربات محکم پا...
و خلاصه مقاومت شدید در برابر تعویض پوشک!😥
از این صحنههای آشنای هر مادر،
وقتی بچه حسابی آتیش سوزونده و بازیگوشیهاشو کرده و وقت تعویض لباس و پوشکش نق میزنه.
- حسین مامان...وایستا یه دقیقه... مامان لگد نزن... آخه چرااا؟؟😤
مقاومتش رفته بود بالا... پوشکو که نزدیکش میبردم جوری با لگد میزد بهش که پرت میشد دو متر اون طرفتر😐
داشت کم کم اعصابم خطخطی میشد که مامانمو صدا کردم:
-ماااااامااااااان... میای کمک؟🤕
حسین همچنان لگد میزد و با جیغ میگفت: نهههه...😤
مامانم اومد.
با لبخند به حسین گفت: سلام عزیییزم. ئه شلوارشو نگاه... چقدر رنگیرنگی و خیس شده... بذار پوشکتو عوض کنم پات راحت شه.😇
پوشکو نزدیک پای حسین برد و حسین با یه جیغ دیگه لگد محکمی به پوشک زد و پوشک دو متر پرت شد.😐
مامانم خندید و با تعجب گفت: ئههههههه اینجا رو نگاه چقدر بلند پرت شد.
حسین که انگار انتظار خندهی مامانمو نداشت ساکت شد😐.
مامانم گفت:
پوووووشک پرندههههه😲😍 دوبارهههه دوبارهههه😍😍
و پوشک رو نزدیک پای حسین برد.
حسین با یه نیشخند دوباره پوشکو پرت کرد بالا.
مامانم گفت: نگاش کن این پوشک پرنده ست...😍
بذار ببینم تا کجا میپره بالا؟😊
و محکم انداختش بالا😃
حسین که حسابی سرگرم پوشک پرنده شده بود و با خنده و بیحرکت داشت نگاهش میکرد، مامانم آروم یه پوشک دیگه برداشت و زود عوضش کرد و تمام!😎
اونجا فهمیدم حسین چیزیش نیست!
فقط #توجه و #بازی میخواد.🤸🏻♂️
ولی من ناخواسته دارم با رفتارم خستگیها و بیحوصلگیهامو به بچه منتقل میکنم.😥
بعد از تعویض لباسش هم یک ربع داشت با مامانم پوشک پرنده بازی میکرد و غشغش میخندید.😐😅😂
پ.ن: مادرم همیشه میگه تو که غذا نخوری بچه هم نمیخوره.
تو که بیحوصله باشی بچه هم بیحوصلهست.
تو که عصبی باشی بچه هم عصبیه.
خلاصه بچهها آینهی مادران🤔🙄😊
#ف_مصلحتجو
#سبک_مادری
#مادری_باصبر
#مادری_باحوصله
#مادربزرگ
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_م
به خاطر این ویروس نامحترم مدتیه که همهی زندگیمون به هم خورده.
پارک🌳
خانهی بازی🎠
خرید🛒
و تفریحات خارج از خونه تقریبا تعطیله
دورهمی های خانوادگی و مهمونی🎊🎈 هم تعطیله
و حتی نمیشه دوستای پسری🧑🏻 رو دعوت کرد.
خلاصه که اعصاب دختر و پسری به هم ریخته🤯
ولی حتی خودشونم نمیدونن چی شده و چه جوری باید دردشونو بگن...😖
دختری که چند بار در روز میگرده کاپشنشو🧣 پیدا میکنه و التماس که تنم کن، بریم بیرون...
آقای همسر🧔🏻 هم تعطیل شدن و باید تو خونه دورکاری کنن💻🤨
و این یعنی تلاش برای اینکه بچهها کمتر برن کنار معشوق و محبوبشون😅
صبحمون رو با ۱۰۰ بار:
کتاب خوندن📚
توپ بازی⚽️
قایم موشک بازی (با چاشنی غرغر دختری که هنوز بازی رو بلد نیست)
و... شروع میکنیم.
بازیایی که بلدیم رو پیشنهاد میدم، بعضیها رو انجام میدیم، بعضیهارم پسری نمیپسندن😏
لی لی حوضک
کلاغ پر🦅
دنبال بازی🏃🏻♂️
فوتبال⚽️
نون ببر کباب بیار🥖🍖
دالی زیر پتو
و در نهایت کم میاریم...
دیدم اینجوری فایده نداره باید بیشتر براش #بازی جور کنم😎
یه دفعه یادم افتاد که یه روش بیضرر درست کردن #رنگ_بازی🎨 برای بچهها رو از یه پیج یاد گرفتم.
(به خاطر وجود گل دخترمون باید بازیهایی انتخاب کنیم که براش خطر نداشته باشه)
خلاصه که به پسری پیشنهاد دادیم بیا با هم رنگ درست کنیم که الحمدلله مقبول افتاد...🤪
ترکیب ۲ قاشق آرد،
یک قاشق نمک🧂
چند قطره رنگ خوراکی (زردچوبه یا آب لبو هم خوبه👌🏻)
و به مقدار لازم آب💧
میشه #رنگ_خونگی_سالم...😃
خیالم از بابت خوردن دختری هم راحت بود.
اول توی خونه روی کاغذ رنگ بازی🎨 کردن🤸🏻♂️
(که من و باباشون هم کمی باهاشون هنرنمایی کردیم😅)
بعد منتقل شدن به تراس،
آخرش هم تو حموم🚿
در نهایت هم تبدیل شد به #آب_بازی 💦
و سرانجام حموم کردن🛁🚿 و تمیز تشریف آوردن بیرون...
خوب حالا بازی بعد چی باشه؟🤔
۴ تا پتو رو دولا میکنیم و میاندازیم جلوی مبل 🛋...
حالا میشه رفت رو مبل و ازش پرید پایین...🤸🏻♂️
به قول دختری بِپَ بِپَ
دیگه کمکم به ساعتهای پایانی🕡 روز نزدیک میشیم و بعد شام🍛 دیگه وقت خوابه😴
پ.ن۱: قطعا تمام بازیهایی که اول لیست کردم توی یه روز انجام نمیشه.
هم من نمیکشم😨
هم ممکنه بچهها خیلی از بازیها رو اون روز تمایل نداشته باشن یا شرایطش نباشه.
#ز_م
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#ا_باغانی
(مامان #علی ۴ساله و #رضا ۱سال و ۲ماهه)
چند وقتی بود علی ظهرها نمیخوابید و من سعی میکردم یه سرگرمی جدید برای ظهرها پیدا کنم.
از اونجایی که قبلاً چند سالی سابقهی تدریس زبان انگلیسی به کودکان رو داشتم، با خودم فکر کردم شاید بتونم داخل خونه برای علی کلاس بذارم.👌🏻 چون دوران کرونا هم بود و کلاسهای حضوری تعطیل بود.
یه روز با هم رفتیم بیرون و از شهر کتاب، کتاب زبان مخصوص کودکانی که خودم تجربهی تدریسش رو داشتم، خریدیم و با امید به خدا شروع کردیم.
همون روز بهش گفتم دوست داری بری کلاس زبان؟ و سعی کردم کاری کنم که فضای کلاس واقعی رو توی خونه ایجاد کنم تا بیشتر علاقهمند بشه. مثلاً خودم به عنوان معلم روسری سر کردم😄 و علی نشست روی مبل و من اومدم داخل کلاس! و مثل کلاسهای واقعی باهاش صحبت کردم و تدریس کردم و صوت رو پخش کردم. بعدش هم رنگآمیزی کتاب. دقیقاً مثل برنامهی کلاس واقعی.
البته مدت زمان کلاس خیلی کوتاهتر از حالت واقعی بود😉 چون یک شاگرد داشتم و خب کلاس زودتر تموم میشد!
بعدش هم خداحافظی کردیم و علی رفت خونه، زنگ زد و مامانش درو باز کرد و دیگه من شدم مامانش.
خلاصه بعد از چند جلسه دیدم خداروشکر علی خیلی علاقه داره و هرروز بهم میگفت کلاس زبان دارم!😋
به همین روش چندین ماه کار کردیم و چند کتاب رو تموم کردیم. آخر هر ترم هم امتحان شفاهی داشتیم. البته حواسم به این نکته بود که با توجه به سن کم علی آموزش حالت بازی داشته باشه و دقیقا چون علی علاقه نشون داده بود، ادامه دادیم. یعنی اگه میدیدم علاقه نداره اصلا اجبارش نمیکردم و ادامه نمیدادم.
بعد از چندماه به فکر افتادم که براش کلاس قرآن هم بذارم. همیشه دنبال یک مرجع خوب برای آموزش قرآن بودم. مثلاً کتابی که همراهش سیدی آموزشی و رنگآمیزی هم داشته باشه تا بچه بیشتر علاقه نشون بده. اما مرجع خوبی پیدا نکردم.😕
تا اینکه برای جایزهی عید غدیر بهش یه کتاب پر زرق و برق سورههای کوچیک قرآن رو هدیه دادم و تصمیم گرفتم به امید خدا با همین کتاب آموزش رو شروع کنم.👌🏻
آموزشمون از سورهی توحید شروع شد. برای هر جلسه هم قبلش توی اینترنت میگردم و چند تا کلیپ آموزشی پیدا میکنم.
چندتا تصویر رنگ آمیزی هم با موضوعهای قرآنی پرینت میگیرم و هر جلسه بهش میدم.🎨
خداروشکر باز هم علی علاقه نشون داد. البته تلفظ بعضی کلمات قرآن کمی براش سخت بود و گاهی زیاد علاقه نشون نمیداد که تکرار کنه. چون نمیتونست خوب کلمه رو ادا کنه.
برای علاقهمندی بیشترش توی کلاس بهش گفتم هر دو تا سوره که حفظ بشی یک جایزه داری. و بعد از اون علی خیلی علاقهمند شد. اولین جایزه رو هم بعد از حفظ سورههای توحید و کوثر بهش دادم.
خداروشکر تا الان هر دو کلاس رو دوست داشته. هم وقتش رو پر میکنه، هم یک حرکت دو نفرهست که باعث تعامل من و علی میشه. هم یه چیز مفیدی یاد میگیره و علاقه داره. توی بقیه زمان ها هم به بهانههای مختلف گاهی سورههایی که یاد گرفته یا کلمات انگلیسی رو با هم تکرار میکنیم.
کلاسهامون ظهرها برگزار میشه و اون زمان رضا معمولاً خوابه. اگر هم بیدار باشه، صحبتها براش جدیده و اونم گوش میده. بعضی وقتا هم به عنوان شاگرد کلاس اسمش رو صدا میزنم! یکی دیگه از چیزهایی که باعث علاقهمند شدن علی میشه اینه که من اسم چندتا بچه دیگه رو هم که به طور خیالی! روی صندلیهای دیگه نشستن صدا میکنم و ازشون میخوام که تکرار کنن و جواب بدن.
پ.ن: اینکه به علی زبان انگلیسی آموزش میدم به این معنی نیست که این حرکت رو از این سن توصیه کنم. صرفاً چون خودم در این زمینه تجربه داشتم از زبان شروع کردم و چون علی علاقه نشون داد، ادامه دادم.
ممکنه بچه توی این سن اصلا به آموزش علاقه نشون نده. مشکلی نیست. چون بچه زیر هفت سال فقط به بازی نیاز داره و وقتی بزرگتر میشه زمان کافی برای آموزش هست.
#بازی #آموزش_کودکان
#آموزش_با_بازی
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام سلام😃
خداروشکر بازهای خیلی خوبی معرفی شد😄😄
شدن یه کلکسیون خوب از بازیها🤩
باشد که دیگه مادری نگه چه جوری بچهمو سرگرم کنم😅
به جز اونایی که بالاتر معرفی کردیم، بقیه بازیهارو سعی کردیم به ترتیب سن، مرتب کنیم بذاریم.
اولاش بازهای برای بچههای یکی دو ساله
بعد بازی های برای بچههای بزرگتر، مثلا سه چهار ساله
و آخراشم بازیهای برای سنین پیش دبستانی و ...
#مهارت_های_مادرانه
#بازی
#سرگرمی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#و_اینم_باقی_بازیها😄
🔹غذا پختن با وسایل الکی آشپزخونه، و چای خوردن با عروسکا
🔹دسته بندی اسباب بازی ها، بر اساس رنگ، شکل، جنس و...
🔹کمک کردن تو کارهای خونه، متناسب با سنش: مثل لباس ریختن تو لباسشویی، کندن پوست تخم مرغ و سیب زمینی آبپز، ریختن نمک تو غذا، پهن کردن سفره و...
🔹 مصاحبه: یه گوشتکوبی چیزی رو میکروفون کنیم و باهاش مصاحبه کنیم. یا اون مصاحبه کنه با بقیه😄
🔹بالشت بازی (بازی مختلف میشه باهاش انجام داد)
🔹کیک درست کردن
🔹 نون پختن: میتونیم خمیرشو بدیم خودشون ورز بدن😋
🔹خیابون درست کردن (و ماشین بازی و...)
پارک ماشینها:
با سازه ها پارکینگ درست کنه و ماشینهاشو یکی یکی عقب جلو کنه و توش پارک کنه
🔹کاشت لوبیا:
سریع رشد میکنه و بچهها با دیدن مراحل رشدش، لذت میبرن
🔹هیئت بازی:
پسرمون لباس حاجآقاها رو میپوشه و با یه روسری عمامه میذاره و برای عروسکا سخنرانی میکنه😄
🔹تفنگ بازی:
خونه رو سنگر بندی میکنم و اسباب بازی های بی خطر رو به سمت هم پرتاب میکنیم
🔹نخ کردن مهره ها و درست کردن گردنبند
🔹اجرای نمایش
🔹بازی دور دور نزدیکه: همون که با مداد میکوبیدیم به میز😄
🔹چشماشو ببندیم و یه وسیله بذاریم دستش، تشخیص بده چیه.
🔹پانتومیم
🔹فوتبال
🔹والیبال با نخ و بادکنک، که به وسایل خونه هم آسیب نزنه.
🔹جابجا کردن وسایل: یه وسیله ای رو جابجا کنیم و بخوایم تشخیص بده چیه
🔹بازی هپ هپ:
برای کلاس اول به بعد مناسبه و به مرور سبب تقویت جدول ضرب فرزند می شه.
#مهارت_های_مادرانه
#بازی
#سرگرمی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif