eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام نگرانم برای عاقبتم دلهره دارم از گذشتِ زمان حالِ دنیا وخیم شد بی تو العجل ای نجات بخشِ جهان دلِ من شور می زند مولا نکند راه را خطا بروم خسته ام خسته از دو راهی ها به خدا مانده ام کجا بروم مانده ام بین رفتن و ماندن مانده ام بین عشق و نفرت ها دل بریدم از این جهانی که شده دلخونِ قتل و غارت ها نگرانم در این جهانِ شلوغ به کسی غیر تو دهم دل را غرقِ تاریکی ام خدا نکند گم کنم راهِ حق و باطل را تپشِ قلب دارم از دوری شده دنیا بدون تو قفسم زنده ماندن چه ارزشی دارد گر به فیضِ وصالِ تو نرسم ؟! لطفِ خود را جدا مکن از من فتنه ها را که خوب می بینی تو امامِ منی ، اجازه مده بروم روی موجِ بی دینی از جفای زمانه می ترسم در بلاها خودت کنارم باش اختیار مرا به دست بگیر همه جا صاحب اختیارم باش بیم دارم مرا بسوزاند آتشِ فتنه ای که شعله ور است مهر تو مستدام بر سر من به خدا بی تو خاک من به سر است بغلم کن امامِ حاضرِ من سخت محتاجِ توست آغوشم یاری ام کن که مثلِ کوفی ها دینِ خود را به سکّه نفروشم تو به من مهربان ترین پدری پس به تو می رسد حضانت من ای پدر از تو عذر می خواهم چه کشیدی تو با دیانتِ من ای پدر جان مرا حلالم کن که شدم علّتِ غم و دردت بارها آمدی به خانه ی من کرده ام بارها تو را طردت بارها اشکِ تو در آمده است با جفا کاریِ منِ نامرد در خانه به روی تو بستم که شدی این چنین بیابان گرد ای عزیز خدا بیا برگرد زندگی بی تو واقعا سخت است گرچه فرزندِ ناسپاسِ توام تو که باشی خیالِ من تخت است بی تو دلگیرتر ز پاییزم با تو مسرور تر ز فصلِ بهار عمر دنیا تباه شد بی تو رفته از قلبِ شیعه صبر و قرار تو دعا کن برای من جانا تا که در راهِ عشق جان بدهم مثل اصحاب با وفای حسین مرد و مردانه امتحان بدهم تو دعا کن که تا ابد گویم حق فقط با علی و آلِ علیست هیچ خیری در این جهانِ شرور بهتر از عاقبت به خیری نیست
این نغمه ها از عالم بالا می آید باچه شکوهی دختر موسا می آید دارد به سوی شهر قم زهرا می آید معصومه دارد با برادرها می آید صد طاق گل بین مسیر و بین جاده است دور و برش شکر خدا، مَحرم زیاد است ای خاک خشک قم ببین باران رسیده روزی رسان سفرهء ایران رسیده ای اهل گریه، خواهر سلطان رسیده با ذوق و شوق و بی سر و سامان رسیده قربان چشمان تر و شب زنده دارش جانم فدای آن غم و حال نزارش گل بود، اما نیمه های راه، پژمرد بسکه دلش را دوری یارش می آزُرد او را به روی دست خود، یک شهر می بُرد از کوچه رد می شد ولی سیلی نمی خورد در قم، چهل تا قلدر جنگی نمی دید مثل مدینه کوچهء تنگی نمی دید شد تار اگر چشم تر او مثل زهرا... شد آب اگر که پیکر او مثل زهرا... نشکست هر دو زیور او مثل زهرا خونی نمی شد بستر او مثل زهرا داغی مگر بر سینهء او ماند اصلاً از محرم خود رو نمی گرداند اصلاً میخ از خجالت ذوب شد، در سوخت ای وای پرسوخت، پیکر سوخت، مادر سوخت ای وای سر سوخت، خواهر با برادر سوخت ای وای بیش از در و اطفال، حیدر سوخت ای وای این روضه طولانی است، خیلی غم رسیده دامان این آتش به خیمه هم رسیده باید به استقبال این غم، سال ها رفت زینب به جنگ اغلب جنجال ها رفت خیمه در آتش سوخت و خلخال ها رفت دست حرامی ها به سوی شال ها رفت می زد میان کوچه ها فریاد زینب هرجا کسی افتاد، می افتاد زینب
سالروز ورود ملیکه ی ملک عرب و عجم به قم عاشقی..،نقطه ی پایانی درماندگی است عاطفه..،مزّه ی شیرینیِ سرزندگی است عشق..،در مکتبِ توحیدی ما،بندگی است فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است مثل پرونده ی فقریم که مختومه شدیم از طفولیّتمان خادم معصومه "س" شدیم آفتابی است که در ظلمت شب گُم نشود رود نوری است که درگیر تلاطم نشود باغ سبزی است که در ذهن تجسم نشود هیچ جایی حرم فاطمه ی قم نشود... "السّلام ای حرمت شرح پریشانی ما" السلام ای نفسِ شاه خراسانی ما چهره ی زشت زمین با قدمت زیبا شد جسم بی جان تمامیِّ جهان احیا شد سند فخر عجم تا به ابد امضا شد تربت شهر تو تسبیح بهشتی ها شد آن زمینی که شده لانه ی جبریل"قُم" است شوره‌زاری که به دریا شده تبدیل"قُم" است گنبد زرد تو خورشید فلک گسترمان آسمانِ حرم ات آرزوی آخرمان کاش دستی بکشی بر روی بال و پرمان سایه ی مادری ات کم نشود از سرمان دومین شافعه ی محشر ما هستی تو مثل زهرا بخدا مادر ما هستی تو آه ای شادیِ در حالِ عبور بابا خنده ات مایه ی لبخندِ سرور بابا بانیِ دردِدل وادی طور بابا به خداوند تویی سنگ صبور بابا "به فداکِ..." مگر از آن لبِ تر می اُفتاد هر زمان نامه ی تو دست پدر می افتاد انبیا شیفته ی مبحث خاصَ‌ ات..،بانو جان ‌فدایِ دلِ توحیدشناس‌ ات بانو می شود با چه کسی کرد قیاس ات بانو! مریم و آسیه شاگرد کلاس ات بانو نمی از قطره ی علم تو خودش یک دریاست حوزه ی علمیه از برکت تو پابرجاست جای جای حرم‌ ات جنّت رضوانی هاست گوشه ی صحن تو خلوتگهِ بارانی هاست عبد کوی تو شدن اوج مسلمانی هاست دامنت منشاء رزق همه ایرانی هاست تشنگان را به لب جوی طهورا بفرست "چادرت را بتکان روزی ما را بِفِرست" بَرَکات تو به جانِ عَجَمت می چَسبد ای کریمه ، چقدر اشک غمت می چسبد گریه کردن سر خوانِ کرمت می چسبد "یا رضاااا "داد زدن..،در حَرَمَت می چسبد زائرت از همه دلگیر شده..،رحمی کن بخدا مشهد من دیر شده..،رحمی کن کاش در بین قنوت سحرت یاد شوم من آلوده ی دلباخته هم شاد شوم چه هراسی است،اگر طعمه ی صیّاد شوم مطمئنَّم که به دستان تو آزاد شوم چون برادر..،به تو هم آمده خوش‌خو باشی به گمانم که تو هم ضامن آهو باشی! خاک ایران شرف عرش مُعلّی دارد چون دو طوبای بهشتیِ خدا را دارد مشهدش"حیدر" و قم "حضرت زهرا" دارد روی دیده قدم آل نبی جا دارد شُکر..،این خاک دلِ پاکِ ولی را نشکست شهر قُم حُرمَتِ ناموس علی را نشکست بی حیایی وسط کوچه ندیده است کسی ضربه ی سیلی مُهلک نچشیده است کسی معجر دخترکی را نکشیده است کسی لاله ی گوش!؟!به قرآن ندریده است کسی آه ای عمه ی سادات..،چه دیدی در شام آه ای زینب کبری..،چه کشیدی در شام
-باامام-زمان-عجل-الله☆تعالی-فرجه زمان هجر تو کی میرسد به سر آقا؟ شبِ فراق تو را کی رسد سحر آقا؟ به حال و روز من بال و پر شکسته ز لطف بیا به جان عزیزت نما نظر آقا خلاصه میشود عمرم بدون تو آری به یک‌کلام ، ضرر پشت هر ضرر آقا به خاطر گنه بی شمار من باشد ظهور تو عقب افتاده است اگر آقا ! (خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد) دعای زنده دلان می کند اثر آقا به شوق دیدن رویت کفم کنم پاره اگر که از سر قبرم کنی گذر آقا سروده :  (یونس)
با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که سَیّدالکریمی داریم
از زایران صبحگاه او نسیم است این آستان بوسی هم از عهد قدیم است نسل چهارم از تبار حضرت صبر ابن الکریم ابن الکریم ابن الکریم است چیزی ندارد کمتر از عرش خدایی خیل ملایک در مقام او مقیم است از بار عامش دست خالی بر نگردی او جلوه ای از لطف رحمن الرحیم است صحن شریف اوست معراج مسیحا طوف حرم ، طور تجلای کلیم است از چار امام خویش دارد مهر تأیید یعنی که راه او صراط المستقیم است در بارگاهش خاکساری سرفرازی است روح سیادت حضرت عبدالعظیم است گاهی به سوی آن «کمیل» عزم سفر کن از شهر ری راهی به جنات النعیم است
ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم در پی احیای دل کار مسیحا می کند بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم طلعت نورانیت مرآت الله الصمد طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل" چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم اینکه من امروز می گردم به دور تربتت مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد در ثواب زائران کربلا گردد سهیم خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم
نمی شود پسر مجتبی کریم نباشد مقام حضرت عبدالعظیم عظیم نباشد ری از نگاه روایات ،کربلای حسین است که ابن سعد در آن یک وجب سهیم نباشد تمام پیکر تهران ، ز دود و دم شده مدفون اگر دمی دم اعجاز این نسیم نباشد کسی که هادی او بوده است حضرت هادی نمی شود که خودش راه مستقیم نباشد اگر که سیره ی این خانواده بود فراگیر شبی گرسنه در این سرزمین ،یتیم نباشد اگرچه آخر عمری شده است بستری اما شبیه مادرش احوال او وخیم نباشد به کوچه و در و دیوار گفته ام که چه می شد؟ که روضه آن چه که نقل است از سلیم نباشد
. دستِ گدا دراز به سوی کریم هست لطفِ کریم، شاملِ ما از قدیم هست . ما را گِدا نوشت و خودش سُفره پهن کرد دیدیم هَر سَحر که سویش آمدیم، هست . حرف از دهان نیامده بیرون، جواب داد فیضِ اجابت از نَفَسی مستقیم هست . قِسمت نشد زیارتِ کرب و بلا ولی شُکرِ خُدا زیارتِ عَبدُالعَظیم هست . دل هر سحر به عَطرِ بهشتی مُعطَّر است از بوی سیبِ سُرخ که در این حریم هست . تهران به سوزِ سینه ی ما گرم تر شده! آگه زِ رازِ عشق، که غیر از فهیم هست؟ . آتش گرفت باز دلم یادِ مجتبی دیدم نواده اش به چه جایی مُقیم هست... . دادم سلام و... اشک اَمانِ مرا بُرید دیدم سلامِ من سَرِ دوشِ نسیم رفت... .
امامزاده‌ی ری ملک واجب التعظیم سلام قبله‌ی شهرم  سلام عبدالعظیم سلام ما به حسینی ترین حسینیه سلام بر حرمت اولین حسینیه نوشته‌اند که از روزگار غم دیدید روایت است شما هم هزار غم دیدید روایت است به نَقلی که ناله‌ها کردی حسین گفتی و رِی را تو کربلا کردی غریب شهر پُر از غربتِ مدینه شدی روایت است که مسمومِ زهرکینه شدی  تو زهر خوردی وآتش به سینه‌ات انداخت به خاک رِی نه به خاک مدینه‌ات انداخت شبیه جد خودت شعله‌ور شدی آقا غریب بودی و خونین جگر شدی آقا شبیه جدت خودت نه که او شبیه نداشت تو داشتی و شبیهت حسن ضریح نداشت ضریح داری و  پیر کرم ندارد آه هنوز جد غرببت حرم ندارد آه
ای همدم ولی خدا ، سیدالکریم پور کریم آل عبا ، سیدالکریم هر آنکسی که زائر قبر شما شده گویا که رفته کرببلا ، سیدالکریم
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفته صراط را زهمین راه مستقیم گرفته تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله که عطر، مرقدت جنة النّعیم گرفته گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته همیشه سفرۀ دل باز کرده ام به حضورت که فیض باز شدن ، غنچه از نسیم گرفته برین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت به کف برات نجات خود از جحیم گرفته همیشه عبد ، حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سِمت عبد با عظیم گرفته؟ مَلک غبار زِ قبر تو تا نرُفته نرفته در این مُقام ، فلک خویش را مقیم گرفته چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم که هر کبوتر تو ذکر یا کریم گرفته کسی که زائر تو شد ، حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته