"#بعثت_خاتم_الانبیا،حضرت محمد مصطفیٰ (ص) مبارک باد."
در زمانی که بشر با چشم بینا ، کور بود
روزهای آفتابی ، چون شبی دیجور بود
سرنوشت دختران محکوم خاک گور بود
هر کسی بر کشتن نوزاد خود مجبور بود
آفتابی سر زد از مشرق چو اسلام مبین
کرد روشن از شعاعش ظلمت روی زمین
شد پیام آور کسی که بود اهل آسمان
آنکه از مَدّ نگاهش نقش بسته کهکشان
تا کند ابلاغ ، فرمان خداوند جهان...
گفت: من هستم محمد ، خاتم پیغمبران
دین من اسلام و قرآن مبین ، آیین من
هست قرآن برترین و هست کامل دین من
در "حِرا" قرآن حق گردید بر من آشکار
جبرئیل آورد پیغام خدا ، در آن دیار
گفت: "اقرأ یا محمد"! آیهی پروردگار
گفتمش خواندن نمیدانم ؛ بگفتا ای نگار :
"اقرأ باسم ربکَ..." ؛ خواندم به آوای بلند
گشت روشن آیهها بر من بدون چون و چند
"قم فأنذر" گفت بر من آن خدای بیقرین
تا کنم آگاه ، انسان را ، ز قرآن مبین
گرچه گرگِ شرک و کینه از یسار و از یمین
کرده از بغض و عناد و حیله در راهم کمین
از خدا خواهم مرا تا از گزند مشرکان
در مسیر اعتلای دین حق ، دارد امان
کفر و بیداد و تجاوز بود در هر جا عیان
بود ابوسفیان ، بزرگ مکه و بازارگان
برده داری بود عادی در عیان و در نهان
غارت و عصیانگری و ظلم و نخوت توامان
بت پرستی بود مَشی و شیوهی اهل حجاز
کز جهالت ، با بتان بودند در راز و نیاز
تا محمد ، آمد و بتهای سنگی را ، شکست
گفت دست حضرت حق، از همه بالاتر است
رشتهی جهل و خرافات عرب از هم گسست
گفت از حق تا شود مخلوق حق، یکتاپرست
نیست شایان پرستش ، دست ساز آدمی
کِی توان خوانَد بشر، بت را خدای عالمی؟
گرچه قوم مشرکین با کینه و خشم و غضب
دشمنی کردند از آغاز ، با او بی سبب
بود راسخ آن رسول الله اعظم روز و شب
تا دهد پایان به جهل و خودسریهای عرب
پرچم اسلام شد در اهتزاز و پایدار
چون که اسلام است دین کامل پروردگار
برترین مردی که او را مَحرم اسرار بود
هم مرید و همنشین و مونس و غمخوار بود
همچنین در غزوهها بعد از نبی، سالار بود
او علی شیر خدا ، آن حیدر کرار بود
چون علی را دید در معراج با خود مصطفی
گفت غیر از من نداند کیست شاه لا فتی
(ساقی) کوثر علی اَست و شفیع محشر است
همسر زهرا و آرام دل پیغمبر است
بعد احمد ، از تمام انبیا والاتر است
شیعیان را بعد پیغمبر امیر و رهبر است
آنکه در وصفش بگفتا جبرئیل از افتخار
"لافتی الاعلی ، لاسیف الا ذوالفقار"
سید محمدرضا شمس (ساقی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#مبعث
..امشب زمین وآسمان ازنورتابان میشود
پیغمبرآخر زمان امشب نمایان میشود
امشب تمام مکه درشوروشادی وشعف
ختم رسل مبعوث شد امشب درخشان میشود
امشب تمام عرشیان باقدسیان وحوریان
برکف زنندشادی کنندخوشحال وخندان میشود
امشب که ازغارحرانوری دگر آمد پدید
یعنی محمد مصطفی ازکوه شتابان میشود
امشب خداوندجهان ازمبعثش شادی کند
تاج طلاوافتخار بر سر نمایان میشود
امشب گل آل عبا ختم رسل نور خدا
گردد نمایان برهمه دنیا گلستان میشود
امشب دل قاصد نگرمسروروشادان است خدا
چون خاتم پیغمبران دعوت زیزدان میشود
✍ #محمود_قاسمیان_قاصد
عید بزرگ #مبعث مبارک 💐
به نام ربّی که آفریدت به نام پروردگار اقرأ
حراست سجاده قیامت گذر کن از قلب غار اقرأ
بگو که آمد تجلّی حق بگو که در دست توست بیرق
سرود رحمت سرود بعثت به گوش لیل و نهار اقرأ
بگو که شب رفت و نور آمد بگو که موسی ز طور آمد
بخوان به کوری شب پرستان که ماه شد آشکار، اقرأ
بگو که حبّ علی تو را بعد اینهمه بندگی نبی کرد
برای این مردم از مقامات صاحب ذوالفقار اقرأ
بگو که پابست اوست ایمان بگو که در دست اوست ارکان
نَمی زِ دریای فضل و اوصاف شاه دلدل سوار اقرأ
بگو علی بوده آنکه در بستر تو شب را سحر نموده
برای آن بزدلی که روزی گذاشت پا به فرار اقرأ
بگو به غیر از علی کسی لایق خلافت نبوده و نیست
بیار بالا یَد ولی را بیار با افتخار اقرأ
بگو که بعثت فدایی و پیشمرگ ِپیشامد غدیر است
بخوان که حب علی شود حک به سینه روزگار، اقراء
#محمود_یوسفی
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیهواله
#مبعث
#مسمط
ای ابتدا محمد و تا انتها علی
ای انتها محمد و از ابتدا علی
ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی
یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی
در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
در جوش آمدهاست خُم خانگی ما
در چشمِ ماست سرمهی مستانگی ما
بیرون زده است یک رگِ دیوانگی ما
نورِ نبی است کعبهی پروانگی ما
از مرتضاست نعرهی مردانگی ما
اِلّایِ مانده در پسِ اظهار لا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
باید به دشتها برود چوپان شود
باید سفر رَود نَفس راهبان شود
تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود
باید میانِ مکه امین و امان شود
باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود
تا که شود پیامبرِ مرتضی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است
چل سال پشت پرده برای جهان بس است
چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است
چل سال بین خلوت کروبیان بس است
حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است
برخیز با ملائکه برخیز با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
از عشق از حضور لبالب نشسته بود
در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود
بین حرا به چلهی یارب نشسته بود
اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود
جبریل پیش روش مودب نشسته بود
ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب
بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب
صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب
تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب
هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب
غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی هست با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است
اصرار در مقابل انکار مشکل است
گیرم میان مشرک و کفار مشکل است
ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است
بودن به پیش ضربِ علیوار مشکل است
مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
وقتش رسیده است از این پس علی بگو
امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو
در صحنِ آن سرای مقدس علی بگو
بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو
آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو
نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
#حسن_لطفی
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنونترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانیات
این مردههای روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازهی شعور پرم آسمان بده
جز با صدای عشق مسلمان نمیشوم
پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده*
تو آسمان مکه ای و ماه تو علیست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علیست
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشتهها همه پرواز میکنند
اطراف آستانهی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوتها
ایمان میآورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی، کتاب شدی، مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالیست ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار میکشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
شصت و سه سال زندگیات مهربان گذشت
با کیسههای وصلهایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگیات بین کوچهها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانهی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
وقت نزول، حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود، ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن
یک عدهای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانوادهام همه عبدالله شما
از خانوادهات همه آقای من شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عدهای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچههای تو پاره جگر ولی
یک عده بچههای تو پاره بدن شدند
این کشتهها تمام جگر گوشۀ توأند
یا ایها الرسول! ببین بی کفن شدند
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشتهی فتاده به گودال را ببین
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
حاصل عمر فقیران خرج سلطان میشود
دسترنج مور تقدیم سلیمان میشود
گریه در آغوش او توحیدِ تکوینی ماست
قطرهقطره اشکِ ما دریای ایمان میشود
مشقِ هر روز و شب ما، نام شیرین رضاست
خضر، پای درس او طفل دبستان میشود*
ظرفِ من ظرفیّتش در حدِّ آهوها نبود
خواب دیده کهف را، روزی نگهبان میشود!
مثل کفشِ پارهای تحویل میگیرد مرا
دردهای کهنهام اینجاست درمان میشود
مهربانیِ پدر مادر کجا وُ مِهر او!
آدم از لطفِ رئوفِ طوس حیران میشود
ریشه های معرفت در صحن جامع، جمع شد
کاه عقلم در حریمش کوه عرفان میشود
پادشاهان جهان در مُلک مشهد نوکرند
هر شهنشاهی مگر شاه خراسان میشود!
رو به ایوان رضا، هو میکشم یا مرتضی
بس که تصویر نجف اینجا نمایان میشود
یا رضا گفتیم ، یا معصومهجان تعبیر شد
زعفران داریم، تبدیلِ به سوهان میشود
صحن این خواهربرادر، اعتبار خاک ماست
مشهد و قم آبروی کل ایران میشود
خِطّهی مشرق غروبی را به خود هرگز ندید
نیمهشبها گنبدش خورشید تابان میشود
* *
نالهی یَابْنَ الشَّبیبش قاتل جان من است
چشم حیوانات با این آه، گریان میشود
استخوان سینهای در زیر سُمها نرم شد...
پیکر پاشیدهای با خاک یکسان میشود
#بردیا_محمدی
بهمناسبت #زیارت_مخصوصه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
به نفس خویش غالب باش تا صاحبنفس باشی
خدایی میشوی با نفس خالی از هوا اینجا
گواهم آیت «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله» است
به استقبالِ استغفار میآید، رجا اینجا
من آداب زیارت را مفاتیحالجنان دیدم
شنیدم «فَادْخُلُوها خالِدِین» را بارها اینجا
ریاض الجنة است اینجا نیازی بر ریاضت نیست
رضایتنامهای کافیست با مهر رضا اینجا
به اشکی باز گردان آبروی رفته را برگرد
بجو از چشمۀ خیر کثیر آب بقا اینجا..
گناهانیست مخفی از همه «بینی و بین الله»
که مشروط است عفو آن به امضای رضا اینجا
رضای او «رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضوا عَنهُ» است
اگر مشتاق رِضوانٌ مِنَ اللهی بیا اینجا
خدا با دستخط او خطای خلق میبخشد
به دست راست آید نامهٔ اعمال ما اینجا..
صدای زنگ ساعت میبرد زنگ دل ما را
که در دل میدمد هر ثانیه حمد و ثنا اینجا
مقرب باش با یارب لبالب باش از لبیک
«أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاع» است لبیک دعا اینجا
کنار خود امامی مهربانتر از پدر داریم
که حاصل میبرند از فضل او خلق خدا اینجا
به امر «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا» تلاوت کن
بخوان وصف مقام انبیا و اولیا اینجا
قرائت کن «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْض»
بیا با آیتالکرسی به عرش کبریا اینجا
تضرع کن در این مضجع بخوان «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَع»
بگیر اذن شفاعت از عزیز مرتضی اینجا
عیان بین دو کوه طوس، طور زادۀ موساست
به چشم دل تماشا کن تجلای خدا اینجا
تجلی میکند دائم صفات کبریا اینجا
همه اسمای او حُسناست «فَادْعُوهُ بِها» اینجا
«مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر» را در این حرم دیدم
که با «أینَ لِیَ الخَیر» آشنایم سالها اینجا
سحرهای دعا را با دعاهای سحر دریاب
بیا لب بر دعا وا کن که مییابی بها اینجا
شب و روز دلم با روضه و روزه هماهنگ است
که دارد آه من آهنگ تسبیح خدا اینجا
خوشا سی روزۀ ختم کتاب از باء بسم الله
خوشا حمدی که باشد افتتاحش با ثنا اینجا
به هر ختمی نثار روح خود رحمت فرستادیم
به ذکر فاتحه وا شد گره از کار ما اینجا
حریمش باب حاجات و کلید آن مناجات است
دعا کن هرچه میخواهی که میبخشد خدا اینجا
ملائک هر شبش را با سلامی قدر میدانند
همه تا مطلع الفجر فرج گرم دعا اینجا
یکی تسبیحخوانِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»ست
یکی با آیههای سجده دارد اعتلا اینجا
یکی با سجدۀ «والنَّجم» در نجوای معراج است
یکی گرم مناجات است با «شمس» و «ضحی» اینجا
تمنا کن حقایق را، بدان قدر دقایق را
به قرآن «لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» اینجا
طواف زائر او آیتی از «سعی مشکور» است
که مشهود است «أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى» اینجا
خوش آن سائل که ذکر دائمش «اَوفِ لَنَا الکَیل» است
خوش آن زائر که بیند «ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَا» اینجا
به هر خیری که نازل میشود آری فقیرم من
عجب سرمایهای دارم به امید خدا اینجا
دو دست خالی آوردم پر از عطر دعا اینجا
عجب جمع نقیضینیست این فقر و غنا اینجا
به «إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیم» امّیدوارم من
که دیدم در زیارت «رحمةالموصوله» را اینجا
«الهی لا تُؤَدِبنِی»، «الهی لا تُعَذِّبنِی»
مرا تأدیب کن با رأفت و لطف و عطا اینجا
«الهی لا تعاقبنی» اجابت شد، یقین دارم
اگر لطفت نبود امشب نمیخواندی مرا اینجا
من آن عبد گریزانم پناهم داده سلطانم
وگرنه بوده جای مجرمی چون من کجا اینجا؟!
از این درگاه هرگز دست خالی برنمی گردم
که نگذاری بماند بنده محروم از عطا اینجا
وفا آیینهای دارد که میگیرد صفا اینجا
عطا گنجینهای دارد که مییابد بها اینجا
هجوم سائلان دور ضریح او مجابم کرد
همه دیدند ازاو خیر و کسی نشنیده لا اینجا
عنایاتش عیان باشد، چه حاجت بر بیان باشد
کراماتش نمیگنجد به ظرف لفظ ما اینجا
حرم هرگاه مهمانم، امین الله میخوانم
نمیبینم کسی غیر از علیّ مرتضی اینجا
به «اللهم فَاجعَل نَفسی» آری مطمئن هستم
که صادر میشود امر قَدَر، حکم قضا اینجا
«وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَج» دلیل ماست
به بهجت میرسد قلب محبان رضا اینجا
زیارت، جامهای خواهد که از تقواست تشریفش
شهادت، نامهای خواهد به تصدیق وفا اینجا
«فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ» فدای آنکه در این ره
سر تسلیم دارد پای پیمان رضا اینجا
گروهی منتظر عمری دعای عهد میخوانند
گروهی ندبهها دارند هر صبح و مسا اینجا..
بخوان با آدم و نوح از مقام آل ابراهیم
ببین در آل عمران، آیتی از مصطفی اینجا
حسین این آیه را وقت وداع اکبرش خواندهست
بخوان تا کربلاییتر شود دلهای ما اینجا
به رسم دعبل ای دل دم بزن از آه اهلالبیت
مصیبتخوان شده «قبرٌ بطوس یالها» اینجا
#سید_محمد_رضا_یعقوبی_آل
#امیرالمومنین_ع_مدح
#زیارت_مخصوصه
همیشه مبدأم مشهد ولی مقصد نجف بوده
سری که بی علی سرکرده باری بی هدف بوده
علی آنجا که میبخشید جان بر عالم امکان
مسیحا آخر و آدم در اولهای صف بوده
شب معراج از صوت علی دانستهام این را
پیمبر این طرف بودهست و مولا آن طرف بوده
علی صبح بلی گویی، علی شام بلاجویی
اگر چه نفس احمد بوده اما جان به کف بوده
سلامت رفت با نادعلی از فتنه بیرون نوح
چنان دُری که از اول در آغوش صدف بوده
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت میکشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
* *
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
#مجتبی_شکریان
#زیارت_مخصوصه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خود را میان صحن رضا دربهدر کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
آمادهی زیارت مخصوصه میشویم
باید تمام همت خود را به کار بست
حالا که بار عام شده کولهبار بست
با جبر عشق، در بهرویِ اختیار بست
دل را به حلقههای ضریح نگار بست
در طوس برگزار شده اعتکاف ما
صد حج واجب است ثوابِ طواف ما
شکرخدا که از فُقراییم تا ابد
از حاجیانِ کوی رضاییم تا ابد
پیش رضا کنار خداییم تا ابد
ما راهیانِ کرببلاییم تا ابد
در صحن کهنه بود که تأييد ما رسید
آقا نگاه کرد و روادید ما رسید
ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن
دل را بیا به جادهی مشهد روانه کن
یک گوشهای ز صحن رضا آشیانه کن
پیش کریم، نوکری عاشقانه کن
آنجا برات کرببلا زود میرسد
هی خونِ دل نخور، بخدا زود میرسد
آقا خودش غریب و به فکر غریبهاست
مرثیهخوانِ روضهی یابن شبیبهاست
هرشب دلش شکستهی شیب الخضیبهاست
آزرده از مزاحمت نانجیبهاست
یک عمه بود و لشکر اوباشِ بی حیا
عالم فدای شیرزن دشتِ کربلا
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس
آزاد کن کبوتر خود را از این قفس
بیماری فراق برایم بس است بس
(لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس)
سلطان نظر به اشک من و نالهام نمود
دعوت به میهمانی هرسالهام نمود
اینجا برای من، من بیچاره... جا که هست
باشد مریض میشوم اصلاً شفا که هست
گم میشوم میان حرم، آشنا که هست
اصلاً چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست
زائر چرا به غیر رضا آرزو کند
با آبروست هر که به این خانه رو کند
سلطان! سلام باز به پابوس آمدم
هر طور شد به عشق تو تا طوس آمدم
امسال هم زیارت مخصوص آمدم
اما ببین که با غم و افسوس آمدم
غرق غم است قلبم و ناجور میزند
دست خودم که نیست دلم شور میزند..
#مجید_تال
به مناسبت #سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
#دهه_فجر #صلوات
برخاست شمیم جانفزا با صلوات
پُرگشت تمامی فضا با صلوات
این پرچم انقلاب باید برسد
بردست امام عصر ما با صلوات
#سیدهاشم_وفایی
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
آیه آیه همهجا عطر جنان میآید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان میآید
جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است
بشنود مدح تو را، با هیجان می آید
میرسی مثل مسيحا و به جسم کعبه
با نفسهای الهی تو جان میآید
بس که در هر نفست جاذبهی توحیدیست
ریگ هم در کف دستت به زبان میآید
هر چه بت بود به صورت روی خاک افتادهست
قبلهی عزت و ايمان به جهان میآيد..
با قدوم تو برای همهی اهل زمين
از سماوات خدا برگ امان میآيد
نور توحيدی تو در همهجا پيچيدهست
از فراسوی جهان عطر اذان میآيد
عرشِ معراج سماوات شده محرابت
ملکوتیست در این جلوهی عالمتابت
خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد
خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد
ذکر لبهای تو سرلوحهی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
قول و افعال و صفاتت همه نور محضاند
نورت آئينهی آئين مسلمانی شد
به سراپردهی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگیات فانی شد
خواستم در خور حُسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد
اي که مبهوت تو و وصف خطی از حُسنت
طبع صد مولوی و حافظ و خاقانی شد
«از ازل پرتو حُسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»
جنتی از همهی عرش، فراتر داری
تو که در مصحف خود سورهی کوثر داري
دیدن فاطمهات دیدن وجه الله است
چه نیازیست که تا عرش قدم بر داری
جذبهی چشم تو تسخیر کند عالَم را
در قد و قامت خود جلوهی محشر داری
عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشارست
اسداللهی چون حضرت حيدر داری
حَسنيناند روی دوش تو همچون خورشید
جلوهی نورٌ علي نور، مکرر داری
اهل بیت تو همه فاتح دلها هستند
روشنيبخش جهان، قبلهی دنيا هستند
اي که در هر دو سرا، صبح سعادت با توست
رحمت عالمي و نور هدايت با توست
چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتی و اذن شفاعت با توست
با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نيست
آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست
بی ولای علی اين طايفه سرگردانند
دشمني با وصیات، عين عداوت با توست
بايد از باب ولای علی آيد هر کس
در هوای تو و در حسرت جنت با توست
ساليانیست دلم شوق زيارت دارد
يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست
کاش میشد سحری طوف مدينه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله
#یوسف_رحیمی
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
شما زمان شروع من ابتدای منید
مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید
اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد
ولی همیشه شما اشهد صدای منید
به شوق روی شما هست وقف محرابم
شما تهجدمید و شما دعای منید
شما برای خدایید و من برای خودم
نه من برای شما نه شما برای منید
شما بهار، شما آسمان، شما برکات
به خاندان شما اهل بیت حق #صلوات
بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی
خدای آینهها را تو دلبرش بودی
تو حق محضی و در خلوت خداوندی
کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی
برای آن که خدا ناظر خودش باشد
شبیه آیینهای در برابرش بودی
در آن زمان که درختی نبود و برگی هم
خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی
قرار نیست چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی
مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت
خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت
فدائیان نگاهت شهید جانانند
ملازمان سر کوی تو بزرگانند
فراریان سر گیسویت پر از کفرند
اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه میدانند؟!
نگاه خاک نشینان خانوادهی تو
به غمزه مسئلهآموز صد مسلمانند
نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد
عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد
تو آفتابی و انوار آفتاب، علیست
کتاب سرّی و اسرار این کتاب، علیست
قرار شد همه عقد برادری خوانند
برای سهم شما حُسن انتخاب علیست
اگر تو خضر رهی، مرتضاست موسایت
اگر تو آب بقایی، بقای آب علیست
اگر سؤال کنند از تو حضرت حق کیست،
قسم به ذات تو محکمترین جواب: علیست
برای فخر تو این بس یگانه دامادت
جناب حضرت حیدر ابوتراب علیست
«به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»
#علی_اکبر_لطیفیان
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#محاوره
داغ تاریخ رو کی حس کرده
داغ روزای تا ابد مبهم
غصهی دخترای زنده به گور
ماتم بردههای زیر ستم
فکر کن ابر اگه نمیبارید
تا همیشه کویر میموندیم
فکر کن بی پیامبر باید
همه جا سر به زیر میموندیم
آسمون خدا یه شب خندید
ماه گل کرد و شب چراغون شد
گفت إقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَم
دل سنگ حرا مسلمون شد
شده مبعوث اونکه دنیا رو
زیر چتر محبتش برده
من مسلمونم از همون اول
که دلم مُهر عاشقی خورده
قلبایی که به عشق اون بزنه
خالی از کینه و بدی میشن
کافیه رد بشه یه بار از باغ
همه گلها محمدی میشن
#محسن_ناصحی
#عید_مبعث_مدح
امشب دلم لبریز شور وبی قراری است
سرشار از عطر دل انگیز بهاری است
صحن دل من از فروغ نور امید
همچون رواق صحن ها آئینه کاری است
از کوثر جوشنده ی عشق ومحبت
امشب شب کام وشب رفع خماری است
درموسم وفصل گل افشانی بعثت
یک چشمه اشک از آبشار دیده جاری است
درگلشن هستی شکوه دوست پیداست
درهر طرف گل نغمه ی گرم قناری است
دربزم پرشور ونشاط مبعث ای دل
گفتم به طبع خود شب خدمت گذاری است
با موجی از شور وامید وشادمانی
گفتا مرا از لطف حق امیدوای است
بگذار اشک از دیدگان خود فشانم
تا نام سرسبز محمد را بخوانم
آن شب حرا آئینه ی نور خدا بود
آواز ذرات جهان یا ربنا بود
درخلوت اسرار و پشت پرده ی غیب
تنها محمد بود وجبریل وخدا بود
بشنید «اقراءباسم ربک»یا محمد
مبهوت درآواز گرم آشنا بود
آمد به گوشش تا صدای «قم فانذر»
سرتا به پا غرق فروغ کبریا بود
وقتی نبی سجاده ی گل پهن می کرد
سرشار از عطر مناجات ودعا بود
انوار یکتایی به رویش موج می زد
دیدار رویش آرزوی انبیا بود
اهل یقین با یاد او احرام بستند
آری محمد کعبه ی اهل وفا بود
حبریل دربین زمین و آسمان ها
با این سروش جان فزا غرق نوا بود
درچشم خوداوچشمه ی خورشید دارد
بر روی دستش پرچم توحید دارد
بعثت همان گلبانگ سبز آسمانی است
بعثت همان خورشید گرم ومهربانی است
بعثت غروب نور شمع ظلمت وغم
بعثت طلوع آفتاب زندگانی است
بعثت شکوفایی نخل استقامت
بعثت به باغ دین شروع باغبانی است
بعثت ستیغ نور شد در شام ظلمت
بعثت شکوه لحظه های ارغوانی است
بعثت رسالت بود بر دوش پیمبر
آن رایت سبز همیشه جاودانی است
بعثت همان ابر پراز باران رحمت
بعثت همان خوان بزرگ مهمانی است
بعثت بشارت داشت برخلق دوعالم
بعثت همان پیک امید وشادمانی است
بعثت برای محرمان خلوت دوست
یک پرتوی از راز واسرار نهانی است
بعثت شکوه وارمغان ایزدی بود
آئینه ای زیبا زنور احمدی بود
آمد نبی تا برهمه امید بخشد
برسرد مهری زمان خورشید بخشد
آمد نبی با پرچم یکتا پرستی
برکائنات انگبزه وامید بخشد
آمد نبی تا بربلندای زمانه
با دست مهرش پرچم توحید بخشد
آمد نبی تا با یقین وعشق وایمان
دل را رهائی از غم وتردید بخشد
آمد نبی تا برعزا شادی بپوشد
با بعثت خود عاشقان را عید بخشد
آمد نبی تا با ندای حق پرستی
از بت پرستی خلق را تجرید بخشد
آمد نبی سوی تهی دستان خسته
تا آنچه از گلزار یزدان چید بخشد
آمد نبی با مذهب اسلام وتوحید
تا مردمان را مرجع تقلید بخشد
سوی خلایق با پیام نور آمد
با آیه های روشن وپرنور آمد
او خطبه های عشق را ایراد می کرد
دل های غم آلودگان را شاد می کرد
او جوهر اندیشه ها را اوج می داد
چون آیه های نور را ایراد می کرد
ویرانی آوارهای ظلم وکین را
با دست های عاطفت آباد می کرد
از دختران زنده درگور جهالت
با نغمه های مهربانی یاد می کرد
پیوسته از یکتاپرستی گفت وآن گه
بربت پرستان جهان فریاد می کرد
وقتی که بت ها رابرون می ریخت گویی
او کعبه را بار دگر بنیاد می کرد
او هرگرفتار ستم را ای «وفایی»
با شور آزادی خود آزاد می کرد
گرچه ز دست بت پرستان دید آزار
با خُلق نیکو خلق را ارشاد می کرد
تا بین مردم از نبوت از ولی گفت
اول رسول الله را مولا علی گفت
حاج سید هاشم وفایی
عید مبعث
مدح
#عید_مبعث_مدح
زِ کوه نور، انوار هدایت سر برآورده
خدا بر بندگان مولای انسان پرور آورده
فروغ وحی بر غار حرا تابیده شد زآن رو
جهانی را به وجد و شادی و حیرت درآورده
محمد،مصطفی گردیده شد در گلشن هستی
به گلزار نبوت رنگ و بوی دیگر آورده
نموده مبعثش با اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ آغاز
وَزین آغاز، عقل و دین عجب بال و پر آورده
بدوش خواجه لولاک، نهاده خلعت بعثت
برای عاشقانِ حق طلب، حق دلبر آورده
رسید آموزه توحید و ایمان و خدا ترسی
به وقت اختلاف و تیرگی ها داور آورده
برای رفع ظلم و فتنه از سرتاسر گیتی
نبیِ رحمت و شمس عدالت گستر آورده
خدا هم خویش و هم مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابش را
گواه بین او با مردمان کافر آورده
پس از توحید و ایمان و عمل باید هدایت شد
نبی را بهر تبلیغ ولای حیدر آورده
نموده دین و نعمت با ولای مرتضی تکمیل
شده راضی ز اسلامی که بر او افسر آورده
بِباید بعد مدح مصطفی مدح علی گوییم
که ایزد نَفس احمد را علی در دفتر آورده
علی یعنی تمام دین حق در وادی خلقت
علی آن آیت عظما که حی اکبر آورده
علی دست و زبان و گوش و چشم خالق هستی ست
خدا بر عرش و فرش و آسمانش لنگر آورده
اصول دین همه گردیده در یک یا علی پنهان
چو صد آمد نود همراه خود در باور آورده
کجا توصیف او در واژگان شعر من گنجد
که حی عالی اعلا به قرآن خوشتر آورده
سید حسین سیستانی
عید مبعث
مدح
#عید_مبعث_مدح
خرمن غصه ها شرار گرفت
سوز را حملهء بهار گرفت
سینهء سبزه ها قرار گرفت
بلبل از پای غنچه خوار گرفت
شجر وحی برگ و بار گرفت
همهء سنگها قمر شده اند
زیر پایش تمام زر شده اند
باد و باران رفیق تر شده اند
بی پسرهایمان پدر شده اند
تا توسل به زلف یار گرفت
در سماوات بوی گل پیچید
غنچه ای باز شد نسیم وزید
شک ندارم که باغبان خندید
او که خندید آسمان خندید
آسمان عطر نوبهار گرفت
حق بنا داشت سینه خلق کند
بهر خلقت زمینه خلق کند
بعد از آن هم مدینه خلق کند
تا که یک بی قرینه خلق کند
قدرتش را خدا به کار گرفت
غمزهء دل فریب میگیرد
چشم مستش حبیب میگیرید
عطر و بویش عجیب میگیرد
از خدا نصفه سیب میگیرد
دخترش از خدا انار گرفت
جانشین خداست روی زمین
دخترانش تمام پرده نشین
ثقلینش جواز خُلد برین
حب اولاد اوست حصن حصین
دور شیعه نبی حصار گرفت
ما که نه هود و نوح و یحییٰ هم
یوسف و سام و شیث و موسی هم
همه هستند مخلصش باهم
شک ندارم دم مسیحا هم
از نفس هاش حکم کار گرفت
احمد و خاتم و رسول امین
مصطفی و مُزَمِّل و یاسین
سیدالکائنات و هادی دین
اُمّی و أبطحی و شمس مبین
چقدر نام مستعار گرفت
مصطفی کیست؟ گوهر نایاب
مصطفی کیست؟ بهترین ارباب
مصطفی کیست؟ شوکت محراب
در اُحُد قند در دلش شد آب
تا علی(ع) تیغ ذوالفقار گرفت
مصطفی کیست؟ حق پرست خدا
مصطفی کیست؟ مستِ مست خدا
بهترین است.. ناز شصت خدا
عید مبعث که شد ز دست خدا
بیرقش را طلایه دار گرفت
شب معراج مست صهبا رفت
ذکر حیدر شنید هر جا رفت
در غدیر از دلش محن ها رفت
و یدالله تا که بالا رفت
دین جاوید اعتبار گرفت
عماد بهرامی
عید مبعث
مدح
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹بشارت🔹
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
ای اشارتهای موسی! یک جهان دیوانهات
ای بشارتهای عیسی! یک جهان حیران تو
در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور
آمدند اینک به استقبال از قرآن تو
نام تو اشک است روی گونۀ اهل کتاب
آتش شوق است در جان و دل سلمان تو
در پریشانحالی این سجدههای شبزده
آفتاب جاودان، پیشانی تابان تو
جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش
کاش دریایی شود از جاریِ باران تو
یا اباالقاسم! دل ما خانۀ مهر علیست
ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو
#سیدعلیرضا_شفیعی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹رحمةٌ للعالمین🔹
کيستی ای خندههايت رحمةٌ للعالمين
گيسوانت ليلةالقدر سماوات و زمین
ای اشارتهای ابروهای تو لا ريب فيه
مهربانیهای چشمانت هدیً للمتقين
ای شب معراج، سبحان الذی أسرای من
عروة الوثقیست دامان تو يا حبل المتين
ايّها المزّمّل امشب تا سحر بيدار باش
تا طلوع فجر قرآنها بخوانی با یقین
در رکوع کيست آن زيباترين انگشتری
راز بگشا ای نماز اولين و آخرين
نخلهای سالها خشکيده خرما میدهند
مینشينی تا کنار اين دل چادرنشين
#مهدی_جهاندار
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#غزل
🔹حسن ختام🔹
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش
این نور از کجاست که همواره روشن است
این شعله چیست در دلمان جز محبتش
جاری شدهست چشمۀ آیات در حجاز
گلها شکفتهاند برای تلاوتش
حسن ختام و نقطۀ آغاز دهر بود
حسن ختام بود شروع نبوتش
از آسمان غار حرا نور میرسید
نوری که داد مژده برای رسالتش
دستان اتحاد نباید جدا شوند
آری امید داشت به دستان اُمّتش
#عاطفه_جعفری
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹خانۀ اولاد پیمبر🔹
فکر کردند که خورشید مکدر شده است
کوثری دیده و گفتند که ابتر شده است
بولهبهای زمان دست به دست زر و زور...
جهل این قوم ببین چند برابر شده است
خواستند اُمّت تو دشمن هم گردد و حال
اُمّت از برکت نام تو برادر شده است
مکر کردند که نامت مگر از یاد رود
عالم از نام تو امروز معطر شده است
یک نظر غمزۀ چشمان محمد تابید
دل اهل دو جهان جمله مُسَخّر شده است
تو نبودی به دو عالم خبر از عشق نبود
عشق از برکت لبخند تو باور شده است
آب اگر یاد تو افتاد گلابش کردند
سنگ اگر نام تو آورده به لب زر شده است
ذرّه بر دامنت افتاد و به خورشید رسید
خاک، بر پات زده بوسه و گوهر شده است
خواند نام تو به گوشم پدرم روز نخست
که دلم خانۀ اولاد پیمبر شده است
خوش به حال من و این شعر که نامت بردیم
حالِ هر کس که برد نام تو بهتر شده است
#سعید_تاجمحمدی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#غزل
🔹خطّ امان🔹
عطر تو به گلهای جهان داد تکانی
هر گل غزلی گفت برایت به زبانی
چشمان تو با نامۀ وحی آمده بودند
چه دعوت زیبا و چه پیغامبرانی
میخواست خدا بر دل عالم بنشینی
باران شوی و گَرد جهان را بنشانی
گفتند رسولان تو همان صبح امینی
خطاطی صبری که چنین خطّ امانی..
آواز رهاییست در این سمت حضورت
این شور حجازیست، چه زیبا ضربانی!
شد شانه به شانه صف یاران جماعت
دارد چه قنوتی، چه قیامی، چه اذانی
یک ریشه در این خاک دویدهست چه فرقیست
در غیرت سلمان و اویسان یمانی..
برخیز محمد! تو بخوان سورۀ زلزال
تا پاک شود کعبه در این خانهتکانی
باید سی و یک آیۀ «انسان» برسد باز
در سورۀ نام تو به یک صلح جهانی!
#عالیه_مهرابی
#صلوات
#حدیث #رباعی
💠 #پیامبر_اعظم (صلواتاللهعلیهوآله)
«اَلْبَخِيلُ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ»
بخيل کسی است كه مرا نزد او ياد كنند و بر من صلوات نفرستد.
📗 مكارم الأخلاق، ص۳۱۲
🔹صلوات🔹
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات
خواهی که تو را بخیل نشمارد کس
بفرست پس از نام «محمد» صلوات
#محمدجواد_غفورزاده
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
فرازی از یک #ترکیب_بند
🔹سیر الی الله🔹
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود
هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت
با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود
حتی زمین که دیر زمانی خروش داشت
در خلسهٔ شکفتن یک آه رفته بود
دختر طلای زنده به گوری به گوش داشت
شیطان به بزم مردم گمراه رفته بود
تنها به مکه بود که در جادهٔ حرا
مردی به شوق سیر الی الله رفته بود
آن مرد هم تو بودی و تکبیر زن شدی
ذریّهٔ حقیقی آن بتشکن شدی...
::
ارزانی کمال تو، قلب سلیم بود
مستی هر پیامبر از این شمیم بود
آنجا که شرح خلقت آدم نوشته شد
وصف تو در کتاب به خلق عظیم بود
مردی به نام احمد، از این راه میرسد
این حادثه، نوشتهٔ عهد قدیم بود
کوری چشم ظلمت شب راهه، مثل نور
تنها نگاه آینهات مستقیم بود
فرعون نفس ساحر ما را چه خوش گرفت
محو عصای معجزهٔ تو کلیم بود
پر زد خدیجه همچو ابوطالب از حرم
آن فصل، فصل هجرت دو یاکریم بود
این زخمها به سینهٔ تو غالب آمدهست
دشوارتر ز شعب ابیطالب آمدهست
::
خورشیدی است جلوهٔ هفت آسمان تو
توحیدی است سیرهٔ پیشینیان تو
آن عرشیان که سجده به آدم نمودهاند
بوسیدهاند با صلوات آستان تو
با آنکه صبر نوح به نفرین گشود لب
غیر از دعا نخواست بر امّت، زبان تو
جدّت اگرچه لایق وصف خلیل شد
شد واژهٔ حبیب سزاوار جان تو
بر اسب باد بود سلیمان، ولی نداشت
تیری که داشت لیلة الاسری کمان تو
موسی اگر برای تکلّم به طور رفت
شد آسمان هفتم حق، میزبان تو
با گردباد خاک، اگر آسمان رود
کی میرسد به پلهای از نردبان تو؟
نورت چو آفتاب در آفاق جلوه کرد
از سینهات مکارم اخلاق جلوه کرد...
::
با آنکه خلقت است طفیل امیریات
دم میزنی به نزد خدا از فقیریات
حتّی به کودکی ز خدا جلوه داشتی
خورشید، خانه داشت به دندان شیریات
با آنکه تاج و تخت سلیمان هم از خداست
معراج میرویم ز فرش حصیریات
کمتر به شرح سورهٔ هود آستین گشا
میترسم آیهها ببرد سمت پیریات
آفاق را چو آیهٔ انفاق زنده کرد
از پابرهنگان خدا دستگیریات
با آنکه ناز میدمد از سر بلندیات
شوق نماز میچکد از سر به زیریات
کوری چشم سامری از جنس نور هست
هارونترین وصّی خدا در وزیریات
وقتی سخن ز لطف بهار ولی شکفت
بر غنچهٔ لبان تو نام علی شکفت...
#جواد_محمدزمانی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#ترکیب_بند
🔹بهانۀ خلقت🔹
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
جهان نبود و خدا با تو گفتگو میکرد
به حُسن خاتمت از آستانۀ خلقت...
جهان و هرچه در آن پیش تار مویت هیچ!
چهگونه از تو بگویم بهانۀ خلقت؟!
برای از تو نوشتن اجازه با عشق است
همیشه حرف و مضامین تازه با عشق است...
::
بهار عطر تو را در گلابدان میریخت
زلال نام تو را در دل جهان میریخت
«بخوان به نام خدایت که خلق کرده تو را»
هزار مژده و معنا از آن «بخوان» میریخت
جهان چه داشت اگر روشنایی تو نبود؟
چگونه از سرِ گلدستهها اذان میریخت؟
به یُمن آمدنت سنگ، مهربان میشد
جهان پیر، پس از قرنها جوان میشد...
::
«ستارهای بدرخشید و...» آن ستاره تویی
ستارهای که به آن میشود اشاره تویی
ستارهها و زمین، دانههای تسبیحاند
و خیر اوّل و آخر در استخاره تویی
زمین کتاب خودش را دوباره میخواند
به هر کجا برسد مقصدش دوباره تویی
بدون نور تو راهی به سمت پایان نیست
بتاب بر سر دنیا که راه چاره تویی
بتاب آینهگردان آشناییها
بتاب روشنی هرچه روشناییها
::
دعای حضرت آدم قسم به نام تو بود
نجات نوح پیمبر، به احترام تو بود
عصای حضرت موسی به نامت آذین داشت
دم مسیح مسیحایی از سلام تو بود
خلیل، دوش به دوش تو رفت در آتش
که شعله «بَرد و سلام» از طنین گام تو بود
اگر عزیز جهان بود یوسف از خوبی
اسیر حُسن تو دلدادۀ کلام تو بود
بیا سری به درختان پیر باغ بزن
به روی شانهشان چارده چراغ بزن
::
علی پس از تو چراغ ولایت عشق است
کنار حضرت کوثر که آیت عشق است
دو چلچراغ، دو سرو جوان باغ بهشت
که راز خلقت آنها امامت عشق است
دوازده غزل سبز نامکرّر ناب
که هر کدام به نحوی روایت عشق است
کسی شبیه تو میآید از اهالی نور
کسی که آمدن او نهایت عشق است
نهایت همۀ خوابهای خوب تویی
چراغ روشن دنیا پس از غروب تویی
#نغمه_مستشارنظامی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#مربع_ترکیب
🔹کیست محمد؟🔹
...ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
ای آنکه تبرک شده کعبه به عبایت
تا عرش خدا صف زده پژواک صدایت
این کیست که در نور تو پیدا شده آقا
آن روح چهسان در تن تو جا شده آقا
گفتم که از آن شب، شب فردا بنویسم
از غار حرا، لیلۀ اسرا بنویسم
از کعبه و از مسجدالاقصی بنویسم
آری منم آن قطره که دریا بنویسم
این کیست که چون اشک شب قدر زلال است
ما راه به آن «قدر» بیابیم؟ محال است
هان چهره بچرخان که زمین نور ببیند
برخیز که هر قدر به پایت بنشیند،
دنیا فقط از حُسن تو، توحید گزیند
از غنچۀ لبهای تو لبخند بچیند
ای گلشن رحمت که گلستان شده عالم
از نور خداوندی تو نیّر اعظم
در غار حرا پرده ز حُسن تو گشودند
با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند
تو بودهای آن روز که این خلق نبودند
اِقرأ که به عشق تو لَکَ الحَمد سرودند
ای صادر اول که تویی مصدر دنیا
ای گمشدۀ حُسن تو موسی و مسیحا
لولاک... زمین خاک و زمان پیش و پسی بود
لولاک... کجا رخصت احیای کسی بود
کی بیتو به دستان کلیمی قبسی بود
کی در دم عیسی دم احیای کسی بود
تو آمدهای جان به تن خاک بباری
باران شوی و بر تَفِ این خاک بباری
جان در تن این خاک روان شد به هوایت
شب روز شد از همرهی عقدهگشایت
هر روز خدا تحفه فرستاد برایت
ما وَدَّعَکَ رَبّکَ خورشید ولایت!
ای آنکه ز توحید تو صد آینه توحید
زهرا شد و در قاب ولای تو درخشید
قم! شهرِ خدا چشم به راه است، فَاَنذِر!
صفهای جماعت همه برپاست، فَکَبِّر!
ای نور خدا در سکناتت متواتر
ای صادق و هادی، تقی و کاظم و باقر
تو کوثر محضی که در عالم شده تکثیر
نازل شده در شأن شما آیۀ تطهیر
در مدح تو اندیشه زمینگیر و زبان لال
جز جذبۀ قرآن تو نطق همگان لال
اقصای جهان لال، زمین لال، زمان لال
جز نفس خودت قاطبۀ کون و مکان لال
لب باز کن ای مرد، بگو کیست محمد؟
جز حیدر کرار کسی نیست محمد
ای پارهای از حُسن مثالی تو زهرا
ای حیدر کرار به توفیق تو مولا
حق است که وامانده در اوصاف تو دنیا
وقتی که علی عبد تو خواندهست خودش را
گفتیم و نشد در صف تو راه بجوییم
بگذار که از حیدر کرار بگوییم...
#حامد_اهور
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#مربع_ترکیب
🔹آفتاب حرا🔹
دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد
محمد آمده و بعثتش مبارک باد
که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حقپرستی را
سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد
فروغ رحمت حق بیحجاب برخیزد
ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد
امین مکه رهایی ز مستیاش بدهد
نوید مذهب یکتاپرستیاش بدهد...
بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگاه
دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد! تویی رسول الله
بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد
امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد
نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خستهدلان مژده رهایی داشت
به درد مردم محروم آشنایی داشت
که در جهان عرب این همه فدایی داشت
خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت
به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت
خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند
به روی عالم، درهای علم باز کند
کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند
مسیح پشت سر مهدیاش نماز کند
نظر ز آمدن انبیاء والا اوست
بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست
کسی که عالم ایجاد بیقرارش بود
جوامع بشریت در انتظارش بود
رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود
چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود
محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود
کتاب او در حکمت به روی خلق گشود
کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش
که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش
کجاست منطق بوذر علیه عثمانش
که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش
اگر به راه بزرگان دین برآمدهایم
به کاخهای مجلل چرا در آمدهایم
مدینه از تو به بیتالحرام مینازد
حرم ز فیض تو بر هر مقام مینازد
خدا ز بندگیات بر اَنام مینازد
عرب ز نام تو بر خاص و عام مینازد
ولی دریغ که این افتخار پوشالیست
تمام دعوی اهل حجاز تُو خالیست
از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند
گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند
به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند
بعید نیست به بیت الحرام حمله کند
خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان
مدافعان حرم میدهند پاسخشان
مدافعان حرم باور علی دارند
به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند
جهاد نامهای از دختر علی دارند
امید مرحمت از همسر علی دارند
قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمهاند
مدافعان حرم زینبیتر از همهاند
#سیدرضا_مؤید
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#قصیده
🔹بوی پیراهن یوسف🔹
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مژده آن جان جهان از بر جانان آورد
مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد
هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد
همه دیدند که انفاس مسیحایی او
روح در کالبد خستۀ دوران آورد
دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند
که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد
در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت
یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد
دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید
با زلال سخنش رحمت باران آورد
شب بیداد و ستم را شب تنهایی را
با فروغ سحر خویش به پایان آورد
سبب روشنی چشم خداجویان شد
بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد...
ناخدای سفر عشق به ایمان و امید
تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد
رشک فردوس برین شد همهجا از قدمش
با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد
داشت انگشتریاش خاتم پیغامبری
باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد
بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا»
مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد
تا بسنجند عیار شرف و وجدان را
آیه معرفت و حکمت و میزان آورد
سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علیست
که به این آینه پیش از همه ایمان آورد
عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت
مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد
گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی
پرتوش مشعل توحید به ایران آورد
جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم
قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد
#محمدجواد_غفورزاده
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#مثنوی
🔹منجی عالم🔹
نور «اِقرَأ»، تابد از آیینهام
کیست در غار حرای سینهام؟!
رگ رگم، پیغام احمد میدهد
سینهام، بوی محمّد میدهد
گل دمد از آتش تاب و تبم
معجز روحالقُدُس دارد لبم
من سخن گویم، ولی من نیستم
این منم یا او؟! ندانم کیستم؟!
جبرئیل امشب دمد در نای من
قدسیان، خوانند با آوای من
ای بتان کعبه! در هم بشکنید
با من امشب از محمّد دم زنید
دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟
ای فراموشان! فراموشی چرا؟
از حرا، گلبانگ تهلیل آمده
دیده بگشایید، جبریل آمده
اینک از بیدادها، یاد آورید
با امین وحی، فریاد آورید
بردگانِ برده بار ظلم و زور!
دخترانِ رفته زنده زیر گور!
مکه، تا کی مرکز نااهلها؟
پایمال چکمۀ بوجهلها؟
کارون نور را، بانگ دَراست
یک جهان خورشید در غار حَراست
دوست میخواند شما را، بشنوید!
بشنوید اینک خدا را، بشنوید!
یا محمّد! منجی عالم تویی
این مبارک نامه را، خاتم تویی
مردگان را گو که: صبح زندگیست
بردگان را گو که: روز بندگیست
ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب
از حرا بر قلۀ هستی بتاب
جسم بیجان بشر را، جان تویی
این پریشان گلّه را، چوپان تویی
کعبه را، ز آلایش بت پاک کن
بتگران را، همنشین خاک کن
بر همه اعلام کن: زن، برده نیست
بردۀ مردانِ تن پرورده نیست
باغ زیبایی کجا و زاغ زشت؟
دیو شهوت را برون کن از بهشت
ای تو را هم مهر و هم قهر خدا
تا به کی ابلیس درشهر خدا؟!
با علی، بتهای چوبین را بکش
وین خدایان دروغین را بکش
مکتب تو، مکتب عمّارهاست
این کلاس میثم تمّارهاست
ای زمام آسمان، در مشت تو
مَه دو نیمه از سرِ انگشت تو
جای تو، دیگر نه در غار حراست
در دل امواج توفان بلاست
دست رحمت از سر عالم، مدار!
گر تو را خوانند ساحر، غم مدار!
یا محمّد! ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار
بار دیگر! از حرا بانگی برآر
ما کویر تشنه، تو آب حیات
ما غریقیم و تو کشتی نجات
ما به قرآن، دست بیعت دادهایم
از ازل، با مهر عزّت زادهایم
عترت و قرآن، چراغ راه ماست
روشنی بخش دل آگاه ماست
#غلامرضا_سازگار