#بالحسن_الهی_العفو
#کریم_اهلبیت
تعظیم میکنند کریمان به ساحتت
حاتم گدا و ریزه خورِ خوانِ رحمتت
تو کیستی که حضرت حق داده ات سلام
هرلحظه میکنند ملائک زیارتت
هر روز رو به سمت حریم تو میکنم
بوی بهشت میوزد از سوی تربتت
آدم گدای کوی تو شد ، نوح نوکرت
عیسی و یوسف اند اسیرِ کرامتت
هستند انبیا همه مشغول طوفِ تو
هستند اولیا همه محو نجابتت
فوراً گره ز کار من خسته باز شد
در هر زمان که "جامعه" خواندم به نیتت
بین من و خداست ذنوبی که یا حسن
بخشیده میشوند فقط با رضایتت
(یونس) سروده شعر به مدحت چرا که او
دارد امید روز جزا بر شفاعتت
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
۱۳ رمضان الکریم ۱۴۴۵ه.ق
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#سوارسبزپوش
ماه، گرم همزبانی با یتیمی دیرجوش
سرو، آن سروی که دارد بار خرما روی دوش
گوهر، آن گوهر که از شوق ظهور روی او
رودها از روز اول گشتهاند آئینه پوش
نام او را میبرم، نامی که بعد از بردنش
میشود شیرین دهانِ میثم خرمافروش
بند بند من گدای مدحت آن شاه شد
کاسه پیش آورده چشم و مشت وا کردهست گوش
من دلم سنگ است اما کعبه یادم دادهاست
گاه لب وا میکند از شوق، سنگ سخت کوش
ای خوشا تیغی که در پیکار بردارد خراش
یک دم اما در دفاع از او نیفتد از خروش
آنکه جانش ذره ای گرم است از مهر علی
شمع بیت المال را هرگز نمیخواهد خموش
نام او را خوانده اما در مقامش ماندهام
چشم نابینای من درکی ندارد از نقوش
جای گل رویید چاه و رفت بالا نخل آه
خون خاک از غربت او بارها آمد به جوش
کاسۀ صبر یتیم آنشب سرآمد پشت در
رفت او و در خیالم بارها رفتم ز هوش
قرنها بعد از علی دنیا بهارانی ندید
عاقبت از راه میآید سواری سبز پوش
#مسعودیوسف_پور
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#شاعر : #علی_گلچین_پور
#نوع_شعر : #مدح_وولادت
#وزن_شعر : #مفعول_فاعلات_مفاعیل_ فاعلن
#قالب_شعر : #مربع_ترکیب
باران گرفت و کوچۀ دنیا صفا گرفت
دریا به یُمن نورِ وجودش ضیاء گرفت
روحِ کرم ز فیض قدومش جلا گرفت
سائل همیشه رزق خود از مجتبی گرفت
زیـبـاتـرین تـرانـۀ لـبها خوش آمدی
اول امــام زادۀ دنــیــا خــوش آمــدی
مـاهِ خـدا ز بـرکـت تو این چـنین شده
عـشـقت دلـیل هر نـفـس مـؤمنین شده
زلف کمند توست که حبل المتـین شده
اصلا کـرم به نـام تـو آقا عـجـین شده
عـمـری گـدایِ سـفـره و میخـانـۀ توأم
عـمـری خـمـار بـاده و پـیـمـانـۀ تـوأم
سنگ تو را به سینه زده جانم از ازل
ای آبروی شعر و ادب، قطعه و غزل
احسانِ بیکـرانِ تو در هر زبـان مثل
شد قـاسـم تو وارث احـلی من العـسـل
بیحب تو عسل به دهانم هلاهل است
آخر به جز حسن چه کسی یار سائل است؟
ذکـرِ گـرهگـشـا، حـسـن بن عـلی مـدد
فـرزند مـصطـفی، حسن بن عـلی مدد
ای مروه و صـفـا، حسن بن علی مدد
ای نـورِ کـبـریـا، حـسـن بن علی مـدد
هفت آسـمان به حیرتِ ذکرِ سجـود تو
عزّت گـرفته پـرچـم دین با وجـود تو
تـنـهـا دلـیـل عــزّت مـن، آبـروی مـن
پُـر کن پیاله را که تهی شد سبوی من
یک لقمه نان ز دست تو شد آرزوی من
یک بار هم نظر بنما سمت و سوی من
نـورِ خـدا ز سوی تو شد منجلی حسن
ای ذو الـفــقــار دوم آل عــلـی حـسـن
سر تـا به پـایت آیـه به آیـه پیمبری
تـو اولـیـن ســلالــۀ آیــات کــوثـــری
آقا میان معـرکه کـردی چه محشری
دیـدنـد در جـمـل کـه تـجـلّـیِ حـیدری
جانم به ضربِ دستِ تو ای تیغِ صیقلی
ای فـاتـح جـمـل پـسـر مـرتضی عـلی
#شاعر : #محمدحسین_رحیمیان
#نوع_شعر : #مدح_وولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#وزن_شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
#قالب_شعر : #ترکیب_بند
من کـویـرم آمـدم تا ابـر بـارانـم کـنـنـد
آتـشـم اما در این شبها گـلسـتانـم کنند
شب به شب این در زدنها کار خود را میکند
هر چه باشم درد، در این ماه درمانم کنند
من گناهم هرچه هست از نا امیدی کمتر است
غرق عصیانم، الهی غرق غفرانم کنند
مست دنیایم ولی این شبنشیـنیها مرا
مستِ مستِ مست از سبحانَ سبحانم کنند
هرچه باشم از محالات است در این بارگاه
بیمحـلی بر من و حال پـریـشانـم کـنند
چهارده شب من در این خانه گدایی کردهام
تا که امشب آستان بوسِ حسن جانم کنند
ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آوردهام
بر خـدای دست و دلبازان پـناه آوردهام
ریخت عالم را بهم، دست عطای مرتضی
هر که را دیدم شده امشب گدای مرتضی
ثـانیه ثـانـیه امـشب به گـل روی حـسن
مرده زنده میکند دارالـشـفای مرتضی
آی دنیا بعد از این ازفقردیگربیمه ای
آمده مشکـلگـشـای بـچـههای مـرتضی
لشکر باطـل چه آید بر سرش، الفـاتحه
فاطمه آورده سرلشکـر برای مـرتضی
آمـده تـا روزهای تـلـخ را شـیـرین کند
آمده غـوغـا نـمـایـد پـا بهپـای مرتضی
کار تزویر و نفاق و ظلم و فتنه زار شد
عالمی مبهوت این شاه و سپه سالار شد
ای مبارک ماهِ این ماه مبارک ، یا حسن
آمدی و با تو شد جود و کرم معنا حسن
آشـنا و غـیر نـشـنـاسد مـرام فـاطمیت
ای دلت دریاتر از دریاتر از دریا حسن
ای که بر زهرا تواول بار مادرگفته ای
ای بزرگ و ای سرآغاز بنیالزهرا حسن
شیر مرد معرکه، سردار صفین وجمل
هر کسی که با تو در افتاد شد رسوا حسن
ای که زد صلح تو طعنه تا ابد بر هر چه جنگ
هرچه آید پیش، باشد پرچمت بالا حسن
اولین شاگرد و شاگـرد اول مـولا تویی
مرشد شیران بیتکـرار عـاشورا تویی
ای همیشه چاره سازم دوستت دارم حسن
سـرور بـنده نـوازم دوسـتت دارم حسن
همدمم، سنگ صبـورم، ای پـناه آخـرم
محرم هر درد و رازم دوستت دارم حسن
مهربان آقای من یک بار هم در خانهات
رد نشد دست نیازم دوستت دارم حسن
بارها با نام تو در طـرفـةالعـیـنی فـقـط
طی شده راه درازم، دوستت دارم حسن
هرکه خواهد هر چه گوید من مسلمان توأم
ای نیازم، ای نمازم، دوستت دارم حسن
من به مردم گفتهام دارم رفاقت با حسن
آبـرویم را نـبـر روز قـیـامت یا حـسـن
یا معـز الـمؤمنین ای خسته از کـفـارها
آمده جـانت به لب از ظاهـر دیـندارها
آی لعـنت تا قـیـامت برمرام روزگار
هیچ کس یـاور نـشد بر یـاور بییـارها
هم به مسجد، هم به خانه، هم میان کل شهر
خوب حقت را ادا کردند ای گل، خارها
ای شهید مـاجـراهای مگـوی روزگـار
تا ابـد شـرمـنـدۀ تو کـوچـههـا دیـوارها
شاهِ افـلاکی من، حـتی مـزار خاکیات
میزند طـعـنـه به کـل کـاخها دربـارها
ای شهید کوچهها، تنهاتر از مولا حسن
چشم ماهیهای دریا از غمت دریا حسن
شاعر : #محسن_پالیزدار #نوع_ شعر : #توسل #وزن_شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن #قالب_شعر : #غزل
من به خوان کرمت سخت طمع کارشدم
لطف بیحد تو را دیدم و هوشیار شدم
غافل از خود شدم و قافله را گم کردم
غرق شهوت شده و سخت گرفتارشدم
آنقـدر تور تـنـیـدست به دورم ابلیس
غـافـل از رحمت آن خالق ستّـار شدم
پیش چشم تو به هر کار بدی دست زدم
در گنه؛ وای به هر دفعه جگر دار شدم
غرق مستی و جوانی و غرورم بودم
گـوئیا از در فـیض تو طـلـبکـار شدم
ناگهان رحمت بیحـد تو بـاریدن کرد
رمـضان آمد و من طالـب دیـدار شدم
با نـسیـم سحـری روح به پروازامد
خواب بودم من و از شوق تو بیدار شدم
باده صوم و صلات تو مـریضم کرده
من شفا کی طلبم؟ شکر که بیمار شدم
صاحب این دل من وارث شمشیرعلیست
خـاک پـای پـسـر حـیــدر کـرار شـدم
ثـمـر غـمـزۀ پُـر مـهـر ابـاصالـح بود
که ز جان خـادم عـباس عـلمـدار شدم
#بهارقران
#بهارطبیعت
شما که منجی عالَم ز رنج و عصیانید
شما بهار طبیعت بهار قرآنید
اگرچه گل به گلستان شکفت و شد نوروز
ولی به ذات الهی شما بهارانید
#ولادت_کریم_اهلبیت
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم
فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم
سراسر احمدی دیگر، سراپا مثل پیغمبر
به خَلق و خُلق و گفتار و به کردار و به قامت هم
حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است
که معنا عاجز است از حدّ توصیفش عبارت هم
چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز
"که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"*
کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد
محبّت کرد بهر آنکه بود اهل جسارت هم
ضمانت می کند دنیا و عقبای محبان را
که اینجا دستگیری میکند، آنجا شفاعت هم
#عاصی_خراسانی
*مصراع از هلالی جغتایی
#امام_حسن_علیه_السلام_مدح
تا مرا قدرت حق در ازل ایجادم
خاکی از عشق در آمیخت و آبادم کرد
تا که بر خواستم و روی به مردم کردم
با زبانی که خدا داد تکلم کردم
از همان لحظه به توحید شهادت دادم
دست بیعت به نبوّت به ولایت دادم
میل کافر شدن از سینه که برداشت خدا
مهر زهرا و علی را به دلم کاشت خدا
بعد از آن روح مرا پیش دو دلبر بردند
از همان روز دلم را دو برادر بردند
دو برادر نه دوتا سورهء انسان خدا
دو غزل مثنویِ ناب به دیوان خدا
دو برادر دو عزیز دل و فرزند بتول
یا دو خورشید به زیبایی لبخند بتول
دو برادر نه دوتا سروِ گلستان علی
دو برادر نه دوتا لؤلؤ و مرجان علی
دو برادر نه دوتا چشمهء فیض جاری
هر دوتا آینهء لطف فراوان علی
هر دو سردارِ دلاور به سپاه حیدر
دو برادر نه دوتا جلوهء طوفان علی
با حسینش همه دیدیم نجف را امّا...
بی حسن راه نداریم به ایوان علی
این دوتا سورهء نورند و چراغ راه اند
حُجَجُ الله عَلَی الخلق ولی الله اند
این دو تا ابر خطاپوش و امان الناس اند
این دو تا زمزمه و ذکر لب عباس اند
مهبط الوحی خدایند و اصول الکرم اند
در جوانمردی و ایثار به عالم علم اند
منتهای ادب و معرفت و جود و حلم
معدن رحمت حقند، وَ خُزّان العلم
عشقشان روز ازل حک شده در قلب من است
نام زیبای دو دلدار حسین و حسن است
این دوتا نور دوصد فرق اساسی دارند
هر دوتا روضهء جانسوز و حماسی دارند
اولین فرق میان دو برادر یار است
یار دلگرمی یک لشکر و یک سردار است
نالهء واعطشا گر چه به لب داشت حسین
شیرمردانِ یلی مثل وهب داشت حسین
مسلم عوسجه و جون و بریری دارد
قاسم و اکبر و عباس و زهیری دارد
چشم بسته به رهش سینه و سر می دادند
تن خود را به دَمِ تیر سه پر می دادند
چه بگویم که حسن یار وفادار نداشت
خار در دور و برش بود ولی یار نداشت
در سپاهی که ندارد تک و تنها مانده
آه و فریاد دریغ از دو سه تا فرمانده
او پی کار همه رفت گره وا می کرد
دردها داشت ولی درد مداوا می کرد
نکند فکر کنی طعنهء اغیار شنید
طعنه و زخم زبان از طرف یار شنید
بین ما هم که غر یب است از او دم نزدیم
وسط روضه او سینه محکم نزدیم
فرق دیگر که میان دو برادر بوده
مهربانی و وفاداری همسر بوده
همسری داشت حسین بن علی مثل رباب
همه جا بود به همراهیِّ او پا به رکاب
به روی حرف حسینش ابدا حرف نزد
پاره شد حنجر طفلش به خدا حرف نزد
چه بگویم که حسن جان جهان قربانش
همسری داشت ولی بود بلای جانش
مجتبی با زن بی عاطفه ای همدم بود
بود محرم ولی انگار که نامحرم بود
بی حیا بود فقط طعنهء بی حد می زد
حرف می زد به حسن آنچه نباید می زد
روزی افطار برای پسر فاطمه برد
با لب تشنه حسن جرعه ای از آب که خورد
ناگهان دید که دارد جگرش می سوزد
آنچنان زهر اثر کرده سرش می سوزد
زهر در جان حسن داشت تلاطم میکرد
و نفس راه خودش را به گلو گم می کرد
سرخ شد طشت صدا زد جگرم را ببرید
به در خانه زینب خبرم را ببرید
چشم بر هم زد و بالای سرش زینب بود
بیشتر آنکه شده خون جگرش زینب بود
کس نفهمید که عمرش به چه منوال گذشت
سوخت زینب ز غمش سوخت و ده سال گذشت
کربلا هم به سر پیکر بی سر آمد
نالهء "أنت أخي" از جگرش درآمد
وای بر کوفه در این دشت تو مهمان بودی
جگرم سوخت تو رفتی ولی عطشان بودی
در دلم مثل حسن غصه و غم ریخته ای
چه شده با تن تو از چه به هم ریخته ای؟
#مجتبی_شکریان
#مدح_ولادت_امام_حسن_علیه_السلام
امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند
امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند
هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند
با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند
چشم و چراغ خانه ی زهرا و حیدر آمده
استاد رزم قاسم و عباس و اکبر آمده
ماه علی از راه می آید وقارش را ببین
آیینه ی زهراست، حُسن بی شمارش را ببین
در چهره ی او شوکت پروردگارش را ببین
در دستهای خیبری اش ذوالفقارش را ببین
بر خاک نعلینش ابوذرها تیمم کرده اند
از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده اند
روزی عالم می رسد از سفره ی شاهانه اش
بار زمین و آسمان را می کشد بر شانه اش
نورعلی نور است بی شک خشت خشت خانه اش
شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه اش
آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد
امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد
آرام می گیرد جهان در سایه ی بال و پرش
یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش
دنیا به هم می ریزد از بانگ انا بن الحیدرش
آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش
هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی ست
جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی ست
خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حیدر است
مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است
هر کس که فرزند علی شد ، فاتح صد خیبر است
او جای خود دارد... غلامش هم شفیع محشر است
وقتی که در تاریکیِ شب ها عبادت می کند
بی واسطه او با خدای خویش صحبت می کند
آب وضوی او جهنم را گلستان می کند
شب های عالم را ، نگاهش نور باران می کند
نور وجودش عرش اعلی را چراغان می کند
ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می کند
اصلا حواسم نیس...ایوانی ندارد مجتبی
شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا
#احسان_نرگسی
#مناجات_با_خدا
برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم
مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم
نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی
نمیارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم
چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد
که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم
به شانه نظم دادم، گیرم این زلف پریشان را
چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟!
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم
ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم
ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد
قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم
دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی
گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم
#علی_مقدم
#امام_حسن_علیه_السلام
هر قطره ای که وصلْ به دریا نمیشود
هر قامتی که قامتِ رعنا نمیشود
این حرفِ آخر است که اول می آورم
(هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود)
.
هرکس که از ولایت و مِهرش جدا بُوَد
هرکس که هست ؛ در بَرِ من بی بها بود
از حُسن و خُلقِ نیکْ رُخان دم مزن دگر
وقتی که حرفْ از حسنِ مجتبی بود
.
بر چشم های فاطمه نور و ضِيا شده
مجموعه ی جمال و جلال خدا شده
در شوکت و شهامتِ خود ، مرتضى على
در هیبت و سیادتِ خود ، مصطفی شده
.
ذکرِ خدایِ عزوجل بر لبش بُوَد
صدها فرشته محوِ نمازِ شبش بود
جائی نشسته است که از عرشْ برتر است
او کودک است و دوش نبی مَرکبش بود
.
در بزمِ عشق حرفِ ریا جمع میشود
بی نان دوست، سفره ی ما جمع میشود
بی خود شلوغ نیست در خانه ی کسی
وقتی کریم هست،گدا جمع میشود
.
لال است در بیانِ کراماتِ او زبان
شرح کرامتش كه نگُنجَد در این بیان
هرگز ندیده است کسی اینچنین کریم
بَخْشَد سه بار زندگى اش را به این و آن
.
روی خدایْ مَنْظَر و قلبی رحیم داشت
تنها به دوستان که نه،لطفی عَمیم داشت
هرکس رسید بر درِ او بی نیاز شد
از بسکه پور فاطمه دستی کریم داشت
.
درمانده را ز درگه خود رَد نمیکند
راه بهشت را به کسی سَد نمیکند
صدها چو مرد شامی اگر هم بدی کنند
او حِلْم پیشه میکند و بَد نمیکند
.
باید سرم به مَقدمِ او خاكِ پا شود
تا اینکه قَدْر و قیمت من کیمیا شود
باید امید داشت به دریای رحمتش
وقتی که با گرسنه سگی هم غذا شود
.
مردی کریم و زندگی اش صاف و ساده است
هربار میرود سفر حج، پیاده است
لرزه فِتَد به پیکرِ او موقع نماز
یعنی که در حضور خدا ایستاده است
.
(مهرش به كائنات برابر نمیشود)
بی خود که خاکِ مَقدم او زَر نمیشود
فرموده اند: هرکه بر او گریه میکند
در روز حَشْر دیده ی او تَر نمیشود
.
شمعی که بین انجمنش هم غریب بود
دور از وطن-نه-در وطنش هم غریب بود
یک عُمْر ناسزا به على را شنید و سوخت
مولا غریب بود،حسنش هم غریب بود
.
از بسکه داغْ بر دلِ زارش عدو بریخت
خونابه جایِ اشکِ روان در سبو بريخت
شعر وصال بر همه شد فاش تا که او
(خونی که خورد در همه عمر از گلو بريخت)
.
از زَهْر گرچه در بدن او توان نبود
گردید سبز چهره ی او، ارغوان نبود
می ریخت لخته های جگر را درون طشت
اما هزار شُکر دگر خیزران نبود
#على_اصغر_انصاريان
#امام_حسن_علیه_السلام_مدح
مجموعهیخِصال علی میشود حسن
آیینهی زُلال علی میشود حسن
دقّت که میکنیم در این یازده امام
زیباترین جمال علی میشود حسن
"یا مَظهرَ العُلُوِّ"علی هست اگر حسین
"یا مَظهرَ الکَمالِ"علی میشود حسن
اوج کرامتند تمامی اهل بیت
امّا کریم آل علی میشود حسن
در اوج آسمان سخاوت بدون شک
خورشید بیزوال علی میشود حسن
قدر مُسلّم است در باب صبر و حِلم
واضحترین مِثال علی میشود حسن
هم وارث شکوه بِلا مِثل مصطفی
هم وارث جلال علی میشود حسن
تعریفِ اِحتشامِ علی چونکه شد حسین
توصیفِ اعتدالِ علی میشود حسن
بی مِنّت بُراق به معراج میرود
چون غرق در خیالِ علی میشود حسن
مِنباب حُسن خاتمهی این غزل حسن
صلّ علی محمد و صلّ علی الحسن
#محمد_قاسمی
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
چون فاطمهات غریب هستی اما
قبر تو عیان و قبر زهرا پنهان
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#اخلاقی_و_اندرز؛ #یاد_مرگ
#امام_حسین_ع_مناجات
ما رهگذریم، خوب و بد میماند
از ما یک نام تا ابد میماند ...
ما غیر حسین از کسی دم نزدیم
هرکس که دم از حسین زد، میماند
#مجتبی_خرسندی
#مناجات_با_خدا
بر کردهی ناصحیح، ستّاری کن
هرچند شدم وقیح، ستّاری کن
یارب ز گناهِ خلوتم میترسم
یا مَن سَتَرَ القَبیح! ستّاری کن
#علی_مقدم
#اخلاقی_و_اندرز
#مناجات_با_خدا
اشاره به آیهٔ ۴۴سورهٔ بقره:
اَتاْمُرونَ النّاسَ بِالبّرِ وَ تـَنسَونَ اَنفُسَکُم؟
تا خواهش نفس، رهزن هوشم شد
امواج گناه، بار بر دوشم شد
خواندم همه را به سوی نیکی، امّا
افسوس که از خودم فراموشم شد
#محمدجواد_غفور_زاده
#مناجات_با_خدا
فرازی از #دعای_ابوحمزه
یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیكَ أَمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً إِنَّ لَنَا فِیكَ رَجَاءً عَظِیماً عَصَیْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا
پوشاندی و من خراب کردم یا رب
خود را هدفِ عذاب کردم یا رب
در حشر بیا و آبرو داری کن
روی کرمت حساب کردم یا رب
#علی_مقدم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
من آینهی کرامت پنج تنم
من صاحب سفرهی مدینه، حسنم
مجموعهی اهل بیت نور اند ولی
نوری که کریم اهل بیت است منم
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
جود خداوندیَاست در کف جودش
شعشعهی کبریاست ضوء وجودش
عرصهی لاهوت شمّهای ز حدودش
هست حدودش ثُغور حیّ ودودش
آنکه ودود از میان خلق ستودش
طبق تفاسیر نصّ سورهی رحمان
او و حسیناند شرح لؤلؤ و مرجان
خیمه و خرگاه اوست عالم امکان
روح صلات از ویست فرض به انسان
در دل این خیمه قائمست عمودش
شَبَّر آل علی، حسن شده نامش
او که کلام خداست ضبط به کامش
دشمن و یارند ریزهخوار طعامش
جن و ملک ماندهاند محو قیامش
خیل بنیآدماند مات سجودش
إن ذُکٍرَ الخَیرُ کانَ أوّلُ ذِکرًا
دفتر تقدیر را نموده مدوّن
او که نظامش نظام اقوم و احسن
اوست که تجرید کرده از همه روزن
او که به معراج رفته گاهِ قعودش
بقعه ندارد اگرچه فرش مزارش
بال ملک بودهاست آینهدارش
گشت عطا در سه دفعه دار و ندارش
پود زمان بودهاست بسته به تارش
تارِ زمین تاب خورده در دل پودش
هرکه ز مینای صبر قَلَّ و دَل خورد
قطرهشکیبی از او به روز ازل خورد
قاسم او از عموی خویش عسل خورد
قفل اگر بر جدال اهل جمل خورد
هان! حسن بن علیست آنکه گشودش
قوس صعودش نه تَنَزُّل دمد از آن
دست کشد جزء را و کُل دمد از آن
جلوه کند گر به خار، گل دمد از آن
عین دعا هست و تبدُّل دمد از آن
در همه عالم ببین ظهور و نمودش
سفرهی او خاص و عام داشت؟! نه واللّه
بیم خواص و عوام داشت؟! نه واللّه
نهی ز اهل جذام داشت؟! نه واللّه
زخم دلش التیام داشت؟! نه واللّه
او که غریبست در میان جنودش
#مجید_لشکری
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
جمل فتنهی دین شد و راهزن شد
دوباره حسن آمد و خطشکن شد
به سر آمد و با علی عهد خون بست
هر آنکس دمی با حسن همسخن شد
ز شمشیر او خون فتنه سرازیر
به تکبیر او خیره هر مرد و زن شد
جلالش سرآمد میان دلیران
جمالش زبانزد به هر انجمن شد
به خون حسین و به صبر حسن بود
درخت معاویه گر ریشه کن شد
امید غریبان به آغوش او بود
رسید و برای غریبان وطن شد
به مدحش زبان باز کردیم و دیدیم
نسیمی شد و نور دشت و دمن شد
به مدحش زبان باز کردیم و دیدیم
بیابان بیابان به لطفش چمن شد
سبک بود میزان اعمالم اما
ولایش که آمد ترازوشکن شد
#سیدعلیرضا_شفیعی
#امام_حسن__ع__مدح
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن
دست ما را برسانید به دامان حسن
نشنیده است کسی خواهش روزی از ما
می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن
حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی
عادتم داده خداوند به احسان حسن
نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر
آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن
بنویسید جذامی زمین خورده نشست
سر یک سفره کنار لب خندان حسن
حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او
مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن
حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست
آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن
سُفرایش همه رفتند و یکی بازنگشت
در عوض این همه نوکر همه قربان حسن
و بدانند همه کوفه صفت های زمان
که فروشی نبود عشق محبان حسن
می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد
مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن
حسن کردی
امام حسن (ع)
مدح
#امام_حسن__ع__مدح
جذبه و جاذبه و جلوهی اعظم حسن است
علی و عالی و علامه و اعلم حسن است
به خداوند بهشتش حسن آباد خداست
شرفالشمس خداوندِ دو عالم حسن است
بنویس از نفَسش فاطمه را میفهمند
بسکه آئینهیِ پیغمبر اکرم حسن است
از حسن جانِ علی بِینِ جمل فهمیدم
دومین حیدرِ این قوم مُسَلم حسن است
چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند
دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است
بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش
بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است
او حسین است و حسین است حسن پس خوب است
بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است
بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست
بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است
کیست او قبلهی اصحابِ اباعبدالله
نقشِ پُر جذبهی هفتادو دو پرچم حسن است
شیخ عباس قمی ، مُنتهی الآمالش
گفت در کرببلا سیلِ دمادم حسن است
شش شهیدند از او ، پس به محرم سوگند
صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است
کاش می شد که بگویم به ضریحِ حرمش
اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است
ابن طاووس بخوان آه مُقَرَم بنویس
روضهی غربتِ شبهای محرم حسن است
(حسن لطفی)
امام حسن (ع)
مدح
#امام_حسن__ع__مدح
کریم هستی و الطاف بی حدی داری
میان ما به کرامت زبانزدی داری
گداست در به در رزق خود ولی اینجا
شما به سمت گدا رفت و آمدی داری
حرم اگرچه نداری و بدان آقا
میان سینه ی عشاق مرقدی داری
کریم هستی و حیف است ای عزیزخدا
نه بارگاه طلایی نه گنبدی داری
رسیده ام که ببخشی مرا تو از سر لطف
اگرچه معترفم نوکر بدی داری
شاعر:
امیر فرخنده
امام حسن (ع)
مدح
#امام_حسن__ع__میلاد
.عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟
از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است
عیدی که به ماه رمضان داد تجلی
ماهی که در آن روی خداوند، عیان است
ریزد دُر مدح حسن از درج دهانها
یا نام دلانگیز حسن نقل دهان است
قرآن علی در بغل امابیهاست
بر خال و خطش چشم محمّد نگران است
این بضعۀ پیغمبر و این یوسف زهراست
این جان جهان جان جهان جان جهان است
در بین امامان به کرامت شده مشهور
یک گوشه ز بیتالکرمش باغ جنان است
سرتا به قدم یکسره روح است چه روحی
روحی است که بر پیکر توحید روان است
تا حشر زند از گلوی خون خدا موج
خونی که به رگهای حسن در جریان است
صبرش سپر سینۀ دین بود، وگرنه
هر یک مژهاش تیر و دو ابروش کمان است
داند چو پدر در کند از قلعۀ خیبر
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
با چشم خیالش منگر فوق خیال است
در حق گمانش نشمر فوق گمان است
گر پایۀ قدرش نگری فوق گمانها
ور مدّت عمرش نگری کلّ زمان است
در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید
از بوسـۀ پیغمبـر اسـلام نشــان است
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
امام حسن (ع)
میلاد
#امام_حسن__ع__میلاد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
رمضان تازه از امشب رمضان خواهد شد
خبر آمدنش بین گداها پیچید
همه گفتند فراوانی نان خواهد شد
با قدم رنجه ی این شاه پسر بیش از پیش
قیمت سائل این خانه گران خواهد شد
عشق عرش است همین شیر که در گهوارست
سید و شاه جوانان جنان خواهد شد
متجلا شده از هر نفس او الله
از ید او کرم الله عیان خواهد شد
اعتقاد دلم این است که فردای ظهور
«اشهد اَنَّ حسن » جزء اذان خواهد شد
عماد بهرامی سکوت
امام حسن (ع)
میلاد
#امام_حسن__ع__مدح
قبله ارض و سما خاک مزار حسن
سجده گه انبیا خاک مزار حسن
فوق بهشت خدا خاک مزار حسن
شعبه ای از کربلا خاک مزار حسن
تربت خیرالنسا خاک مزار حسن
اهل کرم میرود سوی امیر کرم
با قد خم میرود سوی امیر کرم
غرق قسم میرود سوی امیر کرم
زیر علم میرود سوی امیر کرم
خورده به غم میرود سوی امیر کرم
دلبر حیدر وقار ای پسر مرتضی
نوکریت افتخار ای پسر مرتضی
برده ای از دل قرار ای پسر مرتضی
لطف شما بیشمار ای پسر مرتضی
سر به سرت جان نثار ای پسر مرتضی
در طلب روی تو سجده کنانم صنم
بر خم ابروی تو سجده کنانم صنم
دم همه دم سوی تو سجده کنانم صنم
سائل و در کوی تو سجده کنانم صنم
با گذر بوی تو سجده کنانم صنم
حاتم طایی بود خادم دربارتو
مست و هوایی بود خادم دربار تو
شوق رهایی بود خادم دربار تو
غرق خدایی بود خادم دربار تو
اوج صفایی بود خادم دربار تو
محمد حبیب زاده
امام حسن (ع)
مدح
#امام_حسن__ع__مدح
در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟
اصلا کریم منتظر التماس نیست
جودش همیشگیست گدایش فراهم است
در ساحتش ببار که جای هراس نیست
محتاج و بی بضاعت و بی آبرو بیا
در محضر کریم که جای خواص نیست
گفتم حسن دوباره دلم رفت کربلا
بین دوراه مانده که هوش و حواس نیست
دل میرود مدینه میاید ز کربلا
از روضه ی حسین دل من خلاص نیست
نوری که بر حریره ی مهتاب خورده است
بی حُسن روی دوست در این انعکاس نیست
اصلا حسین فلسفه اش میشود حسن
نامش مگر ز نام حسن اقتباس نیست؟
کرببلا تمام جمالش به روضه هاست
جز پیرُهن سیاه برایم لباس نیست
محروم کرده اند از این سوختن مرا
بدتر از این برای گدایان تقاص نیست
نرگس غریبی
امام حسن (ع)
مدح
#امام_حسن__ع__میلاد
کبوترانه رسیدم به آسمان شما
سلام می دهم از دل به آستان شما
چه عاشقانه نشستم کنار خوان شما
میان سفره ی ما هست آب و نان شما
به زیر لب همگی ذکر ربّنا داریم
چه التماس دعاها که از شما داریم
رسیده ای که همیشه پناه من باشی
کریم باشی و امّید مرد و زن باشی
نسیم روح خدا در کویر تن باشی
رسیده ای که امام همه حسن باشی
تو آمدی که خیالم همیشه آرام است
کسی که بی تو بماند همیشه ناکام است
سپرده ام دل خود را به دست دلدارم
من از ولایتتان دست بر نمی دارم
منی که روزه گرفتم به نیّت یارم
حسن حسن شده ذکر زمان افطارم
طواف می کنمت در مدار ماه خدا
کریم آل عبا سفره دار ماه خدا
تویی که صاحب این سفره های خیراتی
برای اهل سحر اسوه ی مناجاتی
طلوع نور خدا جلوه ی عباداتی
عزیز حیدر و زهرا بزرگ ساداتی
همیشه می رسد از چشم هایتان برکات
نثار مقدمتان هدیه می کنم صلوات
برای مساله ی عشق راه حل هستی
مشوّق همه در بهترین عمل هستی
تویی که شیر نبردیّ و بی بدل هستی
جوان شیر خدا فاتح جمل هستی
میان خانه ی گل ها تبسّم یاسی
مرید حضرت حیدر مراد عباسی
دعای این دل بی تاب من شده دائم
خدا کند که شبی با عنایت قائم
به رسم عرض ارادت شبی شوم خادم
کنار صحن ؛ ورودی حضرت قاسم
به هر مژه بکشم خاک آستانت را
ببینم آمد و شدهای زائرانت را
تو صاحب کرمی اوج رحمتی مولا
تو صاحب علمی مرد غیرتی مولا
اگرچه بی حرمی اهل غربتی مولا
همیشه محترمی با صلابتی مولا
همیشه بانی هر سفره ی کرم هستی
میان سینه ی ما صاحب حرم هستی
در این شبی که نشستیم غرق خوشحالی
در این شبی که گرفتیم دور هم فالی
در این شبی که به ما داده شد پر و بالی
مدافعان حرم جای سبزشان خالی
به گوش می رسد العفوهای هر شبشان
هنوز روضه ی لایوم مانده بر لبشان
شروع روضه ی لایوم روضه ی گودال
هجوم نیزه و شمشیر وپیکری پامال
حرامیان همه رفتند در پی خلخال
چه ها گذشته به اهل حرم زبانم لال
همینکه مجلس روضه شبی به پا می شد
مدینه با نفست خاک کربلا می شد
اسماعیل شبرنگ
امام حسن (ع)
میلاد
#امام_حسن__ع__میلاد
آن شب مدينه تشنه شهد سخن بود
در جوهر شهد سخن، وصف حسن بود
آن شب مدينه بود و عطر جانفزايش
فرياد شادي بود و رقص كوچه هايش
آن شب ملائك دسته دسته دست افشان
مي آمدند از عرش در بزم بهاران
آن شب طلوع مطلع الفجر ظفر بود
آيينه دار سفره فتح سحر بود
آن شب نبي از كوثرش تفسير مي گفت
از خنده زهرا، علي تكبير مي گفت
آن شب گلي از باغ عصمت چيد زهرا
حُسْن خدا داد حَسَن را ديد زهرا
آن شب خدا از دوش زهرا بار برداشت
يعني نقاب از چهره دلدار برداشت
آن شب علي مست مي «قالو بَلي» بود
شب زنده دار رحمت ماه خدا بود
شمس ولايت را دليل راه آمد
ماه خدا را در حقيقت ماه آمد
از مقدم او ملك هستي فر گرفته
يعني هماي رحمت حق پر گرفته
شاعر : محمد حسن فرحبخشیان
امام حسن (ع)
میلاد