eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فریادرسا! دمیکه محشر باشد هرچند که نامه ام سیه تر باشد مفرست بدوزخم که نتوانم دید جائیکه درو عدوی حیدر باشد
بسم الله الرحمن الرحیم پوشیده‌است رخت عزا ، خانه‌ی علی بانگ عزاست بین عزاخانه‌ی علی داغ هزار زخم زبان مانده بر دلش خم گشته است کوهِ دوتا شانه‌ی علی شمع وجودش از غم سی ساله آب شد خاکستری‌ست پهلوی پروانه‌ی علی آه از دمی که اهل مدینه نکرد شرم پهلو گرفت شعله به کاشانه‌ی علی آه از تنور سینه‌ی او شعله می‌کشد آنجا که سوخت گوهر دردانه‌ی علی سنگ‌صبور بی کسی‌اش را گرفته‌اند قربان ناله‌های غریبانه‌ی علی بسم الله الرحمن الرحیم مرا به‌جز به علی تا ابد ارادت نیست ارادتم به علی هرچه هست عادت نیست تمام حرف احادیث معتبر این است که دین بغیر پذیرفتن ولایت نیست خداپرستی بی حب مرتضی کفر است نماز خواندن بی حب او عبادت نیست مگیر خرده اگر سجده می‌کنم سمتش مگر که بین خدا و علی شباهت نیست؟ علی نداشت سر صلح با معاویه دیانت علوی خالی از سیاست نیست بگو به منکر او راه رفته را برگرد مسیر غیر علی مقصدش سعادت نیست سعادت دو جهان بند بندگی علی‌ست سوال مبهم خلقت چگونگی علی‌ست
  قلم به دست گرفتم دوباره مدح کنم قسم به نون و قلم روزگار دست علی است همیشه نام علی التیام درد من است فقط قرارِ دلِ بی قرار دست علی است علی خدا نبوَد لیک معتقد هستم خدا اشاره کند اختیار دست علی است به یک اشاره درِ قلعه را ز جایش کَند تمام قدرت پروردگار دست علی است خلیفه های دروغین همه گریزانند میان معرکه تا ذوالفقار دست علی است عجیب نیست که مولا نموده ردُّ الشَّمس چرا که گردش لیل و نهار دست علی است برو گدایی او را نما فقط (یونس) رها نما دگران را که کار دست علی است سروده : (یونس)
آنکه صوت خویش را تا عرش اعلی می‌رسانَد گاه با اشکش به گوش‌ چاه، نجوا می‌رسانَد بغض خود را نیمه‌های شب به سینه‌ می‌فشارد درد هایش را به دست صبح فردا می‌رساند در زمین خشک هم از جای پایش نخل رویَد چون بیابان را به پابوسی دریا می‌رساند آن قَدَر در بین نخلستان علی زحمت کشیده همچنان بر سفره‌هامان نان و خرما می‌رساند عشق ثابت کرد رزق بچه‌ی بی دست و پا را دور از چشم همه، هربار بابا می‌رساند پهلوان های قدیمی شاهد این اعتقادند مرتضی رزق زمین افتاده هارا می‌رساند تا زمین خوردیم، هر دفعه علی مارا بغل کرد زودتر از هر کسی مولا خودش را می‌رساند عشقِ مولا عاقبت او را به زهرا می‌رساند عشقِ زهرا عاقبت او را به مولا می‌رساند فاطمه تفسیری از "انا الیه راجعون" است ابن ملجم! ضربه ات او را به زهرا می‌رساند کوچه کوچه، کاسه کاسه، راه شیری یتیمان عشق، بر حیدر سلام الله علیها می‌رساند خواست دختر فرق غرق خون بابا را نبیند خواست پیش زینبش خود را به آرامی رساند . . مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم از روضه هایش دختر تو روضه را تا شام غم‌ها می‌رساند
کوفیان می‌روم امّا به دلم غم دارم آن قدر که نتوانم غم دل بشمارم مثل زهرای جوان دست به دیوار شدم سر خود بسته ام و یاد درو دیوارم به سرم تیغ که زد،پهلوی من تیر کشید به زمین خوردم و یاد لگد و مسمارم به خدا پشت در سوخته قلبم می سوخت که در سوخته افتاد به روی یارم شد شکسته سرم امّا نرود کنج تنور از غم رأس بریده چکنم،می بارم با اسیران سر بازار مراعات کنید یاد دردو غم زینب وسط بازارم سر ششماهه ی ما را به سر نی نزنید فکر این صحنه ی غمبار،دهد آزارم
آمده عبد گنهکار الهی به علی آمده بنده سربار الهی به علی روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی من خطاکار و تو غفار الهی به علی همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست جز در حیدر کرار الهی به علی قسمت داده ام عمری ست الهی به حسین قسمت میدهم این بار الهی به علی به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت لا به لای در و دیوار، الهی به علی به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد به همان لحظه دیدار الهی به علی به همان لحظه که شرمنده اصغر میشد به غریبی علمدار الهی به علی به همان لحظه که سادات بنی هاشم را میکشاندند به بازار الهی به علی شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است به همین خواهش ده بار الهی به علی شاعر :
  غم ندارد جای در دل تا علی آقای ماست دل فقط جای خدا و جای عشق مرتضاست مدح او را انبيا و اولیا دائم کنند بُردن نام علی بر درد بی درمان دواست در جواب آنکه می گوید: طبیب عشق کیست؟ گو برو شهر نجف که آن حرم دارالشفاست خوش بحال زائری که در حریم حضرتش ذکر لب‌هایش فقط "یا ربنا اِغفِر لَناست" جز درِ بيت علی رو بر درِ دیگر نزن از نجف بهتر برای سائلان دیگر کجاست سائل بيت علی از پادشاهان برتر است جان بقربان کسی که بر در‌ِ بیتش گداست واسطه از حُبّ حيدر نیست بالاتر دگر حُبّ مولایم علی رمز قبولیّ دعاست دوستی با دوستانش دشمنی با دشمنش اصل ایمان است و رمز رستگاری در جزاست اِذن دیدار پسر را می کند امضا پدر بین دستان علی تنها برات کربلاست سروده : (یونس)
یا غافر الخطایا، با ما چکار داری با بنده ای فراری، اینجا قرار داری از روسیاه عالم، چه انتظار داری؟ راهم اگر ندادی، تو اختیار داری یکسال رفته بودم، دنبال اشتباهم حالا رسیده ام با، پرونده ی سیاهم عمر و جوانی ام را، عصیان تباه کرده این گرگ ... یوسفم را، تنهای چاه کرده هرچه گناه کردم، مهدی نگاه کرده آن عبد خودسرش را، خود سر به راه کرده گرچه فریب خوردم، بازنده را بخر باز شرمنده ام کن امشب، شرمنده را بخر باز آنکه به شانه بار، ما را کشیده مهدی است درد نگفته ام را، او که شنیده مهدی است بوی وصالش امشب، قبل اذان می آید ما که امیدواریم، آقایمان می آید باید ز بس خرابیم، در قبرْ چال مان کرد ای کاش میشد امشب، فکری به حال مان کرد مولا رسید و رحمی، بر سن و سال مان کرد اسم علی که آمد، مادر حلال مان کرد این عبد بی لیاقت، با فاطمه طرف شد سجاده ی نمازش، خاکِ درِ نجف شد گرد و غبارم امشب، روی عبای حیدر تا صبح سجده دارم، بر خاک پای حیدر خاکم کنید بین، صحن و سرای حیدر شاید طلا شدم در، ایوان طلای حیدر بی او عبادت ما، در اصل ... معطلی بود هر روزه ای گرفتیم، کار خود علی بود طاعت برای ما کرد، ضربت برای ما خورد زحمت کشید و جایش، با سائلان غذا خورد در این بهار باید، بین نجف هوا خورد گریان شده کسی که، افطار ... کربلا خورد مولا کنار سفره، خود را به ما رسانده هرشب سلام ما را، تا کربلا رسانده کشتی ما حسین و دریای ما حسین است دنیای ما حسین و عقبای ما حسین است امروز ما حسین و فردای ما حسین است دلدار ما حسین و لیلای ما حسین است زنجیر غم گرفتیم، آن را مدال کردیم با مرتضی و ارباب، تحویل سال کردیم هجران مرتضی نه، هجران دخترش بود چون شمعی آب میشد، پروانه دخترش بود حیدر به فکر روز، پایان دخترش بود فکر هجوم کوفه، بر جان دخترش بود زینب برای داغ، دلدار گریه می کرد بر غربت حسین و بازار گریه می کرد مثل امیر عالم، همدم نداشت زینب پیش حسین و عباس، که غم نداشت زینب در کوفه معجرش رفت، پرچم نداشت زینب دورش شلوغ بود و محرم نداشت زینب خاکستر سرش از، خاکستر حسین است خون سرش به محمل، خون سر حسین است
آسوده شده ز طعنه و زخم زبان این تیغ جفا گره ز کارش وا کرد این تیغ جفا ز بعد عمری،او را آماده برای دیدن زهرا کرد ‌ در گوشه ی محراب علی با خود گفت راحت شود از غصه و غمها،دیده غم نیست اگر رمق به چشمانم نیست این چشم کتک خوردن زهرا دیده ‌ جز کوچه که زهرای تو را از تو گرفت جز کوچه ی تنگ،کَس تو را پیر نکرد خوردی تو به صورت به زمین،اما شکر یک نیزه به پهلوی شما گیر نکرد ‌ شد بهر تو مجتبی عصا تا خانه اما به خدا عصا به جسم تو نخورد از خون سرت،خضاب شد صورت تو امّا به محاسنت کسی دست نبرد ‌ یک ضربتِ شمشیر به سر خورد ولی از سنگ و سنان بر بدنت ضربه نخورد چون فاطمه بی هوا تو را زد امّا صد شکر دگر به گردنت ضربه نخورد
🤦🏻🙏 به ساحت امیرالمومنین علی علیه السلام ....................... آسمان است و شده با خاکیان همسایه، او فرق دارد با جهان ما ولی دنیای او او به دنبال یکی مثل خودش در خلق بود جز محمد را ندیدم همدل و همتای او آن محمد که به خم، مست از کمالش بود و گفت هر که من مولای اویم، اوست... او مولای او قصه ی شیرینِ فرهاد است و خسرو، شعر من این یکی مجنون او شد، آن یکی لیلای او این یکی نهج البلاغه، آن یکی قرآن به دست دم زدند از آیه های محکم و والای «او» در شب معراج، نور آسمان تقسیم شد احمد و حیدر شدند آیینه های روبرو فطرت ما را به نام مصطفی آمیختند قلب ما را حیدری کردند و هم آوای او ما اضافاتِ گِل او بوده ایم و جان گرفت خاکِ ما دلدادگان از عطرِ روح افزای او سالکان در عین او گشتند سرگردان و مات عارفانِ صورتی ماندند در معنای او عده ای از منبر آوردند رو بر تخت و تاج بود اما بر سر دینِ خدا، دعوای او هرگز از روی غرض ورزی، نداده حکمی و بوده بر مبنای دستورات دین، فتوای او او خودش بود و خدا و مصطفی و فاطمه صد جهان می شد اداره با همین شورای او درک او از عقلِ دنیا خارج است و ما که ایم!؟ اُشترانی خسته و سرگشته در صحرای او در نماز خویش کاری کرده که محراب و مُهر یا علی گفتند از بخشیدن زیبای او خوب اگر دقت کنی از کوفه دارد می رسد صوت قرآن و اذان چاه با نجوای او تاک و نخل، این دو درخت، از دست او خوردند آب مستم از انگور و خرما، مستم از گرمای او عالَمی را تشنه ی یک جرعه... باران کرده است ساقی است و بُرده از ما دل، یلِ سقای او ساحلِ امن است این دریا و «من» را می کُِشد زندگی یعنی بمیری در دل دریای او موج دلتنگی، تو را این سو و آنسو می بَرد غرق مولا می شوی، غرق قد و بالای او از فشار جمعیت، پهلوی من آزرده شد کوچه را دیدم... که می شورید بر زهرای او تا بفهمی که چه آمد بر سر مولای ما ساعتی بگذار ای سنی خودت را جای او - فکر کن آن دومی، دارد زنت را می زند فکر کن که پشت در، افتاده زیر پای او قم المقدسه
بستر از زبان حضرت زینب سلام‌الله کنار بسترت خواهی نخواهی دو چشمم می‌رود امشب سیاهی به این فرقی که مانندِ دلم شد الهی یا الهی یا الهی نگاهی که دلم بال و پرش ریخت بجای اشک، خون  چشم ترش ریخت دلم حال یتیمی دارد امشب که سقفِ خانه‌اش روی سرش ریخت تو خوردی ضربت و دختر شکسته تو را این نه  غمِ مادر شکسته ندارد مرهمی این فرقِ زخمی شبیهِ پهلویی که در شکسته چِه سان برتو دو چشمِ تر ببندم چگونه مرهمی بر سر بندم به این‌ها بند، خونِ تو نیاید مگر با معجرِ مادر ببندم همینکه فرقِ تو پاشید خندید همینکه مجتبی  نالید خندید تو از شیرِ خودت دادی به قاتل همینکه شیرِ تو نوشید خندید عوالم را همین که زد، بهم ریخت غمی این خانه را آمد بهم ریخت بمیرد نانجیبی که تو را زد خدایا حال ما را بد بهم ریخت حسین اُفتاده  و در  روبرویش تویی و زینب و حال مگویش نداری جان و گفتی که بجایت بگیرم بوسه از زیر گلویش...
گروهی عهد و پیمان دیر بستند شکستند آنچه با تاخیر بستند همان ها که ز دستت لقمه خوردند به دست دخترت زنجیر بستند # برایت کاسه کاسه شیر آورد چه بر روز من این تصویر آورد مُحرّم شد ، یتیم کوفه آمد به جای شیر با خود تیر آورد