#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
کوفه دیدی زینب آمد زیر و رویت کرد و رفت
با کلامی آتشین بی آبرویت کرد و رفت
دیدی آخر اول دروازه ات با خطبه ای
تا قیامت لال از هر گفتگویت کرد و رفت
گرچه بستی دست و راه چاره از هر سو به او
آمد و بیچاره از هر سمت و سویت کرد و رفت
او فقط با موجی از طوفان اقیانوس خود
در هَمَت کوبید و در حیرت فرویت کرد و رفت
کوه را میخواستی با سنگباران بشکنی
او شکستت داد و رسوا کو بکویت کرد و رفت
هم تو را توبیخ کرد و هم همه تاریخ را
باخبر از خُلقِ خَلقِ کینه جویت کرد و رفت
#حیدر_توکلی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه #دوبیتی
#نیزه
غم و درد و بلا کوچه به کوچه
تب و اشک و عزا کوچه به کوچه
میان کوفه گرداندند سر را
به روی نیزهها کوچه به کوچه
#یوسف_رحیمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب
#کوفه
سر ِ تورا به رويِ نيزه آشيان دادند
مرا به مجلس نامحرمان مكان دادند
جماعتي كه نمك خوردۀ علي بودند
به خواهرت سر ِ بازار ِ كوفه نان دادند
#سعید_خرازی
7#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده
در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده
کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش
روبهروی صاحبان سبحه و زر ایستاده
گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده
مثل کوهی باز هم اللهاکبر، ایستاده
گاه بالای سر سرهای بیتن گریه کرده
گاه بالای سرِ تنهای بیسر ایستاده
در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند
آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده
کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی
اینکه در این مسجد بیبام و بیدر ایستاده
زن مگو، بنتالجلال اختالوقاری آسمانی
مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده
با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه
راستقامت عین عباس دلاور ایستاده
خم به ابرویش نیامد از ملامتهای دشمن
بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده
کیست اینزن، اینکه چونسروی میانآتشودود
با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده
شام، تاریکاست و خیلکوفیان در شب شناور
زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده
زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم
آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده
پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا
بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده
#سعید_بیابانکی
#امام_حسین
#کوفه
#نیزه
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور
چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
من شدم سایه بان پیکر تو
حال شد سایه بان من سر تو
کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من
تا بگیرم ز نوک نی به برت
بزنم بوسه ها به زخم سرت
نیزه از خون حنجرت خجل است
نیزه دارت چقدر سنگدل است
نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من
کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو
کس ندیده کنار یکدیگر
آفتاب و غبار و خاکستر
یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا
شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را
گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی
گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود
حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟
موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ
صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود
در دو چشمم نگاه خستهء توست
عکس پیشانی شکستهء توست
یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم
کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
کاش پیش از بریدن سر تو
می بریدند سر ز خواهر تو
تیر تا از کمان شتافته بود
کاش قلب مرا شکافته بود
نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم
آسمان بر سرم خراب شده
گرد ره بر رخم حجاب شده
یوسف فاطمه! عزیز دلم
از تو و دختران تو خجلم...
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب
#کوفه
محشر نزول کرده قیامت به پا کند
فکری بحالِ مردمِ بی دست و پا کند
اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد
انگار خواست صبر خودش را بنا کند
هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد
یک لحظه با اراده اگر بال وا کند
بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر...
خورشید آسمان و زمین را رها کند
در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است
تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند
مشکلگشایِ حضرتِ معصوم زینب است
کافیست در نماز شبش ، ربنّا کند
یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است
میخواست تا که خواهرش او را دعا کند
اینکه سه روز بی وجناتِ حسین شد
نزدیک بود تا نفسش را فدا کند
زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ...
خونش حلال هر که جز او ادّعا کند
مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه
انگشت میگزند ز حیرانی اش همه
از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است
این ماده شیرِ شیرِ خداوند ، حیدر است
تنها امام زاده ی این خانواده که...
سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است
بهتر به نقلِ قولِ حسن ، اکتفا کنیم
تفسیر کردنش چِقَدَر حیرت آور است
مبعوث شد که گریه مسلمانمان کند...
در کسوت ِ زن است ولیکن پیمبر است
ناباورانه بود شبِ خواستگاری اش
بالا نشینِ مسندِ دربارِ باور است
با شرطِ ضمنِ عقدِ خودش ازدواج کرد
هر جا حسین رفت کنارِ برادر است
باید که از قداستِ پوشیه اش نوشت
وقتی خدا محافظِ این سطحِ معجر است
اثبات میکند خبر شام و کوفه اش
با مِلّتی ز کُفر حضورش برابر است
جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..."
بالله قسم که درخورِ الله ُاکبر است
از نای دل نوای علی میرسد بگوش
یا للعجب صدای علی میرسد بگوش
#حبیب_نیازی
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه #نیزه
بالا نشین نیزه اعدا حسین من
آرام جان زینب کبری حسین من
پای سر بریده ات ای سایه سرم
آید صدای گریه زهرا حسین من
دیشب تنور خولی و امروز روی نی
برگو کجاست جای تو فردا حسین من
قرآن بخوان زنیزه که این کوفیان پست
کمتر مرا کنند تماشا حسین من
مارا به بزم زاده مرجانه می برند
زینب کجا و مجلس اعدا حسین من
با دختر سه ساله ات یک دم سخن بگو
ذکر لبش ببین شده بابا حسین من
#عبدالحسین
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه #نیزه
رفت به نیزه سر برادر زینب
بر روی محمل شکسته شد سر زینب
کاش به این نیزه دارها بسپارند
تا که نیایند در برابر زینب
بوسه زینب روی گلوی حسین است
خنجر شمر است روی حنجر زینب
روح عقیله اگر چه رفت به کوفه
ماند ته قتلگاه پیکر زینب
آه که بازار رفت عمه سادات
آه کجایی علی اکبر زینب؟
پرده نشینان اهل بیت پیمبر
حال نشستند زیر معجر زینب
عین طهارت کجا و عین نجاست؟
بزم شراب و وجود اطهر زینب!؟
فاطمه دیده تمام حادثهها را
در همه جا بوده است مادر زینب
#آرش_براری
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
#اسارت
#غزل
دلم در کوفه چون موی سرت سوخت
تو بر نیزه، به محمل خواهرت سوخت
حرارت بود و آتش بود و گرما
ولی از هرم طعنه دخترت سوخت
نگو نیزه بگو مسمار وحشی
که اینگونه تمام حنجرت سوخت
ز پنجه صورت طفلان سیاه و...
به نیزه غیرت آب آورت سوخت
رباب است و به هر لالای تلخش
دوباره حلق خشک اصغرت سوخت
سکینه خون جگر با کام عطشان
به یاد آب آب آخرت سوخت
تمام عمر چون قلب خیامت
به روضه زخم قلب نوکرت سوخت
#حسن_کردی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#گودال
#غزل
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب
روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب
اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود
سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب
تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید-
ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب
با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار
گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب
ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان
بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب
ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب"
دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب
تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد-
وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب
نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند
نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب
مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد
پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب
عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست
کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب
بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها
پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب
رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام
سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_اسارت
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب
#احمد_علوی
#حضرت_زینب_س_مصائب
هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت
هرچند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان،
راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
#یوسف_رحیمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام؛ #حضرت_زینب_س_شام؛ #مجلس_یزید_ملعون
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمیشود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمیشود
اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من
قسم به جان تو دلم از تو جدا نمیشود
گریه اگر کنم همی بهر تو گریه میکنم
ورنه ز دیدهام عبث اشک رها نمیشود
گرد حرم دویدهام صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای من کربوبلا نمیشود
کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمیرود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمیشود..
::
جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی راهنما نمیشود..
کربوبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی
هیچ کجا به سختی شام بلا نمیشود
چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در طشت طلا نمیشود..
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
این چه شوریست که برپاست چنین بر نیزه؟!
گوئیا میبَرد از حادثهها سر، نیزه
هم به قرآن ورق سوختهای رحل شده
هم به فریاد امامی شده منبر، نیزه
گوئیا میرسد از دور بهاری خونین
بسکه آذین شده با لالهی پرپر نیزه
نه فقط قافلهسالار سرش بر نیزهست
میبَرد بر سر خود اکبر و اصغر نیزه
بر سر نی به برادر که میاُفتد نظرش
میرود بر جگر زخمی خواهر، نیزه
این چه داغی و چه دردیست که در معرکهای
بعد خنجر بزند بوسه به حنجر، نیزه
شام را یکسره در خلوتِ شب خواهد رفت؟
یا که دارد به سر اندیشهی دیگر نیزه؟!
کاش از کوچه و بازار نیفتد گذرش
تا نیفتد نظر سنگدلان بر نیزه
تا سر سَرور خوبانِ دو عالم با اوست
میرود از سر هر بام فراتر نیزه
بر سر نیزه رها میرود این سر اما
آه و صد آه، از آن پیکر و از سرنیزه...
#حسن_زرنقی
#حضرت_زينب_س_در_مسير_كوفه_و_شام
باور نمیکنم سرِ بازار بردنت
نامحرمان به مجلس اغیار بردنت
از سینهی حسین، تو را چکمهای گرفت
از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پایِ سفر نداشتی، ای داغدار درد!
با یک سرِ بریده به اصرار بردنت
فهمیده بود شمر، غرورت شکسته است
از سمتِ قتلگاهِ علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...
در کوچههاش مثلِ بدهکار بردنت
#وحید_قاسمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
حس میکنی زمین و زمان گریه میکنند
وقتی که جمع سینهزنان گریه میکنند
این سو فراق اکبر و آن سو غم حبیب
در ماتم تو پیر و جوان گریه میکنند
این سیل، سیل اشک عزادارهای توست
چون ابر با تمام توان گریه میکنند
تو کیستی که در غم از دست دادنت
مردان ما شبیه زنان گریه میکنند
با یاد آن نماز جماعت که خواندهای
گلدستهها اذان به اذان گریه میکنند
در ماتم اسارت زینب عجیب نیست
سرها اگر به روی سنان گریه میکنند
#امیر_تیموری
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
همه محوند، محو عزت ما
از گِلِ اولیاست طینت ما
کنج عُزلَت برای ما گنج است
وه چه سرمایهایست عُزلَت ما
نگران نیستیم از مردن
مرگ ما هست استراحت ما
ثروت ما محبت زهراست
نرسد ثروتی به ثروت ما
نامههامان نخوانده امضا شد
باز راضی نشد به خجلت ما
گریه کردیم راهمان دادند
بی نتیجه نماند زحمت ما
هر کسی پنج روز نوبت اوست
با بزرگان گذشت نوبت ما
فرصت گریه را به ما دادند
بهترین فرصت است فرصت ما
همه جا رفت و از تو صحبت کرد
هر که بنشست پای صحبت ما
تا که در خدمت شما هستیم
دیگران میکنند خدمت ما
خواستند از دیار تو برویم
نه، اجازه نداد غیرت ما
ما اویسیم و آمدیم، ولی
دیدن تو نبود قسمت ما
شبی از خاک ما گذر کردی
مرده را زنده کرد تربت ما
حاجت دل شکستهها گریهست
جان زینب برس به حاجت ما
::
روضه داریم روضهی زینب
یک سری هم بیا به هیئت ما
کربلا، شام، هر کجا رفتی
یک سلامی بده به نیت ما
::
ما که از هجر، بال بال زدیم
و نیامد کسی عیادت ما
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_زینب_س_مصائب
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که میآمد صدای نالههای پنجتن از من
از آنجایی که وابستهست جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو؛ جدا کردند تن از من
میان معرکه هم زخم، هم جانباختن از تو
میان خیمهها هم سوختن، هم ساختن از من
تو زیر خنجرش بودی و محکوم تماشا من
گلوی زیر خنجر از تو؛ دست و پا زدن از من
دلم خوش بود با پیراهنت آنهم به غارت رفت
پس از تو رَخت بَر بستهست شوقِ زیستن از من
غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که میپرسد نشانیهای زینب را وطن از من
"ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق"
کسی نشنید جز "توصیف زیبایی" سخن از من
از آن بُتخانهها چیزی نماند آنجا که بر میخاست
طنین تیشهی پیغمبرانِ بُتشکن از من
منم حُسنِ خِتام باشکوهِ داستان تو
پس از این اسوه میسازند اساطیر کهن از من
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_حسین_ع_مناجات
#محاوره
با اسمت عالمو دیوونه کردی
چقد دل میبره آوازهی تو
واسَهت فرقی نداره خوب یا بد
فدای لطف بی اندازهی تو
همین که اشک میریزم به یادت
عزیز چارده معصوم میشم
بدونِ تو به هم میریزم اما
صدات که میزنم آروم میشم
میدونم که فراموشم نکردی
میگیرم کربلامو آخر از تو
منو مادر به دست تو سپرده
خودمونیم آقا کی بهتر از تو؟!
به این امّید جون دادی گمونم
که قلب مُردهی ما جون بگیره
بمیرم اونقده سختی کشیدی
که این دنیا به ما آسون بگیره
یه جوری دوستت دارم که میخوام
اگه نباشی تو، دنیا نباشه
بعیده واسهی بی سرپناها
تو کشتیِ نجاتِت جا نباشه
هنوزم تشنهی "یاری" میدونم
هنوزم بازه راه خونهت آقا
هنوزم خواهرت میخونه با اشک
((گلی گُم کردهام میجویم او را))
#مجید_تال
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب_س_مصائب
مثل همیشه از همه سرها سری حسین
بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین
از هرکجای دشت شمیم تو میوزد
عطر گل محمّدیِ پرپری حسین
تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم
عبّاس را به خیمه نمیآوری حسین!
چشمم به توست ای سر بی تن که سالهاست
تنها پناه بی کسی خواهری حسین
حتّی به شمر و عاقبتش فکر میکنی!
تو جلوهگاه رحمت پیغمبری حسین
::
از اشک ما بنای قیامت شود خراب،
از قاتلان خویش اگر بگذری حسین
#حسن_خسروی_وقار
هدایت شده از محمد رضا کفشدار طوسی
.
#شور_حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
برا مشک و علمت گریه کنم
برا دست قلمت گریه کنم
پهلوون من برای صورت و
خونِ روی پرچمت گریه کنم
گریه میکنم برات گریه زیاد
کی میگه گریه به مردا نمیاد
تو زمین خوردی و خوردم زمین
میخنده لشکر ابن زیاد
زدنت عباس میزنم ناله
علم افتاده زمین و شمر خوشحاله
آخرین کارش توی گوداله
علم افتاده زمین و شمر خوشحاله
****
چجوری غمت رو باور بکنم
چشم درهمت رو باور بکنم
قد بلند هاشمی آخه چطور
بدن کمت رو باور بکنم
پیش هم بچینم اعضای تو رو
پیش بازوهات دستای تو رو
من دیگه فکر نمیکردم ای وای
که بخوان قطع کنن پای تو رو
صورتت واسم کاشف الکربه
به همین صورت حیدری زدن ضربه
بی هوا خوردی وای از این حربه
به همین صورت حیدری زدن ضربه
#شور
#وحید_شکری
#حضرت_عباس
#شب_تاسوعا محرم 1403
.👇
هدایت شده از محمد رضا کفشدار طوسی
Sh 09 Moharram 1403 Shokri [Mohjat_Net] (9).mp3
1.4M
#وحید_شکری
#حضرت_عباس
شب تاسوعا محرم 1403
هدایت شده از محمد رضا کفشدار طوسی
.
#واحد_امام_حسین
#شب_دهم_محرم
ای که بر نوک سنان ذکر خدا بر لب تو
تا ابد روح حیات بشر از مکتب تو
روزها یکسره روز تو و شبها شب تو
هم تو مصباح هدی هستی و هم فُلک نجات
یا قتیل العبرات
****
نسل ها شیفته ی مکتب ایثار تو اند
قدسیان تا ابد الدهر عزادار تو اند
راد مردان جهان پیرو انصار تو اند
ای که بگرفته در اسلام حیات از تو حیات
یا قتیل العبرات
****
شجر طورِ دل اهل تولا سر تو
هادی و راهبر نسل جوان اکبر تو
حجت اکبر تو خون علی اصغر تو
به تو و خونِ گلوی علی اصغر صلوات
یا قتیل العبرات
****
خونِ پاک تو به اسلام بقا داد حسین
آنچه زیبنده بُوَد بر تو خدا داد حسین
سرِ پاکت به سرِ نیزه ندا داد حسین
منو سازش منو ذلت منو بیعت هیهات
یا قتیل العبرات
#واحد
#محمد_حسین_حدادیان
#امام_حسین
#عاشورا محرم 1403
👇
هدایت شده از محمد رضا کفشدار طوسی
Sh 10 Moharram 1403 Hadadian [Mohjat_Net] (2).mp3
1.1M
#محمد_حسین_حدادیان
#امام_حسین
شب عاشورا محرم 1403
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
همین که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافیاست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
ظهور دیگری از فاطمهست وقتی که
برابرش همهی فتنهها زمینگیر است
محال بوده که با کفر همنشین باشد
کسی که آینهی آیههای تطهیر است
اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال...
که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است
هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانیاش پیر است
برای از نَفَس افتادنش همین کافیاست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است
#مجتبی_خرسندی
#شعر_عاشورایی
#کاروان_اسرا
#غزل
🔹جرس شوق🔹
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
کوفه و شام و حلب یکسره تسخیر نگاهش
دارد از نیزه اشارات مکرّر به کجاها
سورۀ کهف گل انداخته این بار و زمین را
میبرد غمزۀ قرآنی دیگر به کجاها
بر سر نیزه تجلّیِ سر کیست؟ خدایا!
پر زد از بام افق نیز فراتر به کجاها
بین خونگریه، پیامآور خورشید صدا زد:
«میروی با جرس شوق، برادر! به کجاها؟»...
چه زبون است یزید و چه حقیر ابن زیادش
شهر را میکشد این خطبۀ محشر به کجاها...
#محمدحسین_انصارینژاد
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
آنچه را خورشید میپنداشتم، دیدم سر است
سر ولی در نورش از خورشید هم حتی سر است
.
دستهای غرقِ خونش را ببین، این دستها
رحل قرآنند، قرآنی که نامش اصغر است
.
تیر در دستش نشست و نیزهای در سینهاش
سینهای که زخمیِ داغِ علیِ اکبر است
.
رودی از خونِ حسین جاریست بر روی زمین
در کنارش برکهای از اشکهای خواهر است
.
درمیان شعلهها اینجا علی بن الحسین
هست بیماری که هر آهش مسیحاپرور است
.
این طرف ایمان مطلق، آن طرفِ کفرِ تمام
یک طرف تنها حسین و یک طرف صد لشکر است
.
چشم چشمی را نمیبیند در این گرد و غبار
گرچه نامش ظهرِ عاشوراست، روزِ محشر است
.
نازم آن صدپاره پیکر را که حتی روی خاک
یک سروگردن ز قدِ نیزهها بالاتر است
.
حال یا در مسجد و یا در زمینِ کربلا
دست اربابِ کرم همواره بیانگشتر است
.
در مصاف حق و باطل هرکه تنهایش گذاشت
شک نکن رزقش پشیمانی و زخمِ بستر است
.
جای ماندن نیست دنیا بعد مولامان حسین
این شعارِ سبزِ توابین همیشه خوشتر است
.
قتلگاه است و زنی میگرید و مولا حسین
میشناسد این صدا را، این صدای مادر است
.
#احمد_شهریاری
رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب
هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب
سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده
نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب
چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب
همان زمان که به سرنیره ها هُلش دادند
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب
نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب
بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!
سید پوریا هاشمی
#یاحسین_ع
#غزل_مناجات_شروع_جلسه_نوحه_سنگین
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_واحد_سنگین_زینب_مصائب_کوفه
#مرداد۱۴۰۳
می خونم از زینبی که دختر شاه غیرته
لرزونده کاخ ستم و چون الگوی شهامته
اگر چه خَم شد قَد او از غصه های کربلا
با خطبه اش رُسوا نمود یزید پستِ بی حیا
توی کربلا ، با اینکه دیده غم و بلا
ندیده به جز ، زیبایی و لطف خدا
بی بی جان یا زینب (۴)
می خوام بگم از شهری که پُر از بلا و ماتمه
از شهر نیرنگ و فریب کوفه ای که پُر از غمه
شهری که کارشون فقط نامردی و جسارته
زبون من لال بشه که رقیه در اسارته
روضه می خونم ، از غارت و از طعنه ها
از کعب نِی وُ ، از راس روی نیزه ها
سیدی حسین جان (۴)
ای سر بریده یا حسین ای کُشته ی کرببلا
قرآن بخون ای قاری و هلال روی نیزه ها
سنگ جفا کی زد حسین بر صورت و بر لب تو ؟
بشکنه دست دشمنت از غم شکست زینب تو
خواهر بمیره ، از غُصه ی عزای تو
چه کنم حسین ، از غم کربلای تو ؟
سیدی حسین جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا