هجران زهرا...
غزل مرثیه
هجران زهرا را علی باور ندارد
قرآن این خانه دگر کوثر ندارد
آن دلخوشی های قدیم ازدست رفته
دست خدا بردست انگشتر ندارد
فضه بزن شانه به موهای عقیله
زینب در این سن کمش مادر ندارد
میخ در و دیوار باحیدر چه کرده؟
پایی برای ردشدن از در ندارد
کرده بغل زانوی غم را کنج خانه
آن فاتح خیبر دگر یاور ندارد
بالای قبر فاطمه باگریه می گفت
دیگرصدای حیدرت جوهر ندارد
برخیز ای همسنگرم ای همدم من
بی تو علی روحی دراین پیکر ندارد
گشته خزانی نوبهارش درجوانی
مولا غریب و سایه ای برسر ندارد
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
غزل مرثیه
مادر کجا رفت...
صفای خانه ی حیدر کجا رفت
گل یاسی که شد پرپر کجا رفت
شبانه مخفیانه زآشیانه
پرستوی شکسته پر کجا رفت
یتیمان علی با گریه گفتند
بگو بابا بگو مادر کجا رفت
بگو ای آسمان درآن دل شب
عزیز قلب پیغمبر کجا رفت
بدون فاطمه مولا غریب است
سپاه فاتح خیبر کجا رفت
دل دریایی اش باچاه می گفت
زدامان صدف گوهر کجا رفت
همان بانو که پهلویش شکستند
میان شعله ی آذر،کجا رفت
همان سینه که مینوی نبی بود
شد آزرده زمیخ در کجا رفت
بهاری در جوانی اش خزان گشت
به هجده سالگی دلبر کجا رفت
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
روضه کوتاه و گریز
سادات، کوثرپشت در تفسیرگشته
اززندگانی درجوانی سیر گشته
قطعا شبیه فاطمه بوده رقیه
ازسیلی وازتازیانه پیر گشته
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
نماز و تلقین
حوریه کجا و ضرب دستی سنگین
خونابه ی گل کرده کفن را رنگین
ای وای علی جان به لبش آمده بود
در لحظه ی خواندن نماز و تلقین
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
خسوف ماه
می دید علی خسوف آن چهره ی ماه
صبرش بده تا جان ندهد یا الله
درلحظه ی چیدن لحد او می گفت
لا حول ولا قوه الا بالله
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
مقتل نوشته مادر مارا کتک زدند
اورا سر قباله ی باغ فدک زدند
هنگام غسل صورت و بازو و پهلویش
بر زخم های سینه ی حیدر نمک زدند
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
فراق حضرت زهرا(س)
غریبی حضرت علی(ع)
زشام تیره اش با ماه می گفت
از آن در می گذشت و آه می گفت
فراق فاطمه با او چه ها کرد؟
که حرف دل فقط با چاه می گفت
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
#غزل_شروع_فاطمیه
#غزل_شروع_جلسه
#نوحه_واحد_سنگین
باز هم فاطمیه آمد و سینه زن شدیم
بازهم گریه کنِ سینه ی پرمَحَن شدیم
باز هم هَروله زیر عَلَم فاطمیون
شکرحق باردگر رخت عزابه تن شدیم
باز هم خاطره ی کوچه وسیلیِ عدو
باز، همناله ی غربت دلِ حسن شدیم
باز هم از کرمِ حسین شاه کربلا
سینه چاک مادرِ امامِ بی کفن شدیم
دل شده عازم کوی بی نشانِ فاطمه
عاقبت مسافرِ مدینه ی وطن شدیم
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#زمزمه_سنگین_واحد_فاطمیه_حضرت_زهرا
#آذر۱۴۰۲
#سبک_وقتی_قفس_از_هر_طرف_کم_کم
فاطمیه از راه رسید ، شکرِ خدای زهرا
بر سر و سینه میزنیم ، تو روضه های زهرا
بر دل نشسته ماتم باز گریه ی دَمادم
از روضه ی جانسوز زهرا
یا فاطمه یا زهرا (۲) یا فاطمه یا فاطمه جان
عالم همه فدای اون ، درد و غم دل تو
کاشکی بمونیم تا ابد ، ما همه سائل تو
بر ما بکن عنایت ای صاحب شفاعت
ای همسر مولا یا زهرا
یا فاطمه یا زهرا (۲) یا فاطمه یا فاطمه جان
یا فاطمه با ما بگو ، گشتی چرا شهیده
در سن هجده سالگی ، شد قامتت خمیده
ای مهربون حیدر ای قد کمون حیدر
جانها بقربان تو زهرا
یا فاطمه یا زهرا (۲) یا فاطمه یا فاطمه جان
فدای اون دمی که تو ، از علی رو گرفتی
از کوچه ها نگفتی و ، با غصه خو گرفتی
یاس کبود مولا بود و نبود مولا
روی تو نیلی گشته زهرا
یا فاطمه یا زهرا (۲) یا فاطمه یا فاطمه
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#زمزمه_نوحه_تک_شور_فاطمیه
#سبک_نگاه_کم_جونت_به_رنگ_پائیزه
فاطمیه اومد ، دوباره محشر شد
یوسف زهرا عزادار ، عزای مادر شد
آقا ، فدای دل غمبارت ،
دو دیده ی خونبارت ،
ای یوسف زهرا
آقا ، منتقم خون مادر ،
ای ذوالفقار حیدر ،
گل محزون بیا
زهرا ،
(همسرحیدر زهرا ، شفیعه ی محشر زهرا)
یا فاطمه جانم [۲]
فاطمیه اومد ، دل شیعه مضطر شد
دوباره رخت غُصه و غم بر تن حیدر شد
ای وای ، رسیده فصل غمها ،
غم و غریبیِ مولا
در ماتم زهرا
ای وای ، زهرای نیمه جونش ،
یاور قد کمونش ،
میره از این دنیا
زهرا ،
(همسرحیدر زهرا ، شفیعه ی محشر زهرا)
یا فاطمه جانم [۲]
نشسته دلهامون ، به ماتم مادر
زمین و آسمون گشته همناله با حیدر
ای وای ، لگد و در و میخ در
جلوی چشای حیدر
فاطمه نقش زمین
ای وای ، آتیش ظلم و کینه
پهلو و بازو و سینه
شده با هم قرین
زهرا ، (همسرحیدر زهرا ، شفیعه ی محشر زهرا)
یا فاطمه جانم [۲]
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_زیبا_سنتی_حضرت_زهرا_س
#سبک_یاحسین_یاحسین_گفتن_و_مُردن_خوش_است
فاطمیه آمد ، دل همه غم گرفت
جِن و اِنس و مَلَک شیون و ماتم گرفت
به یاد مدینه
بزنید به سینه
فاطمه جان (۴)
در عزای زهرا به سینه و سر زنید
ناله در روضه ی گل پیمبر زنید
بی قرار حیدر
جان نثار حیدر
فاطمه جان
دشمنان شکستند حُرمت مصطفی را
از غضب داده اند پاداش مرتضی را
غنچه در خون نشست
محسنش رفت ز دست
فاطمه جان
صبر شیر خدا رشته ی او پاره شد
از غم و فِراق فاطمه بی چاره شد
یاس مولا شکست
حیدر از پا نشست
فاطمه جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
✅ سلام خدمت ذاکرین اهلبیت.ع ✅
@mortaza110shahmandi. ایتا
کانال اشعار و سبکهای جدید و سنتی
محرم و صفر ، فاطمیه ، رمضان
اعیاد و همه مناسبتهای سال
ذاکر و شاعر آل الله
♦️🔷️ کربلایی مرتضی شاهمندی 🔷️♦️
@mortaza110shahmandi. ایتا
#شاعر_ذاکر
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗🎤
@mortaza110shahmandi. ایتا
#زبانحال_جانسوز__علی_به_حضرت_زهرا
بازو شکسته ایی تو ولی کار میکنی
لطفی تو بر من و دل خونبار میکنی
دیگر نمانده تاب و توانی به پیکرت
چون یاد غربتِ من ِ بی یار می کنی
آرام جان من نکند رفتنی شدی؟
دائم دعا به محضر دادار میکنی
عَجِّل وَفاتیِ تو مرا کشته ٬ از چه رو
بر مرگ خود تو این همه اصرار میکنی؟
خانه خراب می شوم از پر کشیدنت
پرپر مزن که خون به دل ِ یار میکنی
دلگرمیِ علی تویی ای نور خانه ام
این خانه را ز رفتن خود تار میکنی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_تک_سنگین_حضرت_زهرا
#ساده_روان_سوزناک
یا زهرا یا زهرا
یافاطمه یازهرا (۲)
یافاطمه جان (۲)
یازهرایازهرا ،
داغ تو و مدینه ،
آتیش زده به سینه
یافاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
در بین در و دیوار
وای از لگد و مسمار
یافاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
روح و روان حیدر
ارام جان حیدر
یا فاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
بی بی منو دعا کن
راهیِ کربلا کن
یا فاطمه جان یا فاطمه جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
امشب شفا بگرفته بیمار مدینه
خاموش شد شمع شب تار مدینه
امشب کتاب عمر زهرا بسته گردد
بغض گلوگیر علی آهسته گردد
امشب به چشم کودکان غم حجله بسته
غمهای عالم بر دل مولا نشسته
امشب صدای گریه ی زهراست خاموش
زینب سیه پوشیده و زهرا کفن پوش
امشب خدا داند که بر مولا چه بگذشت
بر باغبان از غربت گلها چه بگذشت
امشب مدینه در سکوت غم فرو رفت
یک لاله ی پرپر ز باغ آرزو رفت
#محمد_نعیمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #رباعی
بیجا در اشک ارغوانی نشود
بیهوده قد سرو کمانی نشود
گر نقد جهان بپای زهرا ریزند
بالله دیه ی سیلی ثانی نشود
مرحوم #سیدمصطفی_آرنگ
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش
مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش
مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق
و غربتی که شده هر دلی گرفتارش
مدینه بود ولی از تمام مردم آن
کسی نکرد مراعات حال بیمارش
مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند
به یک نفر که نشد هیچکس طرفدارش
مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم
دری که سرخ شد از هرم شعله مسمارش
نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟
مصیبتی که خدا هم شده عزادارش
دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی
که آب شد دل سنگی سخت دیوارش
میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم
تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش
#محمدحسن_بیات_لو
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
گردون خمید تا که جوان علی خمید
آثار مرگ بر رخ زهرا شده پدید
زهراي من در آینه خود را نمی شناخت
حتّی ز چشم آینه هم اشک میچکید
کردم سلام و فاطمه با سر جواب داد
گفتم که زنده ماندن یارم بُوَد بعید
زهرا که می رسید به داد تمامِ خَلق
یک تن میان کوچه به دادش نمی رسید
طوري زدند قبله ي من ، رو به قبله شد
وقتی علی رسید ، نَفَس هم نمی کشید
طوري زدند فاطمه ي من کبود شد
از او کبودتر نه کسی دید نه شنید
در بینِ روز ، او به چه روزي فتاده بود
طوري زدند دیده ي زهرا دگر ندید
امن یجیب خواندن من ، بی نتیجه مانْد
یا رب مَکُن امید کسی را تو نا امید
#سیدمحسن_حسینی
فراق حضرت زهرا(س)
غریبی حضرت علی(ع)
زشام تیره اش با ماه می گفت
از آن در می گذشت و آه می گفت
فراق فاطمه با او چه ها کرد؟
که حرف دل فقط با چاه می گفت
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مربع_ترکیب
🔹ما أدراکَ ما زهرا🔹
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ «قالوا بلی» این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را میستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتیهای تلمیحش
جهان این شاهمقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش
ندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر را
کفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهسته
به چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهسته
صدای روضه میافتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#فاطمیه
نیازی نیست روضه سر بیاید
نباید روضهخوان دیگر بیاید
برای گریه، این ایّام کافیست
فقط گاهی صدای "در" بیاید
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟
برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟
ای صاحب عزای فاطمیه! آیا…
این روضهی "مسمار" حقیقت دارد؟
#سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
بر در کشیده شعلههای اختلافش را
هیزم به هیزم جمع کرده ائتلافش را
مردی سکوت خلوت قدیسهها را بُرد
با مشت میکوبد به در، حرف خلافش را
حتی در و دیوار با فریاد میگریند
مرثیهخوان وقتی بخواند اعترافش را*
این خانهی زهراست، اینجا مهبط وحی است
عرشی که کعبه فرض میداند طوافش را
خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم
پیش ملائک شرح میداده عفافش را
عرش خدا در روضه میلرزد که نامردی
محکم به دست فاطمه میزد غلافش را
دستی شکسته که کریمان نقل میکردند
بخشیدن پیراهن شام زفافش را
اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه
کوثر گرفت از گونهاش اشک مضافش را
#محسن_حنیفی
*اشاره به نامه خلیفه دوم به معاویه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمیزد
این خانه را جبریل با پَر هم نمیزد
محض تبرک پُشتِ «در» میرفت، حتی
پَر سمت «در» میبُرد، آخر هم نمیزد
این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی
«در» را به آرامی، پیمبر هم نمیزد
«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد
حتی به پهلوی صنوبر هم نمیزد
این «در» فقط با دست زهرا باز میشد
ایکاش «در»، این اصل را بر هم نمیزد
#محسن_ناصحی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
خودت را در میان صحنهی محشر تصور کن
خودت را بی کس و بی یارو بی یاور تصور کن
خودت را در میان شعلهها، در موجی از آتش
خودت را در میان دود و خاکستر تصور کن
تصور کن خودت را در میان کوچهی تنگی
و در آن کودکی را پیش یک مادر تصور کن
و بعدش مادری را که گرفته دست کودک را
و آنها را میان خیل یک لشکر تصور کن
و در ذهنت تجسم کن چهل نامرد جنگی را
که صف بستند پشت خانهی حیدر؛ تصور کن-
چهل نامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
بیا و بعد از این مثل علی فردای زینب را
تو از امروز با ساقی بی کوثر تصور کن
و این یعنی به یادآور دوباره بیت اول را
خودت را در میان صحنهی محشر تصور کن
::
بیا یک بار در عمرت فقط یک بار در عمرت
تمام نخلها را در سرت بی سر تصور کن
تصور کن تو هم در گودی مقتل زمین خوردی
و حالا شمر را با چکمهاش بهتر تصور کن
بیا مِنْ بعد قاسم را علی اکبر تصور کن
بیا مِنْ بعد اکبر را علی اصغر تصور کن
بماند داستان شام و مهمانی و بزم می
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
#محمود_یوسفی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
به علی بعد پیمبر چقدر سخت گذشت
غاصبی رفت به منبر، چقدر سخت گذشت
دو نفر مَرد طرفداری از این مَرد نکرد
آه بی حمزه و جعفر چقدر سخت گذشت
این طرف پنج نفر، یک زن و یک مرد و سه طفل
آن طرف چند برابر؛ چقدر سخت گذشت
فاطمه روی زمین بود، علی جان میداد
وسط کوچه به حیدر چقدر سخت گذشت
فاطمه خسته شد و پشت در خانه نشست
لحظهی وا شدن در چقدر سخت گذشت
وسط دود که باشی، نفست میگیرد
وسط شعله به مادر چقدر سخت گذشت
#عبدالحسین_میرزایی