#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
هم فلاني با لگد كوبيدنش در را شكست
هم پليد بي حيا پشت پيمبر را شكست
بشكند پايش خدا لعنت كند آن پست را
ضربه اي كه زد به در پهلوي مادر را شكست
بايد از اينجا به بعد روضه را رد شد كمي
ديدن صديقه آنجا بغض حيدر را شكست
يك تنه پاي امامش ايستاده فاطمه
حيدرانه قدرت آن قوم كافر را شكست
قنفذ آمد با مغيره تازيانه با قلاف
دست اين دو يك به يك آيات كوثر را شكست
باز هم حيدر به داد مردم عالم رسيد
صحبت از نفرين زهرا پاي منبر را شكست
داشت بر مي گشت از مسجد غريبانه علي
بسكه سنگين است اين غم عاشقي سر را شكست...
#محسن_صرامی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #فدک
تکلیف خاص، یا الگوی عام؟
توحیدِ محض، جانب مسجد شتاب کرد
بنیانِ سستِ لات و هبل را خراب کرد
هارون غریب ماند و جهانی چو سامری
گوساله را به نام خدایی خطاب کرد
شیطان به کنج خانه نشانید کعبه را
بت را دوباره قبلهگهِ شیخ و شاب کرد
منسوخ شد شریعت اسلام و فوج فوج
امّت به جاهلیتِ کبری شتاب کرد
یک ناله آن ملیکهٔ محشر ز دل کشید
وز آن، به پای، شورش یوم الحساب کرد
با آن بلاغتِ نبوی، معجز آفرید
تجدیدِ یادِ حضرت ختمیمآب کرد
هجده بهار، پردهنشین بود همچو گُل
داد از خزان که پردهدری بیحساب کرد
آن کوکبِ حیا که فلک سایهاش ندید
جلوه به شهرِ شبزده چون آفتاب کرد
آئین او خطابهسراییّ زن نبود
خواند از چه رو خطابه و فصلالخطاب کرد؟!
تحریفِ صبرِ شیر خدا را خدا نخواست
بهر خروش، فاطمه را انتخاب کرد
«««تکلیفِ خاص، نسخهٔ الگوی عام نیست»»»
نادان چرا مقایسهٔ ناصواب کرد؟
با نامِ آن یگانهٔ مستوری و حیا
بر روی بیحیاییِ زن، فتح باب کرد
یا للعجب خطابهٔ او دیده و ندید
کآن اسوهٔ عفاف ز کور احتجاب کرد!
آری به آیهٔ متشابه برد پناه
آن فتنهپروری که ز عقل اجتناب کرد
باری، ز پشت پرده گُلِ باغ مصطفی
بیپرده با جماعت کافر عتاب کرد
باد هوس بر آتش آن فتنه میدمید
وآن خطبه مکرِ مدعیان نقش آب کرد
خصم از رهِ حدیث درآمد، ولیک او
کفرِ وی آشکار به حکم کتاب کرد
پوشیده در حجاب، برون آمد از حجاب
پس زد حجاب ظلمت و رخ در حجاب کرد
#رحیق
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
زیر هجوم درد شکسته ست قامتم
تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم
کاری نمیکنم به تو نزدیکتر شوم
انگار من بدون حضور تو راحتم
طیّ طریق من به نیازم رسیدن است
تو گریه میکنی به من و من به حاجتم
ای غایب از نظر تو حضورت همیشگی ست
بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم
چشمم به التماس دعای بقیه بود
نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم
این آبروی عاریه ای ماندگار نیست
با سیلی گناه شده سرخ صورتم
دست مرا بگیر و دخیل حسین کن
من بی حسین گم شده ام،آخر خطم
این روزها که شال عزا بسته ای به دوش
رخصت اگر دهید شریک مصیبتم
این بوی دود از طرف خانه علیست!
آقا نمیکنید به اینروضه دعوتم؟
این روزها که شاه نجف گریه میکند
لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم
#سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
نُه سال با تو شد سپری روزگار من
تنها تو بوده ای همه جا غمگسارمن
نُه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود
من مرد خانه بودم و تو خانه دار من
ناراحتی من همه این است ؛ می روی
خوشحال می شوم نروی از کنار من
از آن زمان که خورد به بازوی تو غلاف
خانه نشین شده به خدا ذوالفقار من
هر روز گریه گریه فقط گریه کار تو
هر روز گریه گریه فقط گریه کار من
باشد برو ! " ز خاطر من که نمی رود
نه سال با تو شد سپری روزگار من"
#محمدحسن_بیاتلو
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
گهواره نیست کودکیات را فلک؟ که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک؟ که هست
وقتی به خواب میروی ای کوثر کثیر
لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست
آن روزۀ سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبت عالم! نمک که هست
وقتی حضور گریه تو را آب میکند
اشک علی نشسته برای کمک که هست
نقش کبود شانهات از ضربههای در
بر شانهٔ شبان سیه نیست حک؟ که هست
مُردیم از فراق تو، دل با چه خوش کنیم؟
قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک که هست...
#غلامرضا_شکوهی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
هرچند که با سختی بسیار می آید اینجا
با غم سینه بیمار می آید اینجا
فاطمیه وسط روضه بشین تکیه نزن
مادری دست به دیوار می آید اینجا
#امیر_فرخنده
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم
یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم
این روزها, قیام و رکوعم شده یکی
مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم
آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم
گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم
یک روز اگر زمین نخورم شب نمی شود
نیرو ز دست داده ام و ناتوان شدم
من بازویم شکسته ولی کار می کنم
حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم
گیرم وضو جبیره, مقصر مغیره شد
بس ضربه زد به بازوی من نیمه جان شدم
#سعید_خرازی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #عامیانه
کسی مثل علی مظلوم نمیشه
دل شوهر تو آروم نمیشه
تو نگیر نگات و از من لا اقل
من میخوام نگات کنم روم نمیشه
روزگار علی رو سیاه نکن
بچه هاتو دیگه بی پناه نکن
فاطمه خدا نخواست مادر بشی
اینجوری میخ در و نگاه نکن
بخدا این همه آزار بسمه
دیدن خونِ رو مسمار بسمه
برای دق دادن علی یه عمر
ذولفقار روی دیوار بسمه
تو که زهرا نفست بندِ به من
تو که قول دادی از آینده به من
یه طرف قنفذ و میبینی خوشه؟
یه طرف مغیره میخنده به من
خونه رو غرق عزا نکن نرو
خون به قلب بچه ها نکن نرو
بچه های قد و نیم قد و ببین
من و دست تنها رها نکن نرو
خونمون و رو سرم خراب نکن
سلام علی رو بی جواب نکن
زیر لب اینهمه لالایی نخون
بسه زهرا دلمون و آب نکن
ساحل خونه رو جز و مد زده
تورو هرکی زده خیلی بد زده
تو تموم بخت و اقبال منی
بگو کی به بخت من لگد زده
ماه من اسیر ابر تیره شد
چه بلایی سهم این عشیره شد
تو که آب مهریته من بمیرم
که وضو گرفتنت جبیره شد
چه کسایی زخمت و نمک زدن
تو رو با بهانه ی فدک زدن
داغم و یه مرد میدونه یعنی چی
تو محله زنم و کتک زدن
از هجوم یکسره بدم میاد
از صف چل نفره بدم میاد
خوش بودم عجب دری ساخته علی
دیگه از هر چی درِ بدم میاد
#سیدصادق_رمضانیان
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
فاطمه مخفی است اسرارش
در نمی آورم سر از کارش
همه درباره اش خبر دارند:
همه ی عالم است دربارش
به گواهیِ «بضعةٌ منّي»
رنج پیغمبر است: آزارش
اوست سیب بهشتیِ "احمد"
شب معراج رفته دیدارش
جان به قربان رهبرم "حیدر"
که شده فاطمه علمدارش
حق علی بود و مال فاطمه بود
پس رسیده است حق به حقدارش
هرکه جان را فروخت در راهش
"حسنش" می شود خریدارش
شب ما با "حسین" صبح شده
چون حسین است نور الانوارش
دین اگر مانده برکت زهراست
بر لب انبیاست اذکارش
فاطمه خط قرمز شیعه است
کفر یعنی: گمان انکارش
در تولّی، ولایتش محور
در تبرّی، نمونه: اظهارش
.
.
گرچه این خانه، خانه ی وحی است
نیست راضی علی زِ مسمارش
آه از کوچه ی بنی هاشم
"محسنش" را گرفته دیوارش
یک لگد زد حرامزاده به او
تا ابد شیعه شد عزادارش
پشت در یاوری طلب میکرد
می رسد "صاحب الزمان" یارش
.
.
فاطمه بین کوچه گریَد بر
"زینب" و شام و کوچه بازارش
آه.. زینب که زینت مولاست
این خرابه نشد سزاوارش
"ام کلثوم" را ببین مادر
صدقه می دهند اشرارش..
نیست امروز فاطمه تنها
گریه کن ها شدند انصارش
#عبدالزهرا_هاشمیان
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
ای درِ تو قبلهگاه اهل تولّیٰ!
خاک رهت آبروی عرش معلّیٰ!
زهرهٔ ازهر توئیّ و طاهر و اطهر
عفّت داور توئیّ و عصمت کبریٰ
فضّهٔ دربارِ تو مربّی مریم
قنبر درگاه تو مدرّس عیسیٰ
خوشهبر خِرمن عفاف تو ساره
ریزهخور خوان عصمت تو صفورا
بود معمّا اگر که خلقت انسان
ذات جلیل تو کرد حلّ معمّا
دختر حوّائی و سلالهٔ آدم
قبلهگه آدمیّ و زادهٔ حوّا
از دو جهان جز نبی تو از همه اعلم
از دو سرا جز علی تو از همه اعلیٰ
ذات جمیل تو نخل بار رسالت
چهر منیر تو مِهر عالم معنیٰ
خاک سرای تو تاج تارَک یوسف
گَرد رواق تو کحل چشم زلیخا
سُبحهٔ خاکین تو نگین سلیمان
چادر پشمین تو تفاخر حورا
امّ ائمّه، نه، بلکه امّ نبیّین
شاهد عرضم بس است "امّ ابیها"
نطق تو الهامبخش موسیِ عمران
طبع تو آرامبخش روح مسیحا
حلقهٔ درگاه تو منادی جنّت
دستهٔ دستاس تو سریر ثریّا
چیست به غیر از تو متن آیت یاسین؟
کیست به غیر از تو بار دوحهٔ طاها؟
غیر نبی گو که دارد همچو تو دختر؟
غیر علی گو که دارد همچو تو همتا؟
گر که به نسوان رسید امر رسالت
نام تو میبود زیب مطلع طغرا
لیک بدینحیرتم بدانهمه عزّت
از چه شدی خار بعد رحلت بابا؟
هیچ پیمبر نشد که بعد وفاتش
آتش کینش زنند بر در مأویٰ
نیلی گهی عارضت ز ضربت سیلی
سقط جنینت گهی ز کینهٔ اعدا
گاه شد از ضرب در کبودت پیکر
گاه سیه شد ز تازیانهات اعضا
«طائی»، ای دخت پاک احمد مرسل!
لطف تو دارد به هر دو کون تمنّا
#مرتضی_طائی_شمیرانی
#طائی_شمیرانی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فاطمیه
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را
دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانه ای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟!
تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را
#عباس_جواهری_رفیع
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
وزن: فاعِلٌ فَعَلْ فاعِلٌ فَعَلْ
روی کاغذ دل نوشته شد، با مداد تابنده: فاطمه
نامه را فرستنده شاعری، در مدینه گیرنده فاطمه
بسته شد به پای کبوتری، مُهر نامه ام مِهر مادری
باز می کند ذره پروری، در حق نویسنده فاطمه
می نویسم از آنچه دیده شد، روح تا به خلقت دمیده شد
ناگهان بهشت آفریده شد، از بهار لبخند فاطمه
نور ذاتِ الله را ببین، ماه هم به حرف آمد این چنین
اَظهرُ مِن الشمس باشد این، زهرهی درخشنده فاطمه
مریم است و معبد که ناگهان، شد به سجده تا گشت بیامان
عطر یاس چادر نماز تو، در فضا پراکنده فاطمه
ای که از مقامات برتری، کار فضهات کیمیاگری
پس کنون که خورشید پروری، سایهی تو پاینده فاطمه
ای قرار حیدر قرار تو، ذوالفقار او ذوالفقار تو
او به معرکه با شعار تو، باب قلعه را کنده فاطمه
خاطرات دلتنگ کوچه را، مینگارم اما بگو چرا
بیهوا به دیوار میخورد، نامهی سراینده فاطمه
تو برای مظلومیِ علی، شب به شب به هر در زدی ولی
هیچ کس جوابی نمیدهد، غیر از اینکه شرمنده فاطمه
لااقل نپرسید یک نفر، ماجرا چه بودهست پشت در
بسته شد پس از تو به سادگی، در مدینه پرونده فاطمه
#سیدمیلاد_حسنی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
دلم از ديدن كوچه مي گيره
شبيه اون كه تو زندون اسيره
به جا اينكه بگي عجل وفاتي
دعا كن تا مغيره زود بميره...
#محسن_صرامی
.🕊
بی هیچ معما و سوالی از من
یکبار بیا بپرس حالی از من
محتاج عصای این و آنم نکنی
حالا که گذشته سن و سالی از من
#ع_رجبی
#امام_زمان_مناجات
#عامیانه
دوس دارم نگات کنم،یه بار تودنیا آقاجون
چی میشه جمالتو،کنم تماشا آقاجون
مگه چیزی کم میشه،یه روسیا نگات کنه؟
بایه جرعه کم نمیشه،آب دریا آقاجون
به خوباسرمیزنی،مگه بدا،دل ندارن؟
یه سرم به من بزن،یوسف زهراآقاجون
غرق منتّم کن و،یه دستی روسرم بکش
تامنم دربیارم،سری توسرها اقاجون
به رقیبا گفته ام،هوامنو خیلی داری
من بی دست وپارو توبپا هرجا آقاجون
به جون حسینی که،هردوتامون دوسش داریم
واسه دیدنت نمیشناسم،سرازپاآقاجون
میدونم دیوار بین من و تو،دل منه
آبادم کن و،خراب کن دل مارا آقاجون
میدونم توعاشقی باتو،زیادکم میارم
تومدد کن تابشه،عاشقیم امضا آقاجون
هرروزی خوشیم به اینه،توروفردا میبینم
به خدامُردم ازاین،امروزوفردا آقاجون
#حیدر_توکل
#امام_زمان_فاطمیه
#رباعی
داغی به دلش ز ضرب سيلی ست علی
بیش از همه مشتاق فرج کیست علی
در پیش مزار فاطمه با حسنین
مشغول دعا برای مهدیست علی
#حسین_بابانژاد
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
و رود رود عزا جاری است از رویت
به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم
نماز صبر به محراب طاق ابرویت
گمان کنم که شمیم مدینه را دارد
اگر به ما رسد امشب نسیمی از کویت
دوباره دست گدایی دراز خواهم کرد
برای گریه به غم های مادرت سویت
شبیه قامت زهرا شکسته است قدت
شبیه زانوی مولا خمیده زانویت
به یاد زینبی و گیسوی پریشانش
اگر دوباره پریشان شده است گیسویت
برو مدینه و از مرتضی بپرس چه شد
که رفت نیمه شب از آشیان پرستویت
#محمدعلی_بيابانی
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم
این صدای ناله زهراست می آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم
مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند
کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم
خون محسن میچکد از آن درِ آتش زده
خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم
با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو
وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم
در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح
ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم
دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش
گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم
نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند
شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم
با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین
با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم
خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان
گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم
کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب
بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم
در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین
در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم
از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین)
تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم
زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را
میکشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم
زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید
شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
#عبدالحسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
یارب نظری به قلب صدچاکم کن
بااشک مرا،ز هـر گنه پاکم کن
درصحن علی بگیر جان ازتن من
درصحن حسین ابن علی خاکم کن
#حیدر_توکل
#امام_حسین_شهادت
#گودال #قتلگاه
آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟
با قلب مثل آینه روشنت، چه کرد؟
وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است
با ما ببین که روضهٔ افتادنت چه کرد
میگفت روضهخوان: که تنت غرق تیر بود
هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد
افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک، سنگ، با رخِ بیجوشنت چه کرد
انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد؟
جان داد خواهرت، به خدا تا که دید، شمر
با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت، چه کرد
ای بوسه گاه مادر دریا گلوی تو!
آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد
از حال رفت و بی رمق افتاد، روضه خوان
دیگر نگفت از اینکه پس از کشتنت چه کرد
یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟
آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟
لرزید آسمان، چو دویدند اسبها
بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟
#قاسم_صرافان
#امام_حسین_مناجات
منظر دلهای ماست، کرببلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین
یک نگه کربلا، بِه بُوَد از صد بهشت
جنّت اهل دل است، صحن و سرای حسین
دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین
تربت پاکش بُوَد، داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرببلای حسین
مُلک سلیمان بُوَد، در نظرش بیبها
آن که گدایی کند، پیش گدای حسین
هر که رَود کربلا، بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین
چون به عزاخانهاش، پا نهی آهسته نِه
بال ملائک بُود، فرش عزای حسین
خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت
هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین
غم نَخورَد بعد از این، بهر سرای دگر
آن که «شکوهی»! شود، نوحهسرای حسین
مرحوم #هاشم_شکوهی
#امام_حسین #فاطمیه
#شب_جمعه
امشب که ز سوز مادری در راه است
با آه زمین کربلا همراه است
یک سو دمِ یا بُنیّ از فاطمه است
سویی به لب حسین، وا امّاه است
#سید_علی_اکبررضوی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #حضرت_فضه
از زبان فضهی خادمه علیها سلام
از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم
گشتم به سختی، غنچهای را پرپر آوردم
اصلاً نمیدانستم آن لحظه، چه باید کرد
ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم
او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را
من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم
او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت
قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم
از سینهی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود
رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم
وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان!
رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم
با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست
خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم
با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم
بیدست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم
مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد
گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم
زهرا کمربندِ علی را میکشید، اما
ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم
زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا میزد
دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم
خون بود کز، پهلو و دست و سینهاَش میریخت
چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم
یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم
یکسو، فغان از گریههای دختر آوردم
روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم
هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم
میخواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم
اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم
#محمود_ژولیده
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
سند محکم مظلومیت حیدر بود
چادر سوختۀ فاطمه، روشنگر بود
کاش اسلام نمیدید چنین روزی را
آنکه میسوخت جگرگوشۀ پیغمبر بود
یاس یاسین پسری داشت خدایا پسری
عمر آن غنچۀ نشکفته ز گل کمتر بود
گاه ای علّت ایجاد! به خود میگویم
من و ما کاش نبودیم ولی مادر بود
پیر شد بعد تو آقای جوانان بهشت
دیدن قاتلت از بسکه عذاب آور بود
آه مادر! چه از آن کشتۀ عطشان گفتی
زینبت گفت که این توصیۀ آخر بود
آنچه با دیدن آن پشت حسین تو شکست
بعدِ پهلوی تو، پهلوی علی اکبر بود
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
چشمی شبيه چشم تو گريان نمی شود
زهرا حريف چشم تو باران نمی شود
گيرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخيز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حريف گريه ی طفلان نمی شود
بدجور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زير دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشيد زير ابر که تابان نمی شود
فهميده ام ز سرفه ی سنگين سينه ات
امشب نفس کشيدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکسته ی حيدر چه می کنی؟
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خويش عيان کن ببينمت
گفتی به يک نگاه به قرآن نمی شود
#مجتبی_صمدی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد
آخر دعای نیمه شبت، مستجاب شد
پروانهوار دور تو گشتم ولی دریغ
پروانه مانْد و در بر او، شمع، آب شد
با بودنت، سلام علی یک جواب داشت
آن یک سلام هم پس از این بیجواب شد
با من حساب داشت عدو از غدیر خم
از من، تو را گرفت و دگر بیحساب شد
یاد جوانی تو، مرا پیر میکند
آخر چه کس خمیده به عهد شباب شد؟
خانهنشینِ روزم و خانه به دوشِ شب
گر چه علی بدون تو، خانه خراب شد
گلچین به طعنه گفت که دیدی به دست من
هم غنچهی تو پرپر و هم گل، گلاب شد
دیگر شبی به خواب، دو چشمم نمیرود
چون چشم تو برای همیشه به خواب شد
#جواد_هاشمی_تربت
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
فاطمه هستي حق بود كه تكرار نشد
چشم حق بود كه در ديدن حق تار نشد
فاطمه كيست؟همان باعث خلق دو جهان
خلق جز خاطر او احمد مختار نشد
بود علي فاطمه و فاطمه هم بود علي
مهر او خرج كسي جز شه ابرار نشد
او همان حبل متين است كه حق فرموده
آنكه زد چنگ به اين حبل گرفتار نشد
ديد آزار فقط از در و از همسايه
با وجودي كه دمي باعث آزار نشد
گر چه از درد نمي رفت به خواب اين مدت
كسي از درد و غم فاطمه بيدار نشد
ديد مشغول نگاه است به مادر زينب
پا شد اين بار ولي دست به ديوار نشد
از خدا جاي شفا مرگ خودش را ميخواست
روي پا از غم او حيدر كرار نشد...
#محسن_صرامی
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_وداع
#فاطمیه
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار
خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار
در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی
از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار
من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت
تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار
شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم
برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار
چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ...
منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار
حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر
من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار
ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم
افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار
فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم
از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار
امشب که خورد دستت به جای تازیانه
بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار
تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه
با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار
تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه
تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار
.
.
شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم
یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار
قرار بعدی ما باشد میان گودال
کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار
سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی
معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار
#عبدالحسن_رضایی
#حضرت_محسن #فاطمیه
#رباعی
هر زخم که همنشین این خسته تن است
همسایۀ تازه وارد این بدن است
محسن سند سیاه رویی شماست
اما سند سپید رویی من است
#ایوب_پرند_آور
#حضرت_زهرا_شهادت
#بعد_از_شهادت
#فاطمیه #رباعی
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند
آن جلوهی خیبر شکنش را دیدند
افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد
زانو به بغل گرفتنش را دیدند
#علی_ذوالقدر