#مناجات
پس از یک عمر عصیان و و تباهی
پشیمان آمدم بر عذر خواهی
تهیدستم فقیرم بی نوایم
ندارم توشه ای جز اشک و آهی
تمام آرزوی من تو هستی
دریغ از من مکن یارب نگاهی
اگر لطف تو دستم را نگیرد
چه خواهم کرد با این روسیاهی
بریدم از همه دل بر تو بستم
به غیر از تو ندارم تکیه گاهی
کمک کن تا به سویت باز گردم
به رویم باز کن بر توبه راهی
به جز آغوش مهر تو ندارم
در این غوغای وانفسا پناهی
(کمیل) است و مناجات و نیایش
الهی یا الهی یا الهی
#کمیل_کاشانی
.
#امام_زمان
کسی دلدار و یارت نیست... این جا دلی هم بی قرارت نیست... این جا
غروب جمعه شد، برگرد...انگار
کسی چشم انتظارت نیست این جا
#مناجات_با_امام_زمان عح
#سید_مجتبی_شجاع
.
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
آه! کوفه چقدر تاریک است
ماه، دیگر کنار چاه نرفت
خاک از تشنگی لبش خشکید
چشمه در بین کوچه راه نرفت
دست طفل یتیم نان نرسید
جرعهای طعم آسمان نرسید
دیگر امشب صدای نالۀ مرد
تا حوالی بیکران نرسید
نخلها بیقرار و منتظرند
طعم خرمای بیعلی تلخ است
روز خوش بیتو نیست در عالم
طعم دنیای بیعلی تلخ است
این ابوجهلها نفمیدند
که تو با خود عدالت آوردی
شهر از کورهراه پُر شده بود
که تو راه سعادت آوردی
رفتنت هم حکایتی دارد
روی محراب، ردّ خون مانده
پس از آن روز جاهلان گفتند:
مگر او هم نماز میخوانده؟
خار در چشم خویش داری مرد
استخوان در گلوی تو مانده
درد تنهایی تو را حس کرد
هر که نهجالبلاغه را خوانده
#سیدعلی_نقیب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
[او میبرید و من میبریدم...]
عبدالجواد #جودی_خراسانی شاعر و مرثیهسرای عهد ناصری است که در شعر به «جودی» تخلص میکرد و به اعتبار اینکه در دوران او، «میرزا» لقب عمومی شاعران بوده، میرزای جودی هم خوانده شده است. از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. از مردم عنبران (روستایی در سه کیلومتری طرقبه مشهد) بوده، در جوانی به مشهد رفته و دکان قنادی باز کرده و از همین طریق معیشت خود را تأمین میکرده است.
دیوان جودی، نخستین بار در ۱۲۹۹ هجری به امر ناصرالدینشاه و بههمت میرزاسعیدخان مؤتمنالملک در چاپخانه سنگی آستان قدس، به خط میرزاشفیع اعتمادالتولیه چاپ شد.
شعر معروف زیر که بعضی ابیاتش در این چند سال اخیر دستخوش تغییر شده، از این شاعر بزرگ است:
آن دم بریدم، از زندگی دل
کآمد به مسلخ، شمر سیه دل
او میدوید و، من میدویدم
او سوی مقتل، من سوی قاتل
او مینشست و، من مینشستم
او روی سینه، من در مقابل
او میکشید و، من میکشیدم
او از کمر تیغ، من آه باطل
او میبرید و، من میبریدم
او از حسین سر، من غیر از او دل
#جودی_خراسانی
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#دیر_راهب
نوشتم اول خط: بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق»
که پُر شدهست جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر، ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد
همان سریست که بُرده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبودهست بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شدهست و سر از نیزهها درآوردهست
جدا شدهست و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر
::
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_حسین_ع_مناجات
ای خسته از تلاطم دوران! بگو حسین
قلبت اگر شکست، فراوان بگو حسین
گفتند اگر که درد… بخوان از حسین و بس
هر کس سؤال کرد که درمان؟! بگو حسین
مثل خلیل باش، برو در دل بلا
آتش بدل شود به گلستان، بگو حسین
ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
بی اضطراب، در شب طوفان بگو حسین
هر اربعین، شکستهتر از اربعین قبل
بگذار سر به دشت و بیابان، بگو حسین
ای اشک! از کجایی و آشفتهی کهای؟
با قطره قطرههات، پریشان بگو حسین
ای سینه! در میانهی محشر بلند شو
از زخم زیر چاک گریبان بگو حسین
ما اهل روضهایم؛ نه در حسرت بهشت
حتی میان روضهی رضوان بگو حسین
این بیت، عرض روضهی من باشد و تمام
هر کس که گفت از لب عطشان، بگو حسین
لبخندی از حسین نصیب همان که گفت:
"هر جا دلت گرفت، بگو جان! بگو حسین"
#محمد_رسولی
#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
بیا و قدر بدان دستهای خالی را
و از شمیم دعا پر کن این حوالی را..
بیا که ماه خدا و بهار قرآن است
بیا که قدر بدانیم این لیالی را
مباد بی ثمر از این بهار برگردیم
ببار و یکشبه بردار خشکسالی را
بیا که موعد «اُدعونی اَستَجِب لَکُم» است
«تَعال» را بشنو، سِیر کن تعالی را
به جای حسرت پرواز در هوای وصال
وسیلهٔ سفرت کن شکستهبالی را
دوباره شب به دعا افتتاح شد، برخیز!
بخوان دعای ابوحمزه ثمالی را
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#امام_حسن_مجتبی(عليهالسلام):
لَقَد فارَقَكُم أمسِ رَجُلٌ ما سَبَقَهُ الأَوَّلونَ، و لا يُدرِكُهُ الآخِرونَ
ديروز مردى شما را ترک كرد كه پيشينيان بر او پيشى نگرفتند و کسانی که در آینده میآیند به او نمىرسند.
الكافی، ج۱، ص۴۵۷، ح۸
شده سهم يتيمان بیقراری
تمام شهر، غرق سوگواری
نفهميدند غمهای على را
پس از او کوفه ماند و شرمساری
#یوسف_رحیمی
#تربیت_حسینی؛ #والدین_حسینی؛ #اخلاقی_و_اندرز؛ #اهل_بیت_ع_مدح؛ #امام_حسین_ع_مناجات؛ #بصیرت؛ #فرزندآوری
🔸توصیف کودکی🔸
از آن نخست که در گوش من اذان دادند
خدای عزوجل را به من نشان دادند
کشید بر سر من پیر باخدایی دست
و بعد خواند به گوشم:《خدا بزرگتر است》
قرار یافت دل بی قرار من ناگاه
به ذکر اشهد ان لا اله الا الله
زبان نداشتم و او شهادتینم داد
به گریه افتادم، تربت حسینم داد
اگر هنوز محرم سیاه میپوشم
به جای لالایی، روضه بوده در گوشم
به اشکِ روضه مرا شیر داده مادر من
حسین بوده از اول پناه آخر من
به شیرخوارگیام، اصغر حسینم کرد
از آن نخست، فدای سر حسینم کرد
جوان شدم، گرهی هرکجا به کارم خورد
پدر مرا به علی اکبر حسین سپرد
🔸توصیههای پدر🔸
وصیت پدرم را هنوز یادم هست
چقدر بر دلم آن حرف های ساده نشست:
" به جز حسین مبادا مُرید غیر شوی
الهی ای پسرم عاقبت به خیر شوی
نبند امید به هر بخششی و هر بذلی
نترس از افتادن، بیمهی ابالفضلی
همیشه ای پسرم خالی از تکبر باش
اگر که دست تو بالای دست شد، حُر باش"
به من کرامت این خاندان که شد معلوم
بریدم از همه دل، غیر چارده معصوم
🔸صحبت با همهیئتی🔸
تو هم شبیه من... آری، تو هم شبیه منی
نمیتوانی از این خانواده دل بکنی
به عشق، خورده گره فصل فصلِ زندگیات
جوانی اکبری و اصغر است بچگیات
تو هم برای امام زمانِ خود، یاری
تو هم به روی لب احلی من العسل داری
من و تو تحت لوای حسین، ما شدهایم
درون خیمهی او با هم آشنا شدهایم
من و تو جبههی مظلومِ مقتدر هستیم
من و تو هرچه که هستیم، عهد نشکستیم
معلم من و تو از ازل خدا بوده
و درس اول ما عین و لام و یا بوده
به عشق آل کسا نور در بغل داریم
برای هر مشکل، پنج راه حل داریم
من و تو مکتبمان تا همیشه عاشوراست
ببین، به بام فلک، پرچم مقدس ماست
قیام سرخ حسینی ببین و درس بگیر
درخت باش، خزان هم شد ایستاده بمیر
هنوز خیمهی آل یزید پابرجاست
حسینیان! علم امروز روی دوش شماست
نمیرسد به محبان اهل بیت، زیان
خداست یاور ما، کلُّ مَنْ عَلیها فَان
#محمدحسین_ملکیان
#اخلاقی_و_اندرز
#ماه_مبارک_رمضان
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو
هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو
به تمنّای تو دریاست همهتن آغوش
از خودت کوچ کن و رود شو و راهی شو
محضِ خورشید شدن ذرّهای از خویش برآ
قد بکش، دلزده از اینهمه کوتاهی شو
قرنها فاصله است از رمضان تا رمضان
کاروان میگذرد... بیرقِ همراهی شو
نکند خواب بمانی... نَفَسَت یخ بزند
گرم از سوزِ مناجاتِ سحرگاهی شو
روزه یعنی که بمیر از طلبِ هرچه جز او
روز و شب تشنۀ انوارِ هواللّهی شو
در دلِ برکۀ حق، تا تپشی مهلت هست
از شدن خسته نشو، ماه نشد ماهی شو
چند گویم به تو هر لحظه که این شو یا آن
آنِ او باش، برو هرچه که میخواهی شو
#مبین_اردستانی
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
موعد دیدار تو راحت نمیآید به دست
طینت پاکیزه با غفلت نمیآید به دست
شد #شب_قدر و همه درهای رحمت باز شد
درک امشب بی گمان راحت نمیآید به دست
چه کنم شبهای احیا هم اگر غفلت کنم
وای بر من دیگر این فرصت نمیآید به دست
نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست
رستگاری خارج از نوبت نمیآید به دست
هرچه به من میدهند از باب خلوت میدهند
چیز قابل داری از جلوت نمیآید به دست
بی گمان نابرده رنج از گنجها بی بهرهام
روضهی رضوان که بی زحمت نمیآید به دست
هرکه باتقوا شَوَد، نزدت گرامی میشود
تا نباشم بندهات، نیت نمیآید به دست
شکرِ نعمت نعمتام افزون کند؛ با این حساب
تا نباشد سجدهای، نعمت نمیآید به دست
هرچه فرصت داشتم با دست خود سوزاندهام
مهلتی دیگر از این بابت نمیآید به دست
گریه، غسل توبهی هر دیدهی آلودهایست
تَر نشد چشمی اگر، عفت نمیآید به دست
شیعیان مرتضی مثل خودش با غیرتاند
بی ولای مرتضی غیرت نمیآید به دست
از ازل روزی رسانم حیدر است و رزق من
بی نگاه ویژهی حضرت نمیآید به دست
::
حال خوش، توفیق اشک بر شهید کربلا
جز شب جمعه، شب رحمت نمیآید به دست
تشنههای سیم و زر آخر نفهمیدند که
با جسارت، کوهی از ثروت نمیآید به دست
چه به روزت پنجهی شمر لعین آورده است؟
یوسف خوش چهره گیسویت نمیآید به دست..
#علیرضا_خاکساری
#امیرالمومنین_ع_مدح
#شب_قدر
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانهزادی او کعبه میکند اقرار
دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب ید اللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند
مرا حواله به لعل لب مسیح مده
که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالیِ قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتیست ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند
#محمدعلی_مجاهدی