eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خاك قدم رقیه باشی عشق است زیر علم رقیه باشی عشق است با مهدی صاحب الزمان از ره لطف یك شب حرم رقیه باشی عشق است هر جا سخن از رقیه جان می آید صوت صلوات عرشیان می آید در مجلس این سه‌ساله من معتقدم عطر خوش صاحب الزمان می آید امشب كرم رقیه را می بینیم خیر قدم رقیه را می بینیم این حرف تمام عاشقان است حسین پس كی حرم رقیه را می بینیم در محفل عشقتان ادب آوردم غم از دلتان برده طرب آوردم یادت نرود یك صلواتی بفرست تا نام رقیه رابه لب آوردم
یک جلوه کرد نور منور درست شد نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد از گرد و خاک مقدم او زر درست شد بهر ثناش این همه منبر درست شد محبوبه ای به هیبت حیدر درست شد یا ذوالجلال رکن جلال آفریده ای اعجوبه ی وقار و کمال آفریده ای او را فقط برای سه سال آفریده ای یعنی برای کار محال آفریده ای پیغمبری ز نسل پیمبر درست شد سر می دهند پای تو ایل و تبار ما وفق مراد می شود این روزگار ما کر شد دو گوش عالم و آدم ز جار ما افتاده دست دختر ارباب کار ما او لطف کرد و مشکل نوکر درست شد یک یا رقیه گفته ام و جان گرفته ام آشفته حال بودم و سامان گرفته ام از دست این کریمه خودم نان گرفته ام نذر سه ساله سفره ی احسان گرفته ام نذرم قبول حاجتم آخر درست شد مریم کجا و حضرت لیلای پنج تن در تو حلول کرده سراپای پنج تن هستی چکیده ای تو ز سیمای پنج تن تکیه زدی تو یکتنه بر جای پنج تن قدیسه ای به دامن کوثر درست شد تا روز حشر قبله ی حاجات میشوی تو سربلند عرصه ی شامات میشوی همپای زینب عمه ی سادات میشوی والله نور ارض و سماوات میشوی شاهد مثال قصه هم اختر درست شد حورای کربلایی و زهرای دیگری بنت الحسین ، ام ابیهای دیگری جای تو نیست روی زمین ، جای دیگری باید قدم زنی تو به دنیای دیگری صرفا برایت عالم دیگر درست شد ای جان فدای سوریه ، قربان کربلا ما هم شدیم جمله مسلمان کربلا خون شد دهان دیده ی مهمان کربلا آتش زدند خیمه ی سلطان کربلا از خیمه های سوخته معجر درست شد با تازیانه دور و بر تو یکی یکی خون کرده اند بر جگر تو یکی یکی وقتی که ریخت بال و پر تو یکی یکی گشته سپید موی سر تو یکی یکی ای وای من مدینه ی دیگر درست شد بال شکسته قصد پریدن نداشته دنبال پای خسته ، دویدن نداشته ظالم نفس نفس که ، بریدن نداشته موی یتیم ، زجر ! کشیدن نداشته درد سر است آمدنت... شر درست شد
سحری روشن و عاشق/سحری غرقِ شقایق/سحری چاک گریبان و/شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه‌ی شوری است که در حلقه‌ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه‌ی احساس/زمین تکّه‌ی الماس/پُر از عطرِ گلِ یاس ترین یاس شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/زِ طربخانه‌ی سینه/پِیِ دلهای دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده‌ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه‌ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه‌ی شوری است ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و مِنا را و صفا را/وَ زِ سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله‌ی راز است در این بزمِ معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گُلِ خنده شکوفاست به رخساره‌ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وَز آن قامت سرشار زِ دلدار/وَز آن چهره‌ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم میزند و منتظرِ عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است چه شد باز/که در باز شد و لحظه‌ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله‌ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قُنداقه‌ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/وَ ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه‌ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس‌تر از معنیِ احساس/و آئینه‌تر از آینه در بوسه‌ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس‌تر از یاس و ای شبنم شیرین مَنِشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/ خدایا چه گُل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/ که زینب به نَمِ اشکی و با سینه‌ی پُر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسرِ اُمِ بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترکِ نازِ حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می‌بود حدیثِ فدک و غصبِ فدک/زخمِ دلِ حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....  
درقاب سحرجلوه مهتاب مبارک پیداشدن گوهرنایاب مبارک برعرش خداسوره کوثربنویسید میلادعزیزدل ارباب مبارک
بحر طویل میلادیه و مدح حضرت ولیعصر(عج) به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت طاها به اذن و مدد حضرت حیدر به اذن و مدد حضرت زهرا قلمم را بزنم داخل جوهر بزنم بر سر دفتر بنویسم نمی از مدحت دریای مطهر، چه جمالی چه جلالی چه کمالی چه شکوهی چه خصالی همه اوصاف پیمبر که نمایان شده در سیرت این ثانی احمد، قمر کل ائمه به شجاعت علی عالی اعلای دگر صاحب تیغ دودم حیدر صفدر نه بگو بهترازاین فاتح خیبر، بگو بهتراز این مدح ورا جان جهان است بگو نورعیان سرّ نهان است به هر سوخته دل کهف حصین مهد امان است، گل زهرا و علی در بغل حضرت نرجس شده خرم همه جا ازگل لبخند حکیمه، به لب لاله ی نرجس همه آیات کریمه بنگر ماه جمالش همه آثار عظیمه مه زهرا شده ظاهر شب نیمه وعجب نیست اگرخالق هستی دهد از مقدم او صبح و شب و روز ولیمه ، صدف بحر ولارا دُر یکدانه مبارک ، خُم سرشار ، به پیمانه مبارک به عروس علی و فاطمه ریحانه مبارک، ببین غیب و شهود است ببین رحمت و جود است به یعقوب بگویید که این گمشده ی مصر وجود است رسیده به جهان آینه ی روی خدا منبع انوار هدی سید جمع سعدا طالب خون شهدا صوم و صلات است و اسباب نجات است، ببین پاک صفات است، حیات است و ممات است ببین نور خدا در ظلمات است علی را جلوات است و او منتقم خون قتیل العبرات است تمام حسنات و نفحات است که شایسته ی صدها صلوات است بگو شاهد و مشهود رسیده ببین حجت معبود رسیده همان مقصد و مقصود رسیده ببین مهدی موعود رسیده بگویید که ای منتظران منتَظَر آمد زلبهای حسن خنده برآمد که خیرالبشر آمد و آن حجت ثانی عشر آمد که از بهرنجات بشر آمد بگویید که از پیرهن یوسف زهرا خبرآمد ، همه جا وادی طورش زخداوند دوردش زخداوند سلامش همگان محو کلامش وسلام همه ی خلق به اجداد کرامش، چه خوش آن روز که از کعبه به عالم برسد سوز صدایش وچه خوشحال شود مادر او حضرت زهرا که رسیده پسرش با دم مولا علی و تیغ قیامش و بلرزند شیاطین ز ندایش، به روی لب هرشیعه ی اثنی عشری زمزمه این است کجایی گل زهرا بیا و بنما آن رخ زیبا ،ببینیم همه روی دل آرا که حیف است نبیند پس ازاین هجر فراوان، اسیرت به دودیده، گل روی تورا حضرت مولا ، و بازآ و نشان ده به چشم تر هرشیعه دوتا گمشده اش را ،یکی تربت محسن یکی تربت زهرا ابوذر رییس میرزایی
میلاد حضرت رقیه(س) سرود زیبا دل و دلبر حسین.سوره ی کوثرحسین میخونن فرشته ها.اومده دخترحسین دریای عشق اومده.رویای عشق اومده زیباگشته مدینه.زیبای عشق اومده مجنون باعشق میخونه.لیلای عشق اومده آسموناپره نوره.بساط عاشقی جوره زوجود گل ارباب.غم وغصه زدل دوره        رقیه جان3 ای دردونه ی ارباب گل گلزاراومده.ماه شبه تاراومده عشق زینب وحسین.عشق علمدار اومده ازگل بهتراومده.بازم کوثراومده ساقی جامی تو بده.آخه ساغراومده زینب باخنده میگه.انگارمادر اومده دین ودنیام رقیه جان.خواب و رویام رقیه جان گل بی خار ثارالله.ماه شبهام رقیه جان           رقیه جان3 ای دردونه ی ارباب به دلم جلابده.به قلب من صفابده شبه میلادت بیا.برات کربلا بده باتو آروومه دلم.دخترشاه کرم عمریه نوکرتم.سایته روی سرم پرمیگیره دل من.سوریه تا به حرم عمریه ازتومیخونم.پای عشق تو میمونم موج دریا توو چشماته.تویی لیلا و مجنونم          رقیه جان3 ای دردونه ی ارباب ابوذر رییس میرزایی(بهار) اجرا: کربلایی محمد اکبری
سرود میلاد حضرت رقیه(س) شکوفه ی بهار مولا اومد فرشته ای از آسمونا اومد رسیده نوگلی ز ام اسحاق رقیه ی حسین به دنیا اومد دلبر باباس به به نامش چه زیباس ثانی زهرا زهرا زینت دنیاس اومده عشقه عشقه حضرت عباس حسین سرشت اومده خوده بهشت اومده بگو به عاشقای مجنون دنیای عشق اومده ماه دمشق اومده بگو اومد رقیه خاتون           نوگل باغ حسین۳رقیه خاتون مدینه داره امشب شور و حالی جای فاطمه امشبه چه خالی میخونه جبرییل توو عرش اعلا رسیده نوه ی مولی الموالی دلای عاشق عاشق دلای بی تاب از دل دریا اومد گوهر نایاب اومده دنیا دنیا کوثر ارباب پای شما میمونم به زیرلب میخونم هزارتا لعنت به امیه توو رگ و خون منه ورد زبون منه فدای تو بی بی رقیه         نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون رقیه مرهمه غمه حسینه رقیه دم و بازدمه حسینه خلاصه ی کلام میدونی چیه رقیه همه عالمه حسینه میبینه بی بی حال این نوکرارو میگیرم امشب اذنه ایوون طلارو سفر سوریّه و کرب وبلارو اومدم امشب بگم به عشقه زینب بگم یه آرزو دارم توو سینم میخام بازم ببینم توو موکبا میشینم زائر راه اربعینم          نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون ابوذر رئیس میرزایی
دل ما آروم نداره ، آسمون شد پُر ستاره مژده که میلاد ناز ِ ، دختر حضرت یاره ای عاشقانِ حضرت رقیه سینه زنانِ حضرت رقیه شادی کنید همه توی محفلِ ِ دیوانگانِ حضرت رقیه یا حضرت رقیه خاتون مدد (۴) لطف او شبیه باباس ، کَرَمش مثال دریاس تا اومد بدنیا دیدن ، چقَدَر شبیه زهراس حسین میگه لالا برا رقیه ناز می کنه برا بابا رقیه زمین و آسمون صداش میزنن ما هم می گیم یکصدا یا رقیه یا حضرت رقیه خاتون مدد اومده فخر دو دنیا ، کلید حاجتای ما حاجت دِلا همینه ، کربلا با هم ایشالا پناه اهل عالمه رقیه شاید که اسم اَعظمه رقیه همیشه ما تو رو صدا میزنیم تو ذکرا بهترین دَمه رقیه یا حضرت رقیه خاتون مدد @mortaza110shahmandi ایتا
نبی را زیب و زین آمد خوش آمد علی را نور عین آمد خوش آمد وَ ماه عالمین آمد خوش آمد که دلبند حسین آمد خوش آمد دوباره زآسمان سر زد سپیده دوباره حضرت زهرا رسیده حسین بن علی را دختر است این چه دختر، دختران را محور است این چه دختر، آسیه یا هاجر است این چه می‌گویم ز مریم هم سر است این به شورو زمزمه باشد رقیه شبیه فاطمه باشد رقیه رقیه جان و جانان حسین است رقیه بهتر از جان حسین است رقیه نور چشمان حسین است رقیه مِهر تابان حسین است به دنیا گوهر نایاب آمد که از ره دختر ارباب آمد دلا دادی عجب کاری به دستم که امشب بیشتر باده پرستم سراپا غرقِ وجد و شور هستم ز بوی لاله‌ی ارباب مستم بگویم از چه امشب شادمانم که آمد عمّه‌ی صاحب زمانم حسین باغ گل و این گلعذارش عذاری کآفتاب آیینه دارش به طفلی هست آرام و قرارش قرارش نه، همه دارو ندارش به دور او بنی هاشم یکایک به زیر پای او بال ملائک رقیه کاشکی تنها نگردد اسیر غصه و غمها نگردد به طفلی کاش قدّش تا نگردد دچار خنده‌ی اعدا نگردد الهی غنچه ای عطشان نباشد لبش از تشنگی بی جان نباشد ز بی آبی ولی پژمرد این گل به دشت کربلا افسرد این گل ز مادر ارثِ هجران بُرد این گل میانِ راه سیلی خورد این گل به راه شام، این طفلِ حزینه شده مانند بانوی مدینه
زنده هستم به عشق دلداري به اميد طلوع ديداري گاه دنبال زندگي هستم گاه دنبال چوبه‌ي داري جرعه‌اي نور ، كاسه‌اي خورشيد مرحمت كن به قلب بيماري با خيال تو دائم‌الذكرم موقع خواب و وقت بيداري ما گرفتار عشق مولائيم اي به قربان اين گرفتاري شعله‌ي عشق خانمان سوز است عشق در اصل آتش افروز است مثل صبح بهار بيدارم دور تو در مدار تكرارم لب به لب ابر و باد و بارانم آسمانم ولي نمي‌بارم در تكاپوي نور سرزده‌ام تازه‌ام ميل عاشقي دارم از همان اول تولد ، نه قبل از آن كرده‌اي گرفتارم چه بهشتي چه دوزخي باشم دست از اين عشق برنمي‌دارم خاك عاشق به گريه گِل شده است دل ما با رقيه دل شده است موجي از شور و همهمه آمد دور قنداقه زمزمه آمد چشم عباس باز روشن شد دلبر شاه علقمه آمد كوري چشم دشمنان علي باز هم بوي فاطمه آمد فاتح ماجراي كوفه و شام باعث عزت همه آمد و براي غرور و غيرت و اشك معني و وصف و ترجمه آمد چه بگويم به وصف اين دختر كه هلاكش شده علي‌اكبر پريِ قصه‌هاي رؤيايي چقدر تو شبيه زهرايي زانوي غم بغل نگير عشقم گرچه زخمي ولي مسيحايي عمه قربان اشك چشمانت كه عزادار مشك سقايي من كه گفتم پدر سفر رفته از چه در انتظار بابايي ناگهان يك طبق رسيد از راه با چه شوري و با چه غوغايي شاعر:
امشب خدا با نام او رحمی به دنیا می کند درهای لطف خویش را بر بندگان وا می کند از عطر جانبخش گلی عالم بهاری می شود لبخند او گلزار دنیا را مصفا می کند باغ جهان از مقدم او می شود باغ جنان حتی خدا دارد شکوهش را تماشا می کند با بوسه ای بر گونه اش آرام می گیرد پدر هر لحظه با بوییدن او یاد زهرا می کند با واژه هایی چون عسل شیرین زبانی می کند هر لحظه میل دیدن لبخند بابا می کند اسبابْ بازی نیست در دنیای بازی های او اسباب بخشش بر گرفتاران مهیا می کند سرگرمِ بازی نیست درحال و هوای کودکی با دستهای کوچکش دارد گره وا می کند کودک نمی داند کسی دردانه ی ارباب را بس با بزرگی با گدای کوی خود تا می کند کوتاه هرگز نیست عمر او سه سال نوری است عمر بشر از خیرمندی وُسع پیدا می کند ما را نیازی نیست بر ناز طبیبان جهان یک یا رقیه دردهامان را مداوا می کند
آن دَرد می اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل میخورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم لُقمه ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه ای می خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت؛ "بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم... چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد
شکر لله رمضان ماه خدا باز آمد در سحر نغمه ی الله به آواز آمد سفره ی رحمت و بخشایش او گشت عیان بار دیگر دل عشاق به پرواز آمد **** فضا آکنده از عطر خدا شد دوباره سفره ی رحمت بپا شد بهار بندگی و توبه آمد ز حق رزق کریمانه عطا شد **** با رمضان نور و صفا آمده سفره ی پرفیض خدا آمده رحمت حق بار دگر شد عیان ماه مناجات و دعا آمده **** آمده ماه رمضان ماه عشق بندگی و سجده به درگاه عشق درگه لطف و کرمش گشته باز تا که کنی بندگی شاه عشق @mortaza110shahmandi. ایتا
باز ماه رمضان آمد و مهمان توام بر سر سفره ی تو چشم به احسان توام باز ماه رمضان آمد و گریان هستم تو ببین حال تباهم که پریشان هستم با همه کثرت عصیان تو گرفتی دستم لطف تو شامل من بوده که مهمان هستم رمضان است که آغوش تو بر من باز است نیمه شب اشک و دعا با دل من دمساز است با همه بار گناهم تو نجاتم دادی دعوتم کرده ای و برگ براتم دادی یعنی از آتش دوزخ تو رهایم کردی و مرا شیفته ی کرب و بلایم کردی بار الها به پیمبر به علی و زهرا گنهم عفو نما و ببرم کرب و بلا کربلایی که غمش بُرده همه تاب و تَبَم شده دوریِ حرم غُصه ی هر روز و شبم در غروب رمضان تشنه و بی تاب شدم یاد لب تشنگیِ حضرت ارباب شدم یاد آن خنجرِ دشمن به روی حنجرِ شاه خواهرش از روی تَل سوی حسین کرده نگاه @mortaza110shahmandi. ایتا
در رمضان هر دلی بوی خدا می دهد بوی مناجات عشق بوی دعا می دهد خوان کرم را خدا بار دگر گُستَراند رحمت حق دائماً بر دل ما می دهد عطر خوش هر سحر بر همه دلها نشست لحظه ی افطار ،حق، نور و صفا می دهد چشم امید همه بر کرم و لطف اوست دعوت او کن قبول تا که ندا می دهد چاره ی بیچارگان نسخه ی درمان اوست درد دل افشا بکن تا که شفا می دهد قلب همه عاشقان حریم اَمن خداست دل چو حریمش شود قدر و بها می دهد دیدن عرش خدا وَجه حسین است و بس به هر که مشتاق اوست کرببلا می دهد @mortaza110shahmandi. ایتا
شبای رحمت و دعا از راه رسیده شبای آشتی کنونِ با خدا رسیده رسیده رحمت خدا از آسمون مهمونی داره باز خدای مهربون ببین که از کرم می ده پناهمون اِغفرلَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا (۳) چی میشه که منو به پیشت می کشونی با رو سیاهیم بین خوبات می نشونی ببین گدا اَم و تویی پادشاهم اومده ام باز با دل پر گناهم غیر تو یاری ندارم ای پناهم اِغفرلَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا شبای این ماه پر از غم و سوز و گدازه دست گدا ، رو به خدای بی نیازه آرزومونه که بیاد آقای ما تا که باهاش یبار بریم کرببلا ناله کنیم برا حسین تو قتلگاه اِغفِر لَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا تشنگیِ ماه رمضون به اشک و آهه آه از لبِ خشک حسین تو قتلگاهه آخه حسین لحظه ی آخر تشنه بود حنجر خشک آقا زیر دِشنه بود حنجر خشک آقا زیر دِشنه بود غریب کربلا حسین ، آقا آقا (۳) @mortaza110shahmandi. ایتا
بعد یک سال آمدم از راه خسته و رو سیاه و شرمنده انت کهف الامان! کجا برود غیر درگاه لطف تو بنده بنده ای که دوباره همراهش کوله باری گناه آورده بنده ای که بریده از همه جا و به لطفت پناه آورده عبد فرار تو منم آری حال اما فقد هربت الیک نادما مذعنا و منکسرا مستکینا وقفت بین یدیک بگذر از بنده یا "کریم الصفح" ای که بر سینه دست رد نزدی با تمام وجود می گویم: "یا رجایی علیک معتمدی" آمدم تا دوباره گریه کنم گریه درمان هر پریشانی است اشک تنها سلاح سربازی است که میان حصار زندانی است حرف از گریه شد دلم لرزید یاد "یابن شبیب" افتادم یاد "ان کنت باکیا لشی" یاد "شیب الخضیب" افتادم من بمیرم برای آقایی که میان دو نهر آب روان با لب تشنه... بس کن ای شاعر السلام علیک یا عطشان بارالها بدون شک آخر همه را با حسین می بخشی بهر بخشش بهانه می خواهی تو‌ به یک یا حسین می بخشی
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم رمضان است، بیایید سبک‌بار شویم می‌توانیم در این ماه به قرآن برسیم می‌توانیم در این ماه، علی‌وار شویم ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه تا نمک‌خوردهٔ این سفرۀ افطار شویم چشم‌ها را بتکانیم در این ماهِ زلال با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم... سِرِّ سی جزء به سی روز فرو می‌آید هان! رفیقان! همه آیینه‌ٔ اسرار شویم یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد با خداوند، در این ماه مگر یار شویم رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه ی خود، بهره نبردم سرمایه ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه ی غفلت آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه است بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خیل محبین حسینم خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟
سحر دمیده و بر شیشه می‌زند باران هوا مسیح‌نفس شد، به مقدم رمضان جوانه‌ها همه دست دعا به شاخه بلند شکوفه‌های بهاری به ذکر الرحمان وضو گرفته شقایق به جرعه‌ای شبنم نسیم غرق نیایش، درخت محو اذان گل محمدی و نغمۀ خوش صلوات نگاه نرگس سرمست همچنان نگران خوشا تلاوت قرآن به وقت آمدنت خوشا دعای سحر در نمازخانۀ جان اگرچه زخمی صد داغ کهنه است زمین نگاه لطف تو کافی‌ست تا بگیرد جان سلام بر تو که اصل سلام دیدن توست سلام بر سحرستان اول رمضان
تا ببینم رحمت پروردگار خویش را می‌شمارم باز جرم بی‌شمار خویش را روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه تیره کردم آسمان روزگار خویش را هر زمستان رفت، آمد یک زمستان دگر چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را هیچ‌کس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست کاش دستت می‌سپردم اختیار خویش را از همان روز ازل باید خدایی می‌شدم در حریم یار می‌جُستم دیار خویش را کاش دست مهربانت سایه‌بان من شود تا بپوشانم خطای آشکار خویش را صحبت از عفو و بزرگی و کرامت می‌شود تا به سمت تو می‌اندازم گذار خویش را تو یقیناً می‌شناسی خوب‌تر از من مرا من نمی‌دانم صلاح کاروبار خویش را عهد می‌بندم نباشم غافل از اعمال خود باز یادم می‌رود قول و قرار خویش را بس که سر زد از منِ رسوا خطا و اشتباه عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را پیله کرده نفس امّاره به جسم و روح من کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط در میان خلق کم کردم عیار خویش را خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد در عوض دادم دل شب‌زنده‌دار خویش را چندقطره اشک و دست خالی و چشمانِ تر... با خودم آورده‌ام داروندار خویش را بین زندان گناهان یاد تو افتاده‌ام، تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را یا الهَ العالَمین! إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین هرچه باشم روی لب دارم شعار خویش را :: ای که با لب‌های تشنه قتل صبرت کرده‌اند... زینب از کف داده بعد از تو قرار خویش را
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین... روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین... این «حبیب» است که یک روزه به دست آورده‌ست سندِ دیدن محبوب به امضای حسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خیمۀ گل‌های حسین روزه یعنی که توقف به لب شط فرات اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین وقت افطار شد، ای سوخته در آتشِ دل! «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین»
به خواب غفلت اگر مانده ام سحرها را ولی صدا زده ای عبد بی سر و پا را بیا همین شب اول بگو که بخشیدی بیا همین شب اول قبول کن ما را گناه پشتِ گناه آمد و زمینم زد چنان که برده ز یادم مسیر دریا را به گریه ی سحری کاش عادتم بدهی کمی به من بچشان لذت تماشا را اسیر غفلتم و مرگ رفته از یادم بگو چه کار کنم قبر و هول آنجا را به آبروی علی... آبروی ما نرود به زیر پرچم اوئیم صبحِ فردا را به عشق شاه نجف عاقبت به خیر شویم اگر علی بزند پای نامه امضا را به غیر روضه به جایی نمی برم راهی رها نمی کنم این تکیه گاه و مأوا را نگیر از من بیچاره کنج هیئت را نگیر از من دل مرده این مسیحا را ــــــــــــــــــــــــــ کفن برای تو پیدا نشد عزیزالله حصیر شد کفن شاه... کارِ دنیا را!!! ۲۱ اسفند ۱۴٠۲
در بسته بود اما در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در هرشب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا ، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و با خود به خانه اش برد او این غریبه را هم با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلا ، خیلی به ما بها داد بی قیمتیم و ما را با اشک پر بها کرد از او مدام دعوت ، از ما نشد اجابت بی اعتنا شدیم و او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم ، او را صدا نکردیم با این وجود ما را راهی به کربلا کرد ما را به هیأت آورد ، بین رعیٌت آورد ارباب دید ما را ، در را دوباره وا کرد با اینکه سر جدا بود ، بر روی نیزه ها بود ، دید اشکمان درآمد خیلی به ما دعا کرد
به‌مناسبت حلول غروب بود که  "حَیَّ عَلی" رسید به ما خوش آمدیدِ خدا از سَما رسید به ما چه خوب شد رفقا! دور دور ما شده است! دعا کنید، که اذن دعا رسید به ما دوباره گوشه‌ی این خانه جایمان دادند دراین شلوغی میخانه، جا رسید به ما غریبه دور و بر ما زیاد بود اما طراوتِ نفسی آشنا رسید به ما دوباره شوق گرفتیم بنده‌اش باشیم گرفته بود دل ما، صفا رسید به ما کجاست دست گدایان، کریم آمده است کریم آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروت دنیا "نجف" به ما دادند خوشا به طالع ما، خاکِ پا رسید به ما حساب سی شبه‌ی ما فقط به دست "علی‌ست" فقط به عشق "علی"، اِهدِنا رسید به ما "علی" مراقب ما بود و هست و خواهد بود همیشه و همه جا این "بها" رسید به ما برای سفره‌ی افطار هم حواسش بود کمی هم از رُطبِ "مرتضی" رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم "حسین" شروع ماه خدا "کربلا" رسید به ما عیار روزه‌ی ما گریه بر "حسین" باشد هزار خیر در این گریه‌ها رسید به ما :: به روزه‌ی رمضان "روضه‌ی عطش" دادند غمِ لبان عزیزِ خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد درآن میان، خبر از نیزه‌ها رسید به ما سپاه شام صدا زد که: پیرهن این‌جاست! سپاه کوفه صدا زد: عبا رسید به ما!
غروب، کوه، نسیم، آسمان، ستاره، هلال دوباره فرصت آن شد که وا کنم پر و بال به شهر مژدهٔ لبخند ماه خواهم داد اگر بچینمش از پشت بامِ استهلال منی که کنج دلم آیه‌ آیه خوف‌ و رجاست منی که روی لبم یا محول الاحوال رسیده وقت رسیدن! چرا بمانم دور؟ رسیده فصل رسیدن! چرا بمانم کال؟ دل خزان‌زدهٔ من بیا جوانه بزن ببر به درک سحرها بهار را امسال تو می‌رسی _اگر این‌روزها اراده کنی_ به دشتِ‌ ناشدنی‌ها، به قله‌های محال نگاه کن به در خانه‌اش! ببین باز است! و آمده‌ست خود میزبان به استقبال! عجب شروع قشنگی‌ست ماه مهمانی تمام سال نو ای کاش بر همین منوال…
در بسته بود اما، در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در، هرشب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب، حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد، تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و، مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و، با خود به خانه‌اش بُرد او این غریبه را هم، با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلاً، خیلی به ما بها داد بی قیمتیم و ما را، با اشک پُر بها کرد از او مدام دعوت، از ما نشد اجابت بی اعتنا شدیم و، او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم، او را صدا نکردیم با این وجود ما را، راهی به کربلا کرد ما را به هیأت آورد، بین رعیت آورد ارباب دید ما را، در را دوباره وا کرد...
فداه سالی گذشت اما تو را پیدا نکردم فکری به حال این دل رسوا نکردم شرمنده ام آقا، برای دیدن تو این چشم های خشک را دریا نکردم پر دارم اما پر نمی گیرم به سویت بند گناهم را ز پایم وا نکردم همت برای ترک معصیّت ندارم گفتم که توبه می کنم اما نکردم پیش همه نام تو را بردم همیشه اما خودم را در دل تو جا نکردم گفتی بیا، من روی گرداندم ز رویت من با دل تو خوب، اصلا تا نکردم جز روضه ها ما را پناهی نیست فردا کاری برای محشر کبری نکردم چون خواهری که بین مقتل داشت می گشت گشتم ولی آقا تو را پیدا نکردم
باز هم باران بسم الله الرحمن الرحیم سفره ی احسان بسم الله الرحمن الرحیم خواندن آیات سرخ گل ز قرآن چمن در بهارستان بسم الله الرحمن الرحیم لقمه ای نان و نیایش در حضور آسمان بر لب ایوان ِ بسم الله الرحمن الرحیم خوردن سیبی بهشتی از درخت باغ نور با لب و دندان ِ بسم الله الرحمن الرحیم شب نشینی با ملائک در شبستان دعا خواندن قرآن ِ بسم الله الرحمن الرحیم همنشینی با خدا در زیر نور ماه عشق در شب چشمان ِ بسم الله الرحمن الرحیم مثل مولانا شقایق ، سوختن از داغ عشق از تب سوزان ِ بسم الله الرحمن الرحیم تو شب قدری و شیطان می شناسد قدر تو بندگی کن ، جان بسم الله الرحمن الرحیم بندگی کن تا بمیرد در تو شیطان رجیم تا شوی انسان ِ بسم الله الرحمن الرحیم
نه فقط خلیل تبر به کف به مصاف بتکده یاعلی... نه فقط کلیم عصا به دست، میان شعبده یاعلی... به رکوع آیه‌ی إنّما، به وفای سوره‌ی هل‌أتی به حدیث قدسی لافتی، که خدا صدا زده یاعلی! نه کسی شبیه تو تا ابد، که یَکن لکَ کفواً أحد نه کسی شبیه تو از ازل، به جهان نیامده یاعلی! به شهادت أرِنی قسم، به فمَن یمُت یرَنی قسم که ز هرطرف به تو می‌رسم به یکی مشاهده یاعلی! چه مباهله است و غدیر خم؟! وَ نساءَنا وَ نساءَکم که تمامِ فاطمه یکصدا همه یاعلی شده یاعلی! تو همانکه فاتح خیبری، تو همانکه ساقی کوثری که بدون اینهمه دلبری، دو جهان چه فایده یاعلی! پسر عدالت مرتضی، همه اولیا همه انبیا لِترابِ مقدمِه الفِدا، تو بشارتش بده یاعلی! ضربان میکده یاحسین و سکوت میکده یاحسن صلوات میکده یامحمّد و ذکر میکده یاعلی!