eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
⁉ ماموران ویژه انگلیس در قم چکار می کنند؟ 🇬🇧 شنیده ها حاکی از این است که مسئول انگلیسی اتاق بازرگان
🔺بدون شرحِ اضافی... ⁉ بعد از حضور چند وقت پیش یک چهره امنیتی_اقتصادیِ انگلیسی، در #قم؛ حالا هم افتتاح یک مجتمعِ فرهنگی، توسط اروپایی‌ها در یک محله‌ی عمدتاً افغانی نشینِ اطرافِ قم!! 🌐 @partoweshraq
🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌊 طبق روایات اسلامی، افزایش بارندگی و بالا آمدن سطح آب رودخانه‌ها و دریاها و جاری شدن بر روی زمین، از جمله نشانه‌های نزدیک شدن زمان ظهور (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد. ⚜ در روایتی آمده است که از (علیه السلام) پرسیدند: ❓چه وقت آنان (مردم ) خواهند بود؟ 🌊 حضرت فرمود: «هنگامی که آب روی زمین را فراگیرد». 📚 در برخی احادیث اسلامی به وقوع سیل در برخی شهرهای و غرق شدن بعضی از آن‌ها در آب، پیش از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است. ⚜ (علیه السلام) در این باره فرموده است: 🔅«هرگاه شما را سیل و باران پر کرد... منتظر ظهور قائم منتظَر ما باشید». 📚 بحارالانوار، ج ١٨، ص ٣١١. 📗التشریف بالمنن، ص ٣۶٩. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
⚔️ دعبل و دزدان قافله!! 💰 دعبل کیسه طلا و را گرفت، به همراه یک قافله از خارج شد، در بین راه دزدها به قافله حمله کردند و تمام وسایل را گرفتند، دست های همه از جمله دعبل را بستند و شروع به تقسیم اموال قافله نمودند اتفاقاً یکی از آن ها این شعری را که دعبل سروده بود خواند: 🔅اری فیئهم من غیرهم متقسما 🔅و ایدیهم من فیئهم صفرات 🔅«می بینم اموال آنها در بین دیگران تقسیم می شوند و خودشان دستشان از اموال آنها خالی است». 👳🏻‍♂️ دعبل خود را شنیده، به آن مرد گفت: این شعر را چه کسی سروده؟ 👨🏻‌دزد گفت: ! 👳🏻‍♂️ دعبل گفت: من همان دعبل سراینده این شعر هستم! ⛺ دزد همین که این را شنید، پیش رئیس دزدها که بالای تل مشغول نماز بود! 👨🏻 دوید و گفت: دعبل، در میان کاروان دست بسته است. 👴🏻 رئیس دزدها این سخن را که شنید نزد دعبل آمد و پرسید: تو دعبل هستی؟ 👳🏻‍♂️ گفت: آری. 👴🏻 گفت: قصیده ات را بخوان. 📜دعبل همه قصیده اش را خواند. 👴🏻 رئیس دزدها را از اول تا آخر شنید، سپس دستور داد که دست دعبل و افراد کاروان را باز کردند و تمام اموالی را که گرفته بودند به آنها باز گردانیدند. 🐫🐪🐪 دعبل از آنجا به قم آمد، مردم درخواست کردند که قصیده را بخواند. 🕌 گفت: همه را به مسجد جامع دعوت کنید. پس از اجتماع مردم بالای منبر رفت و قصیده اش را خواند و مردم اموال فراوانی به او بخشیدند. 👥👥 وقتی که جریان جبه (ع) را شنیدند، تقاضا کردند که جبه را در مقابل صد هزار دینار به آنها بفروشد، دعبل حاضر نشد! 💰‌گفتند: مقداری از آن را به هزار دینار بفروش. 👳🏻‍♂️ باز دعبل قبول نکرد! ⚔️ از قم خارج شد کمی فاصله گرفته بودت گروهی از جوانان به دنبال او رفته و جبه را به زور از او گرفتند!! 👳🏻‍♂️دعبل به قم برگشت و تقاضا کرد که جبه را به او بدهند ولی آنها نپذیرفتند و گفتند پولش را می دهیم، و دیگر جبه را نخواهی دید. 👌🏻دعبل وقتی که مأیوس شد، تقاضا کرد قطعه ای از جبه را به او بدهند، این پیشنهاد را پذیرفتند. 💰قطعه ای از جبه را به او دادند و بقیه را به هزار دینار از او خریدند. 🐪 دعبل به وطن باز گشت، دید دزدها در منزل داشته همه را برده اند، دعبل صد دینار را که حضرت به او عطا کرده بود، هر دینارش را به صد درهم فروخت و مبلغ ده هزار درهم به دست آورد. و در نتیجه زندگی اش را دوباره سامان داد و به یاد آورد که (علیه السلام) هنگام دادن آن پول فرمود: 🔅این پول را بگیر به آن نیاز خواهی داشت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار، ج ۴۹، ص ۲۳۹. 📗داستان های بحارالأنوار، جلد ۶، محمود ناصری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🏜️ شهر در گیر و دار جنگ جهانی دوم از قحطی و خشکسالی ناله داشت، زمین ها خشک بود، باغات در شرف انهدام قرار داشت، مردم دچار مضیقه و سختی بودند، عوامل مادی از حل مشکل به عجز نشسته بودند، تنها راهی که برای نزول باران وجود داشت، یکی از دستورهای مهم اسلامی بود و آن هم نماز باران. ❤️ کمتر کسی به خود جرأت می داد که به این مهم اقدام کند، کسی را می خواست که قلبش به نور یقین منور و جانش در اتصال با عالم ملکوت باشد. 👌🏻آن کس که به خویش با کمال اطمینان جرأت قدم نهادن در این میدان را داد، مرجع بزرگ آن زمان مرحوم بود! ✊🏻 مردی که بارها برای دفع ، به میدان جهاد رفته بود و برای احقاق حق مسلمانان پافشاری داشت. 👥👥 جمعیت زیادی با چشم گریان و دلی بریان و سر و پای برهنه به رهبری و پیشوایی آن مرد الهی به سوی «خاک فرج» قم حرکت کردند. 🇬🇧🇺🇸🇷🇺 زمانی است که در شهر قم قوا دارند و از نزدیک ناظر اوضاعند؛ ارتش کفر تصور دیگر داشت و حزب حق مقصدی دیگر؛ قوای کفر پس از خبر شدن از حقیقت حال، سخت در تعجب شد!! ⁉️ مگر ممکن است جمعیتی به سرپرستی یک مردی عالم با انجام عملیاتی چند، از آسمان باران به زمین بیاورد؟!! ⛈ پس از انجام مراسم در سه روز، اشک آسمان بر زمین هم چون سیل باریدن گرفت، به عنوان خبری مهم در همه جا پخش شد، من خودم چند نفر از آن هایی را که در آن نماز شرکت داشتند، دیده ام و از زبان آنان داستان را شنیده ام، بر سنگ مزار او در مسجد بالای سر حرم (علیها السلام) این واقعه را ثبت کرده اند، تا همه بدانند که «نماز» این دستور مهم الهی قدرت حل بسیاری از مشکلات را دارد، چه اگر نداشت خدای متعال امر نمی فرمود: 🔅«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» [۱]. 🔅از صبر و یاری بخواهید. 📚 پی نوشت ها: [۱]. بقره (۲)، آیه ۴۵. 📚 عرفان اسلامی، ۵/ ۱۲۶. 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
📜 جواب (عج) به چهل مسئله مشکل در خردسالی! 📖 تفسیر زیبای آیه «کهیعص» توسط حضرت 👳🏻‍♂️ حکایت نماید: 📜 روزی متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشکل را طرح و تنظیم نمودم تا از سرور و مولایم حضرت ابو محمّد (صلوات اللَّه علیه) پاسخ آن ها را دریافت نمایم. 🐫🐪 از شهر به همراه بعضی دوستان حرکت کردیم، هنگامی که وارد شهر سامراء شدیم به سوی منزل آن حضرت روانه گشته؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم، داخل منزل رفتیم. 👣👣 همین که وارد شدیم، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و کودکی خردسال را - که چون ستاره مشتری می درخشید - روی زانوی خود نشانیده بود. 🌷 امام عسکری (علیه السلام) به ما اشاره نمود که جلو بیائید و در نزدیکی ما بنشینید. 👣👣 پس طبق فرمان حضرت، جلو رفتیم و نشستیم و سپس مسائل خود را به طور کلّی مطرح کردیم. 🌷 امام حسن عسکری (صلوات اللَّه علیه) پس از شنیدن سخنان و مسائل ما، اشاره به کودک نمود و اظهار داشت: 🔅ای فرزندم! جواب خود را بیان کن! 🌹 پس ناگهان، آن کودک لب به سخن گشود و تمامی سؤال های ما را یکی پس از دیگری جواب کافی داد! ⁉️ و بعضی سؤال ها را پیش از آن که مطرح کنیم، خود کودک مطرح می نمود و جواب آن را می داد، به طوری که همه ما مبهوت و متحیّر گشتیم که این کودک خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت کافی دارد و با بیان شیوا تمامی سؤال های ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع می نماید؟! 🌷 پس از آن، امام حسن عسکری (صلوات اللَّه علیه) متوجّه من شد و فرمود: ❓ای سعد بن عبداللّه! برای چه از قم به این جا آمده ای؟ 👳🏻‍♂️ عرضه داشتم: ✋🏻 یابن رسول اللّه! چون عشق و دیدار شما را داشتم، بدین جا آمده ام. ❓حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائی را که تهیّه و تنظیم نموده بودی، چه شد؟ 👳🏻‍♂️ پاسخ دادم: آماده و موجود می باشد. 🌷 فرمود: از فرزندم و نور چشمم (علیه السلام) آنچه می خواهی سؤال کن! 📜و من بعضی از سؤال های باقی مانده را مطرح کردم، از آن جمله عرضه داشتم: 👳🏻‍♂️ یابن رسول اللَّه! تأویل و تفسیر «کهیعص» چیست؟ 🌹کودک در حالی که روی زانوی پدر نشسته بود، فرمود: 🔅این حروف، رموز و اخبار غیبی الهی است که خداوند متعال در رابطه با پیغمبر (علیه السلام) بیان نموده است؛ چون زکریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامی خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید. ⚜️ لذا (علیه السلام) نازل شد و آن اسامی مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زکریّا (علیه السلام) یادی از آن اسامی «محمّد، علیّ، فاطمه، حسن، حسین علیهم السلام» می کرد، هر نوع مشکل و ناراحتی که داشت، حلّ و بر طرف می گردید. 💔 امّا هرگاه نام حسین (علیه السلام) بر زبان جاری می نمود و به یاد آن حضرت می افتاد، غم و اندوه فراوانی بر او عارض می شد؛ و افسرده خاطر می گردید. 🌄 پس روزی اظهار داشت: ⁉️خداوندا! علّت چیست که هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور می شوم، دلم آرام می گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد می کنم محزون گردیده و در چشمانم اشک حلقه می زند؟! ⚜️ خداوند متعال « » را در جواب حضرت زکریّا (علیه السلام) برایش فرستاد؛ و تمامی اخبار و جریاناتی را که بر (علیه السلام) مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز کلّی برایش بیان نمود: 🔅«کاف» یعنی؛ کربلاء و حوادث آن، 🔅«هاء» اشاره به هلاکت و شهادت اهل بیت (سلام اللّه علیهم)، 🔅«یاء» یزید - بن معاویه است - که بر امام حسین (علیه السلام) ظلم نمود، 🔅«عین» اشاره به عطش و تشنگی آن حضرت و اصحاب می باشد؛ 🔅و «صاد» صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود. 🌹 سپس آن کودک در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: 🔅چون حضرت زکریّا (علیه السلام) این خبر را - از فرشته الهی یعنی؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زاری می کرد. 🗓️ و در پایان افزود: حضرت پیغمبر و امام حسین (علیهماالسلام) هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگی به دنیا آمدند. 📚 منابع: 📗 إکمال الدّین، ص ۴۵۲، ح ۲۱ 📕 إرشادالقلوب دیلمی، ص ۴۲۲. 📚 احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۵۲۳، ح ۳۴۱. 📚 بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۷۸ - ۸۸. 🖊 داستان بسیار طولانی است، به قطعاتی از آن بسنده گردید. 📕 چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)، عبداللّه صالحی. 🤲🏻 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت (س) - {۳} 🤲🏻 به ائمه اطهار(ع) و اولیاء خدا، دارای نتائج فراوان است که در اینجا به ذکر دو نمونه از نتیجه توسّل به حضرت معصومه(ع) می پردازیم: 1️⃣ شخصی بنام «میرزا اسداللَّه» از خدّام آستان مقدس (ع) بود، وی در قسمت پا دچار درد «شقاقلوس» (یک نوع بیماری که موجب بی حسی و فلجی پا می شود) شد، پزشکان وقت، از معالجه آن عاجز شده و او را جواب کردند، و به اتفاق، رأی دادند که باید پای او قطع شود. 🕌 او یک روز قبل از موعد قطع پا، تصمیم گرفت شب را در کنار مرقد شریف حضرت معصومه (ع) بسر برده و متوسّل گردد. 🌌 آن شب فرا رسید، آخرهای شب که درهای حرم را می بندند، شخصی بنام مبارک او را حمل کرده و به حرم برد، او خود را به پای ضریح رساند و مخلصانه با سوز و گداز خاصّی متوسّل به حضرت معصومه (ع) شد و از آن حضرت خواست که از خدا بخواهد تا او شفا یابد. 👣 نزدیک صبح، هنوز هوا روشن نشده بود، پشت درآمد و فریاد زد در را باز کنید، من شفا یافتم. 🧔🏻 در را باز کردند، دیدند بسیار خوشحال است و شفا یافته و جریان شفای خود را چنین شرح داد: 🤲🏻 «در حرم پس از راز و نیاز خوابم برد، در عالم خواب دیدم بانوی بزرگواری نزدم آمد و پس از احوالپرسی، گوشه ای از مقنعه خود را چندین بار به پای من مالید و فرمود: تو یافتی!» 🧔🏻 گفتم: شما کیستید؟ 🌹فرمود: «آیا مرا نمی شناسی با این که از خدّام حرم من هستی؟ من فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) می باشم». 2️⃣ نیز نقل شده: در زمان مرجعیت (حدود ۵۰ سال قبل) شخصی که بسیاری از مردم او را دیده بودند قسمت پائین بدنش، فلج شده بود، برای درمان خود به هر جا رفته بود نتیجه نگرفته بود، تا این که در قم به حرم حضرت معصومه(ع) رفته و متوسل گردید، در یکی از شبهای ماه رمضان صدای نقارخانه (که در آن زمان در جوار حرم حضرت معصومه وجود داشت) بلند شد، علت پرسیدند، اعلام شد که حضرت معصومه(ع) فلان شخص را که از ناحیه پا فلج شده بود، شفا داده به گونه ای که او اصلاً احساس درد پا نمی کند. 📚 داستان دوستان، جلد ۲، محمد محمدی اشتهاردی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕌 حضور امام زادگان در ایران 🌙 به مناسبت ۵ ذی القعده روز تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه 🐪🐫 ورود (علیه السلام) به خراسان، حرکت گروهی سادات و شیعیان را به ایران در پی داشت. علویان از موقعیت به وجود آمده برای امام رضا (علیه السلام) در حکومت مأمون استفاده کردند و به صورت گروهی راهی ایران شدند. آنان به شوق دیدار با امام رضا (علیه السلام) از مدینه به سوی مرو می رفتند که در میانه راه شمار زیادی از علاقه مندان امام رضا (علیه السلام) نیز به آنان می پیوستند. شمار این گروه وقتی به دروازه شیراز نزدیک می شد، به چند هزار نفر می رسید. 🏇 مأمون که از فروپاشی حکومتش می ترسید، به حاکم فارس دستور داد از ورود آنان جلوگیری کند. ⚔️ رهبری کاروان با احمد بن موسی (علیه السلام) ( ) و محمد بن موسی (علیه السلام) بود. آنان پس از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت در امان باشند. 🕌 به همین دلیل گفته می شود بیشتر امامزادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون شده اند، جزء همان قافله هستند.[۱] مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق می ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهلبیت پیامبر (پیروان شیعه سیاسی) به گسترش تشیع انجامید. 🕌 در این میان، حضور علی بن محمد باقر (علیه السلام) [مقاتل الطالبین، ابوفرج اصفهانی، ص ۳۱۱] را نباید نادیده گرفت که پیش از ورود امام رضا(علیه السلام) به ایران، برای ارشاد مردم به منطقه فین کاشان آمده بود. همین مسأله دلیل آن است که در آن زمان، مردم این منطقه هوادار خاندان رسالت بوده اند. در تواریخ آمده است که ۶ هزار نفر از مردم و حومه به استقبال این امامزاده بزرگوار رفتند. هم چنین با استقرار ایشان در آنجا، مردم و کاشان و روستاهای اطراف در نماز جمعه ایشان شرکت می کردند. 🏰 این موقعیّت ممتاز علی بن محمد سبب شد حکومت وقت، دستور قتل ایشان را صادر کند.[۲] امروزه شیعیان، مراسم را در دوّم مهر ماه هر سال، به یاد ایام شهادت آن بزرگوار برگزار می کنند. 📚 پی نوشت ها: ۱. شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، ج ۱، ص‌ ۱۳۰. ۲. شرح زندگانی و شهادت علی بن باقر، آیت الله مدنی کاشانی، ج ۶، صص ۲۷، ۳۰ و ۳۵ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
💚 مردان سبز پوش* 🥀 چه روزهايي بر تاريخ گذشت، ورود و عطر افشاني اش نقطه عطفي در تاريخ اين شهر بود و رفتنش غمبارترين روز را براي قم به ارمغان آورده است. ⛏ آل سعد سردابي در ملك موسي بن خزرج حفر كردند تا پيكر محبوبه خدا را در آن دفن كند. مقدمات تدفين آماده شده بود. 💧زنان متقي و پارسا گل برگهاي پيكر معصومه (س) را به اشك چشم غسل دادند و آماده بودند تا پيكر بانو را بر شانه هايشان تا بي كران افق تشييع نمايند. 🥀 چه سخت است خدايا! پيكر پاك يك گل در ميان خاك پنهان گردد. چه سخت است وقتي كه بادهاي زرد گلبرگ هاي نوشكفته گلي را پرپر كنند. چه سخت است با خاندان آفتاب همنشين بودن و پس از مدت كوتاهي دل كندن از اين همه روشنايي. ❤️‍🔥 چه سخت است خدايا! چه سخت است. 🌹هر وقت عطر نمازش در آسمان شهر مي پيچد، شميم قنوتهاي زهراي مرضيه و نسيم مظلوميت زينب عليهماالسلام بر شهر وزيدن مي گرفت و حالا بار ديگر شهر در روزمرگي خود غوطه ور است. 🦋 آه كه چقدر احساس تنهايي مي كنيم معصومه (س) يك دنيا صفات پاك و پسنديده بود كه همه را از پدر و برادرش آموخته بود و هم اكنون اين تنديس سلوك است كه به سمت خدا سفر مي كند. 🌸 پيش از اينكه جمعيت سوگوار برسند قاصدكها خود را به قبر بانو سپرده بودند و با خاك نجوا مي كردند و عطر خاك را به حافظه خود مي سپردند و اشك چشمان خود را با خاك بستر عروج بانو مي گرفتند. 🌌 ستاره ها مات و مبهوت به قبر مي نگرند و منتظرند تا آخرين نگاههاي خود را وقف بانوي خوبي ها نمايند. ⚰ جمعيت از راه مي رسد تا پيكر محبوبه را به سرداب برند و به خاك بسپارند... اما چه كسي؟ چه كسي توان اين خاك سپاري را دارد؟! 👁 سئوالي بود كه در تمام چشمها جرقه مي زد... 🏇🏇 صداي گامهاي سواراني از دور به گوش مي رسد... - دست نگهداريد دو سوار نقاب پوش به اين سمت مي آيند! 🦋 نگاههاي نگران به سمت ديگر كشانده مي شوند دو سوار مي آيند با قامتي رشيد استوار و با صلابت از اسبها به پايين مي آيند بر بانو نماز مي گذارند پروانه ها هم به آنها اقتدا مي كنند و بانو را به قبر مي سپارند. 👥👥 مردم همچنان مبهوت در حضور نوراني مردان سبز پوشند كه سوار بر اسب در انتهاي افق محو مي شوند؛ گويي زمان از حركت ايستاده بود وقتي مردان سبزپوش به خاكسپاري بانو مشغول بودند. هق هق گريه قاصدكها و مبهم خواندن فاتحه به گوش مي رسيد. ❓آه آن گرد خاكستري كه روي قبر بانو باقي مانده چيست؟ 🦋 آري بالهاي سوخته پروانه هاست و امروز آنها هم سوختند. هم جامه دريدند و هم خاكسترشان را باد با خود تا جوار حضرت او برد... 📗 گل موسي، حامد حجتي * برای كسانی كه با سیره ائمه آشنایی دارند، تردیدی ندارند كه آن دو نفر وجود مقدس امام هشتم و نور دیده اش جوادالأئمه بوده اند، كه برای شركت در مراسم كفن و دفن (سلام الله علیها) به اعجاز امامت از خراسان و مدینه ـ با طی الأرض ـ به این سرزمین تشریف فرما شده بودند. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq