📌 #رئیسجمهور_مردم
گورچو
همه توی آشپزخانهی مسجد با لبخند مشغول کار بودند جوری که انگار دارند مهمترین کار دنیا را انجام میدهند صدای همهمه بلند بود
- یه کاردی به من بدِن، ازون تیزا...
چند نفر خیار شور خرد میکردند؛ آن یکی نخود فرنگی میشست؛ فاطمه هم مدام راه میرفت و هر چیز که دیگران میخواستند برایشان میآورد؛ جوری که انگار دارد میرود مرز، افتتاح سد! انگار میرود خانهی پیرزنی روستایی که مشکلاتش را حل کند!
- کل ربابه میگه بیشتر سیب زمینی میخوا
- ها به خدا، کم میایه، گوش به حرف بکنِن، مردم گشنه از سر سفره پا میشن
لبخند از روی لب همه رفت، فاطمه گفت: «الان زنگ میزنم ببینم کسی کرمون هست برامون سیب زمینی بخره»
و یک گوشه نشست تلفنش که تمام شد ازش پرسیدم: «حالا چی شد یهو تصمیم گرفتی امشب برنامه بگیری تو مسجد؟»
یک لحظه نگرانیاش را فراموش کرد و گفت: «هِچی نِگو! ما که خودمون به رئیسی رای دادیم ولی این آخریا چند باری پشت سِرش حرف زدم. گفتم معلوم نیس چیکار میکنه حتما بیکار نشسته سر جاش! شوهرم گفت بفرما دیدی! حالا میخوای چکار کنی؟ این همه پشت سرش حرف زدی. منم دیدم نمیتونم برم تشییع، دیدم همه تو گورچو ناراحتن و هیشکی نمیتونه بره، دیگه تصمیم گرفتم پول جمع کنم. شده با یه الویه براش تو گورچو مراسم بگیرم»
دوباره نگران شد و گفت: «دلم میخواست با آبرو برگزار بشه، همه سیر اَ پا سفرهها پا شن، اما… نشد؛ فقط رئیسی باید…»
یکهو یک روحانی با عبای آویزان و عمامهی کج، با دو تا پلاستیکِ بزرگِ پر از سیب زمینی از در آمد. انگار دارد از وسط سیل میآید و برایش مهم نیست که تا زانویش گلی شده...
گورچو: روستایی در کرمان
اکبرپور
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #کرمان #گورچو
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
شارژ نذری
توی ایستگاه اتوبوس نشسته بودم. مدام خبرهای سقوط بالگرد رئیسجمهور را نگاه میکردم. دلم شور میزد. خانمی با دختر بچهاش رسید. دو تا کارت اتوبوسش را داد به مسئول باجه ایستگاه: «میشه ببینین چه قدر شارژ داره؟» متوجه شدم پول ندارد کارتش را شارژ کند. برایش حساب کردم و گفتم:
- برای رئیسجمهور و همراهاشون صلوات نذر کنین!
یکشنبه | ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
دکور
خادمان امام رضا علیه السلام برای روز میلاد دعوت بودند. و من مسئول بستن دکور...
هر چه تلاش کردم دکور برنامه کامل نشد. به خود گفتم: «فردا میام تکمیلش میکنم.»
نمیدانستم باید دکور روز میلاد مشکی و قرمز شود
با قابی از شهید جمهور در مضجع شریف امام غریب.
زهرا امیری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #یزد
یزد قهرمان
@yazde_ghahraman
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
ای که مرا خواندهای، راه نشانم بده!
کنار جاده ایستاده بودم و ماشینها را به سمت موکب هدایت میکردم. چششم افتاد به چند نوجوان ده دوازده ساله که با کولهپشتی داشتند میآمدند. یکیشان با خنده و لهجه سبزواری گفت: «ما دِرِم از مشهد میِم. آخ خدا! خیلی خَستَه رِفتِه یِما» خندیدم و فرستادمشان سمت موکبها تا چای و شربتی بخورند و خستگی در کنند. فکر کنم به عشق شهید جمهور، چند کیلومتری پیاده آمده بودند.
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
چهار پرده از مواجهه یک خبرنگار با یک رئیسجمهور
پرده اول: رئیسی را نه میشناختم، نه دیده بودم. اولین بار صدایش را بعد از لحظه تحویل سال توی حرم شنیدم، پیش خودم گفتم عجب آدم اهل دلی است.
پرده دوم: سال ۹۶، دومین مواجهه جدیام با رئیسی بود. وقتي کاندیدای ریاست جمهوری شد. توی مناظرهها وقتی گفتند روزه گرفته تا حرف نابجا نزند، برایم جالب بود.
پرده سوم: پارسال قرار بود جایزه مصطفی اصفهان برگزار شود. اصفهانی ها اصرار داشتند پای رئیس جمهور را به این بهانه به اصفهان باز کنند و در نهایت قرار شد برای افتتاحیه، رئیسی بیاید اصفهان. گیر و بندهای تیمهای محافظت اصفهان و تهران آزاردهنده بود و عجیب و غریب. اما بیشتر فحشش طبق معمول میرسید به شخص رئیس جمهور. با هزار بدبختی خبرنگارها وارد سالن اجلاس شدند. آن شب برخی از مردم و اساتید دانشگاه هم دعوت بودند. ولی جز خبرنگارها، کسی اجازه ورود گوشی و وسایلش را نداشت. نگاه حسرتشان به ما که با گوشی آماده پوشش خبری بودیم، رویمان سنگینی میکرد. خانمی بغل دستم گفت: ببخشید کاغذ و قلم دارید؟ بلهای گفتم و در جواب نگاه پرسشگرم گفت: میخواهم برای رئیس جمهور نامه بنویسم. توی دلم گفتم چه دل خجستهای داری!
بعد از چند دقیقه جایم را عوض کردم و رفتم ته سالن، جایگاه رسانه. آنجا بهتر میشد اخبار جایزه را پوشش داد. نمیدانم آن خانم نامهاش را رساند دست رئیس جمهور یا نه!
چند ساعتی طول کشید تا رئیس جمهور بیاید. اول همه فکر میکردند از دری که سمت سن است وارد میشود ولی از در انتهایی سالن وارد شد. تابحال رئیس جمهور مملکت را از نزدیک ندیده بودم. حتی اولش یادم رفت از روی صندلی بلند شوم. قلبم به تپش افتاده بود. رئیسی پشت میکروفون ایستاد و شروع به سخنرانی کرد. این اولین پوشش خبریام از رئیس جمهور بود. به نظرم نسبت به دو سه سال قبلش ادبیات ژورنالیستیاش بهتر شده بود. (در پاسخ به یکی از خبرنگارها که میگفت حسن روحانی خیلی ژورنالیستی حرف میزند و تیم رسانه قوی دارد)
پرده چهارم: برای سفر استانی ریاست جمهوری، شانس آوردم که نرفتم پوشش خبری. همه بچهها از شدت کار، آخر شب تقریبا رو به موت بودند. تا نصف شب توی خبرگزاری کار میکردند چیزی که بیسابقه بود.
فائزه سراجان
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #اصفهان
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
ما از دهنو اومدیم
بخاطر مشکلی مجبور شدم زودتر مراسم را ترک کنم. گوشهای منتظر تاکسی اینترنتی ایستادم. در حال و هوای نگاه و واکنشهای مردمی بودم که مینیبوسی جلوی پایم ترمز زد. انگار منتظر بود. اما کسی جز من آنجا نبود. چند ثانیه بعد چند نفری از خانمها به سمت ماشین آمدند. برایم سوال شد؛
- خانم کجا میرید؟
- ما از دهنو اومدیم.
عجله داشتند و رفتند. روایت دوکلمهای،
این موقع شب و دهنو...
دقیقا یاد مصاحبههایم افتادم.
خانمها تعریف میکردند: «با خانمهای آبشاهی جمع میشدیم و با ماشین کرایهای میرفتیم شهر، مسجد حظیره، تظاهرات.» یا از بعدترها تعریف میکردند: «از آبشاهی تعدادی خانم جمع میشدیم و میرفتیم قلعه خیرآباد برای کمک به جبهه.»
اینجاست که تاریخ تکرار میشود.
زهرا عبدشاهی
چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | #یزد
یزد قهرمان
@yazde_ghahraman
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
دستفرمانِ شهدا
همیشه توی دنده عقب رفتن گیر داشتم. حالا من مانده بودم و یک کوچه تنگ و وسایلی که باید به «روضه مقاومت» میرساندم. دل را زدم به دریا و فرمان را تنظیم کردم و از کوچه زدم بیرون. باورم نمیشد به راحتی بیرون آمده باشم.
صندوق را زدم بالا و وسایل را گذاشتم توی حیاط مسجد. توی دلم گفتم: «حالا چه طور بلندگوی سنگین را بردارم؟» یک دفعه آقایی از دور گفت: «خانم کمک نمیخواین؟»
انگار فرمان دست خود شهدا بود.
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
دلت قرص
از نگاهش و آهی که میکشید، متوجه شدم که چقدر دلش هوای رفتن و شرکت در مراسم تشییع و تدفین شهید رئیسی عزیز را دارد. بهش گفتم: «میخوای بری؟» گفت: «خییلی، ولی حیف که نمیشه، تو با چهار تا بچه و شرایطی که الان داریم رو نمیتونم تنها بذارم» یک لحظه هم تردید نکردم، دلش را قرص کردم که بچهها و کارها با من، ازش خواستم در حقم دعا کند و سلامم را به امام رضا علیهالسلام برساند؛ همینطور به شهید رئیسی، خیلی خوشحال شد و عازم مشهد شد. با خودم گفتم برای بزرگداشت یک رئیس جمهور خستگی ناپذیر، تحمل این سختیها، یک وظیفه کوچک است. الهی که قبول کنند از ما.
فاطمه فرهیخته
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #یزد
یزد قهرمان
@yazde_ghahraman
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
یکی از ما
توی ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم و گوشی به دست کانالهای مجازی را نگاه میکردم. یکی، هر دقیقه از حادثه خبر میفرستاد؛ یکی از خدمات آقای رئیسی میگفت؛ یکی ختم قرآن و صلوات گرفته بود؛ هر لحظه به حیرتم اضافه میشد. بهت زده بودم که خانمی با دختر خردسالش کنار من ایستاد و پرسید: «فردا همه جا تعطیله؟» گفتم: «نه عزای عمومیه، اما تعطیل نیست.»
اشک توی چشمش حلقه زد و گفت: «شوهرم از وقتی این خبرو شنیده، توی حیاط نشسته و زارزار گریه میکنه، هر کاری کردم نتونستم آرومش کنم. انصافا که آقای رئیسی اهل کار بود. یکی بود از جنس خودمون.»
اعظم خدادادی
دوشنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | #مرکزی #اراک
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
کارتِ خالی
دکتر گفته بود استراحت کنم اما نمیشد. گروه مادرانه سبزوار، خیابان شریعتمداری مراسم گرفته بود. عصر رفتم دنبال رفیقم. جلوی یک شیرینی فروشی ترمز زدم. کارت را دادم دست خواهرم و گفتم: «یه بسته میکادو بخر!»
پیامک برداشت آمد: باقی مانده، سه هزار تومان.
به شریعتمداری که رسیدم، جای پارک نبود. رفتم پارکینگ شهرداری. مسئول پارکینگ گفت:
- صد و پنجاه تومن بدهی دارین. باید کارت پارک رو دویست تومن شارژ کنید.
زنگ زدم شوهرم. داشتم برایش توضیح میدادم که مسئول پارکینگ گفت:
- ببخشید خانم، این میکادو برای آقای رئیسیه؟
- بله.
- فعلا نیازی نیست پولی پرداخت کنید. فقط اگه میشه چند تا پوستر بیارین برام تا بچسبونم به اتاقک اینجا.
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
اینجا نجفآباد است
اینجا نجفآباد است.
دیار احمد کاظمی و محسن حججی
دیروز دوباره خاطره محرم ۹۶ زنده شد.
محسن حججی انگاری با همان تن بیسرش آمده بود استقبال محسن دریانوش
م. اسحاقیان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #اصفهان #نجفآباد بلوار آیتالله طالقانی
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روحانی واعظ خوشگِل متواضع کوچهی ما
آقای رئیسی را فقط چند بار، ایّام انتخابات ۱۴۰۰، در استودیوهای صدا و سیما دیده بودم. ولی طبیعتاً بسیاری از ما مشهدیها، هر کدام به نحوی، پیش از دههی نود، ایشان را میشناختهایم؛
حدوداً ۲۲ سال قبل، در خیابان ابوذر غفاری محلهی احمدآباد مشهد، حاج آقای رئیسی، تقریباً ماهی یکبار، سخنران همسایهی روبهرویی ما بودند؛ ماهی یکبار، یکشنبهها.
یکبار هم مهمان منزل ما شدند؛ یک صبح یکشنبه که من مدرسه بودم و بینصیب ماندم از سخنرانی ایشان.
روضههای خانگی و سخنرانیهای خانگی در مشهد، در اکثر موارد، با روحانیون تراز حاج آقای رئیسی برگزار نمیشد، امّا همسایهی ما تأکید داشتند که حاج آقا علی رغم مشغلههای سنگین، بسیار علاقهمندند تا در محافلی اینچنینی، لااقل ماهی یکبار حاضر شوند و برای مردم عادی محلههای قدیمی مشهد، سخنرانی کنند و این جلسات وعظ را از نظر تربیتی و معنوی، بسیار مؤثّر و پربرکت میدانند.
سیدالشهدای خدمت، روزگار روحانیتش هم جنسی بسیار صمیمی و دوستداشتنی داشت و زمین تا آسمان، گِلش توفیر میکرد با بعضی گروههای قدرتطلب سیاسی مشهد و دغدغهی طلبکیاش، همروح بود با ذات طلبگی، یعنی خدمترسانی به روح مردم.
شهید ابراهیم رئیسی، نان دلش را میخورد و مزد گِلش را هم گرفت؛
خوشگِل بود و خوشدل.
احسان رستگار
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
رعیس جمبور
اسمش سحر بود. با دخترخالهاش در مراسم بیت العباس شرکت کرده بود.
گوشهای از مراسم نشسته بود و چند دقیقهای با گوشی چیزی را تایپ میکرد.
یکهو نگاهی به دختر خالهاش انداخت و گفت: «فاطمه رعیس جنبوری درسته؟»
فاطمه لبخندی زد و گفت: «نه بزار با هم درستش کنیم.»
از قبل مرا میشناخت. با لبخندی صفحهی گوشی را نشانم داد.
فرصت را غنیمت شمردم و عکسی گرفتم.
نوشته بود: «سلام رعیس جنبوری ایران. دلم براتون تنگ شده. عشق دنیا هستی. واسهی همیشه خدانگهدارتون. خیلی دوستون دارم.»
برایم جالب بود. دختر ۸، ۹ سالهای دلتنگ شود.
آن هم دلتنگ رئیس جمهوی که او را عمو ابراهیم خطاب میکرد.
زهرا عبدشاهی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #یزد
یزد قهرمان
@yazde_ghahraman
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
یک روز بدون رهبر.m4a
6.26M
📌 #پانزده_خرداد
یک روز بدون رهبر
آیا فقط مردم ورامین و قم، نیمه خرداد ۴۲ قیام کردند؟
بشنوید از قیام مردم شیراز، علمای زندانی شده و نمازی که امام به امامت آیتالله محلاتی خواند.
خرداد ۱۴۰۳ | #فارس #شیراز
حافظه، حسینیه هنر شیراز
@hafezeh_shz
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
بیتکلف مثل سید
سال ۹۶ رفته بودم زیارت. دور ضریح نسبتا شلوغ بود. یک دفعه چشمم به چهره آشنایی افتاد. بی هیچ تکلفی ایستاده بود و زیارت میکرد. قدم جلو گذاشتم. خیال کردم مانعم میشوند، ولی کسی کار نداشت. رفتم دست دادم و شانهاش را بوسیدم. حالا خوشحالم حداقل یک شهید را قبل از شهادت زیارت کردم و بهش رای دادهام.
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
انگشترهای قصهدار
هر کس که به این جهان وارد شود و بتواند بگوید چه خبر است؛ نالهی درد، سر میدهد و اشک میریزد. به جنون دچار میشود و چشمهایش شبیه نگاه نیچه بغضدار میشود. در این میان وقتی تمام کمپانیهای فیلمسازی دنیا جمع شده است، وقتی هالیوود و برادران وارنر و پارامونت و دیزنی هرچه میسازند باید یکراست دید و از یاد برد، ایران و فقط ایران تنها نقطهی دنیاست که بزرگترین کمپانی فیلمسازی دنیا را راه انداخته است. کمپانی که بازیگرانش از بیسواد و کارگر و دکتر و مهندس تا وزیر و وکیل و رئیس جمهور همه قصهدار میشوند. میآیند و دیالوگهای طولانی را یکی پس از دیگری ادا میکنند. در اینجا فیلمنامهنویس و کارگردان همهی بازیگران جویای نقش را وارد قصه میکند. به تعداد آنها سناریو مینویسد و هر کس را نقش اول داستان خودش میکند. یکی را ساعت ۱:۲۰ همچون نگین انگشتر سلیمان، عزیز عالم میکند و نگین انگشتر دیگری را در سرسبزیهای غربی ایران فرود میآورد، از قضا جایی است که سالها پیش بازیگر سبزپوشی به نام احمد کاظمی را نیز به داستانیترین نحو ممکن فرود آورد. اما قبل از فرود، پروازی در میان است. هوا نیز طوفانی است و امکان جست و جو وجود ندارد. تکنولوژیها در تعجب ماندهاند و از سیستم هوش مصنوعیشان میپرسند این دیگر چیست و چرا نمیشود. چرا آنقدر به درد نخور شدهایم؟ شب و روز از هم گلایه دارند و حتی سیگنالهای رادیویی برای آنکه بیکار ننیشنند حتی صداهایی که از ذهن ساکنان قصه بیرون نیامده است را هم منتقل میکنند. قصه در شرایط بحرانی قرار دارد. او سالم فرود میآید؟
کارگردان کات میدهد ساعت ۸ صبح است صدایی شنیده میشود:
رئیس جمهور شهید
دست کارگردان برایم رو میشود: سناریو شهید بوده است. تنها سناریویی که نقش اولش میتواند هر شغلی داشته باشد. حتی رئیس جمهور باشد.
زینب قربانی | دانشآموز پایه دوازدهم
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #اصفهان
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
موکبِ همسایه
موکبشان دورترین و کوچیکترین موکب مراسم تشییع رئیسجمهور بود. آنچنان خبری هم از غذا و نوشیدنی و باند نبود؛ اما میخواستند توی این مراسم جایی داشته باشند. برای همین یک نفرشان گفت: «آقای رئیسی خیلی هوامونو داشت. این کمترین کاری بود که میتونستیم انجام بدیم.»
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار موکب افغانستانیها
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا