eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از کودکی جز غم تو ای خواهر ندیدی جز محنت و داغ و بلا دیگر ندیدی ای خواهرم درد تو پایانی ندارد توکه هنوز آلاله را پرپر ندیدی ای زینبم با من بگو این روز آخر تو راستی خون روی میخ در ندیدی؟ این صحنه را هم دیده باشی بازهم شکر در کوچه سیلی خوردن مادر ندیدی این تشت پر از لخته و خون جگر هست گریه مکن اینجا که تشت زر ندیدی بگذار اشکت را برای تلّ و گودال اینجا که تو خنجر روی حنجر ندیدی سربسته می‌گویم، بگو با سر بریده گریه مکن توکه مرا بی سر ندیدی @raziolhossein
گرچه بعد از غم تو طی شده دورانی چند ما ندیدیم درین شهر رفیقانی چند شهر من نان مرا خورد و نمک‌گیر نشد هیچکس مثل من از زندگی اش سیر نشد حق مارا سر هر قصه که میشد خوردند قاتل مادر من‌ را روی منبر بردند باخبر نیست درعالم کسی از حال حسن قنفذ از کوچه ما رد شد و خندید به من آن چهل مرد که آتش‌زن جنت بودند در صف اول هر وعده جماعت بودند شیر غرّان جمل بودم و تاوان دادم سالها قبل درآن کوچه بد جان‌ دادم سوختن چاره ی این خسته ی غم پرور بود از عسل آتش این زهر گواراتر بود مادرم از دل آزرده ی من باخبر است مرگ از دیدن قنفذ به خدا خوب‌تر است مثل آن پهلوی زخمی گرفتار شده جگر پاره ی من پاره ی مسمار شده کاش ثانی عوض فاطمه من‌ را میزد جای مادر لگدش را به تن ما میزد کاش میشد که به بالای سرم شب برسد خبر طشت مبادا که به زینب برسد چشم من تا دم مرگ است به دنبال حسین روضه طشت کجا روضه گودال حسین؟! @raziolhossein
شادم که بند بند دلم پاره میشود این دل رها ز داغ جگر خواره میشود زهر آمد از دلم غم زهرا برون کند گاهی به زخم زخم دگر چاره میشود از زهر مهلکی جگرم پاره پاره شد کان را به سنگ اگر بزنی پاره میشود یارب به جز محبت و خوبی ز من چه دید آن همسری که قاتل و مکاره میشود با نرم تر از آب دلی چون دل حسن قلبی چگونه سخت تر از خاره میشود باور نکن ز قتل حسن خصم شد خلاص از نو به فکر ظلم دگر باره میشود از تیر خوردن تن من در کفن عدو بر بام رفته سرخوش نظاره میشود از تیرهای فتنه ی فتانه ای تنم خونین کفن ز خصم ستمکاره میشود خواهند اگر به جنب نبی مدفنم شود دشمن به جنگ' دست به غداره میشود بر روی دوش هاشمیان هر طرف روان این پیکر من است که آواره میشود هر مرثیت به رنگ غزل درنیآمده است مرثیت "یتیم" غزلواره میشود @raziolhossein
طایر قدسم و بشکسته زکین بال و پرم آسمان سوخته از آه و سرشک بصرم من جگر پاره‌ی زهرا و علی هستم و آه به همین جرم شده پاره تمام جگرم با همه غربت خود فاطمه را داشت علی حق گواه است که مظلوم ترم از پدرم یار بی مهر مرا قاتل و خانه مقتل زده از زهر جفا بر دل و بر جان شررم مجلس صلح به پا کرد عدو سرخ شدم قاتل فاطمه را روبروی خود نگرم سالیان است که بگذشته از آن وقعه ولی صحنه‌ی کوچه و سیلی نرود از نظرم تیرها بر بدنم خورد ولیکن یادِ سینه‌ی فاطمه و خونِ روی میخ درم گیسویم گشت سپید از غم زهرا امّا از جفا چنگ نخورده‌ست دگر موی سرم @raziolhossein
مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید خانه را بَهرِ عزای حسن آماده کنید بر نیاید دگر از دست طبیبان کاری کارم از کار گذشته کفن آماده کنید مخفی از زینب و طفلان حرم تابوتی بهر تشییع غریب وطن آماده کنید تا تنم جای بگیرد به جوار زهرا بروید و به بقیع قبر من آماده است چشم پوشید ز من مادر من منتظر است تیرباران شدن این بدن آماده کنید @raziolhossein
مجموعه‌ی‌خِصال علی میشود حسن آیینه‌ی زُلال علی میشود حسن دقّت که میکنیم در این یازده امام زیباترین جمال علی میشود حسن "یا مَظهرَ العُلُوِّ"علی هست اگر حسین "یا مَظهرَ الکَمالِ"علی میشود حسن اوج کرامتند تمامی اهل بیت امّا کریم آل علی میشود حسن در اوج آسمان سخاوت بدون شک خورشید بی‌زوال علی میشود حسن قدر مُسلّم است در باب صبر و حِلم واضح‌ترین مِثال علی میشود حسن هم وارث شکوه بِلا مِثل مصطفی هم وارث جلال علی میشود حسن تعریفِ اِحتشامِ علی چونکه شد حسین توصیفِ اعتدالِ علی میشود حسن بی مِنّت بُراق به معراج می‌رود چون غرق در خیالِ علی میشود حسن مِن‌باب حُسن خاتمه‌ی این غزل حسن صلّ علی محمد و صلّ علی‌ الحسن @raziolhossein
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند، گفت زود سند را بده به من گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد گفتند مست بود و صدایی نمی شنید آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد چادر به پای مادر سادات گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد @raziolhossein
شفاعتی که به ما وجه احسنش برسد بعید نیست به فریاد دشمنش برسد حسن شده ست ، محال است این که غیر خدا کسی به مرتبه ی وصف کردنش برسد نبرد تن به تنی را ندیده میدانی که تیغ دشمن حتی به جوشنش برسد خدا کند که اگر مردی از نفس افتاد به داد بی کسی اش لااقل زنش برسد بناست بعد شهادت شتر سوار جمل جنازه را نگذارد به مدفنش برسد چنان به کینه کمان را کشید سمت کریم که تیرِ خورده به تابوت تا تنش برسد حرم ندارد یعنی هنوز می ترسند از این که دست توسل به دامنش برسد و سال هاست حسن در بقیع منتظر است ضریح مردم ایران به میهنش برسد @raziolhossein
سنگی که به راه اوست زر می‌گردد از نور زبرجدش قمر می‌گردد مسکین برود به خانه اش بی تردید از محضر او کریم بر می‌گردد @raziolhossein
هرگز دلی ز غم چو دل مجتبی نسوخت ور سوخت ز اجنبی دگر از آشنا نسوخت هر گلشنی که سوخت ز باد سموم سوخت از باد نوبهار و نسیم صبا نسوخت چندان دلش ز سرزنش دوستان گداخت کز دشمنان ز هر بد و هر ناسزا نسوخت از هر خسی چو آن گل گلزار معرفت شاخ گلی ز گلشن آل‌عبا نسوخت جز آن یگانه گوهر توحید را کسی ز الماس سوده لعل لب دلربا نسوخت هرگز برادری به عزای برادری در روزگار، چون شه گلگون قبا نسوخت باور مکن دلی که چو قاسم به ناله شد زان ناله پر از شرر وا ابا نسوخت آن دم که سوخت حاصل دوران ز سوز زهر در حیرتم که خرمن گردون چرا نسوخت تا شد روان عالم امکان ز تن روان جنبده‌ای نماند کزین ماجرا نسوخت خاموش شد چراغ دل افروز مجتبی افروخت شعله غم جانسوز مجتبی آیت‌الله @raziolhossein
دارم يقين كه هستی ما را نظر زدند داغ و فراق پَرسه بر اين دور و بر زدند ديدم من آنچه را كه نديده است هيچ كس من را چو شمع ، آتش غم بر جگر زدند در كوچه بود مادر من ، رو به قبله شد ديدن نَفَس نَفَس زدنش ، بيشتر زدند پيراهنش كبود شد از بس كبود بود از بسکه تازيانه به او بی خبر زدند قدّم نمی رسيد كه خود را سپر كُنَم ديدن كه بود مادرِ من بی سپر زدند ای خاک بر سرم ، كه سرش خورد بر زمين هم بی خبر زدند و هم از پشت سر زدند چشمش ميان كوچه نمی ديد كوچه را سيلی به مادرم سرِ هر رهگذر زدند ديدم به راه رفتن او خنده می كنند خنده به پا كِشيدن او چهل نفر زدند اُفتاد با لگد دَر و مادر به زير دَر يك عدّه آمدند لگد روی دَر زدند @raziolhossein
زهر آنگونه اثر کرده به اعضای تنم لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم مَردُم این‌ رسم هواداری پیغمبر بود؟! من جگرگوشه پیغمبر خاتم، حسنم همسرم قاتل من شد به که گویم این غم؟! آری آنگونه غریبم که غریبِ وطنم خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه که برون می شود این لخته خون با سُخنم بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچه غم آنکه یک‌ عمر از آن غُصه نخوابیده، منم تیر بر پیکرِ من می زند امروز عدو هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم درد دارم ولی از داغ برادر گریم من خودم گریه کن کُشته خونین بدنم @raziolhossein
در تاب رفت و طشت به بر خواند و ناله کرد آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح عمریش روزگار همین در پیاله کرد خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر یعنی امامتش به برادر حواله کرد نتوان نوشت قصّهٔ درد دلش تمام ور نَه توان ز غصّه هزاران رساله کرد زینب کشید معجر و آه از جگر کشید کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد هر خواهری که بود روان کرد سیل خون هر دختری که بود پریشان کلاله کرد آه دل از مدینه به هفت آسمان گذشت آن‌روز شد عیان که رسول از جهان گذشت @raziolhossein
دنیا بعد مادرم چه دلگیره روزی صدبار نفس من می گیره شب و روزام همه با عذاب گذشت وسط کوچه مگه یادم میره اونکه این صحنه ها رو دیده منم هنوزم داره می لرزه بدنم در کنار مادرم بودم ولی هی صدا میزد کجایی حسنم پیش من چه بی خبر میزدنش تو آتیش به پشت در میزدنش بخدا یکی و دوتا نبودن من دیدم چهل نفر میزدنش @raziolhossein
به دست های کریمت کرم بدهکار است برای گفتن مدحت قلم بدهکار است در احترام تو باید چه گفت حیرانم که لفظ پیش تو ای محترم بدهکار است به محضرت نرسیده گرفت حاجت را گدا به جود تو چندین قدم بدهکار است شکوه خاتم تو ذکر حسبی الله است به این عبودیتت کعبه هم بدهکار است چهار وارث خود را به کربلا دادی چهار شعر به تو محتشم بدهکار است غریب هستی و دنیا چقدر شرمنده است که پای مرقد تو یک حرم بدهکار است @raziolhossein
سرِ خوان حسن گر می‌رسیدی دگر از این و آن دل می‌بُریدی به غیر از مجتبی هر کس کرم کرد کرم دیدی کریم اما ندیدی #@raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین               🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
این عشق فرق می کند، این عشق دیگر است عشق حسین از همه ی عشق ها سر است او آمده است معنی «کفوا احد» شود او بی بدیل آمده، این سان مقدر است آری حسین آمده، شمشیر برکشد_ هرکس که مدعی است که خیلی دلاور است خورشید از شراره ی داغش جرقه ای است دریا نمی از آن همه چشمِ به خون تر است.. آن غم، همان مصیبت عظمی که بعد او لبخند اگر به لب بنشیند مکدر است می افتد و به سجده می افتند کائنات می ایستد دوباره و الله اکبر است با ذکر او زمین و زمان سینه می زنند عالم همه حسینیه او سراسر است یا با حسین باش و به آزادگی برس یا هرکه بی حسین شد از هیچ کمتر است در من هزار خیمه به آتش کشیده اند صحرای کربلا شده، صحرای محشر است.. @raziolhossein
ای نام تو شعر ناب اباعبدالله ذکر لب بوتراب اباعبدالله از روضه لبالب است هر پژواکش ارباب، رباب، آب... اباعبدالله @raziolhossein
ببین که با اهالی زمین چه می‌کند حسین زمین نه، با تمام عالمین چه می‌کند حسین غمش کنار می‌زند هر آنچه هست فاصله دوباره با محرّمش ببین چه می‌کند حسین چنان علی که بذل کرده در رکوع خود نگین ببین که در سجود با نگین چه می‌کند حسین دلم کباب شد میان روضه، با محبتش درون سینه‌های آتشین چه می‌کند حسین دویده‌ شعله‌ی غمش بدون مرز در جهان کدام لشکر است اینچنین؟ چه می‌کند حسین؟ محرّمش چنین پر از شکوه و اقتدار شد نگاه کن برای اربعین چه می‌کند حسین @raziolhossein
ای تمام اعتقادم ، دوستت دارم حسین حضرت باب المرادم ، دوستت دارم حسین هم در این عالم ، هم آن عالم ، تو تنها می رسی وقت تنهایی به دادم ، دوستت دارم حسین روسیاه و کوچک و بی دست و پا هستم ولی پای تو من ایستادم،  دوستت دارم حسین هر چه هستم ، هر چه آمد بر سرم در روزگار دل به غیر تو ندادم، دوستت دارم حسین زیر خنجر ، غرق خون ، لب تشنه ، زخمی ، آه آه باز هم بودی به یادم دوستت دارم حسین رفت عمر و جان ندادم از غمت واویلتا جان عباست ببخش این سخت جانی ِ مرا @raziolhossein
دَر مِیان آیَد به هَر جا گُفت‌ و گُوی کَربَلا می‌زَنَد پَر، طایِرِ رُوحَم به سُوی کَربَلا نِیستَم دَر هِیچ جا با کَس، سَرِ گُفت و شُنُود جُز دُر آن مَحفِل کِه باشَد، گُفت‌ و گُویِ کَربَلا اِی اَجَل با مَن مُدارا کُن کِه تا آن ‌جا رَسَم بَر دِلَم مَگُذار مانَد آرِزُوی کَربَلا دَر بِهِشت اَست آن‌ کِه دَر کَربُبَلا گِیرَد مَقام کَز جِنان باز اَست، دَرهایی به سُوی کَربَلا آسمان بَر گردِشِ دُورِی، از آن رُو سَرخُوش اَست تا کِه رُوز و شَب نَمایَد، طُوفِ کُوی کَربَلا گر به چِشم دِل بِبینِی زِاَشگِ مَردُم، دَر غَمَش شَطَِّ دِیگر جارّی اَست از خُون به جُویِ کَربَلا چُون‌ کِه با خُونِ حُسین آغِشتِه شُد نَبیوَد غَرِیب کَعبِه گر حَسرَت خورَد بَر آبرُویِ کَربَلا از خُدا خواهَم هَمی فایض شَوَد دَر وَقتِ مَرگ خواب‌گاهِ مَن به خاکِ مُشکَ بُوی کَربَلا @raziolhossein
اسم حرمت آمد و بی‌تاب شدم از شوق زیارت تو بی‌خواب شدم حرف از عطش دیدن شش‌گوشه که شد با یاد لبان خشک تو آب شدم @raziolhossein
کسی که سفره‌ی افلاک را بی وقفه نان میداد چرا با تشنه کامی زیر پای شمر جان میداد به زیر دست و‌ پا روح عبادت دست و پا میزد همان ساعت کسی در لشکر دشمن اذان میداد مناجاتش به مقتل رو‌به پایان بود بی تردید سنان تنها اگر یک لحظه‌ی دیگر امان میداد گمانم این خطا از کارهای قاتلش باشد کجا سلطان عالم پشت  سوی آسمان میداد لگد کوب آن‌چنان شد زیر پای مرکب دشمن نسیمی پیکر او را در آن صحرا تکان  میداد حسینی را که من فهمیده ام حاجت اگر میدید خود انگشتر بدون زخم دست ساربان میداد رها شد  کشته زیر آفتاب داغ آن صحرا کسی که قد و بالایش به زهرا سایه بان میداد سر او را اگر چه برد خولی با خودش کوفه ولی انگشت او تنها مخیم را نشان میداد @raziolhossein
من چگونه بدنت را بگذارم بروم پیکر بی کفنت را بگذارم بروم جان من روی زمین است تحمل نکنم که روی خاک تنت را بگذارم بروم یوسفم پیرهنت رفته به غارت ،زچه رو تن بی پیرهنت را بگذارم بروم به چه حالی تن عباس و علی اکبر را یادگار حسنت را، بگذارم بروم تازیانه به تنم با خط نیلی بنوشت لاله های چمنت را بگذارم بروم من علمدار غمت هستم و هرگز نشود علم سوختنت را بگذارم بروم فرصت ماندن اگر نیست،کجا گریه کنم گر که بیت الحزنت  را بگذارم بروم می برم عطر غمت را همه جا،جایز نیست غم پرپر شدنت  را بگذارم بروم @raziolhossein