eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
558 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زَهری که داده اند وَلو مُختصر تو را باقی مگر گذاشته قدری جگر تو را؟ تِکیه دَهی به گوشه ی دیوار بهتر است وقتی که نیست زانوی مهرِ پسر تو را در این سیاه چاله اَمانت بُریده شد از اِنحنا شکسته گَمانم کمر تو را دردی که می کِشی تو، از این زخمها که نیست این ناسِزا شکنجه دهد بیشتر تو را بر روی تخته پاره که تشییع می شوی یک سوش ساق خَم شده، یک سوش سر تو را اینجا کفن به آلِ علی خوب می رسد از هَر کَسی دهند کفن بیشتر تو را @raziolhossein
ما خاک پای حضرت موسی ابن جعفریم در سایه سار رحمت موسی ابن جعفریم داده به ما زیادتر از آنچه خواستیم شرمنده ی عنایت موسی ابن جعفریم مدیون لطف بی حد این خانواده ایم ما نوکران عترت موسی ابن جعفریم ما نسل پشت نسل گدایان سفره ی دولت سرای عزت موسی ابن جعفریم ایثار او عقیده ی ما را درست کرد ما شیعه ی کرامت موسی ابن جعفریم با یاد روضه های سیه چال سال ها گریه کنان غربت موسی ابن جعفریم زنجیر و ساق پا و نم خاک های سرد خونین دل از اسارت موسی جعفریم @raziolhossein
شنيدم اينكه يكي روز عبد شيطاني كه از ازل به خدا، دشمن نبي و ولي ست دهان به ياوه چو سگ باز كرده و گفته بلا نتيجه عصيان شيعيان علي ست نخست اينكه سگي پارس كرده در بيشه كجاست غيرت شيران پارسي!فرياااااااد سپس بگو كه بلا امتحان مؤمن شد كه آبديده شود بين شعله ها فولاد بگو به"يَحْمِلُ أسْفاركُم"بفهم نفهم كه آنچه را تو نفهمي -نخوانده-خر داند چه ابتلا چه بلا،هر چه هست اين ويروس نه شرق و غرب شناسد،نه خشك و تر داند در انتها...به گناهان ما اميد مبند كه روشن است ز نص روايتي ما را گناه عالم و آدم به گردن آن "دو"ست كه خورده اند چنان آب،حق مولا را @raziolhossein
در کنج قفس با دل خون بار بمیرم چون بسمل در بند ،  گرفتار بمیرم یک لحظه نشد باز برویم در زندان دور از وطن و دلبر و دلدار بمیرم دلواپس معصومه و دیدار رضایم سخت است که در حسرت دیدار بمیرم با سیلی و شلاق کنار آمده ام لیک از زخم زبان ، طعنه ی اغیار بمیرم جان کندن دائم شده کارم که به غربت با هر نفس تب زده صد بار بمیرم ای درد رهایم کن و ای غم دم آخر بگذر ز من خسته و بگذار بمیرم @raziolhossein
هر پاره سنگی در دِلِ دریا که گوهر نیست بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست هر، روزه اش با تازیانه می شود افطار در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست؟ زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست @raziolhossein
زیرعلم امام کاظم بودن غرق کرم امام کاظم بودن خوب است ولی عجب صفایی دارد یکشب حرم امام کاظم بودن @raziolhossein
زیرعلم امام کاظم بودن غرق کرم امام کاظم بودن خوب است ولی عجب صفایی دارد یکشب حرم امام کاظم بودن @raziolhossein
من‌آن زاغم که‌مانند کبوتر زندگی کردم از آنچه‌ انتظارم بوده بهتر زندگی کردم منم‌آن‌بوته‌ی‌خاری‌که از بخت بلندِ خود کنار کوچه‌ی زهرا و حیدر زندگی کردم نه دنبال مُرادی رفته‌ام نه در پی پیری خدا را شکر پایِ‌درسِ‌قنبر زندگی‌ کردم من‌آن‌هیچم‌که‌‌‌در مُلکِ خدایِ مهربانی‌ها اجازه‌‌داشتم در سِلک‌ِنوکر زندگی کردم چه‌میگویندواعظ‌ها‌ی‌شهرازجنّت‌المأوی؟ برای‌من‌که‌عُمری‌پُشت‌این‌درزندگی کردم اگر قُم آشیان آل پیغمبر بُوَد؛عُمری‌ست کنار خانه‌ی‌موسی‌بن‌جعفر زندگی کردم از‌ اینجا با تمام فرقه‌ها روی‌سخن دارم کجا دارند مثلِ‌این‌ امامی‌را که‌من‌ دارم ؟ ------------------------------------------------ چه‌‌موسایی!که‌می‌باشدکلیمُ‌ الله حیرانش چه‌مولایی!که‌ می‌گردد‌ ذبیح‌ُ الله قربانش چه‌میفهمم ! که‌وجه‌الله می‌خوانند رویش را چه‌‌می‌گویم!به‌وصف‌آنکه‌مدحش‌کرده‌یزدانش بنازم آن امامی را که طبق قول معصومین خداتعریف‌‌ازاو کرده‌ است در ثُلث قرآنش خلیل‌الله؛ اگر آتش بر او برداً سلاما شد امامی را که من دارم بُوَد زندان گلستانش تمام خاندان و دودمان و دوستان من فدای گردِ خاکِ پایِ زوّار رضا جانش بنازم زائر صحن‌وسرایت را که در رُتبه خدا با زائر کرببلا کرده ست یکسانش تو اصلِ‌کاظمینَ‌الغَیظ‌وعافینَ‌عَنِ‌النّاسی توصدها‌ مرتبه‌ باب‌الحوائج‌تر از عبّاسی ------------------------------------------------ حدود چارده‌سال‌است‌در زندان گرفتاری بمیرم‌گاه‌سر به‌سجده‌گاهی‌سر به‌دیواری فقط از پیکر تو سایه‌‌ی تاری به‌جا‌ مانده‌ چقدراین‌روزهاوضعِ‌تو زهرایی‌ست‌انگاری تومی‌خواهی‌ولی‌گویا‌توانی‌در وجودت‌نیست اگر از صبح تا شب سر ز سجده‌ برنمی‌داری ز‌ِ دردِاستخوان‌خوابی‌نمی‌آیدبه‌چشم‌آری تو بااین‌ساق‌پای‌خُرد؛معلوم‌است بیداری به‌زهراناسزامی‌گفت‌دشمن؛پیشِ‌چشم تو ازاین‌بدتر‌چه‌توهینی‌؟ازاین‌بدترچه‌آزاری؟ شهادت می‌دهد پیراهنت؛که‌جای‌آب‌‌ونان تو خیلی‌ تازیانه‌ خورده‌ای هنگام افطاری اگرچه‌ روی‌ پهلوی تو ردّ‌ِ چکمه جا مانده تنت‌را هیچ‌کس با ضربه‌ی‌ پا بر نگردانده... @raziolhossein
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن این جا نظری به غربتِ بابا کن معصومه بیا و لحظه ی جان دادن زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن! @raziolhossein1
مرد خدا اگر چه به غربت اسير بود بر هفت شهر كشور امكان امير بود حلمش شكوه حلم و شكيبايى رسول جودش هماره جلوه ی خير كثير بود زنجير همنواى غريبانه‏ هاى او از صبر جان خسته ی او ناگزير بود مى‏ خواست وقت ناب مناجات با خدا زندان براى خلوت او دلپذير بود اما چه شد كه يوسف زهرا به چاه درد عجل وفاتى‏ اش به لب ، از عمر سير بود كنج قفس شكسته پرى بود بى نفس وقتى گشوده شد در زندان كه دير بود @raziolhossein
خداوندا نگير از من نگاه مهربانش را نگير از بنده ي او نوكري دوستانش را بلا گردان خدام حريم كاظمينم من گدايم روزي ام از سفره اش كن خرده نانش را نيامد دست خالي يك تن از باب المراد او ندارد هشت جنت هم صفاي آستانش را همين يك نكته از پستي اين دنيا فقط كافي ست چرا بايد بگيرم از سيه چالي نشانش را به هارون تا قيامت لعن و نفرين پيمبر باد كه با آزار آن حضرت نموده قصد جانش را فقط با تازيانه ميكند از او پذيرائي بريده سندي ابن شاهك ملعون امانش را نشسته مثل عمه زينب خود نافله خوانده ز بس نمناكي زندان گرفت از او توانش را نمانده ساق پا حتي بماند معني مرضوض قلم هرگز ندارد قدرت شرح بيانش را غل و زنجير يا زندان بسوزم با كدامينش شكست از او يكي حرمت يكي هم استخوانش را ولي با اين همه روضه ولي با اين همه غربت دم جان دادنش بالين خود ديده جوانش را بميرم كربلا بابا به بالين پسر آمد گرفت اين داغ از بابا توان زانوانش را نگاه انداخت هر جائي از اين صحرا فقط مي ديد جوانش را جوانش را جوانش را جوانش را... @raziolhossein1
این طور اگر در غل و زنجیر اسیری جرمت فقط این است که از نسل غدیری امروز تو دیروزکسی غیر علی نیست در بند هم ای مرد سرافراز امیری حکم تو همان حکم رسول است بلاشک شان تو همان شان وصیی و وزیری عالم همه در بند توهستند و گرفتی هر گوشه چشمت دو سرا را به اسیری موسی و مسیحات کمر بسته به خدمت تا کِی کرمی کرده و خادم بپذیری در بارش رحمت به سر این همه محتاج از جنس نگاه تو ندیدیم نظیری محفوظ شد از رنج و بلا شیعه به لطفت چون فاطمه فکر همه ای خیر کثیری جز اینکه به دستان کریمت شده دارا از خانه ی تو رد نشده هیچ فقیری رفتار تو معلوم کند خوف و رجا را قربان کلامت که نذیری و بشیری از ناله ی جانسوز تو در گوشه ی زندان پیداست که از جان به لب آمده سیری پا راه ندارد دو قدم راه بیایی هر قدر اگر دست به دیوار بگیری در چشم تو تاریکی زندان شد اگر تار از ضربه ی سیلی است نه از کثرت پیری این پیرهن پاره برازنده ی تو نیست شایسته ی پیراهنی از جنس حریری از بس که نحیف است تنت،موقع سجده مانند عبایی که رها بین مسیری این تخته ی تشییع تو یادآور غمهاست هم پشت درافتاده و هم روی حصیری @raziolhossein