eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
532 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است مادری افتاده در بستر به حال احتضار دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است @raziolhossein
سلام از طرف حیّ ذوالجلال خدیجه به عصمت و شرف و عفت و کمال خدیجه بگو به دخت فلان و فلان که گفت پیمبر برای من نشود هیچ کس مثال خدیجه نبود پرچم اسلام پایدار و سرافراز بدون تیغ علی و بدون مال خدیجه خودش مهریه اش داد تا رسد به محمد شنیدنی است عجب قصه وصال خدیجه چه شوهری ، چه زنی ، بَه چه دختری و چه نسلی خوشا به حال پیمبر خوشا به حال خدیجه چه اهلبیت خدیجه چه اهلبیت پیمبر بگو که صلّ علی احمد و آل خدیجه تمام هستی خود داد ( لِرّسول و لِلّله ) کفن چگونه نیاید( مِنَ السما لِخدیجه ) تو ای حبیبه داور مرو ز پیش پیمبر که تازه دختر تو هست پنج ساله خدیجه تو نیستی که ببینی به کوچه های مدینه زنند فاطمه را بهر یک قباله خدیجه @raziolhossein
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک @raziolhossein
گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس‌است يک‌نفر بانوى‌سرشار از يقين باشد،بس‌است مال‌وثروت هرچه‌هم‌باشد فداى راه‌دوست هم‌نشين رحمةٌللعالمين باشد بس است ديگران هم، همسر پيغمبرند اما فقط مادرزهرا که«أمّ المؤمنين»باشد بس‌است دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟! حاصل‌عمرش اگر تنها همين‌باشد بس‌است دختر او مادرى کرده براى شيعيان مادرى مثل‌خديجه در زمين‌باشد بس‌است ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه نام‌ماتنها«گداى خوشه‌چين»باشد‌بس‌است @raziolhossein
شروع میکنم این بار هم به نام خدا گذشته از خودش این زن به احترام خدا رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا شده است ثروت او حامی کلام خدا یگانه بانی والا مقام دین بانوست سرآمد همه ی مومنات این بانوست فراگرفته از او شیعه درس عزت را رسانده است به اوج کمال همت را برای دین خدا خرج کرده ثروت را رسول دیده ازاوبهترین محبت را خدیجه ایده و رفتار مکتبی دارد خدیجه است که جا در دل نبی دارد کریمه بودنش از سفره اش نمایان است خدیجه بین زنان اولین مسلمان است نماز خواندن او افتخار ایمان است وجود محترمش ، ظرف قدر قرآن است اگرچه ساکن دنیاست  شان او بالاست خدیجه مادر زهرا ست شان اوبالاست خدیجه مادر دین پرور است بی تردید از این جهت پسرش حیدر است بی تردید عزیز خانه ی پیغمبر است بی تردید کنار فاطمه درمحشراست بی تردید امید میرود آنروز مادری از او نخواستیم جز این چیز دیگری از او زبان زد است در اسلام جان فشانی او تمام ، وقف نبی بود زندگانی او قرار قلب نبی لحن آسمانی او شفای درد نبی بود مهربانی او نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را سیاه کرد برای رسول دنیا را چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند کسی به غیر علی پا به معبرش نزند زدند فاطمه را جای مادرش خالی به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی که گوشواره شد از زیر معجرش خالی گذاشت میخ به عرش مطهرش   خالی چه شد کنار در آن دم که میخ ....واویلا گرفت چادر زهرا به میخ... واویلا @raziolhossein
مثل غواصی که گوهر از دل دریا گرفت کوثر تسبیح را از دست اعطینا گرفت شوهری مثل رسول و دختری مثل بتول آنچه که می خواست از لطف خدا یکجا گرفت در زمین نامش به ام المومنین مشهور شد کار او در آسمان ها بیشتر بالا گرفت جبرئیل آورد از سوی خدا بر او سلام این مدال منزلت را او فقط تنها گرفت حاتم طائی کم آورد  از سخاوت پیش او در جلالت سبقت از آسیه و سارا گرفت هستی و دارایی خود را به پای عشق ریخت خیمه ی توحید با اخلاص بی بی پا گرفت پشت پیغمبر شکست از ماتم سنگین او در غمش قلب علی و حضرت زهرا گرفت @raziolhossein
مومنون آیه‌های قرآنند گاه مقداد و گاه سلمانند چه عرب چه عجم مسلمانند همه فرزندهای بارانند یا نوه یا نتیجه‌اند همه بچه‌های خدیجه‌اند همه سایه‌اش مستدام بر سر ماست خانه اش قبله‌گاه دیگر ماست نامش آرامش پیمبر ماست مادر فاطمه است، مادر ماست مادرم! ای امام مادرها بفدایت تمام مادرها گرمی آشیان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر یاد تو در روان پیغمبر نام تو بر زبان پیغمبر خاطرات تو گرمی شب اوست یاد تو آه حسرت لب اوست زن، ولی مردتر ز هر مردی جگر کفر را درآوردی قد علم کرده پیش هر دردی تو بر اسلام مادری کردی نه فقط امّ مومنین هستی امّ اسلام، امّ دین هستی به تو جبریل احترام کند پیش پایت نبی قیام کند به تو باید خدا، سلام کند و تو را صاحب مقام کند باید اینگونه منجلی بشوی مادر همسر علی بشوی با نبی گرچه همنشین بودی قبل از اسلام بی قرین بودی بین زنها تو بهترین بودی در زمین آسمان نشین بودی اشک تو ای خدیجه غرا ریخته گریه ملائک را مثل ابر بهار گریه مکن انقدر گریه دار گریه مکن از بد روزگار گریه مکن مادر بیقرار! گریه مکن در سرت فکر کیست می‌دانم گریه‌ات مال چیست می‌دانم در عذار گلت چه می‌بینی که چنین بی قرار و غمگینی نگران هجوم گلچینی یا که رنجور دست سنگینی آه از دست... آه از آن آزار آه از آن کوچه... آه از آن دیوار @raziolhossein
من که جبریل نیستم بانو از تو گفتن برای من سخت است کار هرکس نبود کار تو بود مادر فاطمه شدن سخت است می‌توان گفت بی‌محبّت تو دین اسلام هم نتیجه نداشت من قسم می‌خورم رسول‌الله همسری بهتر از خدیجه نداشت مثل زهرا طهارت محضی قبل اسلام هم ،چنین بودی از احادیث معتبر پیداست تو فقط امّ مؤمنین بودی از محبّان واقعیّ علی اولین بانوی مکرّمه‌ای زودتر از غدیر، شیعه شدی بی‌نهایت شبیه فاطمه‌ای با علی راز مشترک دارد هرکه در راه عشق کار کند در حقیقت عجیب نیست اگر ثروتت کار ذوالفقار کند ثروتت بی‌نهایت است ولی عزت و اعتبار تو زهراست مال دنیا برای تو هیچ است چونکه دار و ندار تو زهراست @raziolhossein
رفتی و مثل من آزار ندیدی مادر غربت و بی کسی یار ندیدی مادر مردم کافر این شهر به تو بد کردند بدتر از مشرک و کفار ندیدی مادر مثل من خانه و کاشانه ات آتش نزدند مثل من سُرخی مسمار ندیدی مادر بین یک مشت عدو دست به گردن بسته شوهرت را تو گرفتار ندیدی مادر طعنه و زخم زبان گرچه شنیدی اما تو فشار در و دیوار ندیدی مادر روز آخر که رخ فاطمه ات را دیدی جای یک پنجه به رخسار ندیدی مادر ....... زبانحال حضرت زینب با مادر سینه و پهلو و دست تو شکستند ولی تو دگر مجلس اغیار ندیدی مادر روضه های من و تو مثل هم استند ولی کوچه دیدی تو و بازار ندیدی مادر @raziolhossein
ای سلام آورده جبریل از خداوندت، سلام وی محمّد برده نامت را به لب با احترام همسر و همسنگر و همگام با خیرالانام سایه‌ات تا صبح محشر بر سر دین مستدام ای شده وقف خداوند تعالی هست تو وی تمام هستی خالق به روی دست تو پاک‌تر از پردۀ بیت الهی دامنت خلعت زیبای اُم‌المؤمنینی بر تنت بوی عطر عصمت مریم دهد پیراهنت نقش لبخند نبی در «یا محمّد» گفتنت کیست تا مثل تو بانو کُفو طاهایش کنند؟ کفـو طاهـا، مـادر ام ابیهـاش کنند؟ این بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت می‌سزد پیغمبر اسلام، همسر خواندت نی عجب گر حیدر کرار، مادر خواندت یا که جبریل امین زهرای دیگر خواندت بین امت با وجود آن همه نعت و سپاس ناشناسی ناشناسی ناشناسی ناشناس ذات حق، دانندۀ اسرار داند کیستی هر که هستی احمد مختار داند کیستی بعد احمد، حیدر کرار داند کیستی فاطمه، آن عصمت دادار داند کیستی ای درود آفرینش بر تو و بر شوهرت وی سلام الله بر دامان زهرا پرورت در مقام زن ولی مردانگی قانون توست تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست هر که از اسلام دارد بهره‌ای، مدیون توست مصطفی زآغاز، یاری جزتو وحیدر نداشت در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین از تمام هست خود یکسر فشاندی آستین راستی این است در اسلام، دین راستین با علی همگام در احیای قرآن بوده‌ای پیشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌ای مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز بر تو می‌بالد محمّد، بر تو می‌نازد حجاز با محمّد خوانده‌ای پیش از شب بعثت، نماز مـادر زهرا سلام الله بر جان و تنت یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن گشت مهمان در جوار قرب حی ذوالمنن بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن جامۀ ختم رسالت شد بر اندامت کفن گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت شد روان از دیده‌اش بر چهره اشک ماتمت ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر در هجوم سنگ‌ها جان محمّد را سپر بر محمّد از همه زن‌های عالم خوب‌تر مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر بارها زین غصه چشم سید بطحا گریست بلکه در شـام زفاف حیدر و زهرا گریست مابه توگریان، تورا لب درجنان پر خنده باد همچوجان درقلب یاران خاطراتت زنده باد شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد منطقت تا حشر بر بوجهل‌ها کوبنده باد جان شیرین محمّددرلب خندان توست میوه‌های نخل«میثم» مدح فرزندان توست @raziolhossein
تمام زندگی ات خرج راه دین شده است حضور محکم تو سدِّ مشرکین شده است قلم به مدح تو هر وقت روی دست نشست به دفترم عرق شرم بر جبین شده است امیر عالم امکان علی ست دامادت و نام فاطمه با نام تو عجین شده است کنار تیغ علی صحبت از کرامت توست مقام زن چقدر با شما وزین شده است چقدر عاطفه باریده از نگاه شما که بهترین خدا با تو همنشین شده است تویی که مکه همه پا رکاب مهرت بود وجود کوثر تو بر جهان نگین شده است امین مکه دلش را سپرد دست شما کدام همسر پیغمبر اینچنین شده است فقط خدیجه سزاوار مادری ماست کسی که هستی بابای مؤمنین شده است پس از تو هر که به دنبال غصب نامت بود خلاف نام شما امِّ مفسدین شده است @raziolhossein
بانورِ مطلق هـم نشینی یاخدیجه شخصِ پیمبر را قرینی یاخدیجه این افتخارِ ماست،فرزند توباشیم الحق که امّ المـــؤمنینی یاخدیجه @raziolhossein
در بين ملائک از تو نام آورده‌ست نام از تو شکوه ناتمام آورده‌ست هر بار که آمده‌ست از سوی خدا جبريل، به محضرت سلام آورده‌ست @raziolhossein
ای فیض قدیم بر حُدوث ای همه کُن ای منت تشریف به دنیا ز لَدُن سرمایه‌ی ذات لایزالی با توست ای ظرف بتول، ظرف ما را پُر کُن @raziolhossein
تنها مگذار ای نفس تازه جهان را در غربت آیینه دو چشم نگران را بردار سر از دامن رفتن که نگیری از چشمه‌ی بیداری خلقت هیجان را بی تو چه کند فاطمه با کودکی خود مگذار سر شانه‌اش این بار گران را ای ثروت اندوخته ات عشق محمد با خود به دل خاک مبر گنج نهان را لبخند بزن رو به پیمبر که ببندند دو دوخترک لات و هبل چاک دهان را جای کفن از یار  عبا خواسته ای تا آسوده کند خاطره اش خاطرتان را هنگام خداحافظی همسرت انگار در بین عبا عشق نگه داشت زمان را شد خیره به روی تو که خوابیده ای آرام تا بیشتر از پیش نبینی خفقان را در شعب علی ابن ابیطالبِ فردا هرلحظه تحمل نکنی زخم زبان را خوب است بخوابی و نبینی که بخوانند پروانه‌ی پر سوخته زهرای جوان را در روشنی خون  دل کوچه نبینی شش ماهگی گم شده با تیر و کمان را بر نیزه نبینی غم هفتادو دو سر را پیش‌وپس این بغض گران شمر و سنان را در شأن شما پیشکش آنگونه نداریم در روضه بگیر ازمن دلسوخته جان را @raziolhossein
او که الگوی ولایت محوری فاطمه است یا خدیجه حک روی انگشتری فاطمه است نیست ام المومنین هر زوجه ی ختم رسل شرط ام المومنینی مادری فاطمه است دستگیرش لطف بی حد خدیجه می شود هر که کارش بین عالم نوکری فاطمه است حاصل عمرش بُوَد زهرا ، تمام فخر او قلب لبریز از ولای حیدری فاطمه است روزه را با روضه واکن خیر می خواهی اگر آه آه امشب شبِ بی مادری فاطمه است روضه او رنگ و بوی فاطمیه می دهد بس که فکر روزگار بستری فاطمه است وقت رفتن ، آه زهرا ، آه زهرا بر لبش غصه اش رخساره نیلوفری فاطمه است . . تا کفن ها را پیمبر دید زد ناله: حسین ! بعد مادر اول نوحه گری فاطمه است @raziolhossein
دخترم مادرت سفارش کرد که عبایم شود کفن به تنش هم عبا را بر او بپوشانم هم کفن از بهشت بر بدنش اینکه گریه ندارد ای گل من حال گویم ز غصه و محنش او خودش گریه کرد بهر حسین که شود گرد و خاکها کفنش گریه کن بر حسین وقتی که میشود پاره پاره پیرهنش خنجری با گلو شود درگیر میکشد طول دست و پا زدنش @raziolhossein
بدون عشق بیتی درخورِ املا نخواهدشد وبی اذن قلم شاعر غزل انشاءنخواهدشد غزل در وصفِ‌کوثرآفرین بانوی اسلام‌ست که‌جز در مدح‌اوگفتن،زبان گویانخواهدشد بر آدم همسری آمد بر احمد نیز همتایی چه‌همتایی‌که‌قدرشوکتش حوّانخواهدشد یکی مَرد و یکی زن هردو اماکفو یکدیگر که دریا روبه‌رو جز باخودِ دریانخواهدشد چه‌بیهوده‌ست‌بی‌نامش‌کلامی‌برزبان‌راندن از اسلامی که بی‌ایثار او احیانخواهد شد خدیجه،یک زن‌ست‌امابه‌مردان‌آبرو داده‌ست که‌تااوهست درمیدان نبی تنهانخواهدشد مپندار از عروجش مصطفی تنهابماند نه که ذکر لااله ای دوست! بی الّا نخواهدشد اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهدشد از اوکه مادر زهراست زهرا دختری آورد که زن درنسل‌اوجز زینب‌کبری نخواهدشد نه‌چون‌مریم،نه‌چون‌حوّا،نه‌چون‌هاجر،بجززهرا چه‌می‌جویی؟که‌در زنهاچواوپیدانخواهدشد "امیرالمومنین"یک‌مَردو"امّ المومنین"یک‌زن به غیرازاین اگرباشدلقب معنانخواهدشد @raziolhossein
ای سایه‌سار سیّد لولاک، موی تو خورشید و ماه آینه گردان روی تو وی اوّلین ستارۀ محراب آفتاب پیشانی بلند فلک، سجده جوی تو آذین گوش هوش زنان تا قیامت است دُرّ شهادت از لب تهلیل‌گوی تو صف می‌کشند زیر دو دستت فرشتگان بر جُستن تبرّک از آب وضوی تو بی اختیار خُلق عظیم آورد به چشم اشک از حدیث خاطرۀ خُلق و خوی تو با آن‌همه بلیّه که دیدی، نبی ندید یک‌بار شِکوه در دلِ بی‌آرزوی تو شد بی‌نیاز شِعب ابی‌طالب از قریش در سایۀ سخاوت طبع نکوی تو از کربلا نسیم عجب عطری آورد این بوی سیب آمده میراث بوی تو پرورده گوهری صدف دامنت که شد دریای رشک مریم عَذرا به بوی تو هر مادری که مادر زهرا نمی‌شود الله و اکبر از تو و از آبروی تو گیرم زنان مکّه سراغت نجُسته‌اند گو تا یکی مباد پیِ پرس و جوی تو حوّا و ساره آمده از امر ایزدی در التزام مریم و آسیّه سوی تو خوشتر از آن تکلّم زهرا شنیده‌ای کز دست غم هماره شدی چاره‌جوی تو دارد به لب حدیث که مادر غمین مباش من کوثرم که ریخته حق در سبوی تو غمگین مباش مادر زهرا دگر بخند زیرا کند بهشت خدا آرزوی تو بانو «یتیم» را برسان جنّت‌البقیع تا توتیای دیده کند خاک کوی تو @raziolhossein
سرداری دنیاوعقبا با خدیجه‌ست آنکه‌شفاعت‌میکند‌ازماخدیجه‌ست کوری چشمان دو فرزند سقیفه درعالم‌ام‌المومنین‌تنها‌خدیجه‌ست @raziolhossein
سرداری دنیاوعقبا با خدیجه‌ست آنکه‌شفاعت‌میکند‌ازماخدیجه‌ست کوری چشمان دو فرزند سقیفه درعالم‌ام‌المومنین‌تنها‌خدیجه‌ست @raziolhossein
ای یاور قرآن و عترت یا خدیجه ای مادر آیات اَعطینا ، خدیجه هم مَحرم بیت رسول الله هستی هم راز دارِ  آیتِ عظما خدیجه لعنت به آن نامحرم بیت پیمبر که طعنه زد شأن و مقامت را خدیجه آسیّه و حوا و هاجر دست بوست خدمتـگذارت مریم عذرا خدیجه دار و ندار خویش را ایثار کردی در راه دین سید البطحا خدیجه در پاس ایثارت عوض داده خدایت نعمَ البدل «صدیقه‌ی کبری» خدیجه کی جز شما دارد لیاقت که بیاید از دامنش انسیة الحورا ، خدیجه السابقون السابقون معنا ندارد الا امیرالمؤمنین ، الا خدیجه کوری چشم آن زن ملعونه‌ی پست تنها تو ام المؤمنینی یاخدیجه هنگام تجهیزت روی بال ملائک آمد کفن از عالم بالا خدیجه مادر قسم دادم خدا را زنده باشی بر اشگ چشم حضرت زهرا خدیجه تو می روی  تا که نبینی در مدینه دربین آتش دختر خود را خدیجه تو می روی مادر نبینی که چه کرده ضرب لگد با پهلوی زهرا خدیجه ـــــــــــ یا اینکه بالا می رود دست حرامی یا تازیانه  می رود بالا خدیجه حالا خبر داری چه کرده ضرب مسمار با استخوان سینه‌ی حورا خدیجه حالا خبر داری که ثانی  دخترت را می زد لگد بابغض بی پروا ، خدیجه حالا خبر داری که با پای حرامی سقط جنین شد آه و واویلا...خدیجه ــــــــــــــ حالا خبر داری حسینت بین گودال می زد به زیر تیغ دست و پا، خدیجه حالا خبر داری تنش را نرم کردند یک لشگری با سمّ مرکبها ، خدیجه حالا خبر داری به شام و کوفه بردند بهر اسیری دخترانت را ، خدیجه @raziolhossein1
مسندنشین عالم بالا خدیجه فخر قریش و همدم طاها خدیجه ام الائمه مادر زهرا خدیجه مادربزرگ زینب کبرا خدیجه اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است با جان و با دل جور دلبر را کشیده با شانه اش بار پیمبر را کشیده با چشم گریان، آب کوثر را کشیده با نور ایمان، نور حیدر را کشیده آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است دین خدا هم با خدیجه سربلند است او که همان اول به داد غم رسیده وقت گدایی یادش افتادم، رسیده از برکت او خرجی ما هم رسیده با نیت خیرش به ما پرچم رسیده بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد تحریم کردند از شقاوت مرد او را دیدند نزدیکان بی بی طرد او را هی مسخره کردند آه سرد او را مردم نفهمیدند اصلاً درد او را آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت مثل امیرالمومنینش درد دین داشت صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته همدرد مولا بوده پشت در که رفته حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته انداختند او را کنار در که میسوخت میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد یا راه آتش را به سمت مو بگیرد وقتی صدای رنج مادرها زیاد است یعنی مصیبت های دخترها زیاد است ای وای از غم، از پر آتش گرفته از ماجرای دختر آتش گرفته از غصهء موی سر آتش گرفته زینب کجا و معجر آتش گرفته روی کلام او به آقای نجف بود با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها گم شد میان سم مرکبها صداها آتش گرفته دامن ناموس طاها می رفت زینب در پی طفلان کجاها او که عزا هم داشت از داغ برادر می زد به قلب شعله ها مانند مادر می سوخت خیمه، آه زینب سوخت از درد چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد سر از تنور خانهء خولی درآورد باید به پای غصه هایش مُرد امشب با دست بسته تا کجاها رفت زینب! @raziolhossein
پس از تو دخترت همدم ندارد به شانه غیر بار غم ندارد اگر چه در برم باباست اما غم بی مادری مرهم ندارد پس از تو با غریبی خو بگیرم به خانه دست بر پهلو بگیرم چنان نامحرمم سیلی زند که دگر از شوهرم هم رو بگیرم کنارم ناله بهرت میزد اسماء شرار غم ز جانش خیزد اسماء برو مادر که وقت غسل من آب به جایت بر تنم میریزد اسماء پس از تو سهم من آزار گردد گلت پرپر ز نیش خار گردد برو تا که نبینی سینه ام را که زخم از تیزی مسمار گردد همیشه در کنارم بودی ای کاش به وقت اظطرارم بودی ای کاش دمی که پشت در با ضربه پا زمین افتاد بارم بودی ای کاش @raziolhossein
بانوی صبح هستی و خورشید دیگری خاتون آب هستی و پاک و مطهری آری به اتنخاب خدا و گواه او تنها تویی که لایق عشق پیمبری در دامن تو مادر عالم سه ساله شد شایسته از مقام تو شد شأن مادری گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل تفسیر واژه واژه ی آیات کوثری بانو شنیده ام که وخیم است حال تو در کنج خانه گشته ای از غصه بستری گرچه کتا ب زندگی ات رو به آخر است شأن عیادت از تو مقام پیمبر است وقتش شده که دختر خود را صدا کنی بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی باید دو گوشواره خود را به او دهی تا هدیه عروسی او را ادا کنی چیزی به عمر خود ز پیمبر نخواستی وقتش شده از او طلب یک عبا کنی از عرش پنج تا کفن آمد برای تو خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی رفتی و داغ تو به دلش کوه غم گذاشت غصه شروع شد که دگر مادری نداشت مادر نداشت حرف دلش را به او زند حرف از غمی که مانده میان گلو زند مادر نداشت در شب جشن عروسی اش تا حرف دخترانه خود را به او زند مادر نداشت پشت در او را صدا کند ناچار شد به خادمه خویش رو زند پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد مادر نداشت پیرهنش را رفو زند مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد با یک نفر دم از غم راز مگو زند زهرا که رفت نوبت زینب دگر رسید او میدوید و قاتل ارباب می دوید @raziolhossein
باید از ذات تو آموخت فقط باور را دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را تو همانی که کمی قبل رسالت حتی خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را چه نیازی است که از مرتبه ات  دم بزنیم فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را مادر مادر سادات به نورت سوگند برکت توست که بر سجده گذارم سر را چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد این همه نور به یک آینه دیدن دارد ای که خورشید در این آینه حیران شماست آسمان کودک مستوجب احسان شماست پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست کاملا اشرف زنهای قریشی بانو کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟ هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود این خودش مدرک عذرایی دامان شماست شجر طیبه هم را که همه میدانند که گل سرسبدش برکت گلدان شماست بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده اشک در آینه صورت زهرا مانده مادر  فاطمه جایت چقدر خالی بود که ببینی گل تو پشت دری جا مانده کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده ارغوانی شدن صورت و درد بازو روضه هایی است که از ام ابیها مانده نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه به فدای لب خشک تو ابا عبدالله @raziolhossein
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک @raziolhossein
خدیجه بذل کند مال و حق دهد کفنش حسین جان دهد و می‌برند پیرهنش بلی که پنج کفن را به شش نفر ندهند حسین می گذرد بهر مادر از کفنش @raziolhossein
  با نام "خدیجه" هر لبی وا بشود خشنود دل حضرت زهرا بشود. درباره او رسول اکرم فرمود: هیهات که چون "خدیجه" پیدا بشود @raziolhossein
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی‌رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می‌دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است بجز گدای درت کاو نمی‌شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول @raziolhossein