#امام_حسین_مناجات
سنگین ترین مقاتل عالم فقط حسین
داغ دل خدای معظم فقط حسین
زینت گرفته دوش نبی از قدوم او
سر لوحه ی نبوت خاتم فقط حسین
دوزخ به قطره اشک عزایش شود بهشت
سرّ نجات حضرت آدم فقط حسین
تسبیح إنس و جن وملک تا به روزحشر
با هر تپش به هر نفس و دم فقط حسین
تطهیر، آیه یی زکمالات بی حد ش
تفسیر ناب سوره ی مریم فقط حسین
کعبه ،صفا،ومروه وطور و منا وعرش
باغ بهشت و کوثر و زمزم فقط حسین
از روز اولی که خودم را شناختم
گفتم به هر تپیدن قلبم فقط حسین
بهر رسیدن به خدا راه خواهی أر
حبل المتین واصل محکم فقط حسین
#محمد_کابلی
@raziolhossein
#امام_حسین
#شام_غريبان
#گودال
#عاشورا
کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش
مرده است احترام ... بماند بقیه اش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام ... بماند بقیه اش
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیه اش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام ... بماند بقیه اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام ... بماند بقیه اش
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیه اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام ...بماند بقیه اش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام ... بماند بقیه اش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش
#محمد_رسولی
@raziolhossein
#امام_حسین
#گودال
#عاشورا
#شام_غريبان
ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟
گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو ؟
ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته؟
بوی تو می آید بگو پس پیکرت کو ؟
با ناله های فاطمه اینجا دویدم
گر تو حسین مادری پس مادرت کو؟
یک جای بوسه در تنت باقی نمانده
خاک دو عالم بر سرم موی سرت کو ؟
آقای من پیراهنت کو ؟ خاتمت کو ؟
سیمرغ قاف عاشقی بال و پرت کو ؟
گیرم سرت را از قفا آقا بریدند
آن بوسه ای که داده ام بر حنجرت کو ؟
از تو توقع دارم ای تندیس غیرت
برخیزی از زینب بپرسی معجرت کو ؟
این دشت دشت چشمهای خیره سر شد
آقا کمک کن خواهرت را دخترت کو
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#امام_حسین
#شام_غريبان
دشمنت از بعد تو خون بر دل ما کرده است
دیده ام را یاد غم های تو دریا کرده است
شعله افکندند در بین خیام و، خواهرت
بین دود و آتش اینجا یاد زهرا کرده است
دو عزیز تو برادر بین خندق سوخته
قامتم را دیدن این صحنه ها،تا کرده است
گوش ها شد پاره بهر گوشواره یا حسین
از برای غارت ما خصم غوغا کرده است
گر چه بی معجر شدم،کس تار مویم را ندید
نور رخسار مرا دشمن تماشا کرده است
دختری در زیر پای اسب می زد دست و پا
چادرش را یک تن از اطفال،پیدا کرده است
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_حسین
#شام_غريبان
بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود
می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود
در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود
یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
#علی_انسانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب
زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بیشمارۀ قرآن زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است
وقتی رقیـه را بـه ره شام میزدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
"میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام_غریبان
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصله ها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله می کشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سر از پا نمی شناخت
از خیمه های بی سروسامان گذشته بود
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
آن پرده های آخر صفین ناگهان
از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود
می دید آیه آیه آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد
از بس که ازکنار شهیدان گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمدعلوی
@raziolhossein
#امام_حسین
#شام_غريبان
بعد از غروب سرخ که جان ها مذاب شد
آنجا که هتک حرمت گل ها ثواب شد
تا جیب های غارتی کوفه پر شود
دنیای درد بر سر زینب خراب شد
خلخال های سوخته در بهت کودکان
بعد از ظفر غنیمت جنگ انتخاب شد
سرباز ها که تاجر بی رگ شدند و بعد
روی تمام زینت طفلان حساب شد
وقتی که خوب فاتح سوغات ها شدند
وقتی حرم ز آتش غم بی حجاب شد
پای فرات سمت حرم باز شد ولی
اهل حرم به آب چشیدن عذاب شد
ناگاه با صدای جگر سوز مادری
در قلب داغدار حرم انقلاب شد
حالا رباب هست و علی اصغری که نیست
حالا که آب هست امیدش سراب شد
در جستجوی بال و پر سینه سرخ خود
قبری که خالی است نصیب رباب شد
#حسن_کردی
@raziolhossein1
#امام_حسین
#شام_غریبان
اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است
چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است
ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود
هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است
ما را ببخش زنده اگر ماندهایم باز...
گرچه نَفَس گرفته و طاقت نمانده است
ما خستهایم خستهتر از ماست دخترت
حالا که خیمهای شبِ غارت نمانده است
ما خستهایم خستهتر از ماست خواهرت
او ماندهاست حیف که قُوَت نمانده است
ما خسته و رُباب ولی خسته تر زِ ما
عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است
در علقمه سپاهِ حرم مانده رویِ خاک
چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است
من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد
چیزی به غیر رَخت اسارت نمانده است
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_حسین
#شام_غریبان
#دوبیتی
همین امروز اکبر داشتم حیف
همین امروز اصغر داشتم حیف
ندارم طاقتِ نامحرما رو
که من هفتا برادر داشتم حیف
کمانیتر از این خواهر نمیشُد
حریفِ گریهی مادر نمیشُد
میببخشی خواهرت زیرِ کتک بود
گلوت از این مرتبتر نمیشُد
کنارِ ناقههای بی جهازم
میخندن بر من و سوز و گدازم
جنازترو نمی شناختم ولی تو
دارم میرم بیا تشیع جنازم
رُباب این تیر دنیاتو گرفته
سکینه شمر باباتو گرفته
کنارِ ناقهی عریان سنانه
ببین عباس کی جاتو گرفته
رُباب است دلی پر تاب مهتاب
نتاب امشب به روی آب مهتاب
نزار موی یتیما رو ببینند
نتاب امشب به ما مهتاب مهتاب
زدن از پیش رو از پشت ای داد
زدن با سیلی و با مشت ای داد
جدا از پیکرت اصلا نمی شه
حرامی دخترت رو کشت ای داد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال #قتلگاه
#شام_غریبان
دختری بر جسم صد چاک پدر افتاده بود
وان بدن، آغوش بهر دخترش بگشاده بود
قتلگه محراب شد، دختر نماز عشق خواند
بوسههایش سجده بود و آن بدن سجاده بود
کعبنی پا در میانی کرد بهر تسلیت
بر حمایت عمهاش تا پای جان اِستاده بود
گر سپر زینب نمیشد کعبنی را بیگمان
جسم دختر هم کنار جسم باب افتاده بود
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#آتش_زدن_خیمهها
عصر در آتش خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشه ی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعد ها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمه شب آمدو در کنج تنور آن سر سوخت
خیمه ها سوخت و باد آمدو خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب ولی طفلش نیست
ناله زد از جگرو یاد لب اصغر سوخت
#محمدجواد_مطیع_ها
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب
فلک از دورِ ناهنجارِخود لختی عِنان در کش
شکایت های گوناگون مرابا کوکب است امشب
برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکرِ یا رب یا رب است امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشتِ پر وحشت
تو در خوابِ خوش و بیمار در تاب و تب است امشب
سرت مهمانِ خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلی
ز زلف و عارض اکبرقمر در عقرب است امشب
صبا از من به زهرا گو بیا شامِ غریبان بین
که گریان دیدهٔ دشمن به حال زینب است امشب
#نیر_تبریزی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
صبح من رفت و مرا انچه که باقیست شب است
سر تو ذبح شد و اینکه نمردم عجب است
آنقدر خار فرو رفته به پایم که نگو
اصلا انگار که این دشت پر از بولهب است
من که همصحبت پیغمبر و زهرا بودم
چه کنم هم سخنم حرمله ی بی ادب است
شمر دور و بر زنهای حرم میچرخد
برسانید به عباس که وقت غضب است
هرچه من میشمرم باز دوتا بچه کم است
ای خدا گمشده دارم.به دلم تاب و تب است
چه شده از ته گودال صدا می اید؟
ساربان رفته جلو.ناقه اش اما عقب است
من که تا حال بدون تو نکردم سفری
پیش رویم سفر کوفه و شام و حلب است
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
ببین که با اهالی زمین چه میکند حسین
زمین نه، با تمام عالمین چه میکند حسین
غمش کنار میزند هرآنچه هست فاصله
دوباره با محرّمش ببین چه میکند حسین
چنان علی که بذل کرده در رکوع خود نگین
ببین که در سجود با نگین چه میکند حسین
دلم کباب شد میان روضه، شاعری سرود
که با سه بار نام آتشین چه میکند حسین*
دویده شعلهی غمش بدون مرز در جهان
کدام لشکر است اینچنین؟ چه میکند حسین؟
محرّمش چنین پر از شکوه و اقتدار شد
نگاه کن برای اربعین چه میکند حسین
#علی_سلیمیان
* تو با سه بار نام آتشین خود
چقدر دل کباب میکنی حسین
#محمد_خادم
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
بر کشتگان ز غرفۀ جنّت، نظاره کن
اوّل، نظر بدین بدن پارهپاره کن
با اینکه زخم پیکر او را شماره نیست
باز آی و زخم پیکر او را شماره کن
بر سنگ خاره بین، بدن نازپرورَش
سر کن خروش و خون بهدلسنگخاره کن
بیرون ز گوش فاطمه کردند گوشوار
لرزان تنش، مشاهده چون گوشواره کن
سرهای چون ستاره نگر بر سر سنان
وز چشم اشکبار، دو رخ پُر ستاره کن
بنْگر نهال قامت عبّاس را نگون
وز نو، قیامتی به جهان، آشکاره کن
اصغر که بود دوش پدر، گاهوارهاش
او را ز خاک تیره نظر، گاهواره کن
تا بنْگری به کوفه چه بر ما همی رود
با ما یکی سفر، سوی «دار الاماره» کن
#سروش_اصفهانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
برادر آتش از تو، خَرمن از من
ز داغت اشک دامن دامن از من
ببین سهم من و گرگان کوفی
از آنان یوسف و پیراهن از من
شده انگشت بی انگشتر از تو
هزاران طعنۀ اهریمن از من
تو با صد زخم خندیدی به قاتل
ولیکن خندههای دشمن از من
تو در گودال و من بالای گودال
ز تو جان دادن و جان کندن از من
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#قتلگاه
ندارد وسعت داغم مساحت
ندیدم بعدِ تو یک روز راحت
مرا از کربلا بردند اما
دلم جا ماند بین قتلگاهت
ندارد شام غم هایم سپیده
من و یک کاروان قد خمیده
رسیده وقت آغاز جدایی
خداحافظ تن در خون تپیده
خزان شد پیش چشمم باغی از یاس
منم تنها در این هنگام حساس
مهیای سفر هستم ولی آه
ندارم محرمی برخیز عباس
تو که رفتی کشید آتش زبانه
حرامی حملهور شد وحشیانه
امان از بیحیاییهای دشمن
امان از طعنههای تازیانه
دل من داغدار رفتن تو
به روی خاک این صحرا تن تو
تمام گرگها در قتله گاه و
چه دعوایی سر پیراهن تو
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
دردها هست ولی فرصت گفتاری نیست
چه کنم قافله را قافله سالاری نیست
بگذارید بگریم به جوارش امشب
تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست
پای یکطفل نبینی که پرازخون نشدهاست
دیده بگشا که به باغت گل بی خاری نیست
بر تو هر زخم تنت گریه خون سر کرده ست
در تن تو به جز از دیده خونباری نیست
فرصت گریه ندادند به بلبل در باغ
بلبل نغمه زنی در غم گلزاری نیست
غم اطفال فراری به بیابان چه خوری؟
عمه با ماست، نگویی که مددکاری نیست
آفتاب و عطش و داغ، همه سوزاناند
غیر تب بر سر بیمار، پرستاری نیست
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#روز_یازدهم
#قتلگاه
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
جای سالم ز چهرو درهمهاعضای تو نیست
بس که پیکان و سِنان بر تن تو بوسه زده
جای یکبوسۀ خواهر به سراپای تو نیست
مصحف من تو و، انصار، ورقهای توأند
یکطرفنیست کهبرخاک،ورقهایتو نیست
نه سری مانده،نهانگشت و نه انگشتریات
چهکند دختر حیران که شناسای تو نیست
رفتی و داغ تو هر لحظه به من میگوید
بینفسماندهای اکنون کهمسیحای تو نیست
رأس تو بر نی و با یوسف کنعان گویم
بعد از اینهیچ کسی محوتماشای تو نیست
آب اگر بی تو بنوشم جگرم میسوزد
دیدمت تشنۀ یک جرعه و سقای تو نیست
گر نشستهست و شکستهستنمازم چهغمی
روح قدقامت من جز قد و بالای تو نیست
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
چقدر بر زمین جسد باقیست
نه جسد از ستم ، سند باقیست
آنچه از رفتگان ، نرفتنی است
داغ عشق است و تا ابد باقیست
سرِ سلطان عشق ، رفت و تنش
با جراحاتِ بی عدد باقیست
سر و همسر ، بنی امیه بَرد
تن ، برای بنی اسد کافیست
از بدن هم ، همین قَدَر که فقط
بی ریا ، بوریا شود باقیست
گرچه باقی از او نمانده تنی
بر تنش ، هرکه هر چه زد باقیست
بر لب خواهرش هم از دیروز
نامسلمان ، مزن لگد باقیست
میبرندش ولی بروی لبش
بی تو زینب ، کجا رود باقیست
دخترش را کشان کشان بُردند
پسرش ، دست بر لحد باقیست
کوه ، در قبر کودکی دفن شد *
نوجوانِ کشیده قد باقیست
از علی ، گرچه یک علی مانده
تا ابد ، یا علی مدد باقیست
* حضرت عباس (ع)
#حیدر_توکلی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#شام_غریبان
سرگشته بانوان وسط آتش خیام
چون در میان آب، نقوش ستارهها
اطفال خردسال، ز اطراف خیمهها
هر سو دوان چو از دل آتش، شرارهها
غیر از جگر که دسترس اشقیا نبود
چیزی نماند در بر ایشان ز پارهها
انگشت رفت در سر انگشتری به باد
شد گوشها دریده پی گوشوارهها
سبط شهی که نام همایون او برند
هر صبح و ظهر و شام فراز منارهها
در خاک و خون فتاده و تازند بر تنش
با نعلها که ناله برآمد ز خارهها
#ایرج_میرزا
@raziolhossein1
#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_یازدهم
#قتلگاه
ای مصحف ورق ورق، ای روح پیکرم!
آیا تویی برادر من؟ نیست باورم
با آنکه در جوار تو یک عمر بودهام
نشناسمت کنون که تو هستی برادرم
بر سینۀ شکافتهات چون نظر کنم
یاد آورم ز سینۀ مجروح مادرم
این غم کجا برم که ز هجده عزیز خود
یک پیرهن نشانه برم نزد مادرم
پامال جور و دستخوش کینهام ببین
ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم
عمر منی که از کف من رفتهای و من
بی تو گمان بودن خود را نمیبرم
ای خشک لب، کنار فرات از غمت ببین
دریاست در کنار من از دیدۀ ترم
با کعبنی کنند جدا از توام و لیک
از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم
دیشب کنار پیکر پاکت چهها گذشت
کاین خاکها هنوز دهد بوی مادرم؟
دیدم که دست ظلم، تو را سنگ میزند
بگذاشتم دو دست خود آن گاه بر سرم
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب
#روز_یازدهم
#اسارت
بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم
با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم
همراه خواهرت شده چشمان پستِشان
از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم
با گریهاش آخرش از دست می رود
من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم
درآتش خیام به صحرا دویده ایم
از بغض شهر شام، برادر کجا روم
زد تازیانه لحظه محمل سواری است
وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم
#حامد_آقایی
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه
#نیزه
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور
چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
من شدم سایه بان پیکر تو
حال شد سایه بان من سر تو
کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من
تا بگیرم ز نوک نی به برت
بزنم بوسه ها به زخم سرت
نیزه از خون حنجرت خجل است
نیزه دارت چقدر سنگدل است
نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من
کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو
کس ندیده کنار یکدیگر
آفتاب و غبار و خاکستر
یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا
شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را
گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی
گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود
حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟
موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ
صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود
در دو چشمم نگاه خستهء توست
عکس پیشانی شکستهء توست
یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم
کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
کاش پیش از بریدن سر تو
می بریدند سر ز خواهر تو
تیر تا از کمان شتافته بود
کاش قلب مرا شکافته بود
نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم
آسمان بر سرم خراب شده
گرد ره بر رخم حجاب شده
یوسف فاطمه! عزیز دلم
از تو و دختران تو خجلم...
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
دست من و زنجیر، فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من با تو بودم، بی تو از عمرِ بدون تو…
…اینقدر باشم سیر!، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر، فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر…
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم
درکوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و راس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم
#مهدی_نظری
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
دلدار من به جز تو کسی نیست دلبرم
نازت اگر به قیمت هستی است میخرم
چشمان خویش بسته ای و گریه میکنی
شرمنده ام از اینکه به سر نیست معجرم
تو روی نیزه یک سر پاشیده می بری
من این سه ساله ای که کتک خورده می برم
تو فکر من که نیزه تنم را کبود کرد
من یاد دست و سینه و پهلوی مادرم
همبازی رقیه به نیزه چه میکند
نیزه به حلق جا نشده، خاک بر سرم
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
دل سوزان بُوَد امروز گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
من به تو دوختهام دیده، تو بر من، از نی
یک جهان راز، نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و رأس شهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیدهست سپاه من و تو
روی تو ماه من و ماهِ تو عباس امّا
ابر خون ساخته پنهان رخ ماه من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من، تا دانند
که به جز گفتن حق نیست گناه من و تو
هر دو نَستوه چو کوهیم برِ سیل امّا
عشق، دلگرم شد، از سردی آه من و تو...
«مدّعی خواست که از بیخ کند ریشهٔ ما»
بیخبر زآن که غروب است پگاه من و تو
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
#نیزه
ای سایه سرم به سرم باش یاحسین
هردم فروغ چشم ترم باش یاحسین
من روی ناقه گریه کنم از برای تو
تو روی نیزه نوحه گرم باش یاحسین
قرآن بخوان که دل شده تنگ صدای تو
آرامش دل و جگرم باش یاحسین
ای از مدینه همسفرم ای برادرم
مثل همیشه دور و برم باش یاحسین
همچون هلال گاه عیانی و گه نهان
قدری مقابل نظرم باش یاحسین
منکه نشد به پیکر تو سایبان شوم
اما تو سایبان سرم باش یاحسین
اطراف من ببین ،به علمدار خود بگو
همواره پاسدار حرم باش یاحسین
با دیدن سر علی اصغر رباب گفت:...
(خیلی مراقب پسرم باش یاحسین)
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
مُهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین
زخم خزان به برگ و برم خورد بی حسین
میخواستم نسوزم ازین شعله ها ولی
آتش به روی بال و پرم خورد بی حسین
من که شب سیاه ندیدم تمام عمر
تیر سه شعبه بر قمرم خورد بی حسین
دست تو نیست ؛ نیزه مرا راه میبرد
خیلی به دست و بر کمرم خورد بی حسین
پیرم ...توان تند دویدن نداشتم
فریادها بروی سرم خورد بی حسین
ما را ندیده بود کسی وقت بودنت
چشم غریبه سمت حرم خورد بی حسین
ماییم و آستین لباسی که معجرست
دستی بدست شعله ورم خورد بی حسین
ما داغدیده ایم ولی ساز میزنند
خنده به اشک چشم ترم خورد بی حسین
سنگم که میزدند دو دستم نقاب بود
باران سنگ بر سپرم خورد بی حسین
بی محرمم بلند شو ای محرم حرم
من ماندم و اسیری و اشک و غم حرم
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein