eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را خوب می‌داند که میراث از پدر دارد حسین وای من! مابین رود دجله و رود فرات لب ز شن‌های بیابان خشک‌تر دارد حسین اهل‌بیتش را ببین همراه خود آورده است چون‌که از پایان کار خود خبر دارد حسین تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگی‌ست روی دستش غنچه‌ای بی‌بال و پر دارد حسین بانگ بر زد پیکری بی‌دست «اَدرک یا اَخا!» ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوخته‌ست آه اگر از اهل‌بیتش چشم بردارد حسین کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین تا که حج ناتمام خویش را کامل کند ترک سر کرده‌ست، احرامی دگر دارد حسین @raziolhossein
حاجیان جمعند دور هم همه پس کجا رفته حسین فاطمه اوست صحرای بلا قربانگهش بلکه هفتادودو قربان همرهش او به جای موی سر، سر می دهد قاسم و عباس و اکبر می دهد حج او داغ جوانان دیدن است دور نعش اکبرش گردیدن است مسلخ او خاک گرم کربلاست موقف او زیر سمّ اسب هاست سعی حج او صفا با خنجر است مروه اش قبر علی اصغر است کعبه اش خون، زمزمش اشک شب است در فقایش ناله های زینب است او رود حجّی که قربانش کنند در یم خون سنگ بارانش کنند سجده اش از صدر زین افتادن است بوسه از حنجر به خنجر دادن است تا کند در موج خون با حق صفا سر دهد بر دوست اما از قفا تا قیامت حج از او بر پاستی چشم (میثم) در غمش دریاستی @raziolhossein1
رفتی زحرم خدا نگهدار حسین با زینب و اکبر و علمدار حسین در قافله طفل شیرخواره داری خیلی صدقه کنار بگذار حسین @raziolhossein
به يوم الترويه محمل ببستند  خواتين اندر آن محمل نشستند حرم را از حرم كردند بيرون  همه سرگشته اندر دشت و هامون کسانی را که بر عالم پناهند برون کردند از بیت خداوند همه قربانیان کعبه ی دل برون خرگه زدند از کعبه ی گل مهار ناقه‌ی بانوی ذيجود  به دستان طرمّاح عدی بود حُدی با زنگ اشتر گشت چون جفت طرماح عدی با آن شتر گفت همين بانو كه در محمل نشسته دل از قيد علايق ها گسسته مهين دخت اميرالمؤمنين است  که او فرمانده روی زمين است مبادا آن كه آزارش نمايی هم آزار دل زارش نمايی @raziolhossein
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما معطر است به ذکر حسین محفل ما به زرق و برق جهان دل نبسته ایم دمی خوشیم ، تا که همین نوکری ست حاصل ما برای سینه زنان تا ابد همین کافی ست همین که ذره ای از تربت است در گِل ما صدای پای محرم به گوش می آید.. دوباره  عکس ضریح است در مقابل ما گناه با دل ما هر چه کرده بود گذشت... از این به بعد حسین است صاحب دل ما @raziolhossein
در سینه غمی غریب و جانکاه افتاد غلطید ستاره بر رخ ماه افتاد آماده شوید گریه کن های حسین ارباب به سمت کربلا راه افتاد @raziolhossein
این سفر بى حساب غم دارد دل از این رو بسى الم دارد می کشد  این کلام عالم را کاروانت  رقیه  هم  دارد @raziolhossein
.            بسم‌الله الرحمن الرحیم                 هذا_یوم_الجمعه       و هو یومک المتوقع فیه ظهورک   دعای سلامتی حضرت فراموش نشود    اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن ِ    صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ   السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ      اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .       جهت سلامتی و تعجیل در فرج ۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه هدیه بفرمایید 🌷اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم 🌷             🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴
مهدی شوم فدای تو و اشک دیده ات قربان اشک دیده بر رخ چکیده ات صاحب عزا تویی به تو گوییم تسلیت یابن الحسن فدای دل داغ دیده ات @raziolhossein
نگاه رحمتت بر ماست؛ می‌دانم که می‌آیی ز اشک دوستان پیداست؛ می‌دانم که می‌آیی گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا تو تنها و علی تنهاست می‌دانم که می‌آیی به گوش شیعه از پشتِ در آتش‌زده گویی صدای نالۀ زهراست می‌دانم که می‌آیی به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان زمان، هر روز عاشوراست، می‌دانم که می‌آیی هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی به گوش زینب کبراست، می‌دانم که می‌آیی به یاد آب‌ آب تشنگان، چشم محبانت ز اشک و خون دل دریاست، می‌دانم که می‌آیی هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد به چشم خون‌فشان ماست می‌دانم که می‌آیی تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی شرار آتش دل‌هاست می‌دانم که می‌آیی به خون پاک مظلومانِ عالم می‌خورم سوگند که مهدی مصلح دنیاست می‌دانم که می‌آیی اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش می‌بیند لوای دولتت برپاست می‌دانم که می‌آیی @raziolhossein
در بهار زندگی رنگ خزان را دیده ای هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده ای سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی تشنه لب سوزان ترین روز جهان را دیده ای روز عاشورا میان خنده های کوفیان ناله پیری به بالین جوان را دیده ای در تمام عمر اگر می سوختی مثل رباب روی دوش حرمله تیر و کمان را دیده ای در میان خیمه ها وقت غروب آفتاب لحظه لحظه اضطراب عمه جان را دیده ای خاک عالم بر سرم در زیر سم اسب ها جسمِ عریانِ بزرگِ خاندان را دیده ای از درون خیمه هایی که در آتش سوختند گوشواره بردن غارتگران را دیده ای وقتی از زخم زبان کوفیان راحت شدی تازه بعدش شامیان بد دهان را دیده ای در کنار عمه جان، در مجلس نامحرمان بر لب قاری هجوم خیزران را دیده ای داغ هایی که شمردم شمه ای از داغ توست هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده ای @raziolhossein
ای یادگار‌ِ واقعه‌ی کربلا سلام با غصه و مصیبت و غم آشنا سلام بر آن دل شکسته‌ی دوران کودکیت از ما همیشه و همه دم هرکجا سلام یادت نمی رود دم دروازه‌های شهر با سنگ داده اند به روی شما سلام جابر رسید و گفت که ای باقرالعلوم بر تو رسانده است رسول خدا سلام قبر بدون شمع و چراغت بهشت ماست ما زائر مزار تو  هستیم با "سلام" @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من عاشقم و غیر تو دلدار ندارم جز دار در این دار هوادار ندارم من مشتری عشق تو ام یوسف زهرا ورنه سر و کاری سر بازار ندارم میثم به علی نازد و من بر تو حسین جان دیگر تو مگو میثم تمار ندارم گر سنگ زنندم به سر دار غمی نیست جز سنگ در این کوفه خریدار ندارم زین طایفه عهد شکن با تو چه گویم کز گفتن آن قدرت اظهار ندارم آن قدر بگویم که در این شهر پر آشوب من ایمنی از سایه دیوار ندارم @raziolhossein
آی بگریزید صبرِ تیغِ من سر رفته است من عمویم مرتضی است این برادرزاده‌ی حیدر، به حیدر رفته است من عمویم مرتضی است @raziolhossein
همچون مسلم بن عقیل علیه السلام  که در کوفه به شهادت رسید جمعى ازفرزندان جناب عقیل،چه فرزندان خود او یا نوه ‌هایش از شهداى کربلا و یاران سیدالشهدا علیه السلام بودند  که جان خویش را فداى امام کردند. ایشان از نسل حضرت ابوطالب علیه السلام بودند که عموزاده خویش، سیدالشهدا علیه السلام را در کربلا یارى‌ کردند نام شریف شهدای نسل جناب عقیل : عبدالله بن مسلم، محمد بن مسلم، جعفر بن عقیل، عبدالرحمان بن عقیل، محمد بن عقیل، عبدالله الاکبر، محمد بن ابى سعید بن عقیل، على بن عقیل و عبدالله بن ‌عقیل. ما گریه ز رود نیل آموخته ایم ذبح پسر از خلیل آموخته ایم یل پشت یل آریم و فدای تو کنیم این معجزه از عقیل آموخته ایم @raziolhossein
خسته‌ام خسته در این شهرِ مسلمان کُشها میهمانم به مهمانیِ مهمان کُشها من دعا کرده‌ام اما به اجابت نرسید هِی نوشتم که نیا  حیف جوابت نرسید فکرِ آوارگی‌ات بُرده توانم  چه‌کنم آه ؛ شرمنده‌ترین مردِ جهانم  چه‌کنم یک نفر نیست که گیرد پَرِ طفلانِ مرا روی دامان بگذارد سرِ طفلانِ مرا هیچ‌کس نیست که بر این سه نفر جا بدهد لااقل کاسه‌ی آبی به لبِ ما بدهد خواب دیدم نفَسِ خواهرشان خواهد رفت بعدِ من بر لبِ آبی سرشان خواهد رفت کاش از دور نبینند  به  دام اُفتادم دست بسته  پُرِ خون از لبِ بام اُفتادم کاش با باد در این لحظه که سرگردانم رویِ دروازه نبینند که آویزانم همه‌ی اهل و عیالم به فدایت برگرد بچه‌هایم شود آواره به جایت برگرد آنقدر فکرِ تو هستم که بهم ریخته‌ام پای قنّاره ببین زیر قدم ریخته‌ام خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد یا صدایم برسد  گریه‌کنان حیف نشد نامه با اشک نوشتم  بفرستم   دیدم بِینِ راهی و تو را نیست نشان  حیف نشد رفته‌ام خانه به خانه زده‌ام رو ، شاید که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد کاش می‌گفتم از اول که در این حلقه‌ی چشم دخترانِ تو ندارند امان حیف نشد نفَسم بُرد  زمین خوردم و گفتم  گویم می‌زند از نفَسَت خون فوران حیف نشد تیغ را بر لبِ من زد که نگویم برگرد چکمه‌ای بر لبم آمد که نگویم برگرد به دهانم زد و دندان مرا ریخت بهم یادِ طفلِ تو گریبانِ مرا  ریخت بهم شعله از بام سرم ریخت سرم را سوزاند ناسزا گفت حرامی  جگرم را سوزند ناسزا گفت و دلم  گفت امان از زینب مُسلم‌ات زیرِ قدم  گفت امان از زینب وای از زینب اگر شهر به حالت خندد آنکه خندید به حالم به عیالت خندد ای پریشانِ غمت مویِ سرِ دختر من جای من دست بکش رویِ سرِ دختر من @raziolhossein
هر آن کسی که نَدارد به دِل غَم، از ما نیست به سِرِّ عِشق نَشُد هَر که مَحرَم، از ما نیست غَمِ تو را به دِلِ ما خُدا زیاد کُنَد هر آنکه خواسته اَز تو غَمِ کَم، از ما نیست دَلیلِ خِلقَتِ ما خوردنِ غَمِ عِشق اَست مُخالفِ غَمِ ماهِ مُحَرَّم از ما نیست فَقَط هَوای حُسِینیه را هَوَس داریم اَسیرِ بَندِ هَوا و هَوَس هَم، از ما نیست سیاهیِ عَلَمَش پاک و روسِفیدَم کَرد دَخیل نیست هَرآنکه به پَرچَم، از ما نیست سیاه لَشکَرِ اوییم و اِدّعامان نیست شُکوهِ لَشکرِ شاهِ دوعالَم از ما نیست لِباسِ مِشکیِ او داده آبِرو ما را هَر آنکه نیست در اِحرامِ ماتَم از ما نیست بَرای "اِرثِ پِدَر" تا همیشه مَمنونیم نَصیبِ آنکه نَشُد "اِرثِ آدَم" از ما نیست تَمامِ شادیِ دُنیا خُلاصه دَر گِریَه اَست هر آنکه اَشک نَریزَد دَر این غَم از ما نیست اِجازه اَز طَرَفِ مادَرَش شُده صادِر وَگرنَه این هَمه اَشکِ دَمادَم از ما نیست برای گِریه تَوَسُّل به "یا رُباب" کُنیم "رُباب" بانیِ اَشک اَست و این نَم از ما نیست حُضورِ "حَضرَتِ زَهرا" به روضه ها حَتمی ست یَقین نَدارد اَگَر کَس به این هَم از ما نیست نَمَک به زَخمِ دِل از غُصّه ی تو می پاشیم هر آنکه اَست به دُنبالِ مَرهَم از ما نیست تو گِریه کَردی و ما گِریه کَرده ایم حُسِین تویی مُقابلِ ما، این دو زَمزَم از ما نیست تو را بِخاطِرِ دُنیا فُروخت کوفه وَلی هِزار شُکر، که دَربَندِ دِرهَم از ما نیست "سَرِ سَفیرِ تو از پُشتِ بام خورد زَمین"... نوشته اَست به مَقتل، مُقَرَّم... از ما نیست! نوشته؛ "شُد تَنَش اَز یِک قَناره آویزان" هَر آنکه خون نَکُنَد گِریه زین غَم از ما نیست برای مُسلِم تو جَدِّ تو گِریسته اَست وَ بَر مَصائِبِ بی حَدِّ تو گِریسته اُست @raziolhossein
خدا شاهده به هر دری زدم تا یه جور بهت خبر بدم نیای یا اگر تقدیره که کوفه بیای دیگه با رقیه دستکم نیای واسه مسلمت حلالیت بگیر خیلی شرمنده ی خواهرت شدم نمیشه !؟ چطور ببخشم خودمٌ باعث گریه ی مادرت شدم نخلای علی اسیرِ عطشن قطره آبی به شکوفه نرسه با دلی شکسته از خدا می خوام پایِ بچه هات به کوفه نرسه به غم نبودن و ندیدنت یه روزه هزار تا غم اضافه شد به غریب کُشی که رسم کوفیاس رسم مهمون کُشیم اضافه شد کاری با زخم لبم نداشته باش باز می خوام فقط تو رو صدا کنم غصه م اینه سر دروازه میای نتونم توی چشات نگا کنم خُلقشون مثل قدیمه ، به سلام یه جواب واسه ثوابم نمیدن دینشون گمون کنم عوض شده دیگه به قربونی آبم نمیدن سرشون شلوغه خنجر فروشا رونقی گرفته کاروکسبشون شنیدم ده تا حروم زاده دارن نعلِ تازه می زنن به اسبشون داره پشت سرِ اولاد علی حرفایی رو که نباید... می زنه دیگه از سنان نذار بگم برات برق نیزه ش چشمامُ بد می زنه @raziolhossein
مسلم که از حسین سلام مکرّرش باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش فرموده مدح و منقبتش را به افتخار ثاراللّهی که بوده نبی مدح گسترش ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف تعظیم می کنند همه در برابرش حیرت برند اهل فضیلت به رتبه اش زانو زنند اهل کرامت به محضرش مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش نایب مناب یوسف زهرا که عرشیان حسرت برند بر شرف خادم درش اوّل شهید هاشمیان کز جلال و قدر در شهر کوفه مهدی زهراست زائرش از سنگ کمتر است به پیش قدوم او گیرم به خاک ره بفشانند گوهرش عشق حسین شیرۀ جان گشت در بدن از لحظه ای که شیر به او داد مادرش هم خود فدایی ره فرزند فاطمه هم شد شهید پنج پسر سه برادرش تقدیم کرد پنج پسر در طریق دوست حتّی به همره اُسرا رفت دخترش تعریف کرد و داد خبر از شهادتش با دیدن عقیل همانا پیمبرش این است آن شهید که در یاری حسین تا روز محشر مسجد کوفه است سنگرش بالای دار رفت و همه سربدارها گلبوسه می زنند به قبر مطهّرش زیبد روند خیل شهیدان به پیشباز افتد اگر عبور ز صحرای محشرش ذیحجّه گشت مفتخر از حجّ سرخ او از حجّ کعبه گشت عطا حجّ برترش پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت زان دسته های نی که عدو ریخت بر سرش لبّیک او حسین و طوافش به موج خون تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش خونش در آب ریخت و لب تشنه داد جان در اتّحاد با لب عطشان به رهبرش لب تشنه داد جان و عجب نیست وقت مرگ ریزد به کام ختم رسل آب کوثرش بالای دار و دار ندا داد بر همه کاین میثم است و یوسف زهراست حیدرش سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم ای جان فدای پیکر در خون شناورش یک میهمان و این همه زخمش ز میزبان بالله نبود هیچکس اینگونه باورش هرگز گمان نبود که آن خوب تر ز جان در کوچه ها کشیده شود جسم اطهرش نام حسین بر لب او بود و بود و بود تا آنکه ریخت خون شریفش ز حنجرش این است آن شهید که دیوارهای شهر گلبوسه ها زدند به روی منوّرش این است آن غریب که او را پناه داد یک پیرزن شبانه به بیت محقّرش این است آن قتیل که بر زندگان دهد روح حیات از نفس روح پرورش «میثم» قصیده ای که سرودی به وصف او فیضی بود ز لطف خداوند اکبرش @raziolhossein
سر دارالعماره زار و بی جانم، حلالم کن نوشتم که بیا اما پشیمانم، حلالم کن نکردم لحظه‌ای گریه برای غربتم اصلاً برای غربتت اینگونه گریانم، حلالم کن فقط یک پیرزن در کوفه از مسلم حمایت کرد اسیر خدعه‌های ابن مرجانه‌م، حلالم کن سر فرزند یک بدکاره عهد خود رها کردند من از این قوم کوفی روی گردانم، حلالم کن هر آن کس حرف حق گوید، دهانش سنگ خواهد خورد به فکر زینبین و سنگ بارانم، حلالم کن علی اکبر، علی اصغر، نبینی داغ اولادت فدای بچه‌هایت جان طفلانم، حلالم کن همینکه بی هوا چشمم به چوب خیزران افتاد میان ظرف آب افتاد دندانم، حلالم کن به قطره قطره خونی که میان مشت من پُر شد نوشتم بر زمین، با دست لرزانم حلالم کن اگر این آب، خونی شد فدای کام عطشانت مُواساتم شد اینگونه که عطشانم، حلالم کن شهیدانت همه بر روی پایت جان دهند اما غریبانه اسیر درد هجرانم، حلالم کن اراذل با منِ مسلم چه‌ها کردند در کوفه به یاد خواهرت خیلی پریشانم، حلالم کن تنم را بر زمین در پشت مرکب می‌کشند اما برای پیکرت پاره گریبانم، حلالم کن زبانم لال این‌ها تشنه‌ی تاراج تو هستند بخوان این نکته را از جسم عریانم، حلالم کن @raziolhossein
دل پیغمبر از این غم شکسته دو تن شد راهشان در کوچه بسته بر آن دو تا ابد گرید پیمبر یکی مسلم یکی زهرای اطهر یکی بر روش درب خانه بستند یکی با درب پهلویش شکستند یکی داده ز کف کاشانه اش را یکی گم کرد راه خانه اش را یکی از طفل هایش بی خبر بود یکی دستش به دستان پسر بود یکی از سنگ دندانش ترک خورد یکی از دست نامحرم کتک خورد یکی بر سینه کوهی از شرر داشت یکی بر سینه زخم از میخ در داشت یکی آشفته از حال حسین است یکی زائر به گودال حسین است @raziolhossein
چشمم امروز اگرخیس شد و بارانی..  علت این است که مهمانم و در مهمانی  کرده حق رحمت خود را ب گدا ارزانی عرفه روز حسین است و خداهم بانی همه درسایه ی الطاف حسین آمده ایم اصلا انگار به بین الحرمین آمده ایم سهمم از زندگی بی تو‌ بداقبالی شد کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد بعد ماه رمضان کاسه من خالی شد ولی امروز که خواندی تو مرا عالی شد! بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم دیدی آخر  که سرانجام به تو برگشتم! به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم من برای هوسم رشوه به شیطان دادم باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم من ازآن روز که عبد علی ام آزادم جان آقام علی عفو کن الان همه را کم نکن از سر ما مادری فاطمه را هرچه شد مهرعلی را که ندادم زکفم موقع نوکریم گم نشد اصلا هدفم خاکم اما به روی دامن شاه نجفم با هرآنکس که علی دوست نباشد طرفم! با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا اربعین از نجف او بروم کرب و بلا گریه هرشبه و ناله توام داریم همه سال به دل شور محرم داریم ما فقط یک شب سوم بخدا کم داریم با رقیه شرف هردوجهان هم داریم اوکه امروز خودش قبله حاجات شده روی دوش عمویش گرم مناجات شده روزی ازعرش خداوند نگین می افتد زینت دوش عمو روی زمین می افتد با لگدها ب یسارو به یمین می افتد طفل با ضربه سیلی به یقین می افتد گرچه امروز به دستش زر و زیور دارد بعد یک ماه دگر غصه معجر دارد @raziolhossein
ای که از کوفه معشوق دلم میگذری خون من ریخته در گام به گامش، نظری! مسلم از پا شده آویز قناره بدنش.. فطرس امروز ببر سمت نگارم خبری شاه در کوه و کمر!من وسط شهر غریب! آه از آن دربدری وای ازین در بدری.. چند دندان مرا سنگ شکسته آری! عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری بدنم زیر لگد مانده ترحم نکنید.. با سم اسب بکوبید مرا ده نفری گونه ام خرد شد از بام زمین افتادم گریه ام هست برآن گونه سرخ دگری هرچه آمد به سرم باز خدایا شکرت دخترم نیست، زنم نیست، در این دورو بری! با تن بی رمقم بر تو سلامی کردم به فدای سر تو ای که میان سفری حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند تا که از دختر تو دفع شود هر خطری کاش میشد بدنم را همه آتش بزنند تا نگیرد به پر چادر زینب شرری @raziolhossein
من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم  نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم  ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاه‌الرجالند  خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند  اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند  عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند   تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد  قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد  این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود  این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود   زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد  از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد  مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم  صید بـه خـون غلطیده‌ی بـالای بامم  وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم  عکس لب خشک تـو را در آب دیدم  در موج خون دریای لارا دیدم امروز  از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز  انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را  خونین به چنگ گرگ‌ها پیراهنت را   انگـار ‌بینـم لاله‌های پـرپـرت را  پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را   انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران  هم تیرباران می‌شوی، هم سنگ باران   انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را  زخم گلوی شیرخواره کودکت را  انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده  داری به روی دست خود دست بریده  انگار بینم غرق خـون آیینه‌ات را  جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را   انگار بینم شمـر مـی‌آید بـه گودال  انگار بینم می‌زنی در خون پر و بال  ...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد  زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد   من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم  مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم  لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من  آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من  تنهـا نـه ایـن نامرد مردم می‌کُشندم  در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم  «میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی  بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی @raziolhossein
چه قدر فاصله دارد سر من و سر تو ‏خدا کند که بیفتد دوباره محضر تو به راه آمدن تو نشسته دلخسته فراز دار الاماره سر کبوتر تو اگر که نامه نوشتم بیا، پشیمانم میا، که کوفه گرفته بهانهٔ سر تو میا که نقشه کشیدند مردمان یهود برای بردن خلخال پای دختر تو ‏میا که نیزه فروشان شهر می‌خوانند دعای رزق به پای گلو و حنجر تو میا که نعره کشان سوی تو روانه شدند برای هلهله پیش علی اکبر تو عمود آهن و نیزه فراهم آوردند برای فرق علمدار و چشم حیدر تو میا که حرمله دارد سه شعبه می‌سازد برای بوسه گرفتن ز حلق اصغر تو @raziolhossein
اینجا سخن از نیزه و شمشیر و سنگ است بازار کوفه تیر و خنجر می فروشند چشم ابالفضل و گلوی اصغرت ، آه تیر سه شعبه را گرانتر می فروشند @raziolhossein
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده.. به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با کشتن من عیدشان قربان شده! مانده ام از بچه هایم بی خبر،دلواپسم من‌ نمی‌دانم بدون من چه با طفلان شده نه غذایم می‌دهند اینها نه آبم می‌دهند غم مخور گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه های کوچه شده پیکرم بین گذر بازیچه ی طفلان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوب دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه ی آن پیکر عریان شده! کوچه و بازار کوفه جای دخترهات نیست اذیت و آزار آن ها در گذر آسان شده @raziolhossein