#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه
نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه
انبیا از برکت دستاس او نان می خورند
رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه
ظاهراً فرموده اند " ام الائمه " فاطمه
باطناً فهمانده اند " ام ابیها " فاطمه
جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او
جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه
بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند
آشکارا حجت الله علینا فاطمه
سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس
مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه
فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است
چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه
حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی
حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه
بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است
در نجف چیزى نمی بینیم الّا فاطمه
شادی روح خدیجه ، کوری چشم همه
سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه
با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است
راضیه حنانة الحوراء ؛ زهرا فاطمه
مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این ؟
می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه
خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد
آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه .....
#محمدجواد_پرچمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند
پشت در ناباورانه باورم را می زدند
لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود
لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند
پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند
غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند
مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود
جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند
ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت
دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند
یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف
با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند
از خجالت من سرم را بر زمین انداختم
با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند
می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر
خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند
#نوید_طاهری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#دوبیتی
دستم اگر شکست به پای علی شکست
بالم اگر شکست فدای علی ... شکست
من محو مرتضایم و فرقی نمی کند
اصلا کدام دست برای علی شکست
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
#م_نعیم_امینی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
علی را چونکه من بی یار دیدم
خودم را در بر اغیار دیدم
چنان از کینه سیلی خوردم آنروز
که در کوچه حسن را تار دیدم
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت
ما چه می فهمیم اندوه در و دیوار را
ما چه می فهمیم اشکِ چشم های تار را
ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است
پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را
مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها
یا بگویم داستان میخ کج رفتار را
پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود
طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را
آتش آورده ست پشت خانه ی وحی خدا
با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را
کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد..
زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را
ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی
دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را
#احسان_نرگسی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
نفهمیدن مقام برترش رو
طناب آوردن و بستن پرش رو
همونا که به قرآن پی نبردن
چه بی رحمانه کشتن کوثرش رو
.....
تموم فکر و ذکرش زخم یاسه
نگاش بارونیه مرد حماسه
یل خیبر شکن رو بچه شیعه
هنوز از روی صبرش می شناسه
#شهریار_سنجری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
سکوت در شب تاریک خانه معنا بود
طلایه دار خدا سر به چاه تنها بود
نبود شاهد اشکش به غیر چهره ی ماه
به سینه غصه ی زهرا و همدمشم هم آه
کسی که وقت نمازش خدا سلامش کرد
بگو که بعد پیمبر که احترامش کرد؟
چه کرده اند که حالا نشسته در خانه؟
چه کرده اند که اشکش شده غریبانه؟
کسی که قلعه ی خیبر گرفت با یک دست
چه کرده اند که در کوچه ها ز پا بنشست
چه کرده اند به کوچه؟کسی چه می داند
چه کرده اند که زهرا دگر نمی ماند
بلای جان علی تیغ ابن ملجم نیست
بلای جان علی دل شکستگی هم نیست
بلای جان علی داغ بودن میخ است
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است
همان دمی که به خانه هجوم آوردند
کسی ندید که با همسرش چه ها کردند
همان جماعت پستی که نان او خوردند
چقدر همیه و آتش به پشت در بردند
جماعتی که به دنیای خود گرفتارند
همیشه از علی و آل او طلب کارند
گذشت قصه ی کوچه به کربلا چو رسید
کسی صدای حسین غریب را نشنید
به دور قتله گهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند
#آرمان_صائمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت
دستمالی بر سرش میبَست دیگر؛ درد داشت
غُصهی اسلام را میخورد جای نان شب
انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت
شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟
خاک عالم بر دهانم! در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم! ضربهی در درد داشت
بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت
صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد
آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت
یک نفر از بچهها هم سَمتِ آغوشش نرفت،
بچهها هر وقت میدیدند... مادر درد داشت
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
آشفته من به کوچه و هر رهگذر شدم
در کوچه جان به لب شدم و محتضر شدم
گر چه نشد کسی سپر فاطمه ، ولی
تا پاي جان ، پاي علی من سپر شدم
هر لحظه می شدم به خدا من کبودتر
مانند یک پرستوي بی بال و پر شدم
دیدم به چشم خویش که چشمم ز دست رفت
محتاج ، من ، به یاري دیوار و در شدم
با پا مرا زدند همه تا به پاي مرگ
زیر دري که سوخته ، من ، بی پسر شدم
از بس شدم نحیف نشناسد مرا علی
مانند عمر مختصرم ، مختصر شدم
شکرِ خدا که جاي لگد را علی ندید
شکرِ خدا ندید ، شکسته کمر شدم
خود مانده ام که ماندنی ام یا که رفتنی
جانم به لب رسید ولی جان به سر شدم
چیزي ز من نمانده علی شستشو دهد
خود در تعجبم که چرا اینقدر شدم ؟
دانم که غسل دادن من طول می کشد
هر شب گذشت صاحب زخمی دگر شدم
#سیدمحسن_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
از داغ تو من تمام دردم زهرا
ای کاش به خانه بر نگردم زهرا
کردی تو نود زخمِ مرا چاره ولی
یک زخم تو را چاره نکردم زهرا
مرحوم #سیدرضا_مؤید
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
ازروی بستر برنمی دارم سرم را
آهسته می بندم دوچشمان ترم را
تاآن كه پرپر گشتنم راكس نبيند
کردم برون گُل های یاس و پرپرم را
پوشانده ام رخسار نيلی را،كه شايد
حيدر نبيند گوشه ی چشم ترم را
چون روبرو گشتند با من غنچه هايم
اسماتوخود درياب حال دخترم را
هجده ورق از دفتر عمرم تمام است
آماده ام بندد شهادت دفترم را
كردم وضو ازاشك وهنگام شهادت
خواندم دراين بسترنماز آخرم را
چيزی نمانده تا نهان ازچشم دشمن
پنهان كند در شب علی خاكسترم را
ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی»
بردوش خود وقتی بگيردپيكرم را
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein