#امام_حسن_ولادت
#رباعی
چون خلق جهان کرد خدای ذوالمن
خّلق حسنی خواسته به وجه احسن
از روی حسن، حُسن امامت افزود
پس گفت به لفظ قدرت احسن احسن
#اشراق_آصفی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
باغ دل بتول و علی را ثمر حسن
دُر زینب است و لعل حسین و گهر حسن
شاه جهان علیست چه شاهی که بهر او
شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن
در مدح مرتضی چه بگویم کزان تبار
دختر شدهست زینب کبرا، پسر حسن!
گردون طواف خانهی زهرا کند که گشت
ماه شبش حسین و به شامش سحر حسن
بر منتجب چه نام نهم غیر مجتبی
آن شاه حسن را چه بخوانم مگر حسن
ورد زبان عالمیان نام احمد است
ورد زبان حضرت خیرالبشر حسن
جانم به اهل بیت نبی! هر چهارده
اهل کرامتاند ولی بیشتر حسن
صحرا به یک اشاره شود حجرهی طلا!
باری کند ز لطف به خاک ار نظر حسن
هر روز کوچه کوچه پی سائلان روان
هر شب به کوچه های فلک رهگذر حسن
اندوهگین ماتم فرق علی حسین
اندوهگین روضهی دیوار و در حسن
آید صدای فاطمه بر گوش قدسیان
ای بی کفن حسین...الا خون جگر حسن!
لعنت به هرکه خوار و ذلیلت شمرده است
کوری چشمشان به توام مفتخر حسن
یا ایهاالعزیز! تو عزت عطا کنی!
هرکس که شد گدای تو شد معتبر حسن
جان مرا خدای کند خشت صحن تو
لطفی! که این دعا بشود "کارگر" حسن
از من سلام سوی خداوندگار حُسن
من کیستم؟؟ سلام خداوند بر حسن
#علیرضا_نورعلی_پور
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
فقیر آمد سراغش سیر برگشت
سفیه ساده، با تدبیر برگشت
کرامت خواست سر بالا بگیرد
حسن را دید و شد تحقیر ،برگشت
هزاران حیله آل امیه
برای جنگ ،بی تاثیر برگشت
خدا تنها خبر دارد که دستش
کجاها رفت تا شمشیر، برگشت
چه آمد بر سرش در کوچه آن روز
که کودک رفت اما پیر برگشت
مسیر خانه تا مسجد ،کم، اما
حسن با مادر خود دیر برگشت
نوشتند او میان کوچه دق کرد
فقط با معجزه ،تقدیر برگشت
برای زینب عاشورا شد آغاز
چو تابوت حسن با تیر برگشت
#نفیسه_سادات_موسوی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
عجیب نیست که دائم سر زبان من است
حسن قشنگترین واژه درجهان من است
اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار در دهان من است
همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله
پس از علی ولی الله در اذان من است
گدای سفره ی او بوده اند اجدادم
همین بزرگترین فخر خاندان من است
به تیره روزی شب های خویش مفتخرم
برای اینکه حسن ماه آسمان من است
غم نداری خود را نمیخورم هرگز
چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است
مرا به شاعر درگاه او شناخته اند
هزار شکر که در شهر این نشان من است
قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست
ولی محبت او برتر از توان من است
اگر چه جان جهان شد برای ما اما
همیشه گفته حسن جان حسین جان من است
#سجاد_روانمرد
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست
نماز آینه ها را هبوط نور شکست
سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست
در ازدحام،پر و بال های حور شکست
تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است
لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله...است
تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد
کویر خالی از احساس را گلستان کرد
و آسمان خدا را ستاره باران کرد
طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد
ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد
دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد
به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید
به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید
به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید
خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید
به آفتاب بگوئید آمده قمرش
هزار جان گرامی فدای گُلپسرش
شراب عشق به قربان ساغرش رفته
هزار رود به دریای اطهرش رفته
فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته
نگاه بندهنوازش به مادرش رفته
دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش
چقدر فاطمهوار است ذرّه پروری اش
به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن
قیام کرده کرامت به احترام حسن
شده است مرغ کرمخانه جلد بام حسن
هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن
گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند
جذامیان مدینه به پاش می میرند
شکستگیِ پر و بال را شفا دادن
مس وجودی عُشّاق را جلا دادن
به سائلان و گدایانِ خود بها داد
به دست با کرم خود به سگ غذا دادن
تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست
نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست
حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است
میان لشکر حیدر امیر و سردار است
اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است
دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است
یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را
شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را
چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد
هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد
برای دین خداوند استقامت کرد
بنای مکتب اسلام را مرمت کرد
چه رنج های فراوان به پای عشقش دید
سه بار مال خودش را برای دین بخشید
درخت خشک غمم،کوهساری از دردم
شبیه فصل زمستان گرفته و سردم
عزا گرفته ی این روزگار نامردم
برای حلم حسن آه می کشم هر دَم
کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود
برای غربت بی انتهاش گریه نمود
هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد
چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد
غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد
"امامزاده ی آبادی ام حرم دارد"
ولی برادر زینب نه مرقدی دارد
نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی دارد
قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود
قسم به آبی دریا،قسم به چشمه و رود
قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود
به کوری همه ی آن حرامیان سعود
بقیع،مرکز دیدار شیعه ها گردد
قسم به فاطمه "صحن حسن" بنا گردد
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
چه شِکّری ست چه طعمی ست عطر هر دهنی ست
که عزّتِ کلمات و شکوهِ هر سخنی ست
قسم به نام حسن ، هر که مهرِ او را داشت
انیس و مونسمانَ ست قوم و خویشِ تنی ست
رسیده نیمهٔ ماه و نگاه ها اینجاست
چقدر این پسرِ خانواده خواستنی ست
به یمنِ آمدنش نرخ ها شکسته شده
بگو به کعبه اذان را، چه ماهِ بت شکنی ست
به روزِ حشر که خوبان حسینی اند همه
حدیثِ عشق بگوید ، حسین خود حسنی ست
چه چشمه ایست دو چشمش چه ابروئیست کمان
عزیزِ فاطمه یعنی عزیزِ هر دو جهان
هر آنچه رزقِ جهان هست آب و دانهٔ اوست
و جود مانده اگر عمرِ جاودانهٔ اوست
همیشه سفرهٔ بذلِ کریم باز بود
همیشه بخششِ بی منّت از نشانهٔ اوست
چنان به مهرِ خودش فقر را بغل گیرد
فقیر حس نکند در میان خانهٔ اوست
خدا تمامِ کرم را به مجتبی داده
کلیدِ خانهٔ فردوس در خزانهٔ اوست
بهشت را به بها می دهد خدا ، آری
بهشت اگر بدهد حتم با بهانهٔ اوست
دلم به سفرهٔ شاهانه دعوت ست امشب
بساط آنکه گدا نیست ، حسرت ست امشب
#حامد_آقایی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
نیمه ماه مبارک فیض کامل می شود
غالبا اینجا سلیمان نیز سائل میشود
با دو تا جمله گدا را شاه کردی ای کریم
شک ندارم سوره اش یکروز نازل میشود
مدتی را مست باید بگذرد از کوچه ها
هر کسی یکباره با چشمت مقابل می شود
بد دهان را از خجالت آب کردی بعد از این
میرود دنبال مدحت مثل دعبل میشود
در نمازت باد وقتی میخورد قدری به موت
در مدینه چند هفته قبله مایل میشود
با فقیران می نشینی شاه خاکی خوش مآب
پس به تو جای حسن باید بگویم بوتراب
معجزه یعنی نفسهایت که سلمان ساز بود
در کویر خشک هم لطف تو باران ساز بود
بین کهفت جای سگ خالیست راهم میدهی؟
مکتب تو خوب میدانم که انسان ساز بود
خطبه می خواندی هدایت گردد انسانی ولی
وصله ی روی عبایت هم مسلمان ساز بود
ذوالفقارت یکدمش صبر است یکدم هم سکوت
صلح تو تا سالهای سال جریان ساز بود
گرد و خاکی میشود وقتی که پلکی میزنی
چشمهایت از قدیم انگار طوفان ساز بود
مرتضایی، جلوه هایت جلوه های بوتراب
رنگ سربند تو هم زرد است پس با این حساب
باز هم دستار مست است و حمایل بیقرار
نیست فرقی بین ابروهای تو با ذوالفقار
جبرئیل اینبار می ماند خودش در این سخن
لا فتی الا علی یا لا فتی الا حسن ؟
بازهم غرید تیغت، شیر مردی مرحبا
چار تا پای شتر را قطع کردی مرحبا
زیر پاهای تو خاک افتاده در جوش و خروش
میرسد هوهوی تیغت در دل میدان بگوش
چشمهایت میکشاند آسمان را هم به زیر
نفخ صور دیگری شد با رجزهایت امیر
هر زمانی که رجز میخوانی آقا بی گمان
سوره ی زلزال نازل می شود از آسمان
در سپاه مرتضی با چشم فرمان میدهی
تو شبیه حیدر کرار جولان میدهی
هرنفس شمشیر تو درگیر شد با چند سر
رنگ سربند تو دارد سرخ میگردد دگر
جانفدای هوهوی سر مست شمشیرت امیر
وزن شعرم را بهم زد بانگ تکبیرت امیر
شعر از اینجا به بعد طوفان است
واژه در واژه اش رجز خوان است
روز روز سپردن جان است
جنگ با یل کجایش آسان است ؟
این حسن نه علی دوران است
دومین مرتضای میدان است
خم ابروش اصل برهان است
کشته در هر طرف فراوان است
تیغ و خود و زره پریشان است
جمل از کرده اش پشیمان است
و زمین هم هنوز حیران است
خون چکد یا صدای باران است؟!
وقت از شیر دم زدن آمد
و اذا زلزلت حسن آمد
جمل است این خودت که میدانی
مرد کم داشتند زن آمد!
بین میدان سرو صدا شده است
این تویی یا علی دوتا شده است ؟
مجتبی رفته مرتضی شده است
با علی جات جابجا شده است
ذوالفقارت زجاش پا شده است
چه سری از بدن جدا شده است
زلفت از چند جا رها شده است
تیغ گرم برو بیا شده است
تن دشمن هجا هجا شده است
حق شمشیر تو ادا شده است
لشکری صاحب عزا شده است
کمر دشت نیز تا شده است
مرتضای مکرر است این مرد
محشر بعد محشر است این مرد
با جمل رفتنش همه دیدند
بچه ی شیر خیبر است این مرد
آسمانها شدند تیره و تار
شده خورشید بیخیال مدار
یک صدا گفت دشمن تو «فرار»
شیر شوریده آمده به شکار
باز هم یک سوال در تکرار
این تویی یا که حیدر کرار؟
کار این کارزار هم شد زار
ذوالفقار تو سرخ شد سردار
سیل خون است در یمین و یسار
ساختی کوه از تن کفار
قلم از دست رفت آخر کار
یک رگم نیست بازهم هشیار
شاعرت مست کرده است انگار
واژه سمتم گسیل شد مست است
شعر بحر طویل شد مست است
بیخیال قلم و دفتر و شعر و من و وزن و غزل
عشق است تو را شاه کرم
شیر نر جنگ جمل
از لب تو جام عسل ریخت
غزل ریخت
به میدان که رسیدی تو
سر لشکر کفار اجل ریخت
چه خونی کف میدان جمل ریخت
دم تیغ تو مِی ریخته
جان مست، جهان مست، رجز مست، زبان مست، نفس، دل، ضربان مست
و مست است زره خود سپر تیغ حمایل سر دستار
بزن نعره بدانند که هستی پسر حیدر کرار
شتر را به زمین میزند این طرز نگاهت
صد وده بار
زمین است و زمان است و هیاهو
زده سربند به ابروی خمت رو
و جمل پیش تو زانو زده
شمشیر تو سرمست هنوز از دم هوهو
که هو الفضل و هو سید سادات
جهان مات
به یک ذات رسیدند سه تا ذات
تویی یا که علی یا که پیمبر
نشده یکنفر این را کند اثبات
نگاه تو همان معنی جود است
که در کشف و شهود است
و این بحر طویل آخر کاری شده بیتاب
به دریا زده
دریا کرم و جود تو بوده ست
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
برکتِ بی انتها دارد کریم اهل بیت
خندۂ مشکل گشا دارد کریم اهل بیت
پادشاهان جهان غبطه به حالش میخورند
بسکه دور خود گدا دارد کریم اهل بیت
بی بهانه بهترین ها را به سائل میدهد
سیرتی زهرا نما دارد کریم اهل بیت
روز و شب وقتِ غذا محض جزامی های شهر
در کنار سفره جا دارد کریم اهل بیت
بر در و دیوار آن پیچیده ذکرِ یاحسین
در بقیعش کربلا دارد کریم اهل بیت
عاقبت یک یاحسن می گویم و جان میدهم
بسکه دستانش شفا دارد کریم اهل بیت
سفره ام یک ثانیه بی نان نخواهد ماند، چون-
این گدا بعدِ خدا دارد کریم اهل بیت !
#م_عاطفی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#امام_حسن_مدح
ایسفرهدارماهضیافت خوشآمدی
خورشید آسمانکرامتخوشآمدی
ای وارث سریر امامت خوشآمدی
اینورچشم شاهولایت خوشآمدی
وقت طلوع نور تو گفتند مرد و زن
عالم فدای حُسن تو یا ایّها الحَسن
وقتسُرودن از تو تَغزُّلمبارک است
بر اسم اعظم تو توکّل مبارک است
(اَنتُم وَسیلَتی)کهتوسّل مبارک است
این ماه با شما رمضانُ المُبارک است
امشب به لطف اینکه تویی میزبانِ ما
نان هم گرفته طعم عسل در دهانِ ما
زیبایی رُخ تو کجا و قمر کجا
شیرینی لب تو کجا و شِکر کجا
درک بزرگی تو کجا و بشر کجا
هستیم در هوای تو باشیم هرکجا
تنها دوشنبهها نه که ما کلُّ هفته را
سرگرم ذکر خیر تو هستیم مُجتبی
۱.مثل ستارههایدرخشندهمیشویم
درآستانقدستو، تا بنده میشویم
اطرافخانهی تو پراکندهمیشویم
دلمُردهایمو پیشتو سرزنده میشویم
بامِهرتو نتیجهی اعمالمانخوش است
باذکرِیاامامحسن،حالمانخوشاست
پهناستخوانسبزشماصبحو ظهر وشام
چشمشبهدستتوستگداصبحوظهروشام
ازبسکه دیدم از تو عطاصبحو ظهر وشام
فریاد میزنم همه جا صبحو ظهر وشام
من کاسه لیس خوان توام ایّهاالکریم
در زُمرهی سگان توام ایّهاالکریم
توحید جلوه می کند از ربّنای تو
قرآن شنیدنیست ولی با صدای تو
پیداست در جوار خدا ردّ پای تو
دارد شرف به پردهی کعبه؛ عبای تو
مثل خدیجه ای و شبیه پیمبری
تو اوّلین تجّلی زهرا و حیدری
ای سایهی تو بر سر اسلام مُستدام
خیرت رسیدهاست بهعالَم علی الدّوام
آری قعود توست عیارش چُنان قیام
رسوایی معاویه در چشم خاص و عام
تنها به دست (هُدنِهات)* امکانپذیر بود
ای بر تو و کیاست و داناییات دُرود
تصویر تو در آینه تصویر حیدراست
تکبیرِ تو اقامهی تکبیر حیدراست
شمشیرِ تو ادامهی شمشیر حیدراست
رزم تو مثل رزم نفسگیر حیدراست
در نهروان شبیه جمل گشت آشکار
از دست ضربههایِتو لایمکنُ الفرار
مثل اباالحسن شده ای صفشکنحسن
مردان فراریاند ز تیغت چو زن حسن
سر میزدی شبیه علی از بدن حسن
فریاد میزدند ملائک حسن حسن
تا نیزهی تو سینهی کُفّار میدرید
شیر خدا برای تو تکبیر میکشید
ای شیر تا تورا گذر افتاد بین دشت
از برق چشم تو شرر افتاد بین دشت
یک کوه دست و پا و سر افتاد بین دشت
هودج نشینِ فتنهگر افتاد بین دشت
با ضربهات نصیبش عذاب اِله شد
حال آمدم که روز حمیرا سیاه شد
تا شهروند دولت زهرا شدیم ما
آسوده خاطر از غم دنیا شدیم ما
کافر به دین دشمن مولا شدیم ما
شُکر خدا که اهل تبرّی شدیم ما
جلب رضای حیدر کرار کرده است
هرکس به لعن عایشه افطار کرده است
*یکی از معانی هُدنِه:آتشبس نظامی موقت
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#مناجات
#رباعی
فَوَ عِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي لَوْ نَهَرْتَنِي مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِكَ ...
بیچاره ام و بی کس و مضطر ، نروم
از خانه ات ای کریم ، دیگر نروم
غیر از تو مگر پناهگاهی دارم ؟!
گیرم که مرا برانی از در ، نروم
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
سبحانک یاالله تعالیت یا رحمن
اجرنا من النار مجیر
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر
از من تمام عمر گنه دیدی و گنه
شرمنده ام از این همه تکرار یا مجیر
از بس که تو ندیده گرفتی گناه من
بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر
دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن
ناز مرا کشیده ای هر بار یا مجیر
می ترسم از قیامت و از دوری حسین
برگ امان به من بده از نار یا مجیر
دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود
هستم به یاد تشنگی یار یا مجیر
تا کربلای حضرت ارباب پر کشم
با یک سلام لحظۀ افطار یا مجیر
خواهم که بی حجاب تماشا کنم تو را
در تحت قبۀ حرم یار یا مجیر
آیا شود فدای علی اکبرم کنی
پایین پای حضرت دلدار یا مجیر
امشب جواب سوز و نوای مرا بده
دیگر برات کرب و بلای مرا بده
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#مناجات
#امام_حسن_علیه_السلام
سائلی بر لب خود ذکر خدایا دارد
کرمت را دل بیچاره تمنا دارد
تو همان رب کریمی که همه میدانند
با گنهکار گرفتار ، مدارا دارد
ناله عبد گنهکار و نگاه لطف و
کرم هر شبت ای یار تماشا دارد
این چه ماهیست که حتی دل آلوده ی من
هوس رفتن تا عرش معلا دارد
دست پر آمده ام ، بار گنه آوردم
چه کسی محضر تو قدرت حاشا دارد ؟!
صید دنیا نشود نوکر حیدر هرگز
که هوای دل ما را خود مولا دارد
هر که در خانه ی ارباب بیاید مردم
کی بدل واهمه از موج بلایا دارد ؟!!
از نمازم همه دم بوی حسین می آید
چونکه سجاده ی من تربت اعلا دارد
یاحسن گفته ام و پیش کریم آمده ام
ذکر زیبای حسن معجزِ عیسی دارد
....
جان عالم بفدای دل بی تاب حسن
در دلش روضه ی نا خوانده ی زهرا دارد
هر سر موی سفیدش بخداوند قسم
خبر از قصه ی آن کوچه غم ها دارد
کوچه و مادر و ضرب لگدِ آن نامرد
من بمیرم برایش بخدا جا دارد
#حسین_رحمانی
@raziolhossein
#مناجات
#حضرت_زینب_اسارت
بر گناه عبد بی مقدار چشمت را ببند
واقعا گردیده ام سربار چشمت را ببند
من گنه کارم تو ستار العیوبی سیدی
بر معاصی من ای ستار چشمت راببند
مرحمت کردی مکرر ، معصیت کردم مُدام
اشگ می ریزم از این رفتار،چشمت را ببند
سیدی اقرار دارم بدترین بنده منم
بر بدی های من ای غفار،چشمت راببند
هان شتر دیدی ندیدی،من خجالت می کشم
عاجزانه می کنم اصرار،چشمت را ببند
تو به من گفتی بیا،من آمدم مولای من
شرمسارم من از این دیدار،چشمت راببند
توبه کردم بارها ، توبه شکستم بارها
آبرو ریزی شده انگار ، چشمت را ببند
بی نیازی از من اما باز احسان می کنی
من بدی را می کنم تکرار ، چشمت راببند
تو به من گفتی اگر راه هدایت خواستی
دست خود را به علی بسپار،چشمت راببند
تو مرا آموختی الخیر فی بابِ الحسین
گفتی در این رَه قدم بردار،چشمت را ببند
خواهری رأس برادر را به نیزه دید و گفت...
«می برندم برسربازار، چشمت راببند»
تا روی ناقه نشستم دیده وا کن یا اخا
تا رسیدم مجلس اغیار،چشمت را ببند
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#امام_حسن_مدح
به نام امام کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد
رسیدیم با ربّنا تا حسن
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمهی ماه،ماه آمده
به خورشید گویند حالا:حسن
چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر اینقَدَر مادری دیده ای!
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپسزدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمکپروری کار این طایفه است
همه سفرهدارند امّا حسن...!
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهیدستبودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
به بازی گرفته کرم را،حسن
قدمهای آغازی اش را ببین
پر و بال پروازی اش را ببین
دلِ از خدا راضی اش را ببین
بیا دست و دلبازی اش را ببین
گدا را نشانده است بالا حسن
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
علی اکبرش شد سراپا حسن
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوانطلای علی
بگو یا حسین و بگو یا حسن
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیعات چهها می کنیم
شبات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
به زیبایی مشهد ما؛حسن
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن
دست ما را برسانید به دامان حسن
نشنیده است کسی خواهش روزی از ما
می رسد روزی ما صبح و شب از خان حسن
حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی
عادتم داده خداوند به احسان حسن
نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر
آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن
بنویسید جذامی زمین خورده نشست
سر یک سفره کنار لب خندان حسن
حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او
مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن
حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست
آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن
سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت
در عوض این همه نوکر همه قربان حسن
و بدانند همه کوفه صفت های زمان
که فروشی نبود عشق محبان حسن
می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد
مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
صبا که عطر به نام بهار میبخشد
صفا به آینهی روزگار میبخشد
بهار میرسد و نشئهی هوای خوشی
به جان خستهی باغ خمار میبخشد
به دانهدانهی بیآب، آب میریزد
به شاخهشاخهی بیبار، بار میبخشد
عبای خون به تن دشت لاله پوشانده
قبای سبز به قد چنار میبخشد
طرواتی به لب غنچهها میافشاند
حلاوتی به صدای هَزار میبخشد
به خشکسالی لبها شکوفهی لبخند
به بیقراری دلها قرار میبخشد
اگرچه باد صبا هر بهار را به زمین
هزار صورت و نقش و نگار میبخشد
ولی بهار و صبایش فدای مردی که
تمام زندگیاش را سهبار میبخشد
همان که با ادب و باوقار میبخشد
فقط به خاطر پرودگار میبخشد
کریم فکر حسابوکتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بیشمار میبخشد
به اسم و رسم توجه نمیکند هرگز
به آشنا و غریب دیار میبخشد
برای اینکه شود حفظ آبروی گدا
بدون منت و بیننگ و عار میبخشد
مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است
سکوت کرده و آیینهوار میبخشد
برای گفتن یکبیت ساده یک ممدوح
کجا به دشمن خود سیهزار می.بخشد؟
به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد
ازآن که عادتش احسان، سجیّهاش کرم است
عجیب نیست که بیاختیار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که در مدینه به سائل انار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که بین معرکهی کارزار میبخشد
که بین معرکهی کارزار از سر لطف
به دشمن سر خود ذوالفقار میبخشد
بجز علی که به هنگام جنگ بخشیدهست
کدام شیر به وقت شکار میبخشد؟
همیشه موقع بخشش که میشود این مرد
به رسم فاطمه اول به "جار" میبخشد
برادرش هم از او ارث برده بخشش را
اگر به راه خدا شیرخوار میبخشد
نمیدهم به دوعالم غلامی او را
گرفتم اینکه به من اختیار میبخشد
#مجتبی_خرسندی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
چقَدَر کار حسن بردنِ دل ، دلبری است
چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است
در جمل شمّه ای از رزم حسن را دیدند
ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است
هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست
پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است
می شناسند ملائک همگی روی زمین
خانه اش را که شب و روز پر از مشتری است
جبرئیل آمده هربار به پابوسی او
افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است
دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم
همه اش کارِ همان خالقِ بالاسری است
...
از شب تیره چه غم ، روی حسن را داریم
ماه را ، صورتِ نیکوی حسن را داریم
چه گدایان زیادی که ندارند کریم
ما گدایان حسن کوی حسن را داریم
گفته بودی که بگویم به تو از حبل متین
باز کن چشم و ببین ، موی حسن را داریم
مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم
در دل خود همه سوسوی حسن را داریم
شیعیان حسنی در همه جا معلومند
هرچه باشد همه جا بوی حسن را داریم
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامی گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستان خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
از کرمـخـانهی او رزق حلالم دادند
دور او چرخ زدم تا پر و بالـم دادند
خاکِپایشکهشدم جاه و جلالم دادند
خواستم شعر بگویم که مَجالم دادند
چند بیتی بِشَوَم دست به دامان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
آنکه جا داشته بر دوش پیمبر حسناست
آنکه درکشبُوَد از عقل فراتر حسناست
ساقیکوثرعلی؛صاحبِکوثرحسن است
پسر اَرشدِ صدّیقهی اَطهر حسن است
جُزحسن کیست برازندهی عنوانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربانِ حسن))
اینکه در قُلّهی افلاک اقامت دارد
از شئونات اِلهیش حکایت دارد
او که از شیر خدا حکم امامت دارد
بر حسین بن علی نیز ولایت دارد
هست شاه شهدا گوش به فرمان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
او سهدَفعه همهی زندگیاش را بخشید
کرمش نور شد و در همه عالم تابید
روزی خَلق به یُمن حَسَن از عرش رسید
هرکسی از سر این کوچه گذر کرد شنید
مصرعی ناب شده ذکر فقیرانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
غیرازایننیستکهلطفو کرمو بخششو جُود
از دم گرمِ حَسن بود که آمد به وجود
شاعر او سر ذوق آمد و اینگونه سُرود
چشم آن لحظه که بر عالم ایجاد گُشود
پهن شد روی زمین سُفرهی احسان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
درد مظلوم،بدانید دوا خواهد شد
گِرِهی کور بهکار است که وا خواهد شد
در مدینه حرمی خاص بنا خواهد شد
خشتهایش همه از جنس طلا خواهد شد
ما قرار است بخوانیم در ایوان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
تا به حال تو تَفـَضُّـل نکند این آقا
میشود لمس کنی لطف خدارا؟ اَبَدا
کسریازثانیههمچون ز خُدا نیست جُدا
میزبانـشبهابوالفـضلقـسمبوده خُدا
هرکهمهمانشدهدر روضهیرضوان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
حُبّوبُغضاست چُو در دین خداوند،مِلاک
گر نباشد یکی از این دو هلاکیم ، هَلاک
جُز«حَسندوستی»آید مگر از نطفهی پاک؟
پوزهی دشمن مولا شده مالیده به خاک
حَل شدند اهلِجَمَل در دلِ طوفانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#رباعی
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن
اکسیر قریحهی کمیتی تو حسن
از درگه تو کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهلبیتی تو حسن
....
تا جامه ی عاشقی به تن دارم من
با دلبر مه لقا سخن دارم من
هرکس به کسی بنازد اندر عالم
نازم به دو کون چون حسن دارم من
.....
گفتیم که بر در موالی برویم
در ملک ادب حضور والی برویم
ای پایه گذار کاخ احسان و کرم
مارا مگذار دست خالی برویم
......
در ماذنه نغمه ی اذان پیدا شد
آثار بهار بی خزان پیدا شد
آن ماه تمام آسمان علوی
در نیمه ی ماه رمضان پیدا شد
.....
در گلشن حسن جادوان گل حسن است
گلواژه ی قاموس تکامل حسن است
هرچند علی پدر بود امت را
اما لقب مبارکش بوالحسن است
......
مولای من از نفس من اولایی تو
معصومی و سروری و آقایی تو
من دست عزیز مصر را می بوسم
او پای تو را، عزیز زهرایی تو
......
ای حجت جاودان تو جان همه ای
ای فرش نشین تو عرش را قائمه ای
غیر از تو کسی ندارد این نام و نشان
فرزند رشید و ارشد فاطمه ای
#کلامی_زنجانی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
#جنگ_جمل #تبری
جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است
حرف نگفتنی همه جورش فراهم است
نام خدیجه را نَبَرد بی وضو کسی
رحمت به او که همدم و هم راز خاتم است
ای آنکه بر خدیجه حسادت کنی بسوز!
دنیا بسوز عاقبتت هم جهنم است
آن کس که پیش شیر خدا قد علم کند
گیرم زن رسول، عذابش مسلم است
جان ها فدای غربت مولایمان حسن
شاعر بمیرد از غم او باز هم کم است
شکر خدا که مست سبوی حسن شدیم
ما با حسین، راهی کوی حسن شدیم
وقتی سخن ز جلوه ی آیات محکمه است
جای اطاله نیست سخن بی مقدمه است
برپا شده است پرچم فتنه گر جمل
شیطان زبان گشوده و گرم مکالمه است
یک سو، زن رسول خدا هست و یک طرف
نفسِ نفیس ختم رسل گرم زمزمه است
مولا، محمد حنفی را روانه کرد
اما میان قلب علی شور و همهمه است
کار محمد حنفیه نبود نه!
این کار، کارِ غیرت اولاد فاطمه است
بابا حسن! بلند شو از جا قیام کن
کار شتر سوار جمل را تمام کن
نوبت رسیده بود به مولای ما حسن
دستی بلند کرد به شکر خدا حسن
دستار زرد حیدر کرار را که بست
پا زد به جای پایِ شه لافتی حسن
رخصت گرفت و ذکر رَجَز را شروع کرد
گفتا أنا بْنُ فاطمه خیرالنساء ، حسن
می رفت سوی لشکر دشمن چه باشکوه
این حیدر است می رسد از راه یا حسن
او آمده است فتنه گران را کند هلاک
هرگز به دست و پا نکند اکتفا حسن
با هر سری که پرت شد از تن روی زمین
گفتند عرشیان همگی یکصدا حسن
روی نبی و قدرت بازوی مرتضی
می گفت فاطمه ز جنان مرحبا حسن
مامور قبض روح خدا مات مانده بود
بس پُشته ها که ساخته از کشته ها حسن
دستی که با رضای خدا بُرد روی سر
پایین نبُرد جز به رضای خدا حسن
پِیْ کرد عاقبت شتر اهل فتنه را
با دست تو شکسته شد این کودتا حسن!
جنگ جمل به لطف تو ختم به خیر شد
کوتاه از کتاب خدا دست غیر شد
جنگش امید فتنه گران نا امید کرد
صلحش علی و فاطمه را رو سفید کرد
جریان گرفت روح شهادت به صلح او
او را اگر چه زهر هلاهل شهید کرد
حتی پس از شهادت او دشمن عنود
او را رها نکرده و ظلمی جدید کرد
هفتاد چوبه تیر به تابوت او زدند
اینگونه خصم کینه خود را پدید کرد
(یارب نصیب هیچ غریب دگر مکن
درد و غمی که موی حسن را سفید کرد)
(با صد امید حامی مادر شدم ولی
دست عدو امید مرا نا امید کرد)
آن روز قلب سوخته اش پر شراره بود
یک نوجوان به جستجوی گوشواره بود
#سید_روح_الله_مؤید
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
"حَسن" بگو و ببین اسم محترم این است
هزار شکر مرا ذکر دم به دم این است
بگو همیشه که یا محسن بحقّ حسن
که پیش حضرت حق بهترین قسم این است
سه بار زندگی اش را تمام بخشید او
به هر چه هست کشیدن خط عدم این است
گرفته لقمه برای جذامیان حتی
بگو به مدعیان ، معنی کَرَم این است
به وقت بذل کریم و به وقت رزم دلیر
سخاوت است و شجاعت ، هم آن و هم این است
جمل که رفت به میدان ، علی چنین می گفت :
محمد حنفیّه ببین جَنَم این است
که گفته است حسن بی حرم بُوَد اصلا؟!
میان دل حرمش باشد و حرم این است
#عاصی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
به اتفاق برادر به حشر گر برسی
به جذبه خیره شود چشم خاص و عام حسن
پیمبران متحیر به خویش میگویند
بوَد کدام حسین و بوَد کدام حسن
#یا_حسن
#سیدمیلاد_حسنی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
زیبا ترین ترانه ی دنیاست یا حسن
الحَق چِقدر نامِ تو زیباست یاحسن
"أبْنائَنا" که زینَتِ آیاتِ مُصْحَف است
تأویلِ آن به شأنِ تو پیداست یاحسن
حَق میدَهَم به مرده اگر زنده میشود
وقتی که بر زبان مَسیحاست یاحسن
آن خاطری که یادِ تو در آن مکانْ کند
مَشمولِ لطفِ حضرتِ زهراست یاحسن
تو شِبْهِ مُصطفایی و زهراست مادرت
خَلقِ تو شَرحِ امِّ ابیهاست یا حسن
بَعد از علی ،زمامِ امامت به دست تو
عِزَّت گرفته واژه ی عِزَّت به دست تو
تا کِردِگارْ نامِ تو را انتخابْ کرد
جِبریل سویِ احمدِ مُرسَل شِتاب کرد
بر مصطفی سلامِ خدا را رساند و گفت
اکنون خدا دعای تو را مستجاب کرد
او را حَسَن صدا بزن آنسان که خالِقَش
وی را حَسَن گُزید و حَسَن هم خطاب کرد
چون سیدُالشَّبابِ بهشت است این پسر
جَنَّت ز جمعِ دشمنِ او اجتناب کرد
دوزخ به شوق، دشمنِ او را به بَر گرفت
حتی اگر که عُمْر تلف در ثواب کرد
میزانِ حقْ به پیروی از امر مجتبی ست
زیرا کلامِ او همه فرمایشِ خداست
نورِ حَسَن ادامه ی آیات کوثر است
با این حساب منکرِ این نور ابتر است
نسلِ محمد، از علی و فاطمه ست پس
او ابتدای جلوه ی نسلِ پیمبر است
نامَش که بر ضریحِ زبانم مکان گُزید
از آن زمان، فضای دهانم مُعَطّر است
روزِ جزا به منبری از نور جای اوست
نوری که فرشِ مقدمِ فرزندِ حیدر است
دنیا به زیرِ سفره ی او جا نمی شود
این سفره را نیاز به دنیای دیگر است
در حَشر می کُند کَرَمَش محشری به پا
دنیا کجا و سفره ی احسان مجتبی
ای بی نظیر در نَسَب و در حَسَب حسن
تو از تبارِ نوری و عالی نَسَب حسن
از کِشتزارِ باغ شما چیده میشود
علم و حیا و جود و سخا و ادب حسن
ای پرورش دهنده ی فرمانِ کردگار
جاری ست از کلامِ تو آیاتِ رَبّْ حسن
از میزبانیِ تو چه گویم که مانده است
مهمان سرایِ عرشِ خدا در عَجب حسن
واللهِ این مبالغه ی شاعرانه نیست
شیرین تر است نام تو از هر رطب حسن
*نام حسین و نام حسن هر دو دلرباست*
اسماءِ برگزیده ای از جانب خداست
نَغزِ وصال شعرِ مرا باغِ لاله کرد
"از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد"
آخر گشود سفره ی دل نزدِ خواهرش
"خود را تهی ز خون چند ساله کرد"
از داغِ مادرش جگرى پاره پاره داشت
"عمریش روزگار همین در پیاله کرد"
زینب ز دیده خون به غریبیِ او گریست
"کلثوم زد به سینه واز درد ناله کرد"
شرحِ غمش به صفحه ی پایان نمیرسد
"حتی اگر ز غصه هزاران رساله کرد"
ظلمی که بر سرادق افلاکیان گذشت
"آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت"
#رضا_خوبرو
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
کریم نبود خودِ کرم بود.
چنان که نقل است مردی نامهای به او داد و حاجت در آن نوشت. بیآنکه نامه را بگشاید گفت: حاجتک مقضیه!
_حاجتت رواست_
میشناسد چون گدارا از خودش بهتر کریم
پیش خوددارد همیشه کیسهای از زر کریم
در تمام شهر لطفش سفره داری میکند
شعبه دارد بر سر هرکوچه و معبر کریم
نه بگویی بخشش او شامل هر آشناست
به غریبه بیشتر داده است بال و پر کریم
بسکه بر روی گدایان باز بوده روز و شب
گوییا اصلا ندارد خانه اش هم در کریم
سائل از این خانه دست پر به منزل میرود
بی نیازش میکند از هر کس دیگر کریم
با کریمان کارها دشوار نه دشوار نیست
کار ما بیچاره ها افتاده امشب بر کریم
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein