#امام_حسن_علیه_السلام
مینویسم "یا حسن"حسن ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت
لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم اوردم برایت التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید
من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت!
از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است
حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت
#م_آشتیانی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
خون می چِکَد حَسن، زِ لَب تو، سُخَن مَگو
گُفتی به زِینَبَت تو هَر آنچه، به مَن مَگو
مَن مِثلِ تو که صَبر ندارم، عزیزِ من
از خاطراتِ کوچه و سیلی زَدَن مَگو
اَصلاً بیا به فکرِ خودَت باش و این کَفَن
اصلاً بیا و روضه از این بی کَفَن مَگو
دیدم تَنِ کبودِ تو، آتَش گِرِفته ام
حالا تو از مَنی که شَوَم پاره تَن مَگو
مادَر به دَستِ خواهرِمان داد اَمانَتَش
از غارت و نماندنِ آن پیرُهَن مَگو
یک پیرِمردِ کور به پای تو نِیزه زَد
اَمّا تو اَز گَلوی مَن و نِیزه زَن مَگو
از غارَتِ تَنَم سُخنی را وَسط مَکِش
از دَسته دَسته روی سَرم ریختَن مَگو
وَقتی به جای گُل به تَنَت تیر ریختَند
از زیرِ نَعل ماندَنم، عُریان بَدَن، مَگو
طَشتِ مَدینه ی تو کُجا! طَشتِ مَن کجا!
از خِیزَران نِشَستَنِ بَر این دَهَن مَگو
یومُ الحُسِین گُفتی و زِینب زِ تاب رَفت
دیگَر تو اَز عَزای حُسِین، اِی حَسَن مَگو
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
چه والاست با او مقام فقیر
عجب با شکوه است نام فقیر
به آب و غذا، "جود" محدود نیست
حسن میشود همکلام فقیر
فقیر و غنی در نگاهش یکیست
بر او واجب است احترام فقیر
کریمانه آغوش او باز بود
به وقت جوابِ سلامِ فقیر
گدایی بهانهست تا لحظهای
رسد بوی او بر مشام فقیر
همه زندگانی او بوده است
به نامِ کریم و به کامِ فقیر
عجب نیست گر یار مسکین شود
پدر چون علی شد، پسر این شود...
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
#حضرت_قاسم
خانه خانه به پرس و جو هستند
در پی التفات او هستند _
_عاقلان گر شدند دیوانه
در پی کسب آبرو هستند
وقت حاجت به گریه آمده اند
وقت رفتن گشاده رو هستند
روز و شب ذکرشان حسن مدداست
تاجرانی که سودجو هستند
یا توسل نکرده اند به او
یا گداها دروغگو هستند
منکرانش حواسشان پرت است
در نمازند و بی وضو هستند
غربتش را نکرده اند قبول
بغض هایی که درگلو هستند
حسنی ها شبیه مولاشان
در جوانی سفید مو هستند
....
شعر باید به کربلا برود
جام ها تشنه ی سبو هستند
نسل او بی قرار میدان اند
در پی رخصت از عمو هستند
جمل تازه ای به پا کردند
کینه هایی که روبرو هستند
قاسم آمد، به تیغ حیران کرد
آن یلان را که جنگ جو هستند
پشت ارباب هست عبدالله
کل عالم اگر عدو هستند
#مهدی_کبیری
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها
خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها
آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم
آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها
یک کبوتر،نامه ای در دست بس کن!بگذریم!
جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها
کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر
دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها
شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود
زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها
شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود
می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها
#مجید_لشکری
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
از کرم پهن است هرسو سفرهی اِنعام او
او که پیچیده ست در دنیا به خوبی نام او
از گدایانِ سحرخیزِ قدیمش آفتاب
نور بر میخیزد از صبحِ بلند بام او
دستِ خالی برنگشته از مسیرش هیچکس
دست و دل باز است از بس وسعت اکرام او
ای که میگردی به دنبال صراط المستقیم
چشم وا کن! این تو و این روشنای گام او
من که میگویم صلای جنگ دارد در قفا
صلحِ تیغِ مصلحت اندیشِ ناآرام او
میتوان فهمید از بسیاریِ خون جگر
زهر را عمری ست میریزد جهان در کام او
#رضا_ابوذری
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
هر قطره ای که وصلْ به دریا نمیشود
هر قامتی که قامتِ رعنا نمیشود
این حرفِ آخر است که اول می آورم
(هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود)
.
هرکس که از ولایت و مِهرش جدا بُوَد
هرکس که هست ؛ در بَرِ من بی بها بود
از حُسن و خُلقِ نیکْ رُخان دم مزن دگر
وقتی که حرفْ از حسنِ مجتبی بود
.
بر چشم های فاطمه نور و ضِيا شده
مجموعه ی جمال و جلال خدا شده
در شوکت و شهامتِ خود ، مرتضى على
در هیبت و سیادتِ خود ، مصطفی شده
.
ذکرِ خدایِ عزوجل بر لبش بُوَد
صدها فرشته محوِ نمازِ شبش بود
جائی نشسته است که از عرشْ برتر است
او کودک است و دوش نبی مَرکبش بود
.
در بزمِ عشق حرفِ ریا جمع میشود
بی نان دوست، سفره ی ما جمع میشود
بی خود شلوغ نیست در خانه ی کسی
وقتی کریم هست،گدا جمع میشود
.
لال است در بیانِ کراماتِ او زبان
شرح کرامتش كه نگُنجَد در این بیان
هرگز ندیده است کسی اینچنین کریم
بَخْشَد سه بار زندگى اش را به این و آن
.
روی خدایْ مَنْظَر و قلبی رحیم داشت
تنها به دوستان که نه،لطفی عَمیم داشت
هرکس رسید بر درِ او بی نیاز شد
از بسکه پور فاطمه دستی کریم داشت
.
درمانده را ز درگه خود رَد نمیکند
راه بهشت را به کسی سَد نمیکند
صدها چو مرد شامی اگر هم بدی کنند
او حِلْم پیشه میکند و بَد نمیکند
.
باید سرم به مَقدمِ او خاكِ پا شود
تا اینکه قَدْر و قیمت من کیمیا شود
باید امید داشت به دریای رحمتش
وقتی که با گرسنه سگی هم غذا شود
.
مردی کریم و زندگی اش صاف و ساده است
هربار میرود سفر حج، پیاده است
لرزه فِتَد به پیکرِ او موقع نماز
یعنی که در حضور خدا ایستاده است
.
(مهرش به كائنات برابر نمیشود)
بی خود که خاکِ مَقدم او زَر نمیشود
فرموده اند: هرکه بر او گریه میکند
در روز حَشْر دیده ی او تَر نمیشود
.
شمعی که بین انجمنش هم غریب بود
دور از وطن-نه-در وطنش هم غریب بود
یک عُمْر ناسزا به على را شنید و سوخت
مولا غریب بود،حسنش هم غریب بود
.
از بسکه داغْ بر دلِ زارش عدو بریخت
خونابه جایِ اشکِ روان در سبو بريخت
شعر وصال بر همه شد فاش تا که او
(خونی که خورد در همه عمر از گلو بريخت)
.
از زَهْر گرچه در بدن او توان نبود
گردید سبز چهره ی او، ارغوان نبود
می ریخت لخته های جگر را درون طشت
اما هزار شُکر دگر خیزران نبود
#على_اصغر_انصاريان
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفته است از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن
زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمینگیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خود حشر منم دست به دامان حسن
عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن
روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامان حسن
ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است
با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است
این شعارِ همهی ما ، حسنیها ، شده است:
" تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن"
خاک خشکیم که لبتشنهی جامی بودیم
کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم
کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم
می نشستیم سر سفره ی احسان حسن
من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم
بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن
عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد
از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد
حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن
روضهتر از غم آقای کریمان ،غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادریتر ز حسن در همه ی عالم نیست
تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن!
آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیبات حسن ، خونِ خدا خونجگر است
سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است
گریهکُنهای حسیناند پریشان حسن
کوچهای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفتهاست گریبان حسن
سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
آتشی بر جگر شعله ورش بود حسن
شاهد آتش دل چشم ترش بود حسن
نفسش تنگ میآمد ز رمق می افتاد
اگر از کوچه ی تنگی گذرش بود حسن
داغ او را نه دوا بود به عالم نه طبیب
که فقط زهر ، شفای جگرش بود حسن
مادر و کوچه و سیلی نرود از نظرش
عمری آن منظره پیش نظرش بود حسن
گاهی از درد کسی جان به لبش میاید
داشت دردی که از آن جان به سرش بود حسن
مثل مادر که تمنای اجل داشت و بس
ز خدا مرگ، دعای سحرش بود حسن
زیر بار فقرا پینه زد و گشت کبود
هر دو کتف اش ، که شبیه پدرش بود حسن
فخر دارد که دو سرباز حسین است ازو
زانکه عبداله و قاسم پسرش بود حسن
دیدن صورت زیبای اباالفضل و حسین
خوشتر از دیدن شمس و قمرش بود حسن
کام او تلخ شد از جرعه ی آلوده به زهر
آن شب تلخ که وقت سفرش بود حسن
بر غم و محنت آن سوخته جان سنگ صبور
خواهرش بود که نور بصرش بود حسن
صبر میکرد به هر زخم زبان تا چه کند
عبد راضی به قضا و قدرش بود حسن
قاتل مادر خود دیدن و دم بر نزدن
بدتر از زهر به کام و جگرش بود حسن
ز یتیمان و فقیران و مساکین همه جا
هر کسی بود همه زیر پرش بود حسن
بارها آمد اجل دور سرش گشت و گذشت
به سراغش همه جا در به درش بود حسن
چه دوا بود بمیرم که یکی جرعه ی زهر
آب بر آتش داغ جگرش بود حسن
گر چه بسیار رثا گفت غریبانه "یتیم"
ناظر مرثیه در هر اثرش بود حسن
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
گرچه بعد از غم تو طی شده دورانی چند
ما ندیدیم درین شهر رفیقانی چند
شهر من نان مرا خورد و نمکگیر نشد
هیچکس مثل من از زندگی اش سیر نشد
حق مارا سر هر قصه که میشد خوردند
قاتل مادر من را روی منبر بردند
باخبر نیست درعالم کسی از حال حسن
قنفذ از کوچه ما رد شد و خندید به من
آن چهل مرد که آتشزن جنت بودند
در صف اول هر وعده جماعت بودند
شیر غرّان جمل بودم و تاوان دادم
سالها قبل درآن کوچه بد جان دادم
سوختن چاره ی این خسته ی غم پرور بود
از عسل آتش این زهر گواراتر بود
مادرم از دل آزرده ی من باخبر است
مرگ از دیدن قنفذ به خدا خوبتر است
مثل آن پهلوی زخمی گرفتار شده
جگر پاره ی من پاره ی مسمار شده
کاش ثانی عوض فاطمه من را میزد
جای مادر لگدش را به تن ما میزد
کاش میشد که به بالای سرم شب برسد
خبر طشت مبادا که به زینب برسد
چشم من تا دم مرگ است به دنبال حسین
روضه طشت کجا روضه گودال حسین؟!
#سیدپوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
درحسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه، چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالأخره
هرشبی راکه در زمین روضه است
به کجا می روی؟در عالم اگر؛
خبری هست در همین روضه است
سند ادعای من محشر
که بفهمی تمام دین روضه است
هدیه ی ما به ساکنان بهشت
باز در روز واپسین روضه است
درمیان اهالی گریه
اولین روضه آخرین روضه است
اینکه بعد از غدیر،پیغمبر
ازعلی گفت و گفت، این روضه است
زهر کم کم براو اثر می کرد
زردی چهره هم یقین روضه است
*لفظِ اِرْجِع فاِنَّه یَهْجُر
تا قلم خواست بدترین روضه است
با گریزش شکستن دندان
وسط کوچه اولین روضه است
با دلیل شهادت زهرا
لفظ پیغمبر امین روضه است
شتر سرخ درجمل فتنه است
اسب اما بدون زین روضه است
.
روضه ازاین به بعد رفت به دشت
روضه دنبال خواهرش می گشت
روضه شد عاطفی دمی که حسین
یک قدم رفت یک قدم برگشت
باغدیر و کریم و بزم شراب
روضه می زد گریز هی بر تشت
کاش بودم پس از دوماه عزا
پشت باب الجواد، ساعت هشت
#مهدی_رحیمی_زمستان
*وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله لحظات آخر قلم و دوات خواست تا حقایق را بنگارد دومی خبیث لعنت الله علیه فریاد زد:
اِرْجِع إنَ الرَجُل لَيَهْجُر
بازگرد این مرد(پیامبر) هذیان میگوید
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
از کودکی جز غم تو ای خواهر ندیدی
جز محنت و داغ و بلا دیگر ندیدی
ای خواهرم درد تو پایانی ندارد
توکه هنوز آلاله را پرپر ندیدی
ای زینبم با من بگو این روز آخر
تو راستی خون روی میخ در ندیدی؟
این صحنه را هم دیده باشی بازهم شکر
در کوچه سیلی خوردن مادر ندیدی
این تشت پر از لخته و خون جگر هست
گریه مکن اینجا که تشت زر ندیدی
بگذار اشکت را برای تلّ و گودال
اینجا که تو خنجر روی حنجر ندیدی
سربسته میگویم، بگو با سر بریده
گریه مکن توکه مرا بی سر ندیدی
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
شادم که بند بند دلم پاره میشود
این دل رها ز داغ جگر خواره میشود
زهر آمد از دلم غم زهرا برون کند
گاهی به زخم زخم دگر چاره میشود
از زهر مهلکی جگرم پاره پاره شد
کان را به سنگ اگر بزنی پاره میشود
یارب به جز محبت و خوبی ز من چه دید
آن همسری که قاتل و مکاره میشود
با نرم تر از آب دلی چون دل حسن
قلبی چگونه سخت تر از خاره میشود
باور نکن ز قتل حسن خصم شد خلاص
از نو به فکر ظلم دگر باره میشود
از تیر خوردن تن من در کفن عدو
بر بام رفته سرخوش نظاره میشود
از تیرهای فتنه ی فتانه ای تنم
خونین کفن ز خصم ستمکاره میشود
خواهند اگر به جنب نبی مدفنم شود
دشمن به جنگ' دست به غداره میشود
بر روی دوش هاشمیان هر طرف روان
این پیکر من است که آواره میشود
هر مرثیت به رنگ غزل درنیآمده است
مرثیت "یتیم" غزلواره میشود
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
طایر قدسم و بشکسته زکین بال و پرم
آسمان سوخته از آه و سرشک بصرم
من جگر پارهی زهرا و علی هستم و آه
به همین جرم شده پاره تمام جگرم
با همه غربت خود فاطمه را داشت علی
حق گواه است که مظلوم ترم از پدرم
یار بی مهر مرا قاتل و خانه مقتل
زده از زهر جفا بر دل و بر جان شررم
مجلس صلح به پا کرد عدو سرخ شدم
قاتل فاطمه را روبروی خود نگرم
سالیان است که بگذشته از آن وقعه ولی
صحنهی کوچه و سیلی نرود از نظرم
تیرها بر بدنم خورد ولیکن یادِ
سینهی فاطمه و خونِ روی میخ درم
گیسویم گشت سپید از غم زهرا امّا
از جفا چنگ نخوردهست دگر موی سرم
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید
خانه را بَهرِ عزای حسن آماده کنید
بر نیاید دگر از دست طبیبان کاری
کارم از کار گذشته کفن آماده کنید
مخفی از زینب و طفلان حرم تابوتی
بهر تشییع غریب وطن آماده کنید
تا تنم جای بگیرد به جوار زهرا
بروید و به بقیع قبر من آماده است
چشم پوشید ز من مادر من منتظر است
تیرباران شدن این بدن آماده کنید
#حیدر_توکل
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
شهــر مدینـه صحنــۀ صحـرای محشراست
بـــاور کنیـم عمـــر جهـــان رو بـه آخر است
مـلـک خـــدای عــــزوجـل خیمـــۀ عـزاست
کـی صـاحب عـزاست؟ خـداونـد اکبر است
در بیــت وحــــی آمــده در مـیزنـــد اجـــل
ایــن لحظــۀ یتیـمــی زهـــرای اطهــر است
جــاری اسـت اشــک دیـدۀ شیــرخدا علی
انگــار آب غســل نبـی اشـک حیــدر است
عتـــرت غــــریـب گشتــه و قـرآن بـه زیــر پا
دسـت امیـن وحــی خــداوند بـر سر است
بـــاور کنیـد بــر جگـــر شیــــر حــــق علـی
داغ نبـــی فقــط نــه کــه داغ بــــرادر است
رکـن علـی شکسته و از بــس شده غریب
از غصه گشته مثل همایی کـه بیپر است
یـــارب بـــر او تـو فــاطمــهاش را نگـــــاهدار
زهـــــرا بــــــرای شیــرخـدا رکن دیگر است
مــــویی مبـــاد کـــم ز ســـر فـاطمه شــود
کــو دست و تیغ و بازوی سردار خیبر است
«میثــم» اگــــر رســول خــدا رفت از جهان
نفس نبی به خلق امام است و رهبر است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
مجموعهیخِصال علی میشود حسن
آیینهی زُلال علی میشود حسن
دقّت که میکنیم در این یازده امام
زیباترین جمال علی میشود حسن
"یا مَظهرَ العُلُوِّ"علی هست اگر حسین
"یا مَظهرَ الکَمالِ"علی میشود حسن
اوج کرامتند تمامی اهل بیت
امّا کریم آل علی میشود حسن
در اوج آسمان سخاوت بدون شک
خورشید بیزوال علی میشود حسن
قدر مُسلّم است در باب صبر و حِلم
واضحترین مِثال علی میشود حسن
هم وارث شکوه بِلا مِثل مصطفی
هم وارث جلال علی میشود حسن
تعریفِ اِحتشامِ علی چونکه شد حسین
توصیفِ اعتدالِ علی میشود حسن
بی مِنّت بُراق به معراج میرود
چون غرق در خیالِ علی میشود حسن
مِنباب حُسن خاتمهی این غزل حسن
صلّ علی محمد و صلّ علی الحسن
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد
چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد
ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ
محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد
تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست
داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد
گفتند، گفت زود سند را بده به من
گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد
باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت
سیلی برای غصب فدک راه چاره شد
گفتند مست بود و صدایی نمی شنید
آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد
پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند
اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد
چادر به پای مادر سادات گیر کرد
افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد
گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن
پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
برخیز از بستر بیا پیغمبری کن
برخیز و زهرا را بجایت بستری کن
برخیز از بستر که غم با ما نماند
برخیز باباجان علی تنها نماند
در بسترت اُفتادهای فریاد کردم
بابا مخواه امروز دشمن شاد گردم
آهی کشیدم پیشِ تو جبریل اُفتاد
نالیدم از حال تو میکائیل اُفتاد
دستم به رویت خورد خیلی داغ بودی
خیلی برای محسنم مشتقاق بودی
کمتر تقلا کن نیفتم در کنارت
این چشم را وا کن نیفتم در کنارت
جان حُسینت باز هم مهمان ما باش
پیشِ علی در شهر سنگربان ما باش
کمتر بخوان روضه حسینِ بی کفن را
نگذاشتی بردارم از سینه حسن را
ما گِرد تو گریان و دلشادند جمعی
جمعی دو رو و در پِیِ بادند جمعی
جمعی منافق رأیِ مردم جمع کردند
در خانه هیزم روی هیزم جمع کردند
بابا وصیت کن به منزلهای این شهر
بعد تو ای وای از ارازلهای این شهر
بابا وصیت کن سفارش کن برایم
از کوچههای تنگ خواهش کن برایم
خیلی سفارش کُن به در بر چوب ، مسمار
بابا سفارش کن مرا بر سنگِ دیوار
تا مادری در پیش طفلانش نیفتد
آتش به جانِ بیتالاحزانش نیفتد
در را سفارش کن به رویم در نکوبند
مسمار را بر بارِ نیلوفر نکوبند
از خانه تا مسجد نگردانند ما را
بابا وصیت کن نسوزانند ما را
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را
شهید گشت و نفهمید امتش این را
شهید گشت کسی که به دست عاطفه اش
پناه داد فقیر و یتیم و مسکین را
شهید گشت امامی که فیض رحمت او
گرفته تا به ابد خلقت نخستین را
چگونه پیرو قرآن شوند قومی که
دهند نسبت هذیان کلام یاسین را
مدینه شرم نکردی به پیش دختر او
که رو به قبله کنی خاتم النبیین را
عجب که داغ تسلا شود به داغ دگر
کشد به خنده ی مرگ آن نگاه غمگین را
از این سو آتش دل ، آن سو آتش خانه
بگو که صبر نماید علی کدامین را
علی که غسل تن سید البشر با اوست
به دوش خویش کشیده است داغ تدفین را
به روی سینه ی او گوشوار عرش افتاد
بغل گرفت گل سرخ ، برگ نسرین را
به گریه گفت حسینم کجا یزید کجا
به گریه دید مگر آن غروب خونین را
همان غروب که شمر آمد و سنان میرفت
که پایمال کنند آن سلاله ی دین را
همان غروب که قرآن ورق ورق میشد
همان غروب که آتش زدند آیین را
که دیده قاری قرآن میان بزم شراب
به گریه دید سر و چوب و طشت زرین را
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
شفاعتی که به ما وجه احسنش برسد
بعید نیست به فریاد دشمنش برسد
حسن شده ست ، محال است این که غیر خدا
کسی به مرتبه ی وصف کردنش برسد
نبرد تن به تنی را ندیده میدانی
که تیغ دشمن حتی به جوشنش برسد
خدا کند که اگر مردی از نفس افتاد
به داد بی کسی اش لااقل زنش برسد
بناست بعد شهادت شتر سوار جمل
جنازه را نگذارد به مدفنش برسد
چنان به کینه کمان را کشید سمت کریم
که تیرِ خورده به تابوت تا تنش برسد
حرم ندارد یعنی هنوز می ترسند
از این که دست توسل به دامنش برسد
و سال هاست حسن در بقیع منتظر است
ضریح مردم ایران به میهنش برسد
#شایان_مصلح
@raziolhossein
#حضرت_رسول_مدح
#حضرت_رسول_شهادت
خوشبخت آن کسی که دارد محبتش را
بدبخت آن کسی که رد کرد دعوتش را
میخواست تا بفهمیم خورشید واقعی کیست
مبداء برایمان کرد تاریخ هجرتش را
جز پنج سال مولا دیگر ندید دنیا
حسرت به دل نشستیم طرز حکومتش را
گفتند او یتیم است در خاک ها مقیم است
در فتح مکه دیدند آن قوم شوکتش را
زهر زن یهودی یا مادر سعودی
رحلت چرا بخوانیم روز شهادتش را
روز عروج خورشید گفتند وا محمد
یک روز بعد دادند مزد رسالتش را
در صحنه ی قیامت وقتی که خلق جمعند
ما ترس خویش داریم او ترس امتش را
#زخم_حسینی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
هرگز دلی ز غم چو دل مجتبی نسوخت
ور سوخت ز اجنبی دگر از آشنا نسوخت
هر گلشنی که سوخت ز باد سموم سوخت
از باد نوبهار و نسیم صبا نسوخت
چندان دلش ز سرزنش دوستان گداخت
کز دشمنان ز هر بد و هر ناسزا نسوخت
از هر خسی چو آن گل گلزار معرفت
شاخ گلی ز گلشن آلعبا نسوخت
جز آن یگانه گوهر توحید را کسی
ز الماس سوده لعل لب دلربا نسوخت
هرگز برادری به عزای برادری
در روزگار، چون شه گلگون قبا نسوخت
باور مکن دلی که چو قاسم به ناله شد
زان ناله پر از شرر وا ابا نسوخت
آن دم که سوخت حاصل دوران ز سوز زهر
در حیرتم که خرمن گردون چرا نسوخت
تا شد روان عالم امکان ز تن روان
جنبدهای نماند کزین ماجرا نسوخت
خاموش شد چراغ دل افروز مجتبی
افروخت شعله غم جانسوز مجتبی
آیتالله #غروی_اصفهانی
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
ای مهربان نبی که تو را زهر داده است
دستش شکسته باد که قلب تو را شکست
بر سینهات حسین تو بود آخرین نفس
اما به روی سینهی او قاتلش نشست…
#سیدمیلادحسنی
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
#تک_بیت
نفرین ملک بر زن شومی که تو را کشت
لعنت کند ای کاش خدا هم پدرش را
#زخم_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_رسول_شهادت
گشته مدینه غرق عزا وامحمدا
ماتم گرفته ارض و سما وامحمدا
گویید روی ماذنه (حیّ علی العزا)
رفت از جهان رسول خدا وامحمدا
روز یتیمی همه امت است ، پس
ناله زنید یاابتا وامحمدا
مولا زند به سینه و زهرا زند به سر
جبریل گشته نوحه سرا وامحمدا
مانده سه روز پیکر پاکش روی زمین
دفنش نکرده اند چرا وامحمدا
ماه صفر تمام شد اما شروع شد
اندوه اهلبیت شما وامحمدا
دردا که جای گل همه با هیزم آمدند
بر آستان شیر خدا وامحمدا
دردا که جای تعزیت و عرضِ تسلیت
سیلی زدند فاطمه را وامحمدا
دستی که بوسگاه نبی بود بد شکست
این طور اجر او شد ادا وامحمدا
آن زن که زهر داد نبی را پس از نبی
خون کرد قلب آل عبا وامحمدا
ملعونه پیش قبر نبی بر تن حسن
هفتاد تیر زد زجفا وامحمدا
هفتاد زخم جسم غریب مدینه خورد
اما غریب کرببلا ؟ وامحمدا
بیش از هزار و نهصد و پنجاه زخم داشت
از تیر و تیغ و سنگ و عصا وامحمدا
زینب به گریه گفت که یاایهاالرسول
یک دم به قتلگاه بیا وامحمدا
( این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست)
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام
هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام
ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل
نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام
نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد
رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام
ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش
من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام
«میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام
#غلامرضا_سازگار
@Raziolhossein
#امام_رضا_مدح
شاه کرّوبیان امام رضاست
نورِعرشآشیان امامرضاست
یا"سریع الرّضا" که میگویند
مَظهرشِبیگمانامامرضاست
همه فانی و وجه حق باقی
چون خدا؛جاودان امامرضاست
پادشاهی که تحتِ اَمرِ وِیاَند
مَلَکو اِنسو جان امام رضاست
آن درختی که دارد از عظمت
ریشه در بیکران امام رضاست
آنکه در دست او چو گِردوییست
وسعت کهکشان امام رضاست
در روایات شیعه مقصود از
پدرِ مهربان ؛ امام رضاست
اهل هر دین و ملّتی باشی
بهترین همزبان امام رضاست
در اَمانیم از گزند بلا
تا اَمین و اَمان امام رضاست
غُصّهی رزق خویش را نخوریم
تا که روزیرسان امام رضاست
ماکه عُمریست رأس ساعت هشت
ذکر تسبیحِمان امام رضاست
آنکه بااو خوشاست بر من و تو
آخر داستان؛ امام رضاست
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند
آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند
خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند
از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند
مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند
صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند
جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند
ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند
پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند
@raziolhossein