eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مژده دادند ، مسيحاي مسيحا آمد عشق در خانه ي ارباب به دنيا آمد صوت تكبير ملائك دوجهان را پُركرد نكــند روي زمين حَــيّ تعاليٰ آمد در شب جلوه نمايي عليّ بن حُسين حالِ لبهاي من از ذكر علي ، جا آمد آنچنان مثل محمّد شده كه ميگويند شأن نازل شدن سوره ي طاها آمد با تماشاي علّو درجاتش،از عرش ---اسم زيباش به دنبالِ مُســمّا آمد پي توصيف خمِ گيسوي او نستعليق پي تعريف قدش ، خطّ مُعلّيٰ آمد ذوالفقارِ اَسدُالله به وجد آمد و گفت: كسيت اين شير كه با هيبت مولا آمد؟ پيش از آمدن عاشــق كنعاني او زائرِ بيــدلش از وادي سينا آمد مثل عيسي كه به پاي علي اكبر افتاد مريم از عرش به پابوسي ليلا آمد گفت"يافاطمه"عبّاس از اوّل امّا اين پسر با دَمِ "يازينبِ كُـبريٰ"آمد بعد بوسيدن او مرتبه اش بالا رفت حــاملِ عـرش كه از عالم بالا آمد تاكه تكميل شود شادي فرزندانش به مبارك بادش ، حضرت زهرا آمد نه فقط مثل محمّد شده و عين علي مُجتبايي ست كه در هيأت سقّا آمد بُخل ورزيدن او را احدي ديد ؟ نديد هرچه در محضر او دستِ تقاضا آمد از سه درياي كرم فيض فراوان بُرده كه به ياد از كرمش وسعت دريا آمد دانش آموخته ي فاتح جنگ جمل است وقت پيكار اگر اين قـدر توانا آمد هي به مركب زد و ديدند كه جبريل امين لافــتي گفت و علي از پيِ اِلّا آمد مردها شيونشان مثل زنان گشت بلند نوه ي شير چو در عرصه ي هيجا آمد زد به لشگر،نَه بگو رفت سوي گندم زار داس برداشت چو دهقان پيِ سرها آمد همه يادِ اُحُد و بدر و حُنين افتادند با بلايي كه سـرِ لشگرِ اعدا آمد ورق واقعه برگشت كه ناگاه به گوش ناله ي يا ابتا از دل صحرا آمد ازاباالفضل بپرسيد كه با ضرب عمود چه بلايي سر آن صورت زيبا آمد به گواهي مقاتل جگر مارا سوخت داغِ سختي كه سراغ دلِ بـابـا آمد بسكه پيچيد به هم پيكر ارباً ارباش پدرش در صَــدَدِ حلّ مُـعمّـا آمد آه از آن وقت كه از كربـبلا جمعش كرد پير شد پير ! ولي بين عبا جمعش كرد @raziolhossein
ایا سلالۀ ابرار، یا علی اکبر شبیه احمد مختار، یا علی اکبر ز جای خالی جدّت به تو برند پناه همه مهاجر و انصار یا علی اکبر ندیده دیدۀ بیننده‌ای به گلشن حسن شبیه تو گل بی‌خار یا علی اکبر غلام حلقه به گوش تواند تا به ابد وفا، حیا، ادب، ایثار یا علی اکبر هوای ماه جمالت هزار یوسف را کشانده بر سر بازار یا علی اکبر شگفت از آنکه جمال تو را بدید و هنوز خدای را کند انکار یا علی اکبر به روز معرکه، رزمِ تو داد گیتی را نشان ز حیدر کرار یا علی اکبر به پیش تیغ شرربارت آتش دوزخ به عجز خود کند اقرار یا علی اکبر قضا چو نامِ نبی با علی نوشت، نوشت تو را کنار علمدار یا علی اکبر تویی که چشم حسین از نظارۀ سفرت چو ابر گشت گهربار یا علی اکبر حسین کوه ثبات است، پس چه کردی تو که قلبش افتاد از کار یا علی اکبر؟! به لرزه آوردی پشت نامداران را ز حمله‌های علی‌وار یا علی اکبر نشسته بود پدر، منتظر که بازآیی سلامت از صف پیکار یا علی اکبر صدای «یاابتا»یت چو آمد از میدان جهان به چشمش شد تار یا علی اکبر چو دید پهلوی خونین تو به روی زمین ز ضرب نیزۀ اشرار یا علی اکبر، مقابل نظرش باز هم مجسّم شد حکایت در و دیوار یا علی اکبر... @raziolhossein
  در کربلا شمیم گل یاس آمده لرزه به جان دشمن خناس آمده از میمنه به میسره طوفان به پا شده شاگرد رزم حضرت عباس آمده -------- هردم که لب به لعل لبت واکنم علی اسرارعشق خویش هویداکنم علی از بس شبیه مادرمان راه میروی قدری قدم بزن که تماشا کنم علی ------- در سرزمین عشق تو سامان عالمی جان حسین فاطمه جانان عالمی ارباب زاده ای و همه نوکر توییم تو سرور تمام جوانان عالمی ------ امشب سخن ز جام می ناب میکنم کی اعتنا به صورت مهتاب میکنم نذر قدوم یوسف لیلائی حسین خود را ذبیح خانه ارباب میکنم @raziolhossein
واژه ها در هیجان اند علی گفتن را صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را بنویسید غلام علی اکبر من را از هیاهوی جهان نوکری ات ما رابس قحط عشق است،ولی دلبری ات ما را بس مثل یک شیشه ی عطری که درش وا میشد از لبت شهد بهارانه شکوفا میشد چشم یک شهر به تو گرم تماشا میشد در تو صد یوسف گم گشته هویدا میشد امدی سهم پدر شادی بی اندازه ست با تو لبخند مسیحای پیمبر تازه ست چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده ست؟ در تو دیده ست هرانچه به پیمبر دیده ست یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده ست اینه مانده علی،یا علی اکبر دیده ست تاب گهواره ی تو روزی جبراییل است شعر لالایی تو قسمت میکاییل است از دو سر سلسله توفیق سیادت داری حسنی هستی و معیار کرامت داری چون ابالفضل هر ایینه شهامت داری بر سر گم شدگان دست عنایت داری از مزامیر جهان لحن اذانت بوده پدرت بند دلش بند به جانت بوده اتش بام تو فانوس بیابان ها بود ۱ خانه ات در قرقِ خنده ی مهمان ها بود دست بخشنده ی تو مصدر احسان ها بود گرمْ اغوش تو مأوای پریشان ها بود شعر بخشندگی ات ورد زبان ها شده بود چشمهایت غزلی فوق بیان ها شده بود امده مرد مسیحی به تماشای نبی خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی هست در او عطش دیدن سیمای نبی ناگهان شهر نشان داد تو را جای نبی مستِ مبهوتِ علی اکبری ات را عشق است اشهدُ انكَ پیغمبری ات را عشق است هم جوار پدرت مقصد میقات شدی چون ابالفضل تو هم قبله ی حاجات شدی نفس طاهایی و بی معجزه اثبات شدی بر لب خواهش ما ذکر مناجات شدی در بنی هاشمیان مظهر احساسی تو کاشف الکرب مسیحایی عباسی تو سر تعظیم تو در پیش پدر دیدنی است طرز جنگ اوری ات وقت خطر دیدنی است چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی است بر لب دشمن تو اَينَ مَفر دیدنی است ایه های رجزت داغ تر از شمشیر است در کمان خم ابروت هزاران تیر است گرد باد است چنین پا به رکابت باشد دشت در سیطره ی چنگ عقابت باشد صولت مصطفوی پشت نقابت باشد لشکر سنگ دلان خانه خرابت باشد کوه با چرخش تیغت ز کمر می شکند چقدر گردش چشمان تو سر می شکند گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت سایه ات مثل ابالفضل پناه پدرت تیغ ابروی کجت بود سپاه پدرت رفتی و رفت به دنبال تو اه پدرت نا امیدانه نگاهی ز پی ات می دوزد دست بر اشک محاسن زده و می سوزد ای که ممسوس خدایی کمی اهسته برو پیری ام را تو عصایی کمی اهسته برو بر دلم عقده گشایی کمی اهسته برو دلبر کرب و بلایی کمی اهسته برو می روی و پدر پیر زمین خواهد خورد زخم از خنده ی این قوم لعین خواهد خورد از نسیم تن تو دشت گلستان شده است جای جای بدنت فرش بیابان شده است پدرت زائر این پیکر بی جان شده است اربن اربایی تو سهم جوانان شده است اولین داغ حرم اینه ی یاس شده ملتهب تر ز همه غیرت عباس شده @raziolhossein
جان تازه به تن خسته و بی تاب تویی ما همه  خاک ترین  و گهر ناب تویی چهره ات داد گواهی خودِ مهتاب تویی نو رسیده ؛ پسر حضرت ارباب تویی نفس و هستی آرام دل و جان حسین جان ِعالم به فدای لب خندان حسین آمدی روز کنی نیمه شب دنیا را بنِشانی سر جا هیمنه ی دریا را بکشانی پی خود دلشده ی شیدا را خنده آورده ای امروز لب لیلا را در ِ این خانه کرم روی کرم بار شده همه جا پخش شده شاه پسردار شده پای تو سرو قدی نیست مگر افتاده دلبری نیست که با دیدن تو دل داده در حصار تو که ماندیم شدیم  آزاده مات و مبهوت صدای تو موذن زاده ای به قد قامت تو نماز قامت بسته به قد و قامت ِ تو  کارِ  قیامت بسته از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند به تو با آن قد و بالات تهمتن گفتند به پیمبر  شدنت  خَلقا و خُلقا گفتند بخدا مدح تو را دوست و دشمن گفتند هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست تا زمانی که در این خاک علی اکبر هست پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟ با همان تیغه ی ابروت سپاهی داری فنّ مخصوص خود توست سلاحی داری غیر حفظ حرم عشق گناهی داری !؟ به هم آمیخته ای میمنه تا میسره را وا کن از صفحه پیشانی بابا گره را @raziolhossein
ما گرفتار آفريده شديم عاشق ِيار آفريده شديم به اميدى که ذبح مان بکنند نذر دلدار آفريده شديم نسل در نسل عاشقت هستيم آبرو دار آفريده شديم خوب شد چون تو دست ميگيرى ما گنهکار آفريده شديم چون که آخر تو ميخرى ما را سرِ بازار افريده شديم لذتى دارد اين اسير شدن پاىِ اين خانواده پير شدن روزگاريست در تمنائيم مثل قطره ميان دريايیم پسرِ ارشد امام حسين ما همه نوکره تو آقايیم هر کجا بوى زلف تو آيد سر گرفته به دست مى آییم کاش مادر بزرگ تو می بود همه امشب به ياد زهرایيم بى جهت نيست عاشقت شده ايم بى جهت نيست مست و شيدايیم در ميان عروس هاى على ما گرفتار ام ليلايیم ريشه دارد کسى که نوکر توست مادر ما کنيز مادر توست خوش بحالِ دلی که ساغر شد گریه ها کرد تا مطهر شد هرکسی دید ابروانِ تو زائر صورت ِ پیمبر شد راه می رفتی و به دنبالت دلِ سادات تنگ ِ مادر شد همه گفتند پنج تن یک جا رویِ دستِ حسین اکبر شد دست پرورده امام حسن چه کسی نا امید از این در شد نمکِ سفره علی خوردی طرز جنگیدنت چو حیدر شد با تو شش گوشه شد ضریح حسین چون مقامِ تو فوقِ باور شد ما همیشه حرم که آمده ایم قبل از ارباب بر تو رو زده ایم از پسرها جگر درست شده از جگرها پسر درست شده چقَدَر باغبان خميده تا پيش چشمش ثمر درست شده وقت نقاشىِ سرِ زلفت شاهکار هنر درست شده قد کشيدى و زير ساية تو بهر عمه سپر درست شده وقت جان دادنِ جوان انگار دردها در کمر درست شده با تماشاى دست و پا زدنت قتلگاه پدر درست شده بهر يک پيرِ مرد ِخورده زمين چقدر درد سر درست شده از على ِ حسين بر دستش صد و ده تا پسر درست شده زود عباس با عبا آمد کار دست قمر درست شده عمه مضطر شده زجا بر خيز حرف معجر شده ز جا برخيز خواستم تا بغل کنم بدنت ريخت از روی دست من بدنت يوسفم گير گرگ افتادى پنجه پنجه شدست پيرهنت جگرم ريخته بهم چه کنم با تماشاى دست و پا زدنت چه کنم تا کمى نفس بکشى چه کنم  وا شود کمی دهنت از لبت خون لخته مى پاشَد مثل جان دادن عمو حسنت مثل کوچه تو گير افتادى همه با هر چه بود ميزدنت پشت در يک عبا روى مادر کربلا اين عبا شده کفنت قد خميده يکى يکى ازخاک در عبا جمع ميکنم بدنت @raziolhossein
امشب همه های و هو علی می گوید لبهای حسین گو علی می گوید با آمدن علی اکبر ،دیگر زینب به حسین ابوعلی می گوید @raziolhossein
حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری جلوه ی عباس داری از همه دل می بری بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری نور زهرا در نگاه مهربانت منجلی ست جشن میلاد علی بن حسین بن علی ست مست گشتم با نوای دلنشین یا علی غصه و غم را زدودی تو ز سینه یاعلی با تو هستم فارغ از هرگونه کینه یاعلی اشبه النّاسی به آقای مدینه یاعلی خُلق و خویی که تو داری روشنای هر شبی ست خَلقاً و خُلقاً وَ حتی منطقاً مثل نبی ست این دل دیوانه ام مست کلامت می شود این سر شوریده ام مات مقامت می شود هر که بی تو سر کند قطعا ملامت می شود عاشق دلخسته مشتاق سلامت می شود تا سلامت می کنم پاسخ نشانم می دهی مطمئن هستم که روزی رخ نشانم می دهی زندگی سامان بگیرد در نهایت با شما التماسی بی جوابم پس کرامت با شما اشتیاقش با من و اذن زیارت با شما چون روا می گردد امشب هر چه حاجت با شما حضرت بخشنده ای مثل عموجانِ خودت زنده کردی مرده را با لطف چشمانِ خودت نام تو می آید و در هر نفس تب می کنم روز خود را در هوای عشق تو شب می کنم ذکر زیبای تو را ختم مجرّب می کنم اقتدا بر تو یل سالار زینب می کنم نور حق؛ ای مرز بین کفر و ایمانِ جهان یاعلی ای اسوه ی نیک جوانانِ جهان آینه در آینه تکثیر هر احساس؛ تو در نماز عاشقی تکبیر با اخلاص ؛ تو نوح تو یعقوب تو داوود تو الیاس تو دانش آموز کلاس غیرت عباس ؛ تو در شب ظلمتکده مهتاب ما هستی علی قوّت قلب حسین ؛ ارباب ما هستی علی علت سرمستی تبدار هر چه خوشه ای راز و رمز روشن امضای هر چه پوشه ای بینوایان را همیشه بانی رهتوشه ای صاحب پایین پای مرقد شش گوشه ای ما اسیر کربلاییم و هواخواه نجف کربلایی می شویم اینبار از راه نجف کشته مارا ماجرای تلخ تنها بودنت پیش چشمان حرم وقت مهیّا بودنت خسته و لب تشنه روی خاک صحرا بودنت می کشد مارا عزای ارباً اربا بودنت ای عصای پیری بابا زمین خوردی چرا رفتی و با رفتنت صبر مرا بردی چرا آه بابا را ببین با قامتی خم آمده در کنار پیکری پامال و درهم آمده چشم وا کن تا ببینی عمه ات هم آمده بسکه پاشیده شدی حتی عبا کم آمده جعفر و عبدالله و قاسم بیایید از حرم ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم قاتل تو پیش چشم خنجرش را تیز کرد با شکیبایی تنت را ریزِ ریزِ ریز کرد به دوچشمان تر من خنده هایی نیز کرد غارت جسم تو را به دیگری تفویض کرد هر کجا را دیده ام زخم تنت را دیده ام روی خاک کربلا پاشیدنت را دیده ام @raziolhossein
نَبی خَلق و نَبی خُلق و نَبی سیما،علی اکبر چه غوغایی نموده حق تعالیٰ باعلی اکبر! جمالش حضرت طاها،جلالش رَبِّیَ الاعلا رخش‌جنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر امیرالمومنین برحضرت زهراتبسم کرد همینکه خنده زد برصورت لیلا،علی اکبر خدادیدم،نبی دیدم،علی دیدم به یک صورت شدم مجنون،زدم فریاد مولاناعلی اکبر... نمیدانم بگویم یاعلی بن ابیطالب؟ ویاگویم رسول الله حالا،یاعلی اکبر؟ تمنادارد این لحظه،تماشادارداین صحنه روی دست علــیِّ عــالیِ اعـــلا،علی اکبر بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر بنازم این شرافت را،بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ،آقا علی اکبر قمر می گفت لٰاحَولَ ولٰا...تا دیدخوابیده به روی دستهای حضرت سقا،علی اکبر شبی درمحفلی ذکرعلی بود،عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولاعلی اکبر اَوَلَسْنا عَلیَ الحَق گفت،بااین جمله ثابت کرد که حیدر جای خود دارد،بگوحق* باعلی اکبر حسین بن علی اسم علی رادوست می دارد دلش میخواست گیردازخداصدها علی اکبر حسین بن علی مَمسوسْ فی ذات اللَّهَش گوید عجب نزدیک شد باحضرت مولا،علی اکبر اگرمَمسوسْ درذات خداونداست،پس حتماً بودعالِم به عِلمِ عَلَّمَ الاَسمٰا،علی اکبر چنان مانندحیدر یک تنه می تاخت درمیدان که لشگرنعره می زد«لافتی الا»علی اکبر اَنابنُ قاتلُ الکُفار،انابن حیدرِالکَرّار بود ذکر رجزخوانیِّ مولانا علی اکبر نوای اشهداَنَّ علیـّــاً حُجت اللَّــه را شنیدن دارد ازلعل لب آقاعلی اکبر قسم‌برحرمت‌مُصحَف،ابوفاضل‌به‌یُومُ الطَٓف کَفیلِ زینبِ الحَوراست، اما باعلی اکبر ـــــــــ هم آقایی هم آقازاده، اِی جانم به قربانت چه نسلی!هل اتی،تطهیر،اعطینا،علی اکبر سِزدگوئی به گهواره سَلامُ الله عَلَیّْ یَومَ وُلِدتُ وَ اَموتْ ، وَ اُبعَثُ حَیّٰا،علی اکبر نقابی زن به سیمایت.که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام قُربِ اَو اَدنی،علی اکبر! چه کردی بادل زینب،چه کردی بادل لیلا چه کردی باپدر بااین قدوبالا علی اکبر دلت انگوراگرخواهد،خداوندامرفرماید شود انگور کل جنت الاعلی علی اکبر همیشه سفره ات مثل امام مجتبی پهن و زهردروازه نور خانه ات پیدا،علی اکبر حرم رفتم،زیارت خواندم وعرض ادب کردم وپرسیدم‌چراخوابیده‌پایین‌پا،علی‌اکبر؟ ندایی آمداز پایین پا،این است جُبرانِ محبتهای پایانی بابا، باعلی اکبر پدر بوسیدرویم‌رامیان‌خاک‌وخون،باید ببوسد پای بابای غریبش را،علی اکبر مرومیدان که بابایت به حال احتضارافتاد ترحم کن به اشگ زینب کبری،علی اکبر به یوم الطف تمامی شهیدان،لحظه ی آخر درآغوش حسین جان باختند،الاّعلی اکبر دوچشم اوسیاهی رفت،ومرکب اشتباهی رفت خدایا مانده بین لشگری تنها...،علی اکبر پسرتنهای تنها شد،زمین خوردارباارباشد پدر برسرزنان می گفت واویلا علی اکبر *اشاره به علی مع الحق و الحق مع علی @raziolhossein
خواندیم تو را علی و اعلی دیدیم در ملک جنون و عشق لیلا دیدیم هر کس که ندیده بود پیغمبر را تا روی تو دید، گفت حالا دیدیم ... گرفته بوی نجف هر دلی، به عشق علی شده است عرش خدا منجلی، به عشق علی به یاد فاطمه بوسید روی طفل، حسین گذاشت نام پسر را علی، به عشق علی @raziolhossein
چون گشودند زهم دفتر دانائی را زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدائی را کرد پُر ،نور خدا این شب رؤیائی را تاببینند همه جلوۀ زیبائی را را هانفی گفت در رحمت حق واشده است خلقت روی علی اکبر لیلا شده است این گل سرخ که رخسارۀ احمد دارد خال برگونۀ خود ،ابروی ممتد دارد رنگ و بو از چمن گلشن ایزد دارد صورت وسیرت خود را زمحمد دارد همه گل ها بنشتند به نظارّۀ او تا که بابا بزند بوسه به رخسارۀ او شاد شد قلب همه از دل خرسند حسین شد زمین محو جمال گل دلبند حسین آسمان مات شد از چهرۀ فرزند حسین مثل غنچه زده لبخند به لبخند حسین او لیلا همه دم غنچۀ خود می بوید با حسین بن علی شکر خدا می گوید مادر افکند نظر تا به مه دلجویش دید یک هالۀ نوری به رخ نیکویش که گل انداخته از بوسۀ بابا رویش بوسه زد بر رخ او کرد چو غنچه بویش گفت ای نوگل من، یوسف لیلا هستی بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی خوبرویان جهان محو جمالش هستند باکمالان نه همین مات کمالش هستند عرشیان باخبر ازقدر وجلالش هستند فرشیان عاشق دیدار وصالش هستند بنگرد هـرکه ورا جلوۀ سرمد دیده هم علی اکبر و هم روی محمّد دیده در وجودش زازل روح عبادت دیدند روی پیشانی او نور سعادت دیدند درقد و قامت اوشور قیامت دیدند قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند شادی وغم شب میلاد علی درهم شد غم چو آمد طرب وشوق ومسّرت کم شد کاش ما آینه دار گُل مولا باشیم همه جا آبروی اهل توّلا باشیم ای «وفائی» همه آسوده به فردا باشیم گر محبّان علی اکبر لیلا باشیم هرکه در راه خدا با علی اکبر باشد روز محشر همه جا با علی اکبر باشد @raziolhossein
شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی ترنمی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر یعنی نَمی ز علم لدن فاعِلاتُن مَفاعِلُن فَعَلُن شعر خوب است پر بها باشد مدحت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دعبل و کمیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیر غیب است و "اِذْ رَمَیْت" شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاه بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت آن در بهشت بیت شود شعر اگر بی علی بیان گردد حیف وقتی که صرف آن گردد همه ی خاندان او ولیَ اند اکبر و اصغرش همه علی اند دست ما بر قماط اصغرشان سر ما زیر پای اکبرشان زلف مشکین اکبرش عشق است تار قنداق اصغرش عشق است چشم اگر هست چشم اکبر اوست حُسن اگر هست حُسن اصغر اوست اصغرش آبروی اکبر ها ست من چه گویم از اکبرش که چه هاست چون نبی متصف به خلق عظیم چون علی صاحب کلام و حکیم آسمان خاک راهت ای اکبر مهر در روی ماهت ای اکبر نَقل شیرین میان انجمنی همچو جدت علی، ابالحسنی هر که در خاندان پیغمبر تنگ می شد دلش بر آن رهبر می نشست و تو را نظر می کرد باز یاد پیامبر می کرد ای به مدح تو دشمنت گویا این شنیدم معاویه، گویا پرسشی کرد و پاسخش را خواست که چه کس لایق خلافت ماست؟ چاپلوسان تخت و تاج بسی همه گفتند جز تو نیست کسی باز آن ناخلیفه گفت سخن که ای سفیهان ابله و کودن لایق تخت و تاج پیغمبر هیچ کس نیست جز علی اکبر ای اسیر کلام تو دشمن معترف بر مقام تو دشمن پیش تو آنچه که سعادت بود بهترین فیض ها شهادت بود جان فدایت که محترم بودی اولین کشته حرم بودی اولین کشته بنی هاشم تشنه لب در تهاجم ظالم تشنه لب در جهاد کوشیدی کوثر از دست دوست نوشیدی السلام علی‌‌‌‌ٰ علی اکبر حضرت عشق یا علی اکبر عشق را ابتدا علی اکبر حُسن را انتها علی اکبر اَشهدُ لااله الا الله جلوه بگرفت با علی اکبر نور "الله اکبر" آمده است از سوی عرش تا علی اکبر خون آبروی او وادی طف شاهد کربلا علی اکبر اربا اربا شدن مدالی شد رفت پایین پا علی اکبر رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو در سلام زیارت عاشور سه سلام است بر تو ای همه نور تا سلام امام می گوییم بعد بر تو سلام می گوییم هم تو زینب فزای اولادی هم در اصحاب جزء اوتادی ای جمالت نشانه ی ازلی منطق احمدی و نطق علی پسر ارشد حسین تویی علی و احمد حسین تویی استقامت به قامتت بسته چشم ما بر کرامتت بسته الگوی زندگانیم شده ای آبروی جوانیم شده ای ای جوان حسین ممنونم تا ازل بر حسین مدیونم لطف ارباب انتخابم کرد مست از این حسن انتسابم کرد در جوانی چو گُل جوانه زدم سر به این کویِ عاشقانه زدم عشق در چشم من فقط ارباب روحِ در پیرهن فقط ارباب آب اینجاست در سراب مرو در پی عکس بازتاب مرو هر کسی گفت عاشقی دارد یا دل عشق لایقی دارد هر کسی گفت دوستت دارم در دلم عکسی از تو بگذارم هر کسی گفت عاشقم با تو از همه خلق فارغم با تو هر کسی ادعای عرفان داشت گر چه بر جهل خویش ایمان داشت همه را جمع کن نصیحت کن همه را بر حسین دعوت کن3 عشق و عرفان فقط حسین حسین دین و ایمان فقط حسین حسین شور و مستی فقط حسین حسین حق پرستی فقط حسین حسین مظهر لایزال رحمت اوست بهترین چشمه ی محبت اوست شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه ی قتلگاه می آیم با دم آه آه می آیم مادرش آمده است می دانم روضه ی  "یابُنَیَّ" می خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت (تا كه او بيشتر نفس ميزد بيشتر ميزدند زينب را) (تيغشان مانده بود در گودال با سپر ميزدند زينب را) شب جمعه است روضه خوان  زهراست مجلسی گوشه ی حرم بر پاست یکی از گودی زمین می خواند یک نفر روضه اینچنین می خواند (لب گودال خواهر افتاده  ته گودال مادر افتاده) (آن طرف تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده) (عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی سر افتاده) شب جمعه است مبتلا شده ایم باز مهمان کربلا شده ایم رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو @raziolhossein
آسمان دل ارباب قمر می خواهد شجر طیّبه ی عشق ثمر می خواهد هرچه نیرو به دو بازوی حسین بن علیست هرچه بوده ست دو بازوی پسر می خواهد وقت بر لشکر دشمن زدنش فهمیدند جگر شیر دوتا بال سفر می خواهد بچه شیری ست که شیران همگی مبهوت اند پسر این است ، پس ای وای ، پدر می خواهد... الفرار از دم شمشیر بنی هاشمیان الفرار از دم این صید که سر می خواهد هیبت تیر نگاهش به عمویش رفته دیدنش در صف پیکار جگر می خواهد کار از نیزه و شمشیر و سنان بگذشته که عدو روبرویش چند تبر می خواهد هرکه آماده ی جنگ است ز پا افتاده رزم با دلبر ارباب کمر می خواهد هرکه دلتنگ پیمبر شده اینجا باشد هرکسی حیدر کرّار اگر می خواهد... شاهزاده ست ولی جلوه ای از شاه شده اشهد ان علیاً ولی الله شده @raziolhossein
چشمانمان بر دست ذره پرور لیلاست مستی ما از نام مستی آور لیلاست یک قافله حور و پری دور و بر لیلاست در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست دل می تپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده محبوب مان مارا به دیدار خدا خوانده دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده ما را برای جشن فرزندش فراخوانده این مُهر و دعوت نامه لطف دیگر لیلاست امشب برای شمس دین قرص قمر آورد بانو برای شاه عالم شیر نر آورد یک دسته گل ، یک پارچه آقا ، پسر آورد صاحب نفس ، صاحب لوا ، صاحب جگر اورد میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست از مقدمش شهر مدینه نور باران شد گهواره اش را عمه اش گهواره جنبان شد از برکتش هجر پیمبر نیز آسان شد با اقتدا بر چشم او مادر مسلمان شد با این حساب او حضرت پیغمبر لیلاست در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد در مهربانی فاطمه و در کمال احمد در بین میدان مرتضی و در جمال احمد ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد این تازه مولود مدینه محشر لیلاست "والیل"  قطعا مدحت گیسوی او باشد مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد "إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست با یک نظر از مُهر تربت باده میسازد سجادها از وصله ی سجاده میسازد "قد قامت…" او قبله را آماده میسازد با یک نفس صدها مؤذن زاده میسازد الله اکبر ؛ او علی اکبر لیلاست در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی با نعره هایش میکند طوفان به تنهایی با ذوالفقار تشنه و بران به تنهایی سر میزند مثل سپهداران به تنهایی شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست رود زلالی هست و دریا میشود گاهی در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی مثل عموی خویش سقا میشود گاهی جمع تمام آینه ها  میشود گاهی عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست با روضه اش راز پریشانی شش گوشه ست مرثیه ی همواره طوفانی شش گوشه ست هم رونق شبهای روحانی شش گوشه ست هم شک ندارم باعث و بانی شش گوشه ست کرببلا سرمست سیب نوبر لیلاست قطعا تحمل کردن زخم زبان سخت است بوسه گرفتن از عزیز نیمه جان سخت است راهی شدن تا کوفه ی نامهربان سخت است داغ جوان دیدن برای مادران سخت است مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد غرق به خون از پشت مرکب بی هوا افتاد با "یا أبا"یش ولوله در خیمه ها افتاد این اربا اربایی که زیر دست و پا افتاد ای کربلایی ها! جوان پرپر لیلاست @raziolhossein
مرغ دل من میل پریدن دارد آوای علی علی شنیدن‌دارد با دیدن صورت علی اکبر لبخند لب حسین‌دیدن دارد ....... آیینه طلعت پیمبر آمد این است نبی و‌یا که حیدر آمد با دسته گلی برو به دیدار حسین تبریک بگو علی اکبر آمد ....... بر آینهٔ حضرت طاها صلوات بر نور دل حسین زهرا صلوات شاد است دل حسین و‌ام لیل بر روی علی اکبر لیلا صلوات ....... امشب سخن از عشق ولی می گوییم تبریک به نور ازلی می گوییم ناز قدم علی اکبر امشب همراه حسین علی علی می گوییم ...... امشب به علی نور دوعین آمده است مرآت رسول عالمین آمده است به به چه‌تبسمی است بر روی حسین آرامش سینه حسین آمده است @raziolhossein
قدري مِيِ طهور ز ته مانده سبو بر لب زدم به نيت تر كردن گلو تا آتش و شراره آن بر دلم نشست بابى ز عشق وا شد از اين دل به سوى او ديدم صداى هاتفى از غيب مى رسد أُدخل الي الحرم كه شده وقت گفتگو بالا بزن به عزم تقرب تو آستين با اشك ديده وقت سحر ساز يك وضو صورت بمال بر حرم و خاكِ پاى يار تا از غبار مقدم او يابى آبرو بر مِنبرى ز طور نشين ، وصفِ عشق كن بي خود ز خویش گشته فقط از على بگو امشب فقط به سوى حرم سجده جايز است مستانه رو به روى حرم سجده جايز است با يك سلامْ دل به هوايت روانه شد تسبيح اشك پاره شد و دانه دانه شد بر روى آب  عكسِ ضريحى كشيده ام درياى گريه هام عجب بى كرانه شد گشتم دخيل گوشه اى از كَشتى نجات ديدم كه صاحبش پسرى ناز دانه شد از جانب بهشت نسيمى وزيد و بعد با عطر سيب موى كمندِ تو شانه شد بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت اين روزها نبودنِ زهرا بهانه شد آهسته گفت گريه كنان اَيْنَ فاطمه؟ دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد تو آمدى و دوباره پيمبر ظهور كرد قنداقه تو كعبه سيّارِ خانه شد نازم به اين جمال و كمال و خصالِ تو عاشق كُشَ است يك سحرى شرح حالِ تو مرآتِ كبرياست جمالِ خدائى ات بَدرُ المُنيرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات چشم تمام اهل حرم خيره مى شود بر شكل راه رفتنِ خير النسائى ات كردى حقوق حضرت استاد را ادا نازم به بخشش و كرمِ مجتبائى ات گم كرده راه بودم و تا خانه كريم من را كشانده جلوة نارُ القرائى ات صاحب دعا حسين ، مُريدانه تا سحر دل داده پاى زمزمه ربنائى ات الگوى هر چه عابد لله مى شود با اين وجود غرق به نور و خدائى ات بِيْنِ خطوط روی جبينت پُر از خداست اِبْنُ الحسينْ ليلى ليلاى كربلاست گيسو به باد مى دهى و دلبرى على پا در ركاب مى كنى و حيدرى على ابرو نهان كن از نظر خيره حسود آئينه دارِ صورت پيغمبرى على قامت نگو قيامت زهراست قامتت از بس كه قد كشيده اى و محشرى على گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب غرق عبادتى و خدا منظرى على وصف تو اين بس است كه وقت تجلى ات شه زاده حرم على اكبرى على در كربلا تجلّى فتاح خيبرى همنام شهريارِ عرب حيدرى على برقِ عرق به روى تو الماسْ اكبرا ای هم نشین حضرتِ عباسْ اكبرا از باده تو مستى دلها فراهم است كارِ دلم چو زلفِ تو پيچيده دَرهَم است لشگر كشيده ام به هوا خواهى ات على اين قطره اشكها چو سپاهي منظم است تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى وصف تو امتداد رسولِ معظم است تركيبى از حسن و حسين است رُوى تو ريحانه بهشت بگويم به تو كم است من نذر كرده ام كه بميرم براى تو خونين شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است هر جا كه حرفِ پيرِ جوان مُرده مى شود تصوير دست و پا زدنِ تو مجسم است بالاي نعشِ تو پدرت پير شد على دنبال تكه هاى تنت با قدى خم است ديدند همچنان بدن پاره پاره ات فريادهاى يا ولدي ، نا منظم است امروز قدرتى به صدا جمع مى كند فردا تو را ميانِ عبا جمع مى كند @raziolhossein
گویی هنوز چشم پدر در قفای اوست میدان‌نرفته اهل حرم در عزای اوست پایین پای قبر پدر خفته باادب این عذرِ برنخاستنش پیش پای اوست.. @raziolhossein
جهان را شور دیگر در سر آمد فلک را امشب از غیب اختر آمد بگو تبریک بر آل پیمبر که میلاد علی اکبر آمد ...... دل ارباب ما تاراج رفته پی زلفش جهان محتاج رفته علی اکبر در آغوش حسین است پیمبر باز هم معراج رفته ...... علی را ذاتِ ایزد می‌شناسد اَحد را درکِ احمد می‌شناسد چه گوییم از علی‌اکبر که تنها محمد را محمد می‌شناسد ...... ادب را حد اعلا می‌پسندد قدم را پشت بابا می‌پسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پا را می‌پسندد @raziolhossein
جوانی آمده تا زینت وطن بشود برای آل عبا بلبل چمن بشود همان اجابت شوق پدر به پیغمبر همان که آمده مجموع پنج تن بشود همان که خُلق عظیم پیمبری ، تنها برای قامت او خواست پیرهن بشود همان که شعلۀ بخشش به خانه اش افروخت که در سخاوت هم دومین حسن بشود کسی که منطق او منطق پیمبر شد به جز حسین و خدا با که هم سخن بشود؟ علی است ، گرچه نبی وار رحمت خَلق است نبی است ، گرچه علی وار بت شکن بشود اگر به وقت شهادت دلش قرار نداشت قرار بود که فارغ از انجمن بشود ** خدا کند که نیاید که این جوان روزی به پیش چشم پدر پاره‌ پاره تن بشود و یا اگر که تنش پاره شد ، مباد آن که برای پیکر او یک عبا کفن بشود و یا اگر که عبا هم کفن شود ، پدرش مباد آن که گرفتار بد دهن بشود @raziolhossein
دل حرم می شود سحرگاهی که شود صحن دیده تر گاهی قطره آب در مرور زمان می کند در حجر اثر گاهی دل من سخت تر ز سنگ که نیست امتحان کن بر این جگر گاهی ای خریدار بر رضای خدا جنس پس مانده را بخر گاهی یعنی آن قدر بی بها هستم نیستم لایقِ نظر گاهی بین سجاده دیده بر راهم نیمه شب می شود خبر گاهی بنده ای را که دست و پا گیر است همرهت تا خدا ببر گاهی قتلگاهی به پا کنی با ناز گر ازین جا کنی گذر گاهی پسری که کریم زاده بود می کند جلوه پدر گاهی تاج اصحاب یا علی اکبر یابن ارباب یا علی اکبر   تو مطهر شدی ز هر چه بدی تا بگوئی عطای لم یلدی صد و ده بار یاعلی گفتم که تو با کعبه زاده هم عددی همه دلگرمی ام محبت توست یابن لیلا «علیک معتمدی» گر تو شاگرد مجتبی هستی دست خالی نمی رود احدی ناز تو فاطمی تر از همه است راه دل بردن از علی بلدی نوه ارشد دو دریایی موجی از عشق گاه جذر و مدی جای مادر بزرگ تو خالی زود پر زد به وادی ابدی تو ز هر پنج تن نشان داری تو حدیث کسای مستندی جز برای دل ابوفاضل پرده از روی خویش پس نزدی تا خدا پرده از رخ تو کشید چشم عباس مرتضی را دید تا که بابا تو را صدا می کرد محشری در حرم به پا می کرد با نگاهی به قد و بالایت یاد پیغمبر خدا می کرد تو که هستی که پیر میخانه با مناجات تو صفا می کرد ای دل آرام خوش صدای حجاز مأذنه بر تو اقتدا می کرد آتش روی بام خانه تو کوچه ها را پر از گدا می کرد هر کسی داشت نذر پیغمبر به در خانه ات ادا می کرد دور از چشم شور مردم شهر از رخ تو نقاب وا می کرد بوسه ای از لب تو هر دردِ پدری پیر را دوا می کرد گوشه ای می نشست و با زینب نظری سوی مجتبی می کرد بعد می گفت این پسر غوغاست چقدر شکل مادرم زهراست تو ز اجداد خود چه کم داری نسبی پاک و محترم داری وارث آدم و کلیم و مسیح بهر احیای مرده دم داری گشته شش گوشه این حرم یعنی تو جداگانه یک حرم داری تو ز پایین پا ولایت بر کرسی و نون و والقلم داری ما به نام تو سینه زن شده ایم حق شاهیِ بر عجم داری تو که باب الحوائجی بی شک بس که آقایی و کرم داری یک قدم تو عقب تر از عباس بر سر دوش خود علم داری شانه هایت ز بس مودب بود دومین تکیه گاه زینب بود خیز و شمشیر مرتضی بردار بزن ای شیر بر دل کفار زره مصطفی بپوش علی در رکاب عقاب پا بگذار نعره ای زن منم علی اکبر نوه حق حیدر کرار هم چو شیری بزن به قلب سپاه تا بریزی به هم یمین و یسار ضجه کوفه را در آوردی ای ابر مرد عرصه پیکار هر طرف تاب می دهی تیغت پشته سازی ز کشته بسیار تشنگی را بهانه فرمودی رو نمودی به جانب دلدار لب نهادی بر آن لبان خشک گفتی آهسته این سخن با یار کی محاسن سپید در بندم دست خود از محاسنت بردار تا که دل کنده از تو بابا شد بال های شهادتت وا شد ناگه از دشت یک صدا آمد ناله ای پدر بیا آمد پدر آمد ولی چه آمدنی چه کسی گفته روی پا آمد پیرمردی کنار نعش جوان با سر زانو از قفا آمد روضه ات گشته شرح موت حسین وسط هلهله نوا آمد آن چنان نعره زد علی ولدی ناله اش بین که تا کجا آمد دست خود را گرفته روی سر زینب از سوی خیمه ها آمد شد حسین زنده با دم زینب پای معجر میان تا آمد با تن ریخته به هم چه کند نوبت یاری عبا آمد شب جمعه است بس کن ای شاعر چون که مادر به کربلا آمد هر شب جمعه کربلا غوغاست فاطمه روضه خوان کرب و بلاست @raziolhossein
اینک دوباره نور ولا جلوه می کند بار دگر رسول خدا جلوه می کند سرچشمة زلال ولایت که سر زَنَد جام طهورِ آب بقا جلوه می کند در خانة حسین به امرِ خدای او نور تمامِ ارض و سما جلوه می کند یک شِمّه از جمال و جلال پیمبری در آسمان چو شمس و ضحی جلوه می کند این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود اوج کمال آل عبا جلوه می کند آمد گره گشای جمیع پیمبران حالا تمام معجزه ها جلوه می کند یوسف کجاست تا شود از این جمال مست یوسف ترین جمالِ خدا جلوه می کند عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود احیاگر نفوسِ هُدی جلوه می کند تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر شهزادة حسین بما جلوه می کند □□□ هنگام رزم بسکه قیامت کند بپا ((رُعبِ بنَصر)) تا به کجا جلوه می کند وقتی که مثل فاطمه فریاد می زند وقت قتال ((بدر دُجا))جلوه می کند شمشیر می زند همه سو یا علی کنان مثل علی بدون خطا جلوه می کند هوهو کنان به لشگر کفّار می زند حیدر کِشان چو شیر خدا جلوه می کند وقتی نقاب می زند از چهره اش کنار انگار مصطفی ز خفا جلوه می کند می رَزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم یک لحظه این پسر همه جا جلوه می کند ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم روزی که بی نقاب دو جا جلوه می کند یک روز درب خانة مادر به رهگذر روزی دگر به دشت بلا جلوه می کند با صد هزار جلوه برون آید از حرم با صد هزار جلوه نما جلوه می کند باید عقیقه داد برایش تمام عمر ذبح عظیم کرب و بلا جلوه می کند چشمش کنند لشگری از چشم شورها آخر به زیر تیغِ بلا جلوه می کند از قلب خیمه می زند آتشفشان برون تا قلب آن سپاهِ جفا جلوه می کند یک ماه پاره بود و تمام سپاه خصم گفتند او هنوز چرا جلوه می کند دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند دیدند باز هم بخدا جلوه می کند وقتی فتاد هِیمَنه اَش در محاصره گفتند از زمین و هوا جلوه می کند ناگه صدای یا ابتایش بلند شد اینجاست که نوای عزا جلوه می کند حالا شبیه باز شکاری پدر رسید دید از گلوش، خون خدا جلوه می کند گاهی صدای یا ولدی می رسد به گوش گاهی نوای عمّه بیا جلوه می کند حالا علی کنار پیمبر رسیده است دارد برای اهل سما جلوه می کند روز شفاعت از همة کربلائیان او با سپاهی از شهدا جلوه می کند @raziolhossein
امشب به حسین،حق چه ماهی بدهد باشد که به ما اذن نگاهی بدهد عیدی ولادت علی اکبر امشب زحسین هر چه خواهی بدهد ...... بر کشتی عشق ناخدا آمده است ایّوب به طوفان بلا آمده است خشنودی قلب نازنیش صلوات میلاد «جوان کربلا» آمده است ...... ای گرمی بازار تو چون وادی طف! یوسف به تماشای تو آید در صف توصیف تو چون کنم؟ علیّ اکبر! وصف تو بُوَد "اکبرُ مِن اَن یوصَف" @raziolhossein
اول دفتر زنم به نام خداوند واجب عینی است احترام خداوند بعد خدا گویم از گلی که بر او باد از نفس مصطفی سلام خداوند آن گل زیبا رخی که آمده باشد نظم رخش جلوه ی نظام خداوند بسکه شبیه محمد است دوباره "کانَ محمد" بخوان، کلام خداوند تا نظرش باز شد به چهره ارباب باز گشودند لطف عام خداوند رونق الله اکبر است اذانش جلوه ز خونش گرفته نام خداوند (روز علی اکبر است و روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) سر زده از آسمان جمال محمد یا که دمیده مهی مثال محمد این پسر نازنین خلاصه ی عشق است عشق حسین است با خصال محمد بر رخ او قد کشید ابروی احمد بر لب او نقش بسته خال محمد خَلقاً و خُلقاً کپی برابر اصل است وصف علی هست شرح حال محمد روز جوان است و در جوانه ی خاطر گل زده این بیت ایده آل محمد (سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی) (عشق محمد بس است و آل محمد) (روز علی اکبر است و روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) جبریل در او نظر کند به محمد فاطمه بیند در او حسین مجدد صورت او بی نظیر عالم تجرید سیرت او طعنه زن به روح مجرد مثل ابالفضل ماه هاشمیان است مثل علی در شجاعت است زبانزد نام "محمدعلی" از او شده تکثیر واژه "اکبر" از او شده است سرآمد از کرمش کم مخواه "ابن کریم" است می رسد از این قبیله رحمت بی حد من که بخواهم از او زیارت کویش تا به که میلش کشد نگار و چه خواهد؟ (روز علی اکبر است روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) یک نظرش یوسف آفرین دو دنیا لَو کَشَفَ وَجْهَهُ لَماتَ زلیخا موی سیاهش نوید چشمه حیوان طَلعتُه کانَ "والنهارِ تجلیٰ" جان به فدای هوای کرببلایش مَن قُتِلَ فیٖ هواهُ کانَ شهیدا مرگ مرا مرگ عاشقانه بفرما الّلهمَ اجْعَلْ مَحیانا مَحیا... (روز علی اکبر است روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) او علیِ اول سرای حسین است احمد لیلا و مصطفای حسین است شرح "أنا مِن حسینِ" ختم رسل اوست این عظمت خاصّه برای حسین است دست به دامان اکبرش بزن ای دل عیدی روز جوان به پای حسین است خون حسین است خونبهای شهیدان خون خدا نیز خون بهای حسین است غنچه ی زیبای باغ عشق و محبت لاله ی صد چاک کربلای حسین است (روز علی اکبر است و روز جوان است) (خواهش ما دولت امام زمان است) @raziolhossein
جهان هست آفرین را صفای دیگر مبارک به بیت شمس ولایت نزول اختر مبارک طلوع حُسن محمّد که شد مکرّر مبارک جمال احمد مبارک جلال داور مبارک نشاط زهرا مبارک سرور حیدر مبارک ولادت نجل احمد علیّ اکبر مبارک به بزم آل محمّد بیا که احمد به بینی بیا که احمد ببینی فروغ سرمد به بینی فروغ سرمد ببینی جمال بی حد به بینی جمال بی حد ببینی رسول امجد به بینی رسول امجد ببینی علی محمّد به بینی علی، محمّد، شما را طلوع دیگر مبارک به چشم چشم الهی دمی که صورت گشاید به هر نگاهش زبابا هزار دل می رباید سزد که شخص محمّد ثنای او را سراید سلام بر آن جمالی که دشمن او را ستاید به وقت دیدار او دل به یاد پیغمبر آید چنین شکوه و جلال و جمال و منظر مبارک حسین و عبّاس و زینب گرفته بر روی دستش زنند گل بوسه بر رخ به یاد عهد الستش سر بشر خاک راهش دل ملک پای بستش دل از پدر می رباید دو چشم یکتا پرستش فدای یک تار گیسو وجود، با کلّ هستش ملاحت طلعت او به صنع داور مبارک حسین و لیلا و زینب شکفته از خنده ی او چراغ آل محمّد جمال رخشنده ی او کمال ایمان، شهامت، وفا ادب، زنده ی او جلال، عزّت، کرامت، شرف، کمین بنده ی او هماره نام نکوی علی برازنده ی او به خاندان ولایت علیّ دیگر مبارک تمام خلقش محمّد تمام خویش محمّد بهار حسنش محمّد بهشت رویش محمّد شعاع چشمش محمّد شکنج مویش محمّد چه عطر و بویش محمّد چه گفتگویش محمّد به دیده ی جدّ و مام و اب و عمویش محمّد بر او شکوه محمّد زپای تا سر مبارک حقیقت مصطفی و جلالت چار امامش سلام داور به جدّ و به جدّه و باب و مامش جلال زهرا جلالش مقام عصمت مقامش علی است آری، از آن رو، علی نهادند نامش زحیّ داور درودش زکلّ خلقت سلامش ولادت این پسر را بگو به مادر مبارک به کلّ مخلوق، مولا به ملک معبود، والی وجود او کربلایی زدوره ی خردسالی زشوق و شور شهادت هماره حالی به حالی شبیه جدّش محمّد نظیر مولی الموالی به پیش سر و قد او قد شهادت هلالی هزار زخمش به پیکر زتیر و خنجر مبارک به دل تجلاّی داور به چهره تصویر حیدر به سینه اخلاص زهرا به دست شمشیر حیدر دعا مناجات بابا، صداش تکبیر حیدر جبین و خال و خط و رخ تمام تفسیر حیدر به بزم ها عبد صالح به رزم ها شیر حیدر امام سجّادِ ما را چنین برادر مبارک فتاده آتش به دریا زهرم داغ لب او به سینه ها تا قیامت شرار تاب و تب او گرفته روح عبادت شب از نماز شب او ملک دل از دست داده به نغمه ی یارب او چراغ جان جوانان تجلّی مکتب او به نسل پاک جوان این خجسته رهبر مبارک عروج ایثار و ایمان علیک منّی سلامش به ذات معبود، ممسوس، زهی جلال و مقامش پیام احمد رسانده به موج خون بر امامش تمام کرب و بلاهات کتاب خون و قیامش به نخل «میثم» دهد بر، فضیلت ناتمامش به طبع او این عنایت به نخلش این بر مبارک @raziolhossein
به جهان بار دگر لطف دگر داده خدا تا که بر دوحۀ دین باز ثمر داده خدا قمری سر زده از بُرج ولایت کامشب جلوه بر دهر از این طرفه قمر داده خدا شب میلاد علی‌اکبر و زهرا شاد است که به نور بصرش نور بصر داده خدا به حسین‌بن‌علی داده خداوند علی پسر فاطمه را نیز پسر داده خدا پدری همچو حسین و پسری همچو علی گهری پاک به این پاک‌گهر داده خدا به تو یا فاطمه تبریک و تهیت بادا که به فرزند تو فرزند دگر داده خدا رحمت و مکرمت و علم و حیا، فضل و کمال این همه حُسن به این تازه پسر داده خدا اَشبَه‌ُالنّاس به پیغمبر و ماتم که مگر باز پیغمبر دیگر به بشر داده خدا؟ صاحب شوکت و فر، اوست که ملک دین را از شکوه قدمش شوکت و فر داده خدا ای که قد قامت عشاق بُوَد قامت تو! ز قیامت به قیام تو خبر داده خدا خُلق و خَلق نبوی، علم و کمال علوی ای علی جان!همه را بر تو مگر داده خدا؟ در شجاعت چو حسین و به صبوری چو حسن ارث بر تو ز عمو و ز پدر داده خدا حکم‌بردار تو گردیده قضا هم چو قدر آری‌آری به تو این گونه هنر داده خدا ناصر دین خدایی تو و دِین خود را به فداکاری تو فتح و ظفر داده خدا شاهد زندۀ جانبازی تو کرب و بلاست بر تو میراث شجاعت ز پدر داده خدا بهتر از دولت مهر تو و آبائت نیست هر متاعی که بر ابناء بشر داده خدا همه دردی به دوا می‌رسد از خاک درت وه که در خاک تو این قدر اثر داده خدا من تو را فطرسم ای آن‌که ز مهد پدرت! باز بر فطرس پر سوخته پر داده خدا از دو عالم به تو دل بستم و دارم ز تو چشم حَمدلله به من این حُسن نظر داده خدا دست از دامن لطفت نکشم تا به ابد که مرا مهر تو در عالم ذر داده خدا این هم از نعمت شیرینی تمجید شماست که سخن‌های مرا شهدِ شکر داده خدا بر «مؤید» ز غم عشق تو همچون «خسرو» سینۀ سوخته و دیدۀ تر داده خدا بهر مدّاحی اجداد گرام تو بُوَد طبع وارسته که بر این دو نفر داده خدا مرحوم @raziolhossein
دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن جهان را اینچنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن صدایش زد علی تا چشم ِ دشمن کورتر باشد دلِ اربابمان را خانۂ حیدر تصوّر کن وجودِ این پدر-فرزند ممسوس خدا بوده ست دو روح ِ پاک را در یک تن و پیکر تصوّر کن سرِ شهزادۂ ما را به «تاجِ زر» نیازی نیست به جای خاک؛ زیر هر دو پایش «زر» تصوّر کن چه مجنونانه میزد شانه موهای جوانش را از این تصویر؛ لیلا بودنِ مادر تصوّر کن تداعی شد علی تا با غضب شمشیر را برداشت عبایش را به دوش انداخت! پیغمبر تصوّر کن برادر زاده شیرین است! پس با شوق بی پایان... کنار عمه جان زینب علی-اکبر تصوّر کن ¤ برای آخرین دیدار سمتِ خیمه راهی شد همیشه روضه ها را اول از آخر تصوّر کن فرود آمد به روی پیکرش بارانی از نیزه گُلی را زیر پا افتاده و پرپر تصوّر کن! @raziolhossein
از بس که شبیه مصطفایی اقا در منطق و در خلقت و خُلق و سیما با دیدن روی تو ملائک گفتند..... صلّوا علیه، وسلّموا تسلیما ....... در دست برات دارد امشب ارباب شادی و نشاط دارد امشب ارباب شکرانه میلاد علی اکبر ختم صلوات دارد امشب ارباب @raziolhossein
تا آمدم مَدحِ علی اکبر بگویم دیدم فقط باید زِ پیغمبر بگویم از خُلق و خو و مَنطقِ مانندِ احمد حتّی از اینها هم بَسی بَرتر بگویم با این جَلال و این جَمال و این کَمالات لایق ترین باشد به او حِیدر بگویم از هر کدام از پَنج تَن دارد صِفاتی باید که اوصافَش به صَد دفتر بگویم او وارثِ اَلقاب و اَذکارِ شَریفَه است "ذِکراً کَثیرا" هَر دَم از کوثر بگویم شَرحی بر اَسماءِ اِلهی جُز عَلی نیست دیگر تَوانم نیست گویاتر بگویم! ایثار کرد و جِلوه اش مَستور مانده بَر این "عَلی" باید فَقط "اَکبر" بگویم مثلِ حَسَن او هم کَریم و سُفره دار است از خِیلِ حاتم های پُشتِ دَر بگویم تو مَظهَرِ "یا حَیّ" و "یا قَیّوم" هستی "اوّل" بگویم بَر تو یا "آخَر" بگویم؟ من "یاعَلی" گفتم وَ "یا اَعلی" شِنیدم "باطِن" بگویم بَر تو یا "ظاهِر" بگویم؟ "یا سابِق" و "یا رازِق" و "یا فَرد" و "یا وِتر" سِرّی و جایِز نیست اَفزون تر بگویم! اِمشب سَرِ سَجّاده ماندَم دَر تَحَیُّر "اَللهُ اَکبَر" یا "عَلی اَکبَر" بگویم؟! بعد از اَبَاالفَضلی، عَلمدارِ قَبیله باید به تو آب آورِ دیگر بگویم فَرزندِ لِیلا هستی و لیلیِ مایی مَجنونم و دَر سَجده "یا دِلبَر" بگویم از اِنتِسابِ مادَریِ خود گُذَشتی بر این بَصیرت، مَرحَبا یِکسَر بگویم رَزم آوَرانه می زَدی بَر قَلبِ لَشگر حَقّ است بَر تو فاتِحِ خِیبَر بگویم با جَذر و مَدِّ تیغِ تو از بَس که سَر ریخت بر این زمین باید که "کوهِ سَر" بگویم اَصلاً نمی آید دِلم از قتلگاه و از رَفتنَت تا آخَرِ لَشکر بگویم اصلاً نمی آید دلم از پِیکری که شُد اِرباً اِربا با لَبِ خَنجَر بگویم رفتی و بابای تو شُد پیر و شِکَسته حالا چِگونه از حَرَم دیگر بگویم... @raziolhossein
مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانه ثارالله و چراغ هداست خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست علی است نام و علی جلوه و علی آئین علی جلال و علی صورت و علی سیماست تمام چشم شده بـاغبان گلشن وحی نگاهش از همه جانب به لالۀ لیلاست تمامِ نـور بـود ذرّه، روی او خورشید تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست خدا بـه یوسف زهرا دوباره یوسف داد چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست هر آنکه دید جمال ورا به حیرت گفت محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟ محمد است علی؟ یاحسین؟ یاحسن است؟ به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است ز بـحر نـور درخشید گوهری دیـگر و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر مـدینه مکه شده، مکه بیت عبـدالله کنـار آمنه بینـم پیمبـری دیـگر و یا که مکه شده خانۀ امام حسین و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر دوباره فاطمه آورده یک امام حسن و یا عیان ز حسین است منظری دیگر مـگر که ام‌بنین بـاز زاده عبـاسی ظهـور کرده زعبـاس، منظری دیـگر مگر دوبـاره حسینی دگـر ظهور کند که بـاز جلوه کند روی اکبری دیـگر به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست خداشناس نیـم گر زنـم دری دیـگر همین بس است مرا لطف و رحمت وکرمش که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش قدش چو نخلۀ طوبا و هر دلی چمنش رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق‌»اش پیداست که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش هزار قـافـله دل از پیمبران خـدا زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش تن مطهـرش از جان پاک نیکوتـر سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش عجب نـدارم اگر بشنوند بوی بهشت هزار یـوسف مصری ز بوی پیرهنش قرار می‌دهد از دست، روی دست پدر زبس که عاشق شمشیرها بـود بدنش گشوده دیده به رخسار دلربای حسین به عالم آمده تا جان کند فدای حسین نخورده شیر بـود تشنه کامِ جامِ الست به غیر دوست زده پشت پا به هر چه که هست علی، حسین، حسن، زینبین یـا عباس به هم دهند او را همچو لاله دست به دست دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست دلش بـه سلسلۀ زلف یـار شد پـا بست گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا به زخم‌های تنش چوبه‌های تیر نشست سلامِ عشق بـر آن عاشق خداجـوئی که هر چه را به جز عهد دوست بود،شکست روا بود که ننوشند خلق، آب حیات زجام او که زجام عطش بود سرمست اگـر نبـود خطا، آشـکار می‌گفتم که این پسر بود از کودکی حسین پرست جهان فداش که تا پای جان حسینی بود هنوز نامده در این جهان حسینی بـود الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام به خلق و خوی و مرام محمدیت سلام! تـوئی شهید ولایت که از ولیت درود توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت: که صبح یازدهم کس نـدیده مـاه تمام قیام‌ها بـه قیـام تـو متصل بـایـد که زندگیت سراسر قیام بـود قیام توئی که از شب میلاد بر قد و قامت قُماط بـود بـه حج شهادتت احـرام شهادت تـو بـه تـوحید آبـرو بخشید ولایت تو همان دین ماست در اسلام اگر چه نیست نکوتر عبـادتی ز نماز بدون مهر تـو حتی بـود نماز حرام هماره نـور دهد مشعل هدایت تـو تمام طاعت "میثم" بود ولایت تو @raziolhossein
شیعه وقتی که امامش شاد است روحش از سلسله ها آزاد است تا که شش گوشه ی دل کرببلاست دل که دل نیست، حسین آباد است نخل زهرا ثمری آورده حیدری، شیر نری آورده از چه رو شیعه چنین مجنون است ام لیلا پسری آورده بنویسید که مهتاب آمد باز خورشید جهان تاب آمد این خبر مشتلق قیمتی است پسر اول ارباب آمد باید امشب همه خوشه خوشه بستانند ز رویش توشه این جگرگوشه پسر آمده تا قبر باباش شود شش گوشه این پسر کیست که برتر گشته در علی بودنش اکبر گشته این امامت و رسالت زاده گاه علی، گاه پیمبر گشته لحظه لحظه جلواتش شد وحی شان تنزییل صفاتش شد وحی بنویسید که این شبه نبی آیه آیه کلماتش شد وحی جلواتش همه پیغمبری است کارش از اهل حرم دلبری است چیست در کنه وجودش که حسین تا دم مرگ علی اکبری است ای به حق بسته ز خود رسته علی برو میدان ولی آهسته علی می دهی جان ولی یادت باشد جان ارباب به تو بسته علی @raziolhossein