eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
قهرمان ۱۹دی_قم دوباره به میدان آمده است. حضور حماسی طلاب و روحانیون در در اعتراض به فشارهای سازمان یافته داخلی برای شنبه. ۲۹ دیماه. مسجد اعظم قم @rozaneebefarda
روزنه
#بازتاب @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹اشاره بعد از انتشار یادداشت روزنه با عنوان «یادکردی از زعیم عظمای تشی
باز هم و جنجال‌نوشت‌های بی‌مایه 🔻🔻🔻 روز گذشته به مناسبت ارتحال عالم جلیل القدر یادداشتی در کانال روزنه منتشر شد که مثل همیشه به مذاق برخی به ویژه خوش نیامد و در گروه های خود به تفصیل علیه آن سخن به میان آوردند. در این میان هم در برخی محافل دست به دست شد که گرچه موازین را نداشت ولی اغلاط تاریخی آن قابل بررسی است: ۱. اتفاقی که در قضیه اصلاح حوزه اتفاق افتاد و برخی اعضای هیئت اصلاح را رنجاند و روزنه به آن اشاره کرد؛ سعایت برخی اطرافیان و نفوذی‌های بیت آیت‌الله بروجردی رحمه الله بود آنان به هیئت اصلاح تهمت زده بودند که اینان به دنبال تکثر و تضعیف مرجعیت‌اند (موانع نوگرایی در حوزه علمیه قم در زمان زعامت آیت‌الله بروجردی، سروری، رسول جعفریان، صص۴۶-۴۷، به نقل از دوانی،مفاخر اسلام ج۱۲ ص۱۹) و از آن‌جا که مبنای آیت‌الله بروجردی حفظ قدرت مرکزی مرجعیت بود متأسفانه آن سعایت کارگر افتاد و روند متوقف شد. نکته حاشیه این‌که نوشته ناقد در این زمینه خالی از طعن و کنایه به امام و شیخ مرتضی حائری نبود. از آن‌جا که طعن و کنایه بی‌جا ریشه در بیماری‌های معنوی دارد و قابل پاسخ‌گویی نیست از کنار آن عبور می‌کنیم؛ « في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا » ۲. آیت الله بروجردی اسن و از نظر حوزوی اقدم از مراجع ثلاث بوده٬ بعنوان نمونه آیت الله خوانساری شاگرد آیت الله بروجردی بوده اند. لذا آقای شریعتمداری که قبل از ورود به قم در تبریز رساله چاپ کرده بود٬ علی رغم مرجعیت بالفعل دو طبقه قبل از خود٬ بدین امر مبادرت کرد که خلاف سیره سلف صالح و خصوصا آیت الله بروجردی در بود. ۳. در یادداشت روزنه آمده بود که امام قدس سره در زمان مرجعیت آیت‌الله بروجردی رحمه‌الله بعد از زعیم؛ را داشتند که این صحبت مستند به اسناد تاریخی است. جالب این‌جاست که این نکته از دید مأموران پهلوی هم مخفی نمانده به گونه‌ای که رئیس دایره امنیت و مذاهب سرهنگ قلقسه در گزارش مورخ ۲۲ اسفند ۱۳۳۵ ؛ پس از حضور یک ماهه در شهر قم تعداد شاگردان امام خمینی قدس سره را حدود ۵۰۰ نفر عنوان کرد که پرشاگردترین درس پس از آیت‌الله بروجردی محسوب می‌شد. (نهضت امام خمینی٬ ج۱ ص۱۲۳۶-۱۲۳۷ سند۸و۹) امام با چنین موقعیتی٬ پنج سال بعد و در روزهای پس از ارتحال زعیم قم٬ نه تنها گامی در جهت مرجعیت خود برنداشت٬ بلکه اطرافیان را نیز از اقدام به نفع خود منع نمود.(بنگرید به خاطرات شهید محلاتی) ۴. بر خلاف میل پروژه تحریفی ، آیت‌الله بروجردی معتقد به ولایت فقیه و کاملا مبارز و انقلابی بود و علت اصلی حمایت امام از مرجعیت عامه ایشان هم همین بود. (نهضت امام٬ ج۱، ص۱۰۹) ۵. آیت‌الله بروجردی در کلمات خود اظهار می‌داشت که «من هرگز در قبال خلاف‌کاری‌ها و قانون‌شکنی‌های دستگاه حاکمه ساکت نمی‌نشینم» و علت دستگیری ایشان در مرز خسروی نیز نامه‌ای بود که ایشان از آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی و مرحوم نائینی گرفته بود نامه‌ای که هدف از دریافت آن به قیام علیه حکومت پهلوی بود.(سلوک سیاسی آیت‌الله بروجردی، علی نقی ذبیح‌زاده، ج۱۲، ص۱۷. به نقل از: علوي طباطبائي، خاطرات زندگاني آيت الله بروجردي، تهران، اطلاعات. ۱۳۴۱) علی رغم درج این گزاره تاریخی در منابع معتبر٬ حال آقای ناقد چگونه از دریافت منبع ناتوان بوده مطلب دیگری است. ۶. نکته‌ای که ناقد از آن غفلت(شاید هم تغافل) نموده این نکته است که آیت‌الله بروجردی با تمام این اوصاف به واسطه سم‌پاشی اطرافیان و و کارشکنی های مختلف٬ شرایط اجتماعی و سیاسی را برای مهیا ندید و عملا نتوانست در مسیر اندیشه عمیق سیاسی خویش گام بردارد٬ و صحنه مبارزه را به گونه‌ای دیگر دید و کلمات دقیق امام خمینی و مقام معظم رهبری نیز ناظر به همین مطلب بوده است. ۷. بنابراین آیت‌الله بروجردی هیچ‌گاه آن‌گونه که این آقایانِ سکولار می‌خواهند، غیرانقلابی نبوده و مبانی متقن فقهی ایشان نیز این اجازه را به آن عالم پایبند به موازین نمی‌دهد چراکه علمای اصیل و برجسته تشیع همواره از ائمه خود علیهم‌السلام اجمعین مشق را آموخته‌اند و با وجود تفاوت‌ها روشی و منشی همگی در این مسیر فداکاری‌ها نموده‌اند. نکته پایانی این‌که این بزرگوار که علی الظاهر در کسوت سخنگوی نوشریعتمداری‌ها٬ دست به قلم شده٬ باید پاسخ دهد که سردمداران این جریان چرا بر خلاف سیره سلف صالح٬ به و روی آورده اند؟ چرا بر خلاف سیره زعیم سابق تشیع حضرت آیت‌الله بروجردی به دنبال تکثر و اند؟ و چرا سعی دارند آن و را هم‌چون خود و هم‌مشربان‌شان سکولار بنمایانند؟ آیا آخرت را فراموش کرده‌اند؟ @rozaneebefarda
وجوه شباهت شهادت به شهادت 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹آیت‌الله سیدمصطفی خمینی گرچه به دلیل غفلت دوستان و تخریب دشمنان، هرگز آنگونه که باید و شاید شناخته نشد اما اهل اطلاع از تأثیرات راهبردی مجاهدت‌های ویژه او در پیشبرد نهضت امام خمینی خبر دارند؛ سیدمصطفی در هنگام حیاتش محور مبارزات اسلامی بود اما شهادت او تأثیراتی فوق تصور همگان بر روند نهضت برجای گذاشت. 🔻شهادت فرزند مظلوم امام خمینی، نقطه عطف مبارزات و آغاز فرایندی شتابزا بود که نهضت را به انقلاب مبدل ساخت؛ به دنبال این واقعه، نام امام برای نخستین بار به طور علنی در مجالس عمومی با اکرام و صلوات مطرح شد. رژیم برای مخدوش کردن وجهه امام، مقاله اهانت آمیز روزنامه اطلاعات را نوشت که ۱۹دی_قم را به دنبال داشت. بعد از این واقعه خونین، چهلم های زنجیره‌ای شکل گرفت و منجر شد به فرار شاه و بعد هم ورود امام و پیروزی انقلاب اسلامی. 🔹اکنون انقلاب اسلامی فرزند دیگری را از دست داده است که در هنگامه حیاتش خدماتی بی بدیل به جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی ارائه کرد اما حتمن شهادتش بسیار پرثمرتر خواهد بود؛ آثاری که اکنون هیچ استراتژیستی توان محاسبه آن را ندارد اما به نظر می رسد این واقعه، تحولات منطقه‌ای و جهانی را با فرآیندی شتابزا مواجه خواهد ساخت که کنترل آن و مواجهه با آن در توان هیچ قدرتی نخواهد بود. 🔹اگر در حیات سردار سلیمانی، مجاهدانی تربیت شدند و جام وصل سرکشیدند، اکنون میلیون‌ها مجاهد در سراسر جهان خود را آماده انتقام سردار و نبرد با آمریکا کرده‌اند. @rozaneebefarda
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) به روایت آیت‌الله نوری همدانی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۴] 🔹 روز جمعه ۲۷ رمضان ۱۳۴۶ قمری ساعاتی پیش از تحویل سال ۱۳۰۷ شمسی، زوار بسیاری از نقاط مختلف طبق معمول هر ساله به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت عصمت حضرت معصومه(س) باشند و به قدری جمعیت و ازدحام در صحن حرم و رواق ها بود که جای سوزن انداختن نبود. 🔻 اعضای خانواده رضاخان از جمله همسر (مادر محمدرضا) به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه، ، با سر و صورت باز نشسته بودند و این موضوع به طوری جلب نظر می‌کرد که صدای از هر سو بلند شد و بسیاری می‌گفتند اگر از مردم شرم نمی‌کنند دست کم از حضرت معصومه(س) شرم کنند و بالأخره صدای اعتراض مردم کم کم اوج گرفت. ⭕️ در این بین عده‌ای خود را به سیدناظم واعظ که از شاگردان حاج و برای ادای مراسم تحویل سال در بالای منبر نشسته و دقایقی قبل از تحویل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پای منبر، جریان بی حرمتی به حرم و حجاب اسلامی را برای او بیان کردند. سیدناظم بی‌درنگ مسئله را بر سر منبر برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: 🔻 به من از وقاحت و بی شرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمی تواند آن را تحمل کند. 🔻 در خانه دختر پیامبر(ص)، در خانه خواهر امام رضا(ع)، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر(ع)، در خانه فاطمه معصومه(س) یک مشت عیاش بی دین و از خدا بیخبر، با سر و صورت بزک کرده و روی باز نشسته‌اند، در این آستانه که محل رفت و آمد فرشتگان الهی است، شاه و گدا در یک ردیف اند، بلکه گدای با تقوا هزار بار بر شاه بی تقوا شرف دارد! 🔻 می‌گويند این زنان که اینقدر بی‌توجه و بی‌ادب و بی آبرویند، از تهران آمده اند و اهل و عیال رئیس حکومت اند! 🔻ای وای بر مردمی که رئیس حکومت یونان چنین کسانی باشند اما بدانند که مردم اگر در برابر خوشگذرانی ها بی دینی ها چپاول ها زورگویی ها و حیف میل های آنان از سر ناچاری دم بر نیاوردند، این توهین را در خانه دختر پیغمبر(ص) بر نخواهند تافت! 🔻من از سوی مردم اخطار می‌کنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سیدالشهدا(ع) که خون خود را پای آیین محمد(ص) نهاد، اخطار می کنم و می گویم: آهای خانم ها! رفع حجاب حرام است؛ خصوصاً کنار مرقد مطهر دختر پیامبر! یا خود را بپوشانید، یا فوراً از اینجا بروید! ⭕️بعد از فریاد و اخطار سیدناظم واعظ، صدای صلوات های پیاپی مردم به عنوان تصدیق بلند شد؛ عده‌ای نزد حاج شیخ محمدتقی بافقی شتافتند. او در مسجد بالاسر در حالی که جمعیت در اطراف او موج می زد، مشغول خواندن دعای ندبه بود؛ کاری که هر جمعه در همان مکان انجام می داد. آن روز نیز حاج شیخ با خضوع و تضرع کامل در حالی که قطرات اشک از انتهای محاسن بلندش جاری بود، این جمله ها را می خواند: أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ؛ کجاست آنکه آماده است تا ریشه ستم را بر کند کجاست آنکه او را برای درست کردن نادرستی ها و راست کردن کجی ها انتظار می برند کجاست آن کس که در زدودن ستم بارگی و تجاوز به او امید بستند کجاست آن ذخیره الهی تا آداب و فریضه های دین راه دگرباره برپا دارد آن برگزیده که تا کیش و آیین را برگرداند کجاست آن کسی که در زنده کردن قرآن و حدود آن بر او آرزو می برند کجاست آنکه به آثار دین و اهل دین جان می بخشد‌ مردم با دیدن حال حاج شیخ چند لحظه ایستادند، بالأخره یک نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقای حاج شیخ! زن شاه آمده و با یک عده زن های همراهش توی رواق بالای ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه(س) خجالت می‌کشیم چه امر می‌فرمایید؟ تکلیف ما چیست؟ ▫️باشنیدن این کلام، شیخ دعای ندبه را قطع کرد و گفت: الله اکبر! الله اکبر! بگویید سیدناظم فوراً بیاید اینجا. چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دویدند و دیگران در کنار حاج شیخ ایستادند. سید ناظم واعظ شاگرد برجسته حاج شیخ نفس زنان سر رسید و سلامی شتاب زده کرد و گفت چه امر می فرمایید؟ [حاج شیخ گفت:] بروید توی ایوان و از آنجا با صدای بلند از طرف من بگویید: رفع حجاب حرام است خاصّه در حرم دختر پیغمبر(ع)! @rozaneebefarda ادامه 👇
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [ص ۲ از ۴] 🔹همسر شاه به همراهانش گفت: اصلاً اعتنائی نکنید و زیر لب ناسزا می‌گفت و بدون حجاب با بادبزن چتری زیبای کوچکی خودش را باد می‌زد! ‌ سید چند بار دیگر پیام را تکرار کرد و چون هیچ اثری ندید نزد حاج شیخ بازگشت و سردر بیخ گوش حاج شیخ نهاد و گفت:من پیغام شما را رساندم اما آنها اعتنایی نکردند شیخ با شگفتی فریاد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت!چقدر بی‌شرمی‌! و خود به سوی ایوان آیینه راه افتاد. شیخ محمدتقی بافقی در حالی که جمعیت خشمگین با مشت های گره کرده در کنار او بود و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ایوان آیینه رساند. وقتی شیخ شروع به صحبت کرد مردم هم به احترام او و هم برای این که صدای حاج شیخ به زن‌هایی که در غرفه بالای ایوان آیینه نشسته بودند برسد، کاملاً سکوت کردند. شیخ با تمام قدرت و سطوت یک رهبر مسلمان خروش برداشت و فریاد کشید: آهای خانم‌ها! حجاب ضروری اسلام است رفع حجاب در اسلام حرام است مخصوصا در حرم دختر پیغمبر اگر مسلمانید حجاب را رعایت کنید و اگر هم مسلمان نیستید به احترام حضرت معصومه این کار را بکنید مردم با فریادهای کوبنده تایید، همهمه عظیم به راه انداختند و عده‌ای به طرف غرفه‌ها مشت ها را گره کردند و ناسزا گفتند و آماده شدند که بالا بروند و آنها را خود از آنجا بیرون کنند. زن‌ شاه وقتی خشم مردم و مشت‌های گره کرده آنان و موج حرکت جمعیت به طرف غرفه را دید و اوضاع را کاملاً خطرناک یافت، در فکر چاره افتاد.دریافت اگر بیشتر در در غرفه بمانند، مردم حتماً هجوم می‌آورند بنابراین در حالی که سخت به خود می‌پیچید، برخاست به همراه ندیمه هایش از غرفه بیرون رفت و در اتاق پشت غرفه از انظار ناپدید شد. مردم با شادمانی و پیروزی صلوات فرستادند زن شاه پس از این جریان فورا تولیت آستانه را خواست و جریان را به او گفت سپس از او خواست ترتیبی دهد که او بتواند به شاه تلفن کند تولیت دستور را انجام داد و وقتی ارتباط برقرار شد در حالی که صدایش می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود با شاه صحبت کرد: اعلیحضرت شما زنده باشید و ملکه را چند شیخ بی نزاکت بی آبرو کنند؟ شاه پرسید چه شده به جای گریه حرف بزن ببینم چه شده؟ گفت: ما توی غرفه ایوان حرم نشسته بودیم اول یک سید بعد یک شیخ پیرمرد آمدند و هرچه از دهانشان درآمد به ما گفتند. شاه گفت:آخر برای چه؟ زن‌ گفت: من چه می‌دانم می‌گفتند ما حجاب نداریم شاه گفت پس این توله سگ پدر سوخته رئیس شهربانی قم چه... می خورد چرا به او نگفتید؟ زن گفت: چشمم روشن! به ملکه توهین کنند شاه از جایشان تکان نخورد و رئیس شهربانی بفرستد دیگر کلاه اعلاحضرت در هیچ جای مملکت پشم خواهد داشت شاه گفت: خیلی خوب الان میآیم قم به رئیس شهربانی بگویید تا من برسم آن سید و آن شیخ را دستگیر کنند. بعد از این که سال تحویل شد، همه جمعیتی که در حرم و اطراف آن اجتماع کرده بودند به خانه ها و یا مسافرخانه ها رفتند و حرم و صحن تقریباً خلوت شد ولی آنها که از تلفن زن شاه به شاه و اینکه شاه گفته بود من الان به قم می آیم خبر داشتند، می‌دانستند که حوادثی در پیش هست. تقریبا ۳ ساعت از تلفن زن‌ شاه میگذشت که افراد دولتی، رئیس شهربانی، افسران، تولیت و خدمه آستانه مقدسه، با نگرانی و بی تابی در صحن مطهر، هر یک در جای خود به انتظار ایستادند. از درِ شمالی صحن تا حدود یکصد متر افراد پلیس مسلح به احترام ایستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در یکی از غرفه های پشت ایوان به انتظار شاه نشسته بودند.یکی دو ساعت از شب نگذشته بود که اتومبیلهای شاه و همراهانش غرش کنان مقابل در صحن آستانه ایستاد اول اتومبیل شاه پشت سرش اتومبیل تیمورتاش سپهبد امیر احمدی و آجودان مخصوص و پشت سر آنها چند ریو ارتشی پر از سرباز مسلح. رئیس شهربانی جلو دوید و در اتومبیل شاه را بازکرد و خبردار ایستاد شاه مثل برج زهرمار از ماشین بیرون آمد شنل بلند روی دوش چکمه به پا با لباس نظامی و یک تعلیمی در دست صدای رئیس شهربانی با لحن مخصوص ارتشیان برخاست: اعلیحضرت همایون رضا شاه کبیر! گارد احترام که از دو سوی در با تفنگ ایستاده بود پیش فنگ کرد. شاه بی اعتنا به همه درحالی که با تعلیمی به ساقه بلند چکمه هایش می کوبید یکراست به طرف ایوان آیینه راه افتاد و با چکمه وارد ایوان و مدخل حرم شد. جایی که زنش و ندیمه ها اکنون در آنجا به خاطر استقبال از وی ایستاده بودند. در این حال عده‌ای از افسران ارتش و نظامیان که به دنبال شاه به داخل شهر آمده بودند به پاسبانها دستور دادند هر معممی را که در اطراف صحن ببینند بگیرند و بیاورند آن‌ها هم جمعی از طلاب را که در گوشه و کنار پیدا کردند کشان کشان به طرف ایوان آوردند، برای خوشامد شاه و زنش، جلوی چشم آنان آنها را زیر باتوم و شلاق گرفتند. برخی را خود شاه نیز با تعلیمی و لگد میزد. @rozaneebefarda
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) به روایت آیت‌الله نوری همدانی [صفحه ۳ از ۴] 🔹شاه رئیس شهربانی را خواست و گفت آن سید و آن شیخ کجا هستند؟ در طول اینمدت که در حالت سلام نظامی ایستاده بود گفت جان نثار آن شیخ را گیر آورده است و اکنون همینجا در یکی از غرفه‌های صحنه حاضر است اما آن سید متأسفانه فرار کرده و هرجا گشتیم اثری از او پیدا نشد. شاه با تعلیمی محکم به دهان رئیس شهربانی کوبید به‌طوری که یکی دو دندان او شکست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت دیگر به کتف رئیس شهربانی کوبید و به یکی از افسران عالی رتبه فرمان داد درجه این توله سگ بی‌عرضه را بکن بفرستش تهران. افسر جلو رفت و درجه های او را در حالی که او همانطور با سلام نظامی و در حال خبردار ایستاده بود کند و به دو تا پاسبان اشاره کرد آنها جلو دویدند و بازوهایش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بیرون بردند. شاه بعد از اینکه از مجازات رئیس شهربانی فارغ شد با قیافه خشم آلود فریاد زد شیخ پدر... و... را بیاورید سپهبد احمدی و ضی از افسران درصدد جستجو بر آمده به مسجد بالاسر که عبادتگاه شیخ بود آمدند و شیخ را دیدند که در آنجا نشسته است جلو آمدند و دست‌های خود را روی سر او بلند کرده و فرمان دادند بی‌حرکت و را به طرف شاه می بردند 🔹شیخ با قدم هایی محکم و دلی سرشار از اطمینان و اخلاص به طرف آن می رفت و از اینکه توفیق انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را در جای خود به دست آورده است خوشحال بود و بالأخره شیخ محمدتقی بافقی آمد و بدون هیچ تشویش و هراس روبروی شاه ایستاد. ایستادن این عالم مجاهد و فریادگر شجاع در برابر این طاغوت روزگار، یادآور مواردی از تاریخ حوادث آفرین اسلام است؛ یادآور ایستادن مسلم بن عقیل در برابر ابن زیاد همچنین ایستادن میثم تمار در برابر ابن زیاد و ایستادن حجربن عدی و رشید هجری در برابر زیاد است و بالاخره ایستادن سعیدبن جبیر و کمیل بن زیاد رو در روی حجاج بن یوسف را تداعی می کند. یکی با دلی مست و مغرور مقام و جاه و جلال دنیا، یکی با دلی سرشار از اخلاص و عشق به نیکی ها و محبت خدا شیخ محمدتقی محکم و قاطع رو در روی شاه ایستاده بود و به چشم هایش نگاه می کرد شاه در منتهای درجه عصبانیت فریاد زد شیخ... (از همان فحش های آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خویش نثار شیخ نمود) و با تعلیمی و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شیخ محمد تقی را دمر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می نواخت و شیخ تنها می گفت یا امام زمان یا امام زمان شیخ چون این برای امر به معروف و نهی از منکر را از اثنای دعای ندبه آغاز کرده بود لذا این سرباز مجاهد امام عصر(ع) از آن ساعت تا این لحظه که زیر چکمه و شلاق جلاد است پیوسته به یاد آن حضرت است و برای جلب خوشنودی و احیای آرمان او همه این مصیبت ها را تحمل می‌کند و می‌گوید یا امام زمان و یا امام زمان و خوشحال است که در راه او چوب می خورد بعداز کتک زدن های بسیار شاه از حاج شیخ محمدتقی پرسید:چه کسی به تو گفت که به ملکه ایران توهین کنی؟ حاج شیخ درکمال اطمینان و قوت نفس گفت توهین نبود امر به معروف بود من گفتم بی حجابی در اسلام حرام است خاصه در حرم مطهر دختر پیغمبر هنوز هم همین را ميگويم! شاه که به خیال خودش با توهین و کتک رضایت خاطر ملکه را حاصل کرده بود و زهر خود را نیز ریخته بود، راه افتاد و گفت این شیخ را برای استنطاق با ما بیاورید تهران آن سید را هم پیدا کنید و به تهران بفرستید مأمورین شیخ محمدتقی را به تهران و از آنجا یکسره به زندان شهربانی بردند ولی سیدناظم در همان گیر و دار اول از میان جمعیت خارج شد و مأمورین نتوانستند او را پیدا کنند و بعدها معلوم شد به نجف اشرف رفته و در آنجا مشغول تحصیل گردید و تا بعد از شهریور۱۳۲۰ به ایران مراجعت نمود. طلاب علوم دینی و علما و اهالی مذهبی شهر قم از اعمال خشن و شدید رضاشاه سخت ناراحت شدند و در حال بهت و حیرت بودند؛ چون تصور نمی کردند که کار به اینجا بکشد و شامل چنین اقدامات سختی که نسبت به آستانه حضرت معصومه و مقام روحانیت در انظار عامه توهین آمیز بود جرات نماید لذا چون نمی توانستند به سکوت بگذرانند و اقدامی نکنن جمعی از علما و مردم در این بین به محضر موسس حوزه علمیه آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم شتافته و از ایشان تقاضا کردند که حکم جهاد صادر کنند ولی آیت‌الله العظمی حائری چون از خوی ددمنشانه شاه اطلاع داشتند که اگر حرکتی از ناحیه مردم صورت بگیرد مأمورینی برای سرکوب خواهد فرستاد و این جریان از قم به شهرهای دیگر هم (بر اساس این که آیت الله حائری یک مرجع عالی مقام مذهبی است حکم جهاد صادر کرده) سرایت خواهد کرد یک بلوای عمومی به وجود خواهد آمد و خونریزی وسیعی به راه خواهد افتاد و ایادی رضاخان حوزه علمیه را متلاشی و نابود خواهند ساخت. @rozaneebefarda ادامه👇
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) به روایت آیت‌الله نوری همدانی [صفحه ۴ از ۴] 🔶قبل از آنکه از مردم حرکتی سر بزند، آیت‌الله حائری بر اساس حسن تدبیر و درایت حکیمانه خود این حکم را صادر نمود: اظهار هرگونه عکس‌العملی در مورد واقعه ضرب و شتم و دستگیری حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی دامت برکاته و یا حتی صحبت کردن در مورد معظم له تا اطلاع ثانوی حرام است! اگر چه حد زیادی از مردم فلسفه چنین حکم ظاهراً شگفت‌آوری را نفهمیدند اما بنا به انضباط دینی و اعتقادی ایمانی قلبی و اطاعت از رهبر مذهبی اطاعت کرد و در قم آب از آب تکان نخورد و بدین ترتیب مؤسس کبیر حوزه علمیه، حوزه را از خطر حفظ کرد. 🔹حتی بنده از اساتید بزرگ خود شنیده‌ام که گاهی مردم متعهد و علمای بزرگ از اعمال خلاف شرع و رضاخان از قبیل کشف حجاب اجباری زنان و قدغن کردن عزاداری از سید الشهدا(ع) و خلع لباس روحانیت و برداشتن و عمامه ها از سر و اهانت به علما سخت ناراحت می‌شدند و از آیت‌الله حائری با اصرار می خواستند که ایشان که یک مرجع بزرگ مذهبی بود حکم کند که مردم مسلمان در مقابل این رژیم به نحوی قیام کنند، لااقل مالیات ندهند، ولی ایشان امر به صبر و سکوت می‌کرد تا اینکه روزی علما را جمع کردند و فرمودند می‌دانید که در جریان عاشورا چرا اصحاب سیدالشهدا(ع) آن‌قدر عظمت پیدا کردند و نسبت به شهدای دیگر اسلام برتری یافتند؟ ایشان فرمودند: رمز عظمت چشمگیر و مهم آنان این است که تا زنده بودند و می‌توانستند نگذاشتند امام حسین(ع) به میدان برود و تا آخرین نفر و آخرین نفس جنگیدند و کشته شدند ولی وجود حضرت امام حسین(ع) را حفظ کردند و چند دقیقه شهادت فرزند پیغمبر(ع) را به تأخیر انداختند، ما هم لازم است چند روز هم شده این حوزه را حفظ کنیم و کاری نکنیم بهانه دست دشمن بدهیم تا حوزه علمیه را به هم بزند و نابود بکند، صبر کنیم تا خداوند فرج عنایت بفرماید و این درحالی بود که رضاخان دیکتاتور حوزه‌های اصفهان و مشهد و شهرهای دیگر را به تعطیلی کشانده بود و بسیاری از رجال علمی و دینی در زندان ها و تبعید گاه ها به سر می بردند و یا اساساً به دستور شاه آنها را کشته بودند. ⭕️این مرد بزرگ با تدبیر حکیمانه و بردباری عظیمی که شایسته نائب لایق و مقتدر امام عصر(عج) است حوزه را حفظ کرد تا اینکه حوزه علمیه رشد کرد و جمعیت آن از هزار نفر آن روز امروز تقریباً به [چندین] هزار نفر می‌رسد و در آغوش این مرکز بزرگ علمی رجال بزرگ فقهی ادبی فلسفی و مفسرین و محدثین و متکلمین تربیت و هر یک مشعل نورانی گردیدند که چهره اسلام را متجلی ساختند و علوم اهل بیت عصمت(ع) را به سراسر دنیا رساندند و به اسلام قدرت و قوت بخشیدند و مهمتر از همه اینکه این شجره طیبه که به بار نشست، از میان آنها به موازات طلوع چهره های درخشان فقهی و علمی چهره درخشنده، ابرمردی فقیه با صلابت ایمان و شجاعت و شهامت فوق‌العاده نیز ظاهر شد که ریشه ۲۵۰۰ساله را خشکاند و به جای آن که منتهای آرزوی علمای بزرگ قرون و اعصار بود را برقرار کرد. 🔹امروز تاریخ در برابر عمق و عظمت فکر آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری اعلی الله مقامه سر تعظیم فرود می‌آورد و صبر و حلم او را شایسته هزاران تکریم و تمدید می‌داند و کاملاً درک می‌کند که آن مرد بزرگ چه نظر صائبی در حفظ این شجره طیبه داشته است. آیت‌الله حائری با متانت و پیگیری دقیق از طریق علمای تهران، عظمت مقام حاج شیخ محمدتقی بافقی را به حکومت وقت ابلاغ کرد و زمینه آسایش او را در زندان فراهم نمود؛ از جمله به پدر آیت‌الله سیدمحمود طالقانی پیام فرستاد که برای حاج شیخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد زیرا می‌دانست که حاج شیخ اهل خوردن غذای دولتی نیست. در نتیجه پیگیری آیت‌الله حائری، شیخ محمدتقی بافقی پس از حدود ۶ ماه از زندان آزاد شد. اما کینه رضاخان بیش از آن بود که بگذارد ها چه به قم باز گردد پس او را به شهر ری تبعید کرد و او در آن شهر به تبلیغ معارف اسلامی و اقامه نماز جماعت و تربیت افراد (مخصوصاً با زهد و ساده‌زیستی و اخلاصی که داشت) تا پایان عمر اشتغال داشت. 🔶حاشیه روزنه پهلوی‌ها با این سابقه سیاه، به واسطه تبلیغات دروغین و اطلاعات کم نسل جدید، تلاش می‌کنند از رضاخان خائن، یک قهرمان ملی بسازند. شوربختانه با گذشت ۴ دهه از استقرار نظام اسلامی، هنوز در گوشه و کنار حوزه مقدسه، کسانی پیدا می‌شوند که گفتمان سیاه پهلوی‌ها را تکرار می‌کنند و به تضعیف حکومت اسلامی مشغول اند و روحانیان را از خدمت به نظام باز می‌دارند. آیا می‌خواهند آن دوران سیاه دوباره بر کشور حاکم شود که چنین کفر نعمت می‌کنند؟ به (ع) سیره پهلوی‌ها بود! ▫️روزنه؛ دریچه‌ای به تاريخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۴] 🔹 روز جمعه ۲۷ رمضان ۱۳۴۶ قمری ساعاتی پیش از تحویل سال ۱۳۰۷ شمسی، زوار بسیاری از نقاط مختلف طبق معمول هر ساله به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت عصمت حضرت معصومه(س) باشند و به قدری جمعیت و ازدحام در صحن حرم و رواق ها بود که جای سوزن انداختن نبود. 🔻 اعضای خانواده رضاخان از جمله همسر (مادر محمدرضا) به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه، ، با سر و صورت باز نشسته بودند و این موضوع به طوری جلب نظر می‌کرد که صدای از هر سو بلند شد و بسیاری می‌گفتند اگر از مردم شرم نمی‌کنند دست کم از حضرت معصومه(س) شرم کنند و بالأخره صدای اعتراض مردم کم کم اوج گرفت. ⭕️ در این بین عده‌ای خود را به سیدناظم واعظ که از شاگردان حاج و برای ادای مراسم تحویل سال در بالای منبر نشسته و دقایقی قبل از تحویل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پای منبر، جریان بی حرمتی به حرم و حجاب اسلامی را برای او بیان کردند. سیدناظم بی‌درنگ مسئله را بر سر منبر برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: 🔻 به من از وقاحت و بی شرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمی تواند آن را تحمل کند. 🔻 در خانه دختر پیامبر(ص)، در خانه خواهر امام رضا(ع)، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر(ع)، در خانه فاطمه معصومه(س) یک مشت عیاش بی دین و از خدا بیخبر، با سر و صورت بزک کرده و روی باز نشسته‌اند، در این آستانه که محل رفت و آمد فرشتگان الهی است، شاه و گدا در یک ردیف اند، بلکه گدای با تقوا هزار بار بر شاه بی تقوا شرف دارد! 🔻 می‌گويند این زنان که اینقدر بی‌توجه و بی‌ادب و بی آبرویند، از تهران آمده اند و اهل و عیال رئیس حکومت اند! 🔻ای وای بر مردمی که رئیس حکومت شان چنین کسانی باشند اما بدانند که مردم اگر در برابر خوشگذرانی ها بی دینی ها چپاول ها زورگویی ها و حیف میل های آنان از سر ناچاری دم بر نیاوردند، این توهین را در خانه دختر پیغمبر(ص) بر نخواهند تافت! 🔻من از سوی مردم اخطار می‌کنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سیدالشهدا(ع) که خون خود را پای آیین محمد(ص) نهاد، اخطار می کنم و می گویم: آهای خانم ها! رفع حجاب حرام است؛ خصوصاً کنار مرقد مطهر دختر پیامبر! یا خود را بپوشانید، یا فوراً از اینجا بروید! ⭕️بعد از فریاد و اخطار سیدناظم واعظ، صدای صلوات های پیاپی مردم به عنوان تصدیق بلند شد؛ عده‌ای نزد حاج شیخ محمدتقی بافقی شتافتند. او در مسجد بالاسر در حالی که جمعیت در اطراف او موج می زد، مشغول خواندن دعای ندبه بود؛ کاری که هر جمعه در همان مکان انجام می داد. آن روز نیز حاج شیخ با خضوع و تضرع کامل در حالی که قطرات اشک از انتهای محاسن بلندش جاری بود، این جمله ها را می خواند: أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ؛ کجاست آنکه آماده است تا ریشه ستم را بر کند کجاست آنکه او را برای درست کردن نادرستی ها و راست کردن کجی ها انتظار می برند کجاست آن کس که در زدودن ستم بارگی و تجاوز به او امید بستند کجاست آن ذخیره الهی تا آداب و فریضه های دین راه دگرباره برپا دارد آن برگزیده که تا کیش و آیین را برگرداند کجاست آن کسی که در زنده کردن قرآن و حدود آن بر او آرزو می برند کجاست آنکه به آثار دین و اهل دین جان می بخشد‌ مردم با دیدن حال حاج شیخ چند لحظه ایستادند، بالأخره یک نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقای حاج شیخ! زن شاه آمده و با یک عده زن های همراهش توی رواق بالای ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه(س) خجالت می‌کشیم چه امر می‌فرمایید؟ تکلیف ما چیست؟ ▫️باشنیدن این کلام، شیخ دعای ندبه را قطع کرد و گفت: الله اکبر! الله اکبر! بگویید سیدناظم فوراً بیاید اینجا. چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دویدند و دیگران در کنار حاج شیخ ایستادند. سید ناظم واعظ شاگرد برجسته حاج شیخ نفس زنان سر رسید و سلامی شتاب زده کرد و گفت چه امر می فرمایید؟ [حاج شیخ گفت:] بروید توی ایوان و از آنجا با صدای بلند از طرف من بگویید: رفع حجاب حرام است خاصّه در حرم دختر پیغمبر(ع)! @rozaneebefarda ادامه 👇
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [ص ۲ از ۴] 🔹همسر شاه به همراهانش گفت: اصلاً اعتنائی نکنید و زیر لب ناسزا می‌گفت و بدون حجاب با بادبزن چتری زیبای کوچکی خودش را باد می‌زد! ‌ سید چند بار دیگر پیام را تکرار کرد و چون هیچ اثری ندید نزد حاج شیخ بازگشت و سردر بیخ گوش حاج شیخ نهاد و گفت:من پیغام شما را رساندم اما آنها اعتنایی نکردند شیخ با شگفتی فریاد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت!چقدر بی‌شرمی‌! و خود به سوی ایوان آیینه راه افتاد. شیخ محمدتقی بافقی در حالی که جمعیت خشمگین با مشت های گره کرده در کنار او بود و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ایوان آیینه رساند. وقتی شیخ شروع به صحبت کرد مردم هم به احترام او و هم برای این که صدای حاج شیخ به زن‌هایی که در غرفه بالای ایوان آیینه نشسته بودند برسد، کاملاً سکوت کردند. شیخ با تمام قدرت و سطوت یک رهبر مسلمان خروش برداشت و فریاد کشید: آهای خانم‌ها! حجاب ضروری اسلام است رفع حجاب در اسلام حرام است مخصوصا در حرم دختر پیغمبر اگر مسلمانید حجاب را رعایت کنید و اگر هم مسلمان نیستید به احترام حضرت معصومه این کار را بکنید مردم با فریادهای کوبنده تایید، همهمه عظیم به راه انداختند و عده‌ای به طرف غرفه‌ها مشت ها را گره کردند و ناسزا گفتند و آماده شدند که بالا بروند و آنها را خود از آنجا بیرون کنند. زن‌ شاه وقتی خشم مردم و مشت‌های گره کرده آنان و موج حرکت جمعیت به طرف غرفه را دید و اوضاع را کاملاً خطرناک یافت، در فکر چاره افتاد.دریافت اگر بیشتر در در غرفه بمانند، مردم حتماً هجوم می‌آورند بنابراین در حالی که سخت به خود می‌پیچید، برخاست به همراه ندیمه هایش از غرفه بیرون رفت و در اتاق پشت غرفه از انظار ناپدید شد. مردم با شادمانی و پیروزی صلوات فرستادند زن شاه پس از این جریان فورا تولیت آستانه را خواست و جریان را به او گفت سپس از او خواست ترتیبی دهد که او بتواند به شاه تلفن کند تولیت دستور را انجام داد و وقتی ارتباط برقرار شد در حالی که صدایش می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود با شاه صحبت کرد: اعلیحضرت شما زنده باشید و ملکه را چند شیخ بی نزاکت بی آبرو کنند؟ شاه پرسید چه شده به جای گریه حرف بزن ببینم چه شده؟ گفت: ما توی غرفه ایوان حرم نشسته بودیم اول یک سید بعد یک شیخ پیرمرد آمدند و هرچه از دهانشان درآمد به ما گفتند. شاه گفت:آخر برای چه؟ زن‌ گفت: من چه می‌دانم می‌گفتند ما حجاب نداریم شاه گفت پس این توله سگ پدر سوخته رئیس شهربانی قم چه... می خورد چرا به او نگفتید؟ زن گفت: چشمم روشن! به ملکه توهین کنند شاه از جایشان تکان نخورد و رئیس شهربانی بفرستد دیگر کلاه اعلاحضرت در هیچ جای مملکت پشم خواهد داشت شاه گفت: خیلی خوب الان میآیم قم به رئیس شهربانی بگویید تا من برسم آن سید و آن شیخ را دستگیر کنند. بعد از این که سال تحویل شد، همه جمعیتی که در حرم و اطراف آن اجتماع کرده بودند به خانه ها و یا مسافرخانه ها رفتند و حرم و صحن تقریباً خلوت شد ولی آنها که از تلفن زن شاه به شاه و اینکه شاه گفته بود من الان به قم می آیم خبر داشتند، می‌دانستند که حوادثی در پیش هست. تقریبا ۳ ساعت از تلفن زن‌ شاه میگذشت که افراد دولتی، رئیس شهربانی، افسران، تولیت و خدمه آستانه مقدسه، با نگرانی و بی تابی در صحن مطهر، هر یک در جای خود به انتظار ایستادند. از درِ شمالی صحن تا حدود یکصد متر افراد پلیس مسلح به احترام ایستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در یکی از غرفه های پشت ایوان به انتظار شاه نشسته بودند.یکی دو ساعت از شب نگذشته بود که اتومبیلهای شاه و همراهانش غرش کنان مقابل در صحن آستانه ایستاد اول اتومبیل شاه پشت سرش اتومبیل تیمورتاش سپهبد امیر احمدی و آجودان مخصوص و پشت سر آنها چند ریو ارتشی پر از سرباز مسلح. رئیس شهربانی جلو دوید و در اتومبیل شاه را بازکرد و خبردار ایستاد شاه مثل برج زهرمار از ماشین بیرون آمد شنل بلند روی دوش چکمه به پا با لباس نظامی و یک تعلیمی در دست صدای رئیس شهربانی با لحن مخصوص ارتشیان برخاست: اعلیحضرت همایون رضا شاه کبیر! گارد احترام که از دو سوی در با تفنگ ایستاده بود پیش فنگ کرد. شاه بی اعتنا به همه درحالی که با تعلیمی به ساقه بلند چکمه هایش می کوبید یکراست به طرف ایوان آیینه راه افتاد و با چکمه وارد ایوان و مدخل حرم شد. جایی که زنش و ندیمه ها اکنون در آنجا به خاطر استقبال از وی ایستاده بودند. در این حال عده‌ای از افسران ارتش و نظامیان که به دنبال شاه به داخل شهر آمده بودند به پاسبانها دستور دادند هر معممی را که در اطراف صحن ببینند بگیرند و بیاورند آن‌ها هم جمعی از طلاب را که در گوشه و کنار پیدا کردند کشان کشان به طرف ایوان آوردند، برای خوشامد شاه و زنش، جلوی چشم آنان آنها را زیر باتوم و شلاق گرفتند. برخی را خود شاه نیز با تعلیمی و لگد میزد. @rozaneebefarda
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [صفحه ۳ از ۴] 🔹شاه رئیس شهربانی را خواست و گفت آن سید و آن شیخ کجا هستند؟ در طول اینمدت که در حالت سلام نظامی ایستاده بود گفت جان نثار آن شیخ را گیر آورده است و اکنون همینجا در یکی از غرفه‌های صحنه حاضر است اما آن سید متأسفانه فرار کرده و هرجا گشتیم اثری از او پیدا نشد. شاه با تعلیمی محکم به دهان رئیس شهربانی کوبید به‌طوری که یکی دو دندان او شکست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت دیگر به کتف رئیس شهربانی کوبید و به یکی از افسران عالی رتبه فرمان داد درجه این توله سگ بی‌عرضه را بکن بفرستش تهران. افسر جلو رفت و درجه های او را در حالی که او همانطور با سلام نظامی و در حال خبردار ایستاده بود کند و به دو تا پاسبان اشاره کرد آنها جلو دویدند و بازوهایش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بیرون بردند. شاه بعد از اینکه از مجازات رئیس شهربانی فارغ شد با قیافه خشم آلود فریاد زد شیخ پدر... و... را بیاورید سپهبد احمدی و ضی از افسران درصدد جستجو بر آمده به مسجد بالاسر که عبادتگاه شیخ بود آمدند و شیخ را دیدند که در آنجا نشسته است جلو آمدند و دست‌های خود را روی سر او بلند کرده و فرمان دادند بی‌حرکت و را به طرف شاه می بردند 🔹شیخ با قدم هایی محکم و دلی سرشار از اطمینان و اخلاص به طرف آن می رفت و از اینکه توفیق انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را در جای خود به دست آورده است خوشحال بود و بالأخره شیخ محمدتقی بافقی آمد و بدون هیچ تشویش و هراس روبروی شاه ایستاد. ایستادن این عالم مجاهد و فریادگر شجاع در برابر این طاغوت روزگار، یادآور مواردی از تاریخ حوادث آفرین اسلام است؛ یادآور ایستادن مسلم بن عقیل در برابر ابن زیاد همچنین ایستادن میثم تمار در برابر ابن زیاد و ایستادن حجربن عدی و رشید هجری در برابر زیاد است و بالاخره ایستادن سعیدبن جبیر و کمیل بن زیاد رو در روی حجاج بن یوسف را تداعی می کند. یکی با دلی مست و مغرور مقام و جاه و جلال دنیا، یکی با دلی سرشار از اخلاص و عشق به نیکی ها و محبت خدا شیخ محمدتقی محکم و قاطع رو در روی شاه ایستاده بود و به چشم هایش نگاه می کرد شاه در منتهای درجه عصبانیت فریاد زد شیخ... (از همان فحش های آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خویش نثار شیخ نمود) و با تعلیمی و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شیخ محمد تقی را دمر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می نواخت و شیخ تنها می گفت یا امام زمان یا امام زمان شیخ چون این برای امر به معروف و نهی از منکر را از اثنای دعای ندبه آغاز کرده بود لذا این سرباز مجاهد امام عصر(ع) از آن ساعت تا این لحظه که زیر چکمه و شلاق جلاد است پیوسته به یاد آن حضرت است و برای جلب خوشنودی و احیای آرمان او همه این مصیبت ها را تحمل می‌کند و می‌گوید یا امام زمان و یا امام زمان و خوشحال است که در راه او چوب می خورد بعداز کتک زدن های بسیار شاه از حاج شیخ محمدتقی پرسید:چه کسی به تو گفت که به ملکه ایران توهین کنی؟ حاج شیخ درکمال اطمینان و قوت نفس گفت توهین نبود امر به معروف بود من گفتم بی حجابی در اسلام حرام است خاصه در حرم مطهر دختر پیغمبر هنوز هم همین را ميگويم! شاه که به خیال خودش با توهین و کتک رضایت خاطر ملکه را حاصل کرده بود و زهر خود را نیز ریخته بود، راه افتاد و گفت این شیخ را برای استنطاق با ما بیاورید تهران آن سید را هم پیدا کنید و به تهران بفرستید مأمورین شیخ محمدتقی را به تهران و از آنجا یکسره به زندان شهربانی بردند ولی سیدناظم در همان گیر و دار اول از میان جمعیت خارج شد و مأمورین نتوانستند او را پیدا کنند و بعدها معلوم شد به نجف اشرف رفته و در آنجا مشغول تحصیل گردید و تا بعد از شهریور۱۳۲۰ به ایران مراجعت نمود. طلاب علوم دینی و علما و اهالی مذهبی شهر قم از اعمال خشن و شدید رضاشاه سخت ناراحت شدند و در حال بهت و حیرت بودند؛ چون تصور نمی کردند که کار به اینجا بکشد و شامل چنین اقدامات سختی که نسبت به آستانه حضرت معصومه و مقام روحانیت در انظار عامه توهین آمیز بود جرات نماید لذا چون نمی توانستند به سکوت بگذرانند و اقدامی نکنن جمعی از علما و مردم در این بین به محضر موسس حوزه علمیه آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم شتافته و از ایشان تقاضا کردند که حکم جهاد صادر کنند ولی آیت‌الله العظمی حائری چون از خوی ددمنشانه شاه اطلاع داشتند که اگر حرکتی از ناحیه مردم صورت بگیرد مأمورینی برای سرکوب خواهد فرستاد و این جریان از قم به شهرهای دیگر هم (بر اساس این که آیت الله حائری یک مرجع عالی مقام مذهبی است حکم جهاد صادر کرده) سرایت خواهد کرد یک بلوای عمومی به وجود خواهد آمد و خونریزی وسیعی به راه خواهد افتاد و ایادی رضاخان حوزه علمیه را متلاشی و نابود خواهند ساخت. @rozaneebefarda ادامه👇
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [صفحه ۴ از ۴] 🔶قبل از آنکه از مردم حرکتی سر بزند، آیت‌الله حائری بر اساس حسن تدبیر و درایت حکیمانه خود این حکم را صادر نمود: اظهار هرگونه عکس‌العملی در مورد واقعه ضرب و شتم و دستگیری حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی دامت برکاته و یا حتی صحبت کردن در مورد معظم له تا اطلاع ثانوی حرام است! اگر چه حد زیادی از مردم فلسفه چنین حکم ظاهراً شگفت‌آوری را نفهمیدند اما بنا به انضباط دینی و اعتقادی ایمانی قلبی و اطاعت از رهبر مذهبی اطاعت کرد و در قم آب از آب تکان نخورد و بدین ترتیب مؤسس کبیر حوزه علمیه، حوزه را از خطر حفظ کرد. 🔹حتی بنده از اساتید بزرگ خود شنیده‌ام که گاهی مردم متعهد و علمای بزرگ از اعمال خلاف شرع و رضاخان از قبیل کشف حجاب اجباری زنان و قدغن کردن عزاداری از سید الشهدا(ع) و خلع لباس روحانیت و برداشتن و عمامه ها از سر و اهانت به علما سخت ناراحت می‌شدند و از آیت‌الله حائری با اصرار می خواستند که ایشان که یک مرجع بزرگ مذهبی بود حکم کند که مردم مسلمان در مقابل این رژیم به نحوی قیام کنند، لااقل مالیات ندهند، ولی ایشان امر به صبر و سکوت می‌کرد تا اینکه روزی علما را جمع کردند و فرمودند می‌دانید که در جریان عاشورا چرا اصحاب سیدالشهدا(ع) آن‌قدر عظمت پیدا کردند و نسبت به شهدای دیگر اسلام برتری یافتند؟ ایشان فرمودند: رمز عظمت چشمگیر و مهم آنان این است که تا زنده بودند و می‌توانستند نگذاشتند امام حسین(ع) به میدان برود و تا آخرین نفر و آخرین نفس جنگیدند و کشته شدند ولی وجود حضرت امام حسین(ع) را حفظ کردند و چند دقیقه شهادت فرزند پیغمبر(ع) را به تأخیر انداختند، ما هم لازم است چند روز هم شده این حوزه را حفظ کنیم و کاری نکنیم بهانه دست دشمن بدهیم تا حوزه علمیه را به هم بزند و نابود بکند، صبر کنیم تا خداوند فرج عنایت بفرماید و این درحالی بود که رضاخان دیکتاتور حوزه‌های اصفهان و مشهد و شهرهای دیگر را به تعطیلی کشانده بود و بسیاری از رجال علمی و دینی در زندان ها و تبعید گاه ها به سر می بردند و یا اساساً به دستور شاه آنها را کشته بودند. ⭕️این مرد بزرگ با تدبیر حکیمانه و بردباری عظیمی که شایسته نائب لایق و مقتدر امام عصر(عج) است حوزه را حفظ کرد تا اینکه حوزه علمیه رشد کرد و جمعیت آن از هزار نفر آن روز امروز تقریباً به [چندین] هزار نفر می‌رسد و در آغوش این مرکز بزرگ علمی رجال بزرگ فقهی ادبی فلسفی و مفسرین و محدثین و متکلمین تربیت و هر یک مشعل نورانی گردیدند که چهره اسلام را متجلی ساختند و علوم اهل بیت عصمت(ع) را به سراسر دنیا رساندند و به اسلام قدرت و قوت بخشیدند و مهمتر از همه اینکه این شجره طیبه که به بار نشست، از میان آنها به موازات طلوع چهره های درخشان فقهی و علمی چهره درخشنده، ابرمردی فقیه با صلابت ایمان و شجاعت و شهامت فوق‌العاده نیز ظاهر شد که ریشه ۲۵۰۰ساله را خشکاند و به جای آن که منتهای آرزوی علمای بزرگ قرون و اعصار بود را برقرار کرد. 🔹امروز تاریخ در برابر عمق و عظمت فکر آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری اعلی الله مقامه سر تعظیم فرود می‌آورد و صبر و حلم او را شایسته هزاران تکریم و تمدید می‌داند و کاملاً درک می‌کند که آن مرد بزرگ چه نظر صائبی در حفظ این شجره طیبه داشته است. آیت‌الله حائری با متانت و پیگیری دقیق از طریق علمای تهران، عظمت مقام حاج شیخ محمدتقی بافقی را به حکومت وقت ابلاغ کرد و زمینه آسایش او را در زندان فراهم نمود؛ از جمله به پدر آیت‌الله سیدمحمود طالقانی پیام فرستاد که برای حاج شیخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد زیرا می‌دانست که حاج شیخ اهل خوردن غذای دولتی نیست. در نتیجه پیگیری آیت‌الله حائری، شیخ محمدتقی بافقی پس از حدود ۶ ماه از زندان آزاد شد. اما کینه رضاخان بیش از آن بود که بگذارد ها چه به قم باز گردد پس او را به شهر ری تبعید کرد و او در آن شهر به تبلیغ معارف اسلامی و اقامه نماز جماعت و تربیت افراد (مخصوصاً با زهد و ساده‌زیستی و اخلاصی که داشت) تا پایان عمر اشتغال داشت. این متن برگرفته از آثار حضرت آیت‌الله نوری همدانی است. 🔶حاشیه روزنه پهلوی‌ها با این سابقه سیاه، به واسطه تبلیغات دروغین و اطلاعات کم نسل جدید، تلاش می‌کنند از رضاخان خائن، یک قهرمان ملی بسازند. شوربختانه با گذشت ۴ دهه از استقرار نظام اسلامی، هنوز در گوشه و کنار حوزه مقدسه، کسانی پیدا می‌شوند که گفتمان سیاه پهلوی‌ها را تکرار می‌کنند و به تضعیف حکومت اسلامی مشغول اند و روحانیان را از خدمت به نظام باز می‌دارند. آیا می‌خواهند آن دوران سیاه دوباره بر کشور حاکم شود که چنین کفر نعمت می‌کنند؟ ▫️روزنه؛ دریچه‌ای به تاريخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🏴 در آستانه‌ ایام محرم‌الحرام ۱۴۴۵ منتشر می‌شود؛ 👈🏻 بسته رسانه‌ای 🏷 رسانه KHAMENEI.IR در آستانه‌ی فرارسیدن ایام عزای حسینی با شعار به استقبال ماه محرم میرود. 📝 این شعار برگرفته از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره سیدالشهداء علیه‌السلام و مکتب عاشوراست و ایشان در سخنان مختلفی در این باره فرموده بودند: «کسی مثل حسین‌بن‌علی (ع) که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای این‌که جلوی انحطاط را بگیرد؛ چون این انحطاط میرفت تا به آن‌جا برسد که هیچ چیز باقی نماند برای اینکه کسی بخواهد مسلمان زندگی کند. ... امام حسین می‌ایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یک تنه در مقابل این سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد. ۷۷/۰۲/۱۸»؛ «امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او ... باید شناخت. ۸۸/۰۵/۰۵» ◽️تشویق به حضور تبلیغی و تبیینی برای انتقال فرهنگ عاشورا در کنار یادآوری الزامات برپایی عزای حسینی و یادآوری اهداف قیام سیدالشهدا از جمله موضوعات این بسته رسانه‌ای خواهد بود. تصویر حساب کاربری + شعار
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۴] 🔹 روز جمعه ۲۷ رمضان ۱۳۴۶ قمری ساعاتی پیش از تحویل سال ۱۳۰۷ شمسی، زوار بسیاری از نقاط مختلف طبق معمول هر ساله به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت عصمت حضرت معصومه(س) باشند و به قدری جمعیت و ازدحام در صحن حرم و رواق ها بود که جای سوزن انداختن نبود. 🔻 اعضای خانواده رضاخان از جمله همسر (مادر محمدرضا) به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه، ، با سر و صورت باز نشسته بودند و این موضوع به طوری جلب نظر می‌کرد که صدای از هر سو بلند شد و بسیاری می‌گفتند اگر از مردم شرم نمی‌کنند دست کم از حضرت معصومه(س) شرم کنند و بالأخره صدای اعتراض مردم کم کم اوج گرفت. ⭕️ در این بین عده‌ای خود را به سیدناظم واعظ که از شاگردان حاج و برای ادای مراسم تحویل سال در بالای منبر نشسته و دقایقی قبل از تحویل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پای منبر، جریان بی حرمتی به حرم و حجاب اسلامی را برای او بیان کردند. سیدناظم بی‌درنگ مسئله را بر سر منبر برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: 🔻 به من از وقاحت و بی شرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمی تواند آن را تحمل کند. 🔻 در خانه دختر پیامبر(ص)، در خانه خواهر امام رضا(ع)، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر(ع)، در خانه فاطمه معصومه(س) یک مشت عیاش بی دین و از خدا بیخبر، با سر و صورت بزک کرده و روی باز نشسته‌اند، در این آستانه که محل رفت و آمد فرشتگان الهی است، شاه و گدا در یک ردیف اند، بلکه گدای با تقوا هزار بار بر شاه بی تقوا شرف دارد! 🔻 می‌گويند این زنان که اینقدر بی‌توجه و بی‌ادب و بی آبرویند، از تهران آمده اند و اهل و عیال رئیس حکومت اند! 🔻ای وای بر مردمی که رئیس حکومت شان چنین کسانی باشند اما بدانند که مردم اگر در برابر خوشگذرانی ها بی دینی ها چپاول ها زورگویی ها و حیف میل های آنان از سر ناچاری دم بر نیاوردند، این توهین را در خانه دختر پیغمبر(ص) بر نخواهند تافت! 🔻من از سوی مردم اخطار می‌کنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سیدالشهدا(ع) که خون خود را پای آیین محمد(ص) نهاد، اخطار می کنم و می گویم: آهای خانم ها! رفع حجاب حرام است؛ خصوصاً کنار مرقد مطهر دختر پیامبر! یا خود را بپوشانید، یا فوراً از اینجا بروید! ⭕️بعد از فریاد و اخطار سیدناظم واعظ، صدای صلوات های پیاپی مردم به عنوان تصدیق بلند شد؛ عده‌ای نزد حاج شیخ محمدتقی بافقی شتافتند. او در مسجد بالاسر در حالی که جمعیت در اطراف او موج می زد، مشغول خواندن دعای ندبه بود؛ کاری که هر جمعه در همان مکان انجام می داد. آن روز نیز حاج شیخ با خضوع و تضرع کامل در حالی که قطرات اشک از انتهای محاسن بلندش جاری بود، این جمله ها را می خواند: أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ؛ کجاست آنکه آماده است تا ریشه ستم را بر کند کجاست آنکه او را برای درست کردن نادرستی ها و راست کردن کجی ها انتظار می برند کجاست آن کس که در زدودن ستم بارگی و تجاوز به او امید بستند کجاست آن ذخیره الهی تا آداب و فریضه های دین راه دگرباره برپا دارد آن برگزیده که تا کیش و آیین را برگرداند کجاست آن کسی که در زنده کردن قرآن و حدود آن بر او آرزو می برند کجاست آنکه به آثار دین و اهل دین جان می بخشد‌ مردم با دیدن حال حاج شیخ چند لحظه ایستادند، بالأخره یک نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقای حاج شیخ! زن شاه آمده و با یک عده زن های همراهش توی رواق بالای ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه(س) خجالت می‌کشیم چه امر می‌فرمایید؟ تکلیف ما چیست؟ ▫️باشنیدن این کلام، شیخ دعای ندبه را قطع کرد و گفت: الله اکبر! الله اکبر! بگویید سیدناظم فوراً بیاید اینجا. چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دویدند و دیگران در کنار حاج شیخ ایستادند. سید ناظم واعظ شاگرد برجسته حاج شیخ نفس زنان سر رسید و سلامی شتاب زده کرد و گفت چه امر می فرمایید؟ [حاج شیخ گفت:] بروید توی ایوان و از آنجا با صدای بلند از طرف من بگویید: رفع حجاب حرام است خاصّه در حرم دختر پیغمبر(ع)! @rozaneebefarda ادامه 👇
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [ص ۲ از ۴] 🔹همسر شاه به همراهانش گفت: اصلاً اعتنائی نکنید و زیر لب ناسزا می‌گفت و بدون حجاب با بادبزن چتری زیبای کوچکی خودش را باد می‌زد! ‌ سید چند بار دیگر پیام را تکرار کرد و چون هیچ اثری ندید نزد حاج شیخ بازگشت و سردر بیخ گوش حاج شیخ نهاد و گفت:من پیغام شما را رساندم اما آنها اعتنایی نکردند شیخ با شگفتی فریاد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت!چقدر بی‌شرمی‌! و خود به سوی ایوان آیینه راه افتاد. شیخ محمدتقی بافقی در حالی که جمعیت خشمگین با مشت های گره کرده در کنار او بود و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ایوان آیینه رساند. وقتی شیخ شروع به صحبت کرد مردم هم به احترام او و هم برای این که صدای حاج شیخ به زن‌هایی که در غرفه بالای ایوان آیینه نشسته بودند برسد، کاملاً سکوت کردند. شیخ با تمام قدرت و سطوت یک رهبر مسلمان خروش برداشت و فریاد کشید: آهای خانم‌ها! حجاب ضروری اسلام است رفع حجاب در اسلام حرام است مخصوصا در حرم دختر پیغمبر اگر مسلمانید حجاب را رعایت کنید و اگر هم مسلمان نیستید به احترام حضرت معصومه این کار را بکنید مردم با فریادهای کوبنده تایید، همهمه عظیم به راه انداختند و عده‌ای به طرف غرفه‌ها مشت ها را گره کردند و ناسزا گفتند و آماده شدند که بالا بروند و آنها را خود از آنجا بیرون کنند. زن‌ شاه وقتی خشم مردم و مشت‌های گره کرده آنان و موج حرکت جمعیت به طرف غرفه را دید و اوضاع را کاملاً خطرناک یافت، در فکر چاره افتاد.دریافت اگر بیشتر در در غرفه بمانند، مردم حتماً هجوم می‌آورند بنابراین در حالی که سخت به خود می‌پیچید، برخاست به همراه ندیمه هایش از غرفه بیرون رفت و در اتاق پشت غرفه از انظار ناپدید شد. مردم با شادمانی و پیروزی صلوات فرستادند زن شاه پس از این جریان فورا تولیت آستانه را خواست و جریان را به او گفت سپس از او خواست ترتیبی دهد که او بتواند به شاه تلفن کند تولیت دستور را انجام داد و وقتی ارتباط برقرار شد در حالی که صدایش می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود با شاه صحبت کرد: اعلیحضرت شما زنده باشید و ملکه را چند شیخ بی نزاکت بی آبرو کنند؟ شاه پرسید چه شده به جای گریه حرف بزن ببینم چه شده؟ گفت: ما توی غرفه ایوان حرم نشسته بودیم اول یک سید بعد یک شیخ پیرمرد آمدند و هرچه از دهانشان درآمد به ما گفتند. شاه گفت:آخر برای چه؟ زن‌ گفت: من چه می‌دانم می‌گفتند ما حجاب نداریم شاه گفت پس این توله سگ پدر سوخته رئیس شهربانی قم چه... می خورد چرا به او نگفتید؟ زن گفت: چشمم روشن! به ملکه توهین کنند شاه از جایشان تکان نخورد و رئیس شهربانی بفرستد دیگر کلاه اعلاحضرت در هیچ جای مملکت پشم خواهد داشت شاه گفت: خیلی خوب الان میآیم قم به رئیس شهربانی بگویید تا من برسم آن سید و آن شیخ را دستگیر کنند. بعد از این که سال تحویل شد، همه جمعیتی که در حرم و اطراف آن اجتماع کرده بودند به خانه ها و یا مسافرخانه ها رفتند و حرم و صحن تقریباً خلوت شد ولی آنها که از تلفن زن شاه به شاه و اینکه شاه گفته بود من الان به قم می آیم خبر داشتند، می‌دانستند که حوادثی در پیش هست. تقریبا ۳ ساعت از تلفن زن‌ شاه میگذشت که افراد دولتی، رئیس شهربانی، افسران، تولیت و خدمه آستانه مقدسه، با نگرانی و بی تابی در صحن مطهر، هر یک در جای خود به انتظار ایستادند. از درِ شمالی صحن تا حدود یکصد متر افراد پلیس مسلح به احترام ایستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در یکی از غرفه های پشت ایوان به انتظار شاه نشسته بودند.یکی دو ساعت از شب نگذشته بود که اتومبیلهای شاه و همراهانش غرش کنان مقابل در صحن آستانه ایستاد اول اتومبیل شاه پشت سرش اتومبیل تیمورتاش سپهبد امیر احمدی و آجودان مخصوص و پشت سر آنها چند ریو ارتشی پر از سرباز مسلح. رئیس شهربانی جلو دوید و در اتومبیل شاه را بازکرد و خبردار ایستاد شاه مثل برج زهرمار از ماشین بیرون آمد شنل بلند روی دوش چکمه به پا با لباس نظامی و یک تعلیمی در دست صدای رئیس شهربانی با لحن مخصوص ارتشیان برخاست: اعلیحضرت همایون رضا شاه کبیر! گارد احترام که از دو سوی در با تفنگ ایستاده بود پیش فنگ کرد. شاه بی اعتنا به همه درحالی که با تعلیمی به ساقه بلند چکمه هایش می کوبید یکراست به طرف ایوان آیینه راه افتاد و با چکمه وارد ایوان و مدخل حرم شد. جایی که زنش و ندیمه ها اکنون در آنجا به خاطر استقبال از وی ایستاده بودند. در این حال عده‌ای از افسران ارتش و نظامیان که به دنبال شاه به داخل شهر آمده بودند به پاسبانها دستور دادند هر معممی را که در اطراف صحن ببینند بگیرند و بیاورند آن‌ها هم جمعی از طلاب را که در گوشه و کنار پیدا کردند کشان کشان به طرف ایوان آوردند، برای خوشامد شاه و زنش، جلوی چشم آنان آنها را زیر باتوم و شلاق گرفتند. برخی را خود شاه نیز با تعلیمی و لگد میزد. @rozaneebefarda
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [صفحه ۳ از ۴] 🔹شاه رئیس شهربانی را خواست و گفت آن سید و آن شیخ کجا هستند؟ در طول اینمدت که در حالت سلام نظامی ایستاده بود گفت جان نثار آن شیخ را گیر آورده است و اکنون همینجا در یکی از غرفه‌های صحنه حاضر است اما آن سید متأسفانه فرار کرده و هرجا گشتیم اثری از او پیدا نشد. شاه با تعلیمی محکم به دهان رئیس شهربانی کوبید به‌طوری که یکی دو دندان او شکست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت دیگر به کتف رئیس شهربانی کوبید و به یکی از افسران عالی رتبه فرمان داد درجه این توله سگ بی‌عرضه را بکن بفرستش تهران. افسر جلو رفت و درجه های او را در حالی که او همانطور با سلام نظامی و در حال خبردار ایستاده بود کند و به دو تا پاسبان اشاره کرد آنها جلو دویدند و بازوهایش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بیرون بردند. شاه بعد از اینکه از مجازات رئیس شهربانی فارغ شد با قیافه خشم آلود فریاد زد شیخ پدر... و... را بیاورید سپهبد احمدی و ضی از افسران درصدد جستجو بر آمده به مسجد بالاسر که عبادتگاه شیخ بود آمدند و شیخ را دیدند که در آنجا نشسته است جلو آمدند و دست‌های خود را روی سر او بلند کرده و فرمان دادند بی‌حرکت و را به طرف شاه می بردند 🔹شیخ با قدم هایی محکم و دلی سرشار از اطمینان و اخلاص به طرف آن می رفت و از اینکه توفیق انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را در جای خود به دست آورده است خوشحال بود و بالأخره شیخ محمدتقی بافقی آمد و بدون هیچ تشویش و هراس روبروی شاه ایستاد. ایستادن این عالم مجاهد و فریادگر شجاع در برابر این طاغوت روزگار، یادآور مواردی از تاریخ حوادث آفرین اسلام است؛ یادآور ایستادن مسلم بن عقیل در برابر ابن زیاد همچنین ایستادن میثم تمار در برابر ابن زیاد و ایستادن حجربن عدی و رشید هجری در برابر زیاد است و بالاخره ایستادن سعیدبن جبیر و کمیل بن زیاد رو در روی حجاج بن یوسف را تداعی می کند. یکی با دلی مست و مغرور مقام و جاه و جلال دنیا، یکی با دلی سرشار از اخلاص و عشق به نیکی ها و محبت خدا شیخ محمدتقی محکم و قاطع رو در روی شاه ایستاده بود و به چشم هایش نگاه می کرد شاه در منتهای درجه عصبانیت فریاد زد شیخ... (از همان فحش های آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خویش نثار شیخ نمود) و با تعلیمی و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شیخ محمد تقی را دمر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می نواخت و شیخ تنها می گفت یا امام زمان یا امام زمان شیخ چون این برای امر به معروف و نهی از منکر را از اثنای دعای ندبه آغاز کرده بود لذا این سرباز مجاهد امام عصر(ع) از آن ساعت تا این لحظه که زیر چکمه و شلاق جلاد است پیوسته به یاد آن حضرت است و برای جلب خوشنودی و احیای آرمان او همه این مصیبت ها را تحمل می‌کند و می‌گوید یا امام زمان و یا امام زمان و خوشحال است که در راه او چوب می خورد بعداز کتک زدن های بسیار شاه از حاج شیخ محمدتقی پرسید:چه کسی به تو گفت که به ملکه ایران توهین کنی؟ حاج شیخ درکمال اطمینان و قوت نفس گفت توهین نبود امر به معروف بود من گفتم بی حجابی در اسلام حرام است خاصه در حرم مطهر دختر پیغمبر هنوز هم همین را ميگويم! شاه که به خیال خودش با توهین و کتک رضایت خاطر ملکه را حاصل کرده بود و زهر خود را نیز ریخته بود، راه افتاد و گفت این شیخ را برای استنطاق با ما بیاورید تهران آن سید را هم پیدا کنید و به تهران بفرستید مأمورین شیخ محمدتقی را به تهران و از آنجا یکسره به زندان شهربانی بردند ولی سیدناظم در همان گیر و دار اول از میان جمعیت خارج شد و مأمورین نتوانستند او را پیدا کنند و بعدها معلوم شد به نجف اشرف رفته و در آنجا مشغول تحصیل گردید و تا بعد از شهریور۱۳۲۰ به ایران مراجعت نمود. طلاب علوم دینی و علما و اهالی مذهبی شهر قم از اعمال خشن و شدید رضاشاه سخت ناراحت شدند و در حال بهت و حیرت بودند؛ چون تصور نمی کردند که کار به اینجا بکشد و شامل چنین اقدامات سختی که نسبت به آستانه حضرت معصومه و مقام روحانیت در انظار عامه توهین آمیز بود جرات نماید لذا چون نمی توانستند به سکوت بگذرانند و اقدامی نکنن جمعی از علما و مردم در این بین به محضر موسس حوزه علمیه آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم شتافته و از ایشان تقاضا کردند که حکم جهاد صادر کنند ولی آیت‌الله العظمی حائری چون از خوی ددمنشانه شاه اطلاع داشتند که اگر حرکتی از ناحیه مردم صورت بگیرد مأمورینی برای سرکوب خواهد فرستاد و این جریان از قم به شهرهای دیگر هم (بر اساس این که آیت الله حائری یک مرجع عالی مقام مذهبی است حکم جهاد صادر کرده) سرایت خواهد کرد یک بلوای عمومی به وجود خواهد آمد و خونریزی وسیعی به راه خواهد افتاد و ایادی رضاخان حوزه علمیه را متلاشی و نابود خواهند ساخت. @rozaneebefarda ادامه👇
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [صفحه ۴ از ۴] 🔶قبل از آنکه از مردم حرکتی سر بزند، آیت‌الله حائری بر اساس حسن تدبیر و درایت حکیمانه خود این حکم را صادر نمود: اظهار هرگونه عکس‌العملی در مورد واقعه ضرب و شتم و دستگیری حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی دامت برکاته و یا حتی صحبت کردن در مورد معظم له تا اطلاع ثانوی حرام است! اگر چه حد زیادی از مردم فلسفه چنین حکم ظاهراً شگفت‌آوری را نفهمیدند اما بنا به انضباط دینی و اعتقادی ایمانی قلبی و اطاعت از رهبر مذهبی اطاعت کرد و در قم آب از آب تکان نخورد و بدین ترتیب مؤسس کبیر حوزه علمیه، حوزه را از خطر حفظ کرد. 🔹حتی بنده از اساتید بزرگ خود شنیده‌ام که گاهی مردم متعهد و علمای بزرگ از اعمال خلاف شرع و رضاخان از قبیل کشف حجاب اجباری زنان و قدغن کردن عزاداری از سید الشهدا(ع) و خلع لباس روحانیت و برداشتن و عمامه ها از سر و اهانت به علما سخت ناراحت می‌شدند و از آیت‌الله حائری با اصرار می خواستند که ایشان که یک مرجع بزرگ مذهبی بود حکم کند که مردم مسلمان در مقابل این رژیم به نحوی قیام کنند، لااقل مالیات ندهند، ولی ایشان امر به صبر و سکوت می‌کرد تا اینکه روزی علما را جمع کردند و فرمودند می‌دانید که در جریان عاشورا چرا اصحاب سیدالشهدا(ع) آن‌قدر عظمت پیدا کردند و نسبت به شهدای دیگر اسلام برتری یافتند؟ ایشان فرمودند: رمز عظمت چشمگیر و مهم آنان این است که تا زنده بودند و می‌توانستند نگذاشتند امام حسین(ع) به میدان برود و تا آخرین نفر و آخرین نفس جنگیدند و کشته شدند ولی وجود حضرت امام حسین(ع) را حفظ کردند و چند دقیقه شهادت فرزند پیغمبر(ع) را به تأخیر انداختند، ما هم لازم است چند روز هم شده این حوزه را حفظ کنیم و کاری نکنیم بهانه دست دشمن بدهیم تا حوزه علمیه را به هم بزند و نابود بکند، صبر کنیم تا خداوند فرج عنایت بفرماید و این درحالی بود که رضاخان دیکتاتور حوزه‌های اصفهان و مشهد و شهرهای دیگر را به تعطیلی کشانده بود و بسیاری از رجال علمی و دینی در زندان ها و تبعید گاه ها به سر می بردند و یا اساساً به دستور شاه آنها را کشته بودند. ⭕️این مرد بزرگ با تدبیر حکیمانه و بردباری عظیمی که شایسته نائب لایق و مقتدر امام عصر(عج) است حوزه را حفظ کرد تا اینکه حوزه علمیه رشد کرد و جمعیت آن از هزار نفر آن روز امروز تقریباً به [چندین] هزار نفر می‌رسد و در آغوش این مرکز بزرگ علمی رجال بزرگ فقهی ادبی فلسفی و مفسرین و محدثین و متکلمین تربیت و هر یک مشعل نورانی گردیدند که چهره اسلام را متجلی ساختند و علوم اهل بیت عصمت(ع) را به سراسر دنیا رساندند و به اسلام قدرت و قوت بخشیدند و مهمتر از همه اینکه این شجره طیبه که به بار نشست، از میان آنها به موازات طلوع چهره های درخشان فقهی و علمی چهره درخشنده، ابرمردی فقیه با صلابت ایمان و شجاعت و شهامت فوق‌العاده نیز ظاهر شد که ریشه ۲۵۰۰ساله را خشکاند و به جای آن که منتهای آرزوی علمای بزرگ قرون و اعصار بود را برقرار کرد. 🔹امروز تاریخ در برابر عمق و عظمت فکر آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری اعلی الله مقامه سر تعظیم فرود می‌آورد و صبر و حلم او را شایسته هزاران تکریم و تمدید می‌داند و کاملاً درک می‌کند که آن مرد بزرگ چه نظر صائبی در حفظ این شجره طیبه داشته است. آیت‌الله حائری با متانت و پیگیری دقیق از طریق علمای تهران، عظمت مقام حاج شیخ محمدتقی بافقی را به حکومت وقت ابلاغ کرد و زمینه آسایش او را در زندان فراهم نمود؛ از جمله به پدر آیت‌الله سیدمحمود طالقانی پیام فرستاد که برای حاج شیخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد زیرا می‌دانست که حاج شیخ اهل خوردن غذای دولتی نیست. در نتیجه پیگیری آیت‌الله حائری، شیخ محمدتقی بافقی پس از حدود ۶ ماه از زندان آزاد شد. اما کینه رضاخان بیش از آن بود که بگذارد ها چه به قم باز گردد پس او را به شهر ری تبعید کرد و او در آن شهر به تبلیغ معارف اسلامی و اقامه نماز جماعت و تربیت افراد (مخصوصاً با زهد و ساده‌زیستی و اخلاصی که داشت) تا پایان عمر اشتغال داشت. این متن برگرفته از آثار حضرت آیت‌الله نوری همدانی است. 🔶حاشیه روزنه پهلوی‌ها با این سابقه سیاه، به واسطه تبلیغات دروغین و اطلاعات کم نسل جدید، تلاش می‌کنند از رضاخان خائن، یک قهرمان ملی بسازند. شوربختانه با گذشت ۴ دهه از استقرار نظام اسلامی، هنوز در گوشه و کنار حوزه مقدسه، کسانی پیدا می‌شوند که گفتمان سیاه پهلوی‌ها را تکرار می‌کنند و به تضعیف حکومت اسلامی مشغول اند و روحانیان را از خدمت به نظام باز می‌دارند. آیا می‌خواهند آن دوران سیاه دوباره بر کشور حاکم شود که چنین کفر نعمت می‌کنند؟ ▫️روزنه؛ دریچه‌ای به تاريخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
هدایت شده از روزنه
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۴] 🔹 روز جمعه ۲۷ رمضان ۱۳۴۶ قمری ساعاتی پیش از تحویل سال ۱۳۰۷ شمسی، زوار بسیاری از نقاط مختلف طبق معمول هر ساله به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت عصمت حضرت معصومه(س) باشند و به قدری جمعیت و ازدحام در صحن حرم و رواق ها بود که جای سوزن انداختن نبود. 🔻 اعضای خانواده رضاخان از جمله همسر (مادر محمدرضا) به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه، ، با سر و صورت باز نشسته بودند و این موضوع به طوری جلب نظر می‌کرد که صدای از هر سو بلند شد و بسیاری می‌گفتند اگر از مردم شرم نمی‌کنند دست کم از حضرت معصومه(س) شرم کنند و بالأخره صدای اعتراض مردم کم کم اوج گرفت. ⭕️ در این بین عده‌ای خود را به سیدناظم واعظ که از شاگردان حاج و برای ادای مراسم تحویل سال در بالای منبر نشسته و دقایقی قبل از تحویل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پای منبر، جریان بی حرمتی به حرم و حجاب اسلامی را برای او بیان کردند. سیدناظم بی‌درنگ مسئله را بر سر منبر برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: 🔻 به من از وقاحت و بی شرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمی تواند آن را تحمل کند. 🔻 در خانه دختر پیامبر(ص)، در خانه خواهر امام رضا(ع)، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر(ع)، در خانه فاطمه معصومه(س) یک مشت عیاش بی دین و از خدا بیخبر، با سر و صورت بزک کرده و روی باز نشسته‌اند، در این آستانه که محل رفت و آمد فرشتگان الهی است، شاه و گدا در یک ردیف اند، بلکه گدای با تقوا هزار بار بر شاه بی تقوا شرف دارد! 🔻 می‌گويند این زنان که اینقدر بی‌توجه و بی‌ادب و بی آبرویند، از تهران آمده اند و اهل و عیال رئیس حکومت اند! 🔻ای وای بر مردمی که رئیس حکومت شان چنین کسانی باشند اما بدانند که مردم اگر در برابر خوشگذرانی ها بی دینی ها چپاول ها زورگویی ها و حیف میل های آنان از سر ناچاری دم بر نیاوردند، این توهین را در خانه دختر پیغمبر(ص) بر نخواهند تافت! 🔻من از سوی مردم اخطار می‌کنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سیدالشهدا(ع) که خون خود را پای آیین محمد(ص) نهاد، اخطار می کنم و می گویم: آهای خانم ها! رفع حجاب حرام است؛ خصوصاً کنار مرقد مطهر دختر پیامبر! یا خود را بپوشانید، یا فوراً از اینجا بروید! ⭕️بعد از فریاد و اخطار سیدناظم واعظ، صدای صلوات های پیاپی مردم به عنوان تصدیق بلند شد؛ عده‌ای نزد حاج شیخ محمدتقی بافقی شتافتند. او در مسجد بالاسر در حالی که جمعیت در اطراف او موج می زد، مشغول خواندن دعای ندبه بود؛ کاری که هر جمعه در همان مکان انجام می داد. آن روز نیز حاج شیخ با خضوع و تضرع کامل در حالی که قطرات اشک از انتهای محاسن بلندش جاری بود، این جمله ها را می خواند: أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ؛ کجاست آنکه آماده است تا ریشه ستم را بر کند کجاست آنکه او را برای درست کردن نادرستی ها و راست کردن کجی ها انتظار می برند کجاست آن کس که در زدودن ستم بارگی و تجاوز به او امید بستند کجاست آن ذخیره الهی تا آداب و فریضه های دین راه دگرباره برپا دارد آن برگزیده که تا کیش و آیین را برگرداند کجاست آن کسی که در زنده کردن قرآن و حدود آن بر او آرزو می برند کجاست آنکه به آثار دین و اهل دین جان می بخشد‌ مردم با دیدن حال حاج شیخ چند لحظه ایستادند، بالأخره یک نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقای حاج شیخ! زن شاه آمده و با یک عده زن های همراهش توی رواق بالای ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه(س) خجالت می‌کشیم چه امر می‌فرمایید؟ تکلیف ما چیست؟ ▫️باشنیدن این کلام، شیخ دعای ندبه را قطع کرد و گفت: الله اکبر! الله اکبر! بگویید سیدناظم فوراً بیاید اینجا. چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دویدند و دیگران در کنار حاج شیخ ایستادند. سید ناظم واعظ شاگرد برجسته حاج شیخ نفس زنان سر رسید و سلامی شتاب زده کرد و گفت چه امر می فرمایید؟ [حاج شیخ گفت:] بروید توی ایوان و از آنجا با صدای بلند از طرف من بگویید: رفع حجاب حرام است خاصّه در حرم دختر پیغمبر(ع)! @rozaneebefarda ادامه 👇
هدایت شده از روزنه
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [ص ۲ از ۴] 🔹همسر شاه به همراهانش گفت: اصلاً اعتنائی نکنید و زیر لب ناسزا می‌گفت و بدون حجاب با بادبزن چتری زیبای کوچکی خودش را باد می‌زد! ‌ سید چند بار دیگر پیام را تکرار کرد و چون هیچ اثری ندید نزد حاج شیخ بازگشت و سردر بیخ گوش حاج شیخ نهاد و گفت:من پیغام شما را رساندم اما آنها اعتنایی نکردند شیخ با شگفتی فریاد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت!چقدر بی‌شرمی‌! و خود به سوی ایوان آیینه راه افتاد. شیخ محمدتقی بافقی در حالی که جمعیت خشمگین با مشت های گره کرده در کنار او بود و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ایوان آیینه رساند. وقتی شیخ شروع به صحبت کرد مردم هم به احترام او و هم برای این که صدای حاج شیخ به زن‌هایی که در غرفه بالای ایوان آیینه نشسته بودند برسد، کاملاً سکوت کردند. شیخ با تمام قدرت و سطوت یک رهبر مسلمان خروش برداشت و فریاد کشید: آهای خانم‌ها! حجاب ضروری اسلام است رفع حجاب در اسلام حرام است مخصوصا در حرم دختر پیغمبر اگر مسلمانید حجاب را رعایت کنید و اگر هم مسلمان نیستید به احترام حضرت معصومه این کار را بکنید مردم با فریادهای کوبنده تایید، همهمه عظیم به راه انداختند و عده‌ای به طرف غرفه‌ها مشت ها را گره کردند و ناسزا گفتند و آماده شدند که بالا بروند و آنها را خود از آنجا بیرون کنند. زن‌ شاه وقتی خشم مردم و مشت‌های گره کرده آنان و موج حرکت جمعیت به طرف غرفه را دید و اوضاع را کاملاً خطرناک یافت، در فکر چاره افتاد.دریافت اگر بیشتر در در غرفه بمانند، مردم حتماً هجوم می‌آورند بنابراین در حالی که سخت به خود می‌پیچید، برخاست به همراه ندیمه هایش از غرفه بیرون رفت و در اتاق پشت غرفه از انظار ناپدید شد. مردم با شادمانی و پیروزی صلوات فرستادند زن شاه پس از این جریان فورا تولیت آستانه را خواست و جریان را به او گفت سپس از او خواست ترتیبی دهد که او بتواند به شاه تلفن کند تولیت دستور را انجام داد و وقتی ارتباط برقرار شد در حالی که صدایش می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود با شاه صحبت کرد: اعلیحضرت شما زنده باشید و ملکه را چند شیخ بی نزاکت بی آبرو کنند؟ شاه پرسید چه شده به جای گریه حرف بزن ببینم چه شده؟ گفت: ما توی غرفه ایوان حرم نشسته بودیم اول یک سید بعد یک شیخ پیرمرد آمدند و هرچه از دهانشان درآمد به ما گفتند. شاه گفت:آخر برای چه؟ زن‌ گفت: من چه می‌دانم می‌گفتند ما حجاب نداریم شاه گفت پس این توله سگ پدر سوخته رئیس شهربانی قم چه... می خورد چرا به او نگفتید؟ زن گفت: چشمم روشن! به ملکه توهین کنند شاه از جایشان تکان نخورد و رئیس شهربانی بفرستد دیگر کلاه اعلاحضرت در هیچ جای مملکت پشم خواهد داشت شاه گفت: خیلی خوب الان میآیم قم به رئیس شهربانی بگویید تا من برسم آن سید و آن شیخ را دستگیر کنند. بعد از این که سال تحویل شد، همه جمعیتی که در حرم و اطراف آن اجتماع کرده بودند به خانه ها و یا مسافرخانه ها رفتند و حرم و صحن تقریباً خلوت شد ولی آنها که از تلفن زن شاه به شاه و اینکه شاه گفته بود من الان به قم می آیم خبر داشتند، می‌دانستند که حوادثی در پیش هست. تقریبا ۳ ساعت از تلفن زن‌ شاه میگذشت که افراد دولتی، رئیس شهربانی، افسران، تولیت و خدمه آستانه مقدسه، با نگرانی و بی تابی در صحن مطهر، هر یک در جای خود به انتظار ایستادند. از درِ شمالی صحن تا حدود یکصد متر افراد پلیس مسلح به احترام ایستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در یکی از غرفه های پشت ایوان به انتظار شاه نشسته بودند.یکی دو ساعت از شب نگذشته بود که اتومبیلهای شاه و همراهانش غرش کنان مقابل در صحن آستانه ایستاد اول اتومبیل شاه پشت سرش اتومبیل تیمورتاش سپهبد امیر احمدی و آجودان مخصوص و پشت سر آنها چند ریو ارتشی پر از سرباز مسلح. رئیس شهربانی جلو دوید و در اتومبیل شاه را بازکرد و خبردار ایستاد شاه مثل برج زهرمار از ماشین بیرون آمد شنل بلند روی دوش چکمه به پا با لباس نظامی و یک تعلیمی در دست صدای رئیس شهربانی با لحن مخصوص ارتشیان برخاست: اعلیحضرت همایون رضا شاه کبیر! گارد احترام که از دو سوی در با تفنگ ایستاده بود پیش فنگ کرد. شاه بی اعتنا به همه درحالی که با تعلیمی به ساقه بلند چکمه هایش می کوبید یکراست به طرف ایوان آیینه راه افتاد و با چکمه وارد ایوان و مدخل حرم شد. جایی که زنش و ندیمه ها اکنون در آنجا به خاطر استقبال از وی ایستاده بودند. در این حال عده‌ای از افسران ارتش و نظامیان که به دنبال شاه به داخل شهر آمده بودند به پاسبانها دستور دادند هر معممی را که در اطراف صحن ببینند بگیرند و بیاورند آن‌ها هم جمعی از طلاب را که در گوشه و کنار پیدا کردند کشان کشان به طرف ایوان آوردند، برای خوشامد شاه و زنش، جلوی چشم آنان آنها را زیر باتوم و شلاق گرفتند. برخی را خود شاه نیز با تعلیمی و لگد میزد. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [صفحه ۳ از ۴] 🔹شاه رئیس شهربانی را خواست و گفت آن سید و آن شیخ کجا هستند؟ در طول اینمدت که در حالت سلام نظامی ایستاده بود گفت جان نثار آن شیخ را گیر آورده است و اکنون همینجا در یکی از غرفه‌های صحنه حاضر است اما آن سید متأسفانه فرار کرده و هرجا گشتیم اثری از او پیدا نشد. شاه با تعلیمی محکم به دهان رئیس شهربانی کوبید به‌طوری که یکی دو دندان او شکست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت دیگر به کتف رئیس شهربانی کوبید و به یکی از افسران عالی رتبه فرمان داد درجه این توله سگ بی‌عرضه را بکن بفرستش تهران. افسر جلو رفت و درجه های او را در حالی که او همانطور با سلام نظامی و در حال خبردار ایستاده بود کند و به دو تا پاسبان اشاره کرد آنها جلو دویدند و بازوهایش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بیرون بردند. شاه بعد از اینکه از مجازات رئیس شهربانی فارغ شد با قیافه خشم آلود فریاد زد شیخ پدر... و... را بیاورید سپهبد احمدی و ضی از افسران درصدد جستجو بر آمده به مسجد بالاسر که عبادتگاه شیخ بود آمدند و شیخ را دیدند که در آنجا نشسته است جلو آمدند و دست‌های خود را روی سر او بلند کرده و فرمان دادند بی‌حرکت و را به طرف شاه می بردند 🔹شیخ با قدم هایی محکم و دلی سرشار از اطمینان و اخلاص به طرف آن می رفت و از اینکه توفیق انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را در جای خود به دست آورده است خوشحال بود و بالأخره شیخ محمدتقی بافقی آمد و بدون هیچ تشویش و هراس روبروی شاه ایستاد. ایستادن این عالم مجاهد و فریادگر شجاع در برابر این طاغوت روزگار، یادآور مواردی از تاریخ حوادث آفرین اسلام است؛ یادآور ایستادن مسلم بن عقیل در برابر ابن زیاد همچنین ایستادن میثم تمار در برابر ابن زیاد و ایستادن حجربن عدی و رشید هجری در برابر زیاد است و بالاخره ایستادن سعیدبن جبیر و کمیل بن زیاد رو در روی حجاج بن یوسف را تداعی می کند. یکی با دلی مست و مغرور مقام و جاه و جلال دنیا، یکی با دلی سرشار از اخلاص و عشق به نیکی ها و محبت خدا شیخ محمدتقی محکم و قاطع رو در روی شاه ایستاده بود و به چشم هایش نگاه می کرد شاه در منتهای درجه عصبانیت فریاد زد شیخ... (از همان فحش های آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خویش نثار شیخ نمود) و با تعلیمی و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شیخ محمد تقی را دمر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می نواخت و شیخ تنها می گفت یا امام زمان یا امام زمان شیخ چون این برای امر به معروف و نهی از منکر را از اثنای دعای ندبه آغاز کرده بود لذا این سرباز مجاهد امام عصر(ع) از آن ساعت تا این لحظه که زیر چکمه و شلاق جلاد است پیوسته به یاد آن حضرت است و برای جلب خوشنودی و احیای آرمان او همه این مصیبت ها را تحمل می‌کند و می‌گوید یا امام زمان و یا امام زمان و خوشحال است که در راه او چوب می خورد بعداز کتک زدن های بسیار شاه از حاج شیخ محمدتقی پرسید:چه کسی به تو گفت که به ملکه ایران توهین کنی؟ حاج شیخ درکمال اطمینان و قوت نفس گفت توهین نبود امر به معروف بود من گفتم بی حجابی در اسلام حرام است خاصه در حرم مطهر دختر پیغمبر هنوز هم همین را ميگويم! شاه که به خیال خودش با توهین و کتک رضایت خاطر ملکه را حاصل کرده بود و زهر خود را نیز ریخته بود، راه افتاد و گفت این شیخ را برای استنطاق با ما بیاورید تهران آن سید را هم پیدا کنید و به تهران بفرستید مأمورین شیخ محمدتقی را به تهران و از آنجا یکسره به زندان شهربانی بردند ولی سیدناظم در همان گیر و دار اول از میان جمعیت خارج شد و مأمورین نتوانستند او را پیدا کنند و بعدها معلوم شد به نجف اشرف رفته و در آنجا مشغول تحصیل گردید و تا بعد از شهریور۱۳۲۰ به ایران مراجعت نمود. طلاب علوم دینی و علما و اهالی مذهبی شهر قم از اعمال خشن و شدید رضاشاه سخت ناراحت شدند و در حال بهت و حیرت بودند؛ چون تصور نمی کردند که کار به اینجا بکشد و شامل چنین اقدامات سختی که نسبت به آستانه حضرت معصومه و مقام روحانیت در انظار عامه توهین آمیز بود جرات نماید لذا چون نمی توانستند به سکوت بگذرانند و اقدامی نکنن جمعی از علما و مردم در این بین به محضر موسس حوزه علمیه آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم شتافته و از ایشان تقاضا کردند که حکم جهاد صادر کنند ولی آیت‌الله العظمی حائری چون از خوی ددمنشانه شاه اطلاع داشتند که اگر حرکتی از ناحیه مردم صورت بگیرد مأمورینی برای سرکوب خواهد فرستاد و این جریان از قم به شهرهای دیگر هم (بر اساس این که آیت الله حائری یک مرجع عالی مقام مذهبی است حکم جهاد صادر کرده) سرایت خواهد کرد یک بلوای عمومی به وجود خواهد آمد و خونریزی وسیعی به راه خواهد افتاد و ایادی رضاخان حوزه علمیه را متلاشی و نابود خواهند ساخت. @rozaneebefarda ادامه👇
هدایت شده از روزنه
ماجرای علیه در حرم حضرت معصومه(س) [صفحه ۴ از ۴] 🔶قبل از آنکه از مردم حرکتی سر بزند، آیت‌الله حائری بر اساس حسن تدبیر و درایت حکیمانه خود این حکم را صادر نمود: اظهار هرگونه عکس‌العملی در مورد واقعه ضرب و شتم و دستگیری حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی دامت برکاته و یا حتی صحبت کردن در مورد معظم له تا اطلاع ثانوی حرام است! اگر چه حد زیادی از مردم فلسفه چنین حکم ظاهراً شگفت‌آوری را نفهمیدند اما بنا به انضباط دینی و اعتقادی ایمانی قلبی و اطاعت از رهبر مذهبی اطاعت کرد و در قم آب از آب تکان نخورد و بدین ترتیب مؤسس کبیر حوزه علمیه، حوزه را از خطر حفظ کرد. 🔹حتی بنده از اساتید بزرگ خود شنیده‌ام که گاهی مردم متعهد و علمای بزرگ از اعمال خلاف شرع و رضاخان از قبیل کشف حجاب اجباری زنان و قدغن کردن عزاداری از سید الشهدا(ع) و خلع لباس روحانیت و برداشتن و عمامه ها از سر و اهانت به علما سخت ناراحت می‌شدند و از آیت‌الله حائری با اصرار می خواستند که ایشان که یک مرجع بزرگ مذهبی بود حکم کند که مردم مسلمان در مقابل این رژیم به نحوی قیام کنند، لااقل مالیات ندهند، ولی ایشان امر به صبر و سکوت می‌کرد تا اینکه روزی علما را جمع کردند و فرمودند می‌دانید که در جریان عاشورا چرا اصحاب سیدالشهدا(ع) آن‌قدر عظمت پیدا کردند و نسبت به شهدای دیگر اسلام برتری یافتند؟ ایشان فرمودند: رمز عظمت چشمگیر و مهم آنان این است که تا زنده بودند و می‌توانستند نگذاشتند امام حسین(ع) به میدان برود و تا آخرین نفر و آخرین نفس جنگیدند و کشته شدند ولی وجود حضرت امام حسین(ع) را حفظ کردند و چند دقیقه شهادت فرزند پیغمبر(ع) را به تأخیر انداختند، ما هم لازم است چند روز هم شده این حوزه را حفظ کنیم و کاری نکنیم بهانه دست دشمن بدهیم تا حوزه علمیه را به هم بزند و نابود بکند، صبر کنیم تا خداوند فرج عنایت بفرماید و این درحالی بود که رضاخان دیکتاتور حوزه‌های اصفهان و مشهد و شهرهای دیگر را به تعطیلی کشانده بود و بسیاری از رجال علمی و دینی در زندان ها و تبعید گاه ها به سر می بردند و یا اساساً به دستور شاه آنها را کشته بودند. ⭕️این مرد بزرگ با تدبیر حکیمانه و بردباری عظیمی که شایسته نائب لایق و مقتدر امام عصر(عج) است حوزه را حفظ کرد تا اینکه حوزه علمیه رشد کرد و جمعیت آن از هزار نفر آن روز امروز تقریباً به [چندین] هزار نفر می‌رسد و در آغوش این مرکز بزرگ علمی رجال بزرگ فقهی ادبی فلسفی و مفسرین و محدثین و متکلمین تربیت و هر یک مشعل نورانی گردیدند که چهره اسلام را متجلی ساختند و علوم اهل بیت عصمت(ع) را به سراسر دنیا رساندند و به اسلام قدرت و قوت بخشیدند و مهمتر از همه اینکه این شجره طیبه که به بار نشست، از میان آنها به موازات طلوع چهره های درخشان فقهی و علمی چهره درخشنده، ابرمردی فقیه با صلابت ایمان و شجاعت و شهامت فوق‌العاده نیز ظاهر شد که ریشه ۲۵۰۰ساله را خشکاند و به جای آن که منتهای آرزوی علمای بزرگ قرون و اعصار بود را برقرار کرد. 🔹امروز تاریخ در برابر عمق و عظمت فکر آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری اعلی الله مقامه سر تعظیم فرود می‌آورد و صبر و حلم او را شایسته هزاران تکریم و تمدید می‌داند و کاملاً درک می‌کند که آن مرد بزرگ چه نظر صائبی در حفظ این شجره طیبه داشته است. آیت‌الله حائری با متانت و پیگیری دقیق از طریق علمای تهران، عظمت مقام حاج شیخ محمدتقی بافقی را به حکومت وقت ابلاغ کرد و زمینه آسایش او را در زندان فراهم نمود؛ از جمله به پدر آیت‌الله سیدمحمود طالقانی پیام فرستاد که برای حاج شیخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد زیرا می‌دانست که حاج شیخ اهل خوردن غذای دولتی نیست. در نتیجه پیگیری آیت‌الله حائری، شیخ محمدتقی بافقی پس از حدود ۶ ماه از زندان آزاد شد. اما کینه رضاخان بیش از آن بود که بگذارد ها چه به قم باز گردد پس او را به شهر ری تبعید کرد و او در آن شهر به تبلیغ معارف اسلامی و اقامه نماز جماعت و تربیت افراد (مخصوصاً با زهد و ساده‌زیستی و اخلاصی که داشت) تا پایان عمر اشتغال داشت. این متن برگرفته از آثار حضرت آیت‌الله نوری همدانی است. 🔶حاشیه روزنه پهلوی‌ها با این سابقه سیاه، به واسطه تبلیغات دروغین و اطلاعات کم نسل جدید، تلاش می‌کنند از رضاخان خائن، یک قهرمان ملی بسازند. شوربختانه با گذشت ۴ دهه از استقرار نظام اسلامی، هنوز در گوشه و کنار حوزه مقدسه، کسانی پیدا می‌شوند که گفتمان سیاه پهلوی‌ها را تکرار می‌کنند و به تضعیف حکومت اسلامی مشغول اند و روحانیان را از خدمت به نظام باز می‌دارند. آیا می‌خواهند آن دوران سیاه دوباره بر کشور حاکم شود که چنین کفر نعمت می‌کنند؟ ▫️روزنه؛ دریچه‌ای به تاريخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
رادیکال‌های بدسابقه عضو لویی‌جرگه غربگرایان(شورای راهبردی) را بشناسیم/۳ علی شکوری‌راد از اعضای اصلی حزب اتحاد ملت از عناصر رادیکالی است که در شورای راهبردی رییس جمهور حضور دارد. شکوری‌راد که سابقه دستگیری در را دارد از وفادارترین افراد به است و بعد گذشت یکسال از فتنه هنوز وی را صالح و دلسوز مملکت می‌دانست و را به سخره می‌گرفت👇 B2n.ir/g72400 شکوری راد در هم در اظهاراتی نشان داد که احترامی به قشر ضعیف جامعه قائل نیست و نه تنها همراه با حزبش از گران شدن بنزین حمایت کرد بلکه از ریزش رای و بی اعتمادی قشر ضعیف جامعه تاسف نخورد و آن را به ضرر اصلاح‌طلب ها ندانست. این اظهارات آنقدر تند و زننده بود که اعتراض برخی همفکران و همکاران وی را هم در پی داشت👇 https://www.entekhab.ir/002ARN اصلاح‌طلبان رادیکالی مثل شکوری‌راد بیشترین همراهی‌ها را با ضدانقلاب خارج‌نشین خواهند داشت چنانچه وی در کارنامه خود همراهی با سال ۱۴۰۱ را دارد و در آنجا خط سیاه را پر رنگ می‌کرد. تهمت‌ها و تعابیر زننده او نسبت به مدافعان امنیت در رسانه‌های صهیونیستی و انگلیسی بازتاب داده شده است. این عناصر تندرو غربگرا بزرگترین مانع برای تحقق مطالبه جدی رهبری معظم انقلاب درباره انقلابی بودن کارگزاران دولت چهاردهم خواهند بود. به نفع آقای پزشکیان است که اینها را از دولت خود دور کند. وگرنه بیشترین ضرر و خطر و خسارت از ناحیه همینها متوجه دولت او خواهد بود. @rozaneebefarda