✍️ شهیدی که ثابت کرد در عشق هم بهترین است...
#متن_خاطره
بارها شاهد بودم که بعضیها میخواستند روزِ جمعه برای کاری که داشتند خدمتِ آقای بهشتی برسند و نظرِ ایشان را جویا شوند ، اما دکتر بهشتی به آنها میگفت: « جمعه ی من مالِ خانواده است ... »
📌خاطرهای از زندگی روحانی مظلوم شهید آیت الله دکتر بهشتی
📚منبع: کتاب سیره ی شهید دکتر بهشتی، صفحه ۷۰
#خانواده #مسئول #همسرداری #عشق #برنامه_ریزی #شهیدبهشتی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🆔 @majnon313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۱۵
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#حسرت #زندگی #عشق #زیارت #قم #جمکران #حال_معنوی #شهر_غریب #شام
✍...هفت ماهه فرزندمان علی را باردار بودم و حسرتش ماند که در چله زیارت قم و جمکران همراهی اش کنم می خواستم.کنارش بنشینم وتا خود #قم بگوییم و بخندیم، برایش چای بریزم و بدهم دستش، خودم قند بگذازم توی دهانش، وقتی بیسکویت می ریزد توی ریشش با دستمال کاغذی تمیز کنم، وسط صحبت کردن با موبایلش کلاچ بگیرد و دنده را عوض کنم، مداحی ها را عوض کنم، در اوج حال #معنوی_اش سر به سر بگذارم.
برای اینکه توی شهر غریب هر غذایی را نخورد شام هم برایش می پختم. ذوق می کرد. توی #جمکران #شام زهرا پز خیلی می چسبه.
🍀راوی:زهرا عباسی،همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۸۱
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۱۷
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زیارت #شهادت #عشق #دل_پاک #مشهد #حرم #امام_رضا(ع)
✍...بعداز #زیارت_امام_رضا_علیه_السلام دیدم توی دارالحجه خانمی با قلم خوش نویسی به نستعلیق می نویسد.
💦آمدم بهش گفتم: تو یه جمله بگو، منم یکی می گم بنویسه. نقشه هم کشیدیم برایش که قاب بگیریم و توی اتاق خواب کنار کتابخانه بزنیم به دیوار. محسن این متن را پیشنهاد داد: آن روزها دروازه ای برای #شهادت داشتیم وحال، معبری تنگ. هنوز برای #شهید شدن فرصت هست. دل را باید #پاک کرد. من هم گفتم: از قول من خسته به معشوق بگویید، جز #عشق تو عشقی به دلم جا شدنی نیست.
🍀راوی:زهرا عباسی،همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۸۸
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۲۲
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#سر_نخ #شهید_حاج_احمد_کاظمی #عشق #حضرت_زهرا(س) #حضرت_معصومه(س) #حدیث_کسا #دعا #شب_قدر #سحر #قیافه #نذر #تیپ #معنویت
✍...بعد از عقد اخوتمان واینکه سعی کنیم به شهید حاج احمد کاظمی نزدیک شویم،افتادیم دنبال سرنخ.
💦سرنخی که مارا به حاج_احمد وصل کند.سرنخی که حاج احمد را به #خدا وصل کرد. اولین سرنخ افتاد دستمان؛ #عشق و اردات به #حضرت_زهرا(س) همین شد.یکی از پل های ارتباطی ما و #شهید_کاظمی،بعد از مدتی، محسن یکی از آرزوهایش را بر ملا کرد:دوست دارم قیافه ام شبیه حاج_احمد بشه!
💦 #نذر کردیم .این را ببین، آن کتاب را بخوان که حاج_احمد چه #تیپی می گشته. در قدم اول به هم قول دادیم از این به بعد، ریش وسبیلمان را نزنیم؛مثل حاج_احمد شلوار پارچه ای بپوشیم، پیراهن را هم بیندازیم روی شلوار. اولش هم سخت بود هم کمی تابلو .به کل تیپمان عوض شده بود!
💦محسن گوشزد کرد که در #معنویت هم باید پا پیش بگذاریم.در کتاب ها خواندیم حاج_احمد زیاد می رفته #زیارت_حضرت_معصومه(س) وبرای خواندن #زیارت_حضرت_فاطمه(س) و #حدیث_کساء مداومت داشته.
💦می رفتیم سرخاک حاجی و محسن برنامه می ریخت که امروز چه #دعایی بخوانیم حتی یک سال شب #قدرمان را کنار حاجی #سحر کردیم.
🍀راوی:محسن همتی ها،دوست شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۲ ص ۱۲۳
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
الهجران عقوبه العشق
هجران، تاوان #عشق است!
حضرت علی (ع)
🍀دلتنگیهای این روزها
دی ۱۳۶۵ ارتفاعات قلاویزان مهران
همراه #سید_محمد_هاتف دوست و برادر عزیزی که با هم #عقد_اخوت بستیم
🍀بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در #شلمچه #سید_محمد جاودانه شد
🍀حدود ۱۵ سال بعد
#غریب و بی کس، بر سر باقی مانده پیکرش
ستاد #معراج شهدای تهران
حمید داوود آبادی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
زندگینامه شهید محمدجواد تندگویان.pdf
1.09M
👆👆
✅زندگینامه #شهید محمدجواد تندگویان
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
✅ پاداش #عاشق پاكدامن
1⃣❤️ #پيامبر_خدا صلى الله عليه و آله :
هر كه عاشق شود و #عشق خويش را كتمان كند و پاكدامنى ورزد و با اين حال بميرد، او شهيد است.
2⃣❤️ #امام_على عليه السلام :
كسى كه در راه #خدا #جهاد كند و به شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند #گناه كند و #عفّت ورزد.
🔰منابع؛
(1⃣) كنز العمّال : 7000.
(2⃣) نهج البلاغة : الحكمة 474 .
#همراه_با_شهدا #تلنگر #اربعین #حدیث #همراه_با_اهلبیت #اعتقادی #اخلاقی #تربیتی
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
4_5821343323754856835.pdf
2.54M
👆👆
📗کتاب بسیار زیبای « سینای شلمچه »
👌 #خاطرات رزمندگان ۳۴۹ صفحه
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
✅ آنچه حكم #شهادت دارد
1⃣❤️پيامبر #خدا صلى الله عليه و آله :
هركه در راه دفع #ستم از خود كشته شود ، #شهيد است .
2⃣❤️پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
هركه #عاشق شود و #عشق خود را بپوشاند و پاكدامنى ورزد و [از اندوه آن ]بميرد ، شهيد است .
3⃣❤️ #پيامبر_خدا صلى الله عليه و آله :
هركه بر #دوستى آل محمّد بميرد ، شهيد مرده است .
4⃣❤️ #امام_زين_العابدين عليه السلام :
هركه در زمان #غيبت #قائم ما بر موالات و دوستى ما بميرد ، #خداوند پاداش هزار شهيد ، مانند شهيدان بدر و اُحد، به او عطا كند .
🔰منابع؛
(1) كنز العمّال : 11205
(2) كنز العمّال : 11203 .
(3) بحار الأنوار : 68/137/76
(4) بحار الأنوار : 82/173/6 .
#همراه_با_شهدا #تلنگر #تربیتی #داستان_کوتاه #اعتقادی #حدیث #همراه_با_اهلبیت #اربعین
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍خاطرات خودنوشته شهید:
🔸قطعه #شهدا بهترین محل بود. با اینکه صبح زود🌥 می رفتم ولی همیشه چند پدر ومادر شهید🌷 بین مزارها نشسته بودند. آن ها را که می دیدم، بیشتر درک می کردم که #عشق تنها چیزی است که با رفتن ونبودن کم رنگ و فراموش نمی شود♥️
🔹سعی می کردم #خلوتشان را به هم نزنم. همیشه اول به سراغ نظر کرده های #حضرت_زهرا سلام اللّه علیها (شهدای گمنام)🌷 میرفتم، آن ها که حتی از جاماندن اسمشان هم گذشتند.
🔸برای بیشتر شدن #رفاقتم با شهدا باهم قرار گذاشتیم من خاک از مزار آن ها بگیرم و آن ها #غبار از دل من💗 می نشینم کنارشان با هم حرف می زنیم، من سنگ مزارشان را پاک✨ می کنم، رنگ نوشته و حکاکی های روی سنگ ها را پررنگتر می کنم. آن ها هم در عالم #رفاقت سنگ تمام می گذارند و برایم مسیر مشخص می کنند😍 که #عاقبت ختم به خیر شوم👌
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۴۹
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#خلوت #روضه #حسینیه_پادگان #روضه_اسارت #حضرت_زینب(س) #حضرت_رقیه(س) #عشق #زاری
✍دوبار در #خلوت برایش #روضه خواندم. #حسینیه_پادگان، صبح پنجشنبه، وقتی کسی نبود.دوست نداشت کسی بفهمد. گفت:
♻️بین خودمون باشه و خدا. #روضه_اسارت #حضرت_زینب(ع) و #روضه_حضرت_رقیه(ع) را که برایش می خواندم، #عشق می کرد، #زار می زد...
🍀راوی:ایمان عطایی،همکارشهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۴ ص ۲۲۳
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵۴
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#پیاده_روی_اربعین #قرار #عمود #علم #عشق #روضه #انار #چفیه
✍قرارمان #عمود ۷۳۵ بود. همدیگر را گم کردیم. نزدیک پنجاه دقیقه علّاف شدم. آنتن درست و حسابی نداشتیم. به زور پیامک همدیگر را پیدا کردیم.
💢تا رسید گفتم دوباره کجا خودت رو به این #علم ها بسته بودی؟ فکر کردی به همین سادگی درست می شی؟ از بس #عشق_روضه و سینه زنی بود،فکر می کردم مجلسی پیدا کرده و رفته پی حال و صفا. معذرت خواهی کرد که نه من هم شما را گم کرده بودم.
♻️بعدش نشستیم به #انار خوردن تا گلویی تر کنیم. رنگ دانه هایش مثل خون کفتر بود. #چفیه اش را باز کرد: توی هر اناری یه دونه بهشتیه؛ حواستون باشه ازدستش ندید!
🍀راوی:خداداد احمدی،همرزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۵ ص ۲۶۹
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🚩 شعر "علیرضا قزوه" برای #سردار_قاسم_سلیمانی
مرا یاد است سطری بی بدیل از #شعر_خاقانی:
"که #سلطانی است #درویشی و #درویشی است #سلطانی"
الا #روح_صداقت ، معنی #ایثار و #آگاهی
جهان غرق است در خودبینی و تزویر و نادانی
تویی از #عاشقان #سر به زیر و #سربلند ماه
تویی از #اهل_بیت#عشق ای #خورشید_پیشانی
دمی که با #شهیدان خدایی #راز می گویی
تو حتی می توانی #قدسیان را هم بگریانی
چه رازی خفته در #جان تو ای #آیینه_ایمان
که #روحانیت تو #آبرو داده به #روحانی
نوشتی #دیو_نفست را ببر اول به #قربانگاه
به روی #خاتم انگشترت با #خط_دیوانی
#خلیل خود شکن کم دیدهام چونان تو در #میدان
که #اسماعیل جان را میکند هر روز #قربانی
به #بازار قلندرها قلندروار پا بگذار
سرت را #صرف کن در کوی صرافان ربانی
برآ از این #شب سنگین چو مولانا و شمسالدین
بخوان آی ای مسلمانان مسلمانی #مسلمانی
الا #پیر_خراسانی مریدی این چنین داری
سبق برده ست از #رستم مگر این گرد#کرمانی
#سلام_ما به این #ظلمت_شکن #ماه بلند اختر
درود ما به آن #خورشید، آن #پیر_خراسانی
صدای پارسایان از #عراق و#شام میآید
مگر #ایران برون آرد #جهان را از #پریشانی
یهودایند این از #گرگ بدتر این برادرها!
نیفتی در درون #چاه_کنعان،#یوسف_ثانی
الا ای #قاسم فتح درخشان #فتح دیگر کن
که خصلتهای #قاسم داری و خوی#سلیمانی
در این #میدان فراوان_مدعی دیدم مگر آخر
#نگین_قدس را از دست#اهریمن تو بستانی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۶۳
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
🍀#وصیت_شهید
🔰#قسمت_اول
بسم الله النور...
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک"
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
#هرگز نمیرد آنکه دلش #زنده شد به #عشق
#ثبت است بر جریده عالم #دوام ما...
چند ساعتی بیشتر به #رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود...نمی دانم چه بنویسم و چگونه #حس و حالم را بیان کنم...نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی #شکر خدای منان را به جای بیاورم...به حسب #وظیفه چند خطی را به عنوان #وصیت با #زبان_قلم می نویسم...
نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر #عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد...
بدون شک #شیر_حلال_مادرم، #لقمه_حلال_پدرم و #انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...
📚#کتاب_سربلند،ص ۳۶۲
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰 کفن تازه شهید یوسف الهی در روز تدفین شهید سلیمانی
💠باور کنید حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کرده اند.به این تازگی بود!!
📆سه شنبه ۱۳۹۸/۱۰/۱۷
🌷از صبح زود خودم را به #گلزار_شهدا رساندم. ولی هر چه تلاش کردم و گفتم عکاس و فیلمبردارم و میتونم خبرها را بهتر رسانه ای کنم چون کارت تردد نداشتم فایده ای نداشت ونتوانستم وارد محیط گلزار شوم.
🌷به خود #سردار متوسل شدم و زود جواب گرفتم سردار مرا به حضور پذیرفت. کنار دیوار مهدیه صاحب الزمان (عج) روبروی محلی که برای دفن سردار بود نشسته بودم که متوجه همهمه و گریه اشخاصی که کنار قبر حضورداشتن و در حال آماده کردن قبر بودند شدم.
🌷دوربینم را برداشتم و شروع به فیلمبرداری شدم. بوی عطر فضا را پر کرده بود. دیوار کنار قبر #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی کمی فروریخته بود. شخصی که داخل قبر بود حال عجیبی داشت.
🌷می گفت کفن شهید تازه بود و حتی نایلونی که دور شهید بود بخار زده بود.سریع دیوار قبر را ترمیم کردند و من بودم و یک دنیا #عشق ....
💠یکی از خادمین محترم گلزار شهدا اونجا حضور داشتن و شاهد قضیه بودن💠
#عارف_جبهه🔻
#شهید_حسین_یوسف_الهی🌷
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈#آقا_خوبه
🌼جدیدترین و آخرین#کتاب
💢از بهار سال 1364 در واحد آر.پی.جی لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، با جوانی آشنا شدم داش مشدی و باصفا، بچۀ محلۀ "تی دوقلو" میدان خراسان.
💢"#حمید_کرمانشاهی" که ظاهرا قبل از آن در کردستان بود، برای اولین بار به جنوب اعزام شده و به واحد ما آمده بود.
حدود 2 سال با حمید آشنا بودم و مدتی در گردان 🌷#شهادت همرزم بودیم.
💥روز چهارشنبه 17 تیر 1366، همراه#حامد_قاسمی به معراج شهدای تهران رفتیم تا جنازۀ "🌷#جمشید_مفتخری" را ببینیم. وارد یکی از سردخانهها شدیم. اتاقی بود حدود 4 متر در 4. حامد یکراست رفت سراغ تابوت جمشید.
💢نمیدانم چه شد که به محض ورود، روی اولین تابوت سمت راست را خواندم:
"تهران، میدان خراسان، تیردوقلو، کوچۀ برق ادیسون ..."
💢چی؟ کوچۀ برق ادیسون؟ این اسم خیلی برایم آشنا بود. آنجا خانۀ🌷#حمید_کرمانشاهی بود.
همیشه به شوخی بهش می گفتم:
- آخه اینم شد اسم #کوچه؟ انشاءالله شهید بشی تا #کوچه را به نامت کنند!
🌷بلافاصله درِ تابوت را باز کردم. خودش بود؛⚘#حمید.
بدنش کاملا سیاه بود؛ میگفتند باوجود اینکه تابستان است، ارتفاعات ماووت عراق یخبندان و سرد است. ظاهرا اینها هم یکی دو روز روی ارتفاعات و میان برف مانده بودند.
☀️صورتش از انفجار یا سرما سیاه شده بود. لبانش باز بودند، ولی آن خندۀ داشمشدی را نداشتند. سینهاش کاملا متلاشی بود. دل و رودهاش هم.
💢سرم را بردم پایین. از#عشق، بوسهای از لبان بازش گرفتم. آنقدر سرد بودند که لبهایم به لبانش چسبید. سخت لبانم را از لبش جدا کردم.
آن طور که می گفتند:
🔰#مناجات_عارفان
💎مبادا با 🌷#خون اینها برای خودتان بخواهید #مقامی درست کنید.
خدا نکند که شماها بخواهید دیگران🌷#خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود.
خدا نکند که یک همچو حیوانی در #باطن شما باشد و شما خیال کنید انسانید
👈حضرت💢#امام خمینی (ره) 7 دی 1359
📍آقا؛
دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
📍مولای من؛
سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده🌷#شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش #عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و #جان دهم ...
📍دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل باهم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: یا لیتنی کنتُ ترابا ... ای #کاش من خاک بودم ...
📍خدایا؛
به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_هشتم
💚تحول عظیم شخصیتی هادی❤️
🍃 #تحول_اساسی(۱)✨
👈از مدت ها قبل#شاهد بودم كه 📗#كتاب_خصائص_الحسينيه را در دست دارد و مشغول💡#مطالعه است.
⚘@pmsh313
🌷#هادي مرتب مشغول💡#مطالعه بود.#عشق و شوري كه از🔮#زيارت_امام_حسين (علیه السلام) در #قلب ما پديد آمده بود، در او چند#برابر بود.
💎به ما مي گفت:#امام_صادق (علیه السلام) فرموده اند: هر كس به🔮#زيارت_امام_حسين (علیه السلام) نرود تا بميرد، درحالي كه خود را هم شيعه ي ما بداند، هرگز شيعه ي ما نيست. و اگر از اهل#بهشت هم باشد، او #مهمان بهشتيان است.
⚘@pmsh313
💎در جاي ديگري مي فرمايند:🔮#زيارت_حسين_بن_علي(علیه السلام) بر هر كسي كه )ايشان) را از سوي خداوند، (امام) مي داند لازم و #واجب است. هر كه تا هنگام #مرگ، به🔮#زيارت_امام_حسين (علیه اسلام) نرود، #دين و ايمانش #نقص دارد.
💎از طرفي #كلام_بزرگان را نيز به ما #متذكر مي شد كه مي فرمودند: براي اينكه #دين شما #كامل شود و نقايص #ايمان و مشكلات #اخلاقي شما برطرف شود حتماً به🌼#كربلا برويد.
⚘@pmsh313
💥خلاصه آن چنان در ما شور🌼#كربلا ايجاد كرد كه براي #حركت_كاروان لحظه شماري مي كرديم.
#شهريور 1390 بود. #مقدمات كار فراهم شد. با تعدادي از بچه هاي کانون🌷#شهيد_آويني از🕌#مسجد_موسي_ابن_جعفر (علیه السلام) راهي🌼#کربلا شديم.
📍نه تنها من كه بيشتر #رفقا #اعتقاد دارند كه 🌷#هادي هر چه مي خواست در اين#سفر به دست آورد. به نظر من آن اتفاقي که بايد براي🌷#هادي مي افتاد، در همين #سفر رخ داد.
⚘@pmsh313
📍در حرم ها که #حضور مي يافتيم حال او با بقيه فرق مي کرد. اين موضوع در #سوز و #صدا و حاالت ايشان به #خوبي مشخص بود.
📍در زيارت ها بسيار #عجيب و #غريب بود. اتفاقي که در آن #سفر افتاد، #تحول_عظيم در #شخصيت 🌷#هادي بود که ايشان را زير و رو کرد.
🍂بالأخره همه ي ما که در آن #سفر حضور داشتيم اهل#هيئت بوديم، اما همه #احساس مي كرديم كه اين🌷#هادي با🌷#هادي قبل از #سفر به🌼#كربلا خيلي #تفاوت دارد.
⚘@pmsh313
📍ديگر از آن #جوان_شوخ و#خنده_رو خبري نبود! او در🌼#کربلا #فهميد كجا آمده و به خوبي از اين #فرصت استفاده كرد.
📍پس از آن #سفر بود كه با يكي از دوستان#طلبه #آشنا شد. از او خواست تا در #تحصيل_علوم_ديني ياري اش کند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈#متن_وصیت_نامه:
🌷#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_پنجم
#جامانده_از_کاروان_دوستان
#سوختن_از_فراق_معشوق
💢#خدایا! از#کاروان دوستانم جاماندهام
💎#خداوند، ای#عزیز! من سالها است از کاروانی بهجا ماندهام و پیوسته کسانی را بهسوی آن#روانه میکنم، اما خود جا ماندهام، اما تو خود میدانی #هرگز نتوانستم آنها را از #یاد ببرم. #پیوسته #یاد آنها، #نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم،با💧#اشک و #آه یاد شدند.
💎#عزیز من! #جسم من در حال #علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که #چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ #خالق من، #محبوب من، #عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از #عشق به خودت کنی؛ مرا در #فراق خود بسوزان و بمیران.
🍎
💎#عزیزم! من از بیقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابانها گذاردهام؛ من بهامیدی از این #شهر به آن #شهر و از این #صحرا به آن #صحرا در #زمستان و #تابستان میروم.#کریم، #حبیب، به کَرَمت #دل بستهام، تو خود میدانی دوستت دارم. #خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت #متصل کن.
💎#خدایا #وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من #قادر به #مهار_نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا بهحرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت #واجب کردهای، قبل از شکستن حریمی که #حرم آنها را خدشهدار میکند، مرا به قافلهای که بهسویت آمدند،#متصل کن.
💎#معبود من،#عشق من و#معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و #حس کردم، نمیتوانم از تو #جدا بمانم. #بس است، #بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که #شایسته تو باشم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌱#روایتگری_شهدا
🌺@shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_سوم
🦋ايام انقلاب(۱)
✔امير ربيعي
💚عشق و ارادت خاص به امام❤️
🍁@shahidabad313
🦋ابراهيم از دوران کودکي#عشق و ارادت خاصي به امام خميني(ره)داشت.هر چه بزرگتر ميشــد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از #انقلاب به اوج خود رسيد.
🍁@pmsh313
🦋در ســال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي مذهبي در ميدان ژاله (شهدا)به سمت خانه بر مي گشتيم.از ميدان دور نشــده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند.
🦋ابراهيم شروع کرد براي ما از امام خميني(ره)تعريف کردن.بعد هم با صداي بلند فرياد زد: درود بر خميني ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم.
🦋دقايقي بعد چندين ماشين پليس به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم.
🍁@pmsh313
🦋جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم.
🍁@shahidabad313
🦋دو تا چهار راه جلوتر يک دفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را مي گيرند و مســافران را تک تک بررسي مي کنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10
مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود.
🦋او در ميدان همراه مردم بود!به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يك دفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش...
🍁@pmsh313
🦋مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...
🦋ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند.خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يک دفعه صدائي از توي کوچه شنيدم .
🦋دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم.
🍁@shahidabad313
🦋گفتم: داش ابرام چطوري؟نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست.
🦋ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي) بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم.
🦋آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷