✍ فهرست راویان کانال
⬇️⬇️
🔹 خانواده:
#مادر
#پدر
#همسر
#رضا_مؤمنی (فرزند)
#صادق_شاهدی (فرزند)
#برادر_مجید
#خواهر1
#خواهر2
#خواهر3
#خواهرزاده
#عمه_سکینه
🍃🍃🍃🍃🍃
🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی):
آقای سید داوود #امیرواقفی
آقای حسن #ادیبی
آقای جعفر #اجلالی
آقای علیرضا #اکبری
آقای مسیب #اسماعیلی
خانم #آقاجانزاده
آقای محمد #آقازاده
آقای محمود #برزه
آقای احمد #بیگدلی
آقای #مرتضی_بیگدلی
آقای مرتضی #بابایی
آقای حمید #پایمرد
آقای احمد #پاک_نهاد
آقای محمد #پرهیزکار
آقای ناصر #توحیدی
آقای مهدی #جوزی
آقای غلامرضا #جمشیدی
#خانم_جمشیدی
آقای شیخ #محسن_حسینی
آقای سیدمحمود #حسینی
آقای مهدی #حاج_محمدی
آقای #اکبر_حیدری
آقای ابراهیم #حمیدی
آقای علی #حسنی
آقای سیدمجتبی #حقگو
آقای محمد #خطیبی
خانم منصوره #خاکپور
آقای ایرج #خوشبین
آقای عباس #دارابی
آقای داود #دشتی
آقای مجتبی #ذوالفقاری
آقای حسین #ذوالقدر
آقای رضا #رحمت
خانم #رسولی
آقای رضا #رئوفی
آقای غفور #رمضانی
آقای #مهدی_رفیعی
#خانم_رفیعی
خانم #فاطمه_رفیعی
آقای #مجید_رفیعی
آقای علیرضا #رجبی
آقای #مهدی_رجبی
آقای محمد #زارعین
آقای ایوب #زال
آقای حسین #سازور
آقای ناصر #سلطانیان
آقای رضا #سلطانی
آقای محسن #شیرازی
آقای #شکراللهی
آقای حسن #شمسیان
آقای محسن #صالحی
آقای جمال #صالحی
آقای داود #صبوری
آقای عبدالله #ضیغمی
آقای #محمد_ضیغمی
آقای اکبر #طیبی
آقای حسین #طوسی
آقای مجتبی #عزتی
آقای موسی #علینژاد
آقای اسدالله #عسگرخانی
آقای مهدی #عطایی
آقای مهدی #علیشاهی
آقای محمد #عبادی_فر
آقای حسن #عبدی
آقای روح الله #غفاری
آقای قربان #غزالی
آقای حسن #فاطمی_نهاد
آقای #فیاض_مقدم
#خانم_قاصد
آقای #مهدی_قاصد
آقای سید محمد #مجتهدی
آقای علیرضا #مسلم_خانی
آقای حسین #مقدمی
آقای سیدحسن #میرباقری
آقای #سیدعلی_میرباقری
آقای بهرام #میهن_آبادی
آقای اکبر #میرزایی
آقای نادر #ملک_کندی
آقای رضا #معروفی
آقای علی #منتظر
خانم #نعمتی
آقای علی #نورافکن
❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛
آقای حسین #آقاجانی
آقای فرشید #انصاری
آقای اصغر #برزکار
آقای محسن #بنی_یعقوب
آقای محمدیوسف #جانمحمدی
آقای زکریا #حیات_الغیبی
آقای کشاورز #محمدیان
🍃🍃🍃🍃🍃
#فهرست_راویان
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
یادش بخیر؛ روزهای اولِ تشکیل گروه راپل توی حوزهی بسیج بود. از مدرسه سلمان فارسی شروع کردیم.
فکر کنم یه مدرسهی سه چهار طبقه بود و یه دیوار تقریبا ۸۰ سانتی روی پشت بام داشت که باید میرفتی روی دیوار مستقر میشدی و از اونجا خودتو پرت میکردی پائین.
بار اول که من رفتم خب بچهها ماشالا یه خرده زرنگتر از من بودند و من یه خرده چون روی دیوار حالت دلهره و ترس بهم دست داد، سه دفعه رفتم روی دیوار و برگشتم پایین. با اینکه طناب بهمون وصل بود ولی من از ترس نمیپریدم.
بار سوم یا چهارم، اومدم از رو دیوار برگردم و نرَم که حاج سعید به قدری منو محکم هُل داد که من پرت شدم پایین و تو همون حالت با صورت و زانو و آرنج خوردم توی دیوار
هل دادن من همان و ریختن ترسم همان. باور کنید اون روز من بیشتر از بقیه بچهها راپل رفتم. یعنی همون یه دفعه دلم ریخت و بعد دیگه جلوتر از بچهها میرفتم و جلوتر از بچهها میاومدم. شاید بچهها اگه پنج دفعه رفتند من ده دفعه رفتم. چون واقعا دلم میخواست و خیلی بهم مزه میداد.
البته وقتی هُلم داد همون لحظه اول دو تا فحش هم تو دلم بهش دادم ولی خیلی با این حرکتش حال کردم و همیشه وقتی عکسای راپل رو میبینم این خاطره توی ذهنم مجسم می شه.
یعنی اگه می دید کسی میترسه، بقول گفتنی؛ یه حالت دیوونه بازی درمیآورد و بچه ها رو شارژ می کرد تا ترسشون بریزه.
یه روحیهی خاصی تو دل بچهها مینداخت و بچهها هم که ماشالا نترس! میرفتند تو دل هر کار سختی، هر کاری که نشد باشه. کسی هم که ترسیده بود، همونجا ترسش میریخت.
راوی: آقای #محمد_ضیغمی
#خاطرات_سعید
__________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi