📚 کتابِ #دولت_و_بازار؛ فصلِ اول، بخش هفتم [پایانی]
🔰 آنچه در سلسله یادداشت های گذشته به سمع و نظر رسید، پیرامون اندیشه ی قائلانِ به #تجارت_آزاد و #بازار_آزاد بود. اکنون در این یادداشتِ پایانی از فصلِ اول، اجمالا به #حمایت_گرایی که به نحوی مقابلِ "تجارت آزاد" می باشد، مطالبی تقدیم می گردد. اگر نظریاتِ مدرنِ "تجارت آزاد" به دنبالِ #توصیفِ تجارت هستند، نظریاتِ مدرنِ حمایت گرایی جنبه ی #تجویزی دارند و رویکردِ #حمایت_از_تولید_داخلی را نه بر مبنای مفروضات و ساده سازی روابط، بلکه بر مبنای الگوگیری از تجاربِ عملیِ کشورهای پیشرفته، تجویز و توصیه می کنند.
🔰 #مرکانتیلیستها؛ طیفی از اقتصاددانانِ قرن ۱۵ تا ۱۸ میلادی بودند که اساسِ ثروت و قدرت را در ذخایرِ #پول، #طلا و #نقره می دانستند. ایشان، نخستین مجریانِ #حمایت_گرایی بودند. بحث در بابِ مبانیِ فکری این مکتب هم بسیار است که از آن می گذریم. بنا شد در کنارِ بیانِ اندیشه ی بزرگانِ #مکتب_کلاسیک به بیانِ مخالفانِ ایشان همچون #فریدریک_لیست و مکتبِ تاریخیِ آلمان هم بپردازیم.
🔰 اجمالا انتقاداتِ #فریدریک_لیست به #مکتب_کلاسیک را در موارد ذیل می توان خلاصه نمود:
1️⃣ انتقاد به وجودِ قوانینِ اقتصادیِ جهان شمول مبتنی بر فردگرایی؛ مثالِ نقضِ "لیست" در این زمینه عدمِ جهان شمول بودنِ منافعِ ناشی از آزادیِ تجاریِ مورد نظر "اسمیت" و دیگر کلاسیک هاست.
2️⃣ انتقاد دوم لیست، مربوط به نگرشِ مادی گرایانه ی "مکتب کلاسیک" بود. از نظر وی، قدرتِ مولّدِ یک ملت، شاملِ فرهنگ، مذهب و عناصرِ مهم دیگری است که رابطه ی این عناصر با یکدیگر، تنها یک رابطه ی مادی و فنی نیست.
3️⃣ همچنین او معتقد بود؛ زندگی، بسیار فراتر از #ارزش_مبادله و #ارزش_مصرف است؛ که این شعارِ اصلیِ کلاسیک ها بود.
4️⃣ لیست، هدفِ "علم اقتصاد" را حرکت برای حل و فصلِ مسائل و مشکلاتِ ملی می دانست و دیدگاهِ خصوصی نگرِ کلاسیک ها را در این رابطه رد می کرد.
5️⃣ و نهایتا او برای #حضور_دولت_در_اقتصاد، اهمیتِ زیادی قائل بود و موقعیتِ هر کشور در امورِ اقتصادی را به اعمالِ سیاست های اقتصادیِ دولت مرتبط می ساخت.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
هدایت شده از محمدجواد توکلی- یادداشتهای اقتصادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥مردم بدانید غلبه این گفتمان پدر اقتصاد ایران را درآورده است، اینها هم #پول دارند، هم #رسانه، و هم #نفوذ در دستگاه سیاستگذاری اقتصای کشور، بسیار پرمدعایند، و مشکلات سیاستهایشان را به گردن دیگران می اندازند.
♦️ دهه کم رمق ۹۰ در اقتصاد ایران محصول تلاقی دو اندیشه آزادی خواهانه این گفتمان بود: اول، رویکرد اقتصادی #آزادسازی_قیمتی و #یارانه_زدایی و دوم، رویکرد اقتصاد سیاسی بینالملل #تعامل_گرایی و #جهانی_سازی؛ جهتگیری که هم اقتصاد کشور را نسبت به رفع تحریم شرطی کرد و هم ترمز قطار پیشرفت اقتصادی کشور در داخل را کشید.
✍️ توکلی https://eitaa.com/eqmoq2
📚 کتابِ #تاریخ_عقائد_اقتصادی [دادگر]، فصل دوم، بخش اول
🔻فصل حاضر، ابعاد دیگری از #اندیشه_اقتصادی تمدن های باستانی را پوشش می دهد. افکارِ اقتصادیِ #یونان_و_روم_قدیم محورهای اصلیِ این فصل هستند. ابتدائا در این یادداشت به طور اجمال عقائد اقتصادیِ #یونان_قدیم بیان می گردد.
🔰یونان محل شکل گیری اولین تمدن های جامع جهان به حساب می آید. پایه گذارانِ اولیه #تمدن_یونانی، بیشتر از #کرتی ها، #مینوسی ها یا #آخایی ها هستند که از مردمانِ مصر قدیم و دیگر مناطق شرقی هستند. ساختار اندیشه های اقتصادی یونانیان به قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلاد بر می گردد. در #یونان_قدیم کشاورزی، صنعت و تجارت رونق ویژه ای داشت. زیرا کشاورزی یک شغل شریف و اساسِ #اقتصاد_ملی دانسته می شد. روحیه ی #تقسیم_کار از دیگر عقائد یونانی هاست که به رونقِ #تجارت_خارجی کمک می کند. جالب است که در فرهنگ یونانی نیز تجارت به معنای ارزان خریدن و گران فروختن، امری ناپسند بوده و از اینرو یونانی ها به آن اقدام نمی کردند.
🔰اجمالا به اهمِّ عقائد اقتصادی چهار حکیم یونانی [ #سقراط، #گزنفون، #افلاطون و #ارسطو ] خواهیم پرداخت.
1️⃣ با وجودی که از فیلسوفان و حکیمان، نقش آفرینی در اندیشه مستقل اقتصادی انتظار نیست؛ اما آنها به بسیاری از پایه های #اقتصاد_مدرن اشاره کرده اند. به عنوان نمونه از نظر ارسطو #پول تنها ابزار مبادله بوده و از نظر تولید عقیم است.
2️⃣ #مالکیت_فردی، #مالکیت_جمعی و مسائل اقتصادی و حقوقی مربوط به آن، از دیگر موضوعاتی است که فیلسوفان یونانی در ترسیم پایه های آن نقش آفرین بوده اند. افلاطون؛ بر نوعی مالکیت اشتراکی -سوسیالیستی- تأکید داشت. در مقابل ارسطو؛ با نقادی دیدگاه افلاطون، مالکیت خصوصی را مورد توجه قرار می دهد.
3️⃣ از دیگر اندیشه های اقتصادی یونان باستان که بر نظریه های اقتصادی مدرن مؤثر بوده، مسأله #قیمت و بویژه #ارزش است. از نظر افلاطون؛ ارزشی واقعیِ کالاهاست که قیمت را تعیین می کند. به نظر می رسد که منظور از ارزش واقعی در دیدگاه افلاطون، #هزینه_تولید است. در نظر ارسطو؛ قیمت عادلانه مورد تأکید قرار می گیرد و آن قیمتی است که در صورت تحقق، #رفاه و سعادتِ جامعه تضمین می شود.
4️⃣ گزنفون در کتابی با عنوان #اکونومیک، به بحث #بودجه_خانوار، تقسیم کار بین شهر و روستا، گرانی کالا، چگونگی افزایش درآمدِ بخش دولتی و مانند آن پرداخته است. همچنین او؛ بر تأثیر منفیِ جنگ بر روی #سرمایه_گذاری تأکید کرده است. وی تقسیمِ کارِ همکارانه و دوستانه را باعث بالا رفتنِ #کارایی می داند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
تأمُّلاتِ نظری
🌀 نقد ایده پول-طلا توسط مرحوم دکتر داودی در مجمع تشخیص مصلحت نظام https://eitaa.com/eqmoq2/2449 ✍️
✍️🏼 صوت رو بصورت کامل استماع کردم و اگر بخوام در باب این گفتگو جمله ای کوتاه بگم اینه: ما بیش از پیش نیازمندِ برگزاری چنین جلساتی در حوزه #اقتصاد_اسلامی به طور خاص و #اسلام_سازی_علوم_انسانی به طور عام هستیم. تا اندیشه ها و دیدگاه های موافقان اسلامی سازی علوم انسانی در حوزه های مختلف با یکدیگر برخورد نداشته باشند، به مطلوب نخواهیم رسید. اجمالا این بحث در حوزه #اقتصاد_اسلامی و مسأله ی #پول و #بانک خوب بود. طبعا تضارب اندیشه و افکار، فراز و فرود دارد؛ و این جلسه هم خالی از این فراز و فرود ها نبود.
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ مکتب تاریخی [بخش سوم]
🔰اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی جدید
🔸️ اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید بیشتر بر واقعیت های تاریخی تکیه می کردند و در تلاش بودند اقتصاد سیاسی را بر اساس روش تاریخی ایجاد کنند. از اینرو، بحث در اینجا بیشتر یک تحول اساسی و یا انقلاب در #علم_اقتصاد بود تا اصلاح آن علم. به بیان دیگر در نظر اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید، برخلاف مکتب تاریخی قدیم که به اصلاح و تکمیل عقائد کلاسیک ها می پرداختند، نوعی جایگزینی علم اقتصاد مطرح است نه اصلاح و تکمیل. #روش_تاریخی بر جمع آوری داده های تاریخی و کشف حقیقت از طریق آن استوار می باشد. اگر چه این روش می تواند به عنوان یک عنصر کمکی در کنار دیگر روش های علمی مفید باشد، اما به عنوان یک روش مستقل کارساز نمی باشد. در این بخش به بررسی اجمالی چندی از اقتصاددانان معروف این مکتب می پردازیم.
1️⃣ گوستاو فون اشمولر [۱۸۳۷- ۱۹۱۷] از اقتصاددانان معروف آلمانی است. به نظر اشمولر جمع آوری واقعیات تاریخی، بسیار مهم تر از نظریه پردازی قیاسی است. او پیش فرضِ #ثبات_سایر_شرایط در مطالعه ی یک پدیده ی اقتصادی را مورد اعتراض قرار می داد. او همچنین عقیده داشت که نباید پدیده های اقتصادی را جدا از هم مورد مطالعه قرار داد. همچنین اشمولر عقیده داشت که در مطالعات اقتصادی، باید امور ارزشی و اخلاقی نیز مورد توجه واقع شود. به عنوان مثال: دولت و دیگر گروه های اجتماعی باید عدالت را نهادینه نمایند. وی همچنین اشاره می کند که #پیشرفت_اقتصادی با اصلاح در نهادهای اجتماعی و اقتصادی گره خورده است و نهادهای اقتصادی محصول احساس، اندیشه و عمل به سنت ها و قوانین هستند. به عقیده اشمولر اینکه فرض شود تنها تعدادی نهاد معین و همیشه ثابت وجود دارد، نادرست است. [نهایی گرایان تنها نهاد مؤثر را #نفع_شخصی دانسته و بقیه نهاد ها را ثابت و عملا خنثی در نظر می گیرند.] این ادعا که همه ی پیشرفت اقتصادی جنبه ی فنی دارد، قابل دفاع نیست. و همچنین این مطلب که بین منافع شخصی و اجتماعی هماهنگی وجود دارد، قابل قبول نیست. ضمنا اشمولر از تعرفه ی کارشناسانه برای حمایت از صنایع داخلی دفاع می کرد؛ زیرا وی بیشتر دغدغه ی یک اقتصاد ملی داشت.
2️⃣ ورنر زومبارت [۱۸۶۳- ۱۹۴۱] از شاگردان اشمولر و از دیگر اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید بود. او در اوایل فعالیت های علمی، بیشتر به هواداری از رویکردهای سوسیالیستی معروف بود. او به دنبال توضیح ظهور و صعود سرمایه داری بود. او عقیده داشت که #سرمایه_داری بر فعالیت بازرگانی، دولت مدرن و فرآیند ماشینی استوار است. زمبارت، این عقیده ی "وبر" را که اصلاح طلبانِ مسیحی باعث ایجاد روحیه ی سرمایه داری گردیده اند زیر سؤال برده، ادعا می کند که اعمال و عقائد هوادارانِ مذهب یهود بود که موجب آن پدیده شد. زمبارت نیز همانند دیگر متفکران مکتب تاریخی تأکید می کند که قوانین اقتصاد کلاسیک مانند سایر قوانین اقتصادی، نه جهان شمول هستند و نه حرف آخر را می زنند، بلکه آنها تنها برای نظام سرمایه داری اعتبار دارند.
3️⃣ ماکس وبر [۱۸۶۴- ۱۹۲۰] دیگر متفکر مکتب تاریخی است. یک کار اساسی وبر مطالعه ای است که وی در مورد پیوند پروتستانیسم، شاخه ای از مسیحیت اصلاح شده، و تکامل نظام اقتصاد سرمایه داری انجام داده است. وبر این ایده ی مارکسیستی را که اصول و عقائد مذهبی صرفا مظاهری ایدئولوژیک از شرائط اقتصادی و شیوه ی تولیدی خاص هستند، رد می کند. به نظر وبر #عقائد_مذهبی دارای هویت مستقلی هستند و می توانند بر تحولات اجتماعی تأثیر بگذارند. وبر #سرمایه_داری را نتیجه و معلولِ #اصلاحات_مذهبی بر می شمارد و نه علت آن. وی تاکید می کند که #مذهب بيشترين قدرت تأثیرگذاری در ایجاد "روح سرمایه داری" داشته است. "ریچارد تانی" و دیگران بحث وبر را به چالش کشیده اند. تانی تأکید می کند با وجودی که مذهب روی دورنمای زندگی تأثیر می گذارد، اما تحولات اقتصادی و اجتماعی نیز روی مذهب مؤثر هستند. به نظر تانی، وبر تنها یک روی سکه را مورد توجه قرار داده است.
به نظر وبر ظهور و رشد فعالیت های تجاری و بازرگانی، باعث شده که طبقات متوسط جامعه از عقیده ی کاتولیک فاصله بگیرند. زیرا طبق عقیده ی کاتولیک ها گرفتنِ #بهره از #پولِ قرض داده شده ممنوع است. اصولا در آن زمان کاتولیک ها نسبت به انگیزه های مادی و اقتصادی بدبین بودند. اما بر اساس اندیشه های اصلاح طلبی دینی پروتستان- مثل عقائد پیروان کالون و لوتر- گرفتنِ #سود و بهره، #انباشت_ثروت و غیره مورد تشویق واقع می شد و از نظر دینی صحیح بود. در نتیجه رویکرد پروتستانی از مذهب ایجادگر سرمایه داری شناخته می شد. تانی ضمن پذیرش این موضوع، که اصلاح گری دینی مشوق فعالیت سودآور است، اضافه می کند که تحولات اقتصادی از قبیلِ گسترش تجارت از قرن شانزدهم میلادی به بعد نیز روی عقائد کلیسا مؤثر بوده است.
@taammolatenazari