✅️ #مکتب_کلاسیک: اندیشه های اقتصادی #آدام_اسمیت
🔸️ مقدمه: اجمالا باید دانست؛ تحولاتِ اجتماعی، علمی و صنعتی در قرنِ هفدهم و هجدهم میلادی در شکل گیری "مکتبِ کلاسیک" تأثیر بسزایی داشته اند. مضاف بر این، اقتصاددانانِ مختلف، قضاوتهای متفاوتی درباره "اسمیت" و کتابش [ثروت و ملل] انجام داده اند. اما علی ای حال، صاحب نظرانِ "تاریخ عقائد اقتصادی" ضمن آنکه نقشِ اقتصاددانانِ پیشین را در بنیان گذاریِ #علم_اقتصاد مقدم بر اسمیت می دانند، در عین حال نوشته های آنها را به عنوان یک جزوه مقدماتی معرفی کرده، و کتابِ #ثروت_و_ملل را یک رساله ی کامل در "علم اقتصاد" می دانند. این کتاب، هسته ی علمیِ #تولید، #توزیع و #مبادله را بیان کرده و آنها را به آزادی طبیعی پیوند داده است.
🔸️ اجمالا محورهای اساسیِ #اندیشه_اقتصادی "آدام اسمیت" تقدیم حضور می گردد که عبارتند از:
1️⃣ #دست_نامرئی: با توجه به این مبنا؛ آدام اسمیت دنبال آن است که به گونه ای بین "منافع شخصی" و "منافع اجتماعی" هماهنگی ایجاد کند. البته از نظر اسمیت، یک پیش شرطِ این هماهنگی و کارکردِ درستِ "دست نامرئی" وجودِ #بازار_رقابت_کامل است. "انسانِ" مورد نظر اسمیت، با ویژگی هایی که دارد، وقتی در بازار رقابتِ کامل، به همراه دیگر انسان ها به دنبالِ منافعِ شخصی خود می رود، منافع اجتماعی را نیز به حداکثر میزان ممکن می رساند.
2️⃣ #تقسیم_کار و #تجارت_آزاد: به نظر آدام اسمیت، توجه نمودن به "تقسیم کار" منجر به بالا رفتنِ "بهره وری" نیروی کار می شود. زیرا تقسیم کار و انجام یک کار مشخص، مهارتِ نیروی کار را افزایش می دهد و در آنصورت اتلافِ زمان مربوط به تغییر شغل نیز، وجود نخواهد داشت. در واقع تقسیم کارِ اسمیت، نوعی #تخصص_گرایی است. در عین حال، شرطِ لازم برای موفقیت این نظریه، ادامه ی تولید و وجودِ رونق در اقتصاد است. به نظر وی اگر کالای تولید شده به فروش نرسد، انگیزه ی تولید کاهش می یابد. از اینرو اسمیت پیشنهادِ #آزادی_تجارت بین کشورها را مورد تأکید قرار می دهد. آدام اسمیت؛ با حمایت از "صنایع داخلی" از راه محدود ساختنِ #تجارت_خارجی به شدت مخالف است و این سیاست را دشمن تجارت بر می شمرد.
3️⃣ #مزیت_مطلق: آدام اسمیت بر نظریه ی "مزیت مطلق" کشورها در تجارت تأکید می کند. این نظریه، اشاره به موقعیتی دارد که یک کشور نسبت به دیگر کشورها دارای مزیت در تولید بیشتر از کالای خاصی است. مثلا اگر با ۱۰ واحد #نهاده در کشور استرالیا بتوان ۱۵ واحد خرگوش تولید کرد، اما در کشورهای دیگر با همان ۱۰ واحد نهاده کمتر از ۱۵ واحد خرگوش تولید شود، گفته می شود: استرالیا در تولید خرگوش #مزیت_مطلق دارد. [مزیت مطلق در مقابلِ مزیت نسبی دیوید ریکاردو می باشد که بزودی پیرامونش خواهیم گفت.]
4️⃣ #دستمزد، #سود و #بهره: اسمیت در موردِ "دستمزدِ" طبیعی نیروی کار نیز، نظریه ی حداقل دستمزد را مدون ساخت. بر مبنای این نظریه، حداقل دستمزد، آن میزانی است که کارگر می تواند با داشتنِ آن به حیات خود ادامه دهد و قادر به بازتولید شود. به نظر اسمیت، "صاحبان سرمایه" که ریسکِ "سرمایه گذاری" را متحمل می شوند، عقلایی است که مقداری #سود داشته باشند تا ضمنِ جبرانِ ریسک یاد شده، مقداری مازاد برایشان باقی بماند. از اینرو، #نرخ_بهره ی مربوط به وام ها [پرداختی به وام دهنده] باید قدری بیش از زیان های احتمالی ایجاد شده در استقراض باشد.
5️⃣ #ارزش، #ارزش_کار و #کمیابی: از اندیشه های آغازین اسمیت، تعریفِ ارزش مصرفی [استفاده ای / استعمالی] و ارزش مبادله ای کالاست. ارزش مصرف یا استفاده، به ارزشِ ایجاد شده نزد مصرف کننده؛ مانند مطلوبیت، رضایت مندی و مانند اینها گفته می شود. اما ارزش مبادله یک کالا از نظر اسمیت، مقدار کالایی است که در مقابلِ آن مبادله می شود. به نظر اسمیت، #ارزش_کالا، توسط مقدار کاری سنجیده می شود که برای تولید آن کالا به کار رفته است. از اینرو، اساسا کالای با ارزش، کالایی است که در آن کار صورت گرفته باشد. همچنین اسمیت، مسأله ی "فراوانی" و #کمیابیِ کالا را در ارزش مبادله ای کالا موثر می داند. به اینصورت که وی معتقد است؛ کالای کمیاب، ارزش مبادله ای بیشتر نسبت به کالای غیر کمیاب دارد. وی این مسأله را در قالبِ #معمای_آب_و_الماس مطرح می کند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتبِ_کلاسیک؛ اندیشه های اقتصادیِ #دیوید_ریکاردو
🔸️ دیوید ریکارد (۱۷۷۲- ۱۸۲۳) اقتصاددان انگلیسی و از چهره های برجسته ی مکتب کلاسیک است. او در طراحیِ نظریه ی #ارزش_کار، #آزادی_تجارت و #مزیت_نسبی نقشِ پیشتازی داشته است. همچنین ریکاردو پس از تورگو، از اولین اقتصاددانانی است که #قانون_بازده_نزولی را مطرح ساخته است. مضافا بر این، ریکاردو؛ چگونگیِ تقسیمِ منافعِ کل اقتصاد بینِ #اجاره، #دستمزد و #سود را بیان کرده است و در عینِ حال، ارزش را به طورِ مطلق به #کار مرتبط می دانست.
🔸️ #رانت_ریکاردویی و رانتِ عام؛ نظریه ی توزیعِ ریکاردو سه عنصرِ "رانت، دستمزد و سود" را در بر داشت. ریکاردو رانت را به زمین مرتبط می دانست و آن را به اینصورت بیان می کرد که؛ به علت افزایش جمعیت و استفاده ی زیاد از زمین، مقدار زمین های حاصلخیز رو به کاهش می روند و استفاده از زمین های درجه ی دوم آغاز می شود. با توجه به هزینه ی نسبیِ بیشترِ استفاده از زمین های درجه ی دوم، آن دسته از مردم که دارای زمینِ نوع اول (حاصلخیز) هستند، نوعی مازادِ درآمد خواهند داشت که ریکاردو آن را #رانت نامید. ریکاردو و سائر کلاسیک ها به دلیلِ توجه خاص به ارزشِ کار، رانت را از نظر اخلاقی مثبت نمی دانستند. زیرا رانت، پیوندِ معنی داری با کار نداشت.
🔸️ #دستمزد و #سود؛ در نظریه ریکاردو علاوه بر رانت، دستمزد و سود نیز نقش دارند. دستمزد از نظر ریکاردو، به سطحِ حداقل معیشت (به تعبیر عامیانه بخور و نمیر)، بستگی خواهد داشت، که با توجه به عادات و آداب و رسومِ افراد تعیین می گردید. از اینرو وقتی استانداردِ زندگی بالا می رفت، میزان حداقل دستمزد نیز افزایش پیدا می کرد. ضمنا #قیمت از نظر ریکاردو، معلولِ حرکتِ #عرضه و #تقاضا نبوده، بلکه محصولِ #هزینه_تولید است. در دیدگاه وی، آنچه از محصول و درآمد - پس از کسرِ دستمزد و اجاره- به صاحب سرمایه پرداخت می شد، سود نام داشت.
🔸️ جالبِ توجه است که؛ #سطح_سودِ همه ی صنایع در نظر ریکاردو به سمتِ میزانی یکسان میل می نمود. چون با توجه به فرض های الگوی ریکاردو، اگر یک صنعت از سودِ نسبیِ بیشتری برخوردار باشد، بنگاه ها از دیگر جاها به آن صنعت روی آورده، سود های یاد شده را جذب می کنند. و اگر برعکس؛ سودآوریِ یک صنعت به طور نسبی کمتر باشد، بنگاه ها از آن خارج شده تا سطحِ سود برای بنگاه های باقی مانده بالا رود. ( توجه شود: هر صنعت در بر دارنده ی تعدادی بنگاه است) به عقیده ی ریکاردو اگر دستمزدِ نیروی کار بالا رود، متوسط سودِ بنگاه کاهش می یابد. این نظریه گرایش به کاهشِ سود از نظرِ ریکاردو بعدها توسطِ #مارکس به عنوانِ دلیلِ دیگرِ سقوطِ سرمایه داری مطرح شد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتب_کلاسیک؛ اندیشه های اقتصادیِ #مالتوس و #سی
🔸️ توماس رابرت مالتوس [۱۷۶۶-۱۸۳۴] از دیگر اقتصاددانانِ مکتبِ کلاسیک است که با انتشارِ رساله ی مربوط به #اصول_جمعیت در سالِ ۱۷۹۸ معروف شد. نظریه ی جمعیت پیش از مالتوس هم مطرح بوده، ولی از زمان وی به بعد بسیار معروف شده است. مالتوس در این نظریه بیان می کند که اگر مانعی نباشد، جمعیت به نرخِ تصاعد هندسی افزایش می یابد، در حالی که مواد غذایی در بهترین وضعیت به شکل تصاعد حسابی رشد خواهد کرد.
🔸️ مالتوس علت فقر را جمعیت زیاد و کمبودِ منابع برای تأمین نیازهای آنان می دانست. مبنای #دستمزد از نظر مالتوس نیز همان "حداقلِ معیشتِ" مورد نظر ریکاردو بود. زیرا به نظر وی، پرداختِ دستمزدِ بالاتر از آن باعثِ گسترش جمعیت خواهد شد. کندرسه، اوئن و گودوین معتقد بودند که توزیعِ عادلانه ی #درآمد و #تأمین_مالی بیشتر کارگران، باعثِ بهبود کلی و تنظیم مطلوبِ جمعیت خواهد شد. مالتوس اینگونه راه حل ها و هر نوع راه حل مشابه مثلِ کمک دولت به فقیران را عاملِ تشدید کننده ی فقر می دانست.
🔸️ مالتوس برخلافِ ریکاردو، کارکردِ #عرضه و #تقاضا را در تعیین قیمت مؤثر می داند. از نظر او همچنین بالا بودنِ رانت نشانه ی شکوفایی اقتصادی است. #سود از نظرِ مالتوس، پاداشِ صاحبانِ سرمایه بود. او #رکود را هم نتیجه ی کمبودِ تقاضا می دانست. بدیهی است که در این صورت می توان وی را یکی از پیش کسوت های اندیشه ی کینزی دانست. در همین رابطه وی توصیه می کند؛ #دولت برای انجامِ توزیعِ مجدد درآمدها در اقتصاد دخالت کند. مالتوس همچنین از جهتِ متدلوژیکی، #علم_اقتصاد را عملیاتی دانسته و برخلافِ ریکاردو با تحلیل های قیاس گرایانه موافق نبود و بر استقراء تأکید داشت.
🔸️ ژان باتیست سی [۱۷۷۶- ۱۸۳۱] یکی از دوستانِ نزدیکِ ریکاردو و مالتوس بود. او متولد فرانسه است و در سال ۱۸۱۵ تدریسِ #اقتصاد_سیاسی را آغاز کرد. شهرت او به سببِ قانونِ مشهور اوست. طبقِ قانون "سی"؛ #عرضه، تقاضای خود را ایجاد می کند. به اینصورت که تولید کالاها و خدمات برای عوامل و نهاده های تولید درآمد ایجاد می کند و این امر منجر به ایجادِ تقاضای جدید نسبت به محصولاتِ دیگر بخش های اقتصاد می شود.
🔸️ نتیجه ی پذیرشِ این قانونِ آقای #سی، این خواهد بود که؛ هیچ نوع #رکود و کسادیِ موقتی و یا دائمی در اقتصاد بروز نخواهد کرد. کلاسیک ها از این قانون نتیجه می گیرند که؛ تحتِ شرائطِ انعطاف پذیریِ قیمت ها، نظام اقتصادی در بلند مدت همواره در سطحِ اشتغالِ کامل تعادلی خواهد بود. آقای سی همچنین پدیده ی #کارآفرین را به عنوانِ عاملِ چهارمِ #تولید، در کنارِ سه عاملِ دیگر یعنی؛ #زمین و منابع طبیعی، #نیروی_کار و #سرمایه مورد تأکید قرار می داد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتب_کلاسیک؛ اندیشه های اقتصادی #جان_استوارت_میل
1️⃣ استوارت میل [۱۸۰۶- ۱۸۷۳] از مشهورترین اقتصاددانانِ کلاسیک است. صاحب نظرانِ تاریخ عقائد اقتصادی، از استوارت میل، ریچارد جونز و سنیور به عنوانِ اقتصاددانانِ #حلقه_گذار نام می برند. به این معنا که تأثیر اندیشه ایشان، بین دوره ی اقتصاد سنتی (کلاسیک) و اقتصاد مدرنِ آخر قرن نوزدهم میلادی (نئوکلاسیک) قرار دارد.
2️⃣ استوارت میل اندیشمندی چندبُعدی است؛ زیرا او هم در منطق و فلسفه نظریه پردازی برجسته بود و هم در امور سیاسی و اقتصادی. سال ها کتابِ "اصول اقتصاد سیاسی" وی اصلی ترین کتاب درسی بود. ضمنا او ادیب و خطیب هم بود. در مقابلِ اسمیت که اندیشه ی #لسفر را به این دلیل که رفاه مادی را به حداکثر می رساند، مورد تأیید قرار می دهد، میل معتقد است؛ اندیشه ی لسفر به این خاطر مطلوب است که بیشترین آزادیِ فردی را به ارمغان می آورد. میل همچنین موافق سیاست گذاری های جمعیتی مالتوس هم بود و معیارهای سیاست گذاری را بر مبنای آن مورد ارزیابی قرار می دهد. در عین حال استوارت میل به آموزه های سوسیالیستی در اقتصاد نیز علاقه مند بوده است.
3️⃣ دو نقطه نظر اساسی از استوارت میل شایسته ی توجه بیشتر است: #عقلانیت و #اصالت_انسان. به این صورت که میل برخی از فرض های مطلوب گرایان را رد می کند. یکی از این فرض ها، عقلانیت ابزاری است. وی تأکید می کند که عقلانیت را نمی توان تماما به منفعت شخصی و جستجو برای حداکثر لذت تحویل برد. همچنین میل این دیدگاه مطلوبیت گرایان را که فرد همواره بهترین قاضی و تنها قاضی برای تشخیص منافع خود است، رد می کند. به نظر میل افزایش منافع و لذت های فردی، به همراه افزایش منافع و لذت های دیگران نیز قابل دستیابی است. وی عقیده دارد که فرد تا جایی که زیانی به آزادی دیگری نرساند، آزاد است. میل همانند جان لاک و بر اساس قانون طبیعی عقیده داشت که؛ هر فرد باید صاحب و مالکِ اموال و دارایی هایی باشد که نتیجه ی دسترنج خودش است. او در عین حال معتقد بود که از این حق مالکیت شخصی، سوء استفاده های زیادی شده که باعث شده توزیع درآمدها و ثروت ها ناعادلانه شود. از این جهت، به نظر او #دخالت_دولت برای رفع این بی عدالتی ها مناسب است.
4️⃣ همچنین معروف است که استوارت میل اولین اقتصاددانی است که به مطالعه و بررسیِ #روش_مطالعه_اقتصاد پرداخته است. در این رابطه وی به بررسی این سؤال می پردازد که؛ آیا علوم اجتماعی، علوم رفتاری و علوم اخلاقی- مثل اقتصاد، همانند علوم طبیعی اند یا خیر؟ سپس پاسخ می دهد که؛ چون امکان انجام آزمایش های کنترل شده خارج از قلمرو علوم طبیعی، وجود ندارد، بنابراین، بین علوم اجتماعی مانند اقتصاد و علوم طبیعی، از جهت روش، تفاوت اساسی وجود دارد.
5️⃣ همچنین مشهور است که؛ اولین بحث های زیرساختیِ نظریه ی تجارتِ بین المللِ #هکشر_اوهلن، چندین دهه قبل، توسط میل بیان شده است. آنجا که تصریح می کند: یک کشور کالایی را صادر می کند که به طور نسبی هزینه ی کمتری دربر دارد. او همچنین در مخالفت با قانون #سه؛ که ادعا می کند، در اقتصاد مشکلِ #مازاد_تولید وجود ندارد می گوید: در بسیاری از کالاهای تولیدی، مازاد تولید مشکل اساسی است. ضمنا #سود از نظر وی پاداشِ ریسک و عدم مصرفِ سرمایه در زمان حال شمرده می شود.
@taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ مکتب تاریخی [بخش سوم]
🔰اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی جدید
🔸️ اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید بیشتر بر واقعیت های تاریخی تکیه می کردند و در تلاش بودند اقتصاد سیاسی را بر اساس روش تاریخی ایجاد کنند. از اینرو، بحث در اینجا بیشتر یک تحول اساسی و یا انقلاب در #علم_اقتصاد بود تا اصلاح آن علم. به بیان دیگر در نظر اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید، برخلاف مکتب تاریخی قدیم که به اصلاح و تکمیل عقائد کلاسیک ها می پرداختند، نوعی جایگزینی علم اقتصاد مطرح است نه اصلاح و تکمیل. #روش_تاریخی بر جمع آوری داده های تاریخی و کشف حقیقت از طریق آن استوار می باشد. اگر چه این روش می تواند به عنوان یک عنصر کمکی در کنار دیگر روش های علمی مفید باشد، اما به عنوان یک روش مستقل کارساز نمی باشد. در این بخش به بررسی اجمالی چندی از اقتصاددانان معروف این مکتب می پردازیم.
1️⃣ گوستاو فون اشمولر [۱۸۳۷- ۱۹۱۷] از اقتصاددانان معروف آلمانی است. به نظر اشمولر جمع آوری واقعیات تاریخی، بسیار مهم تر از نظریه پردازی قیاسی است. او پیش فرضِ #ثبات_سایر_شرایط در مطالعه ی یک پدیده ی اقتصادی را مورد اعتراض قرار می داد. او همچنین عقیده داشت که نباید پدیده های اقتصادی را جدا از هم مورد مطالعه قرار داد. همچنین اشمولر عقیده داشت که در مطالعات اقتصادی، باید امور ارزشی و اخلاقی نیز مورد توجه واقع شود. به عنوان مثال: دولت و دیگر گروه های اجتماعی باید عدالت را نهادینه نمایند. وی همچنین اشاره می کند که #پیشرفت_اقتصادی با اصلاح در نهادهای اجتماعی و اقتصادی گره خورده است و نهادهای اقتصادی محصول احساس، اندیشه و عمل به سنت ها و قوانین هستند. به عقیده اشمولر اینکه فرض شود تنها تعدادی نهاد معین و همیشه ثابت وجود دارد، نادرست است. [نهایی گرایان تنها نهاد مؤثر را #نفع_شخصی دانسته و بقیه نهاد ها را ثابت و عملا خنثی در نظر می گیرند.] این ادعا که همه ی پیشرفت اقتصادی جنبه ی فنی دارد، قابل دفاع نیست. و همچنین این مطلب که بین منافع شخصی و اجتماعی هماهنگی وجود دارد، قابل قبول نیست. ضمنا اشمولر از تعرفه ی کارشناسانه برای حمایت از صنایع داخلی دفاع می کرد؛ زیرا وی بیشتر دغدغه ی یک اقتصاد ملی داشت.
2️⃣ ورنر زومبارت [۱۸۶۳- ۱۹۴۱] از شاگردان اشمولر و از دیگر اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید بود. او در اوایل فعالیت های علمی، بیشتر به هواداری از رویکردهای سوسیالیستی معروف بود. او به دنبال توضیح ظهور و صعود سرمایه داری بود. او عقیده داشت که #سرمایه_داری بر فعالیت بازرگانی، دولت مدرن و فرآیند ماشینی استوار است. زمبارت، این عقیده ی "وبر" را که اصلاح طلبانِ مسیحی باعث ایجاد روحیه ی سرمایه داری گردیده اند زیر سؤال برده، ادعا می کند که اعمال و عقائد هوادارانِ مذهب یهود بود که موجب آن پدیده شد. زمبارت نیز همانند دیگر متفکران مکتب تاریخی تأکید می کند که قوانین اقتصاد کلاسیک مانند سایر قوانین اقتصادی، نه جهان شمول هستند و نه حرف آخر را می زنند، بلکه آنها تنها برای نظام سرمایه داری اعتبار دارند.
3️⃣ ماکس وبر [۱۸۶۴- ۱۹۲۰] دیگر متفکر مکتب تاریخی است. یک کار اساسی وبر مطالعه ای است که وی در مورد پیوند پروتستانیسم، شاخه ای از مسیحیت اصلاح شده، و تکامل نظام اقتصاد سرمایه داری انجام داده است. وبر این ایده ی مارکسیستی را که اصول و عقائد مذهبی صرفا مظاهری ایدئولوژیک از شرائط اقتصادی و شیوه ی تولیدی خاص هستند، رد می کند. به نظر وبر #عقائد_مذهبی دارای هویت مستقلی هستند و می توانند بر تحولات اجتماعی تأثیر بگذارند. وبر #سرمایه_داری را نتیجه و معلولِ #اصلاحات_مذهبی بر می شمارد و نه علت آن. وی تاکید می کند که #مذهب بيشترين قدرت تأثیرگذاری در ایجاد "روح سرمایه داری" داشته است. "ریچارد تانی" و دیگران بحث وبر را به چالش کشیده اند. تانی تأکید می کند با وجودی که مذهب روی دورنمای زندگی تأثیر می گذارد، اما تحولات اقتصادی و اجتماعی نیز روی مذهب مؤثر هستند. به نظر تانی، وبر تنها یک روی سکه را مورد توجه قرار داده است.
به نظر وبر ظهور و رشد فعالیت های تجاری و بازرگانی، باعث شده که طبقات متوسط جامعه از عقیده ی کاتولیک فاصله بگیرند. زیرا طبق عقیده ی کاتولیک ها گرفتنِ #بهره از #پولِ قرض داده شده ممنوع است. اصولا در آن زمان کاتولیک ها نسبت به انگیزه های مادی و اقتصادی بدبین بودند. اما بر اساس اندیشه های اصلاح طلبی دینی پروتستان- مثل عقائد پیروان کالون و لوتر- گرفتنِ #سود و بهره، #انباشت_ثروت و غیره مورد تشویق واقع می شد و از نظر دینی صحیح بود. در نتیجه رویکرد پروتستانی از مذهب ایجادگر سرمایه داری شناخته می شد. تانی ضمن پذیرش این موضوع، که اصلاح گری دینی مشوق فعالیت سودآور است، اضافه می کند که تحولات اقتصادی از قبیلِ گسترش تجارت از قرن شانزدهم میلادی به بعد نیز روی عقائد کلیسا مؤثر بوده است.
@taammolatenazari