eitaa logo
ذره‌بین درشهر
18.5هزار دنبال‌کننده
61.3هزار عکس
9.6هزار ویدیو
198 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 شهید چمران: می خواهیم با مبارزه کنیم اما نه با دیوانگی و شعارهای پوچ... ✅ بعضی افراد ادعای انقلابی‌گری دارند، فکر می‌کنند از ایران طرفداری می‌کنند و پیروزی انقلاب ایران وابسته به آن‌هاست، در حالی که به سهولت می توان دید ایشان بیش از هر دشمنی لطمه به زده‌اند.  ✅ انقلاب ایران را به لب پرتگاه کشانده‌اند، همه را از انقلاب کرده‌اند،که هرج و مرج و آشوب و بی نظمی در نظر آنان انقلاب معنی می‌دهد و می‌کنند با بی برنامگی و شعارهای تند و احساسات کور و کارهای غیر منطقی می‌توانند را به برسانند. ✅ با اعمال آن‌ها چگونه آمریکا توانسته است ایران و انقلاب آن را بدنام کند، ایران را در دنیا منفرد نماید، در محاصره بفشارد، اختلافات داخلی را دامن بزند، مردم را کند و .... ‌✅ می‌خواهیم با آمریکا کنیم و تا زنده‌ایم با آمریکا و سیستم آن و و جنایات آن مبارزه خواهیم کرد، ولی نه از روی دیوانگی، نه با شعارهای تو خالی، نه با هرج و مرج و آشوب، زیرا می دانیم وقتی قادریم با آمریکا مبارزه کنیم که مثل آمریکا از علم و تکنولوژی و برخوردار باشیم و .... ✅ کسانی ادعای می‌کنند که در نظر من بی‌تقواترین آدم‌ها هستند، اسم و انقلاب را می‌کنند، دروغ، تهمت، ، زد و بند و حقه بازی، لجن مال کردن بی گناه، شایعه دروغ ساختن و مخالفین خود را با و زرنگی از میدان به در بردن،؟! ... این‌ها نیستند. ✅ دل‌مان می‌سوزد، می‌خواهیم بزنیم، کنیم، ولی می دانیم که تف سر بالاست. گریه می‌کنیم، خواهش می‌کنیم، می خواهیم نشان دهیم، فوراََ و تهمت شروع می شود، ما را نوکر آمریکا، غرب زده، بی تقوا و غیره می‌خوانند. اینها هم برای ما نیست؛ ولی فوراََ قلب خود را می بندند و به ما توجه نمی کنند و آن غایی که انقلاب است نمی شود. 📚 حماسه، عشق و عرفان/شهید دکتر مصطفی چمران 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 واقعاََ خواندن هم عالمی دارد فکر می کنید همین الان شهید حی و حاضر بدون هیچ گونه تعصبی با من و تو به نشسته است. پس بخوانید تا دنیای فکر و اندیشه تان بال و پر بگیرد و محدود در ظرف زمان و قالب مکان نباشد. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 حقِّ "همسایه" بر تو این است که بدانی: 1⃣ در حافظ (او و اموالش) باشی. 2⃣ در او را اِکرام نمایی. 3⃣ اگر موردِ قرار گرفت او را یاری کنید. 4⃣ در اَسرار او نکنی. 5⃣ زشتی‌ها و عیوبش را . 6⃣ اگر دانستی که او نصیحت‌پذیر است در نصیحتش کنید. 7⃣ در گرفتاری و او را تنها نگذاری. 8⃣ از خطاها و لغزش‌های او . 9⃣ گناهانش را . 🔟 با او معاشرت کنی. 📌 هیچ قدرتی جز به اراده‌ی وجود ندارد. 📚 صحیفه‌ سجادیه، رساله‌ی حقوق
🍃 اندیشه های ناب... 💠 کارهای افراطی....‼️ ✅ دامن زدن به در اداره‌ی ، مصداقِ روشنِ است. @zarrhbin
▪️هر چه التماس کرد و قسم خورد، فایده نداشت. ، نامه‌ای به شهربانی ارسال و نوشته بود گزارش شده است که در زندان مواد وارد می‌شود. قاچاقچی را پیدا کنید. شهربانی مدت‌ها دنبال قاچاقچی زندان می‌گشت. بالاخره آن شخص را پیدا کرده بود. فهمید که نباید در این سیستم کثیف، نامه به دادستان می‌نوشت. جالب آن بود که هیچ اثری از نامه‌ی رضا در دادگستری نبود. ▫️او را که به دادستان نوشته بود، وارد دفتر دادگستری نکرده بود. شماره نگرفته بود؛ یعنی نامه بی نامه. حتی اگر نامه هم بود، فایده‌ای نداشت. گفتند اگر نامه‌ای نوشته‌ باشی، برای رَد گُم کردن بوده است. از کجا ۱۷۸ هزارتومان( ۱۷۸ هزار تومانِ سال ۱۳۴۲ یعنی بیش از ۷۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۹۳) را باید پیدا کند؟ اگر جریمه را نمی‌پرداخت، تا مدت نامعلوم در زندان می‌ماند. ▪️در خانه‌ی ماتم بود. غروبِ آذرماه بود. آفتاب کم رنگ بر لبِ بامِ خانه‌ی می‌تابید. گچ‌بری زیبای بالای تالار، زشت جلوه می‌کرد. غروب بسیار غمگین به نظر می‌رسید. ماهی‌های داخل حوض جنب و جوش نداشتند. مثلِ آنکه آن‌ها هم معنای را فهمیده بودند. آن حیوانات هم از غصه‌ی ظلم، ؛ ظلمی که نمی‌توانی کاری در مقابل آن بکنی. ▫️در طول عمرتان چند بار با مواجه شده‌اید؟ چندبار اینگونه را جلوِ چشم خودتان دیده‌اید؟ من را دیده‌ام که به خاک سیاه افتاده‌اند. دیده‌ام که طنابِ دار بر گردن داشته‌اند. "صدام" را می‌گویم. امّا را هم دیده‌ام که در نیویورک، لندن، پاریس و... عیاشی می‌کنند. را دیده‌ام که به قدرت رسیدند، آدم‌ها کشتند و محترم زندگی کردند. با مراسم و تشریفات دولتی و ملی و مردمی هم به خاک سپرده شدند. "استالین" غیر از این بود؟ جای حق نشسته. اما خدا صبرش هم بسیار است. خدا عقل داده است. عقلی که آدم‌ها خود، با اجرای قانون، ظالمان را ادب کنند. ▪️خواهرهای دَمَق بودند. با زن‌های همسایه، ساکت دور حدض نشسته بودند. از شولی خبری نبود. از شور و ولوله خبری نبود. بچه‌ها آرام بودند. فضا سنگین بود. علی‌اصغر برادرِ آقارضا، خلیفه محمدعلی و عبدالله آتشکار لب ایوان خانه نشسته بودند و به سرنوشتِ فکر می‌کردند. آقارضا فقط ۲۷۷ تومان(۲۷۷۰ ریال) پس‌انداز داشت. به زودی بدون خرجی می‌ماند. ▫️ گفت: "غصه‌ی مرا نخورید. من خرجی خودم را در می‌آورم. برای آقارضا هم پول به زندان می‌فرستم. دستگاه‌های شعربافی مادربزرگ را راه می‌اندازم. خودم هم خیاطی می‌کنم." گفت: "روحِ آن زن شاد می‌شود. ما همه به تو کمک می‌کنیم. اگر دستگاه‌ها راه بیفتد، خیالم از بابتِ تو راحت می‌شود. از وقتی دستگاه‌ها خوابیده، از خانه‌ی ما رفته است. در خانه‌ای که محصولی تولید نشود، خیر و برکت از آن خانه می‌رود. اگر زنِ خدا بیامرزم مثلِ مادرم کار می‌کرد، این‌قدر سر به سر دیگران نمی‌گذاشت." ▪️خانه‌های قدیم قبل از آنکه یک واحد فرهنگی باشند، یک واحدِ تولیدی بودند. گفت: "فردا سرِ کار نمی‌روم. همه‌ی بچه‌ها را خبر می‌کنم بیایند زیرزمین را آب و جارو کنند. خاک دستگاه‌ها را پاک کنند. اگر ریسمان یا وسیله‌ای خواست، راه می‌اندازیم. به امید خدا مهری‌خانم کار می‌کند و درآمدش هم خوب می‌شود." گفت: "‌مبلغ‌ِ جریمه را چکار کنیم؟" گفت: "خانه را می‌فروشیم. من می‌آیم پیش پدرم." گفت: "خانه حداکثر ۲۵ هزار تومان فروش می‌رود. ۱۵۰ هزار تومان کم داریم. پول کمی نیست." گفت: "خدا بزرگ است." ✅ ادامه دارد... 📚شازده حمام، جلد۴ ✍ @zarrhbin
‍ 📌 به من #ظلم کردی... 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ 📌 به من #ظلم کردی... 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
‍ 📌 به من کردی... برداری داشتیم به نام ، مهندس مکانیک بود، مسئول ادوات ما بود. در بحبوحه‌ی عملیات والفجر ۸، من شنیدم پسرش روز قبل تصادف کرده و کشته شده. این بچه را نگه داشتند تا پدر بیاید، هم برای راننده‌ای که به او زده تعیین تکلیف کند، هم بچه را دفن کنند. من فکر کردم چطوری آن برادرمان را قانع کنم، بدون این‌که متوجه بشود، برگردد. خبر مصیبت فرزند بود. او آمد. من فکر کردم او را چطور قانع کنم. آمد پیش من. گفتم: ! گفت: "بله." وقتی آمد پیش من، دیدم خیلی خندان است، شاداب است. جنگ خیلی مشکلات داشت، تنگناها داشت، سختی‌ها داشت. من دیدم او خیلی سر حال است، حیفم آمد نگرانش کنم. گفتم: "، این جنگ طولانی است، پاتک‌های دشمن متوالی است، تو بیا برو عقب، برو منزل‌تان را یاد کن، جانشینت باشد، بعد او بر می‌گردد، تو برو جای او. تو برگرد، او برود مرخصی." یک نگاه کرد به من خندید و گفت: "می‌دانی چه می‌گویی؟" گفتم: "بله" گفت: "تو می‌گویی وسط پاتک دشمن بروم مرخصی؟! من می‌دانم تو برای چه این را به من می‌گویی. به خاطر بچه‌ام می‌گویی؟ او یک امانت بود، خدا به من داده بود. من پیغام دادم بچه را دفن کنید، راننده را هم آزاد کنید." همین برادر را _که در عملیات کربلای ۵ شهید شد_ روز پاسدار من جمع کردم پاسداران لشکر ثارالله را. توی ذهنم بود از این برادر پاسدار تجلیل کنم و چند پاسدار دیگر. روز پاسدار هم بود. خیلی کار عبثی بود، بدی بود، تا حالا خجالتِ آن کار را دارم. نگاه کردم آخر مجلس، دیدم مهدی همان آخر، دم در نشسته، یک چفیه‌ی سفیدی دور سرش پیچیده بود، دستش زیر چانه‌اش بود و حرف‌های من را گوش می‌داد. وقتی گفتیم می‌خواهیم را معرفی کنیم، همه بغض کردند که چه کسی پاسدار نمونه است. او هم گوش می‌داد. نمی‌دانست چه خبر است. وقتی که آن بالا [نامش را به عنوان پاسدار نمونه بردم و] گفتم ، من احساس کردم او دارد در زمین ذوب می‌شود؛ ذوب می‌شود! مثل ابر بهار گریه می‌کرد. زیر شانه‌هایش را گرفتم، آمد بالای سکو به سمت من. وقتی می‌خواست آن سکه[ی تجلیل از خودش] را بگیرد، نگاه کرد به صورت من، در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: " . " من این نگاه را هرگز فراموش نمی‌کنم در عمرم. شرمم هیچ وقت و در هیچ گناهی به این اندازه نبود. در همه چیز با نام ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام گره خورده بود و این در نظام جنگی دنیا مرسوم نیست. بسیاری از که در جبهه‌ها عیب بود، امروز برای ما رسم شده است. در طول دفاع مقدس نشنیده‌ایم که کسی را تشویق کرده باشند. جنگ صدها هزار رزمنده و ده‌ها عملیات داشت، ولی تا کنون به گوش کسی نخورده که امام راحل به کسی مدال و درجه داده باشند. چنین عملی در دوران جنگ و دفاع مقدس، خرد کردن یک فرد و توهین محسوب می‌شد. من یک بار این عمل را انجام دادم و تا آخر عمر، شرمنده‌ی این عمل خود هستم و این تنها به دلیل نگاه و جمله‌ی یک شهید بود که من او را تشویق کردم. زمانی که من به آن رزمنده که بعدها شهید شد، لوح تشویق و سکه دادم، این شهید به من گفت که: " تو با این کارت مرا شکستی."📌{۱} 📌سخنرانی در یادواره‌ی شهدای روستای "حاجی کلا" اسفند ۱۳۹۰. 📌{۱} سخنرانی در مراسم یادواره سرداران و ۹۲ شهید تیپ مالک اشتر شهرستان آمل. 📚حاج قاسم (جستاری بر خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی) ✍ به کوششِ 📸 ، فرمانده‌ی مخترعی که لقبِ "سردارِ فاتح" را به او داد. 🏴 @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 💡 📌 قصه به اینجا رسید که آقارضا در اعتصابات دانشجویی دستگیر شد که به همین دلیل، مهری ناراحت بود و عذاب می‌کشید، بخوانیم ادامه‌ی داستان را... ▫️کاش می‌دانستند وقتی کسی را می‌کنند، چه به اطرافیانش می‌دهند. آن وقت بیخودی کسی را بازداشت نمی‌کردند. آن وقت خودشان هم بیخودی روزی بازداشت نمی‌شدند. اگر می‌دانستند وقتی کسی به زندان محکوم می‌شود، چه زجری به خانواده‌اش وارد می‌شود، بخشی از را می‌بخشیدند. نهادهایی را برای دلداری و حمایت خانواده‌ها تشکیل می‌دادند. ▪️شاید هم می‌دانند که با و بازداشت‌های بی‌جهت، چه را می‌آفرینند. عملاً این زجرها را به تحمیل می‌کنند. این "زندان" خود داستانی است. "میشل فوکو" را می‌خواهد تا فلسفه‌ی زندان را تشریح کند. باید در فلسفه‌ی زندان تجدیدنظر کرد. باید در فلسفه‌ی قوانینی که منجر به زندانی شدن آدم‌ها می‌شود، تجدید نظر کرد. چقدر قانون‌های سطحی وجود دارد که بر مبنای آن آدم‌ها راهیِ می‌شوند؟ باید جرم‌زدایی و زندان‌زدایی کرد. ▫️در سراسر دنیا بسیاری از جرم‌ها، واهی است. فقط برای ترساندنِ و پر کردن زندان‌هاست. دزدی و زندان هم بخشی از اقتصاد کشورهاست. "زندان" حتی نقش مهمی در دارد. "میشل فوکو" این قسمت از مسئله را ندیده است. من حتم دارم، اگر دزدها (همه رقم دزد) از جیب‌بُر گرفته تا دزد اداری که اختلاس می‌کند، به مدت ده سال کار خود را تعطیل کنند، حداقل چهارصد‌ هزارنفر در کشور بیکار می‌مانند. از پلیس و زندانبان و قاضی گرفته تا قفل‌ساز و زنجیرساز و نرده‌ساز، دوربین‌ساز، فروشنده‌های تلویزیون مدار بسته، نصّاب، قاضی دادگستری، زندان‌ساز، آشپز زندان و غیره و غیره همه می‌مانند و باید کار دیگر پیدا کنند. ▪️تازه، برای اینکه دزدی اداری انجام نشود، چه تعداد از افراد اسناد اداری و مالی را کنترل می‌کنند؟ برای ساختِ اتاق‌هایشان، ساختمان‌هایشان، چقدر تجهیزات و مواد و مصالح ساختمانی لازم است؟ میلیاردها خرج می‌شود تا معدن آهن کشف شود. میلیاردها خرج شود تا سنگ آهن، تبدیل به آهن و میلگرد شود. هزاران نفر کار کنند تا میلگرد به پنجره و حفاظ‌های سرنیزه‌ای برای لبه دیوارها تبدیل شود و دزدها نتوانند داخل خانه‌ی مردم شوند. این دزدی و داستانی است بسیار طولانی. ▫️در دنیای فعلی حدس زده می‌شود دست کم ۲۵ درصد اقتصاد جهان بر محور دزدی، قاچاق، اعتیاد، جرم و جنایت، ترور و عوامل بازدارنده‌ی این جرایم می‌چرخد. شما فکر می‌کنید همین سیستم نه چندان پیچیده‌ی دزدگیر ماشین و اعلام خطر سرقت در بانک‌ها، طلافروشی‌ها و فروشگاه‌ها نصب است، سالانه چقدر چرخش مالی دارد؟ در این دنیای مادی که همه چیز بر مدارِ می‌چرخد، چه کسی می‌تواند جرم‌زدایی کند؟ حتی برای رفع این مسائل، به یک اقتصاد مبدّل شده است. یک جور کاسبی است. که از ذهن و قلبِ بیرون رفت، جایش پاسبان، قاضی، زندان، زندان‌ساز، دوربین مداربسته و... می‌نشیند. را با فرهنگِ تربیت کنیم. شاید یک اقتصاد صحیح‌تر و کم‌هزینه‌تر جایگزین این اقتصادِ افسار گسیخته‌ی پرهزینه شود. ▪️حدود ۳۶ ساعت بود لب به چیزی نزده بود. حتی پلک‌ هم در این مدت روی هم نگذاشته بود. وقتی نمازش را سلام داد، یاد حرفِ افتاد: "در هر مشکلی حکمتی هست و در هر حکمتی، نعمتی" چند بار این جمله را تکرار کرد. چهره‌ی مادربزرگش پیش چشمش آمد. خنده‌ی پیره‌زن را می‌دید. با خودش گفت: "آن دفعه که مشکل پیش آمد، حکمتش را دیدم." داشت اعتماد به نفسش باز می‌گشت. احساس کرد دارد او را می‌نگرد. احساس کرد دارد خداوند را می‌بوید. احساس کرد همسرش پیش اوست. احساس کرد بر پیروز شده است. احساس کرد تاریکی در حال نابودی است. ▫️وقتی به خود آمد، دید هوا روشن شده است. هنوز آفتاب طلوع نکرده بود. چشمانش از شدت بی‌خوابی تار می‌دید، اما داشت روشن می‌شد. با یک استکان چای پشت سرش ایستاده بود. آن زنِ مهربانِ شمالی، با لهجه‌ی شیرینش گفت: "مهری‌جان! بیا یک چیزی بخور. حتماً امروز شوهرت آزاد می‌شود!" دلشوره‌ی اندکی کاهش یافت. احساس کرد دیگر نگران هیچ چیزی نیست. با صدای بلند گفت: "در این مشکل هم حکمتی است و در این حکمت، نعمتی." ▪️ با دهان باز به مهری زُل زده بود. در یک لحظه گفت: "مهری! چهره‌ات درست شبیه مادربزرگت شهربانو شده است. از پیشانی‌ات نور می‌تابد!" مهری استکان چای را برداشت و نوشید. گلناز شاد شد! در خانه‌شان دو عدد مرغابی داشتند. هنوز خیلی از خانه‌های تهران به آپارتمان تبدیل نشده بود. هنوز تهران به آلونک‌نشینی(!) آراسته نشده بود. هنوز خانه‌های ویلایی دارای حوض آب، فراوان بود. جمعیت تهران بسیار متعادل و مطلوب بود. 👇👇👇👇
📜 اندیشه های ناب... 💠 اقسام ظلم و ستم...⁉️ ✅ آگاه باشید بر سه قسم است، "ظلمی" که نابخشودنی است، و "ظلمی" که بدون مجازات نمی‌ماند و "ظلمی" که بخشودنی و جبران‌شدنی است؛ ✅ اما "ظلمی" که ، شرکِ به خدای سبحان است، که فرمود: " خدا هیچ‌گاه از شرکِ به خود در نمی‌گذرد" ✅ و امّا "ظلمی" که ، ستمی است که بنده با گناهان بر خویشتن روا داشته است؛ ✅ و "ظلمی" که ، ستمگریِ بعضی از بندگان بر بعض دیگر است که قصاص در آنجا سخت است؛ مجروح کردن با کارد و تازیانه‌زدن نیست بلکه اینها در برابرش کوچک است! ✅ پس مبادا در دورویی ورزید، که همبستگی و وحدت در راه حق "گرچه کراهت داشته باشید" از پراکندگی در راهِ باطل "گرچه مورد علاقه‌ی شما باشد" بهتر است. زیرا نه به گذشتگان و نه آیندگان، چیزی را با "تفرقه" عطا نفرموده است. 📚 نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۶ ✍ @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 🍃 🕊 📌داستان به اینجا رسید که آقارضا چند جلد از کتاب‌های شهربانو را با راهنمایی‌های یک دلسوز و متخصص در عرصه‌ی فرهنگ را به اداره‌ی فرهنگ وقت سپرد و در قبالش دریافتی‌های قابل توجهی را دریافت نمود، بخوانیم ادامه‌ی ماجرا را... ▫️در تابستان سال ۱۳۴۷ صاحب ۱۴۵۰ متر مربع زمین در یوسف‌آباد شد. بقیه‌ی کتاب‌های شهربانو را هم از یزد به تهران آوردند. زمین را به سه قسمت تفکیک کردند. در ظرف دوسال خانه‌ی پانصدمتری خوبی برای خودشان ساختند و با فروش بقیه‌ی کتاب‌های نفیس ، سر و سامانی به زندگی‌شان دادند. با بقیه‌ی پولِ کتاب‌ها دو باب منزل مسکونی و چند دربند مغازه هم در خیابان یوسف‌آباد خریدند و اجاره دادند. ▪️ لیسانس گرفت و دبیر بیولوژی (زیست‌شناسی) در تهران شد. بعدها توانست مدرک فوق لیسانس را هم بگیرد. در سال ۱۳۷۸ از آموزش و پرورش بازنشسته شد. هیچ‌وقت وارد سیاست نشد و به کار دولتی هم تن نداد. می‌گفت: "نان دولت حرام است. کارمندی آدم را حقیر می‌کند. آدم برای یک لقمه نان به پاگون اعلیحضرت قسم می‌خورد." این یه بیت شعر را روی تابلویی نوشته و آن را جلوِ میز کارش آویزان کرده بود: اگر دو گاو به دست آوری و مزرعه‌ای یکی امیر و یکی وزیر نام کنی وگر کفاف معاشت نمی‌شود حاصل روی و شام شبی از جهود وام کنی هزار بار از آن به که بامداد پگاه کمر ببندی و بر چون خودی سلام کنی ▫️ عتیقه فروشی راه انداخت و با کمک چند شاگرد خبره، فروشگاه بزرگی را اداره می‌کرد. همیشه شاگردانش را می‌کرد می‌گفت: "هرگز حرام و حلال نکنید. کلاه شرعی روی کارهایتان نگذارید. قیمت واقعی هر جنس را به مشتری‌ها به خصوص به فروشنده‌ها بگویید." ▪️ به خواستِ و برکت کتاب‌های شهربانو، وضع مالی آقارضا خوب بود. سال ۱۳۵۵ را از دانشگاه‌ تهران گرفت و وکیل دادگستری شد. همیشه دنبال احقاق حقوق کسانی بود که به آنها ظلم شده بود. هرگز وکالت طلاق و دعوای خانوادگی را قبول نکرد. درآمدش از طریق اجاره مغازه‌ها و خانه و درآمد مغازه‌ی عتیقه‌فروشی خیلی خوب بود، تأمين مالی داشت. حرص مال هم نمی‌زد. بنابراین دنبال پرونده‌های به اصطلاح نان و آب‌دار نبود. دنبال احقاق‌ حق کسانی بود که به آن‌ها شده بود و آه در بساط نداشتند. ▫️خیلی از وکالت‌هایش را رایگان انجام می‌داد یا بعد از احقاق حق مبلغی می‌گرفت. بیشتر بود تا اغنیا، به همین خاطر هم در بین وکلا نام و نشانی نداشت. بیش از آن‌که پول در جیبش باشد بدرقه‌ی راهش بود. هرگز هم بچه‌دار نشد. در سال ۱۳۵۷ جوّ تهران کاملاً انقلابی بود. رضا و مهری در خانه می‌نشستند و کتاب می‌خواندند. بیشتر تاریخ انقلاب‌ها را می‌خوانند. رضا در تظاهرات شرکت نمی‌کرد. روزی مهری از رضا پرسید چرا به تظاهرات نمی‌رود. گفت: "من با انقلاب مخالفم!" مهری پرسید: "چرا؟ تو که در دوره‌ی شاه لعنتی آن همه اذیت شدی! پس چرا با انقلاب مخالفی؟" رضا استدلال حقوقی می‌کرد. ▪️غلیان‌ اجتماعی در اوج بود. مردم دایم علیه شاه تظاهرات می‌کردند. مهری دائم به تظاهرات می‌رفت اما آقارضا در خانه می‌نشست و می‌خواند. مهری اصرار می‌کرد او هم به تظاهرات بیاید. رضا به مهری گفت: "تو آزادی! می‌توانی به تظاهرات بروی. مرا هم آزاد بگذار." آن دو یک روز بر سرِ انقلاب بحث می‌کردند. زن و شوهر ضد شاه بودند. زن طرفدار انقلاب و سرنگونی شاه بود رضا طرفدار بود. رضا به مهری می‌گفت: "تو تحت تأثير حرف‌های بهاره هستی. من تحت تأثیر حرف‌های ویکتورهوگو" دوباره بحث کردند‌. رضا دوباره همان حرف‌ها را زد. ▫️مهری گفت: "مگر ویکتور هوگو چه گفته است؟" گفت: "کتاب کارگران دریای او را بیاور!" رضا کتاب را در دست گرفت و گفت: " یک آدم انقلابی بود. یک آدم انقلاب دیده بود. او در سال ۱۸۰۲ به دنیا آمد؛ یعنی حدود سیزده‌سال بعد از انقلاب کبیر فرانسه. وقتی بیست‌ساله بود، از انقلاب فرانسه ۳۳ سال می‌گذشت. ناپلئون از دنیا رفته بود. او انقلابیون را می‌شناخت. تاریخ انقلاب را خوب می‌دانست. خود سیاستمدار بود. محاکمه و به تبعید محکوم شده بود هجده سال در یک جزیره‌ی دورافتاده با شرایط بدِ آب و‌ هوایی، تبعید بود. 👇👇👇👇
🖤هرشب_یک حدیث 🖤 رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرمایند: ملعون است ملعون هر کسی پس از من به دخترم (سلام‌الله‌علیها) کند و را غصب کند و او را به برساند. منابع: بحارالانوار ج ۲۹ ص ۳۴۶ @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 ✨به هر طرف نظر ڪنم 🌼اثر ز روے ماه ✨گر این جهان بپا شده 🌼به خاطر صفاے توست ✨ببین که پر شده جهان 🌼ز و جور اے عزیز ✨بگو ڪدام لحظہ ها 🌼 روے ماه توست 🌼 🍃💐🍃‌ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zarrhbin
✍امام حسین علیه السلام فرمودند: ✨إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ از به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش 📚الكافی،جلد 2، صفحه331 @zarrhbin