بند دوم
افتاده
................
زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت
که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت
به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد
غباری از #علی را طوطیا بر چشمِ بینا داشت
همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت
برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت
به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت
برای #زینبش چادرنمازی قد دنیا داشت
کمک می کرد تا #جعفر بخواند درس و مشقش را
سوار اسب چوبین کرد #عثمان را و رویا داشت
به #عبدالله می گفت از فنون رزم و جنگیدن -
به #عباس از #حسین...! از قصه او سخت پروا داشت
نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش
علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت
حواسش بود #زهرا در همین خانه زمین افتاد
به یادش هر #دوشنبه روضه ای جانسوز برپا داشت
#حسن هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب
#حسین از او طلب می کرد بین خواب هایش آب
بند سوم
ترک عافیت
...........
به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده
شبیه #فاطمه، او نیز ترک عافیت کرده
#بلا در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر
برای یک سفر، #عباس خود را #تربیت کرده
از او یک #حیدر دیگر بنا کرده، که #ساقی را
میان آن برادرها پر از جذابیت کرده
کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز
که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده
خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا
همان که بعد از آن #عصیان، هزاران #معصیت کرده
#علی تا آخر عمر از #سقیفه پرده برمیداشت
چرا که #غیر او، اظهار بر حقانیت کرده
از آنکه با #خلافت، کرد #خُلفوعده باید گفت
که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده
همانی که #یزید از او گرفت الگو به #عاشورا
همانی که به #آتش، #خیمه را بیجمعیت کرده
لگدها قسمت #ارباب شد در کوچه ی گودال
به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال
بند چهارم
بوریای خون
...............
تنَش #قرآن و هر برگی به نعل تازه... تا خورده
میان #بوریای_خون، شده چون فرش پا خورده
تحمل کردنِ بی حرمتی ها سخت دشوار است
چه دیده خواهرش بر #نیزه که اینطور جا خورده
چرا نفرین نکردی آه ای #موسی به #ساحرها!؟
شنیدم که دهان نیلی ات خیلی #عصا خورده
شنیدم در #تنور_خولی آتش را بغل کردی
تنم سرخ است از داغت، غمت روح مرا خورده
شنیدم دخترت تا آمدی در مجمر شامی -
زبان وا کرده و یک لقمه هم با تو غذا خورده
اگر چه او میان راه، سیلی نوشِ جان کرده
اگر چه مثل #زهرا ضربه های بی هوا خورده
گرفته دست بر پهلو، هوا را تار می بیند
از اینها می شود فهمید ضربه از کجا خورده!
نپرس از من چرا اینقدر می ریزم به هم با تو
دلم #قالوا_بلیٰ گفته ست و مُهر #مبتلا خورده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#حضرت_ام_البنین_س
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
به حضرت ام البنين(س)؛
وقتی که در ادامه خدا نقطه چین گذاشت
خورشید را دومرتبه روی زمین گذاشت
برداشت از نگاه علی(ع) اضطراب را
بی شک میان سينه تنگش یقین گذاشت
دستان مهربان تو عشقی دوباره را
بر شانه ی امیر و دل مؤمنين گذاشت
مادر نبود و مادری ات اهل خانه را
در رحمتی چو رحمت للعالمین گذاشت
روزی هزار بار گل از دامنت شکفت
دنیا چقدر پشت سرت آفرین گذاشت
در دامنت چهار سپیدار سر بلند
در سینه ات چهار غم آتشین گذاشت
نام تو را خدای پسرهای شیردل
با افتخار حضرت ام البنین(س) گذاشت
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
#روز_تکریم_مادران_و_همسران_شهدا
🆔@Abedi_Aaeini
🆔@maryam_karbasi_najafabadi
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
🚩 قیام اشک
اول به زینبش دم در احترام کرد
با اذن او ورود به بیتالامام کرد
تا خاطرات شعلهور از یادها رود
معروف شد به اُمّ بنین، ترک نام کرد
از او سزاست درس بگیرند مادران
نامادری که مادریاش را تمام کرد
حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم
عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد
آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال
از سرورش حسین علیهالسلام کرد
در امتداد خون شهیدان کربلا
با اشک، در مقابل دشمن قیام کرد
با چار مصرعی که فدای حسین شد
این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد
#علی_سلیمیان
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔@alisalimian_poem
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
#غزل
🔹احساس مادری🔹
روزی که پا به عرش معلا گذاشتی!
بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی
در هیئت کنیزی اولاد فاطمه
اینگونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی
میریخت از نگاه تو احساس مادری
مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی
«مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...»
این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی
در کربلا برای دل سنگ کوفیان
چار آینه به رسم تماشا گذاشتی
با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو
پا جای پای غربت زهرا گذاشتی
پیش از تو نوحه، شور حماسی نمیگرفت
رسم خوشیست آنچه که بر جا گذاشتی
از خوان نوحهخوانی تو آب میخورد
چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🆔 @Abedi_Aaeini
✅ @ShereHeyat
خبر این است: سپیدار، کبوتر شده است
در شب پر زدنش باغچه پرپر شده است
... خبر این است که تابوت تو ای سبزِ رشید
رود سرخیست که در شهر شناور شده است
وطن آنگونه در آغوش گرفتهاست تو را
گوییا بار نخست است که مادر شده است
گفته بودی که به چشمان خدا نزدیکی
به همان لحظه که دیدار مقدّر شده است
خاک از ریشه تکاندی و تکانی دادی
به جهانی که برای تو محقّر شده است
در شب تیرهی دی رفتی و با ما گفتی
دیدن چشمهی خورشید میسّر شده است
از غبار تن در باد رهایت ای سرو
میرسد عطر بهاری که تناور شده است
#اعظم_سعادتمند
#تازه_شهید
#شهید_سید_رضی_موسوی
🎇🎉🌺 به مناسبت میلاد #حضرت_زهرا (س)
#دختر
.............
در دل گهواره بود اما جهانی را تکان می داد
با همان دستان کوچک، به خلایق آب و نان می داد
مادر بابای خود بود و به پیغمبر توان می داد
دختری که سوره ای دارد به نام خود، کم و محکم
دختری که شأن او بالاتر است از هاجر و مریم
آسمان وا شد ملائک آمدند از راه با تسبیح
حال آن روز خدیجه، خارج است از هر رقم توضیح
خنده ی زهرا خودش صد فتح مکه ست و... در این تشبیه
می توان دید عاشقانش را که سوی کعبه می آیند
کافرانی که مسلمان می شوند از هُرم یک لبخند
او فراتر بود از هر چیز در تقویم اسلامی
او که پایان داد بر دخترکشی، بر هر چه بدنامی
روز میلادش همانا هست روز مرگ ناکامی
دشمنش ابتر شد و نسل امامت نسل او باشد
او که خیر این جهان و آن جهان، در وصل او باشد
او که عمری دختری کرده برای مصطفی آنطور
او که عمری همسری کرده برای مرتضی آنطور
او که عمری مادری کرده برای مجتبی آنطور
عمر گفتم، عمر او را تو مپنداری که قرنی بود
او فقط هجده بهار از زندگی را دید و... پر زد زود!
هرچه خوبی کرد او را بیشتر آزار می دادند
ناسزا بر کودکانش در میان کوچه و بازار می دادند
آشنایان، پاسخش را با در و دیوار می دادند
یاسمن، اشکش گلاب است از همین رو آتش آوردند
باغبان، غرقِ عرق شد با هیاهو آتش آوردند
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#میلاد_حضرت_زهرا_س
#روز_زن
#روز_مادر
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15