#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#غزل
🔹علی دارم🔹
تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم
حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم
شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است
وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم
شکر خدا که پرچمم در دست عباس است
از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم
آری عصای دست دارم، قامتم روزی
از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم
با خویش میگفتم اگر روزی نباشم هم
زنها نمیمانند بیمحرم، علی دارم
دور و برم کمکم شد از اصحاب هم خالی
اما دلم خوش بود میگفتم علی دارم
میخواستم عالم پر از نام علی باشد
حالا به روی خاک یک عالم علی دارم
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#غزل
🔹حیدر کربلا🔹
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
منطق قبول داشت که با خُلق و خوی تو
شخصی میان خَلق، پیمبرتر از تو نیست
آنان که در شجاعت تو شک نمودهاند
خیبر بیاورند که حیدرتر از تو نیست
آخر خلیفه خسته شد و اعتراف کرد
از مردمان شهر کسی برتر از تو نیست
ساقی کنار حوض نشستهست منتظر
حالا برو بهشت که کوثرتر از تو نیست
هر کس که بویی از تن تو برده گفته است
در دشت کربلا گل پرپرتر از تو نیست
📝 #مجید_تال
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#غزل
🔹چقدر مصرع سرخ🔹
چگونه جمع کند پارههای جانش را؟
به خیمهها برساند تن جوانش را
شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا...
همین که غرق به خون دید پهلوانش را
علی، همان که جهان محو در شمایل اوست
ندیده هیچکجا، هیچکس نشانش را
همان که در شب میلاد او پدر فهمید
پیمبر آمده زیبا کند جهانش را
به آنکه تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است
بگو نظاره کند ابروی کمانش را
میان سجده خدا را فقط صدا میزد،
جهان کفر، اگر میشنید اذانش را
::
چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ
خبر دهید جوانان نوحهخوانش را
به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید
خبر دهید ندارد دگر توانش را...
به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست
نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را
📝 #فائزه_زرافشان
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#غزل
🔹تسبیح عمر🔹
آسمان شک کرد اَسماءِ پیمبر را شمرد
بعد از آن حتی پیمبرهای دیگر را شمرد
«او به چشم خویشتن میدید جانش میرود»
زیر لب با بغض، رد پای اکبر را شمرد...
دشمن از زیباییات تکبیر میگوید هنوز
کاش میشد این همه اللهاکبر را شمرد
حاجیان کعبۀ چشمت، تو را خواهند کشت
در طوافت میتوان یک فوج خنجر را شمرد
چند ضربه کوفیان و چند ضربه شامیان
میتوان با زخمهایت کُلِّ لشکر را شمرد...
رشتۀ تسبیح عمرم بودی و صد پارهای
بعد تو با اشک باید ذکر آخر را شمرد
📝 #مهدی_مردانی
✅ @Maddahankhomein
#شعر_عاشورایی
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#مثنوی
🔹حنجرۀ فاطمی🔹
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
مثل یک ماهِ پسِ اَبر عبورش زیباست
بارها گفتهام این قصه مرورش زیباست
پسری با دلِ پُر خون به دل دریا زد
پشت پا بر همۀ خوب و بد دنیا زد...
ماه میخواند پس از رؤیت او سورۀ شمس
سایه انداخته بر صورت او سورۀ شمس
در دل سنگدلان قصد شکفتن دارد
پسری جای زره آینه بر تن دارد...
چشم وا کرده و درپیش، یلی را دیدند
پرده از چهره که برداشت، علی را دیدند
ترس دارند از این چهرۀ آرامِ علی
لرزه انداخته بر پیکرشان نامِ علی
پیر جنگاند ولی از دل و جان میترسند
از رجزخوانی سردار جوان میترسند
پیش میآید و رخساره برافروخته است
تیر هم چشم به زیبایی او دوخته است
مثل بابای خود، اول همه را موعظه کرد
لافتی خواند و به شمشیرِ سخن، معجزه کرد
آی لشکر، منم اینک پسر بدر و حنین
پسر سورۀ والفجر، «علی بن حسین»
بارها بر لب خود زمزم و کوثر دیدم
خویش را در دل آیینه، پیمبر دیدم...
آمدم با قد و بالای بنیهاشمیام
وای اگر باز شود حنجرۀ فاطمیام
چه خیالات محالیست که در سر دارید
دست از ریختن خون خدا بردارید
گرچه در معرکۀ کربوبلا حق تنهاست
باکی از کشته شدن نیست، اگر حق با ماست
گر نمیخواست پدر جام بلا سر بکشد
شمر کوچکتر از آن بود که خنجر بکشد
ما بخواهیم، ملائک به کمک میآیند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک میآیند
سپر محکمی از چادر خاکی دارند
پسران علی از جنگ چه باکی دارند...
غرق در خون بشود لقمۀ نان شبتان
ساقۀ گندم ری خشک شود بر لبتان
حزب بادید که با سکۀ باد آورده،
چه بلایی سرتان اِبن زیاد آورده!
من لبم روضۀ رضوان و... شما خاموشید
ناخلفها خودتان را به جُوِی نفروشید
یک قدم بین شما تا حرم ما راه است
چقدر فاصلۀ باطل و حق کوتاه است
لشکر سنگ! ببینید دلم از نور است
حیف چشم دلتان در پی دنیا کور است
آدم، این قدر طمعکردۀ دنیا باشد!
پسر فاطمه در معرکه تنها باشد!
و همینطور رجز خواند و به سوگند رسید
خسته از جنگ به آغوش خداوند رسید
بر نمیخیزد و برخاسته آه پدرش
و گره خورده نگاهش به نگاه پدرش...
عطش عشق علی بود که بیتابش کرد
دستی از غیب برون آمد و سیرابش کرد
شاخهشاخه بدنش روی زمین گل میکرد
داشت شمشیرِ ابالفضل تحمل میکرد...
چقدر فاصلهات کم شده تا ماه علی
آسمانی شدهای! آجَرَکَ الله علی
📝 #جعفر_عباسی
✅ @Maddahankhomein
🌷 شاهزاده علی اکبر (ع)
نورٌ علیٰ نور
از آغوش خدا آمد به آغوش حسین امشب
علیِ اکبری که بود آرامِ دل زینب
زمین را آسمان داده، زمان دنبالش افتاده
جهان، سرمست از این باده، به لب دارد فقط یا رب
پر از احمد... پر از حیدر، پر از حمزه... پر از جعفر
چه نامی... وه... علی اکبر، جوانی شاد و خوش مشرب
به روی ماه لیلایش، که او نورٌ علیٰ نور است
که وقتی دُبّ اکبر می رسد گم می شود کوکب
صدایش کوه و باران است، نگاهش قاف قرآن است
نخواهد شد ادا با شعرهایم حق این مطلب!؟
بلندای قدش طوبی ست! اکبر به عمو رفته
تصور کن که بنشیند علی حالا روی مَرکب
حسین است او، حسین است او، حسین است او، حسین است او
از او گفته، سلیمانی اگر که گفته از مکتب
علیْ اکبر که بیرون آمد از خیمه همه دیدند
حسین، او را تماشا کرد و باد انداخت بر غبغب
همان آتشفشانی که خروشش مرگ عصیان است
که جان ها آمده از غرش مردانه اش بر لب
و چشم نافذش خیبر، و چال گونه اش خندق
و اخمش ذوالفقاری که زده لبخند بر مرحب
همانطوری که لبخند علی آب است بر آتش
شود آتش برای هر که باشد ذره ای عقرب
وزیر: عباس، شاه: ارباب، او: اسبی که می تازد
و قلعه، زینب است آن با شکوهِ صاحبِ منصب
تو ای عمارِ پیوسته، تو ای مقدادِ دلبسته
تو ای سلمانِ وارسته، تو ای صادق ترین جُندب
بیا در نیمه ی شعبان، بخوان با ما فرج، قدری
که از تاب و تبِ بیداد، می سوزد جهان در تب
نبودم آنچنان که باید و شاید مسلمانت
ببخش ای پیر فرزانه، جوانی می کنم اغلب
مرا بیدار کن از خواب غفلت تا که بگذارم
خدا را در ترازوهای بی انصافِ لامذهب
#محمد_عابدی
@Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر(ع)
تنها نه او فرزند ارشد بود
کامل ترین نسخه از #احمد بود
از حنجرش سر زد #بلال اما
در صورت و سیرت، #محمد بود
چشمان او از #حمزه پر بود و
دستان او #جعفرترین_یَد بود
آنها که از نزدیک دیدندش
گفتند که با عرش، هم قد بود
با خود بهشتی جاودان آورد
#لیلا که حوّایی مجدد بود
روز جوان، شد روز میلادش
بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود
در ظلمت شب های بی مولا
در ربنایش نور بی حد بود
شب ها به یاد جد خود گاهی
در کوچه ها، در رفت و آمد بود
از اشک نخلستان، به جوش آمد
در چاه دل، فریادِ ممتد بود
در بین شیران عرب، #اکبر
مثل عموهایش سرآمد بود
مست از عمو می شد به وقت وعظ
وقتی #حسن، مقصود و مقصد بود
مست از عمو می شد به وقت رزم
#عباس وقتی مثل یک سد بود
مست از پدر می شد به وقت جنگ
وقتی #حسین آنجا که باید... بود!
برده دل ما را #علی با آن -
شش گوشه ای که زیر گنبد بود
ما می رویم و #کربلا باقی ست
او بوده و همواره خواهد بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein
#ساقی_ثانی
حضرت علی اکبر (ع)
شقّه شقّه
میان ماه و خورشید، آسمان محو تلاقی بود
اگر چه بینشان از ابرِ کینه انشقاقی بود
برای عمه لبخند تو یعنی زندگی جاری ست
برای خیمه ها چشمان تو شمع و چراغی بود
تو ساقی بودی و گفتیم ما از تشنگی هایت ۱
دلیلش #حضرت_عباس بود از بسکه ساقی بود
به راه افتاد و با تیغ نگاهش یک به یک را کشت
غبار جنگ خوابید و #علی هر بار باقی بود
صد و هشتاد ملعون را به خاک انداخت ابرویش
یکی گفت او «#علی» بود و یکی گفت اتفاقی بود
به جنگ تن به تن کاری نرفت از پیش و این دفعه
#علی، پروانه ای در دامن یک مشت یاغی بود
شقایق را شقی ها شقّه شقّه کرده اند از کین
بمیرم...! باغبان پرپر شد آنجا و... چه داغی بود!
تنش یک سو، سرش یک سو...! #حسین و #مادرش یک سو...!
میان #لیلی و #مجنون، عجب رنج و فراقی بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..................؛.......................
۱. طبق برخی نقل ها بعداز حضرت ابوالفضل (ع)، مسئولیت سقایت اهل حرم با #حضرت_علی_اکبر (ع) بوده است.
🆔 @Maddahankhomein
😭 تقدیم به ساحت شاهزاده علی اکبر (ع)
آیینه کاری
ای #مصطفی، ای #فاطمه، ای #ساقی_کوثر
دارد #حسین_بن_علی از تو مگر بهتر!؟
از میمنه تا میسره، فصل طلوع توست
خورشیدی و از تیغ تو هر ذره، خاکستر
حالا که داری می روی یکبار دیگر، آه...
آهسته از ایوانِ چشمان پدر بگذر
تا می توانی از حرامی ها بکُش، اینها
آماده اند آماده ی افتادن معجر
تا می توانی از حرامی ها بکُش، اینها
آماده اند آماده ی گرداندن یک سر
آه ای عقیقی که هزاران تکه شد در دشت
با ما بگو از ماجرای سرخ انگشتر
جای عبا باید که گهواره می آوردم
از تو درآمد #اکبرم چندین #علی_اصغر
مربع
من کیستم یک زائرِ دلخون در آغوشت
می گردم و شش گوشه را دق می کنم آخر
آیینه کاریِ حرم را دیدم و ناگاه
یاد تو و جسم تو افتادم #علی_اکبر
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein
😭تقدیم به #حضرت_علی_اکبر(ع)
پروانه
مغضوبِ جماعتی چنین پَست، حسین
در کارِ #علی خورده به بن بست، حسین
چون #زینبِ بی قرار در خیمه ی اشک
از شدت اضطراب ننشست، حسین
تا دید #علی را تک و تنها... آمد
آمد که بگوید همه جا هست حسین
با سنگ زدند و راه او را بستند
افتاد #علی و... چشم را بست حسین
از اصل نه...! از اسب زمین افتاد و
با اینکه دلش شکست، نشکست حسین
با کُنده ی زانویش قدم بر می داشت
تا اینکه به دریای تو پیوست، حسین
چون جسمِ به هم ریخته ات، ریخت به هم
گفتند همه... که رفت از دست، حسین
با پتک بزن بر سر یک پروانه
شاید که بفهمی چه کشیده ست، حسین
او مست شد از دست #رسول_الله و
از دیدن مستیِ #علی، مست #حسین
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein
🖤 نثار #شاهزاده_علی_اکبر(ع)
#کربلا لب به لب از داغ علی اکبر بود
#کربلا، واحه ای از باغ علی اکبر بود
سر فرو برد به دامان نجابت، خورشید
که جهان در پی اشراق علی اکبر بود
آنچه او را به #محمد، همه جا کرد شبیه
طینت و منطق و اخلاق علی اکبر بود
او #محمد شد و #فریاد_غدیری سر داد
و اذان، هیئت ابلاغ علی اکبر بود
اینکه گفتند بمان پای امامت تا جان
کار هر کس نه که میثاق علی اکبر بود
#مجتبی، #قاسم خود را #علی_اکبر می خواند
او نشان داد که مصداق علی اکبر بود
بادِ شمشیر #علی، شمر و سنان را انداخت
هویِ #یا_فاطمه، شلاق علی اکبر بود
تا که #انگشتر خود را بدهد بر دشمن
#کربلا در پی #انفاق_علی_اکبر بود
تا که سیراب شود بیشتر از او قدری
#حضرت_میکده، مشتاق علی اکبر بود
شده شش گوشه اگر قبر #حسین_بن_علی
علت اصلی اش، الحاق علی اکبر بود
با تبر، کَند #علی را و زمینش زد باز
ریشه ی کرب و بلا، ساق علی اکبر بود
اینکه در دشت پراکنده شده، قرآن است
بر سر نی، سر و اوراق علی اکبر بود
هرکه با هرچه که می شد به تنش می کوبید
مَرکبِ حرمله، دبّاغ علی اکبر بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#مثنوی
🔹محو تماشای علی🔹
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آمادهٔ رفتن شده بود
بعد یک عمر، رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
«مست میآمد و رخساره برافروخته بود»
روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته..
آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جملهٔ در پوست نگنجیدن را
بیامان دور خدا مرد جوان میچرخید
زیر پایش همۀ کون و مکان میچرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
مست از کام پدر، زادۀ لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون..
آه در مثنویام آینه حیرت زده است
بیت در بیت - خدا - واژه به وجد آمده است
::
رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
«دیدمت خُرَّم و خندان، قدح باده به دست»
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری
زخمها با تو چه کردند؟ جوانتر شدهای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شدهای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن! خواهرم از سمت حرم میآید
با فغان پسرم وا پسرم میآید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبار چرا دست به پهلو داری؟
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشتهست؟
مثل آیینهٔ در خاک مکدّر شدهای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شدهای؟
من تو را در همهٔ کربوبلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
ارباً اربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزهای برخیزی
ماندهام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که ششگوشه شود با تو ضریحم، پسرم
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
✅ @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هشتم محرّم دودمههایِ حضرت علیاکبر علیه السلام
۱ -
تکبیرِ تو همراهِ تولّا و تبرّا
علیاکبرِ لیلا /۲/
در معرکه ذکرِ تو علیاً ولی اللّه
علیاکبرِ لیلا /۲/
#دودمه
۲ -
یارب چه بلایی سرِ پیغمبرم آمد
چهها بر سرم آمد /۲/
بر رویِ حصیری پسرم تا حرم آمد
چهها بر سرم آمد /۲/
#دودمه #هشتم_محرم #کربلا #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مُسمّط مربّع هشتم محرّم حضرت علی اکبر علیه السلام
اِی عاجز از اِعجازِ چشمانت پیمبرها
اِی حیدرِ کرّار در اُردویِ حیدرها
خیلی جوان نذرِ شما کردند مادرها
از تو سروده چشمشان بالایِ پیکرها
تابوت آمد مادران از بوریا گفتند
از تکّههایِ پیکری رویِ عبا گفتند
امشب شهیدان در جوارت روضه میخوانند
پایِ حصیری از سرِ بر نیزه میخوانند
از هلهلههایِ غروب و لرزه میخوانند
از قافله از چشمهایِ هرزه میخوانند
کمکم به پایان میرسد این ماجرا اِی وای
ای کاش میزد شاه اینجا دستوپا اِی وای
بالاسرِ این پیکرِ صدپاره افتادم
پیش از رسیدن به تَهِ گودال جان دادم
بر رویِ زانو آمدم محراب و سجّادهَم
مُردم ولی زینب رسید اینجا به فریادم
جان میدهم داغِ جوانِ خود که میبینم
دارم به رویِ بوریا یارب چه میچینم ؟!
انگشتهایِ دستوپا مُچها و بازوها
این پیکرِ صدپاره و خونلخته بر موها
مثلِ علی از هم جدا هستند اَبروها
قیچیِ زنها میکشد در روضه بانوها
مِقراضِ آنها باز کرده روضههایم را
گم کردهام پایِ جنازه دستوپایم را
لبتشنه داری میروی دیدارِ پیغمبر
سیلی نخورده گونههایت شد چنان مادر
وقتی اذان بر نیزه میگوید سرِ اکبر
حرف از عبا و پیرهن انگشت و انگشتر ....
در قتلگاهم شد به پیشِ چشمِ مَحرم آه
خواهر گرفته معجرش را آه محکم آه
عمّه اسارت میرود اِی کاش میمردم
سیلی به جایِ غنچهیِ ارباب میخوردم
پیراهنِ خود را تَهِ گودال میبردم
با امنیت اهل و عیالم روضه آوردم
اَمن است جایِ همسرم امّا رباب اِی وای
خوانده به زیرِ تازیانه ندبه وُ لالای
📄حرم سیدالکریم علیه السلام
#هشتم_محرم #کربلا #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت هشتمِ محرّم حضرت علیاکبر علیهالسلام
اینسو علی آنسو علی هر سو که میبینم علی
تکّه به تکّه پیکرت با گریه میچینم علی
اِی واژههایِ کوثرم پیغمبرِ آه وُ کرم
تو بهترین اِثباتِ اسلامِ مَنی دینم علی
بر رویِ زانو میکشم خود را اگر سویِ تنت
چشمَم سیاهی میرود اِنگار سنگینم علی
تازهِجوانم داغِ تو جان بر لبم آورده است
بوسیدَمَت شد روضهخوان لبهایِ خونینم علی
بالاسَرَت قرآن تلاوت میکنم آرامشم
به سینهام چسباندهام آیاتِ یاسینم علی
شَهزادهای امّا شده تابوتِ تو یک بوریا
اِی علّتِ پیری وُ پیشانیِ پُرچینم علی
در روضههایت میخورم پشتِ سرِ هم بر زمین
تا که میافتم میکِشد کِل خصمِ دیرینم علی
یک گوشهیِ گودال پیشِ مادرم روحِ تو را
وقتی که دست و پا زدم در ندبه میبینم علی
📃حرم سیدالکریم علیه السلام
#غزل #هشتم_محرم #روضه #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام #کربلا #حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قصیده هشتم محرّم مدح و مرثیهیِ حضرت علیاکبر علیه السلام
ای سراپا علی و پا تا سر
اسداللّه حیدرِ لشکر
تویی مَمسوسِ ذاتِ حضرتِ حق
اِی اذانِ منوّرِ لشکر
تا به میدان زدی همه گفتند
شد محمّد پیمبرِ لشکر
ضرباتِ تو مثلِ شیرِ خدا
وَجناتِ تو گوهرِ لشکر
چون اباالفضل ساقیِ حرمی
باده و خمُّ و ساغرِ لشکر
علیاکبر علیٌالاَعلا
فاتحِ بدر و خیبرِ لشکر
از اذانت علی ولیُّ اللّه
نوشِ جان کرده رهبرِ لشکر
غیرِممکن نمیشود معنا
تو بگیری اگر پرِ لشکر
علیِ ابنِ الحسین علیاکبر
تو بزرگی و اکبرِ لشکر
تو پناهِ مُخدّراتی وُ .....
سایهساری وُ سنگرِ لشکر
جَلواتِ حسین را داری
صلواتِ مُصوّرِ لشکر
بر رویِ تکّهای حصیر چطور ؟!
یوسف آمد به محضرِ لشکر
اُمِّ لیلا به صورت و سر زد
که چه آمد خدا سرِ لشکر
ندبهخوان شد عقیله وقتی که ....
شد عزادار سرورِ لشکر
همه بر اشکِ شاه خندیدند
که ببین ریخته پرِ لشکر
#قصیده #هشتم_محرم #کربلا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
1136140035_-1389620651.mp3
2.75M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه هشتم محرّم حضرت علیاکبر علیه السلام سبک غم بساطینی .....
علی یاعلی علیَالدّنیا بعدَکَالعَفاٰ
علی یاعلی تابوتِ تنت شد یه بوریا
داغِ تو سنگینه برایِ بابا
داره چی میچینه رویِ بوریا
برگ وُ بَرم اِی گلپسرم
ای اوّلین مدافعِ حرم
آه
وَلَدی یاعلی /۳/
علی یاعلی بغضِ سقیفه چی آوُرد سرت
اِرباً اِرباٰ شده تو روضه خدایا پیکرت
چقدر زخمِ قیچی و تیغ و خنجر !!!
جایِ یک بوسه سالم نیست رو پیکر
ای خواهشم آرامشم
چطور بعدِ تو نفس میکشم
آه
وَلَدی یاعلی /۳/
علی یاعلی پاشو غیرتی عمّه اومده
دشمن دیده افتادم از پا میزنه عربده
خولی و سنان و زجر میزنن فریاد
حسین بالاسرِ نعشِ پسر جون داد
اِی وارثِ .... شاهِ کرم
پاشو ببر عمّهَ رو حرم
آه
وَلَدی یاعلی /۳/
#هشتم_محرم #کربلا #نوحه_زمینه
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
-424009983_-221806966.mp3
3.8M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه مسجدی ( زمزمهیِ قدیمی ) هشتم محرّم حضرت علیاکبر علیه السلام سبک امشب شهادتنامهیِ .....
پیغمبرِ صحنِ کرم بالابلندِ لشکرم
پیشِ دو چشمانم بزن قدری قدم در این حرم
جانم جوانم یاعلی /۴/
یوسفتر از یوسف تویی یعقوبِ گریان این پدر
پشتِ سرت میریزد آب از این دو تا چشمِ ترم
اللّهُاکبر گفتی و داری به میدان میروی
دلشوره دارد دخترم دلواپسِ تو خواهرم
جانم جوانم یاعلی /۴/
پیغمبری کردی ولی وقتی رجز شد یاعلی
بغضِ سقیفه آمد و آوار شد رویِ سرم
تیر و عمود و تیغ و سنگ قیچی و خنجر چون و چنگ
هر کس زده با حربهای یک ضربهای بر جگرم
جانم جوانم یاعلی /۴/
بر رویِ زانو میکشم خود را به سمتِ پیکرت
تکّه به تکّه میکنم جمعآوری برگ و بَرم
تازه جوانم بر رویِ دوشِ جوانان میرود
تابوتِ او شد بوریا شد روضهخوانش مادرم
جانم جوانم یاعلی /۴/
#نوحه_مسجدی #هشتم_محرم #کربلا #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
2062884608_1341339683.mp3
3.25M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه هشتم محرّم حضرت علی اکبر علیه السلام سبکِ سلامِ یاسین ....
أَشهَدُ اَنَّ علی ولی اللّه
پیغمبرِ دشتِ کربلا /۲/
حیدرِ حرم یا اسداللّه
اذان بگو شیرِ نینوا /۲/
آرامشِ جانم اِی جوانم
قدم بزن ای کوثر نشانم
خیرِ کثیرِ کربلا اکبرم
شد تابوتِ تو بوریا اکبرم
یاعلی ولدی /۳/
علی علی علی
رجز که خواندی شد بغضِ حیدر
هزار و یک نوع حَربه علی /۲/
تیغ و سنان و قیچی و خنجر
زد به تنِ تو ضربه علی /۲/
یک جایِ سالم به پیکرت نیست
شکرِ خدا لیلا مادرت نیست
تا ببیند این روضه را اکبرم
شد تابوتِ تو بوریا اکبرم
یاعلی ولدی /۳/
علی علی علی
جان مرا میبرند جوانان
بر رویِ شانه سمتِ حرم /۲/
میچکد از لابهلایِ حصیر
خونِ تو میسوزد جگرم /۲/
تکبیرِ شاهِ کرم تو بودی
مدافعِ این حرم تو بودی
داغت قاتل بابا اکبرم
شد تابوتِ تو بوریا اکبرم
یاعلی ولدی /۳/
علی علی علی
#نوحه_زمینه #هشتم_محرم #کربلا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
غزل مصیبت علی اکبر علیه السلام
صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد
پشت هر قدّ رشیدی دو قد خم باشد
من و لیلا به روی چشم بزرگت کردیم
عمر ما قدوبالات منظم باشد
مادری تر زهمه ؛راه برو؛کیف کنم
دیدن قامت تو لذت عمرم باشد
در پی ات آمدم از خیمه محاسن بر دست
بسکه شان تو در این رتبه معظم باشد
بازمین خوردن تو زندگیم ریخت بهم
حق بده تا به قیامت کمرم خم باشد
از کجا تا به کجا پیکر تو ریخته است
هرچه می چینم عزیزم بدنت کم باشد
تاکه زانوم زمین خورد همه خندیدند
باغمت شادی این قوم فراهم باشد
چه کنم پیکر تو از بغلم می ریزد
صد و ده تا پسر امروز به دستم باشد
تو چه گفتی که چو مادر دهنت را بستند
دنده خورد شده شاهد حرفم باشد
کوچه ای باز شد و از دوطرف می خوردی
جای صد ضربه به روی بدنت هم باشد
پای ناموس ؛وسط آمده برخیز علی
عمه ات بی من و تو بی کس و محرم باشد
#قاسم_نعمتی
@Maddahankhomein
جانم فدای نعش علی اکبر حسین
مُردم برای نعش علی اکبر حسین
پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟!
جانها فدای نعش علی اکبر حسین
دق میکند میان سرودن ز ماتمش
نوحه سرای نعش علی اکبر حسین
از تشنگیِ پیکر پرخون بگویمت؟
یا دست و پای نعش علی اکبر حسین؟!
مغرب که شد صدای اذانی بلند شد
از لابلای نعش علی اکبر حسین
میآید از میان بدنهای چاکچاک
آری صدای نعش علی اکبر حسین
در ماتمش زمین و زمان گریه میکنند
حتی خدای نعش علی اکبر حسین
آهنگِ گوش ما شده فریاد العطش!
از جایجای نعش علی اکبر حسین
این کهکشانِ روی زمین است ای خدا؟
یا پارههای نعش علی اکبر حسین؟!
باور نما که مُردهی ما زنده میکند
دارالشفای نعش علی اکبر حسین
در زیر بار بارش غمها پناه ماست
ماتمسرای نعش علی اکبر حسین
امشب ندای عالمیان گشته یکصدا:
«جانم فدای نعش علی اکبر حسین...»
#محسن_علیخانی
#شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
@Maddahankhomein
#عبای_خونی
السلام علیک یا عَلیٌّ الْکَبیر
یاعلی اکبر علیه السلام
با زانوان خسته کنارت رسیده ام
یعنی در این مسیر خودم را کشیده ام
در هر کجا نشان تو را دیده ام ولی
یک عضو سالمی به تن تو ندیده ام
حرفی بزن برای دل من نفس بکش
صد لخته از دهان تو بیرون کشیده ام
ای تو عصای پیری بشکسته ام علی
بنگر کنار جسم تو قامت خمیده ام
ناله زدم کنار تو و در جواب آن
از دشمن تو هلهله حالا شنیده ام
دیگر توان پاشدنم از بر تو نیست
در پای داغ هجر تو شمعی چکیده ام
حالا محاسنی که به خونت خضاب شد
گشته سپید از غمت ای نور دیده ام
تا که شوی دوباره علی روی این عبا
هر عضو را به همره صد ناله چیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب هشتم محرم
السلام علیک یا حضرت علی اکبر ع
نیزه ایکاش کمی سیر بیاید میدان
حضرت ماه کمی دیر بیاید میدان
قوت قلب پدر بوده ای و حق دارد
پسر شیر به تاخیر بیاید میدان
باید آخر قمر خیمه به همراه عبا
ظهر این جمعه ی دلگیر بیاید میدان
به سر سفره ی جسم تو فقط خون می خورد
آنکه می خواست به تسخیر بیاید میدان
دشنه و تیر و سنان تشنه ی خونت هستند
پی دستان تو زنجیر بیاید میدان
شرحه شرحه شده ای کاش نمی دیدم که
نیزه با نیت تکثیر بیاید میدان
هیچ کس فکر نمی کرد که ابر رحمت
از سر شرم به به تبخیر بیاید میدان
آنقدر بر بدن دشت چکیدی تا که
عمه با اشک سرازیر بیاید میدان
حسین جعفری
@Maddahankhomein