eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب دوباره بوی تو بگرفت اتاقم تو آمدی روشن شدش چشم و چراغم هر چند کم ماندی و رفتی زود اما... باور نمی کردم گُلم آیی سراغم تو آمادی لبخند آمد بر لبانم... شد لحظه ای دور از دل من آه و ماتم قسمت نشد اما اگر میشد تو بودی... زیبا ترین گل در میان کوچه باغم وقت که رفتی در دلت آشوب دیدم... گفتی که تنها میشوی بی یار و همدم گفتم فدایت من شوم همراه دارم... باشد کنارم آه و اشک و سوز با غم! 🌱
دوستت دارم ای خیال لطیف دوستت دارم ای امید محال:)
من شهر بی‌توام اینجا تهران باران می‌بارد...
هر که از روی ارادت پا نهد در راه عشق عالمی پیش آیدش کز هر دو عالم بگذرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران که میبارد؛ منطقی ترین و بی احساس ترین آدم دنیاهم که باشی؛ دلت هوس میکند عاشق باشی.. دلت یکی رامیخواهد یکی که تمام خیابان را باتو قدم بزند!
امشب دوباره خواستمت در قنوت وِتر شب‌ها، شنیده‌ام که خدا مهربانتر است...
رسوا منم وگرنه تو صد بار در دلم... رفتی و آمدی و کسی را خبر نشد!
من همان خشتِ فروریخته از زلزله‌ام که دگر نیست در اندیشهٔ برپاییِ خویش . .
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست
‌‌‌‌‌ ‎‌ چنگ بر پیراهن یوسف بزن دیوانہ‌وار اے زلیخا عشق اگر رسوا نسازد عشق نیسٺ...
هنوزم با نهال قامتش باقیست پیوندی که هرجا دیدم او را جلوه‌گر، چون بید لرزیدم...
فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان
احسنت👌🏻 هر کسی از عشق با خود یادگاری میبرد یادگار من غمی در جان و زخمی در تن است 🌱
1_1009997532.mp3
7.91M
برگرد بیاااا دلم خنده میخواااد
دستم‌ نمی رسد به بَرِ شاخه سار عشق جانا ز فضل خویش به قامت فهمم اضافه کن 🌱
نه تنها سوی من آن سنگدل مایل نخواهد شد که این دیوانه هم دیگر برایم دل نخواهد شد تو دنیای منی و از به دنبال تو‌افتا‌دن به جز غم هیچ چیز ای بی وفا! حاصل نخواهد شد دل از دریا شدن کندم که با آن ماهرو باشم کسی همچون منِ مرداب، دریادل نخواهد شد مرا با دوری از او آزمود و دیر فهمیدم فلک از سخت گیری های خود غافل نخواهد شد برایم نسخه ی دوری بپیچ اما بدان این دل از این دیوانه تر شاید ولی عاقل نخواهد شد ..
در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این  جنگ بین ما دو تا را نابرابر میکند...
رها کن این نبودن را برای لحظه ای برگرد من از قلبی که میگیرد شبی صد بار ، میترسم
‌... مدتی هسٺ بہ دلسوزے خود مشغولم ... ڪه دلـــم ... بند نفس های ڪسی هسٺ ڪه نیسٺ..!!
"فلک همیشه به کام یکی نمی‌گردد، که آسیای طبیعت به نوبت‌ست ای دوست! "
سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست یک دلِ مُرده که دیگر گیر و پابندِ تو نیست بین جمعیت صدای خنده ات پیچید و بعد... تا سرم چرخید دیدم حیف! لبخندِ تو نیست الـنـّکـاحُ سـنـتـی! آیـا وکــیـلم مـن؟! بـلـه زیر لب با بغض گفتم این که پیوندِ تو نیست با عسل کام منِ بیچاره شیرین تر نشد تلخ می بوسم لبی را که لبِ قندِ تو نیست تو قسم ها خورده بودی می رسی روزی به من آاای این کابوسِ واضح مثلِ سوگند تو نیست بعد از این باید فراموشت کنم، از این به بعد... شاعر این شعرِ غمگین آرزومند تو نیست کودکی آشفته را هم چند سالی بعد از این، می فشارم سخت در آغوش و فرزندِ تو نیست! می پرم از خواب و یادم نیست چیزی را به جز... سینیِ چای و گل و مردی که مانند تو نیست!
برای آنکه بسوزد به هر بهانه دلم چقدر خاطره هایت به کار می آید!
هزار حیف که عمرم به غم گذشت ولی هزار شکر که از عشق بی‌نصیب نبود
گویند که عشق عاقبت تسکین است اول شور است و عاقبت تمکین است جانست ز آسیاش سنگ زیرین این صورت بی‌قرار بالایین است
‌ با خبر باش که آهم به اثر نزدیک است...
عشق است کھ بین من و تو در تب و تاب است... 🧚‍♀
 هوس چیدن یک سیب پر از وسوسه است  باغ چشمت که هواخواه بهارش شده ام
گفتم که چگونه ای و کَیفَ حالی؟ لبخند زدی به طعنه گفتی عالی از بس که مرا زیرنظر داری تو بانو تو خودت ستاد استهلالی!
ظلم اینان می رود، نوبت به آنان می رسد بعد پایان زمستان هم زمستان می رسد
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند