eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با فتنه گران اگر هم آغوش شدی از طعنه به انقلاب مدهوش شدی یا این که سکوت کرده ای در آشوب تا این که شوی میان دل ها محبوب محفوظ بُود جای تو در تلوزیون... هر چند نمودی دل امت را خون گلزار بدون تو صدا سیما نیست بی پورِرشید زندگی بی معنی است شهباز برو که انقلابی هستی هر چند که یک گوهر نابی هستی باید بروی که جای تو یک حامی... از فتنه گران نشسته با آرامی هر کس ‌که لگد زده است بر روی نظام در تلوزیون بُود ، همین! ختم کلام! از این سه رضا یکی فقط انسان است آن کس که پر از معرفت و ایمان است "عاصی" محمدرضا شهبازی ❤️ محمدرضا گلزار 🤢 رضا رشیدپور 🤮
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله از اجرای برنامه پاورقی کناره‌گیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصه‌ش اینکه قرار نیست بسیجی فحش‌خور زمان فتنه و جنگ و... باشه و در عافیت، سلاح‌ورزی‌ها و رشیدپور‌ها و آخوندی‌ها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن. قرار نیست هنوز سال شهید عجمیان و علی‌وردی نشده، فعالان و ساکنان و مشوقان فتنه برگردن روی آنتن. ما زورمون به هیچ‌کس هم نرسه، به خودمون که میرسه! زورمون میرسه یقه خودمون رو بگیریم که آهای! مرد حسابی، بلند شو، داد بزن، نذار فحش به نظام و انقلاب و نایب امام زمان و شهدا عادی بشه. بلند شو یه دادی بزن که خون شهید آب جوی نیست که راه بیفته کف خیابون و هنوز سالش نشده به بهانه‌های مختلف اونایی که روی خونش پا گذاشتند رو برگردونید به آنتن. بلند شو فریاد بزن اون بدن عجمیان روی آسفالت داغ اتوبان کشیده نشد که شما برید سراغ اونایی که دور بدنش هلهله میکردن. امیدوارم خدا عاقبت همه‌مون رو ختم به خیر کنه.
حمایت از اقای شهبازی (مجری پاورقی) و اعتراض به برگشت آقای رشیدپور به صداو سیما ☎️تماس با صداو سیما، شماره ۱۶۲ 📥پیامک ۳۰۰۰۰۱۶۲ ویراستی آقای جبلی (رییس صدا و سیما) https://virasty.com/jebelli_ir ایمیل آقای جبلی jebelli@irib.ir https://farsnews.ir/my/c/216417 پویش در فارس من در حمایت از عدم بازگشت سلبریتی های حامی براندازان به صدا و سیما.👆👆👆 لطفا حمایت کنید و نشر دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای باده‌ی جهل کرده سرمست، تورا جز باد بگو چه مانده در دست، تو را با اسلحه‌ی پُر اینچنین جار نکش جاروکش این حرم حریف است تو را تقدیم به پهلوان جوانی که در حال جاروکشی صحن، با دست خالی تروریست مسلح متجاوز به حرم حضرت شاهچراغ را زمین‌گیر کرد.
وقت اذان سرودی حی علی شهادت خوش باد جایگاهت ای یار باشهامت آرام پرکشیدی سوی بهشت رضوان از صحن با صفای آقای با کرامت امنیت حرم بود سر لوحه وجودت پر پر شدی شقایق اما چه با طراوت! تکفیری لعین تا بشکست حرمتش را جان را فدا نمودی با جرأت و شجاعت دشمن شده جسور از افکار عده ای پست کرده نشانه دین را با خشم و با عداوت اما بداند او که از جان گذشتگانی در صحنه چون محمد هستند با صلابت! این شربت شهادت نوش وجود پاکت آوازه ات جهانگیر ای مظهر سعادت
دل میکَنم ز هر چه که بود ونبود هست تنها به شرط اینکه تو باشی برای من...♥️
پایان گرفت این همه لحظه شماری ام یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری ام یک اربعین گریسته ام، آب رفته ام حالا به خون رسیده دو ابر بهاری ام در چند گام مانده به قبرت بریده ام این چند گامِ مانده می آیی به یاری ام؟ چِل شب برای دیدنت ای صاحب الزّمان گرم نماز و گریه و شب زنده داری ام سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر شرمنده ام کنار تو از این نداری ام بر نیزه خوانده ای به دل خاک هم بخوان قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری ام! گر سر به زیر آمده ام داغ دخترت گردیده است علّت این شرمساری ام
ای‌کاش مرا چشم تو بیمار نمی‌کرد شام نگهت روز مرا تار نمی‌کرد از عشق، دل غمزده‌ام بود فراری ای کاش مرا چشم تو ناچار نمی‌کرد آن زندگی راحت و بی‌دردسرم را ای‌کاش که دیدار تو دشوار نمی‌کرد بی تیر قساوت، دل دیوانه‌ام ای‌کاش در معرکۀ عشق تو پیکار نمی‌کرد خورشید من! ای‌کاش خدا خال رخت را در زندگی‌ام نقطۀ پرگار نمی‌کرد طوفان محبت به دل هردوی ما زد دیگر بلم خُرد خِرد کار نمی‌کرد! هرچند که عاشق شده بود عاقل این شهر ای‌کاش که پیش کسی اظهار نمی‌کرد یک بار که از عشق سخن گفت مرا کشت این فاجعه را کاش که تکرار نمی‌کرد
رشک آیدم به ابر که در حدِ وسعِ اوست بر خاکِ کربلای معلیٰ گریستن
سزد به تیغ غزل سر دهم کنون سخنی یزیدیان همه مستند از فرافکنی بریده اند سر از حق به دادخواهیِ حق هزار مرتبه لعنت به داعشِ وطنی! سزاست مویه کنی سالگردِ جهلت را که بر هجای «امین» باز کرده‌ای دهنی وطن برای تو ناموس نیست زن‌باره! مدافع چه کسی؟ ای که فکر خویشتنی! از آن زمان که به خون خفت خاتمِ سردار تو در سرای سلیمان صدایِ اهرمنی ببین که ظالم و مظلوم کیست القصّه محرم است و به هر سو عزای دل‌شکنی مسعود یوسف پور
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت دست‌در‌جیبت‌کن و جدی‌نگیرش‌بیخیال
دیوانه نبودی، نه به اندازه‌ی کافی هر شب ننشستی که خیالات ببافی بی‌حدّی غم، شوق رسیدن به تو را برد هرگز نشود اشک به دیدار تلافی بعد از تو نفهمید کسی عمق غمم را من ماندم و یک سینه پر از حرف اضافی من ماندم و یک حسرت و یک قصه‌ی کوتاه من ماندم و یک خنده و یک گریه و یک آه فرق است میان من و تو، ساده بگویم من بنده ی مضمونم و تو بند قوافی… ✍🏼|
آماده باش مثلِ شکوهِ رفتن تن سوی جان است جان اوست، تن این لشکرِ دلدادگان است جان می‌دهند این‌جا چه بیم از جان سپردن اینجا حریمِ حضرتِ جانِ جهان است آن‌که به قصد جان سپردن رهسپار است کی بیمش از کمبود خواب و آب و نان است قبل از سلام دوست‌دارانش ،به آن‌ها بر لب سلام این امامِ مهربان است او کشته‌ی اشک است و قطره‌قطره این رود تا پهنه‌ی دریای عشق او روان است درمانده کرده این صلابت دشمنان را این بار، روی شانه‌ی فتنه، گِران است درمانده‌اند از این شکوهِ عشق‌بازی درماندگی‌هاشان فراتر از بیان است در خویش می‌سوزند از این شور فراگیر در خشم‌شان این آتشِ سوزان عیان است اینجا قدم‌هایی که می‌آیند بر خاک پُتکی به فرقِ دشمنان ناتوان است این عزم و شور اربعینی‌های عاشق آماده باشِ لشکر صاحب‌زمان(عج) است
غریب بودم و هستم که در جهان چشمی بلد نبوده مرا و بلد نخواهد شد اگر چه قسمت من جز بدی چشیدن نیست دلم قسم به غزلها که بد نخواهد شد
همیشه حسرتِ آغوشِ اوست در بغلم..
‌ ﺟﺰﺀ ﺟﺰﺀ هستیﺍﻡ بیﺗﺎﺏ ﺍﻭﺳﺖ...
گر تو پنداری مرا بی تو قراری هست، نیست...
پر میکشد روحم به شوق کربلایت صد اربعین دلتنگی آوردم برایت مضطرّم و ذکر لبم امن یجیب است تنها شفای قلب عاشق، بوی سیب است وقتی نمانده تا اذان عشق، ارباب این کاهل جامانده ات را نیز دریاب ای کاش میشد با شما، همسایه باشم یا لااقل این اربعین، مشایه باشم مشایه راهی از زمین تا آسمان است "انا الیه راجعونِ "عارفان است مشایه وقت عشقبازی با حسین است پاها برهنه، ذکر لبها، یا حسین است موکب به موکب، آب در دستان ساقیست آب حیات زائران، چای عراقی‌ست تا کوله بار حسرتم را باز کردم با پای دل، مشایه را آغاز کردم هر اربعین بر خوان مهرت میهمانم خود را به خیل عاشقانت میرسانم من از عمود اول مشایه مستم مست شراب ساقی روز الستم قالو بلی گفتم، دلم در کربلا ماند المنةُ ِللّه که قلبم، مبتلا ماند مشایه می آیم که دل آرام گیرد از دست پاک خادمانت، جام گیرد می آیم از هفتاد و دو عاشق، بخوانم در کربلایت تا ابد باید بمانم... باید بمانم از علی اصغر بخوانم از رد خون غنچه ی پرپر بخوانم... از خیزران و آن لب و دندان بگویم از نی سوارِ قاریِ قرآن بگویم از نعل اسب و سرخی دشت شقایق از سینه ی خرد پرستوهای عاشق از اربا اربا، اکبر لیلا بخوانم از مشک پاره پاره ی سقا بخوانم از آیه ی صبری که بر زینب رسیده وقت وداع از لاله های سر بریده بوسیده رگهای دریده از جفا را ذبح عظیم سر بریده از قفا را باید بمانم کربلا از غم بمیرم من از تپش های دلم،دور از تو سیرم حالا که با پای خیالم دوره گردم ای کاش میشد دست خالی بر نگردم ارباب خوبم کربلا را قسمتم کن من وصله ی ناجورم اما دعوتم کن...
نقش ما گو ننـگارند به دیباچه عقل ! هر کجا نامه عشق است ، نشان من و تُست
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو
سعدیا داروی تلخ از دست دوست به که شیرینی ز دست دیگری
‌دل و دین بردی و اکنون پیِ جان آمده‌ای بنشین تا به تو آن هم بسپارم، بنشین...
با دو ابرویت دلــــــــم یاد خــــدا افتاده باز این چه محرابیست آخر روی آن چشمان ناز قـــــامتت از راستی نقش "صراط‌المستقیم" راه را سمت بهشت آرزوهــــــــا کــــــرده باز قرص مـــاه صورتت تفسیر وجه الله هست روز و شب افتـاده سمت قبله‌اش چشم نیاز در قنـــــوتم دیدمت، انگار حـــوری دیده ام ذکـر شد طولانی و از قلب و با سوز و گداز پای من بنـــــد تشهد بود وقتــــــی رد شدی مهــــربان! آهسته‌تر رد شو میـــــان هر نماز گاه گاهی سر بزن هنــــــگام نیت کـــــردنم این نمــــــاز خشک را پرنور و عرفانی بساز ✍
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد همین که می چکد از چشم آسمان شعر است...
باز اربعین رسیده و عشاق صف به صف این گوشه من به گریه و دل رفته آن طرف یک رو سیاه غرق گناهم ولی خداااا دلتنگ کربلایم و دیوانه ی نجف
آخر ای دوست نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید؟ سوخت در آتش و خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسید! مشیری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‏این مجازی بودن‌ها یک روز تمام می‌شود! و ما خیلی حقیقی پاسخ رفتارهای مجازی‌مان را می‌گیریم! ؟