eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌خواهمت ...! چنان که ، شب خسته ؛ خواب را ...! می‌جویمت ...! چنان که ، لب تشنه ؛ آب را ...! حتی اگر نباشی ؛ می آفرینمت ...! چونان که ، التهابِ بیابان ؛ سراب را ...!
تا تو از کوچه دلتنگی من میگذری شعرهایم هوس دستفروشی دارند
عقل و دل روزی ز هم دلخور شدند هردو از احساس نفرت پر شدند دل به چشمان کسی,وابسته بود عقل از این بچه بازی خسته بود حرف حق با عقل بود اما چه سود پیش دل حقانیت مطرح نبود دل به فکر چشم مشکی فام بود عقل آگاه از خیال خام بود عقل با او منطقی رفتار کرد هرچه دل اصرار,عقل انکار کرد کشمکش ها بینشان شد بیشتر اختلافی بیشتر از پیشتر عاقبت عقل از سر عاشق پرید بعد از آن چشمان مشکی را ندید تا به خود امد بیابانگرد بود خنده بر لب از غم این درد بود
گوشه‌اى دارى بميرم؟! غار باشد بهتر است مرد عاشق از خودش بيزار باشد بهتر است "سر" كه با زانو رفاقت مى‌كند از غم پُر است همدمش عمرى اگر ديوار باشد بهتر است وقت دلتنگى چه شيرين ترش‌رويى مى‌كنى برگ گل گاهى كنارش خار باشد بهتر است با خودم گفتم -نمى شد راه آسان‌تر شود؟- عشق پاسخ داد: ناهموار باشد بهتر است باز با يادت نوشتم، باز بارانى شدم چشم شاعر اندكى نم‌دار باشد بهتر است...
💚 عج الله شنبه آمد، غیبتت تمدید شد بغض هامان در گلو تشدید شد در کلاس انتظار و عاشقی نمره هامان باز هم تجدید شد شنبه ۱۷ اردیبهشت۱۴۰۱ کپی‌بدون‌نام‌شاعر،حق الناس ┅─⊱✾♡♡✾⊰─┅ ┅┅⊱✾♡♡✾⊰─┅
من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم عشق راه و روش بچه دبستانی هاست
گفتمش عاشقتم گفت محبت دارید ای به گور پدر آنکه ادب یادش داد🙄
فرقی نمی کند چه برایم نوشته دوست ""گیرم که ناسزاست"" ولی دستخط اوست...
شدم در جستجوی کعبهٔ وصلت، ندانستم که همچون من بود سرگشته بسیار این بیابان را
🍂 مزار عاشقــــان را ماتــم افروزی نمی‌باشد مگر گیسو پریشان کرده باشد بید مجنونی
دوست داشتن تو.... شبیه جیک جیک های اول صبح گنجشکان لب پنجره است... صدایش سینه ی مرا که هیچ حتی آسمان را خورشید را... زمین را درختان را... هوا را سحر خیز می کند.
‍ . " بسم ِ ربّ ِ الیوم " ... عاشقها .! شروع ِ عاشقی ست .. شنبه آغاز ِ خوش ِ دلدادگی ست .. سلام روزتون زیبا 🌾
پِلکی بزن و صُبح بخیرِ غَزلم باش..🙃 🖇💌
هرشبِ عمرم به‌یادت اشک می‌ریزم ولی بعد حافظ‌خوانی شب‌های یلدا بیشتر
ﺷﺎﺩﯼ ‌ﺍﻡ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻏﻤﻢ ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩم ﺑﺎﻍ ﺍﻧﮕﻮﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﺩِ ﺧﻤﺎﺭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ‌ﺍﻡ...!
بی تو مثل ذره ای گم کرده ام خورشید را این کویر تشنه را کی حکم باران میدهی؟
گر نمی کوشی به درمانم، به آزارم مکوش✘ ‎‌‌‌‌
به کسی که با تو هرشب، همه شوقِ گفت‌وگو بود چه رسیده است که امشب، سرِ گفت‌وگو ندارد ♥️°
شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد اشتیاق تو مَرا سوخت، کجایی؟! بازآ... ♥️°
دست مرا بگير كه آب از سرم گذشت خون از رخم بشوی كه تير از پرم گذشت...
تاریکی‌ و سکوت و من و شعرهای سرد در لابه‌لای خش‌ خش پاییز سرخ و زرد فرصت‌ شناسیت شده محکوم در قضا بایـد تـو را به دار زد ای عشق دوره‌گرد
پیش تو بسی از همه کس خوارترم من زان روی که از جمله گرفتارترم من روزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادارترم من بر بی‌کسی من نگر و چاره‌ی من کن زان کز همه کس بی‌کس و بی‌یارترم من بیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد زارم بکشی کز که ستم‌کارترم من وحشی به طبیب من بیچاره که گوید کامروز ز دیروز بسی زارترم من
دلم برای تو تنگ است همزبان قدیمی برای چایی داغت در استکان قدیمی همیشه جور کشیدی گلایه‌های دلم را نشد که از تو بگویم شبی جوان قدیمی بگویم از دل تنگت از آسمان نگاهت و قطره‌قطره بباری قصیده‌خوان قدیمی مرا همیشه صمیمی بغل گرفتی و گفتی که عاشقانه ببینم تو را جهان قدیمی بنای محکم عشقت درون سینهٔ من شد چهل‌ستون قشنگی در اصفهان قدیمی زمانه با غم خود شد دلیل خشکی باغی که قد کشید و نفهمید و باغبان قدیمی...
من ضرر کردم و تو معتمد بازاری بار ما را نخریدند تو بر میداری؟
خودت شايد نميدانى! چه كردى با دلم اما، دل يک آدم سر سخت را بردى، خدا قوت..🙃