عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان، ولی جان باختیم!
#محتشم_کاشانی
رفته ای چندی است تا خالی شوی از ما و من ها
خوش ندارم ناخوش احوالت کنم با این سخن ها
گریه کردم بی تو روی شانه های جالباسی
عطر تلخت مانده روی تک تک این پیرهن ها
بعد تو باد است حرف عالم و آدم به گوشم:
پندهای پیرمردان... شایعات پیرزن ها...
رفته بودی.. مثل اشک از چشم ها افتاده بودم
با تو اما باز افتاده ست اسمم در دهن ها
کیستی ای عشق؟ دور از امن آغوش تو این جا
بوسه معنایی نمی گیرد فراتر از بدن ها
کیستی ای عشق؟ وقتی نیستی در سوگ و سورم
پیرهن های عروسی چیست فرقش با کفن ها؟
حوض بی ماهی، حیاط برگریزان، چای بد طعم
باز با گلپونه ها « من مانده ام تنهای تنها
#علیرضا_بدیع
تصویرِ قشنگ بیدِمجنون، ساده
صد برگ که در مقابلش جان داده
پاییز زیادی گذرانده ست درخت
این بار چرا از کت و کول افتاده؟؟؟
#مرضیه_سادات_هاشمی
چون شمعِ خاموشم كه بر من دل نميبندى
پروانه اى هستى كه با فانوس ميخندى
#کارن_مقدم
آمد آن یار و سر اندر قدم انداختمش
بنشاندم ز وفا در بر و بنواختمش
سر سودا زده ام بار گران بود به دوش
تا سبک بار شوم در قدم انداختمش
هر دم آن بت به لباس دگری جلوه نمود
من به هر جلوه نظر کردم و بنشاختمش
گفت حال دل خونین تو بی من چون است
گفتم از آتش هجران تو بگداختمش
شاید ار دوست به حال دل من پردازد
که من از هرچه جز او بود بپرداختمش
فلک آن روز به پایم سر تسلیم نهاد
که ز ابروی تو شمشیر به سر آختمش
#عبرت_نایینی
اگر چه بين من و تو هنوز ديوار است
ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است
بر آن سريم كزين قصه دست برداريم
مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است
كسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند
كه از تو – از تو بريدن چه قدر دشوار است
مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم
نمي شود به خدا، پاى عشق در كار است
تو از سلاله ىسوداگران كشميرى
كه شال ناز تو را شاعرى خريدار است
در آستانه ى رفتن، در امتداد غروب
دعاى من به تو تنها،خدا نگهدار است
كسى پس از تو خودش را به دار خواهد زد
كه در گزينش اين انتخاب ناچار است
#محمد_سلمانی
#عاشقانه
#صبح هم شرمنده چشمان زیبایت شده
با طلوع چشم تو خورشید شیدایت شده
صبح زیبایت بخیر ای ماهروی شعر من
باز در این قافیه با بوسه پیدایت شده
#حمید_حسینی
#صبح_بخیر
از سجده تسلیم رسیدیم به معراج
طی می شود این رَه به جبین بیشتر از پا
#عاصی_خراسانی
هجویهای برای احوالات این روزهای رژیم غاصب مظلومنما!
چارمین ارتش پرقدرت دنیا! چه خبر؟!
از چپ و راست و از خشکی و دریا چهخبر؟
غمت این بود که آن روزِ مبادا برسد
عاقبت آمده آن روزِ مبادا، چه خبر؟!
تو از این جنگ بعید است کمر راست کنی
ای کمر بسته به نابودی دنیا چه خبر؟!
جعلیِ فاسدِ گستاخِ تفرعنپیشه!
سگِ زنجیریِ کفتارْهیولا! چه خبر؟!
گاوهای پُر از ایرادِ بنیاسرائیل!
سامریهای به گوساله مطلّا! چه خبر؟!
دِیرِیاسین و کفَرقاسم و قانا به کنار
ای جنایتگرِ صبرا و شتیلا چه خبر؟!
پادشاها چهعجب، لخت تو را هم دیدیم
آبرو رفتهی لوْ رفتهی رسوا! چه خبر؟!
راه قدس از طرف کربوبلا میگذرد
زائر کربوبلا! مسجد الأقصی چهخبر؟
سامری نیّت مظلومنمایی دارد
چهخبر ای غضب حضرت موسی! چهخبر؟؟
#مهدی_جهاندار
#طوفانالاقصی
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
سر من مست جمالت دل من دام خیالت
گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
#مولانا
بیا سر قرارهای صبح
فنجان فنجان لبخند بنوشیم و
صبح را به سپیدی ترانه دچار شویم
#مریم_پورقلی
خزان رسیده و از من قرار میگیرد
ز خون عاشق شیدا انار میگیرد
شبیه ساقی مـسـتی که درپیالهی عشق
شراب مانده، ز چشم خمار میگیرد
غلام قدرت عشقم، که یک نگاه غمش
چگونه، کشتهی بیش از هزار میگیرد؟
خزان رسیده و باران و چتر و همدوشی
و بوسه ای که کسی در کنار میگیرد
صدای زوزهی باد و سرود خشخش برگ
نسیم خسته، به دستش دوتار میگیرد
زمان کوچ پرستو ،رسیده در پاییز
دوباره، چلچله، شور بهار میگیرد
چه شاعرانهی خوبی ،به رنگ پاییز است
دوباره، واژه، قلم را بکار میگیرد.
#احمد_مهدوی
📣یه کانال پییییییییدا کردم پر از #شعر های دوبیتی و غزلهای ناب‼️
❌لنگشو هیچ کجا #پیدا نمیکنی💯
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
گلچین شده از غزلها و دوبیتی های عاشقانه
📚اگه دنبال شعرهای کمیاب و قشنگ میگردے
🌸گلچین اشعار شاعران معاصر را بخوانید و لذت ببرید
✅حتما یه سر به این کانال بزن😍👇
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️
برگها از شاخه میافتند و تنها میشوند
از جدایی گرچه میترسم، به من هم میرسد
#مهدی_مظاهری
شیرین گلی را توی گلدان دید امروز
بویش کشید و اندکی رقصید امروز
رخت عروسک را دوباره زیرو رو کرد
با دخترش حرفی زد و خندید امروز
مادر برایش چای آورد و بغل کرد
شیرین خود را با هزار امید امروز
ناگاه رنگ آسمان مثل زمین شد
تاریک شد تا چهرهی خورشید امروز
با دلهره سر را بسوی آسمان برد
مادر شبیه دخترش ترسید امروز
باران گرفت و مثل سمی سرد و وحشی
بر صورت زیبایشان بارید امروز
فریاد مردم از در و از بام برخواست
همراهشان فرش زمین نالید امروز
#زینب_عدالتیان
آبادی شعر 🇵🇸
شیرین گلی را توی گلدان دید امروز بویش کشید و اندکی رقصید امروز رخت عروسک را دوباره زیرو رو کرد با
ارسالی اعضا محترم در لینک ناشناس👏👏👏👌👌
شلاق زده باد گل نسترنی را
از شاخه جدا کرده غزلهای زنی را
با آتش نمرود بهپا کرده جهنم
سوزانده دل نازک هر بتشکنی را
از کینه شکسته قلم ساده تقدیر
ای آه بسوزان لب هر انجمنی را
ظلم آمده عادل شده در مکتب صهیون
ابلیس فراخوانده پسرهای تنی را
کودککشی آلشیاطین شده عادی
هرجا که علم کرده خودش پیرهنی را !
از کودک گهواره شکسته بنویسید
آغوش گرفته گل زیبا کفنی را
قحطی محبت همه جا اوج گرفته
افسوس که این فاجعه دارد وطنی را...
#پریسامصلح