eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
چه فرقی می کند؟ شلمچه، حلب، موصل، قدس یا روستاهای محروم خوزستان؟ بسیجی #سهمش دویدن پا به پای انقلا
🌷 💠اون سال تکیه یه حس دیگه ای داشت 🔰هر سال که می شد، با بچه های محل تکیه ای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه ولایتی. یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمی خواستیم🚫 رو برپا کنیم. 🔰تو جمع رفقا می گفت هر طور شده باید این سیاهی ها🏴 نصب بشه. باید این ها برقرار باشه. حسینی که از جون و دل مایه می گذاشت در خونه ارباب و نمی خواست⭕️ هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمی کنه اومد در خونه ما🏡 🔰گفت: من نمیاد که امسال تکیه نباشه. سیاهی ها و پرچم رو ازم گرفت و رفت. اونشب تکیه رو برپا کرده بود. تنهای تنها👤 از قرار معلوم شب رو هم تو خوابیده بود. 🔰صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد. بهش گفتم چی شده حسین جان⁉️ گفت: دیشب که پرچم ها🏴 و سیاهی هارو نصب کردم تو همون خوابم برد. تو خواب دیدم (ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت😍 چه تکیه قشنگی زدی. دستی به ها کشید و بهم گفت. 🔰وقتی حسین این جملات رو می گفت، اشک تو چشمای قشنگش😢 حلقه زده بود. می دیدم که چقدر از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود. اون سال تکیه مون و حال دیگه ای داشت☺️ @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
ای شهید بهترین تولدها مخصوص شماست که کبوتر حرم عمه جانم زینبید #شهید_ناصر_مسلمی‌سواری🌷 #سالروز_
💠من همه چیز رو طلاق داده ام 🌺🍃روزهایی که ناصر رفت اوایل سوریه بود و خیلی خطرناک بود 😰ولی همرزمانش می‌گویند که ناصر همیشه در هر کاری داوطلب بود و زیادی از خودش نشان می‌داد. آقای حسینی می‌گفت: ناصر مدام در گریه می‌کرد؛ وقتی علت را از او پرسیدم گفت: ⁉️من می‌دانم که نمی‌شوم. 🌺🍃طلبه‌ای که همراهمان بود به ناصر گفت: چرا این‌قدر ؟ ناصر به او گفته بود: من زن‌، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق داده‌ام❌؛ فقط یک چیز هنوز در مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید می‌شوم😊. هر چه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما بزند تا شب عاشورا🏴 که ناصر با حالت آمد و گفت 🌺🍃 به خون امام حسین(ع) من فردا می‌شوم. این در حالی بود که عملیاتی 💣در پیش نبود.گفتیم: چی شده ناصر دیدی؟ گفت: البته خواب هم دیده‌ام ولی آن چیزی که در دلم بود را طلاق دادم😍. گفتیم: حالا می‌توانی بگویی چه بود که موجب تو شده بود؟ گفت: 🌺🍃بنیامین بود. ۱۰ و نیم صبح ☀️روز عاشورا ۱۲ نفر بودند که ساختمان محل استقرارشان محاصره می‌شود♻️ و ابتدا به آنها تیراندازی می‌کنند ولی زنده بودند که می‌زنند و ساختمان را نیز منفجر می‌کنند💥 و پیکرهای شهدا ۱۵ روز زیر آوار بودند. بود در روز عاشورا شهید شود. 🌷 📎سالروز ولادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
همیشه بی تو میان هنوزها لنگم هنوز مثل همیشه همیشه دلتنگم "فرمانده‌ٔ محور عملیات لشگر ویژه‌ شهدا"
🔰عملیات شده بود. خیلی نگران بودم، 😰چون ازابراهیم خبری نداشتم. شب، مادرم گفت: ابراهیم شده استو ماه رمضان بود. افطاری را خوردم و تا سحر آرام و قرار نداشتم. ❌با خودم فکر می کردم حتی اگر دست و پا نداشته باشد، فقط می خواهم کنارم باشد، من هم تا آخر کنارش می مانم و از او پرستاری می کنم.😇 🔰حال داشتم. بعد از سحر، مادرم صدایم زد و گفت: بیا دایی های آقا ابراهیم آمده اند کارت دارند.‼️ وقتی وارد اتاق شدم، دیدم همه مردهای فامیل نششته اند، ریخت. مطمئن بودم برای مجروحیت ابراهیم اینجا جمع نشده بودند. ⚠️وقتی خبر شهادت ابراهیم را دادند، سرم گیج رفت. انگار آب جوش روی سرم ریختند. صدای هیچ کس را نمی شنیدم.😔 خودم را نگه داشتم و سوره را خواندم. آرام شدم، دلم داشت از بغض💔 می ترکید. 🔰کارهایشان را کرده بودند. قاب عکس حاضر بود 🖼و اعلامیه ها را هم چاپ کرده بودند. عکس را که دیدم باور کردم شده است. عکسش را به بغل گرفتم و بلند بلند گریه کردم، با ابراهیم حرف می زدم.😭 به یاد اولین روزهای زندگی مشترکمان افتادم. همیشه از حرف می زد و از من رضایت می طلبید.😢 حالا فقط پیش من بود و نگاهم می کرد ✍به روایت همسر شهید 🌷 📎سالروز شهادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔰در سال 94 از مدافع حرم و رفتن به سوریه مطرح شد و به من گفت "خانم، اسمم را برای رفتن به سوریه نوشتم، هرچند در جایگاه مدافع نیستم."،😔 نگاهی کردم و گفتم "هرچه خدا خواهد همان می‌شود. وقتی این لباس را به تن کردی یعنی خداوند لیاقت و سعادت شــ🌷ـهادت در راهش را نصیبتان کرد". تا اینکه یک شب آمد گفت ، رفتن به سوریه حتمی شد" به‌ظاهر آرامش خود را حفظ کردم 😊اما در آشوب بود تا اذان صبح نتوانستم بخوابم.❌ 🔰مدام ذکر یا حضرت (س) یا حضرت رقیه(س) خواندم😢. پدر ستون محکمی برای و خانواده است، نبودنش سخت بود.‼️ اما با خودم گفتم "اکنون زمان عمل کردن است و باید نشان بدهم چقدر هستم". زمانی که روضه 🎤اهل‌بیت(ع) را می‌شنویم می‌گوییم ای‌کاش ما آن زمان بودیم، اکنون نیز زمان است. معمولاً به مراسم عروسی🎊 نمی‌رفت، اما 18 اسفند 94 عروسی در دعوت بود، از این فرصت استفاده کرد و از پدر و مادر و تمام فامیل نزدیک خداحافظی👋 کرد و شب بعد آن تا سه صبح نشست و را نوشت. زمان اعزام وصیت‌نامه را به دستم داد و گفت "همسرم،😇 ظاهر و باطن زندگی من همین است، به شما مراقب فرزندانم باش"🌹. ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @azkarkhetasham