#حکایت📚
#مثل_آباد 😇
شتر دیدی ندیدی
میگویند #سعدی از دیاری به دیاری میرفت. در راه چشمش به زمین افتاد. جای پای یك مرد و یك #شتر دید كه از جلوش رد شده بودند. كمی كه رفت ادرار كم جهشی روی زمین دید پیش خود گفت سوار این شتر زن حاملهای بوده بعد یك طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید پیش خود گفت:
یكه لنگه بار این #شتر شیره بوده لنگه دیگرش سرکه. باز نگاهش به خط راه افتاد دید علفهای یك طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نچریده. باقی مانده. پیش خود گفت: یك #چشم این #شتر #كور بوده، یك #چشم بینا.
حدسیات #سعدی همه درست بود و ساربانی كه از جلوش گذشته بود به خواب میرود و وقتی كه بیدار میشود میبیند شترش رفته. او سرگردان #بیابان شد تا به #سعدی رسید. پرسید: شتر مرا ندیدی؟
#سعدی گفت: "یك #چشم شترت كور نبود؟" مرد گفت: "چرا" گفت: "بارش شیره و #سرکه نبود؟"
گفت: چرا
گفت: #زن حاملهای سوارش نبود؟ گفت: چرا. #سعدی گفت: من ندیدم. مرد ساربان كه همه نشانها را درست شنید اوقاتش تلخ شد و گفت: "#شتر مرا تو دزدیدهای همه نشانیهاش را هم درست میدهی" بعد با چوبی كه در دست داشت شروع كرد #سعدی را زدن.
سعدی تا آمد بگوید من از روی جای پا و علامتها فهمیدم و اینها را گفتم چند تایی #چوب ساروانی خورد. وقتی مرد ساروان باور كرد كه او #شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت. #سعدی زیر #لب زمزمه كرد و گفت:
سعدیا چند خوری چوب شتربانان را
میتوان قطع نظر كرد، شتر دیدی؟ نه
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت 📚
#مثل_آباد 😇
( چوبكاری كردن!! )
" مارو چوبكاری میفرمایید قربان" و یا "چوبكاری نفرمایید!" و... تعارفاتی هستند كه در بین مردم بسیار رایج بوده و به خصوص وقتی یك بزرگتر (به لحاظ سن، جایگاه اجتماعی و سیاسی و یا اداری) از فرد پایینتر از خود تعریف و تمجیدی میكند، فرد كوچكتر با لبخند و تعارف این اصطلاح را بكار میبرد.
این اصطلاح هیچ ربطی به فلك كردن و به #چوب بستن خاطیان و بعد از سر لطف با تركه به كسی زدن ندارد.
چوبكاری از ریشه "چوب زدن" است و چوب زدن یعنی حراج كردن. اگر حراجیهای سنتی را دیده باشید (به خصوص #حراج #ماهی در بازارهای شمال كشور) فردی مورد #حراج را در روی پیشخوان یا روی زمین نهادی و با چوب بلندی كه در دست دارد به آن زده و مرتب قیمت را براساس پیشنهاد متقاضیان بالا میبرد. مثلاً در بازار #ماهی فروشان #چالوس بسیار دیدنی است كه ماهیگیران صید خود را به چوبزن داده و او بر روی دستههای #ماهی قیمتی اولیه مینهد. سپس بلند مثلاً فریاد میزند: ۵ تا ماهی سفید.. اینجا... اینجا (و با هربار اینجا گفتن یا پیشنهاد #قیمت بالاتر با چوبش اشارهای به گروهی از ماهیهای روی زمین میكند) ۳۰ هزار... ۳۰ هزار... ۳۰ هزار... ۳۵ ... ۳۵ ... ۴۵ ... ۵۰ ... ۵۰ ... ۵۰ هزار... ۵۰ هزار... نبود؟... ۵۰ هزار... فروخته شده به فلانی. ۵۰ هزار...» و به سراغ دسته دیگر ماهیها میرود و اینگونه قیمت را بر حسب تقاضای و علاقهی خریدار بالا میبرد.
پس نتیجه چوبكاری افزایش قیمت مورد #حراج، گاهی به چندین برابر قیمت اولیه است و مورد #حراج، گویی كه ارزشش #زیاد شده و در واقع خواهان بیشتری یافته است. از این رو این اصطلاح به فرهنگ مردم كوچه و بازار راه یافته و وقتی مثلاً استادی در جمعی از دانشجویش تعریف میكند یا #مادر شوهری از عروسش تمجید كرده از دست پخت و كدبانوگریاش میگوید و یا مدیری كارمندش را در مراسمی مورد تمجید قرار میدهد، افراد مورد تمجید میگویند:" نفرمایید... مارو چوبكاری میكنید. لایق این حرفا نیستیم..." و از این #دست تعارفات و مقصودشان این است كه همچون مراسم #حراجی كه با چوبكاری و تعریف فروشنده، قیمت كالایی #بالا رفته و به چندین برابر ارزش اولیه میرسد، شما نیز دارید قیمت و #ارزش و جایگاه ما را در برابر دیگران افزایش میدهید و اصطلاحاً ما را چوبكاری میكنید.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(زاغ سیاه کسی را چوب زدن)
در گذشته به زاج،#زاغ هم میگفتند.البته امروزه در بعضی جاهای ایران مثل کرمان زاغ گفته میشه!
زاج ماده ای معدنی است که انواع #سیاه و #سفید و غیره داره که در #صنعت #نساجی و فرش بافی از اون برای خوشرنگ تر و براقتر شدن #فرش و #پارچه و #چرم استفاده میشد!
زمانی که #فرش یا #نخ یا #پارچه کسی خوب از اب در میومد ،رقبا منتظر فرصتی مینشستند که چوبی در ظرف زاج طرف بگردونن که از ترکیبات دیگه محلول یا نسبت اب با زاج اطلاعی کسب کنن!
از این به بعد این #ضرب المثل جا افتاد که فلانی داره #زاغ #سیاه فلانی رو #چوب میزنه!که سر از کارش در بیاره!
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(جمع کن کاسه کوزه تو)
در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را #کاسه کوزه دار می گفتند.
#کاسه کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت.
غرض از #کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد، یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز #گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه #رقمی بنشیند.
در کنار #کاسه #کوزه دار و قمار بازها اشخاصی نیز بودند که به آنها جیزگر می گفتند یعنی #پول #قرض بده. به کسانی که باخته و همچنان اصرار به بازی داشتند.
این جیزگرها نزولی برابر #تومان به #تومان قرض می دادند.
که البته #اصطلاح جیز شد یا جیز میشی از همین جا آمده در واقع به معنی سوزاندن طرف که وقتی از جوش و خروش و #هیجان بازی بیرون می آمدند میفهمیدند که چه بلائی سرشان آمده است.
و البته هنگامی که کار به #دعوا و #چاقو کشی و #چوب و چماق میرسید، آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله ور میشدند و اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو، همه لات و لوتها و اراذل را ریسه کرده و به #کلانتری محل می بردند!
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(کینه شتری)
#شتر حیوانی بسیار #آرام و #مهربان است و از نظر #قدرت و #استقامت در حمل بار نظیر ندارد و میتواند مسافتهای #طولانی را بدون خوردن #آب طی کند. #تحمل و #مقاومت شتر در تشنگی زبانزد خاص و عام است.
از زمانی که #شتر متولد میشود به او راه رفتن را آموزش میدهند و برای آهسته و تند رفتنش آهنگهایی را مینوازند.
در کشور #عربستان شتر ماده ناقه و #شتر نر، لوک نام دارد. در کشور ایران به شتر نر لوک و به #شتر ماده ارونه میگویند. جالب است بدانید به نوزاد شتر نر هاشی و به نوزاد #شتر ماده مجی میگویند.
حال اگر ساربانها #شتر را آزار بدهند و او را #عصبانی کنند، #شتر از آنهاکینه به دل میگیرد و منتظر زمان مناسب برای گرفتن #انتقام از ساربان میماند. نکتهی جالب این است که #شتر هر چقدر هم که خشمگین باشد این را میداند اگر در زمانی که ساربانها دور هم جمع شدهاند به آنها حمله کند، افراد دیگر با #چوب به او میزنند. پس فقط به چشمهای ساربان با #کینه و #خشم نگاه میکند و با صدای #بلند نعره میزند.
اما زمانی که #شتر کینهتوز ساربان مورد نظر را در #بیابان #تنها به چنگ آورد، انتقامش را از او میگیرد. اما ساربانها برای این چنین مواردی نقشهای #طراحی کردهاند و آن اینگونه است که هنگامی که لوک یا شتر نر به دنبال ساربان میافتد، او لباسهای خود را در هنگام فرار از تن درآورده و بر زمین میاندازد. لوک هم #فریب میخورد که این خود ساربان است و #لباس را گاز گرفته و روی آن مینشیند. در این فاصله ساربان میتواند خود را به #دهکده یا جای امنی رسانده یا #پنهان شود. اگر قبل از اینکه ساربان تمام لباسهایش را درآورده و پشت سرش بیاندازد، #شتر او را بگیرد، به طرز خیلی وحشتناکی جانش را از دست خواهد داد.
به همین دلیل کینهی شتری به صورت #ضربالمثل در میان مردم رواج دارد و اشاره به افرادی دارد که تا #انتقام خود را نگیرند #آرام نمیشوند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(ريشه عبارت "بزنم به تخته)
در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی میکند. با این وصف #درخت برای آنها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بتهای خود را #چوبی میساختند و وقتی که به مشکلی بر میخوردند، به آن #درخت دست میزدند و یا به بتهای چوبیشان ضربه میزدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختیها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید.
از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و #چشمزخم، به #چوب و تختهای میزنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.
جالب است بدانید که این اتفاق به لحاظ #علمی هم تایید شده است. چند سال قبل در مجله علمی Experimental Psychology نتیجه تحقیقی به چاپ رسید که نشان میداد اگرچه زدن به #تخته برای جلوگیری از #چشمزخم خرافی به نظر میرسد اما در به #آرامش رساندن فرد و دورشدن نگرانیها و دلواپسیهای روانی او نقش موثری دارد.
#اصطلاح
🙈@cartoon_ghadimy🙊
یادش بخیر یه تایر و یه تیکه #چوب،#مسابقات فرمول یک زمان ما بود😉
لامصب موقع بازی فک میکردی پشت #موتور هزاری😉
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊