✅ ساده شروع کردیم...
💠 زمان ما هم، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد. ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم.
💠 به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد.
🔹همسر شهید آوینی
📚نیمه پنهان ماه
#ازدواج_آسان
#ساده_زیستی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۵۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
سلام و خسته نباشید خدمت شما و با تشکر از کانال خوبتون که منو ترغیب و تشویق کرد به آوردن فرزند دوم😊
منو همسرم به شکل کاملا سنتی در سال ۹۳ با هم آشنا و ازدواج کردیم، همسرم از یک خانواده روستایی و کشاورز ( البته با احترام به همه کشاورزان و روستاییان) هستن و من شهری و پدرم کارمند و خودم تحصیل کرده...
همسرم اون موقع یه طلبه ساده بودن و فقط حوزه درس میخواندن، هر دو ۲۲ ساله بودیم، ازدواج ما از اون دسته ازدواج ها بود که واقعاً مثل بمب صدا داشت و هرکس میفهمید یه حرف و حدیثی درست میکرد، هم غریبه و آشنا که بماند...😊
بعد از یه مراسم رفتیم سر خونه زندگیمون، من دختری بودم که از خانواده ام جدا شده بودم، به یه شهر غریب رفتم، تنها شده بودم فقط خدا رو داشتم همش اصرار به همسرم که بچه میخوام اونم میگفت من درس میخونم، کار ندارم، درآمد ندارم، اما من کوتاه نیومدم، همش اصرار که دیگه پای خانواده ها رو باز کردم که راضیش کنن🙈
بعد از ۸ ماه از ازدواجمون، من باردار شدم چهار ماهه بودم که پسرم هنوز نیومده بود پا قدمش خوب بود، با چند تیکه طلا و کمک پدرهامون، تونستیم ماشین بخریم، همسرم تو یه موسسه عالی قبول شد شهر قم، باید اسباب کشی میکردیم، رفتیم دنبال خونه چون جایی نداشتیم، شبا تو چادر میخوابیدیم تا خونه پیدا شد، چون پول پیش کم داشتیم به سختی خونه پیدا شد، همسرم هم نمیخواست از کسی قرض بگیره.
خب خونه رو تحویل گرفتیم با کمک خانوادم اسباب کشی کردیم قم... همسرم شب تا صبح درس میخوند، صبح تا شب هم کلاس میرفت ناهار میبرد و منه باردار تنها...
تا وقت موعود رسید، پسرم به دنیا اومد، شد عزیز همه😍 اسمش رو حسین گذاشتم چون واقعاً از امام حسین داشتمش، حسین شد ۵ سالش، بچمم تنها بزرگ کردم، همش حرص تنهایی و غریبی شو میخوردم، همش میگفت داداش میخوام، همسرم هم به هیچ عنوان زیر بار فرزند دوم نمیرفت، حتی با دخالت خانواده ها😔 میگفت کارم باید درست بشه هرچی میگفتم برکت داره قبول نمیکرد...
دیگه راهی نداشتم، رفتیم امام رضا عید قربان پارسال، گفتم یا امام رضا، شما مهر بچه دوم رو بنداز تو دل همسرم، یه بچه سالم دیگه بیارم، بچم خوشحال بشه اگه پسر شد هم اسم شما بذارم علی😍
گذشت و ما برگشتیم، دیگه اصراری نکردم در کمال ناباوری همسرم خودش موضوع رو پیش کشید من در پوستم نمیگنجیدم😍😍😍 خداروشکر بازم باردار شدم و پسر شد. حسین که روز شماری میکرد برا تولد داداشش و بی صبرانه منتظر بودو الان دو ماهشه علی آقا،
حسین که خیلی دوستش داره ماشاالله پاقدمش عالی تر از داداشش بود، پدرش قبول شد قضاوت و الان تازه استخدام شدن و ما اومدیم یه شهر دیگه و کیلومتر ها از خانواده ها دور هستیم.
خداروشکر دوتا دسته گل دارم همدم غریبی و تنهاییم هستن و الحمدلله کم کم زندگیم رونق میگیره، حالا کم کم دارم میگم بچه هام آبجی ندارن😉 امیدوارم خدا کمکم کنه و بهم نعمت های بیشتری بده🤲
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۵۵ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند سلام و خسته نباشید خدمت شما و با تشک
#ارسالی_مخاطبین
#تجربه_من ۵۵۵
👌«همدم امروز ، یاور فردا»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_خمینی
✅ همه احکام اسلام رحمت است...
👈 آقایان مسئول، مماشات با قانون شکنان را تمام کنید.
#سبک_زندگی_اسلامی
#احکام_اسلامی
#رحمت_توهمی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمه_المعصومه
🏴 سالروز وفات شهادت گونه کریمه اهل بیت، اُخت الرضا (ع)، حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها به پیشگاه مقدس حضرت بقیّة اللّه الاعظم ( روحی أرواحنا له الفداء) و محضر عاشقان اهل بیت(ع) تسلیت عرض می نمائيم.
👈 زیارت مجازی حرم مطهر، کریمه اهل بیت حضرت معصومه(س):
https://vtour.amfm.ir/
#کریمه_اهل_بیت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✨امام على عليه السلام :
وَ اللّه ِ! ما سَاَ لْتُ رَبّى وَلَدا نَضيرَ الوَجْهِ، وَ لا سَاَ لْتُهُ وَلَدا حَسَنَ القامَةِ، وَ لكِنْ سَاَ لْتُ رَبّى وُلْدا مُطيعينَ لِلّهِ، خَائِفِينَ وَجِلينَ مِنْهُ، حَتّى اِذا نَظَرْتُ اِلَيْهِ وَ هُوَ مُطيعٌ لِلّهِ قَرَّتْ بِهِ عَينى؛
"من از پروردگار خود، فرزندى زيبا يا فرزندى خوش قد و قامت نخواستم بلكه از پروردگارم فرزندى خواستم كه مطيع خدا و خداترس باشد، تا هر وقت به او نگريستم و ديدم خدا را اطاعت مى كند، چشمم روشن شود."
📚بحار الأنوار، ج 43، ص 279.
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_اللّه_مرعشی_نجفی
علّت آمدن من به قم این بود که پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود. چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه معصومه سلام اللّه علیها عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها برود.
📚 بر ستیغ نور
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
⚠️ *سونامی سالمندی...*
جمعيت ايران باسرعت سرسام آوری در حال پيرشدن است. اين فقط به معناي سفيدشدن موی ايرانيان نيست بلکه متعاقب اين روند، اقتصاد و قدرت دفاعی کشور نيز رو به افول خواهد بود!!
#سالخوردگی_جمعیت
#بحران_جمعیت
#جمعیت_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
استاد علی ابوترابی: یکی از دوستان .. که چند سالی ازدواج کرده بود ولي فرزندی نداشت را دیدم. گفتم: چه کردید؟ بیخیال نباشید دنبال درمان بروید. گفت: تلاشهایی کردیم و راههای متعدد و درمانهای مختلفی را دنبال کردیم اما نتیجهبخش نبوده و گویا صلاح ما نیست.
گفتم: به علما بگو برای شما دعا کنند. نام یکی دو نفر از علما را بردم و از جمله پیشنهاد دادم خدمت حضرت علامه مصباح برسد و بخواهد برای ایشان دعا کنند. رفتند خدمت علامه، وقتی برگشت گفتم چه شد؟
گفت: به علامه گفتم ما ۱۳ سال است ازدواج کردیم ولی اولاد نداریم و التماس دعا داریم. حاج آقا فرمودند: دیدی گاهی پیرزنها مینشینند دعایی میکنند[؟]، من هم دعایی میکنم. ضمناً بروید ادعیه و اذکاری که گفته شده، آنها را انجام دهید.
یک ماه بعد ... زنگ زد و گفت: آن دعای پیرزنانه ایشان اثر کرد و دعای ایشان مستجاب شد. بعد از مدتی تماس گرفت که اگر میشود وقت بگیرید میخواهم فرزندم محمدتقی را بیاورم حاج آقا اذان بگویند. وقتی فرزندش را آورده بود حاج آقا فرموده بودند: "هرچه خواستی از حضرت معصومه [سلام الله علیها] بگیر."
📚 نمایشگاه مردی بر مدار حق
#رویای_مادری
#ناباروری
#فرزندآوری
#توسل
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ارسالی_مخاطبین
✅ عمار داره این خاک....
#سلیمانیها_در_راهند
#نسل_حسینی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند
#ساده_زیستی
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_اول
سال ۸۲ بود که همسرم به خواستگاریم اومد، من اون موقع ۱۵ سال داشتم و از اونجایی که درسم خیلی خوب بود به خانواده ام اعلام کردم که دوس دارم درس بخونم و فعلا به ازدواج فکر نمیکنم.
همسرم جواب من رو قبول نکردن و با فرستادن واسطه هایی سعی داشتند که من را راضی کنند. البته من بدون هیچ تحقیق و شناختی از ایشون و فقط به خاطر درس خواندن جواب رد می دادم. کم کم با تعریف واسطه ها از این آقای خوب و باتقوا، به فکر افتادم که کمی اطلاعات در مورد اخلاق و رفتارشون کسب کنم. بیشتر افرادی که واسطه خواستگاری ما بودند صفت ایمان و مهربانی ایشون رو گوشزد میکردند...
حدود یکسال بعد از خواستگاری، من به این نتیجه رسیدم که به ایشون جواب مثبت بدم ولی خجالت و شرم این پاسخ را به تعویق انداخت و بی مورد یکسال دیگر از زندگیم تلف شد و من هنوز حسرت این دو سال را میخورم که میتونست پر از خاطرات شیرین من و آقایی باشه. خلاصه سال ۸۵ عقد کردیم و من همچنان درس میخوندم.
همسرم یک کارگر کارگاه تراشکاری و تزریق پلاستیک بود و وقتی با من ازدواج کرد شد سر کارگر و این از برکات ازدواج ما بود.
همسرم در کنار کارش با وجود اینکه درس نخوانده بود، در فعالیتهای فرهنگی و مذهبی و هیات امنا مسجد و هم چنین فعالان محلی حضور پررنگ داشت و من از اینکه او همیشه در حال فعالیت بود خوشحال بودم و نداشتن مدرک تحصیلی بالا اصلا برایم مهم نبود. البته ایشون مطالعات خیلی گسترده ای در همه زمینه ها داشتند.
خلاصه کنکور دادم و به پیشنهاد پدر شوهر و پدرم و البته از روی علاقه خودم رشته کشاورزی رو انتخاب کردم و دلیل دیگر هم این بود که دانشگاه محل تحصیلم به شهر مشهد که محل زندگی همسرم بود، نزدیکتر بود. قبول شدن در دانشگاه همانا و عروسی گرفتن ما هم همانا.
من و همسرم در طی سالهای عقد وسائل لازم برای زندگی را با همدیگه آماده کردیم و شاید باورتون نشه هنوز که هنوزه، نمیدونم دقیقا کدومها رو من خریدم، کدومها رو آقایی... خیلی خیلی مختصر و اینکه هر جا مسافرت میرفتیم یا برای دور زدن و تفریح یک تکه از وسائلمان را میخریدیم و اینجوری دفتر خاطراتمان در خانه و در بین وسیله هایمان همیشه بازه و آن روز های زیبا را به ما یادآوری میکنه.
برای مراسم عروسی از آنجا که خانواده همسرم مراسمات پر سر وصدا داشتند من و آقایی تصمیم گرفتیم سفر سوریه را انتخاب کنیم تا در طول این سفر قبل از اینکه بخواهیم به خانه خودمان برویم انشالله با دست کوچک حضرت رقیه دوام زندگی مان را امضا کنیم. همین گونه هم شد بعد از سفر ولیمه ناهار دادیم من و همسرم به سنت ها پیامبر توجه خاص داریم ولیمه ناهار ما باعث تعجب همه شده بود. مهمانها خیلی زیاد نبودند در حد کسانی که دوست داشتند برای عروسی ما شادی کنند.
با آرایش و لباس عروس خیلی ساده و دوست داشتنی، بدون هیچ استرسی از کم و کسریها، از این اتفاق بزرگ لذت بردیم.
جهیزیه من واقعا مختصر بود و همون روز اول حرفهایی پشت سر جهیزیه گفته شد ولی از عشق من و همسرم حتی یک ذره کم نشد و اصلا باعث ناراحتی ما نشد چون سلیقه و خواسته خودمان و کسب رضای الهی خیلی اهمیت بیشتری داشت از حرفهای اطرافیان.
قبل از اذان مغرب و عشا من و همسرم وارد خانه ی خودمان شدیم و طبق سنت زیبای پیامبر، همسرم پاهای من را شست و آب را جلوی در خانه ریخت و با هم نماز شکر خواندیم.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1