eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه اول من خدا خواسته بود و ما از لحاظ روحی و مالی آمادگی نداشتیم. یه کم سخت گذشت چون بی تجربه بودیم و بی پول مخصوصا برای همسرم... فرزند دوم رو با اصرار برای تنها نبودن فرزند اولم آوردم و هر سری همسرم برای پول پوشک و مسائل دیگه نالان بود ... بعد از فرزند دوم چند بار تصمیم به وازکتومی گرفتیم. حتی معرفی نامه گرفتیم ..ولی هر بار من می گفتم نکنه داریم کار حرام انجام میدیم و همین شک چند سال طول کشید تا اینکه آقا دستور جهاد فرزندآوری دادند. خوشحال بودم که آن عمل عقیم کننده را انجام ندادیم و لطف خدا بود. من تصمیم به فرزند آوری داشتم ولی همسرم به علت خاطرات پر دردسری که داشت (که البته من هم دخیل بودم در آن...خب بی تجربه بودم... مثلا بارها نصف شب فرستادم برن پوشک یا پستانک بگیرن ... یا مدیریت خونه و بچه رو خوب انجام نمیدادم ...) اصلا موافقت نمی کردن. یک سال طول کشید ولی بی فایده بود منم نشستم پای سجاده. گفتم خدایا دل دست توست، خودت تو دلش بنداز.(البته از تذکر های غیر رسمی و غیر مستقیم همچنان استفاده میکردم...مانند خواندن احادیث فرزند آوری به صورت کاملا تصادفی 😅😅، یا تعریف از خاطرات خوب بچه ها یا خیر و برکتی که بچه ها برای ما داشتن.. یا ارزش جهاد و نکات تربیتی و کلی سیاست زنانه ..) الحمدالله یک دفعه همسرم از این رو به اون رو شد و گفتند حالا که قرار هست جهاد کنیم پس باید کامل به حرف رهبر گوش کنیم و رو ۶ تا بچه برنامه ریزی کردند. من که هاج و واج مونده بودم.. خدا رو شکر برای بچه سوم اقدام کردیم و از همون اولش همه چیز فرق داشت... اولا پول پس انداز کردم تا برای هزینه ویزیت و آزمایش ها و بیمارستان و لباس بچه و... به شوهرم فشار نیاد... خیلی روحیه ام رو بالا بردم و به طرز شگفت آوری همسرم که در بارداری های قبل بسیار بی تفاوت و نا همراه بود، کاملا همراهی میکردند. مثل پروانه دور من می‌چرخیدند... خودم تعجب میکردم چون اصلا اهل این کارها نبودند.. بچه که به دنیا اومد خیلی هوامو داشتند و الحمد لله خیلی از لحاظ مالی دچار مشکل نشدیم. به قدری در بچه داری کمک میکردند که نگو، سر بچه های دیگه بخاطر گریه بچه حتی گاهی دعوا هم میکردند اما سر سومی می گفتند تازه دارم میفهمم بابا یعنی چی ... سر پول پوشک و ..شاید یه وقتایی کم میاوردیم اما همسرم با توکللللللل بسیییار زیاد میگفتند خدا بزرگه، مگه تا الان موندیم؟ اصلا یک ذره احساس سختی و پشیمانی نداشتیم... چرا؟ چون اولا با نیت اطاعت امر ولی بچه آوردیم و خداوند هم جبران کرد و زاویه دید ما را اصلاح کرد که اصلا مشکلات به چشم ما نمی آمد. دوم باور داشتیم بچه رزق و روزی خوش رو با خودش میاره ... من فهمیدم رزق و روزی فقط پول نیست ...گاهی صبر، گاهی خنده، گاهی کمک دیگران، گاهی معنویات همه از رزق و روزی بچه هاست... پس لطفا بخاطر اینکه اعصاب ندارید، تحمل ندارید، بدنتان ضعیف است، فرزند آوری را به تعویق نندازید. سوم سعی کردیم اوضاع را بهتر مدیریت کنیم... پس انداز، مدیریت پول ‌بیمارستان، پزشک خوب، روحیه دادن به همدیگه، تقویت بدن خود و تقویت اعصاب...اصلاح تغذیه... باید سعی خودمان را در اصلاح سبک زندگی داشته باشیم تا زندگی طبیعی با فرزندان زیاد و پر برکت نصیب ما شود. چهارم نگاه کنونی خود را از نگاه" اضافه کردن یک نان خور" به نگاه "اضافه کردن یک نان آور " تبدیل کردیم و میخواهیم بچه ها را زود به سر کار بفرستیم تا خودشان درآمد داشته باشند و از بچگی به پس انداز کردن و مستقل بودن تشویق شان کردیم... الحمدلله الان خودشان وسایل خودشان را میخرند... به خدا اعتماد کنیم ...خداوند بندگان خود را تنها نخواهد گذاشت. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کسب رضایت همسر برای فرزندآوری در جواب خانمی که گفته بودن چطور همسرم رو راضی کنم برای بچه دار شدن؛عزیزم این کار یه مقدار زمان می بره سعی کنید بار عواطف و احساسی مسئله رو بالا ببرید، با گفتن اینکه تو رو خدا بیا بچه بیاریم، کسی که دلایلی برای مخالفت خودش داره رو نمیشه راحت راضی کرد. به صورت غیر مستقیم معایب تک فرزندی رو بهشون نشون بدید که خودشون متوجه این بشن که تک فرزندی بچه، نهایت خودخواهی پدر و مادر هاست. یه خرده زمان می بره اما نتیجه میده واقعا اما سعی کنید اصلا با بحث و قهر و بدون دلیل منطقی سعی در راضی کردن همسرتون نکنید؛ در ضمن تجربه نشون داده آقایون با محبت و زبان خوش همسرشون نظرشون قطعا تغییر میکنه به عنوان مثال بگید: میخوام ثمره های عشقمون بیشتر باشن میخوام وقتی توی خونه نیستی، به بچه هامون نگاه کنم و بیشتر بهت افتخار کنم و ...( دیگه همه خانوما ازین جملات بلدن😉) یا دل و جرات به همسرتون بدید و بهشون بگید: به نظرم تو بهترین بابای دنیایی، حیف نیست که یه دونه فرشته توی دنیا بابا صدات کنه؟ امیدوارم به زودی خبرای خوبی ازتون بشنویم دوست عزیز🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی می خوای بری سر کار...😅😁 این شیرینی تمام شدنی نیست.😍😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرزندان شیره به شیره... من دو تا دختر اولم با فاصله ۱۵ ماه از هم بدنیا اومدن. خب اولش با توجه به کم تجربگی ما سخت بود برامون. بخصوص که من همه چیز را برا خودم سخت میگرفتم. از تمیزی خونه تا نظم و تمیزی بچه ها. ولی خدارا شکر با کمک و لطف خدا این دوران سپری شد. من طبق گفته پزشکم تا ۲۰ هفته به دخترم شیر دادم. در طول بارداری دومی حتی اضافه وزن کمی هم داشتم به خاطر فعالیت. اما وزن نوزاد خیلی بیشتر از اولی بود. وقتی بدنیا اومد روزای اول یه کم دخترم موقع شیردهی اذیت شد. که من سعی کردم از کمک مادرم و بقیه برای آروم کردنش استفاده کنم اما حُسن بچه های شیر به شیر همینه که چون کوچکترن، زود به شرایط عادت میکنن و براشون عادی میشه. وقت خوابوندن، یکی در بغلم شیر میخورد و اون یکی رو پام بود. اگر هم همسرم خونه بود یکی را همسرم میخوابوند، یکی را من. موقع شیر دادن به نوزاد اولی را هم بغل میکردم و براش شعر میخوندم و نوازشش میکردم که حس بد نداشته باشه. از همون اول سعی کردیم هیچ گونه حساسیتی به دومی نداشته باشیم و بذاریم خواهرش تحت کنترل نامحسوس ما باهاش کلنجار بره. مثلا میدیدی یهو محکم بغلش میکرد. یا بوسش میکرد. نهایتش این بود که از خواب بیدارش میکرد یا یه کم گریه اش در میومد. من همیشه دختر دومم را در تیر رس نگاه خودم میخوابوندم و غیر مستقیم و نامحسوس حواسم بهشون بود. ولی جوری که بزرگه نفهمه. چون اگر بفهمه حساستر میشه. گاهی هم که میدیدم داره کار داره به جاهای خطرناک میرسه میومدم پیششون و مثلا میگفتم بریم پوشک آبجی را عوض کنیم و بازم غیر مستقیم از محیط دورش میکردم. من و همسرم اصلا حساسیت رو رفتارهای دختر اولم نداشتیم و همه چیز تو خونه عالی بود، ولی متاسفانه بقیه چون حساسیت نشون میدادن دخترم کمی رفتارش خشن تر میشد که البته اونم مدیریت کردیم و همه چیز به خوبی حل میشد. بچه های شیر به شیر خیلی زود با هم انس میگیرن و چون بچه کوچکه راحت تر با قضیه کنار میاد و در واقع حسی از حسادت به اون صورت در وجودش شکل نمیگیره. ما سالهای اول برای اینکه بچه ها درکی از هدایا نداشتن، معمولا برا دوتاشون در مناسبتها هدیه میخریدیم. مثلا تولد یکی شون بود برا هر دو کادو میخریدیم و دقیقا عین هم. یا لباسها عین هم. صرفا برای اینکه یکی فکر نکنه مال اون یکی خوشگل تره. هر دو را بغل میکردیم و میبوسیدیم. اگر کار اشتباهی انجام میشد تنبیه ها دسته جمعی بود. مثلا هر دو از دیدن تلویزیون محروم بودن. یا از بیرون رفتن یا هر چیزی. اوایل چون فشار کار کمی زیاد بود و ما خسته میشدیم وقتی میگفتن چقدر خوبه بچه هاتون پشت سر هم هستن من واقعا برام مسخره می اومد. اما با گذشت زمان و بزرگ شدن بچه ها و همسن بودن و نزدیکی عاطفیشون فهمیدم چه لطفی خدا به من کرده. الان که ۸ و ۹ ساله اند چقدر خوب و لذت بخشه. از هر لحاظی که فکر کنید. با هم بازی میکنند، با هم کلاس میرن. مدرسه میرن. با هم تو خونه میمونن اگر من کار کوتاهی داشته باشم. با هم شیطنت میکنن و تا دلتون بخواد باهم دعوا میکنن ولی به همون اندازه حامی هم هستن و پشت سر هوای همو دارن. و الان که باردارم بین بچه سوم و چهارمم حدود ۲۰ ماه فاصله میشه و من ازین بابت راضیم. هم خودم را برای سختیاش آماده کردم، هم لذتای بعدش و میدونم این سختی ها زود گذره و فقط کافیه کمی راحت بگیریم. مهم اینه که بعد این همه سختی حداقل بچه ها در آینده همدم هم باشن و بدرد هم بخورن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کسب رضایت همسر برای فرزندآوری همسر من هم مخالف فرزندآوری بودن و هستند همچنان، اما مدام از تنهایی بچه میگفتم، از رزقی که برامون داشته، نق نمیزدم، کارهای بچه رو خودم بیشتر انجام می‌دادم که یک وقت نگه بچه بزرگ کردن سخته و... و آنقدر از برکات فرزند گفتم که بالاخره راضی شد بعد ۲ سالگی بچه و الان دومی یکساله هست. برا سومی دیگه از اتاق زایمان شروع کردم، وقتی اومد بالا سرم همش خداروشکر می‌کردم و می‌گفتم ان‌شالله دوتا دختر هم خدا بهمون بده و... به پسرمم یاد داده بودم که به باباش بگه من نی‌نی می‌خوام و..😁 الانم همش میگه بابا شما دوتا پسر دارین باید دوتا دختر هم داشته باشین. در مورد فواید بارداری و شیردهی برا خانم، فواید کم بودن اختلاف سنی بچه‌ها، حسادت بیشتر بچه‌ها با اختلاف سنی زیاد و.. هم زیاد گفتم، البته نه در غالب توصیه و نصیحت، مثلا داریم صحبت میکنیم میگم امروز یه مطلب خوندم راجب فلان و.. آقایون از سختی های زندگی بیشتر از خانم ها می‌ترسن، اگر امید بهشون بدین، اگر زیاد غر نزنیم، آرامششون تو خونه تامین باشه، راضی میشن. و اصلی ترین مسئله، واگذار کنید به خدا و توسل به ائمه داشته باشید و از خدا بخواهید فرزند نصیبتون کنه تا شما هم نذر امام زمان کنید فرزندانتون رو... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
﷽ ------- شب‌ها این موقع که میشود؛ اهل خانه به خواب میروند و زندگی را سکوت دلچسبی فرامیگیرد، دلم میخواهد تکثیر شوم....... یک "من"م خودش را ولو کند روی تخت و کم خوابی هایش را جبران کند و هرچه دلش میخواهد خواب ببیند. یک منم بنشیند کنار بچه‌ها و تا صبح نگاهشان کند و دست روی گونه های لطیفشان بکشد و زیر گلویشان را بو کند و موهایشان را نوازش کند. یک منم بدود به آشپزخانه و کارهای عقب افتاده را سامان دهد و نهار فردا را بگذارد. یک منم پناه ببرد به سجاده و عاشقانه های اشک آلودش را تسبیح بیندازد و روح خودش را کمی سیراب کند. یک منم برود جلوی آینه و کرم شب و دورچشم بزند و موهایش را با کمی روغن نارگیل و گلاب ماساژ دهد و ناخن هایش را سوهان بکشد. یک منم بنشید پای کتاب‌های در نوبت خوانده شدن و زیر نور شیک چراغ مطالعه، کسب دانش و اندیشه ورزی کند. یک منم لم بدهد روی مبل و توی گروه های چت و کانال ها بچرخد و فیلم تماشا کند. یک منم لباسهای فردای همسر را اتو کند و تکه های اسباب بازی را از گوشه کنار خانه جمع کند و کتابهای فرش زمین شده را در قفسه بچیند. یک منم هم یک لیوان چای برای خودش بریزد و برود توی بالکن و ماه و چراغ های شهر را نگاه کند.... دریغا که همیشه همین یک منم و انتخابِ بین این، همه..... (و گاه ملغمه‌ی سرهم بندی شده‌ی دست چندمی از همه! که زمان و توان محدود است و امیال و آرزوها زیاد...). 🖋هـجرٺــــ (د.موحد) @hejrat_kon کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تبلیغ فرزندآوری در مرکز بهداشت شهر ما، نوش آباد کاشان 😍😊 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌سرانجام اهانت... در روایتی از امام معصوم (علیه السلام) داریم که فرمودند: «مَنْ‌هٰانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلاٰ تَاْمَنْ شَرَّهُ‌» خلاصه روایت این است که سرانجام اهانت شرارت است. این هم درست نیست که خیلی حلوا حلوا کنیم؛ خیر، مبنا در همه حالات، در خلوت و جَلوت بنا بر احترام به فرزند باشد. به این نکته خیلی دقت شود که متاسفانه والدین، با بی توجهی جلوی اقوام، فرزندانشان را کوچک می‌کنند! عیب‌ها و اشکالات فرزندان را به دیگران نگویید. بچه بزرگ می شود درمان می‌شود، ولی در ذهن دیگران این عیب باقی می‌ماند و دیگر نمی‌شود آن را پاک کرد. اگر بچه را پیش دیگران کوچک کنید، دیگران هم به خودشان اجازه بی‌احترامی به بچه را می‌دهند. بچه‌ای که احساس حقارت کند، یا احساس کند شخصیت ندارد، در تربیت مقاوم می‌شود، یعنی به سمت تربیت نمی‌رود. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تقاضای به اشتراک گذاری تجارب فرزندآوری مادران شاغل... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کسب رضایت همسر برای فرزندآوری همسر من به هیچ عنوان برای فرزند چهارم راضی نمیشد، هر وقت هم که بحثشو می خواستم پیش بکشم به شدت عصبانی می شد😡😡😤 و تهدید می کرد که اگه بچه چهارم بیاد من میذارم میرم🤬🤬🤬. خلاصه به هر دری میزدم راضی نمیشد که نمیشد😔😔 دیگه به این نتیجه رسیده بودم که راضی کردن همسرم از توان من خارجه من تمام تلاشمو کردم و دیگه از دست من کاری برنمیاد و بی اذن خدا حتی برگی از درخت نمی افته. پس به خود خدا و ائمه متوسل شدم. تو ایام فاطمیه به نیت حاجت خواستن از خانوم می رفتم روضه. استغفار می کردم، تو هر موقعیتی به امام زمان متوسل می شدم و از خودش برای آوردن سرباز کمک می خواستم. چله زیارت عاشورا می گرفتم به نیابت از حضرت فاطمه، امامان و حضرت رباب،علی اصغر و ... برای سلامتی و ظهور آقا و در کنارش برای راضی شدن همسرم و آوردن سرباز برای امام زمانم دعا می کردم و گهگاهی هم بحث فرزندآوری رو پیش می کشیدم. تا اینکه در کمال تعجب کم کم گارد همسرم باز شد و راضی شد و من در حال حاضر برای بار چهارم باردارم 😉 و نکته خیلی عجیب تر اینکه الان خود همسرم گاهی به شوخی می گه مثل اینکه تا تو پنجمی رو نیاری دست برنمی داری😳🤣🤣 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
معنای هجرت... هجرتِ مکانی یکی از انواع «هجرت» است، اما ما از هجرت، چیزی بیش از این می‌فهمیم. کسی که از خانه و شهر خودش به جاهای دور می‌رود، هجرت کرده است. کسی که از مکانی راحت به سوی رنج و خستگی و کوشش حرکت می‌کند، هجرت کرده است. کسی که از دارایی‌اش به امید چیزی بیشتر دست بر می‌دارد، هجرت کرده است. کسی که از خودخواهی و اعصاب پرالتهاب و خشم جوشانش و کینه‌ها و این‌طور هیجان‌ها عبور می‌کند، هجرت کرده است. هجرت به معنای فاصله گرفتن از «من» و هر چیزی است که پیرامون آن وجود دارد. این معنای هجرت است. 📚 آن همیشه مهربان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
زمینه سازان ظهور... 👈 در دوران کنترل جمعیت، صندوق جمعیت سازمان ملل برای جمعیت مهاجر مقیم ایران هم برنامه ی ویژه داشت و میلیون ها دلار برای کنترل جمعیت مهاجرین افغان در ایران هزینه کرد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کسب رضایت همسر برای فرزندآوری من الان لطف خدا سه تا بچه دارم و با اصرار همسرم منتظر بارداری چهارم هستیم. در حالی که ایشون هر سه تای قبلی رو طوووول کشید تا راضی بشن و من علاقه امروز ایشون رو بعد از عنایت خدا، تا حدی مدیون سیاست زنانه‌ای هستم که تمام این سالها در عین عشق به همسرم، در رابطه با ایشون اجرا کردم. به نظرم در مرحله اول بعد از توکل به خدا و ائمه معصومین علیهم‌السلام، ببینین ترس و نگرانی همسرتون چی هست. اگر مالی است، قناعت پیشه کنین. نشون بدین پس انداز بلدین. مدام حرف سیسمونی و خرید نزنید. یکی از ترفندهای من برای گفت و گو غیر مستقیم این بود که مثلا با تعجب و هیجان براشون میگفتم امروز با فلانی صحبت کردم انقدر خرج فلان کار کرده. بعد نظرات منفی خودم رو میگفتم که من هرگز حاضر نیستم این کار را بکنم. چرا آدم خرج اضافی بکنه و از این دست حرف‌زدن‌ها که خودمو اهل مراعات جلوه بدم که فکر کنم اکثرا خانوما بلدن😁 اگر ترس از پدر شدن و تربیت فرزند دارن تا میتونین بهشون حس اعتماد بدین. نه فقط در این زمینه در مورد همه تصمیماتشون. مخالفت هاتون رو علنی و با ناراحتی بیان نکنین. اجازه بدین بفهمن اولاً شما قبولشون دارین ثانیاً با اومدن بچه قرار نیست چیزی از عشقتون کم بشه بلکه بیشتر هم میشه. نکته مهم این هست که ببینین همسرتون به چی بیشتر معتقدن. اگر مثلا همسر کسی آنچنان به ولایت معتقد نیستن که نباید حرف جهاد رو براشون زد. یا اگر خیلی مذهبی نیستن حدیث از امام براشون بخونیم. یا روانشناسی قبول ندارن نکته تربیتی بگیم. قلقشون را پیدا کنین. از چیزی که قبول داره شروع کنین و اصرار به اصلاح و تادیب ایشون نداشته باشین. شاه کلید قلق آقایون و اساسا هر آدمی هم که محبت هست. با دعوا و بداخلاقی حتی اگر راضی بشن شما میمونید و پدری که حاضر نیست خیلی از مسئولیت‌های بچه رو قبول کنه و میگه خودت خواستی. قبل از گفت و گو باهاشون توسل کنین خدا به کلامتون نور ببخشن تا اثرگذار باشه و حتی اگر روزها هم طول کشید منتظر لحظه مناسب برای گفت و گو باشین و عجله نکنین. اوایل زندگیم غصه میخوردم چرا باید برای هر چیزی کلی مقدمه‌چینی کنم و ناز بکشم و سیاست به خرج بدم تا همسرم را راضی کنم. الان یاد گرفتم که اولاً غالب افراد این شرایط را دارن حالا هر کس به طریقی، چون به هر حال آدم ها متفاوت هستند. ثانیاً، اساسأ زندگی نیازمند داشتن سیاست، به معنی باهوشی و زیرکی در رابطه هست و این اصلا بد نیست. امیدوارم موفق باشین. امیدتون و مهربونی و زبون خوش رو هیچ وقت از دست ندین، خدا با ماست🥰😊 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حفاظت از خانواده باید به دستور کار مشترک جهانی تبدیل شود رییس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل: "در کنار جنگ علیه اسلام، شاهد جنگ علیه خانواده هم هستیم. خانواده فطری‌ترین نهاد بشری است که امروز در معرض تهدید قرار گرفته است، هجوم به پناهگاه طبیعی بشر یعنی خانواده، جنایت علیه بشریت است. حفاظت از حریم خانواده و ازدواج یک واقعیت جهانی است که باید به دستور کار مشترک جهانی تبدیل شود." کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
راهکار کسب رضایت خانم ها برای فرزندآوری؟ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با اطمینان می‌توانیم بگوییم امروز جوانان ما می‌توانند همۀ مشکلات کشور را حل کنند. 🔹دیدار امروز پیشکسوتان دفاع مقدس و خانواده معظم شهدا با رهبر انقلاب کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۲۴ بنده متولد مهر ۶۱ هستم و ۶ ماهه به دنیا اومدم. در سن ۲۰ سالگی با پسر عمه م ازدواج کردم و دوماه بعد از ازدواج باردار شدم. مشکلات زیادی برام پیش اومد قارچ بارداری گرفتم و خیلی روزهای بدی بود و بعد از اون مسمومیت غذایی که ده روزی هم اون طوری درگیر بودم. خلاصه دوران بارداری تمام شد و دختر نازمون به دنیا اومد. سالگرد عروسی مون دخترم ۴۰ روزه بود. خیلی خوشحال بودم چون تنها نبودم ولی متوجه شدم رفلاکس کلیه داره و ادرار برمیگشت تو کلیه و کامل تخلیه نمیشد. خیلی سخت بود هر ماه آزمایش و دوبار عکس ویسیوجی کردن... همسرم صبح زود میرفت سرکار و آخر شب میومد خونه. زمانی که دخترم ده ماهه بود رفتیم مسافرت بعد از برگشت من عقب انداخته بودم همه میگفتن برای آب به آب شدن و بعد گذشته دو هفته لکه بینی پیدا کردم ولی به دستور دکترم آزمایش دادم و دو ماهه باردار بودم. خودم خوشحال بودم ولی همسرم بی قراری میکرد که بدِ، زشته، آبروم میره بریم سقط ش کنیم... با همکاری مادرم و دوستش که مثلا دکتر هست تماس گرفتیم و حسابی جناب همسر رو ترسوندن که نوشته بده عواقبش پای خودت، چون جنین سه ماهه هست و مادر به شدت ضعیف امکان خونریزی داره که معلوم نیست عواقب ش چی باشه... دیگه دیدم خیلی حالش بدِ و ترسیده دلم سوخت براش و به تلفن خاتمه دادم. لکه بینی ها ادامه دار شد و من با وجود بچه کوچک سختم بود و دکتر نمیگقت جنسیتش چی هست چون احتمال سقط داده بودند. من خیلی به همسرم فشار آوردم که مقصر هستی، ناشکری هایی که کردی خدا هم داره تنبیه مون میکنه. در آخرین سونو دکتر گفت برو مرکز سونو گرافی در بلوار کشاورز هر چی خانم دکتر گفت همان کار رو انجام میدیم. ماه رمضان و شبهای احیا بود. تاریخ سونو رو به خواست خودم ده روز بعد نوشت. ۵ شب مراسمات احیا، نون و پنیر و خرما و سبزی با کمک مادرم می‌بردیم مسجد... روز سونو رفتم مرکز، خانم دکتر سونو های قبل رو دیدن و نامه خانم دکتر خودم رو یک دفعه صفحه مانیتور رو که دید گفت وای خدا چقدر لپ داره و من تازه تونستم صدای قلبش رو بشنوم. چه پسری، حالشم خوبه مامانش ۱۱ هفته دیگه بشمره یک پسر تپلی میاد بغلش تمام سونو های قبل رو هم انداخت سطل زباله... ولی من خیلی سختم بود، کمر درد های شدید و بچه م هم نوپا شده بود و شیطنت های خودش، دردر ضمن بچه هم شیر می‌ دادم و دلم نیومده بود از شیر بگیرمش، در اون زمان هم عکس هسته ای انداختن ازش و ۷۲ ساعت پیشم نبود. خدا روشکر مامانم خیلی مراقبش بود و به پدرم وابسته بود و خیلی سختش نبود. دخترم یک سال و شش ماه داشت که پسرم با وزن ۴ کیلو و ۱۰۰ به دنیا اومد، خیلی شیرین و دوست داشتنی بود باز هم دخترم رو از شیر نگرفتم و به هر دو تا شیر می‌دادم و تازه من کهنه استفاده میکردم، حالا شدن دوتا بچه پشت سر هم و تا چهار ماهگی پسرم که کم کم دختر رو از کهنه گرفتم، خیلی خوب باهام همکاری کرد. ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۲۴ خدا رو شکر گذشت و بچه ها بزرگ شدن که کم کم گفتن ما بچه می خواهیم ولی من خیلی سختی های بارداری و روزهای آزمایش رو یادم میومد فکر هم‌ نمیکردم و میگفتم از سرشون میوفته ولی نیوفتاد. من خودم فعال هستم و کارهای فرهنگی و حتی در حوزه جمعیت در گروهای مواسات مادری انجام دادم، حتی با مدرسه بچه ها درس خوندن رو شروع کردم و تا کارشناسی ادامه دادم که دخترم دانشجو شد و قم قبول شد و گاهی خودم میبردم ش دانشگاه... به امر رهبری اقدام کردیم برای بارداری ولی یک سالی گذشت و خبری نشد دکتر رفتم آزمایش و سونو گفتن رحمت پر از فیبرم هست یا باید بری رحم رو در بیاری یا اگر خیال بارداری داری باید ای وی اف کنی با این رحم پر از فیبرم و تخمدان های پلی کیستیک بارداری عملا غیر ممکن هست. من هم کلا قید ش رو زدم یعنی از فکر و استرس خودم رو کشیدم بیرون و به خدا سپردم ولی امیدم ناامید نشدم. رژیم غذایی رعایت کردم و در آخرین سونو گفتند فیبرم ها کوچک شده که ۸ تا هستند و کیست های تخمدان ها کامل از بین رفته ولی دیواره رحم نازک شده و احتمال یائسه گی زود رس هست. هم چنان امید و توکلم به خدا بود. شب تولدم مشهد بودم و از آقا هر چی خیر و صلاح هست، همان پیش آید را خواستار شدم. روزه اول ماه محرم و سال تحویل هم کربلا و نجف دعا کردم. بعد از گذشت ۳ سال در اواسط ماه خرداد در کمال ناباوری که فکر میکردم یائسه شدم، رفتم آزمایش و سونو، که صدای قلب جنین رو تایید کردند در هفته ۵ بارداری در روز تولد امام رضا (ع) اقا عیدیمو بهم داد. وقتی بچه ها از جواب آزمایش مطلع شدند، جشن گرفتند و شب همسرم اومد خونه قیافه ش دیدنی بود، هم تعجب، هم خوشحالی و هم اینکه فکر میکرد داریم سر به سرش میگذاریم. در غربالگری اول که گفتند باید بری و با بی میلی کامل رفتم چون از قبل جوابش رو میدونستم، از دوستانم که باردار شده بودند میشنیدم که به همه شون گفته بود احتمالا سندرم داون هست و مشکوک هست و کلی استرس وارد کرده بودند به مادر... ولی باز رفتم و در جواب چیزهایی که میدانستم رو شنیدم و کلی استرس که سندرم داون هست. سن تون بالاست و این طور حرف ها که به همه میزنن... من چون سر پسرم هم این گونه صحبتها و استرس ها رو داشتم خیالم راحت که تو راهی مون سالم و حالش خوبه با این که بچه ها خیلی گریه میکردن و استرس داشتن از صحبتهای دکتر ها ولی من خودم آرومشون میکردم. و دوباره برای تکرار سونو به مرکز دیگه ای مراجعه کردم که گفتند خدا رو شکر سالم و مشکلی نداره دکتر سونو گفت چی دوست داری باشه گفتم سفارش دادن قبلا، دخترم، ابجی میخواد، پسرم هم داداش میخواد. گفت خوب برو به داداش بگو داداشش سلام میرسونه بهش وقتی زنگ زدم خونه و گفتم که جنسیت بچه چی هست، صدای داد و خوشحالی پسرم کلی حال من رو خوب کرد و اون همه نگرانی کلا از یادم رفت. هنوز نیومده کلی حال و هوای خونه مون عوض شده و بچه ها خوشحال هستند و روز شماری میکنن برای ۱۵ بهمن که داداش بیاد خونه. چون به نیت امام زمان هست و سرباز امام اسم ش رو مهدی یار گذاشتیم. در ادامه میخوام بگم هیچ وقت در هیچ زمانی از زندگی توکل و امیدتون رو از دست ندید که دست خدا بالاترین دست ها هست و هر کسی که خدا و توسل به معصومین رو در زندگی پیش رو داشته باشه هیچ وقت نا امید نمیشه و نخواهد شد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075