eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
بنده سال ۹۱ ازدواج کردم با خانواده ای که فقط دو تا دختر داشتند. دختر بزرگتر هفت سالی از ازدواجش گذشته بود، منتهی بچه دار نشده بود. به خاطر همین مادرخانمم اصرار در اصرار که شما بچه دار بشید. خداوند لطف کرد سال ۹۲ به ما یه پسر هدیه داد و همزمان خواهر خانم هم باردار شدن... گذشت تا اینکه خانم من بعد از یه سال، دوباره حامله شدن، حرف های منفی از هر طرف به خانم ما شروع شد،کمبود آهن میگیری، مرض اعصاب میگیری، و... خدا رو شکر دخترم هم به جمع ما اضافه شد. پدرخانم هم مرتب میگفت دیگه بچه نمیخایینا😡 گذشت بعد از نه ماه خانم دوباره باردار شدن🙈آزمایشات نشون میداد یه گل پسر دیگه میخاد به خانواده ما اضافه بشه... خلاصه اسفند نود و پنج خانواده ما پنج نفره شد. خدا رو شکر بچه ها سالم و باهوش و بازیگوش هستند ولی چه کنم از حرف این و اون که مرتب فاز منفی میدن به خانم... خودم که اصلا اهمیت نمیدم. حالا تو این شرایط نمیدونم چطوری بگیم یه کوچولوی دیگه تو راهه؟😢 فکر کنم ایندفعه خواهر خانم و مادر خانم انواع مریضی ها رو به خانم ما نسبت میدن... باز هم خدا رو شکر خانواده ولایی هستند.... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ مجموعه موضوعی بیانات مقام معظم رهبری در مورد سبک زندگی زنان 📚 سبک زندگی زنان کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
چند ساله حسرت میخورم از اینکه چرا من نمیتونم برم پیاده روی اربعین، چند ساله هر سال ناراحتم و حس میکنم چیزی گم کرده ام و من شاید لایق نیستم که برم، هر سال با حسرت به تلویزیون و جمعیت پیاده نگاه میکن و گریه میکنم و ناراحت میشم. امسال حتی داغ دلم بیشتر بود خیلی از دوستانم با بچه ی صغیر و کبیر راهی شدن ولی من باز قسمتم نبود که برم ... امسال خانم خوش سخن و مهربون جلسه های ماهانه ام هم تاکید کردن روی رفتن، روی حضور، روی این حرکت زمینه ساز ظهور... البته روی صحبتشون با من نبود به من یواشکی گفتن تو نه محدثه جان، و من موندم و گریه ی بی امانم ... امروز دارم از یه دریچه دیگه نگاه میکنم، وقتی داشتم خونه رو تمیز میکردم، یادم افتاد یکی از اقوام همسرم امسال خادم حرم آقا امام حسین علیه السلام شدن، پیش خودم گفتم منم خادم حرمم ، منم خادم شیعه ی علی ام... به نیت خادمی حرم آقا خونم رو تمیز میکنم ، بچه هام رو بزرگ میکنم برای اینکه سرباز امام زمان بشن وظیفه ی من پرورشه، دادن آرامشه، الان دیگه ناراحت نیستم که جاموندم الان دیگه مطمئنم با هر قدمی که تو خونم برمیدارم، برای رسیدگی به امور کاری میکنم، دارم تو جمعیت پیاده میرم به سمت حرم، دارم خادمی میکنم ، دارم کنیزی امام زمان رو میکنم برای تربیت سربازهاش، مگر نه اینکه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" خونمون یه روضه ی مجسمه... قاسم هست، رقیه هست، علی اصغر هست، منم کنیزشون .... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نحوه مواجهه با نیازهای زیستی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۴۶ باسلام وقتی پیامی که درباره پیشنهاد عقیم سازی بود، خوندم، یاد خودم افتادم واقعا همینطوریه؛ وقتی به دکترم گفتم میخوام لوله هامو ببندم، خیلی استقبال کرد. با وجود اینکه من هنوز ۳۵ سال داشتم و الان خیلی افسوس میخورم که چرا هیچ کس مخالفت نکرد و منو از تصمیمم منصرف نکرد😔 البته همه اینطور نیستن ولی وقتی بچه چهارمم رو باردار بودم موقع سونوگرافی تو بیمارستان و دکتر هر وقت میخواستم بگم چهارمیه، خجالت میکشیدم و همه با تعجب برخورد میکردند انگار یه جرمی مرتکب شده بودم 😳😔 اطرافیان از پدر و مادر بگیر تا مادر شوهر و پدرشوهر که دیگه هیچی اصلا باخجالت و ترس آنها رو از بارداریم سومی و چهارمی باخبر کردم، فامیل هم که دیگه معلومه نگاه های تمسخر آمیز و پر سرزنش😢 خلاصه که فکر کنید در دوران بارداری که یک خانم باید بهش آرامش بدن باید به چه چیزایی فکر میکردم، واقعا هنوز خیلی طول میکشه تا این باور غلط فرزند کمتر..... از ذهن مردم پاک بشه، من به عنوان یک خانم که با این عقاید غلط اطرافیان جنگیدم و پیشقدم فرزندآوری شدم واقعا کار سختیه 😅 اما شدنیه... نمیدونم چطوری دیگران به خودشون اجازه میدن تو خصوصی ترین مسئله آدم که تعداد فرزندان هست دخالت کنند و یکسره بگن دیگه بسه😳 من که از دومین بچم همش اینو شنیدم دیگه بسه.. الانم از کاری که تحت تاثیر حرف دیگران کردم. (عقیم سازی) شدیدا پشیمونم. بچه داری راحت نیست ولی شیرینه با همه سختیاش. البته من چون پسر اول و دومم به فاصله دو سال به دنیا آمدند و بچه اول (چون خودمون تجربه نداشتیم) خیلی گریه و بیقراری میکرد و شیطنت داشت. شاید اگر خدا فرزند بعدی رو به اون سرعت بهم نمیداد، دیگه به بچه دار شدن فکر نمیکردم ولی الحمدلله پسر دومم فوق العاده آروم بود به لطف خدا🙏بعد اون دوتا دیگه همه میگفتن مواظب باش دیگه بسه، نیاری (از سر دلسوزی) خیلی اذیت شدی. همین حرفا باعث شد ۸ سال به بچه دارشدن فکر نکنیم اما بعد اون خودم خیلی دلم بچه میخواست ولی متاسفانه بارداری چهارمم در ماه دوم به دلیل از کار افتادن قلب جنین سقط شد😢 و اینجا بود که خدا به من فهموند همه چیز به خواست خداست نه خواست بنده ها تا خداوند نخواد هیچ موجودی پا به این دنیا نمیذاره، دیگه بیصبرانه منتظر نی نی کوچولو بودم حس کسایی که بچه دار نمیشن رو داشتم تا اینکه سومین فرزندم با فاصله ۱۰ سال از دومی به دنیا اومد وخدا وقتی دخترم ۲ سال و نیمه بود، پسر کوچولومونو هدیه داد. الان به لطف و عنایت خدا پسر اولم ۱۶، دومی ۱۴، دخترمون ۴ سال و نیم و پسر کوچولومون ۲ سالشه. خدارو شکر میکنم با این کانال آشنا شدم دیگه وقتی پیامارو میخونم میبینم خیلیا مثل من هستن😊 خواهش میکنم 1_ برای بچه دار شدن به حرف دیگران توجه نکنید، خودتون برای تعداد بچه ها تصمیم بگیرید هر چند تا ... 2_من هر دو نوعشو داشتم بچه ها با فاصله کم و زیاد ،باور کنید فاصله کم خیلی بهتر از زیاده 3_ وقتی آدم بچه دار میبینید کمکش کنید. هیچ کس دلش نمیخواد خدایی نکرده بچه هاش با شیطنتشون برای کسی مزاحمت ایجاد کنن، چه میشه کرد بچه هستن دیگه😀 4_ هیچوقت کاری رو نکنید که بعدش پشیمون بشید و راه برگشتی نداشته باشید (عقیم سازی)😔 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین ✅ خانواده عراقی در پیاده روی اربعین با ۶ فرزند... #فرزندآوری #نسل_حسینی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💎 پدر و مادر به وسیله تشویق و تنبیه در انتخاب فرزند خویش دخالت کرده، سعی می‌کنند او را به سمت کاری سوق دهند که به صلاح او و خانواده‌اش می‌باشد. این یک مرحله از تربیت است که نسبت به کودکان خردسال انجام می‌گیرد. 💎 حقیقت این است که این امر اختصاص به انسان ندارد و بسیاری از حیوانات هم از همین راه قابل تربیت‌اند. تربیتی که صرفاً با تشویق و تنبیه انجام می‌گیرد عامل عقلانی خود فرد در آن دخالتی ندارد. 💎 اما مرتبه‌ای عالی‌تر و کامل‌تر هم برای تربیت وجود دارد که معمولا در سن شش یا هفت سالگی می‌توان از آن در تربیت کودک بهره برد و آن استفاده از روش منطقی است. در این مرحله فی‌الجمله می‌توان به کودک فهماند که انجام برخی کارها برای او ضرر یا نفع دارد. 💎 این مرحله‌ای کامل‌تر است که به اصطلاح روان‌شناسان برای کودک ارزش‌ها درونی می‌شود و یک داعی درونی او را به انجام یا ترک کاری سوق می‌دهد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#پیام_مخاطبین 👌مادر بشی، شادتر میشی... #فرزندآوری کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۴۷ همسرم همیشه می گفت یه بچه بیشتر نمی خواییم، اولین بچه مون که به دنیا اومد و کمی بزرگ شد به دلیل اصرار و استدلال های من فقط به دومی راضی شدند ولی من ۶ تا بچه می خواستم. برای راضی کردن ایشون راه های مختلفی رفتم، از تجربیات دیگران گفتم، به خصوص زمانی که مشکلی پیش می اومد و مربوط به تعداد کم افراد خانواده بود، سریع ربطش می دادم و می گفتم من در حق بچه ام نباید این ظلم رو بکنم. حق بچه هامون هست که چندتا خانه امید داشته باشه. این اواخر موقعیت کاری برای همسرم پیش اومد که باعث می شد ایشون خیلی کمتر خونه باشند، دوست داشتند حتما از این فرصت استفاده کنند. با من صحبت کردند و گفتند که دلشون می خواد اون کار رو قبول کنند که درجا نزده باشند و رشد کرده باشن. من هم گفتم شرط دارم، اینکه شما هم لطفا مانع رشد من نباش، شما هم به من کمک کن،،،، گفتند چی؟،،،، گفتم که من با هر بار مادر شدن رشد می کنم، بگذار منم درجا نزنم و رشد کنم. و این شد تیر خلاص... و البته قبلا وسواس داشتند که اگر نباشند چطور کارها رو پیش می بریم و تو این چند ماهه که کمتر حضور دارند خداروشکر با وجود دختر کوچولو سه ماهه ام، راحت همه امور رو مدیریت می کنم، طوری که خیلی مواقع همسرم متوجه مشکلات نمیشن. حالا که متوجه شدن اتفاق خطرناکی نمی افته و از پس کارها برمی آییم به آرامش رسیدن و تا به حال دیگه بهانه نیاوردن. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌 بزرگترین اشتباه زندگیم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💔اپیزود اول ابتدای مسیر، مرد عرب مرز نشینی به دخترم شربت تعارف می کند. چشمم به دستهایش میفتد. چه بزرگ است! نگاهم می چرخد روی صورت نازک دخترم... #لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله 💔 اپیزود دوم هوا گرم است، خیلی پسرک یک ساله ام در کالسکه نشسته و ناگاه از فرط تشنگی، زبان می گیرد: "آ بده، آ بده " می ایستیم و آب می دهیم. دلم می رود و می نشیند کنار گهواره و طفل " یتلظی عطشا"... #لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله 💔 اپیزود سوم دختر بزرگم کمی کالسکه را هل داده گرمای هوا #آبله ای کف دستش ایجاد کرده نشانم می دهد "مامان یه کاری من، می سوزه" قلبم آتش می گیرد چه کنم جز گریه؟! #لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله 💔اپیزود چهارم گوشواره دخترها را قبل سفر درآورده ام مبادا کشیده شوند یا کسی به طمع آن ها، دخترکانم را نشان کند... #لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله 💔اپیزود پنجم خسته و تکیده داریم برمی گردیم دوتا کالسکه داریم و دوتا کوله و سه تا بچه هرجا قرار است اتوبوس سوار شویم، شوهرم به من می گوید تو برو بالا، بنشین، من وسایل و بچه ها را جابه جا می کنم. من بالا بالا می نشینم. مردَم بچه ها را هم سوار می کند(می دوند پیش من)، مردهای دیگر هم کمکش می کنند... دلم می رود به غروب عاشورا... زینب.. زنان و بچه ها... آخرین نفر... تنهایی... بی محرَمی... نگاه به سرنیزه ها... #لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله #یا_حسین instagram.com/dr.mother8 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله 🏴 عشق یعنی به تو رسیدن ... 🎤محمد حسین پویانفر #یا_حسین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨ویژه دعا کنید.... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله 🏴حواست هست به موهای سفید سرم؟ دوست دارم...🥀 🎤 حمید علیمی #یا_حسین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
سلام الان که این پیام رو براتون میفرستم من و پسر کوچولوم عمود 828 موکب صاحب الزمان هستیم. آخرین باری که تونستم برم پیاده روی اربعین حدود ۴ سال پیش بود که بچه ها کوچیک بودن ولی خب هرچی بچه ها بزرگتر میشدن امکان رفتن به این سفر مهم برای من دورتر میشد، مخصوصا بخاطر سقط و حاملگی خيلي سریع بعدش امکان نبود که منم با خانواده برم اربعین و هر سال تنها با بچه ها می موندم. ولی امسال همسر مهربانم از خودگذشتگی بزرگی کرد و گفتن که این چند روز از دوتا فرزند دیگرم که ۶ ساله و ۵ ساله هستند، نگهداری میکنن تا من و پسر کوچولو مون بیاییم پیاده روی اربعین و من واقعا بخاطر این لطف و محبتشون ازشون ممنون هستم... مخاطب حرفم پدرها هستن، درسته که تربیت و پرورش فرزندان بیشتر به مادر مربوط میشه ولی پدرها هم میتونن با همراهی کردن همسرشون، شرایط رو برای مادرها بهتر بکنن و هم خودشون در ثوابش شریک باشن. اینم بگم که بعضی از دوستان همسرم که متوجه شدن ایشون امسال بخاطر من نرفتن اربعین، خیلی تعجب کردن و البته در کنارش مسخره هم کرده بودن که مونده خونه مثل زنها بچه داری بکنه و... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#پیام_مخاطبین ✨ در انتظار موهبت الهی... #التماس_دعا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
امام حسین علیه السلام السَّلامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَكَ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ ، وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِيلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِيما السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيدا وَ مَضَيْتَ حَمِيدا وَ مُتَّ فَقِيدا مَظْلُوما شَهِيدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُورا فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ [أَجْسَامِكُمْ‏] وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.  کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین 👌پیاده‌روی اربعین به همراه فرزندان... #نسل_حسینی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
به لطف امام حسین علیه السلام ما هم کربلایی شدیم... سخت ترین لحظه در این سفر ورود ما به خاک عراق بود، ساعت حدود ۱۱ صبح... نزدیک ظهر بود، از قبل حواسمان بود برای بچه ها آب و غذا برداریم... نزدیک ۱۵ بچه همراه ما بود... وقتی از گیت رد شدیم باید تا رسیدن به ماشین، مسافتی رو پیاده می آمدیم. بچه ها ۱۸ ساعت در راه بودند و الان همه خسته و حتی یک متر پیاده روی زیر آفتاب براشون بسیار سخت شده بود. حالا ما بودیم و بیابان و آفتاب و بچه ها... و آبی که در حال تمام شدن بود... مردها به سرعت برای پیدا کردن ماشین رفتند... اما کو ماشین.... زائر زیاد و ماشین کم... از زمین و آسمان گرما به تک تک سلول هایمان نفوذ میکرد... نمیشد راحت نفس کشید... پسر ۳ ساله ام در کالسکه خواب بود. از فرط خستگی نشسته خوابیده بود، چفیه ای روی کالسکه انداختم، هوا خیلی گرمه، برداشتم خیس کردم دوباره روش انداختم خنک بشه... اما طی چند دقیقه دوباره خشک شد... سراغ یکی دیگه از پسر هام میروم... چفیه رو خیس میکنم میندازم روی سرش، مدام میگه مامان پس کی میریم؟ و چنگی به جگر من میزند... دلداریش میدم، بابا رفته دنبال ماشین، تحمل کن، الان میان... پسر دیگرم از گرما روی زمین بی حال نشسته، ازش میپرسم خوبی؟ با صورت سرخش و چشم های بی حالش نگاه می کنه و چیزی نمیگه... نمیخواد ناراحت بشم... بچه سه سالم بیدار شده، میرم پیشش... وای چقدر عرق کرده، بچه داره میپزه!! دنبال آب میگردم... خدا رو شکر هنوز آب داریم... میزنم صورتش و سرش رو خیس میکنم. با صدای نحیفش میگه مامان آب بده... آب رو میگیرم جلو دهانش تا یک دل سیر بخوره... راستی این بچه الان گشنه س، اها کمی آجیل با خودم آوردم، بذار بریزم براش سرگرم بشه گرمای هوا یادش بره ... سریع میرم از تو ساکِ خوراکی ها، آجیل رو پیدا میکنم... چقدر بردارم؟ سر میگردونم، بقیه بچه ها هم وضعیتشون مثل بچه های منه، همش رو برمیدارم، یه کم واسه بچه خودم میریزم... بقیه اش رو بین همه بچه ها تقسیم میکنم. بچه ها بیحال پیش مادر ها نشستند... پدرها باغیرت و مستاصل دائم از این طرف به اون طرف میرن تا ماشین گیر بیارن، ولی کو ماشین... گه گاه، میان به زن و بچه شون سر میزنن، کمک میکنن، کمی بچه ها رو بغل میکن و راه میبرن، دوباره میرن... شوهرم نبود، دائم از این بچه پیش اون بچه میرفتم. خدا یا چه کنم؟! حال پسر بزرگم خوب نبود، اها بذار آبلیمو قاطی آب کنم بدم بهشون تا عطششون برطرف بشه... اما نه اول بذار یه سایه بون درست کنم... اما کجا با چی؟ ساعت ۱۲ شده بود، خورشید وسط اسمون... بچه ها رو جلو کالسکه نشوندم، فقط رو سرشون سایه میشد اما خب از هیچی بهتره... چفیه ها رو خیس کردم انداختم رو سرشون، یه چفیه برداشتم و انداختم رو کالسکه.. یه گوشه ش رو گره زدم به دسته کالسکه بغلی، سایه روی بچه ها بیشتر شد... دوتا بطری آب رو نگاه کردم. دیگه داشت به تهش میرسید. کمی آب لیمو ریختم تو آبی که فقط ته یک بطری مونده بود، به بچه ها دادم بخورن، نمی تونستن... کمی التماس کردم، تورو خدا بخورین... بچه ها عادت ندارن، ترش بود، حق داشتند. تو رو خدا بخورین، مقاومت کردن، قیافه رو در هم کشیدم، میگم بخورین... میخواید حالتون از این بدتر بشه؟ قربون صدقه شون رفتم، تحمل کن مامان، الان ماشین پیدا میشه... دیگه آب نداریم... خودم خسته و هلاکم... کی میتونه این همه راه رو برگرده تا برسه به آب!! از گرما دارم میپزم با چادر... حتی یک قدم نمیتونم بردارم، تشنگی و گرما به حدی فشار میاره که حتی گشنگی هم از یادمون رفته... بچه ها جون ندارن، یادم افتاد کمی عسل آوردم...بذار به بچه ها بدم کمی جون بگیرن بعد برم. به بچه ها یک قاشق عسل دادم. گفتم میک بزنید... یهو نخورید، اینجوری کمی بزاق دهانشان بیشتر ترشح میشه، کمتر تشنه میشن... چند دقیقه یک بار سرم رو بلند میکردم... دور و بر رو نگاه میکردم... پس کو ماشین؟! صورتم از گرما سرخ شده بود. بچه ها گفتن مامان حالت خوبه؟! اره خوبم... گرمت نیست؟! چرا ولی نه زیاد... باید روحیه ام رو حفظ کنم حتی اگر شده در ظاهر... ادامه در پست بعدی 👇👇
به هیچکس نمیتونم بگم کمک میخوام، همه حالشون بده... پس این ماشین کو؟!!! بچه هام آب ندارن... گفتم بشینید اینجا تا من بیام، میخوام برم آب بیارم... آماده شدم برم، یهو یکی صدا زد بیاید ماشین پیدا شد... بدویید... پاشید...یکی از اقایون ماشین گرفته ... اما!!! من کدوم رو ببرم؟! کالسکه وسایل رو که خیلی سنگین بود... تو اون زمین خاکی راه نمی رفت... کالسکه بچه رو یا بچه هام رو که حال راه رفتن نداشتن!! اول پسر کوچکم رو بغل کردم و از عرض جاده سریع رد شدم... باید کالسکه رو هم تحویل بدم. پسر بزرگم داره کالسکه وسایل رو میاره... گیر کرده... داره زور میزنه... بچه رو میدم بغل یکی از همراهان... کالسکه رو میدم به راننده بذاره بالا... اون یکی پسرم کو؟؟؟ بدو بدو میرم به سمت جایی که نشسته بودیم.. لب جاده ایستاده... میرم سریع میارم... حال نداره بیاد میکشم و میارم... وسط راه میرم کمک پسرم کالسکه رو هل میدیم... حالت تهوع دارم... نگران بچه ها هستم... همسرم کجاست؟ چرا نیومده؟ نکنه ما بریم اون بمونه... دست تنهام... بچه ها رو سوار میکنم... کلی راه تا نجف مونده... باید غذا و آب بردارم، به اندازه تو راه... دوباره یه ساک رو برمیگردونم... ذهنم کار نمیکنه... دیگه چی لازم دارم... یادم نمیاد... آب نداریم... چه کنم؟! ساعت یک بعد از ظهره... میرم تو ماشین... یا خداااااااا... ماشین مثل کوره آتیش شده... حتی هوا واسه نفس کشیدن نیست، چون ماشین خاموشه کولر کار نمیکنه... دوست دارم ماشین زودتر حرکت کنه... اما نه، همسرم هنوز نیومده... برم دنبالش؟! کجا رو بگردم؟! بچه ها حالشون بد شده.... همسرم رو از دور می بینم. لبخند میزنم بین اون همه سختی ، پیدا شدن یه محرم یه امید، یک لحظه همه جا رو برات بهشت میکنه... جا تنگه اما مهم نیست، فقط دوست دارم زودتر حرکت کنیم... خدا رو شکر گذشت، خدا رو شکر کسی به بچه هایم بی احترامی نکرد... کسی بچه ها را نزد. گوشی پاره نشد... بچه ای گم نشد.. کسی سنگ نزد... مسخره نکرد.. خدا را شکر... در راه آب هم به دستمان رسید... هوا هم خنک شد... بعد از نجف رفتیم کربلا... الحمد لله در راه دوستان عراقی مثل پادشاهان از ما پذیرایی می کردند الحمد لله امام حسین علیه السلام خوب جبران کرد برامون.. لبخند از روی صورت بچه هام نمی افته.... رسیدیم کربلا... کربلااااااا... پی نوشت: "ما فقط سه ساعت تو صحرا، زیر آفتاب، توی گرما، با آب و غذا!! مونده بودیم... فقط سه ساعت!!!!!!" کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💎چه بسیار افرادی پاک دیده میشوند که محصول پاکی مادر در دوران حمل و شیرخوارگی میباشند و چه بسا مردان بد طینتی که آنها نیز ساخته دوران حمل و شیرخوارگی [خود هستند.] 💎 لهذا از نظر اسلام دستورهای مخصوصی برای لقمه پدر و برای مادر در دوران حمل و شیرخوارگی وارد شده است. تربیت فرزند از نظر اسلام از قبل از تولد، بلکه از قبل از انعقاد نطفه آغاز میشود. 💎 و از همین جا هم میتوان به اهمیت وظیفه مادران پی برد، و هم اهمیت مقام مادری که چه اندازه مادران قدرت دارند در بهبود و اصلاح نژاد و در فاسد کردن آن معلوم میشود، و معلوم میشود که مردان از این نظر واقعاً فرع و طفیلی هستند نسبت به زنان... 📚 یادداشت‌های استاد مطهری کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#پیام_مخاطبین ✅ دعا گوی همه بودم.... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۴۸ تمامی قوانین زندگی در خانواده من، طبق دستورات اهل بیت علیهم السلام و قرآن حکم میشد نه حرف مردم... از ازدواج گرفته تا مادیات و سبک زندگی😊 ازدواج در سن کم، از طرف خدا و اهل بیت علیهم السلام نه تنها منع نشده، که توصیه هم شده... پس همه عمل کردیم. البته تربیت ما با بقیه فرق داشت و از سن تکلیف، بیشتر از دغدغه تحصیل، مادرم دغدغه عفت، پاکدامنی و کدبانو بودن ما رو داشتن... الگو ما حضرت زهرا سلام الله علیها بود. برای همون وقتی ۱۴ ساله میشدیم، برای ازدواج آماده بودیم. من ۱۴ سالگی ازدواج کردم ما جهیزیه نمیدیم مگر ضروریات زندگی. من اول زندگی تلویزیون، جارو برقی، بوفه، تخت خواب و چیزا که واجب اولیه نبود، نداشتم. همسرم هم ۲۰ سالش بود، تازه کار پیدا کرده بود. مهریه من چون در روز تولد امام حسین عقد کردم، از همسرم خواستم به نیت ۷۲ شهید کربلا ماهیانه ۷۲ هزار تومن به حساب کودکان سرطانی بریزند و ایشون هم قبول کردند😊 من چون خانه مادرم، بافتنی و خیاطی یاد گرفته بودم، گاهی برای سرگرمی در خانه انجام میدادم و همسرم بیرون خونه روزی حلال میآورد. کوثر خانم که بدنیا اومد همسرم کارش رونق گرفت، رسمی شد و کم کم روزیمون بیشتر... تلویزیون و جارو برقی برام خرید و از خونه چهل متری به خونه ۶۵ متری کوچ کردیم. الان هم فرزند دوم رو باردار هستم و تصمیم دارم برای افزایش نسل شیعه، فرزندان زیادی بیارم. البته اینم بگم که تمام خرید خانه ما کالا ایرانیه. همسرم میگه خرید کالای خارجی خیانت به کشور و مذهب شیعه است چون جوانان ایرانی تنها اقتصاد شیعه دنیا رو بدست دارن باید حمایت کرد😊 من درس خوندن رو دوس داشتم اما پرورش انسان رو بیشتر😊 تو اون دنیا بیشتر از تحصیلات عالیه، مادر مفید بودن و همسر خوبی بودن و اینکه چند تا شیعه برای حضرت زهرا پرورش دادم، بدرد من میخوره. اینکه اون دنیا بتونم سرم رو جلو حضرت زهرا سلام الله علیها بگیرم بالا و بگم این سرباز ها رو من برای فرزند شما امام مهدی عج تربیت کردم. بنظرم شنیدن این حرف بیشتر حضرت زهرا خوشحال میکنه تا بگم به خاطر گرفتن فوق لیسانس و دکترا، فرصت ازدواج و مادر شدن رو از خودم گرفتم😊 البته اهل مطالعه هستم. به خاطر همین عضو کتابخانه شدم و هر ماه چندتا کتاب می گیرم تا بخونم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌وقتی بچه دار میشی، خدا یه بار دیگه، بهت فرصت بچگی میده😍 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
باسلام و خداقوت خدمت شما و ممنون بخاطر کانال فوق العادتون❤️ منم دوست داشتم تجربه تلخ زندگی خودم را بیان کنم به امید اینکه کسانی که تفکر اشتباهی مثل من دارند، خودشون رو اصلاح کنند و دچار اشتباه من نشوند. من سال۹۳ در سن ۲۱ سالگی ازدواج کردم. بعد از چند ماه همسرم دوست داشت بچه دار بشیم و چند بار بهم گفته بود ولی من هر بار توجهی نمیکردم و میگفتم نه حالا زوده.... بعد از یکسال شروع کردم به ادامه تحصیل و درسها وقت زیادی از من میگرفت و باز میگفتم من باید برای بچه دارشدن حسابی برنامه معنوی و چله نشینی از ۴۰ روز قبل و کلی از این کارها انجام بدم و به شدت از اینکه ناخواسته باردار بشم، می ترسیدم. بخاطر همین خیلی مواقع قرص اورژانسی میخوردم که یه موقع ناخواسته باردار نشم. خلاصه حدود دو سالی از زندگیمون با این تفکرات اشتباه گذشت و من همواره به امید اینکه موقعیت مناسب برای طهارت روحی و معنوی پیش بیاید و بعد باردار بشم، روزها رو سپری کردم.😞 بعد از دوسال دچار مشکلات جسمی خیلی بدی شدم و خوب نمیشدم، بعدا فهمیدم متاسفانه رحم دچار فیبرم و کیست شده، بخاطر اینکه بارداری را عقب انداخته بودم، و من تازه بعد ازچند سال حالا چندین پله عقب افتادم و تازه باید دنبال درمان مشکلات جسمی ام باشم و تازه بعد از حل این مشکلات خدا میداند که دیگر باردار بشوم یا۰۰۰ از همه شما عاجزانه التماس دعا دارم😭😭 ،دعا کنید بیماری ام برطرف شود، و لذت مادر شدن را بچشم...😭 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1