❖﷽❖
#احادیث_حسینی
#ملائک_و_امام_حسین_علیه_السلام
📜[٧٤٠]٥-عليّ بن إبراهيم،عن أبيه،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ، عن أبي عبد اللّه البزّاز،عن حريز قال:
قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام:جعلت فداك ما أقلّ بقاءكم أهل البيت و أقرب آجالكم بعضها من بعض مع حاجة النّاس إليكم؟!فقال:إنّ لكلّ واحد منّا صحيفة فيها ما يحتاج إليه أن يعمل به في مدّته،فإذا انقضى ما فيها ممّا أمر به عرف أنّ أجله قد حضر.فأتاه النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ينعى إليه نفسه و أخبره بما له عند اللّه و أنّ الحسين عليه السّلام قرأ صحيفته الّتي أعطيها،و فسّر له ما يأتي بنعي و بقي فيها أشياء لم تقض،فخرج للقتال و كانت تلك الأمور الّتي بقيت أنّ الملائكة سألت اللّه في نصرته،فأذن لها و مكثت تستعدّ للقتال و تتأهّب لذلك حتّى قتل فنزلت و قد انقطعت مدّته و قتل عليه السّلام،فقالت الملائكة:يا ربّ أذنت لنا في الانحدار و أذنت لنا في نصرته،فانحدرنا و قد قبضته،فأوحى اللّه إليهم:أن الزموا قبره حتّى تروه و قد خرج فانصروه و ابكوا عليه و على ما فاتكم من نصرته فإنّكم قد خصّصتم بنصرته و بالبكاء عليه،فبكت الملائكة تعزّيا و حزنا على ما فاتهم من نصرته،فإذا خرج يكونون أنصاره.
❓حريز گفته است:به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم:جانم به فدايت!با وجود نياز مردم به شما چقدر عمر اهل بيت اندك است و اجل هريك به ديگرى نزديك؟
✅فرمود:براى هركدام از ما دفترى است كه آنچه نياز دارد تا در روزگارش به آن عمل كند در آن است.
و وقتى فرمانهايى كه در آن است به پايان رسيد مىداند كه اجلش رسيده است.
آنگاه پيامبر-درود خدا بر او و بر خاندانش-به نزدش آمده،به نزديك بودن مرگش و به آنچه نزد خداوند دارد خبر مىدهد.
✴️و همانا حسين عليه السّلام در دفترى كه به او داده شده بود آنچه را تا مرگ به او مىرسيد،خواند.
و در آن چيزهايى مانده بود كه حتمى نشده بود.آنگاه براى جنگ خارج شد.
💎و آن چيزهايى كه مانده بود اينكه فرشتگان از خداوند يارى اش را خواستند.پس به آنها اجازه داد.
و آنان منتظر شدند تا براى جنگ آماده شوند.
تا[حسين عليه السّلام]كشته شد.
آنان فرود آمدند در حالى كه زمان او عليه السّلام سپرى شده و كشته شده بود.
🕯پس فرشتگان عرض كردند:پروردگارا به ما اجازۀ فرود آمدن و يارىاش را دادى و ما فرود آمديم ولى تو روحش را گرفته بودى.
📿خداوند به آنان وحى كرد كه:در كنار قبرش باشيد تا ببينيد كه بيرون آمده پس يارىاش كنيد.
و[اينك]بر او و بر از دست دادن يارىاش بگرييد كه شما به يارى و گريه بر او اختصاص داده شدهايد.
پس فرشتگان در عزا و اندوه بر از دست دادن يارىاش گريستند.
و هنگامى كه[در ايام #رجعت از قبرش]خارج شود آنان ياوران او خواهند بود.
📙 اصول کافی -جلد 1، صفحه 611
محمدبن یعقوب کلینی
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
1.5M
یا زینب کبری(س)
بسم رب الحسین یا زینب
کربلا میرویم تا زینب
در زمینی که تشنه لب بوده
زیر بارانی از بلا زینب
داغ های کمر شکن دیده
به فغان گشته مبتلا زینب
از حرم تا حواشی گودال
به زمین خورده بارها زینب
هر شهیدی غمی رقم می زد
راوی کُلّ ماجرا زینب
هر سری روی نی مسافر شد
همرهش بوده پا به پا زینب
صاحب صبر و استقامت بود
شیر زنِ دشت نینوا زینب
عشق معنا شده در عاشورا!
سرخی خون،حسین، خدا، زینب
معجر پاره یادگار او...
اُسوه ی پاکی و حیا زینب
غربت کربلا برای حسین...
غربت شام و کوفه با زینب
سنگ خورده میان هر کوچه
از روی کینه و جفا زینب
جای هر کودکی کتک خورده
هر نفس بوده جان فدا زینب
شُکر حق با حسین ثاراللّه
دلمو کرده آشنا زینب
من طبیب دگر نمی خواهم
درد من را کند دوا زینب
روز محشر که روز واهمه است
کار من با عزیز فاطمه است
#هادی_همتی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب #تک #واحد
#روضه دفتری
#روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
رقیه،ای گل زیبای عمه
غمت شد ماتم عظمای عمه
تو و سیلی کجا و تازیانه
چه گویم با که گویم، وای عمه
یا رقیه
سلام به آن زانوهای خسته ات،
سلام بر آن گلوی گرفته ات که آفتاب گرم و سوزان خرابه و کربلا و کوفه آن رو سوزاننده
سلام بر چشمان گریانت،
سلام برآن چشمانی که سر بریده ی بابا رو دیده
سلام برآن دستان خسته ات که قدرت کافی ندارد
تا برای بابا سینه زنی کنه😭😭
میگه وقتی همه یاران امام حسین علیهالسلام شهید شدند
دیگه کسی برای یاری ایشون
نمونده بود
برای وداع آخر به خیمه بر گشت
صدا زد زینب جان منم دارم میرم
میگه زن و بچه بیرون ریختند
حلقه زدند دور اباعبدالله
همه رو دلجویی کرد
دختراشو نوازش کرد، دخترای مسلم را نوازش کرد
اون لحظه آخر سکینه(س) ترفندی زد گفت رقیه جان،هر طور شده نگذار بابابه میدان بره
اگه بره شهید میشه،رقیه رو بغل بابا داد،خانم رقیه دست
در گردن بابا انداخت
بابا نمیگذارم بری بابا
بابا اینها خیلی بی رحم اند
عمو عباسم رو کشتند،علی اصغر مون رو کشتند
داداش اکبرم را کشتند
بابا... بابا... بابا...
بابا حالا که میخوای بری منم ببر
میگه اباعبدالله رقیه رو بوسید
یه چیزی در گوش رقیه گفت
رقیه آروم شد
خانم زینب میگه دی رقیه رفت یه گوشه
دیگه این بچه با کسی حرف نمی زد
زانوی غم بغل می کرد یه گوشه می نشست
چهل منزل این بچه مثل یه قناری افسرده سر به زیر
پر فرو برده
خانم زینب برای اینکه به حرفش بیاره هی سؤال میکرد
خیلی سخته به خدا یتیم
بزرگ کردن
هی سؤال میکردم ازش
رقیه جان بابا لحظه آخر
چی به گوشت گفت
می گفت عمه جان این یه رازه
بین من بابا
قول دادم به کسی نگم
خانم زینب میگه هر کاری میکردم رقیه لب از لب
باز نمی کرد
خدا ، باباش چی بهش گفته؟
منزل آخر خیلی التماسش کردم
رقیه جان عمه دق میکنه
اگه نگی بابا چی گفته عمه
میمیره
میگه رقیه شروع کردبه گریه
نه عمه تو نمیر عمه
داداش اکبرم مرده
عمو عباسم مرده
عمه من بجزء تو کسی رو ندارم
بهت میگم عمه
اما عمه اول بگو خرابه ی شام
کجاست
گفتم عمه جان اینجا دروازه
شامه
گفت عمه بابام گفته خرابه ی شام میام می برمت
😭😭
خانم بمیرم برات،بمیرم برا دل تنگت
بمیرم برا غربتت
میگه وقتی برگشتند مدینه
خانم زینب تو مجالسی که از طرف مردم مدینه گرفته می شد
خودشون روضه میخوندند
خدا میدونه زینب چه جوری
روضه می خونده
از همه می خوانده
اما وقتی به اسم رقیه می رسید می سوخت و می خواند
می گفت رقیه غمت مرا پیر کرد
داغت کمرم رو شکوند
رقیه غربتت موهامو سپید کرده
آی.. آی.. آی
ای رقيه!!
ای دختر ابی عبدالله!!
اگر در این ایام صدای تو گرفته و نمی تونی برا پدر
بلند بلند گریه کنی
ما برای پدرت گریه می کنیم و به سینه می زنیم
😭😭
خدایا ! ترا به مقام ارجمند
پاره ی تن امام حسین ما را
مشمول شفاعت او در روز قیامت قرار بده
🖋️📋: رهام
🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
4_5895721522982555499.mp3
12.09M
.
#حضرت_زینب #امام_حسین
#سیدرضانریمانی 🎤۱۴۰۲
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم
رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم
تصورم ز اسارت طناب بود اما..
بدون چادر و معجر گمان نمیکردم!
به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما..
به پاره پاره حنجر ! گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما..
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سربریده به هرمادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لب زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار
به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم
حسین قربانچه✍
#سیدپوریاهاشمی✍
..
.
📋 سر نخواهم کرد خم پیش کسی الا حسین
#مناجات #امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلا حسین
قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین
در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته
خوب میداند تلافی میکند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت میشود دورِ مزار
بعد میبینی که مانده پیش تو تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت میکند ما را حسین
شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب
میکشد بیرون ملک، میگوید: اینها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظهای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کولهباری از گناه آوردهام، چون گفتهاند
با دو قطره اشک، پاکش میکند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین
بس که بخشیدهست میترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم میگفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بیبی حضرت زهرا …حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
*شاعر: #سعید_پاشازاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
4_5922467967961927097.mp3
17.61M
📋 یامَن اِسمُهُ دَواء حسین یا حسین
#واحد #امام_حسین #کربلا
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یامَن اِسمُهُ دَواء حسین، یا حسین
خاکِ تُربتت شِفاء حسین، یا حسین
برای ما مرگ و، زندگی
خلاصه میشه توو، کربلا
مریضِ غمِ تو، هستیم و
شِفاء میگیریم توو، روضهها
چشمامون، تَر بوده
تا حرفِ تو رو منبر بوده
این گریه، واسه ما
از نونِ شب واجبتر بوده
«ثارالله، ثارالله، ثارالله یا ابا عبدالله»
یا عَزیزَ الْعالَمِین حسین، یا حسین
با گداها همنشین حسین، یا حسین
عزیزِ دلِ من، یا حسین
عزتِ گدا هم، دستته
همه کارهی عالم، تویی
آبروی ما هم، دستته
بارم رو، تو بردار
کارم رو به غریبه نسپار
اربابه، سفرهدار
پای سفرهت واسم جا بگذار
«ثارالله، ثارالله، ثارالله یا ابا عبدالله»
یَا مَنْ عَفْوُهُ عَظِیم حسین، یا حسین
بگذر از من و بدیم حسین، یا حسین
گدای کوچیکت، هستم و
تو رو به بزرگیت، میشناسم
دوباره خراب کردم، حسین
دوباره آقایی، کن حسین
میدونم، تا بوده
اشتباه کردن از مابوده
از قدیم، الایام
بخشش از بزرگترها بوده
«ثارالله، ثارالله، ثارالله یا ابا عبدالله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
1_5895187086.mp3
9.48M
.
#زمینه
شاعر و نغمه پرداز:
#حسین_رفیعی
اجرا: #حاج_روح_الله_بهمنی🎤
زندگی با حسین نداره بنبست
کربلا یعنی حتماً فرجی هست
حتی تو قتلهگاه و زیر خنجر
مؤمن امّیدشو نمیده از دست
راه کربلا طی شدنیه
کربلا تموم ناشدنیه
زیر گنبدش جای دعاست، پس
با حسین گرهها واشدنیه
فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ
به تو ایمان آوردم آقا
زندگی با حسین ادامه داره
بوی سیب حرم، عطر بهاره
خاک تربت فقط، شفای درداست
دنیا غیر از حسین نداره چاره
عشق تو حسین ثروت مونه
نوکریت توی فطرت مونه
میره تا خدا، زائر روضه ات
پس بهشت ما هیئت مونه
فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ
تویی مولام عزیز زهرا
زندگی بی حسین نداره معنا
ما فقط توی حزب تو ایم آقا
تو، فقط تو علاج درد مایی
دست مونو بگیر مث شهیدا
روضه یادمون داده که پاشیم
آخرش برای تو فداشیم
دوری از سپاه تو محاله
اربعین باید کربلا باشیم
فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیما
منم از زوّار تو مولا
#کارگاه_خوشدل
.
📋 روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
#روضه
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
با همان یک یا حسین از سر به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابین مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختی است اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گُلی گم کردهام میجویم او را، روضهها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هر سو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزه داران یک به یک دارند با سر میرسند
شاعر: #محسن_ناصحی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زینب (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید همچین که همه رفتند بیبی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن...
«خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، کشتند بچهم و روی پای من»
امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید.
- آقا برای کدوم روضهست خیلی گریه میکنید؟!
-نکنه روضهی گوداله؟! نه
-روضهی علیاکبره؟! نه
-روضهی عموتون عباسه؟! نه
روضهی علیاصغره؟! نه
پس چرا صبح و شب براش گریه میکنید
فرمودند آخه شهادت که توو خونوادهی ما رسمه؛ میدونید اشک من برای چیه؟!
برای اون لحظهای که دستای عمهم و با طناب بستند...
یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش میخواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_غارت_حرم
#روضه_قتلگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی میبره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو میکشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد.
عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟!
- ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن...
روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره میخونه، اوباش وارد خیمهی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟!
گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت میکنم»
گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟!
گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»...
کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچهها رو دنبال میکردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال میکردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و میگرفتند گوشوارهش و میکشیدند. این گوش پاره میشد، خون جاری میشد.
یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید میلرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا میلرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته میخوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده»
-گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنهشه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.
-آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!
-برای چی میخوای بری؟!
- آخه میدیدم لحظههای آخر، بابام همین جور که دست و پا میزد صداش و میشنیدم هی میگفت:«جگرم!»...
شمارد بچهها رو بیبی، یکی یکی بچهها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد میدید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچهها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته.
-کجا رفته؟!
آخه میدیدمش بابا بابا میکرد، شاید رفته سمت گودال. اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»...
بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟!
-گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»...
اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شام_غریبان_امام_حسین
.
|⇦•استعانت گر كند ما را...
#قسمت_اول/ #روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
"السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة"
استعانت گر كند ما را خدايِ فاطمه
سر مي اندازيم محشر زيرِ پايِ فاطمه
يك گلو بندش سه تا بدبخت را خوشبخت كرد
هر كه عاقل بود رفت و شد گدايِ فاطمه
گريه كن هاي حسينش را شفاعت مي كند
دستِ عباس هست رويِ دست هاي فاطمه
*فرداي قيامت كه صدايي مياد:" غُضُّوا أبصارَكُم" چشم هارو ببنديد چون فاطمه ميخواد واردِ صحراي محشر بشه، چند تا وسيله بي بي مياره برا شفاعت اُمتِ باباش پيغمبر، اولين وسيله اش كه چادر رو كنار ميزنه، همه مي بينن يه سَرِ بريده رويِ دست ميگيره، صدا ميزنه: آي گريه كُن هاي حسينم! وسيله ي دوم دستاي قلم شده ي عباسِ، آخه دستاي خودِ مادر هم شكسته شده بود...*
بر مقامش هر كه سر خم كرد شد پيغامبر
انبياء را پس بخوانيد انبيایِ فاطمه
*بي بي جان! ما كه مريض ميشيم، بيشتر از يك هفته نميشه حالمون خوب ميشه، قربونت برم كه سه ماه تويِ بستر افتاده بودي، ما كه يه دردي مي گيريم يه جاي بدنمون درگير ميشه، يه جايي نهايتاً درد ميگيره، من چي بگم از اون خانومي كه بازوش درد مي كرد، پهلوش درد مي كرد، سينه اش درد مي كرد، همه جايِ بدنِ بي بي سياه شده بود...*
ميخ در از سينه بيرون آمد و خون گريه كرد
گشت آگاه از دلِ درد آشنايِ فاطمه
تا رسول الله در شأنش فداها گفته است
كيست ديگر لايقش گردد فداي فاطمه
*يعني مقامِ زهرا رو نمي دونستن؟ نمي ديدن پيغمبر چه جور احترام مي كرد زهرا رو؟*
مُسْتَجَابُ الدَّعْوه حالا مرگِ خود را خواسته
بي اجابت باشد اي كاش اين دعاي فاطمه
*بچه هارو جمع كرد، حسن اومد، حسين اومد، زينبين اومدن، با يه ذوقي با يه شوقي وضو گرفتن، آماده شدن؛ فاطمه جانماز رو پهن كرد، چادر نماز رو به سر كرد، بچه ها همه رو به قبله، مادر هم رو به قبله، آروم آروم دست هارو بالا آوُرد، دست كه بالا نمي اومد، حسن گفت: مادر بذار كمكت كنم... آروم آروم اين دستا رو آوُرد بالا، مادر ميخواد برا خودش دعا كنه، زينبين از اون طرف دست هارو آوُردن بالا، حسين هم از اون طرف، منتظرن مادر برا خودش دعا كنه بعدِ يه مدتي، ديدن مادر با اون صدايِ بي رمقش، گفت: " اللهم عجل وفاتي سريعا" يهو همه بچه ها اين دست هارو زدن تو سرشون، چي ميگي مادر!*
كارِ دنيا را ببين در سن هجده سالگي
شانه هاي كودكانش شد عصاي فاطمه
محوريت چون كه با زهراست در متنِ حديث
مي شود اهلِ كِساء، اهلِ كِسايِ فاطمه
آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند
*مي فرمود: حسين جان! بذار من برات آب بريزم، آخرِ عُمرش هم وصيت كرد: علي جان! خودت آب بهش بده، اين بچه زود تشنه اش ميشه...*
مقتل ميگه: از مادر آب خواستي
پيرهنت رو آقا بردن راستي
مقتل ميگه: پنجه تو موت كردن
بي پيروهن هي زير و روت كردن
───
آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند
اي به قربانِ حسينِ سر جدايِ فاطمه
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦• رو زد اما هيچ كس...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهي نشد
دارد از انصار پیغمبر گلایه فاطمه
*آخه چهل رو يا شب، مي رفت با اميرالمؤمنين و بچه ها، روايت ميگه: مركبي رو اميرالمؤمنين آماده كرده بود، شايد بي بي نميتونسته راه بره، بي بي رو سوار بر مركب ميكرد، از اين خونه به اون خونه، همه ي امور عالم به دستشون بوده، گره ي همه رو باز ميكنن، كار به جايي رسيده كه علي و فاطمه دارن رو ميزنن به مردم... در ميزد زهرا، در رو باز مي كردن، بي بي مي فرمود: من رو ميشناسيد؟ روايت ميگه:اميرالمؤمنين عقب مي ايستاد، بي بي مي رفت جلو، مي گفت: علي جان! بذار من برم جلو، اينا صدايِ من رو بشنون ميان، بذار من برم جلو، من دخترِ پيغمبرم من رو ببينن ميان، حالِ من رو ببينن دلشون ميسوزه، ميگفت: من رو ميشناسيد؟ علي رو هم كه ميشناسيد؟ غدير رو كه يادتونه، بابام دستِ اين آقارو بُرد بالا... ميگفتن: آري ميشناسيم... خوب چرا ياري نمي كنيد؟ بعضي ها قول ميدادن بيان برا كمك اما نمي اومدن، روايت ميگه: بعضي ها در رو باز نمي كردن، بي بي اينقدر پشت در، در ميزد... يكي نبود بگه نامردا شما در زديد بي بي خودش اومد پشتِ در...*
كارِ دنيا رو مي بيني فاطمه!
چه جوري با من و تو تا ميكنه
تا ميخوايم يه كم با هم حرف بزنيم
زخمايِ تنت دهن وا ميكنه
خنده هايِ تو همه دل خوشيمه
من همون عليِ خوش رويِ توأم
بخدا درد تو هم دردِ منه
نگرانِ زخمِ پهلويِ توأم
با خود ميگم كي فكرشو مي كرد
يه روزي تو از علي رو بگيري
تو زنِ جَوُون خونه ي مني
مجبوري كه دست به پهلو بگيري
نزديكِ سه ماهه از خونه ي ما
صداي بگو بخند نيومده
نَفَست بند اومده اما هنوز
خونِ زخمِ سينه بند نيومده
دلِ نازكت رو با زخمِ زبون
همون روزِ عروسي نيش زدن
چشم نداشتن ببينن با هم خوشيم
خونه زندگيمون رو آتيش زدن
غصه مو به كي بگم نمي دونم
حق داره دلم اگه آهي داره
غصه ام اينه ميدونستن همشون
اين خونه بچه ي تو راهي داره
تو کوچمون داره شهادت میده دیوار
وسطِ راه خوردی کتک شدی گرفتار
گونه ات شكسته، گمونم شونه ات شکسته
جارو نکش این خونه رو دیگه بسه کار
درسته پشتِ در لگد خوردی زیاد، افتادی از پا
چرخِ فلک الهی با تو راه بیاد، عُمرت به دنیا
یادم نمیره پایِ در
چادرِ تو موند لایِ در
ای وایِ من، زهرای من
موند رویِ دیوار جایِ در
له شدی تو غوغای در
ای وایِ من، زهرای من
ــــــــــــــــــ
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
14001014-narimani-roze.mp3
6.37M
|⇦•استعانت گر كند ما را...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
.
#مناجات_با_خدا
#اربعین
گرچه عمری از جهالت با تو هم دارم ستیز
از همین حالا پشیمانم گناهم را بریز
باز دارد ای خدا آنچه نباید میشود
بنده ی شرمنده ات رسوا شود، بد میشود
آمدم از بی پناهی تا به اینجا سر به زیر
یا بکاء الفاقدین اشکی که دارم را نگیر
سالها از رحمتت غافل شدم اما تو نه!
این منم که زیر قول خود زدم اما تو نه!
خوب و بد فرقی ندارد، چونکه از دَم می خری
با همین بیچارگی، عجز مرا هم می خری
با گرفتاری مرا امشب ببخشی عالی است
کوله ام را بسته ام اما دو دستم خالی است
اربعین دارد می آید، روبراهم با حسین
لا وطن الاّ نجف، لا مقتدا الاّ حسین
السلام ای آنکه در آورده ای سر از درخت
السلام ای سر! که خوردی خیزران بر پایِ تخت
در مسیرم، آن مسیری که دگر خاری نداشت
دختری از درد پهلو گریه و زاری نداشت
هر عمودی یاد من انداخت نیزه دار را
در شلوغی گذر، دیدم غم بازار را
گرچه راه زینبت را هرکس و ناکس گرفت
با همه جنگید و آخر معجرش را پس گرفت
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#زمزمه
#فراق_کربلا
#امام_حسین
#سبک_ای_صفای_قلب_زارم
#شب_جمعه
به دلم دارم هوای دیدن کرب و بلا را
بوسه ها چیدن از آن شش گوشه ی عشق و صفا را
الهی یا الاه ، به دل دارم دعا
نصیبم کن شبی ، روم من کربلا
📿امیری یا حسین…
از ازل بودم گدای خانه زاد مادر تو
تا ابد من بر ندارم دست حاجت از در تو
بود ذکر لبم ، تمام مذهبم
نفس تا می کشم ، غلام زینبم
📿امیری یا حسین…
تو که مصباح الهدایی بر همه دل ها صفایی
کشتی نجات عالم معدن جود و سخایی
سرشته شد گلم ، بخدا سائلم
تو هستی امام و ، امیر این دلم
📿امیری یا حسین…
مرغ دلم پر کشیده سوی حریم تو ارباب
عاشق دلخسته و درموندتو آقا تو دریاب
منم خاک درت ، غلام و نوکرت
شده واجب بهشت ، برای زائرت
📿امیری یا حسین…
کار ما از کودکی راه وفا پیمودن است
روز وشب عشق ولایت را به دل افزودن است
با حسین بودن که ما را ادعایی بیش نیست
لیک بر دل آرزوی ما حسینی بودن است
📿امیری یا حسین…
محمد مبشری
.👇
.
#زمینه
#زائر_کربلا
#اربعین
کوله پشتیمو مثه همیشه بستم
تا که راهی شم به سمت آغوشت
ولی امسال خاطراتو مینویسم
پای تصویر ضریح شیشگوشت
تو که نیم نگات برای درد دل تسکینه
تووی تلخی زمونه اسم تو شیرینه
دلم آروم نمیگیره یه سوالی دارم
نکنه از چشات افتادم که حالم اینه!
حق داری اگه نخوای نگام کنی
نکنه دیگه نخوای دعام کنی
ولی کاش بازم برا زیارتت صدام کنی
میون موکبا، جای ما خالی
کنار زائرا، جای ما خالی
نجف تا کربلا، جای ما خالی
جای ما خالی
اگه قلب عاشقو غبار بگیره
نتونه جلوهی معشوقو ببینه
چارهاش اینه گرد و خاک راه زوار
روی آیینهی قلب اون بشینه
بایدم سهم دلم گریه و حسرت باشه
روی دوشم بار سنگین خجالت باشه
پایی که به سمت هر گناه قدم برداشته
بایدم توو خونه محروم از زیارت باشه
کی میدونه توو دلت کی جا شده
وقتی حر با دست تو سوا شده
خوش به حال کسی که راهی کربلا شده
توو راه ماتمت ، جای ما خالی
توو دستهی غمت، جای ما خالی
به زیر پرچمت، جای ما خالی
جای ما خالی
میون موکبا، جای ما خالی
کنار زائرا، جای ما خالی
نجف تا کربلا، جای ما خالی
جای ما خالی
همیشه همین حوالی میرسیدم
روبهروی گنبدت که غرق نوره
اگه دعوت نکردی چارهای نیست!
مهر تربتت برام سنگ صبوره
سجده میکنم رو تربت یه نفس میبارم
دوس دارم توو کربلا سر از رو مهر بردارم
هرچی یا حسین میگم بیشتر آتیش میگیرم
خب یه بار جوابمو بده منم دل دارم
چجوری جواب بدی وقتی سرت
خیلی فاصله داره با پیکرت
هنورم میگه اناالعطشان رگای حنجرت
توو جمع اشک و آه، جای ما خالی
توو بارگاه ماه، جای ما خالی
کنار قتلگاه، جای ما خالی
جای ما خالی
میون موکبا، جای ما خالی
کنار زائرا، جای ما خالی
نجف تا کربلا، جای ما خالی
جای ما خالی
شاعر و نغمه پرداز: سید مهدی سرخان
.👇
وابسته دنیا شدم خسته شدم ارباب
تنها امیدم به توئه نکن ردم ارباب
وابسته دنیا شدم داغون داغونم
تویکی تنهام نذاری آرامش جونم
کل دنیا رو دویدم
هیچی جز ضرر ندیدم
از رفاقتای دنیا
من به این جمله رسیدم
همه میرن تو میمونی حسین ارباب٢
دوست دارم تو میدونی حسین ارباب٢
من از دست کریم تو کرم میخوام حسین ارباب
دلم تنگه٢ حرم میخوام حسین ارباب..
حسین ارباب..
بند دوم
وابسته دنیا شدم خودمو ازردم
از دشمنام بدتر اقا از رفیقام خوردم
دلبسته دنیا شدم اقا کم اوردم
منو نزن با کربلات اخه زمین خوردم
کسی که زمین خورده
چوب و خنجر نزنیدش
ته گودال پیش مادر
از قفا سر نبریدش
سر انگشت و انگشتر چه غوغا شد حسینم وای
سر گوشواره دختر چه بلوا شد حسینم وای
خودم دیدم٢ ندادن اب به ثارالله
سر یک کهنه پیراهن چه دعوا شد حسینم وای
حسینم وای..
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
نوای مقتل
ایتا
1_6354878220.mp3
9.95M
#زمینه #دلتنگی
#اباعبدالله
#کربلایی_محمود_عیدانیان
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
نوای مقتل
ایتا
عشقت مرا دوباره از این جاده می برد
سخت است راه عشق ولی ساده می برد
پای پیاده آمدم و شوق وصل تو
من را اگر چه از نفس افتاده می برد
دلهای عاشقان جهان کربلای توست
نام تو را هر عاشق آزاده می برد
فریاد غربتت دل ما را تمام عمر
با کاروان نیزه از این جاده می برد
این جاده دیده قافله ی اشک و آه را
بر روی نیزه ها سر خورشید و ماه را
دیده ست در تلاطم طوفان بی کسی
یک کاروان بنفشه ی بی سرپناه را
آن شب که ماند یاس سه ساله میان راه
یک لحظه برنداشته از او نگاه را
در آخرین وداع غریبانه ی حرم
دیده عبور خواهری از قتلگاه را
آنجا که داغ از جگرش بوسه ها گرفت
گل زخم از نگاه ترش بوسه ها گرفت
وقتی رسید او که سر از دست رفته بود
از زخمهای شعله ورش بوسه ها گرفت
اما گذاشت بر دل او حسرتی نسیم
از گیسوان همسفرش بوسه ها گرفت
از راه دور دختر هجران کشیدهای
هر بار از لب پدرش بوسهها گرفت
در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان
داغی نشانده بر دل آلالهها خزان
اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب
برگشته سوی کرب و بلا باز کاروان
با کاروان غربت از این جاده آمدیم
ما را رسانده قافله ی تو به آسمان
حالا رسیده ایم و سحرگاه جمعه است
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
نوای مقتل
ایتا