.
#روضه_دروازه_ساعات
.
#دروازه_ساعات شهر #شام
دم دروازه ساعات خدا رحم کند
به دل عمه سادات خدا رحم کند
محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار
حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند
*چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟*
با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد
می کند شمر مباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین
زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند
نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره
پر شدی تو ز جراحات ......
*واقعا همین بوده،من که میگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میزاشتن، دوباره صبح به نیزه میزدن ...وای وای ...... حسین .......
چانه میزد سر گهواره یکی پیش رباب
*میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی*
بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر "" نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت ...." به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...."
چه خبر بود روز اول صفر خدا رحم کند
حسین ....
.
.
#بحر_طویل
#دروازه_ساعات
#امام_حسین
#مجلس_یزید
بفرمایید روضه، آدرس: دروازه ی ساعات
بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها
تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازارِ حمیدیّه
گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه
بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان و حرمله امشب
بفرمایید روضه با حضور ذاکران
این بار چوب خیزران با لب...
بفرمایید روضه ،شام،بعدش هم به صرف شام
بفرمایید روضه شامیان،بعد از نماز مغرب و عشاء
بفرمائید روضه شامیان
با خطبه خوانی هایِ زین العابدین و زینب کبری
ندیدم مجلسی کامل تر از این مجلس روضه
نه بی خود نیست اربابم در آورده سر از این مجلس روضه
که در آن قاسم و عباس و اکبر بر روی نیزه،میان دارند
و در هر گوشه ی مجلس
شبیه عمّه ی سادات و طفلان،کربلایی های بسیارند
به نوبت راویان،شمر و سنان و حرمله از کربلا گفتند
تمام قصّه را از ابتدا تا انتها گفتند
ولی هر یک جدا از روضه ی سرهای از پیکر جدا گفتند
سپس بر منبرِ تشت طلایی
آن لب کرب و بلایی
آیه ای از کهف را آن شب تلاوت کرد
تمام نکته ها را مو به مو در خواندن آیه رعایت کرد
حسین بن علی لب وا نکرده،ناگهان مجلس دگرگون شد
از این سو چشمِ زین العابدین
از آن طرف، زینب دلش خون شد
پس از لب خیزران برخواست آهسته
ولی با شدّت از دست یزید افتاد
رقیّه دید بالا رفت چوب خیزران،
امّا خدا را شکر بر صورت ندید افتاد
همین که خیزران، این ذاکر معروف بالا
صدای جمع از این روضه ی مکشوف بالا رفت
زمینه ، نوبت جُندَب شد و
از داستان بوسه ی سرخ پیمبر خواند
زمینه ، نوبت جُندَب شد و
او هم دوباره روضه را از قسمت ِ سر خواند
ولیکن ، واحدِ سنگین آن مداح رومی ، چیزِ دیگر شد
خدا خیرش دهد او خواند و حال عمّه ی سادات بهتر شد
بکوب ای سینه زن در واحد شلاقیِ امشب
تو می کوبی به سینه ظاهرا،
امّا فقط شلاق ها را می خورد زینب
برای لطمه ی آخر ، فضا جور است در مجلس
سر زینب سلامت ، نوبت شوراست در مجلس
به شدّت خطبه خواندن های زینب،
شور می بخشد به این مجلس
خصوصاً موقعِ طرز ادای اسمِ ارباب جهان،
از بس حسین بن علی را می کشد با حس
دل سنگ آب می گردد
رقیّه بیشتر بی تاب می گردد
دل سنگ آب می گردد
دل سنگ آب شد امّا،
دل آب فرات آن روز ، سنگ و سنگ تر می شد
سَرِ ظهر عطش از شدت گرما و تیر و نیزه ها،
خون در رگ خون خدا پُر رنگ تر می شد
دل سنگ آب شد روزی ، دل سنگ آب می گردد،
دل سنگ آب خواهد گشت
زمان دیروز یا امروز یا فردا برای کربلا
بی تاب خواهد گشت
شما حالا بفرمایید روضه ، اهل بیت امّا به زور تازیانه ، راهیِ مجلس شدند آن شب
شما حالا بفرمایید روضه ، بچّه ها ، از بس که تازیانه خوردند از عدو، بی حس شدند آن شب
بفرمایید روضه ، روضه ی ناگفتنی در مجلس از آغاز بسیار است
از این بسیار ها تنها ، یکیّ اش این که زین العابدین بسیار بیمار است
یکی دیگر از این بسیار ها این که ، کمان حرمله ، بسیار در چشم همه مشغول ِآزار است
بفرمایید روضه تا که شام زینب کبری سحر گردد
بفرمایید روضه تا مگر تعدادمان
از دعوتی های یزید بی مروّت بیشتر گردد
بفرمایید روضه تا که بازوهایمان امشب برای بچّه ها در وقت تازیانه مانند سپر گردد
بفرمایید روضه ، آدرس دروازه ی ساعات
بفرمایید روضه بچه ها ، تنها برای شادیه قلب حسین و عمّه ی سادات
#مهدی_رحیمی_زمستان✍
#شام #اسارت
.👇
امام حسین ع
. |⇦•خوشا به پنجۀ راهب.. #روضه_متنی و توسل به سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی ┅═┄⊰༻
.
#دیر_راهب
نقل است که سوی #شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
اترجوا امة البیت...
راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
شما کیستید؟
گفتند: اصحاب ابن زیاد.
پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
پرسید: پیغمبر خودتان؟!
گفتند: آری...
گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
گفتند: چه کار؟
گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از #دیر بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد.
ابن هشام در سیره گفت: #سر را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک #دمشق رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند.
شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید:
#راهب چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند.
📕 دمعالسجوم، فصل یازده
📕 نفسالمهموم
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
🏴 #محرم۱۴۰۳
#واحد #شام
#امام_حسین علیه السلام
#اسارت (#دروازه_ساعات )
#سبک_از_همون_روز_ازل_مأنوسه_با_تو_روزگارم
#سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا
#بهمن_عظیمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روی نیزه خوش نشستی قاری قرآن زینب
ای سرِ غرق به خون جونم فدات ای جان زینب
بعد تو این زندگیِ غرق اندوه و نمیخوام
پا به پات هرجا بِری با این قد خمیده میام
حسین من
ای قاری قرآن رو نیزه
برادر گریان رو نیزه
یه کم نگاه کن خواهرت رو
منم اون که
بعد از حسین حافظ این دینم
به جان تو از پا نمیشینم
تا پس نگیرم این سرت رو
غمت کرده پریشانم / حسین جانم حسین جانم
حسین جانم حسین جانم ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
داغ تو منزل به منزل هر کجا مستأصلم کرد
پشت دروازه ی ساعات دشمنت معطلم کرد
بچههات گُشنه و تشنه توو بیابونا اسیرن
عترتت توو دستای این نامسلمونا اسیرن
توو شهر شام
با قلب خواهرت چهها کردن
چه جشنی شامیا به پا کردن
به یُمن کشتنت برادر
همه دورِ
سرای روی نی میرقصیدن
ما گریه میکردیم، میخندیدن
برای تسلیت به خواهر
همه خندان و گریانم / حسین جانم حسین جانم
حسین جانم حسین جانم ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
چی بگم از طعنه و دشنام و اون حسودیهاشون
چی بگم از کوچه و محله ی یهودیاشون
چی بگم از این همه نامردی و از این پلیدی
تو خودت از روی نی وضعیت ماها رو دیدی
امان از شام
امان از این کوچه و بازارش
امان از این مجلس اغیارش
از این همه نگاه خیره
امان از شام
امان از این سنگای روی بام
امان از این طعنه و این دشنام
امان از این روزای تیره
ببین پاره گریبانم / حسین جانم حسین جانم
حسین جانم حسین جانم ۲
👇
.
🏴سبک #زمزمه #واحد یا #شور شهادت #امام_سجاد علیه السلام و روضه ی #شام
#زمزمه_امام_سجاد
#واحد_امام_سجاد
#شور_امام_سجاد
#یادم_نمیره
🏴بند اول
یادم نمیره،مصیبتای کربلا
یادم نمیره،اسارت تا شام بلا
یادم نمیره،سر بابام رو نیزه ها
یادم نمیره،به ما زدن سنگ جفا
برای من سخت تر
از کربلا،شام بود
مصیبتش بیشتر
از کربلا،شام بود
اونجا مَردُم به دور ما حلقه زدن
شادی میکردن و همه میرقصیدن
مارو به همدیگه نشون میدادن و
مسخرمون میکردن و میخندیدن
امون از دیده ی عوام
امون از مجلس حرام
امون از شام ای امون از شام۲
🏴بند دوم
یادم نمیره،زخم زبون،کنایه ها
یادم نمیره،سیلی زدن به دخترا
یادم نمیره،سر بابام رو زیر پا
یادم نمیره،نگاهشون به معجرا
یادمه که بستن
به دست و پام زنجیر
با طعنه میکردن
ماهارو هی تحقیر
مونده هنوز روی تنم کبودیا
که یادگاری از غم اسارته
زدن با تازیونه من رو بین راه
مثه بابام تنم پر از جراحته
امون از سنگ روی بام
زخمام نداره التیام
امون از شام ای امون از شام۲
🏴بند سوم
یادم نمیره،بزم یزید بی حیا
یادم نمیره،جام می و طشت طلا
یادم نمیره،چشمای هیز شامیا
یادم نمیره،محله ی یهودیا
بردن مارو اونجا
از وسط بازار
خواستن که بفروشن
ماهارو به اغیار
اونجا شنیدم از زبون عده ای
حرف کنیز و قلبمو همین شکست
از اون طرف دیدم عمو رو نیزه ها
با دیدنِ این صحنه ها چشاشو بست
امون از دیده ی عوام
امون از مجلس حرام
امون از شام ای امون از شام۲
#شهادت_امام_سجاد
🎤 حاج غلام حسین مردانی
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
اجرا دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
👇
.
#مناجات_با_امام_زمان
ابر چشمان من پر از نم شد
خانه ام باز، خانه ی غم شد
به خودم آمدم ولی افسوس
دهه ی سوم محرم شد
جان زینب بیا که پیر شدیم
در فراق تو عمر ما کم شد
ما گنهکارها پشیمانیم
این خجالت غمی مکرم شد
با همان یاحسینِ اول ما
آنهمه عهد سست، محکم شد
فاطمه گریه کرد و تا دم صبح
با دمش چای روضه ها دم شد
خوش بحالش که در عزای حسین
هرکه نااهل بود، آدم شد
کربلای مرا درستش کن
حال و روزم خراب و درهم شد
من فدای سری که بر روی نی
سنگ ها خورد و نامنظم شد
دست زینب به نیزه ها نرسید
گرچه خیلی به سمت سر، خم شد
گفت رفتی اذیتم کردند
معجرم چند تکه پرچم شد
من به محمل ... تو بین دیر و تنور
دیدی آخر همان که گفتم شد!
#مناجات_امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کوفه
#رضا_دین_پرور ✍
..................
.
#اول_صفر
#ورود_به_شام
#وداع_با_محرم
سرم هرگز نشد پیش کسی خم
همیشه سربلندم زیر پرچم
ابالفضلی! پریشان حسینم
سلام آقا! خداحافظ محرم
گدای سفره ات پیغمبرانند
نداری دور این سفره گدا کم
شفای عاجل از تربت گرفتم
نشد بیمار تو محتاج مرهم
رفاقت با یکی آنهم تو ارباب!
در عالم تو فقط خوردی به دردم
بجز زهرا که دستم را گرفته
نمیخواهد کسی من را در عالم
جوانی میکنم با عشق اکبر
فدای اصغرت اولاد آدم
برای اشک ما زحمت کشیده
علی یک عمر، دور چاه زمزم
اهالی نجف مهمان نوازند
بساط اربعین را کن فراهم
خدا حفظت کند بر روی نیزه
ز شر سنگ تیز و نامنظم
سر ناموس خود معجر ندیدی
سرت با خون تازه شد معمم
دم دروازه ساعات، زینب
معطل بود و شد محتاج محرم
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#رضا_دین_پرور✍
..............
.
#شام
#خطبه #مسجد_اموی
علویات گرفتار یزیدند امروز
با چه زجری دم این کاخ رسیدند امروز
صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند
ایستادند و زپا درد بریدند امروز
وسط طشت کلیمی به سخن آمده بود
چوب ها بهر لبش نقشه کشیدند امروز
دخترانش همگی برلبشان مشت زدند
آه اینها مگر از دور چه دیدند امروز؟!
یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند
حرفهای بدی انگار شنیدند امروز
پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد
تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند امروز
منبری ، رفت به منبر و علی را سب کرد
نیمه جان پای همین درد شدیدند امروز
خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت
آبروی همه را خوب خریدند امروز...
#سیدپوریاهاشمی ✍
#اسارت
#کاروان_اسرا
#مجلس_یزید
........
✍ در مجلس مسجد اموی، مثل همیشه خاندان بنیهاشم مورد انتقاد و دشنام قرار گرفتند؛ اما سخنرانی علی بن الحسین، همه چیز را عوض کرد؛ انگار تا به امروز مردم شام کسی را لعنت کردهاند که تمام اسلام مدیون اوست؛ ولی خلیفه در برابر سوالات ذهنی مردم شام، پاسخ مناسبی نداشت.
.
.
#اسارت
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#جودی_خراسانی ✍
#دیوان_جودی_عنبرانی
#اسارت
#کوفه
#شام
............
.
#اسارت
#شام
#مرثیه
۱۱۲۵
قافله تا رسید واویلا
موی ما شد سپید واویلا
ما عزادارو شامیان دادند
همه تبریک عید واویلا
کودکان و زنان، بدون پناه
صفدوا فی الحدید واویلا
سخن آهسته، روضه سربسته
سُبیَ کالعبید واویلا
بین بازار برده ها دیدند
قدّ زینب خمید واویلا
سر اصغر زمین که خورد، رباب
رنگ رویش پرید واویلا
با اشاره به رأس پاک حسین
یکنفر میدوید واویلا
گفت این سر، سر مسلمان نیست
خار بر دل کشید واویلا
این سری که به نیزه جلوهگر ست
چه بلاها که دید واویلا
هست پیدا ز گردنش، قاتل
بد گلو را برید واویلا
آنکه سر را برید با دشوار
عمه را میزند سرِ بازار
#محمود_اسدی_شائق ✍
.
.
🏴سبک #زمینه یا #شور روضه ای اول ماه صفر مصادف با ورود کاروان اسرا به #شام پر بلا
#زمینه_اسارت 1403
#شور_اسارت
#از_کرببلا_سخت_تر
🏴بند اول
از کرببلا سخت تر،شام بلا بود ای وای
مصیبتاشم بیشتر،شام بلا بود ای وای
خسته رسیده قافله،همراهِ شمر و حرمله
زینب مجروح و اطفال؛همه اسیر سلسله
رسیده عمه جان ما،به شهر شام پر بلا
رسیده بین عده ای،نامرد پست واویلتا
انگاری عید شامیاس،انگاری که مهمونیه
یه عده میکنن هلهله،تمومه شهر چراغونیه
از کرببلا سخت تر شام بلا بود ای وای
مصیبتاشم بیشتر شام بلا بود ای وای
واویلتا واویلا
🏴بند دوم
به طبل شادی میکوبن،شامیا حرمت ندارن
سجادو از روی مرکب،با دسته بسته میارن
میبرن اهل بیت و از،بازار و از تو کوچه ها
آتیش میریزن رو سرِ،عترت پاک مصطفی
زینب و انظار عوام،زینب و سنگ روی بام
زینب و نامردای شام،زینب و اون بزم حرام
از کرببلا سخت تر شام بلا بود ای وای
مصیبتاشم بیشتر شام بلا بود ای وای
واویلتا واویلا
🏴بند سوم
شامی نداره مروت،شامی نداره که غیرت
میبرن اهلبیت و تو،بزم حرومی به نوبت
سر حسینو توی طشت،جلو یزید تا میارن
کنارشم جام شراب و خیزرونم میذارن
با دیدنه این صحنه ها،باز دل زینب میشکنه
بی حیا با چوب داره به،لب حسینش میزنه
از کرببلا سخت تر شام بلا بود ای وای
مصیبتاشم بیشتر شام بلا بود ای وای
واویلتا واویلا
۱۴۰۳/۰۵/۰۹
#اسارت #دروازه_ساعات
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
🫶🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇👇👇
.
#اسارت
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شام
#دوبیتی
ای وای چه آمد زجفا بر سر من
ای کاش نمی زاد مرا مادر من
یک سرخ مویی در وسط بزم شراب
با دست اشاره کرد سوی خواهر من
#محمود_اسدی_شائق ✍
..............
.
ای وای چه آمد ز جفا بر سر من
لرزید از این محن دل خواهر من
آن سرخ مو و اشاره به آل نبی
ای کاش نمیزاد مرا مادر من
میثم مومنی نژاد ✍
.
#شور
#امام_سجاد_شور
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
آه الشام /خاطراتشه جلو چشمام
آه الشام/طعنه میشنیدم و دشنام
آه الشام/میزدن سنگ جفا از بام
ما رو بردن کوچه ی یهودیا / در شام بلا
از رو نی سرا میفتاد زیر پا / در شام بلا
ازدحام بود به دوره محملا/در شام بلا
سر بابام وسط تشت طلا/ در شام بلا
.....
آه الشام/سلسله بسته به دست وپام
آه الشام/شد کبود تن همه ایتام
آه الشام / خیزرون بود ولب بابام
خیزرون تا روی لبها میرسید/ در بزم یزید
عمه جان زینب ناله می کشید/ در بزم یزید
دندونِ شکسته ی بابامو دید/ در بزم یزید
خواهرم حرف کنیزی رو شنید/ در بزم یزید
#مرتضی_کربلایی ✍
.👇
.
#زمینه
#مصائب_شام
#دروازه_ساعات
بعد غم و رنج شهر کوفه
رسیده کاروان سوی شام
پذیرایی اینها ز مهمان
شده با سنگهای روی بام
خدایا کجائه اينجا
که داره دلا می لرزه
اینجا مرکز فساده
داره چشم هیز و هرزه
شامی و، بغض و کینه
شامی و، زخمِ سینه
شامی و، کابوس های سکینه
حسین... وای...
هوای خرابه های اینجا
روزا گرم و شبهاش سرده
اینجا کوچههاش مثل مدینه
راویِ خاطراتِ درده
فرموده امام سجاد
با دلی چو کوه غم ها
اینجا شد هفتا مصیبت
روا به گلهای زهرا
شامی و، اشک و گریه
اینجا دق، کرد رقیه
میدادند، نون خشک به ما هدیه
حسین... وای...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#زمینه_شام
#شام
#اسارت
.👇
.
#زمینه
#شور
#اسارت
#شام
#حضرت_زینب
رفتی و من ، موندم تنها
موندم بین ، نامحرم ها
با داغه تو ، پیرم کردن
از زندگی ، سیرم کردن
بسته س دستای زینبت
زخمیه پای زینبت
غارت شد اهل حرمت
پیش چشمای زینبت
ای وای ای وای حسین من
رفتم بین ، کوچه بازار
دادن مارو ، خیلی آزار
پیش چشمم ، می خندیدن
دور زینب ، می رقصیدن
جنجالی شد دور و برم
خاکی شد چادر سرم
از روو نیزه دیدی حسین
آواره شد اهل حرم
ای وای ای وای حسین من
توو زنجیره ، دست و پامون
دادن زجرم ، باحرفاشون
از روو نیزه ، دیدی داداش
دورم کردن ، جمع اوباش
ای وای از غصه های شام
دیدی رفتم توو ازدهام
کاری کن واسه خواهرت
دارم میرم بزم حرام
ای وای ای وای حسین من
#عباس_قلعه ✍
👇