eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
837 عکس
199 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷طلبه قبل از اتمام سطوح هیچ کار غیر علمی نباید کند. ♦️نقش آفرینی غلط از نقش آفرین نبودن به مراتب خسارت بار تر است. ____ __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
کنش طبقه متوسط در ایران منطقاً محافظه کارانه و اصلاح طلبانه است و رادیکال نیست. اگر طبقه متوسط ، احساس کند زیست آن در حال به هم خوردن است، مقاومت می‌کند و اینجا ، ستیز ظهور می‌کند و واکنش آن به نوعی ، یک (شبه رادیکالیسم) است، ولی آنچه که در حالت طبیعی انتخاب می‌کند ، محافظه کاری است چون می‌خواهد زیست اش به هم نریزد و از طریق بوروکرات ها، دانشگاهی‌ها، هنرپیشه‌ها، گروه‌های خرده پای اقتصادی و… بازی می‌کند. در اغلب اوقات ، بازی طبقه متوسط ، یک بازی اصلاح گرایانه است و اتفاقاً قابل پیش بینی است. ایده آل ها و آرمان‌های طبقه متوسط مشخص است. آرمان آن ، سامان اجتماعی، بهره گیری از امکانات زندگی و توسعه شهری و… است. ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
☕ دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟ گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست گله‌ای نیست، من وفاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز که همین شوق مرا، خوبترینم ! کافی ست ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
♦️انبیا و مرسلین اگر راجع به خواص خوراکی ها حرفی زده اند به خاطر جنبه طبی آن نبوده است! چرا که این کار در شان انبیا نیست. 📝 @ensani_islami 🔸اگر گاهى انبيا و مرسلين آثار و خواص مطعومات را بيان فرموده‏اند، نظرشان نظر طبى نبوده است، چنانكه اطبا نظر به آثار و خواص اغذيه مى‏كنند و آثار آنها را بيان مى‏نمايند و مرادشان بيان تأثير و خاصيت آنها در فربهى بدن و يا تقويت كبد و يا زيادى خون است؛ بلكه اين گونه آثار از نظر انبيا كنار بوده است، و نظر ايشان به همان جهت مواد اغذيه است كه موجب صفاى روحى و توجه به كمال و قبول فيض و كمالات مى‏باشد. اگر پيامبرى در مورد آثار و خواص خربزه- مثلًا- سخنى فرموده و به آن ترغيب و تحريص نموده است، همان جنبه و خاصيتش را كه موجب لطافت روح و صفاى ذات و لطافت وجود است در نظر دارد. و اگر طبيب خاصيت آن را بيان كرده و به آن ترغيب نمايد، نظر به چاق نمودن جسم و كلفت نمودن گردن انسان دارد و هر گز اطبا و حكماى طبيعى با عقولشان نمى‏توانند بيشتر از اين آثار را بفهمند؛ آثار و خواص اشياء را از آن حيث كه دخالت در سعادت ذاتيه و صفاى وجود و ضياء ذوات دارند، فقط سلسله انبيا و مرسلين به تعليم الهى و غيبى مى‏دانند. 🔸ممكن است غذايى در مذاق و ذائقه نوع مردم، طعم و حظّ و لذت قابل اهميت نداشته باشد، بلكه خوش نيايد، اما خاصيت لطافت وجودى و قبول فيض و كمالات را بيشتر داشته باشد، و اى بسا اغذيه‏اى كه در ذائقه مردم، خوش‏طعم و گوارا باشد ولى ماده‏اش صلب و غير قابل براى كمالات و فيوضات باشد و كدورت و ظلمت وجودى و صلابت داشته باشد. اگر در ابواب اطعمه و اشربه كتب فقهيه در لسان انبيا و ائمه هدى از برخى مواد غذايى انتقاد شده و طباع را از آنها تنفّر داده‏اند و يا به بعضى تحريص و ترغيب نموده‏اند و بعضى از مواد را تحريم فرموده‏اند و بعضى را مستحب و مباح اعلام نموده‏اند، نظرشان به تحريص بر خوردن و خدمت به بطن نيست؛ زيرا اين كار، شأن انبيا نمى‏باشد بلكه شأن طبّاخين است؛ زيرا آنها كه به نام خدمت به بشريت بشر و روحانيت انسان و صفاى ذوات و روحيات و تنوير قلوب و افكار خود را معرفى نموده‏اند، مرام و منظور خود را تعقيب مى‏نمايند نه دعوت به دنيا و خوردن و نوشيدن، و در هر حكمى اصل منظور خود را در نظر دارند كه توده بشر را به عالم نور گسيل دهند و قلوب را به مبدأ عالم جلب نمايند و صفحه الهى وجود انسانى را صيقل و صاف و زلال نمايند، و در همان تحريص و ترغيب به اغذيه، استكمال وجود بشر و صفاى ذات افراد انسان را در نظر دارند. تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 336 ____ __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 تقریبا کل اسلام را به صورت وارونه فهمیده ایم... ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
جلسه سوم نظامی~1.mp3
10.47M
▪️ ▪️لیلی و مجنون ▫️قسمت سوم [آن شیفته را به مه رسانند...] خوانش و شرح: محمدرضا طاهری . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
📝 "بیایید دست از توحید ذهنی برداریم" - نگاه غالب ما در زندگی به مسئله لااله الا الله یک نگاه فانتزی دست نیافتنیِ مقیدِ است. وقتی به نماز می ایستیم، خدایی را پرستش میکنیم که در مقابل خود قرار داده ایم، این خدای مقابل پذیر که "صمدیتش" را خراب کرده ایم با توحید هم خوانی ندارد. نماز که تمام میشود مشی و حرکتمان باز بریده از توحید است. توحید را در ذکر و دوردست و ماورای ذهن مقدس کرده ایم. توحید دقیقا در تمام ساعات و متن و لحظات زندگی هست. توحید مگر نفی غیر نمیکرد؟ چگونه آن صندلی مقابل چشم ما، آن دوست دیرین ما، فرزند ما، غذای در دست ما دقیقا همین بدن ما غیر از دامنه توحید است؟ بیاید ببینیم چه کسی انتزاعی بحث میکند؟ چه بخواهید و چه نخواهید مملکت توحید جای برای خود نمایی موجودی غیر از خود نگذاشته است. دقیقا در آن لحظه و مکانی که شما حاضر هستید، باید توحید را دید. البته من و شما توحید را نبینیم و نفهمیم هم بودن عالم همین است. نمیخواهم بگویم هرکس که آدم خوبی شد و نگاهش به عالم الهی شد میتواند توحید را ببیند و توحید در نگاه او یافت میشود. نه توحید نحو بودن خارج از من و من تمام هستی است و یک مسئله در شناخت نیست! - آب میتواند تر نکند؟ آتش میتواند نسوزاند؟ عالم نمیتواند خارج از توحید باشد. این دقیقا داعیه اعمیت فلسفه اسلامی است که لیوان در درست شما را، پندار و احساسات درونی تان و حتی سیر و سلوک غیر مادی شمارا با توحید نمایان میسازد. - فلسفه دقیقا در نقطه ای ایستاده که میتواند همه علوم را در دل خود جای دهد چرا که هیچ علمی غیر از خود را باقی نمیگذارد و البته میگذارد. فلسفه در نقطه ای رخ نمایان میکند که داعیه اعم آن اجازه ظهور هیچ فلسفه دیگری بیرون از خودرا نمیدهد و زمین بازی را در دل خود برای همه فراهم میکند. فلسفه نه آن است که در ذهن باشد بلکه بودن خارجی واقعی مقابل و شامل خود ما است. چه عجیب که در زمانه ما میشود با احساسات علوم انسانی بافت و هر مسئله ای را توصیف کرد اما به بودن واقعی عالم که میرسد آن را در ذکر زیر زبان و خلوت سجاده خلاصه میکنیم... ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
☕ از زمزمه دلتنگيم، از همهمه بيزاريم نه طاقت خاموش ، نه ميل سخن داريم آوار پريشانی‌ست، رو سوی چه بگريزيم؟ هنگامه حيرانی‌ست، خود را به که بسپاريم؟ تشويش هزار «آيا»، وسواس هزار «اما» کوريم و نمی‌بينيم، ورنه همه بيماريم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست امروز که صف در صف خشکيده و بی‌باريم دردا که هدر داديم آن ذات گرامی را تيغيم و نمی‌بريم، ابريم و نمی‌باريم ما خويش ندانستيم بيداريمان از خواب گفتند که بيداريد؟ گفتيم که بيداريم من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته اميد رهايی نيست وقتی همه ديواريم   زندگی برای علوم انسانی @ensani_islami
"تفاوت مقام حضرت ختمی مرتبت با امیرالمومنین" 📝 🔸حضرت على عليه السلام گرچه به آن نحوى كه ممكن است وحدت حفظ شود و به آن نحوى كه ممكن است كثرات را هم ملاحظه نمايد، قلب و شرح صدر داشت و كشف‏ حقايق و بسط حقايق را هم به آن قدر كه كشف و بسط ممكن مى‏باشد، فى حد ذاته داشت، اما بعد از آنكه اين معنى براى پيامبر حاصل شده، اگر حضرت على عليه السلام بخواهد كشفش بيشتر باشد، ممكن نيست. و چون كشف زيادتر ممكن نشد، بسط بيشتر هم ممكن نمى‏شود، لذا اگر او بخواهد همانها را كه براى پيامبر كشف شده بود و ايشان بسط داده، كشف كند و بسط دهد، غير آن چيز نمى‏شود بلكه خود آنها مى‏شود، چون صرف الشى‏ء لا يتكرر. و اگر بخواهد كمتر از آن را بسط كند، اين ضلالت مى‏شود نه هدايت. 🔸پس در عين اينكه ملاك نبوت در حضرت امير عليه السلام هست و ملاك نبوت ختمى مرتبتى هم در او هست، ممكن نيست نبى باشد. فرقى كه ايشان با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دارد اين است كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم جلوتر اين مقام را پيدا كرده بود، و بالفرض اگر حضرت امير عليه السلام زماناً از او جلوتر بود و به مقامى كه بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن رسيد، قبل از او مى‏رسيد، او پيغمبر خاتم بود، منتها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم زودتر به اين مقام رسيد و خاتم پيامبران شد. 🔹و الحاصل: مقام نبوت و امامت يك مقام تعارفى اعتبارى و منصب جعلى اعتبارى نيست كه مشورت كنند چه كسى نبى باشد و چه كسى ولى، بلكه حقيقت نبوت، كشف الحقايق و بسط الحقايق است، يعنى اگر كسى وحدت و كثرت را با هم بتواند حفظ كند، نبى است و از بين مردم هر كس كه اين طور شد، قهراً نبى خواهد بود و چيز ديگرى لازم نيست؛ و حقيقت نبوت اين است. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 352 _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
♦️ عاطفه اجتماعی و نوع دوستی در میان مردم ما بیشتر به دلیل "خود پرستی" است و این نوع اظهار عواطف نوعی تظاهر و دروغ است. 🔸معروف در ميان ما اين است كه مى‏گوييم فرق ما شرقيها و بالاخص ايرانيها با غربيها به اين است كه ما اهل عاطفه هستيم و آنها اهل نظم و منطق، و حال آنكه اگر ما اهل عاطفه مى‏بوديم حداقل اين بود كه مرتبه دوم را حفظ مى‏كرديم، زيرا حداقل عاطفه اجتماعى اين است كه آزار شخص به ديگران نرسد و حال‏ آنكه تمام زندگى ما پر است از انواع آزارها به خاطر جلب منافع شخصى و بلكه دچار ساديسم مى‏باشيم و از نفس آزار ديگران لذت مى‏بريم و يك نوع خبث طينت داريم. حقيقت اين است كه آنچه در ميان ما هست چيز ديگرى است. در ميان ما افرادى احياناً پيدا مى‏شوند كه داراى عواطف عالى اجتماعى مى‏باشند و اهل فضل و ايثار مى‏باشند و اين شكاف بين افراد اجتماع ما هست كه بعضى اهل تجاوزند و بعضى اهل ايثار، برخلاف غربيها كه يكدست مى‏باشند و همه اهل عدل و متوسطند. 🔸ديگر آنكه عواطفى كه در ميان عموم ما هست يك نوع حالتى است كه نمى‏شود اسم آن را انسان دوستى گذاشت؛ عادتى است در ما كه بيش از آنكه در آن غيردوستى دخالت داشته باشد، خودپرستى دخالت دارد كه براى اينكه مثل اعراب جاهليت صلاى كرم داده باشيم در مواقعى مهمانيها و خرجها مى‏كنيم و لهذا در همان حال بر زيردستان از زن و نوكر ظلم مى‏كنيم. 🔹بعلاوه اينكه ما مردمى هستيم كه عادت كرده‏ايم به يكديگر دروغ بگوييم و دروغ بشنويم. همان طورى كه از گفتن دروغ لذت مى‏بريم از شنيدن و ديدن دروغ و از تعارفهاى لفظى و عملى دروغين به يكديگر لذت مى‏بريم. عواطف ما يك نوع تظاهرات و تعارفات دروغينى است كه به آنها عادت كرده‏ايم، نه اينكه حقيقتاً انسان دوستى و مهربانى و صفا و يكرنگى باشد. به اضافه همه اينها وضع غربيها نشان مى‏دهد كه همه افراد آنها هدف اجتماعى دارند و آن نظم و عواطف اجتماعى را به خاطر هدف اجتماعى در خود به وجود آورده و تكميل و تربيت كرده‏اند ولى از خصوصيات ما مردم، بى هدفى است و اگر هم فرضاً هدفى داشته باشيم هدف فردى است نه اجتماعى‏. 📚 يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏6، ص: 152 ____ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
نه نغمه نی خواهم و نه طرف چمن نه یار جوان نه باده صاف كهن خواهم كه به خلوتكده ای از همه دور "من باشم و من باشم و من باشم و من " _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
امیرالمومنین علی علیه السلام: فمن وَصفَ اللَّهَ فقد قَرِنَه، ومن قَرِنَه فقد ثنّاه، و من ثناه فقد جَزّأه، و من جزّأه فقد جَهِله، و من جَهِله فقد أشار إليه، و من أشار اليه فقد حدّه، و من حدّه فقد عدّه؛ هركس او را به صفتى (زائد برذات) توصيف كند او را به چيزى مقرون داشته است، و هركس او را به چيزى مقرون سازد به دوگانگى او معتقد شده است، و هركس به دوگانگى او معتقد شود اجزايى براى او قائل شده است، و هر كس براى او اجزايى قائل شود او را نشناخته است، و هركس او را نشناسد به سوى او اشاره كرده است، و هركس به سوى او اشاره كند او را حد و مرزى قائل شده است، و هركس براى او حد و مرزى قائل شود او را قابل شمارش دانسته است. . نهج البلاغه صبحى صالح، ص 39 و توحيد صدوق؛ ص 37 و 57 ____ پ.ن؛ موجودی که نتوان بر آن علتی یافت چرا که غیر از خود چیزی ندارد. و نتوان معلولی داشت چرا که علت و معلول و دلیل همه اوست چگونه برهان بپذیرد؟ این معارف ناب را بی شک جز با لسان معارفی که در قالب فلسفه الهی برای ما به یادگار گذاشته اند نتوان معنی کرد. ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
امیرالمومنین علی علیه السلام: فمن وَصفَ اللَّهَ فقد قَرِنَه، ومن قَرِنَه فقد ثنّاه، و من ثناه فقد
از خطبه‏هاى اميرمؤمنان على عليه السلام چنين آمده است: دَليلُه آياتُهُ، و وجُودُه إثْباتُهُ وَ معرفتُهُ توحيدُه، وتوحيدُهُ تَميّزُهُ عَنْ خَلْقِه، وحُكْمُ الَتميْيز بَيْنونَةُ صِفَةٍ، لابَيْنُونَةُ عَزلَةٍ؛ آيات و نشانه‏هاى قدرت، برهان قاطعى بر اثبات هستى خداست بلكه خود وجود او كه در همه چيز تجلى دارد گواه هستى خويش مى‏باشد. شناخت او همان توحيد و يگانه دانستن اوست و توحيد واقعى جدا دانستن او از مخلوقات است به اين معنا كه صفاتش را مغاير با صفات ما سوى بدانيم نه اين‏كه كناره‏گيرى و جدايى جسمانى مقصود باشد. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
از خطبه‏هاى اميرمؤمنان على عليه السلام چنين آمده است: دَليلُه آياتُهُ، و وجُودُه إثْباتُهُ وَ معرفت
هُوَ فى الأشياءِ كُلّها غيرُ مُتَمازجٍ بها ولابائنٍ عَنْها؛ او در تمام اشياء است ولى با آنها آميخته نيست و در عين حال از اشياء نيز بيگانه نيست. ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
تربیت ما از بس غیر توحیدی شکل گرفته، هرچه نماز بخوانیم، هرچه روزه بگیریم باز فکر کردن به این معارف شبیه غیرممکن شده است. چرا که دین را با فکر نفهمیده ایم و اینک از فکر گریزانیم...
دانشگاه شریف مکتب ما است، که شهید پرور شد... ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ یعنی حرکت انقلاب ما آغازش از اوست و منتهایش هم به اوست. قوه این انقلاب با خون به فعلیت مطلق میرسد و سفره رنگین آن تا قیامت بر روی تاریخ انسانیت پهن خواهد شد! شهدای فعلیت این حرکت را سرعت بخشیده اند... در نفس این انقلاب عقلانیت آغشته به شور عرفانی است که اختیارش منجر به حرکت سمت کمال مطلق را رقم میزند و نظاره به ثبات آن از عالم تجرد چیزی جز خون سید الشهدا را نشان نمیدهد. آری مبدا و منتهی حرکت این انقلاب توحیدی است و حشر امت ما در قیامت کبری یک حشر جمعی حسینی است. _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
☕ در کوشش گریختن از دست خویشتن چون برگ بی‌مزارم و چون باد بی‌وطن پیروز رزم رستم و سهراب هر که هست غیر از شکست نیست در این جنگ تن‌به‌تن خاموش از آن شدم که به جایی نمی‌رسد فریادهایِ جنگلِ در حالِ سوختن چون کودکی که بر لب ساحل دویده است پیداست رد پای تو بر شعرهای من بر دشت لاله برف نشسته‌ست و دور نیست رزوی که سر دوباره برآریم از کفن . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب است اما برای همسایه! برخی از این دوستان عزیز و یا نسبتاً عزیز و یا ناعزیزِ سیاسیِ خارج از کشور گویی راه خود را به کلی گم کرده‌اند و یا به موقعیت خود واقف نیستند! آنها حتی با اصل خشونت‌پرهیزی نیز به جنگ و نزاع برخاسته‌اند! یعنی رسماً طرفدار اعمالِ خشونت شده‌اند؟ اگر خشونت در نگاه آنان مشروع است، پس با کدام منطق، خشونت حکومتی را محکوم می‌کنند؟ آنها از راه دور، بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر جوانان داخل ایران را به حضور در خیابان و درگیری با نیروهای امنیتی و انتظامی و نادیده گرفتنِ توصیه‌های مسالمت جویانه فرا می‌خوانند و این شیوه را تنها راه نجات ایران معرفی می‌کنند. نتیجۀ این کار روشن است: بازداشت‌های گسترده، حبس‌های طولانی، ضرب و جرح و احیاناً قتل. در واقع آنها به صراحت، جوانان ما را تشویق می‌کنند که خود را در معرض بازداشت و انواع ضرب و جرح و احیاناً قتل قرار دهند. فرض کنیم که اصلاً این کاری درست و تنها راه نجات ایران است. خب چرا خودشان این "وظیفۀ مقدس" را شخصاً به عهده نمی‌گیرند و با تشریف‌فرمایی‌شان به داخل کشور، به مصاف لباس شخصی‌ها و دیگر نیروها در خیابان نمی‌روند؟ لابد خواهند گفت؛ اگر ما وارد کشور شویم، دستگیر و زندانی و چه بسا اعدام خواهیم شد؛ پس صلاح این است که خود را به مخاطره نیاندازیم و از همین راه دور زنان و جوانان کشور را تشویق به "جانفشانی" و از آنها حمایت کنیم! عجب! مرگ خوب است اما برای همسایه! همین منطق در مورد آن دسته از فعالان داخلی هم که از یک طرف مردم را به اعتراض خیابانی تشویق می‌کنند و از طرف دیگر خودشان در خیابان آفتابی نمی‌شوند، صدق می کند! اگر کسی کاری را در این دنیا صحیح و درست و مفید می‌داند، اخلاق و انصاف حکم می‌کند که ابتدا خودش در آن کار پیشگام شود نه آنکه خود به گوشۀ عافیت بخزد و بچه‌های مردم را بدان کار پرخطر ترغیب کند! گاهی البته پیش می‌آید که افرادی داوطلبانه دست به کاری توأم با خطر می‌زنند و دیگرانی که قادر به انجام آن کار نیستند اما آن را می ‌پسندند، به اعلام حمایت از آنان می‌پردازند. اعلام حمایت اما با ترغیب و تشویق به خطرپذیری دیگران زمین تا آسمان فرق دارد. برخی از این فعالان خارج از کشور فقط از اعتراض‌ها اعلام حمایت نمی‌کنند بلکه با تمام ابزارهای در خدمت خود معترضان را به ریسک پذیری فرا می‌خوانند چنانچه گویی هیچ مسئولیتی در مقابل خون‌های به زمین ریخته شده ندارند! چقدر هم به این کار غیرمسئولانه و غیراخلاقی خود مفتخرند! احمد زیدآبادی ------------ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
📝 آیا راست است که زن وفا ندارد؟ پیمان محبت زن سست است؟ به عشق زن نباید اعتماد کرد؟. این، هم راست است و هم دروغ. راست است اگر عشق از زن شروع شود. اگر زنی ابتدا عاشق مردی بشود و به او دل ببندد آتشش زود سرد می‌شود. به چنین عشقی نباید اعتماد کرد. اما دروغ است در صورتی که عشق آتشین زن به صورت عکس العملی از عشق صادقانه مردی و به عنوان پاسخگویی به عشق راستین پیدا شده باشد. اینچنین عشقی عملاً مستبعد است که فسخ بشود، مگر آنکه عشق مرد به سردی بگراید و البته در این صورت عشق زن تمام می‌شود. عشق فطری زن همین نوع از عشق است. شهرت زن به بی‌وفایی در عشقهای نوع اول است و ستایشهایی که از وفاداری زن شده مربوط به عشقهای نوع دوم است. جامعه اگر بخواهد پیوندهای زناشویی استحکام پیدا کند، چاره‌ای ندارد از اینکه از همان راهی برود که قرآن رفته است؛ یعنی‌ قوانین فطرت را رعایت کند و از آن جمله نقش خاص هر یک از زن و مرد را در مسئله‌ عشق در نظر بگیرد. قانون مهر هماهنگی با طبیعت است از این رو که نشانه و زمینه آن است که عشق از ناحیه مرد آغاز شده و زن پاسخگوی عشق اوست و مرد به احترام او هدیه‌ای نثار او می‌کند. از این رو نباید قانون مهر- که یک ماده از یک اساسنامه کلی است و به دست طراح طبیعت تدوین شده- به نام تساوی حقوق زن و مرد ملغی‌ گردد. 📚 استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص194 ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
📝 در دنیا به زحمت دانشمند و مخترعی میشود پیدا کرد که با خلق و خوی کاخ نشینی عالم و دانشمند شده باشند. ___ ---------- ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
✍️ سید علی محمودی 📝 کانت، عقلانیت، روشنگری و ایران امروز 1️⃣ روشنگری چیست؟ مبانی روشنگری کدام‌اند؟ چرا محدودیت شناخت بشری به تساهل و مدارا می‌انجامد؟ آزادی، عدالت و حقوق بشر چه جایگاهی در روشنگری دارند؟ 2️⃣ در نگاه کانت، انقلاب، شورآفرین، انگیزنده و الهام‌بخش است، اما اصلاح شیوۀ تفکر از انقلاب برنمی‌آید. انقلاب می‌تواند منشاء تحولات بسیار باشد، اما با فروریختن نظام کهن، حکومت جدید بر پایۀ«قانون اساسی» بنیان نهاده می‌شود. قانون اساسی نوین، دارای ماهیت و ادبیات مدنی است، نه انقلابی؛ به این معنی که ترکیبی از گزاره‌های مدنی و انقلابی نیست. در غیر این صورت، با دو مشکل اساسی مواجه می‌شود: یکی، تناقض میان«رویکرد مدنی»- که از جنس حقوقی و قانونی است- ، با«رویکرد انقلابی»؛ دودیگر(و در نتیجه)، تضاد و تنازع در مقام اجرا و در میدان عمل. 3️⃣ در دوران روشنگریِ اروپا، فیلسوفان و دین‌شناسان به دلیل جانبداری از آزادی، از سوی خودکامگان به«بی‌بندوباری» متهم شدند. در ایرانِ دورۀ اصلاحات نیز، شاهد همین شیوۀ فرصت‌طلبانه و ویرانگر از سوی استبدادگران بودیم. 4️⃣ فیلسوفان و متألهان روشنگری، دین‌ستیز نبودند. آنان به خدا و دین باور داشتند و از آن جانبداری می‌کردند، اما با کلیسای مسیحی به عنوان نهاد«استبداد دینی» در چالش و تعارض بودند. آنان به ارتباط بین«دین و سیاست» باورداشتند، اما معتقد به جدایی میان«نهاد دین و حکومت» بودند. 5️⃣ مقالۀ روشنگری کانت، دارای این پیام بود که انسان باید از«نابالغی» به درآید و به جای دنباله‌روی از ارباب سیاست، ثروت و دین، خود از سرِ اختیار با بهره‌جستن از خرد انسانی، سرنوشت خویش را رقم بزند. 6️⃣ «توسعه» دارای تعریف و شاخص‌های علمیِ، کاربردی و محاسبه پذیراست و از این‌رو، مفهوم و سازوکاری جهانشمول و پذیرفته شده از سوی سازمان ملل متحد است. در برابر،«رشد» فاقد تعریف علمیِ دقیق، کاربردی و محاسبه‌پذیر، در جهت تعیین میزان توسعه‌یافتگیِ کشورها است. 7️⃣ پرسش بنیادین این‌است‌که ایران امروز چه نسبتی با روشنگری دارد؟ آیا انسان در ایران به مثابۀ «غایت ذاتی و فی‌نفسه» پذیرفته شده است؟ آیا آزادی، عدالت و حقوق بشر در آن به سامان رسیده است؟ آیا تساهل و مدارا به شیوۀ تفکر، منش و رفتار حاکمان و شهروندان راه یافته است؟ آیا در ایران،«عقلانیت» به عنوان گرانیگاه روشنگری، مبنا و معیار تدوین قانون‌، سیاست‌گذاری عمومی، برنامه‌نویسی و اجرا در راستای توسعۀ متوازن و پایدار قرار گرفته است؟ . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami