eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
517 عکس
83 ویدیو
118 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت سوم. ⬅️بنابراين در فلسفه اولى‌، به‌ويژه آنچه در ميان مسلمين متداول بوده
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت چهارم. ⬅️هرگز چيزى به‌سوى چيزى ميل نمى‌كند مگر آن‌كه وجود عينى و واقعيت خارجى داشته باشد و يا منتهى به موجودى واقعى گردد، نه سراب باطل و پندار گزاف.   ⬅️پس ما نبايد ترديد كنيم كه وجودى هست و نمى‌توانيم واقعيت هستى را انكار كنيم مگر آن‌كه از در مكابره درآييم و حق را زير پا بگذاريم و در واقعيت شک كنيم، و بديهى است كه اگر كسى از چنين ترديدى سخن بگويد صرفاً جنبه لفظى خواهد داشت. 💠بنابراين هر يک از ما يا هر موجود ذى شعور ديگرى كه در اين جهان هست، خود را موجود واقعى مى‌داند كه داراى آثار واقعى است، و با هيچ چيز ديگرى جز از آن‌رو كه آن هم از واقعيت برخوردار است تماس برقرار نمى‌كند.  البته ترديد نيست كه ما در عين آن‌كه نسبت به واقعيت هستى يقين داريم نبايد در اين امر به خود ترديد راه دهيم كه در بسيارى از موارد دچار خطا مى‌شويم و مثلًا، چيزى را كه وجود ندارد موجود، و يا چيزى را كه وجود دارد معدوم مى‌پنداريم.  💠چنان‌كه انسان‌هاى پيش از ما چيزهايى را موجود مى‌پنداشتند و به امورى اعتقاد داشتند كه ما امروز منكر آنها هستيم و به نقيض آن معتقديم، و ناگزير يكى از آن دو بايد باطل باشد. ⬅️يكى از مسائلى كه همچنان به‌عنوان موضوع اساسى فلسفه برقرار ماند اين بود كه دست آوردهاى علوم گوناگون مى‌تواند به‌عنوان موادّ اوليه شناخت كلى مورد استفاده قرار گيرد و جهان هستى را در دستگاهى قانون‌مند توجيه كند. اين تقريباً همان موضوعى است كه به‌عنوان تنها موضوع فلسفه اولى‌ مورد پذيرش واقع شد، هستى و قوانين و خواص آن. ⬅️توضيح اين‌ كه اگر فيزيک از خواص ماده و شيمى از ماهيت و تركيبات آن و رياضى از كميات و مقادير و فيزيولوژى از طرز كار و وظايف اعضا سخن مى‌گويد و خلاصه هر علمى گوشه‌اى از حقيقت جهان را بر ما روشن مى‌سازد، آيا تركيب اين نتايج، به علت وجه مشتركى كه در هستى با يكديگر دارند‌ ،براى شناخت قوانين كلّى وجود، امرى الزامى نيست؟ و اگر هست آيا اين‌گونه معرفت همان فلسفه متافيزيک، با تعريف درست آن نخواهد بود؟ 💢 ... . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت دوم. ⬅️عرفان در جهان اسلام: ⬅️از ديرباز در جهان اسلام گرايش‌هايی به ن
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت سوم. ⬅️مفهوم عرفان، تصوّف، حكمت و فلسفه: ⬅️پيش از تبيين اصالت عرفان اسلامی، شايسته است توضيحی درباره واژه‌ های عرفان و تصوّف بدهيم تا از پاره ی خلط‌ها و سوء تفاهم‌ها جلوگيری شود: 💠واژه‌ ی «‌عرفان‌»، مانند واژه‌ی هم‌خانواده‌اش «‌معرفت‌»، در لغت به معنی شناختن است، ولی در اصطلاح، به شناخت ويژه‌ی اختصاص يافته كه از راه حس و تجربه يا عقل و نقل حاصل نميشود، بلكه از راه شهود درونی و يافت باطنی حاصل می‌گردد. اين مشاهدات به گزاره های حاکی از آن مشاهدات و مكاشفات تعميم داده شده است. به دليل اينكه محصول چنان كشف و شهودهايی معمولاً متوقف بر تمرين‌ها و رياضت‌های خاصی است، روش‌های عملی يا آيين سير و سلوک را نيز «‌عرفان‌»؛ ناميده، و آن را با قيد «‌عملی‌»؛ مشخص كرده‌اند، چنان كه گزاره‌های حاكی از شهود را «‌عرفان نظری‌»؛ ناميده‌اند و بعضاً مانند فلسفه‌ی اشراق با نوعی استدلال عقلی توأم ساخته‌اند. ⬅️اما واژه‌ی «‌تصوّف‌»، بنابر اظهر احتمالات، از واژه‌ی «‌صوف‌»؛ گرفته شده و به معنی پشمينه پوشی به عنوان نمادی از زندگی سخت و دور از تن پروری و لذّت پرستی است و مناسبت بيشتری با «‌عرفان عملي‌»؛ دارد، چنان كه واژه‌ی «‌عرفان‌»؛ با «‌عرفان نظری»؛ مناسب‌تر است. بدين ترتيب، در حوزه‌ی عرفان، دست كم سه عنصر را می‌توان شناسايی كرد: 💠يكی، دستورالعمل‌های خاصي كه به ادعای توصيه‌كنندگان، انسان را به معرفت شهودی و باطنی و علم حضوری آگاهانه نسبت به خدای متعال و اسمی حسنی و صفات علی او و مظاهر آنها می‌رساند. 💠دوم، حالات و ملكات روحی و روانی خاص و در نهايت، مكاشفات و مشاهداتي كه برای سالک حاصل می‌شود. 💠سوم، گزاره‌ها و بياناتی كه از اين يافته‌های حضوری و شهودی حكايت می‌كند و حتی برای كسانی كه شخصاً مسير عرفان عملی را نپيموده‌اند نيز كمابيش قابل دانستن است، هرچند يافتن حقيقت و كنه آنها مخصوص عارفان راستين ميباشد. ⬅️با توجه به اين توضيحات، روشن شد كه عارف حقيقی كسی است كه با اجرای برنامه‌های عملی خاصی به معرفت شهودی و حضوري نسبت به خدای متعال و صفات و افعال او نايل شده باشد و عرفان نظری در واقع، گزارش و تفسيری از آن است كه می‌تواند نارسايی های بسياری نيز داشته باشد و با نوعي مسامحه و توسعه در اصطلاح، می‌توان همه‌ی سير و سلوک‌هايی را كه به انگيزه‌ی يافتن حقيقت و رسيدن به رستگاری انجام ميگيرد و حالات روحی و شهودهای ناشی از آنها را عرفان ناميد، به گونه‌ی كه شامل عرفان‌های هندی و بودايی و عرفان‌های بعضي از قبايل ساكن سيری و قبايل بومي آفريقا هم بشود. 💠واژه «‌دين‌»؛ هم با همين توسّع و تسامح بر بوديسم و توتم پرستا و مانند آنها اطلاق می‌گردد. ⬅️در اينجا مناسب است اشاره ی به مفهوم حكمت و فلسفه نيز داشته باشيم: ⬅️واژه‌ی «‌حكمت‌»، كه يک واژه‌ی عربی اصيل است، به معنی معرفت محكم و متقن می‌باشد و غالباً در مورد معارف عملی به كار می‌رود. در قرآن كريم نيز اين واژه در همين مورد به كار رفته است: (اسراء: 39). اما در اصطلاح شايع، به معنی فلسفه‌ی الهی و نيز به معني فلسفه‌ی عملی و علم اخلاق به كار می‌رود. در خود علم اخلاق هم طبق اصطلاح خاصي، به معنی ملكه‌ی نفساني مرتبط با به كارگيری عقل و به عنوان حدّ وسط بين جُربُزه و غَباوت، استعمال می‌شود و در هر حال، در مورد فلسفه‌های الحادی و شكاكيت به كار نمی‌رود، بخلاف واژه‌ی «‌فلسفه‌»؛ كه از ريشه‌ی يونانی گرفته شده و به معنی هر نوع تلاش فكری و عقلانی برای فهم مسائل كلّی هستی استعمال می‌شود، هرچند منجر به انكار معرفت يقينی و ثابت و حتی انكار وجود خارجی گردد. 💢 ... . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت چهارم. ⬅️هرگز چيزى به‌سوى چيزى ميل نمى‌كند مگر آن‌كه وجود عينى و واقعيت
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسئله ديگر اين‌كه ارزش معلومات بشرى را تحت كدام ‌يک از دانش‌هاى متداول مى‌توان بررسى كرد؟ زيرا تحقيق در ميزان واقع ‌نمايى علوم و پرده‌بردارى آن از واقعيات خارجى، امرى است كه در زمان‌هاى پيش جزء دانش كلى فلسفه بوده و اكنون نيز موضوع هيچ دانش ديگرى قرار نمى‌گيرد، زيرا حاصل هر علم مشتى معلومات است، اما خود معلومات و علم چيست و آيا با آنچه در واقعيت امر هست انطباق دارد يا نه؟ آيا علم در ذهن انسان، وجود تبعى و ظلى دارد يا وجود حقيقى؟ آيا آنچه در ذهن قرار مى‌گيرد عين واقعيت خارجى است يا شبيه و حكايتى از آن است؟ حقيقت چيست؟ نسبى است يا مطلق؟ منشأ علم چيست؟ تجربه است يا عقل فطرى؟ و صدها مسئله ديگر كه نه فيزيک به حل آنها كمكى مى‌كند و نه شيمى و نه حتى فيزيولوژى و روان‌شناسى، و نه هيچ علم تجربى ديگر. 💠ليكن چنان‌كه گفته شد دست‌آوردهاى اين علوم مى‌تواند قضاياى مقدماتى شناخت فلسفى را فراهم سازد و به‌عنوان صغراى قياس در برهان‌هاى عقلى قرار گيرد. بدين ترتيب قسمت عمده تحقيقات فلسفى عصر جديد حول مسئله شناخت تمركز يافت و هر چند آشفتگى و مكتب‌هاى عجيب و غريبى در فلسفه ايجاد كرد، اما در زمينه منطق و روش‌هاى تحقيق و تنظيم متدولوژى كمک ‌هاى شايانى به فرهنگ انسانى نمود. 💠بايد توجه داشت كه مسائل مربوط به شناخت‌شناسى، در فلسفه اولى‌ به‌ويژه در بين مسلمين و بالاخص در مكتب فلسفى ملاصدرا و حكمت متعاليه او، جايگاه خاصّى دارد و از اهميت بسيارى برخوردار است، ليكن نه به‌عنوان موضوعى مستقل، بلكه در ضمن مسائل ديگرى مورد بحث واقع شده است. چنان‌كه حتى بسيارى از مشكلات و نقاط تاريک كه در مسئله شناخت، براى انديشمندان مغرب زمين لاينحل مانده است، توسّط ملاصدرا و پيروان او، با اصول و ضوابط خاص فلسفى وى حل و فصل گرديده است كه بخشى از آن را در همين كتاب (مبحث وجود ذهنى و اتحاد عاقل و معقول) مطالعه خواهيد كرد هم‌چنين اشتباهاتى را كه هر روز مرتكب مى‌شويم و چيزهايى را موجود مى‌پنداريم كه وجود ندارد يا از چيزهايى نفى وجود مى‌كنيم كه در حقيقت وجود دارد و بعداً متوجه مى‌شويم كه در حكم خود راه خطا رفته‌ايم.  💠بنابراين، بحث و كاوش براى تشخيص آنچه وجود دارد از آنچه وجود ندارد و تعيين خواص و احوال موجود واقعى به نحوى كه هرگونه شكّى را از بين ببرد ضرورى است و تنها با چنين پژوهشى مى‌توان موجود واقعى را از غيرواقعى باز شناخت. 💢 ... . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴یقین و علم 💠يقين در يک اصطلاح، همان است که برخی فيلسوفان ، به خصوص ابن سينا در برهان شفا ـ،آن را تعريف و شرايطی برای آن تعيين کرده‌اند. يقين بر اساس ديدگاه آنها اين است که نه تنها به ثبوت محمولی براي يک موضوع باورمند باشيم،‌ بلکه به محال بودن نفی اين محمول از آن موضوع نيز علم داشته باشيم.چنين يقينی گرچه واقعاً نادر است، ولی با اين وجود، برخلاف نظر شکاکان يا نسبی‌گرايان‌، يقين‌هايی از اين سنخ وجود دارند. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسئله ديگر اين‌كه ارزش معلومات بشرى را تحت كدام ‌يک از دانش‌هاى
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت ششم. ⬅️اما همين سخن كه به‌صورت يک قانون اظهار مى‌گردد كه «هر علمى كه از طريق حس و تجربه به دست نيايد باطل است» خود از طريق كدام‌ يک از حواسّ يا در چه آزمايشگاهى مورد احساس و تجربه واقع شده است؟ سخن ايشان در واقع اين است كه بحث از اشياء و امور واقعيت‌دار و موجود، سخنى است علمى و منطقى و مفيد، ليكن بحث در اين‌كه واقعيت چيست و موجود به چه معنى است و وجود اساساً چه مشخصاتى دارد، امرى غيرلازم و ناسودمند است. اما در عمل، هر انسان متفكرى به اين مسئله توجه دارد كه اثبات وجود و عدم اشياء اساسى‌ترين مسئله‌اى است كه بحث‌ها و كاوش‌هاى بشرى به‌طور عمده حول آن مى‌چرخد، زيرا اگر مباحث وجود و عدم زائد است، به چه دليل آن همه تلاش و كوشش و تبليغ در رد يا قبول امور گوناگون صورت گرفته و مى‌گيرد؟ 💠مگر مسئله جز اين است كه يک فرد يا گروه چيزى را اثبات مى‌كند و ديگران نفى و بالعكس. آيا بحث و جدال‌هاى علمى و فلسفى ميان مكاتب گوناگون بر سر آن نيست كه گروهى مى‌گويند فلان چيز هست و گروهى ديگر مى‌گويند نيست؟ آيا خصوصيات هستى واقعى از هستى اعتبارى يا پندارى در چه دانشى جز فلسفه مشخص مى‌شود؟ درست است كه هر بخش از جهان هستى موضوع يكى از رشته‌هاى علوم واقع شده است و نتايج علمى و نظرى خود را به دنبال داشته و دارد، اما نبايد تصور كرد كه علوم مى‌توانند جاى فلسفه را بگيرند، چون فلسفه نگرشى ديگر به جهان هستى است. فيزيک و شيمى قوانين مربوط به حوزه عمل خود را كشف مى‌كنند، اما ماهيت و ميزان قطعيّت و ارزش معرفتى اين قوانين را در فيزيک و شيمى نمى‌توان تعيين كرد، و اگر دانشمندى به اين كار بپردازد، حتماً بر اساس قوانين فلسفه متافيزيک عمل خواهد كرد، نه به كمک وسايل آزمايشگاهى. يعنى نوع معرفت فلسفى جوابگوى سؤالات او خواهد بود و او ناگزير است براى دست‌يابى به واقعيت مسائل از قوانين متافيزيک استفاده كند و اين بدان معنى نيست كه فلسفه را به‌جاى فيزيک و يا فيزيک را به‌جاى فلسفه قرار بدهد. 💠پس اثبات وجود يا خواص موجود مطلق (نه يک موجود ويژه) پيش از تحقيق در ذات و ماهيت اشياء و امور قرار دارد، چون هر چيزى قبل از آن‌كه «آن چيز» باشد وجود دارد و پيش از آن‌كه بپرسيم چيست؟ مى‌پرسيم هست يا نه؟ آنچه گفته شد مربوط به كسانى است كه در زمينه‌هاى علمى و فلسفى، لااقل ضوابط منطقى سخن را رعايت مى‌كنند و قول و عمل ايشان مطابق يكديگر است وگرنه آن گروه از مدعيان كه فرق علم و فلسفه را ندانسته، سخن فلسفى را به‌عنوان تجربه علمى جا مى‌زنند، و يا امورى را اثبات مى‌كنند كه هيچ‌گاه از طريق حس و تجربه قابل اثبات نيست و با اين وصف خود را طرفدار علم، آن هم علم مبتنى بر مشاهده و آزمايش معرفى مى‌كنند، نه اهل فلسفه‌اند و نه طرفدار علم.  💢 ... . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت سوم. ⬅️مفهوم عرفان، تصوّف، حكمت و فلسفه: ⬅️پيش از تبيين اصالت عرفان
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت چهارم. ⬅️اصالت عرفان اسلامی: 💠كسی كه آيات كريمه‌ قرآن و سخنان پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام) را با دقت مورد توجه قرار دهد بی شک، مطالب بسيار بلند و ژرفی در قلمرو عرفان نظری و نيز آداب و دستورالعمل‌های فراوانی در ارتباط با سير و سلوک عرفانی خواهد يافت. به عنوان نمونه، ميتوان به آيات مربوط به توحيد ذات و صفات و افعال در سوره‌ی توحيد و ابتدای سوره‌ی حديد و آخر سوره‌ی حشر و همچنين آياتی كه بر حضور الهی در سراسر عالم هستی. ⬅️و بر احاطه‌س او بر تمام موجودات، و تسبيح و سجده تكوينی همه‌ی مخلوقات برای خدای متعال دلالت دارد، اشاره كرد. (ر. ک. به: ضميمه 1) همچنين آياتی مشتمل بر آداب و سنن ويژه‌ی وجود دارد كه ميتوان آنها را آيين سير و سلوک اسلامی ناميد، مانند: آيات تفكر و تأمّل، ذكر و توجّه دايمی، سحرخيزی و شب زنده داری، روزه داری، سجده وتسبيح طولاني درشب‌ها، خضوع و خشوع و اخبات، و گريه كردن و به خاک افتادن هنگام خواندن و شنيدن آيات قرآن، اخلاص در عبادت و انجام كارهای نيک از سر عشق و محبت به خدا و به انگيزه‌س رسيدن به قرب و رضوان الهی، و نيز آيات مربوط به توكّل، رضا و تسليم در پيشگاه پروردگار. (ر. ک. به: ضميمه 2)؛ آنچه در بيانات پيامبر اكرم و ائمّه اطهار (عليهم السلام) و ادعيه و مناجات‌های ايشان درارتباط با اين مطالب آمده قابل احصا و شمارش نيست. (ر. ک. به: ضميمه 3) 💠در برابر اين آيات بيّنات و بيانات رسي پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام)،گروهی راه تفريط و گروه ديگری راه افراط در پيش گرفته اند: گروه اول تنگ نظرانه و ظاهربينانه، آنها را بر معانی ساده پيش پا افتاده حمل كرده و حتی بری خداوند متعال حالات متغير و نزول و صعود جسمانی قايل شده‌اند و آيات و روايات را از محتوای بلند و والی خودشان تهی كرده‌اند. اينان همان كسانی هستند كه به طور كلّی، منكر وجود چيزی به نام «‌عرفان‌»؛ در متون اسلامی شده‌اند.گروه ديگری تحت تأثير عوامل گوناگون اجتماعی، عناصر دخيل و بيگانه‌ی را از ديگران دريافت داشته و پذيرفته‌اند و در نتيجه، به اموری معتقد شده‌اند كه نميتوان آنها را برخاسته از متون دينی و مضامين كتاب و سنّت به حساب آورد، بلكه شايد بعضي از آنها مخالف نصوص صريح و غير قابل تأويل نيز باشد. ⬅️همچنين در مقام عمل از يک سو، آداب و رسومی از پيش خود وضع كرده‌اند يا از فرقه‌های غير اسلامی وام گرفته‌اند و از سوي ديگر، به سقوط تكليف از عارفِ واصل قايل شده‌اند. البته كسانی كه به همه‌ی عرفا و متصوّفه حسن ظنّ فوق العاده‌ی دارند برای همه‌ی اين مطالب توجيهات و تأويلاتی ذكر كرده‌اند، ولی انصاف اين است كه دست كم، برخی از اين گونه سخنان توجيه مقبولی ندارد و نبايد عظمت شخصيت‌هي علمي و عرفانی آنچنان ما را تحت تأثير قرار دهد كه همه‌ی گفتارها و نوشتارهايشان را چشم و گوش بسته بپذيريم و تأييد كنيم و حق هرگونه نقد و بررسی آثار آنان را از ديگران سلب كنيم. اما روشن است كه پذيرفتن حق نقد به معنی صحّه گذاشتن بر داوری های خام و نسنجيده و اظهارات متعصّبانه و غير منصفانه و ناديده گرفتن نقطه‌های مثبت و ارزنده نيست. 💠و در هر حال بايد در جستجوی حق و حقيقت بود و طريق عدل و انصاف را پيمود و از خوش‌بينی‌ها يا بدبينی‌های افراطی و بی دليل احتراز كرد و از خدای متعال برای شناختن حق و پايداری در طريق حق ياری خواست. بديهی است بررسی همه‌ی مسائل مربوط به عرفان و تصوّف و حكمت و فلسفه و رابطه‌ی آنها با يكديگر و رابطه‌ی يكايک آنها با اسلام كاری نيست كه بتوان در يک مقاله انجام داد. از اين رو، با رعايت اختصار به اهمّ نكات مورد نظر می‌پردازيم و بررسی گسترده‌تر را به مجالی وسيع‌تر وامی‌گذرايم. 💢 ... . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت ششم. ⬅️اما همين سخن كه به‌صورت يک قانون اظهار مى‌گردد كه «هر علمى كه از
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هفتم. ⬅️اين نكته قابل توجه است كه فلسفه هرگاه در استنباطات خود راه خطا رفته است غالباً در همان مواردى است كه مقدمات برهانى خود را بر اساس قضاياى نادرستى استوار كرده است كه علوم در اختيارش گذاشته‌اند، زيرا چنان‌كه گفتيم قضاياى مقدماتى برهان‌هاى فلسفى گاه ممكن است از قضاياى علمى گرفته شود. 💠به همين دليل فلاسفه‌اى كه در بخش طبيعيات حكمت نظرى براهين خود را بر اساس «مشهورات» و به‌طور كلّى قضاياى غيربديهى و اولى مبتنى ساخته‌اند همواره به نتايج نادرستى رسيده‌اند، اما خطاى آنها آن بوده است كه قضيه علمى مشهورى را در قياس برهانى خود به‌كار گرفته، آن را در حكم بديهيات اولى پنداشته‌اند.   ⬅️روش تحقيق فلسفى استدلال است، كه از بين اقسام آن صرفاً قياس برهانى به‌كار گرفته مى‌شود و چنان‌كه پس از اين بيان خواهد شد قياس برهانى مبتنى بر قضاياى بديهى و ضرورى و اولى است. اين نوع قياس از استوارترين انواع قياس است كه نتايج حاصل از آن قطعى و يقينى است؛ مگر آن‌كه قضاياى مقدماتى آن به‌جاى قضاياى اولى و ضرورى، اشتباهاً و يا از روى مسامحه، از مظنونات و مشهورات و متواترات گرفته شده باشد. از اين‌جا معلوم مى‌شود كه علم بدون فلسفه ابتر است و فلسفه بدون علم عقيم است‌ به عبارت ديگر، بحثى كه در آن تنها برهان به‌كار گرفته مى‌شود، زيرا از ميان انواع قياس، قياس برهانى است كه منتج نتايج يقينى است و يقين، خود عبارت است از اعتقادى كه از ميان ساير اعتقادات واقعيت را بر انسان مكشوف سازد. 💠چون روش بحث و تحقيق در فلسفه اين‌چنين است، براى ما فقط اين امكان وجود خواهد داشت كه بر اساس آن استنتاج كنيم كه اين چيز موجود است و آن ديگرى موجود نيست، وگرنه بحث از امور جزئى از وسع ما خارج است، زيرا برهان در امور جزئى و متغيّر و بى‌ثبات جارى نيست. به همين دليل در اين نوع بحث، موجود به‌طور كلى مورد بررسى قرار مى‌گيرد و موجود مطلق از آن جهت كه كلّى است موضوع تحقيق واقع مى‌شود. ⬅️و از آن‌جا كه ممكن نيست موجود به صفات و حالاتى وصف شود كه آن صفات و حالات خود وجود نداشته باشد، از اين جهت، صفات و حالاتى كه در بحث برهانى براى موجود مطلق به‌كار مى‌بريم ناچار منحصر به امورى است كه حكم آنها با موجود عام يكى است، مانند: خارجيت مطلق، وحدت عام، فعليت كلى، كه مساوى با موجود مطلقند، و يا احوالى كه اخصّ از موجود مطلق است ليكن هرگاه با مقابل آن بر روى هم در نظر گرفته شود مساوى با موجود مطلق است. ⬅️چنان‌كه گوييم: موجود يا خارجى است و يا ذهنى، يا بگوييم: موجود يا واحد است يا كثير يا بالقوه است يا بالفعل كه همه از امورى است كه از موجوديت مطلق خارج نيست. 💠ما مجموعه اين‌گونه مباحث را «فلسفه» مى‌ناميم.✅ 💢 ... . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت چهارم. ⬅️اصالت عرفان اسلامی: 💠كسی كه آيات كريمه‌ قرآن و سخنان پيامبر
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت پنجم. ⬅️عرفان و عقل: ⬅️يكی از مسائل مبنايی، كه مورد اختلاف طرفداران و مخالفان عرفان می‌باشد، اين است كه درباره‌‌ی داده‌های عرفان كه به فرض، از راه كشف و شهود درونی به دست می‌آيد ، آيا عقل می‌تواند به داوری بنشيند و مثلاً، بعضی از آنها را نفی كند يا نه؟ پاسخ به اين سؤالات از آن حيث اهميت دارد كه بسياری از عرفا مطالبی را اظهار می‌دارند كه قابل تبيين عقلانی نيست و ادعا می‌كنند كه آنها را از راه باطن يافته‌اند و عقل توان درک آنها را ندارد و طبعاً حق نفی و انكار آنها را هم نخواهد داشت. 💠مهم‌ترين موضوعی كه مورد چنين گفتگوهايی واقع شده «‌وحدت وجود‌»؛ می‌باشد كه به صورت‌های گوناگونی مطرح شده است: يكی آنكه اساساً غير از حدی متعال هيچ چيزی وجود نداشته است ونخواهدداشت وآنچه به نام موجودات ديگر ناميده می‌شود توهّمات و خيالاتي بيش نيست. 💠 شكل ديگر قضيّه اين است كه چيزی خارج از ذات خدا يا خارج از ظرف علم الهی وجود ندارد و بدين ترتيب، نوعي كثرت در وحدت پذيرفته می‌شود. شكل ديگر مدّعا، كه شيوع بيشتری دارد، اين است كه سالك در نهايت سيرش، به مقام فنا ميرسد و از او جز اسمی باقی نمی‌ماند و بالاخره، شكل معتدل‌تر مدعا اين است كه سالک به مقامی می‌رسد كه چيزی جز خدا نمی‌بيند و همه چيز در او محو می‌شود. به تعبير دقيق‌تر، محو بودن همه چيز را در وجود خدای متعال مشاهده می‌كند؛ مانند محو شدن نور ضعيف در نور خورشيد. ⬅️در چنين مواردی، معمولاً مخالفان از دلايل عقلی استفاده می‌كنند و مدّعيان در نهايت، می‌گويند: اين‌گونه مطالب فراتر از حدّ عقل است و بدين وسيله، شانه از زيربار تبيين عقلانی مدّعايشان خالی می‌كنند. ⬅️با توجه به اين جريانات، اين سؤال مبنايی مطرح می‌شود كه آيا حقايقی وجود دارد كه عقل توان درک وحق نفی آنها را نداشته باشد؟ آنچه در اينجا به اختصار، می‌توان گفت اين است كه هرچند سر وكار عقل همواره با مفاهيم است و كار عقل شناختن حقيقت وجود عينی و يافتن كُنه هيچ مصداق خارجی نيست ، چه رسد به وجود متعال الهی ولی احكام ايجابی يا سلبی عقل، در صورتی كه بديهی يا منتهی به بديهيات باشد، قابل نقض نيست و از راه مفاهيم بر مصاديق خارجی انطباق می‌يابد و فرض خطا بودن چنين احكامی مستلزم تناقض است. 💠و به ديگر سخن، گرچه كار عقل معرفت بالكليه وجود نيست، اما در اعتبار معرفت بالوجه با شرط مذكور نمی‌توان ترديدی روا داشت. ⬅️اما در خصوص مسأله‌ی وحدت وجود، بايد گفت: نفی وجود از غير خدای متعال و نفی مطلق كثرت نه تنها مستلزم نفی اعتبار احكام عقل است، بلكه همچنين مستلزم نفی اعتبار علوم حضوری متعلق به نفس و افعال و انفعالات آن نيز می‌باشد. در اين صورت، چگونه می‌توان برای كشف و شهود، اعتباری قايل شد با اينكه بالاترين سندِ اعتبارش حضوري بودنِ آن است. پس وحدت وجود با چنين تفسيری به هيچ روی، قابل قبول نيست، اما می‌توان برای آن تفسير قابل قبولی در نظر گرفت كه در حكمت متعاليه مطرح شده است، و حاصل آن اين است كه وجود مخلوقات نسبت به خدای متعال ربطی و تعلّقی است، و با دقت، می‌توان گفت كه عين ربط و تعلق است و از خود هيچ گونه استقلالی ندارد،و آنچه را عارف می‌يابد همين نفی استقلال از ساير موجودات است كه آن را نفی وجود حقيقی می‌نامند. ⬅️در اينجا، می‌توان سؤال را به شكل ديگری طرح كرد و آن اينكه: آيا می‌توان حكم عقل را مقدّم بر وجدان و كشف دانست؟ و به ديگر سخن، آيا می‌توان بر اساس حكم عقل، كه نوعی علم حصولی است، اعتبار علم حضوری را انكار كرد؟ 💠در پاسخ بايد گفت: علم حضوری خالص، در حقيقت، يافتن خود واقعيت است و از اين رو، قابل تخطئه نيست، ولی معمولاً علم حضوری همراه با تفسير ذهنی است، به گونه ای كه تفكيک آنها از يكديگر نياز به دقت فراوان دارد و اين تفسيرهای ذهنی، كه از قبيل علوم حصولی است، قابل خطا می‌باشد و آنچه با برهان عقلی رد می‌شود همين تفسيرهای ذهنی نادرست از مشاهدات و علوم حضوری است، نه آنچه دقيقاً مورد علم حضوری واقع شده است. ⬅️در مورد وحدت وجود هم آنچه دقيقاً مورد شهود واقع می‌شود اختصاص وجود استقلالی به خدای متعال است كه با مسامحه، به وجود حقيقی تعبير می‌شود و بر اساس آن، وجود حقيقی از ساير موجودات نفی می‌گردد. ⬅️شايان ذكر است كه بزرگان عرفان اسلامی تصريح كرده‌اند كه بعضی از مكاشفات، شيطانی و نامعتبر و با شواهدي قابل تشخيص است،و در نهايت، با عرضه داشتن آنها بر دلايل يقينی عقلی و بر كتاب و سنّت بازشناخته می‌شود. روشن است كه بررسی انواع مكاشفات و مشاهدات و انواع علوم حضوری و كيفيت انعكاس آنها در ذهن و علت نادرستی بعضی از تفاسير ذهنی آنها و راه بازشناسی صحيح از ناصحيح در حدّ اين مقاله نيست. 💢 ... . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هفتم. ⬅️اين نكته قابل توجه است كه فلسفه هرگاه در استنباطات خود راه خطا ر
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هشتم. ⬅️. فلسفه اعم از همه علوم و معارف است، زيرا موضوع آن (موجود) عام‌ترين موضوعات و در برگيرنده همه چيزهاست. علوم كلًاّ از حيث ثبوت موضوع متوقف بر فلسفه‌اند، اما فلسفه در ثبوت موضوع خود بر هيچ ‌يک از علوم مبتنى نيست. 💠موضوع هر علم در حيطه قوانين فلسفى و طبقه‌بندى‌هاى خاص آن مشخص مى‌شود، زيرا حد و رسم وجودى هر موجود در فلسفه تعيين مى‌شود؛ فلسفه اثبات مى‌كند كه موضوع علم خاصّى اساساً وجود دارد يا نه؟  شايد تصور شود كه وجود موضوع از بديهيات است، اما چنين نيست، زيرا نحوه وجود موضوع بايد در فلسفه معين شود. چه بسيارى از موضوعات سال‌ها بلكه قرن‌ها به‌عنوان يک موجود حقيقى مورد بحث واقع مى‌شود و درباره آن احكام گوناگون صادر مى‌كنند، اما بعداً مشخص مى‌شود كه موضوعى با آن مشخصات وجود نداشته است. ⬅️اين اشكال بيشتر در مورد موضوعاتى پيش مى‌آيد كه قابل آزمايش و تجربه در آزمايشگاه علوم تجربى نيست.  كسانى كه سال‌هاست جامعه انسانى را به‌عنوان يک واحد حقيقى از موجودات پنداشته‌اند و درباره حركت و تكامل و زندگى و قوت و ضعف آن درست مانند يک موجود زنده سخن مى‌گويند، يعنى همه فلاسفه جامعه و تاريخ، نيز كسانى كه تاريخ را به‌عنوان يک موجود واحد حقيقى متحرک و متكامل پنداشته، براى زندگى و حركت و حتى آينده آن از حيث غايت تعيين تكليف مى‌كنند، اگر از ابتدا نحوه وجود جامعه و تاريخ را، يعنى معنى واحد حقيقى و واحد اعتبارى را در فلسفه آموخته بودند هيچ‌گاه در سخنان خود اينچنين خطاهاى فاحشى مرتكب نمى‌شدند. ⬅️همچنين كسانى كه معنى تناقض را نمى‌دانند و اجتماع هستى و نيستى يک شى‌ء واحد را امكان‌پذير بلكه ضرورى مى‌دانند، اگر از مبانى فلسفه اطلاعى داشتند به اين خطاها دچار نمى‌شدند.  اگر در طبقه‌بندى‌هايى كه توسط بعضى از فلاسفه دوره‌هاى اخير نسبت به علوم و معارف بشرى صورت گرفته است توجه شود اين نكته به خوبى روشن خواهد شد كه براى حفظ وحدت معرفت بشرى كه خود ناشى از اشتراک وجود و وحدت ذاتى آن است، بايد علوم و معارف را از كلّى به جزئى طبقه‌بندى كرد؛ و بديهى است كه مرتبه هر علم در اين طبقه‌بندى، متناسب با ميزان كليّت يا جزئيت موضوع آن علم خواهد بود. چنان‌كه در طبقه‌بندى‌هاى معروف مشاهده مى‌شود، علوم و معارف بشرى بر حسب كليّت متنازل طبقه‌بندى گرديده است، بدين معنى كه آنچه كلى‌تر و عام‌تر است در بالا و آنچه جزئى‌تر و خاص‌تر است در مراتب پايين‌تر، به ترتيب، قرار گرفته است. ⬅️اگوست كنت در طبقه‌بندى خود، كليّت و عموميت را با بساطت در رابطه مستقيم دانسته، در ترتيب متنازل از كلى به جزئى و از بسيط به مركب سير نموده؛ از رياضيات به هيأت و از هيأت به فيزيک و از فيزيک به شيمى تنازل كرده است. ⬅️هربرت اسپنسر در طبقه‌بندى او تجديدنظر كرده، اصلاحاتى را پيشنهاد نموده است. پيشنهاد او بسيار منطقى و دقيق است. وى علوم انتزاعى را كه مستقيماً با ماده سر و كار ندارند كلّى‌تر و عام‌تر از ديگر علوم دانسته، از اين‌رو، منطق و رياضيات را در طبقه اول و مكانيک و فيزيک و شيمى را در مرتبه دوم و ... قرار داده است. 💠در اين تقسيم‌بندى نيز سير صعودى به سمت بساطت و كليّت است (البته هيچ‌يک از اين طبقه‌بندى‌ها جامع و مانع نيست).  با توجه به اين‌كه از وجود، عام‌تر و بسيط‌تر هيچ چيز متصور نتواند بود، طبعاً در هر نوع طبقه‌بندى كه از معارف بشرى صورت مى‌گيرد، علم وجود، يعنى فلسفه اولى، كه موضوع آن عام‌ترين و بسيط‌ترين موضوع است در رأس طبقه‌بندى قرار خواهد گرفت. 💠انگيزه اصلى فلاسفه در طبقه‌بندى علوم آن بوده است كه وحدتى ميان شعب گوناگون علم برقرار كنند تا تقسيم و تشعُب معارف بشرى مانع از يك برداشت كلّى و فراگير از جهان هستى و حقيقت واحد آن نشود.  اين بينش وحدانى را پيشرفت‌هاى اخير علمى نيز هر روز بيش از پيش تأييد كرده‌اند. ⬅️قوانين علوم در سير طبيعى خود، هر روز به وحدتى كه بشر فطرتاً در جهان هستى مى‌يابد نزديك‌تر مى‌شود و سرانجام همه قوانين در قوانين كلّى وجود خلاصه مى‌گردد كه از وحدت و بساطت محض برخوردار است. بديهى است كه كلى‌ترين قوانين، قوانين وجود يا موجود به‌طور مطلق است. از اين‌رو فلسفه اولى‌ كه فوق همه معارف و علوم است، همواره در طول تاريخ انديشه بشرى، به كشف و استنتاج چنين قوانينى پرداخته، به‌ويژه در ميان مسلمين كه با عنوان «علم اعلى» گرامى‌ترين نوع معرفت بوده است‌ موضوع فلسفه موجود عام است كه علم بدان ضرورى است، زيرا تصور آن بديهى و اولى است و تصديق به وجود آن نيز ضرورى است، زيرا خود عين موجوديت است. 💢 ... . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت پنجم. ⬅️عرفان و عقل: ⬅️يكی از مسائل مبنايی، كه مورد اختلاف طرفداران و
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت پایانی. ⬅️عرفان و شرع: 🔴مسأله‌ی مهم ديگری كه شايسته است در پايان اين مقاله مورد توجه قرار گيرد رابطه‌ي عرفان عملی با احكام شرعی يا رابطه‌ی طريقت با شريعت است. گروهی تصور كرده‌اند كه عرفان عملی راه مستقلی برای كشف حقايق است كه بدون رعايت احكام شرعی می‌تواند مورد استفاده قرار گيرد و اسلام هم يا آن را امضا كرده (بدعت مرْضی) و يا دست‌كم، از آن منع نكرده است. 💠در اين زمينه، بعضی تا آنجا پيش رفته‌اند كه اساساً التزام به هيچ دينی را بري رسيدن به مقامات عرفاني لازم ندانسته‌اند. بعضی ديگر نيز التزام به يكی از اديان و در شكل معتدل‌تر، التزام به يكی از اديان الهی را كافی دانسته‌اند. ⬅️اما از ديدگاه اسلامس، سير و سلوک عرفانی راه مستقلی در كنار راه شرع نيست، بلكه بخش دقيق‌تر و لطيف‌تری از آن است و اگر اصطلاح «‌شريعت‌»؛ را به احكام ظاهری اختصاص دهيم، بايد بگوييم: 💠طريقت در طول شريعت يا در باطن آن قرار دارد و تنها با رعايت احكام شريعت، قابل تحقق است. به عنوان نمونه، شريعت احكام ظاهری نماز را تعيين می‌كند و طريقت عهده دار راه‌ های تمركز حواس و حضور قلب در آن و شروط كمال عبادات است. شريعت بر انجام عبادات به انگيزه‌ی مصونيت از عذاب الهي و رسيدن به نعمت‌هاس بهشتی تأكيد دارد، اما عرفان به خالص كردن نيت از هرچه غير خداست تأكيد دارد؛ همان كه در لسان روايات اهل‌بيت (عليهم السلام) «‌عبادت احرار‌»؛ ناميده شده است. ⬅️همچنين شرک در شريعت همان شرک جلای از قبيل پرستش بت‌ها و مانند آن است، اما در طريقت، انواع دقيق‌تری از شرک خفی و اخفی مطرح است و هرگونه اميد بستن به غير خدا و بيم داشتن از غير او و كمک خواستن از غير او و عشق ورزيدن به غير او ‌ در صورتی كه همه‌ی اينها جنبه‌ی اصالت و استقلال داشته باشد و بر اساس اطاعت امر الهی نباشد ‌، نوعی شرک محسوب می‌شود. 💠بنابراين، انواع بدعت‌ها و آيين‌های ساختگی نه تنها مطلوب نيست بلكه می‌تواند مانع رسيدن به عرفان حقيقی نيز باشد، چه رسد به استفاده از اموری كه صريحاً و قطعاً مورد نهی و تحريم واقع شده؛و هرچند ممكن است بعضی از كارها موجب حالات به اصطلاح عرفانی موقتی باشد، ولی سرانجامِ خوبی ندارد و ممكن است دامی شيطانی برای سقوط نهايی باشد و نبايد فريب آنها را خورد. حاصل آنكه راه حق همان است كه خدای متعال بيان فرموده است: «‌؛ فماذَا بَعْدَ الْحقِّ اِلاّ الضَّلالُ.‌»؛ (يونس: 32). . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
گوهر ذات انسان، از هر قيدي آزاد و از هر بندي رهاست؛ مگر قيد عبوديت خداي سبحان كه چنين بندي، از هر آزادي و بي بندوباري بهتر است. تنها مبدئي كه حاكم بر گوهر ذات آدمي است و در نتيجه، بر تمام شؤون علمي و عملي او اشراف و سيطره دارد، خداوندي است كه هستي او مستقل مي باشد و وجودي به انسان عطا نموده كه عين ربط به او است. در اين منظر، خداوند، نه تنها فاعل و خالق انسان است، بلكه مقوّم او است و انسان، نه تنها مخلوق اوست، كه متقوّم به او خواهد بود.  📚آیت الله جوادی آملی؛ولایت فقیه؛ ص۱۳۵. . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هشتم. ⬅️. فلسفه اعم از همه علوم و معارف است، زيرا موضوع آن (موجود) عام‌ت
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت نهم. ⬅️توضيح در باب قضاياى بديهى و اولى: ⬅️اهل منطق علم را به دو قسم تقسيم كرده‌اند، علم ضرورى و علم مكتسب. 💠علم ضرورى آن است كه حصول آن محتاج به دليل و تأمّل فكرى نباشد. بر اين اساس قضايايى كه تصديق آنها براى ذهن نيازى به اثبات و استدلال ندارد، ضروريّات يا قضاياى ضروريّه ناميده مى‌شوند. ⬅️قضاياى ضرورى شش قسم است: ⬅️1. اوليات و آن قضايايى است كه بالذّات و بدون احتياج به تصور امرى ديگر مورد تصديق عقل قرار گيرد؛ يعنى كافى است ذهن انسان، موضوع و محمول و نسبت حكميّه را تصور كند و بدان علم يقينى حاصل نمايد. اين‌گونه قضايا را بديهيات نيز گويند.  ⬅️2. مشاهدات يا محسوسات، كه علم بدان از راه حس و مشاهده حاصل مى‌شود.  ⬅️3. مجرّبات، كه علم بدان از راه تجربه براى انسان حاصل مى‌شود.  ⬅️4. حدسيّات، كه بر اساس حدس صائب كه خود نوعى از تجربه است حاصل مى‌گردد.  ⬅️5. متواترات، كه علم حاصل از آن ناشى از كثرت اخبار است.  ⬅️6. فطريّات يا قضايايى كه حد وسط به همراه موضوع و محمول در ذهن حاضر است. 💠در كليه اقسام شش‌گانه علم بديهى يا قضاياى ضرورى براى حصول يقين احتياج به دليل نيست و اين‌گونه قضايا هستند كه در هر نوع قياس برهانى ماده قياس قرار مى‌گيرند و از آنها علم قطعى و جازم حاصل مى‌گردد.  💠موضوع فلسفه از آن جهت كه عام‌ترين چيزهاست و هيچ چيز نمى‌تواند خارج از آن ثبوت يابد، هرگونه محمولى كه براى آن اثبات گردد، يا خود عين موضوع است، مانند: ⬅️هر موجودى (از حيث وجود) واحد است، يا: ⬅️هر موجودى بالفعل است؛ كه در اين‌جا واحد يا بالفعل، گرچه از حيث مفهوم با موجود مغايرند، ليكن از حيث مصداق عين آنند؛ و اگر جز اين بود نه از جهت ذات خود ثابت بودند و نه از حيث اثبات آنها براى موضوع، يعنى موجود مطلق. و يا آن‌كه محمول، عين موضوع نيست و اخصّ از موجود عام است ليكن چيزى غير از آن هم نيست. 💠چنان‌كه گوييم: علت، موجود است. كه در اين قضيّه، علت گرچه اخصّ از موجود مطلق است، ليكن حيثيتى خارج از موجوديت عام ندارد وگرنه باطل بود.  اين‌گونه اوصاف با آنچه در برابر آن قرار دارد، از نوع قضاياى مردد المحمول است‌ و اطراف ترديد بر روى هم مساوى با موجوديت عامّ است. ⬅️مانند اينكه گوييم: ⬅️هر موجودى يا بالفعل است يا بالقوه. اكثر مسائل در فلسفه به‌صورت تقسيم جريان مى‌يابد، مانند تقسيم موجود به واجب و ممكن و تقسيم ممكن به جوهر و عرض و تقسيم جوهر به مجرّد و مادى و تقسيم مجرّد به عقل و نفس و بر همين قياس در ساير مسائل. 💠مسائل در فلسفه به شيوه «عكس حمل» مطرح مى‌شود. ⬅️مثلًا وقتى مى‌گوييم:  ⬅️واجب موجود است و ممكن موجود است، در معنى چنان است كه گفته شود: ⬅️وجود، واجب است و ممكن. و يا اگر بگوييم: ⬅️وجوب يا بالذّات است و يا بالغير، به اين معنى است كه موجود واجب منقسم مى‌شود به واجب ذاتى و واجب غيرى.  💢 ... . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari