🔴مسأله عليت در نزد حکما و عرفا
⬅️از نظر حکما صدور و مصدر و صادر و ... مطرح است؛ يعنی فلاسفه معتقد به نظامی از موجوداتند که به ترتيب از ذات حق صادر شدهاند: صادر اول، دوم، سوم ...،عرفا نه به صدور و معلوليت اعتقاد دارند و نه به تکثّر صادرها.
💠عارف دشمن کثرت است و مخالف قول به وجود ثانی براي حق هر چند اين ثانی معلول باشد، معلولی صادر از حق. عارف هرگونه موجودی را در جنب حق، شريک الباری و اعتقاد به آن را شرک میداند، بنابر اين با هرگونه علّيتی مخالف است.
💠عارف معتقد به تجلّی است. مفهوم «خلق» که در قرآن آمده، از نظر حکيم «علّيت» ذات حق است و از نظر عارف «تجلّی» ذات حق است.
💠آيا اين نزاع، لفظی است؟ يعنی «خلق» قرآن را عارف «تجلّی» و حکيم «علّيت» نام نهاده است؟ نه.
💠در تجلی و ظهور، نوعی وحدت ميان ظاهر و مظهر حکم فرماست؛ مظهر همان ظاهر است؛ حقيقت جلوه، خود متجلّی است؛ جلوه شئ، ثانی شئ نيست؛ جلوه يک حقيقت، مرتبهای از مراتب همان حقيقت است نه اينکه موجودی باشد در جنب آن حقيقت.
💠از کارهای بزرگ ملاصدرا اين بود که مفهوم «علّيت» و «تجلّی» را به هم نزديک کرد و ثابت کرد که معلول واقعی «ليس الّا شأنا من شؤون العلّة و ظهورا من ظهورات العلّة و وجها من وجوه العلّة». در واقع او علّيت را به تجلّی برگرداند.
💠قبلًا میپنداشتند که پيوندی علت و معلول را به هم میپيوندد؛ ذات معلول ذاتي است جداگانه و مرتبط با علت است و اين پيوند زائد بر ذات معلول است؛ مثلًا اگر الف علت و ب معلول باشد ب منتسب است به الف؛ ب حقيقتی است دارای انتساب به الف.
💠ملاصدرا ثابت کرد که معلول واقعی با تمام حقيقتش عين انتساب به علت است.
حقيقت معلول عين اضافه به علت است؛ چنان نيست که علت اشراق کند معلول را و معلول چيزی باشد که اشراق بدان تعلّق گرفته باشد؛ ايجاد عين موجد است و اضافه عين مضاف؛ در اينجا «اشراق» عين «اشراق شده» است؛ معلول، ذاتی نيست که اشراق بدان تعلق گرفته باشد. صدرا با برهان اثبات میکند که حقيقت علّيت به تجلّی برمیگردد.
⬅️عرفا با عليتب که فلاسفه قبل میگفتند، مخالفند. بنا بر آنچه فلاسفه قبل میگفتند ذات حق علت اشياء است؛ ذات حق که علت است خود چيزی است و عليت او يعنی خلق و ايجاد او چيز ديگر است و وجود مخلوق چيز سوم.
اما با ديد ملاصدرا خلق و مخلوق يکی میشود و خلق و مخلوق از شئون علت است، جدا و ثانی علت نيست؛ به اين معنی که تفاوت عليت با معلول، يعنی تفاوت ايجاد با وجود، ذهنی محض است؛کثرت ايجاد و وجود صرفاً ساخته ذهن میباشد اما کثرت علت و معلول کثرتی است واقعی و در عين حال از نوعی وحدت خالی نيست، به اين معنی که معلول ثانی علت نيست بلکه شأن اوست و به منزله اسم و صفت اوست و مانند هر موصوف و صفت و مسمّی و اسم، مرتبهاي از مراتب اوست. اگر ما به حقيقت اشياء (وجود آنها) برسيم نمیتوانيم آنها را از مضافاليهشان (خدا) جدا کنيم؛ ولي چون ما ماهيات موجودات را درک میکنيم، کثرت را مینگريم نه وحدت را.
💠در فلسفه ملاصدرا بين عقيده فلاسفه و عرفا آشتی داده شد، او دريافت که عليت جز تجلّی نيست و تجلّی جز عليت نتواند بود.
#علیت.
#علت.
#عرفا.
#فلاسفه.
#حکما.
#ملاصدرا.
#حکمت_متعالیه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
┄═❁#پرسش_و_پاسخ❁࿇༅═┅
🔻 #پرسش:
سلام و عرض ادب، مطلبی از #فخر_رازی نقل شده است، نظر شما دراین باره چیست؟؟
وقتی میگویید #علت #معلول را ایجاد میکند، آیا علت معدوم را میخواهد موجود کند یا موجود را میخواهد موجود کند؟ اگر معدوم را بخواهد موجود کند تناقض است. اگر موجود را بخواهد موجود کند یا ماهیتش را جعل میکند یا وجودش را و یا اتصاف را جعل میکند. اگر #ماهیت را ماهیت کند تحصیل حاصل است؛ اگر #وجود را وجود کند باز تحصیل حاصل است؛ و اگر اتصاف را بخواهد جعل کند اتصاف یک امر عدمی است.
࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─
🔸 #پاسخ:
در انتصاب این عبارت به فخر رازی تردید دارم.
اما به طور کلی بسیاری از #فلاسفه خلقت را مسبوق به عدم نمیدانند. برخلاف #متکلمین که خلقت موجودات را مالوف ومسبوق به معدوم دانستهاند. این گروه از فلاسفه که علیت را مسبوق به وجود میدانند، منظورشان این است که وجود اطوار و نشئات مختلفی دارد. یعنی حق تعالی وجود علمی موجودات( #اعیان_ثابته) را تنزل داده و به وجود #جبروتی وسپس #ملکوتی وآنگاه #ناسوتی تبدیل کرده.
مثلا: فردی فکری در ذهن دارد و آنرا به زبان می آورد وآنگاه مینویسد.
آن مطلب چه درفکر وچه در زبان وچه در کتابت همگی یک وجود است که حالات مختلف پیدا کرده. و انسان که علت آن میباشد آن را از اطوار وحالات مختلف به حالات دیگر در آورده است وهر حالتی با حالت دیگر فرق میکند لذا تحصیل حاصل صورت نگرفته. زیرا آنچه در ذهنتان است وقتی به زبان جاری میشود تحصیل حاصل نیست بلکه ظاهر شدن وبسط پیدا کردن آن امر مخفی اجمالی ذهنی بوده است. تحصیل حاصل یعنی عینا تکرار شود.
براین اساس اگر خلقت را مسبوق به وجود بدانیم تحصیل حاصلی صورت نگرفته. چون وجود در هر نشئه وطوری با نشئه بعدی متفاوت است. گاهی وجود به نحو اجمالی وعلمی است وگاهی به نحو تفصیلی عینی...مسلما این دو باهم فرق میکنند
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فلسفه نظری
یکی از قویترین استدلالها در اثبات وجود خداوند #برهان_علیت است.
برهان علیت میگوید: هر ممکن الوجودی نیازمند به #علت است...وخداوند علت تامه ممکنات است.
البته این #برهان را برخی اشتباه تقریر کرده ومیگویند: هر موجودی نیازمند به خالق است. آیا خدا، موجود نیست؟ قاعدتا هست...پیشتر گفتیم...هرموجودی نیازمند خالق است...براین اساس خداوند هم به عنوان یک موجود، نیازمند خالق است...اگر خدا خالق ندارد ومیتواند از قانون علیت مستثنی باشد پس سایرموجودات هم میتوانند مستثنی باشند.
درحالی که اگر قانون علیت، به نحو صحیح تقریر وبیان شود، اِشکال فوق مطرح نمیشود.
واما بیان دقیق قانون علیت این است که:
هر ممکنالوجودی نیازمند به علت، موجِد وخالق میباشد.نه این هر موجودی نیازمند به علت است.
توضیح آنکه: #ممکن_الوجود موجودی است که #وجود و #عدم برایش ضرورت ندارد، به تعبیری وجود وعدم در تعریفش اخذ نشده وذاتی آن نیست. در تعریف انسان میگوییم:
جسمِ جوهری نامی حیوانِ ناطق
در این تعریف وجود وعدم جزء مقومات وذاتیات تعریف انسان نیست، این بدان معنا است که وجود وعدم جزء ذاتیات واجزاء تشکیل دهنده ماهیت بشر نمیباشد. لذا چنین ماهیتی بین وجود وعدم سرگردان است. به خودی خود، نه ضرورتی بروجودش است ونه ضرورتی برعدمش. این حالت را #امکان میگویند وچنین موجودی را ممکن الوجود میخوانند.
حال اگر ممکن الوجودی، موجود شود وبوجود آید، نشانه آن است که کسی او را به سمت وجود حرکت داده، زیرا خودش به تنهایی حائز وجود نیست پس به تنهایی نمیتواند موجود شود. آیا تصور صندلی که در ذهن من است به تنهایی وخودبخود میتواند از ذهن من خارج شود وموجود بشود؟ قاعدتا خیر...پس هیچ ممکن الوجودی نمیتواند به تنهایی موجود شود. لذا هرگاه ممکنی را موجود دیدیم بدان معناست که علت ایجاد کننده داشته که وجود رابه او افاضه کرده است.
علت یک ممکن الوجود، یا خودش ممکن الوجود است یا ممکن نیست.
اگر ممکن باشد، آن علت هم برای وجودش نیاز به علت دیگر داشته واین سلسله (وابستگی ممکن فعلی به علت مقدم) ادامه پیدا میکند... #تسلسل ( وجود یک سلسله بهم وابسته که ابتدا ومبدا ندارند) عقلا محال است...این سلسله باید مبدائی داشته باشد، آن مبدا نباید یک موجود ممکن الوجود باشد، چون دوباره نیاز به موجِد وعلت پیدا میکنند وتسلسل ادامه مییابد، آن مبدا باید #واجب_الوجود باشد، یعنی وجود ذاتی اوباشد وازکسی به عاریت نگرفته باشد.موجودی که وجود ذاتیش است در موجود بودنش به علت مقدمی متکی نیست، خداوند میباشد.
پس هر ممکن الوجودی برای رهایی از سرگردانی بین وجود وعدم نیاز به علت دارد، خداوند ممکن الوجود نیست بلکه واجب الوجود است، یعنی بین وجود وعدم سرگردان نیست، پس نیازمند به علت وخالق دیگری ندارد.
#محسن_بهرامی
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
┄═❁#پرسش_و_پاسخ❁࿇༅═┅─
🔻 #پرسش:
یکی از نقدهایی که به #علیت می شود و نقد جدیی است، بحث #زمان است. یعنی #علت هر معلولی از نظر زمانی بر آن تقدم دارد. مسئله ای که مطرح است این است که در #فیزیک پیش از #بیگ_بنگ زمان وجود نداشته است، فضا-زمان بعد از بیگ بنگ موجودیت پیدا کرده است و بنابراین علیت را بی معنا می دانند.
࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─
🔸 #پاسخ:
اولا: زمان وصفِ موجودات #جسمانی و #مادی است، لذا موجودات غیرجسمانی (مجردات) متصف به زمان نمیشوند، پس #خداوند زمانمند نیست وفراتر از زمان است. براین اساس چه زمان باشد(بعد از بیگ بنگ) وچه نباشد (قبل از بیگبنگ) در علیت وخالقیت حق تعالی خللی ایجاد نمیکند. زیرا زمان محمولِ موجودات جسمانی است، وجسم واوصاف ماهوی آن، یعنی ابعاد قار (مکان_ابعادثلاث: طول،عرض،ارتفاع) وابعاد غیرقار(زمان) همگی مخلوق خداوند هستند.
ثانیا: تقدم زمانی به تنهایی مقوم مفهوم علتالعلل نیست بلکه عارض ذاتی آن است. یعنی امر دیگری سبب شده که علت به تقدم زمانی متصف شود. وآن تقدم رُتبی و وجودی است. علت یعنی موجودی که از حیث #وجود تقدم و اولویت بر #معلول دارد. وجودِ علت، وجودِ معلول را ایجاد میکند. چون علت از لحاظ هستی برتری و تقدم وشرافت بر معلول دارد (زیرا معلول، فعل واثر اوست) لذا این تقدم رتبی سبب تقدم زمانی هم میشود. پس تقدم زمانی مقوم ومعرِف علت نیست، بلکه تقدم وجودی ورتبی ذاتی اصلی مفهوم علیت است.
تمام موجودات (حتی ذره اولیه یاموج کوآنتومی یا.... که براثرانفجار آن بیگ بنگ آغازشد) از حیث وجودی #ممکن_الوجود هستند، این بدان معناست که ذاتاً نیازمند به #واجب_الوجود یاخداوند هستند.
ثالثا: علم فیزیک، نمیتواند پیرامون مساله علیت عالم یا وجود #خدا سخن بگوید. زیرا این علم از حیث مبانی معرفتی #آمپریستی و از حیث متد ومبنای روشی #پوزیتیویستی میباشد. یعنی از نگاه فیزیک، موضوعی علمی است که مبتنی بر اندازهگیری کمی (ریاضیوار و فرمولپذیر) وهمچنین قابلیت مشاهده و یا آزمایش داشته باشد. لذا فیزیک به توصیف حالات جسم وانرژی وماده میپردازد.
حال آنکه خداوند موجود مادی وجسمانی نیست که با زبان کمیت و #ریاضی وآزمایش قابل وصف باشد. درباره خداوند (چه برای اثبات وچه برای نفی) فقط باید بازبان #فلسفه سخن گفت. لذا کشفیات علم فیزیک وسایر علوم جزئی صلاحیت ورود به حیطه #الهیات را ندارند.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟