هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است
جانم آن لحظه که غمگین تو باشد شاد است
الم و درد تو سرمایه روح و راحت
ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است
عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است
کانچه فرمود بجان کیش و بجان منقاد است
ز آتش عشق بسوز ای دل و خاک ره شو
زانکه جز شیوه عشق آنچه شنیدی باد است
عمر باقی طلب از عشق که این چند نفس
که بر آنست حیات همه بی بنیاد است
قدر خود را بشناس ای دل و ارزان مفروش
که وجودت شرف کارگه ایجاد است
خسروان خاک رهش تاج سر خود سازند
هر که شیرین مرا شیفته چون فرهاد است
رسم جانبازی عشاق بیاموز حسین
که در این شیوه ترا حسن رخش استاد است
#شعر #حسین_خوارزمی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هرروز یک نکتۀ ویرایشی
گاهی برای غیرجاندار فعل جمع میآوریم؛ یعنی زمانیکه به نهاد غیرجاندار، شخصیت انسانی یا حرکت و رفتار انسانی داده شود. به تعبیر دیگر اگر فعل یا صفت جاندار را به غیرجاندار نسبت بدهیم و به غیرجاندار شخصیت بدهیم، در چنین حالتی، برای جمعِ غیرجاندار نیز فعل جمع میآوریم.
🔹ستارهها چشمک میزنند.
🔹برفها در آسمان میرقصند.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍مبتداسازی
مبتداسازی عبارت است از انتقال یکی از اجزای کلام (که در جملههای بینشان جایگاه معمولش در آغاز جمله نیست) به آغاز جمله. مبتداسازی عموماً برای برجسته کردن سازهای بهکار میرود که موضوع اصلی گفتگو است:
◻️«شام را» شما اینجا بمانید.
◻️«گوشت را» بهتره بگویی نخورد.
◻️«امشب را» اینجا باش.
◻️ «علی را» من باعث شدم که خانهاش را نفروشد.
«همسایهٔ ما»، مهمان برایش آمده.
🔴 گاهی در مبتداسازی «را» با فعلی میآید که گذرا نیست. در چنین صورتی «را» نشانهٔ مبتداسازی بهشمار میآید.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۶۷ تا ۴۶۸.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی
●مشکل ☜دشوار، سخت، پیچیده
●مصداق ☜گواه، نمونه، برابر
●مصاف ☜میدان، رزمگاه
●مصافحه ☜روبوسی، دستدادن
●مصائب ☜دشواریها، مصیبتها
●مصالحه ☜سازش، آشتی
●مشهور ☜نامور، نامدار، سرشناس
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ شست و شو یعنی پرسیل
❌ شستشو یعنی پرسیل
دیده شده در تلویزیون
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۲۳
💫 زمانی که تمام نقشه های پلید دشمن نقش بر آب شود، از در دوستی وارد می شود. آنگاه به گونه ای ضربه می زند که هیچ دشمنی مانند آن را ندیده باشد.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-سخن یاد کردند بر بیش و کم: از هر دری حرف زدند.
-همه شهر از آوازِ چنگ و رباب / همی خفته را سر برآمد ز خواب: خفتگان در همهی شهر از صدای چنگ و رباب بیدار شدند.
-همی اسپِ تازی برآورد پر: اسبان چنان بهتندی میتاختند یا بر سرِ پا بلند میشدند که گویی بال درآوردهاند.
-اندیشه: در معانیِ فکر، نگرانی، فکروخیالِ منفی در شاهنامه آمده است. در اینجا هم معنی خیال میدهد. خیالِ ایرانزمین به سر آمدن و در پیِ آن اندوهگین شدن. در سرِ سیاوش یادِ روزهایی میآید که در آغازِ همین جنگ با افراسیاب مهمانِ رستم در زاولستان بوده -یا یادِ روزهای کودکیاش که پیشِ رستم در زاولستان گذشته بوده- و از این خیال اندوهگین میشود و:
-ز پیران بپوشید و پیچید روی...: روی برمیگرداند تا این اندوه را از پیران پنهان کند اما پیران ماجرا را میفهمد و اندوهگین میشود و لب به دندان میگزد بهنشانِ همدردی.
باز هم در کوتاهسخن احوالِ درونیِ سیاوش بیان شده است و نیز شخصیتِ پیران.
-یک باره دَم برزدن: دمی آسوده نشستن
-نشست: (آیین و آدابِ) نشستن
-دیدار: رخسار
-بر: سینه
-یال: گردن
-بَرویال: کنایه از اندام است.
-خیره: شگفتزده
-هر زمان: مدام
-نامِ یزدان خواندن: معادلِ ماشاءالله گفتنِ امروزه که هنوز بعضی فارسیزبانان میگویند: نام خدا.
-یکی آن که از تخمهی کیقباد / همی از تو گیرند گویی نژاد: اول این که از طریقِ توست که نژادِ [پادشاهیِ] کیقباد [پدربزرگِ سیاوش] ادامه پیدا کرده است. یا: اعتبارِ خانوادهی بزرگِ کیقباد تو هستی.
-خنیده: شُهره
-شناختن: دانستن
-گر از بودن ایدر مرا نیکویست...: (سیاوش به پیران میگوید:) اگر بودن در توران خیر و صلاحِ من است، جای نگرانی و پشیمانی نیست اما اگر این نیست بگو که من از اینجا بروم و راهِ کشور دیگری را به من نشان بده.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۲۴.mp3
11.7M
🎙#روایت_شب| تحولی در شیوۀ مبارزه
🖼قسمت بیستوچهارم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
❓چرا بنویسم؟
▫️ ۱. رهبر معظم انقلاب: کتاب روزبهروز در جامعه بشری اهمیت بیشتری پیدا میکند. ۱۳۹۰/۰۴/۲۹
▫️ ۲. آیتالله سبحانی: بنده در دوران جوانی این حدیث را مشاهده کردم و سبب شد که قلم به دست گرفته و آثاری را از خود به جای بگذارم.
رسول الله(ص) فرمودند: «اگر مؤمن از دنیا برود و یک ورقه از خودش باقی بگذارد که بر آن علمی نوشته شده باشد، روز قیامت این ورقه بین او و آتش حائل میشود، و نه تنها مانع از آتش است، بلکه خداوند تبارک و تعالی در عوض هر حرفی که بر آن ورقه نوشته است، شهری وسیعتر از دنیا به اندازه هفت برابر به او اعطا میفرماید.»
▫️ ۳. آیتالله مصباح یزدی: «اگر خداوند در روز قیامت ریش مرا گرفت و گفت تو میفهمیدی که این شُبهه بیانش خطرناک است، این گسترش پیدا کرده در جامعه، کسانی دارند منحرف میشوند. در نتیجه عقلت میرسید که یک جوابی بدهی، چرا ندادی…؟!
- بگویم جامعه از من نمیخواست!
- میگوید به تو چه! من خدای تو هستم، این فهم را به تو دادم که باید در مقابل این مقابله کنی یا نه؟! چرا نکردی؟!
- من چه جوابی بدهم؟! از جمله کاهاریی که وظیفه اجتماعی ما میباشد ارشاد دیگران است. وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۰۴ آلعمران) باید از میان شما جمعی به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند!
📝 پینوشت: وقتی ما میبینیم جوانها و بچههای نسل آینده که در حال روی کار آمدن هستند در معرض انواع شبهات و خطرات خانمانسوز هستند، آیا باز میتوانیم آرام بنشینیم و بگوییم به ما چه!
✍ یوسف زارعپور
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: نحو زبان فارسي (نگاهی نقشی ردهشناختی)
✍نويسنده: محمد راسخمهند
ناشر: آگه
نحو زبان فارسي ميکوشد تا برپايهي زبانشناسي نقشگرا زواياي گوناگون دستور زبان فارسي را بکاود و تبييني نقشگرا از آن به دست دهد. نويسنده در فصل آغازين کتاب رويکردهاي گوناگون زبانشناسي نقشگرا را شرح ميدهد و آنگاه برپايهي يکي از آنها، عناصر گوناگون دستور زبان فارسي را، مانند گذرايي، ساختموضوعي، توالي کلمات، بندهاي موصولي، توالي بندهاي قيدي، بندهاي حرفاضافهاي، توالي صفات، قلب نحوي و ...، را بررسي ميکند. نکتهاي که کمتر مورد توجه دستوريان بوده اما در اين کتاب مورد توجه قرار گرفته، استفاده از متون واقعي و پيکرههاي زبانيِ موجود در زبان فارسي است، که اين باعث شده تا تصويري هرچه نزديکتر به واقعيتهاي زبان فارسي فراهم آيد.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
باده صافی و بوی گل و باد سحری
گر ز خویشت خبری هست زهی بیخبری
بنگر آن قامت و رخسار که گوئی بسته است
بر سر سرو روان دسته گلبرگ طری
باده پیش آر مگر قوت غساله می
سازدم پاک ز آلایش ضعف بشری
روزگار غم شاهد صنمان پیرم کرد
کودکی کو که کنم من پدری او پسری
بر طریقی که خورم من غم زیبا پسران
پیر کنعان نکند در حق یوسف پدری
در دل سخت چو سنگش عجبی نیست که نیست
ناله زار اسیران بلا را اثری
که کند گونه ابکار سخن را یغما
خوشتر از ماشطه کلک تو پیرایهگری
#شعر #یغمای_جندقی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
🔸 گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی فهرستی از واژههای خودساخته ابوریحان بیرونی را به مناسبت روز بزرگداشت این دانشمند بیهمتای ایرانی (۱۳ شهریورماه) منتشر کردهاست:
برخ: پاره، قسمت
ستارهیاب: اصطرلاب
آتشبار: صاعقه
بهارگاه: فصل بهار
تیزنگر: دقیقالنظر
بسیارپهلو: کثیرالاضلاع
نیماسب: برج قوس (آذر)
سال آفتاب: سال شمسی
ستاره بادنبال: ستاره ذوذنب
سال ماه، سال ماهتاب: سال قمری
راستپای: متساویالساقین
ببالا: مستطیل (مانند «ب» در بخرد)
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ عبارت کنادی
عبارت کنادی نوعی گروه حرف اضافهای است که در یک جملهٔ مجهول نشان میدهد عمل فعل بهوسیلهٔ چه کسی و چه چیزی انجام شده است، مانند عبارتهایی که در زیر مشخص شدهاند:
◻️نامه «به قلم» ناصر نوشته شد.
◻️ صاحبخانه «به دست دزدان» کشته شد.
◻️درخواست استادان «توسط رئیس دانشگاه» پذیرفته شد.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۳۴۹.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
غالبکردن درست است یا قالبکردن؟
🔸 برای اینکه بدانیم «غالبکردن» درست است یا «قالبکردن» باید به معنای آن توجه کرد.
🔹 «قالبکردن» یعنی قالبگیریکردن و جسمی را در قالبی قراردادن؛ اما «غالبکردن» یعنی فریبدادن کسی در معامله و خریدوفروش یا جنسی را بهجای جنسی دیگر دادن یا گرانتر از بهای خود فروختن. درواقع در غالبکردن، نوعی کلاهبردای و نیرنگ وجود دارد.
🔸 در جملۀ «او این زمین را به همکارش غالب کرد.»، منظور این است که این زمین یا ایرادات سندی و حقوقی دارد یا از نظر قیمت، بیش از قیمت واقعی فروخته شدهاست.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ ... به صورت یکجا به فروش می رسد.
❌ ... بصورت یکجا بفروش می رسد.
نوشته شده بر روی پارچه ای نصب شده بر در یک مغازه
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۲۴
💫 اجازه بده مار با دشمن درگیر شود تا یکی از دو حالت نیک برایت حاصل شود (اِحْدَی الْحُسْنيْن) (۱). اگر دشمن پیروز شد، مار را کشته ای و اگر مار پیروز شد، دشمن را از صحنه بیرون کرده و نجات یافته ای.
🔸به روزِ معرکه ايمن مشو ز خصمِ ضعيف
🔹که مغزِ شير برآرد چو دل ز جان برداشت (۲)
۱_ اِحْدَی الْحُسْنيْن : یکی از دو امر نیک.
اشاره دارد به آیه ۵۲ سوره توبه : بگو: «آیا درباره ما، جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟
۲_ در روز جنگ دشمن ضعیف را دست کم نگیر، چرا که اگر از شکست خود مطمئن شود دست به هر کاری می زند.
✔️مغز شیر برآرد : کنایه از انجام کارهای غیر قابل باور و دور از انتظار.
🔻این حکایت سعدی اشاره به نوعی سیاست دو جانبه دارد به گونه ای که در مقابله با "دشمنان" به جای در گیر شدن با هر کدام باید هوشمندانه ترین راه را انتخاب کرد تا دشمنان خود به جان یکدیگر بیافتند که در نهایت پس از پیروزی هر کدام در منفعت آن شریک هستی.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-اندیشیدن: نگران بودن
-هیچگونه: اصلاً، بههیچترتیب
-پراگنده نامش به گیتی بدیست / و لیکن جز این است؛ مردایزدیست: (پیران به سیاوش میگوید:) نامِ افراسیاب به بدی شهره شده ولی خودش اینطور نیست و مردِ خدا (یا مردی خداترس) است.
-رایِ بلند: اندیشهی عمیق و متعادلی
-بهخیره: بهبیهوده
-تابیدن: روی کردن، منحرف شدن
-خویشی به خون: قوموخویش بودن، همنژاد بودن
-همش پهلوانم، همش رهنمون: هم سردارِ او هستم و هم مشاورش.
-بوموبر: سرزمین
-دهودو: دوازده
-همان: همچنین
-نهفته جز این نیز هستم بسی: جز اینها (که گفتم) اموال و پساندازِ پنهانِ بسیار هم دارم.
-فدی: فدا
-نشست کردن: منزل گزیدن
-رای: در اینجا یعنی میلورغبت
-رازِ چرخِ بلند: کنایه از تقدیر
-ازدود: بهتندی
-مگر کز تو آشوب خیزد به شهر / بیامیزی ازدود تریاک و زهر: (پیران به سیاوش قول میدهد که: در توران به تو آسیبی نمیرسد) مگر این که تو خود مایهی آشوب شوی و بهسرعت دست به کارهای ناروا بزنی.
-رام گشتن: آرام گرفتن، راضی شدن
-برافروختن: در اینجا یعنی از شادی گلگون شدن
-اندر خورِ جام گشتن: میلِ بادهنوشی پیدا کردن
-یکبادگر: با یکدیگر
-سیاوش پسر گشت و پیران پدر: باز هم تصویری زیبا از مِهر در تکمصراعی
-زمان جستن: معطل کردن
-خُرمسرای درنگ: جای خرمِ شایستهی ماندن و زندگی
-میانبسته: آماده، آراسته
-سیاوش چون او را پیاده بدید، / فرود آمد از اسپ و پیشش دوید: در آیینها این بوده که اشخاص وقتِ رسیدن پیشِ مقامِ بزرگتر از دور از اسب پیاده میشدهاند. اینجا افراسیاب بهاحترام پیاده به پیشوازِ سیاوش میآید و سیاوش نیز بهاحترامِ متقابل و بالاتر نبودن از او از اسب پیاده میشود.
-بد در جهان اندرآمد به خواب: دورانِ بدی گذشت.
-به آبشخور آمدنِ میش و پلنگ: در شاهنامه بارها تکرار میشود و کنایه از صلح است که در آن صید و صیاد کنارِ هم زندگی میکنند.
-چیز: مالواموال
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim