باده صافی و بوی گل و باد سحری
گر ز خویشت خبری هست زهی بیخبری
بنگر آن قامت و رخسار که گوئی بسته است
بر سر سرو روان دسته گلبرگ طری
باده پیش آر مگر قوت غساله می
سازدم پاک ز آلایش ضعف بشری
روزگار غم شاهد صنمان پیرم کرد
کودکی کو که کنم من پدری او پسری
بر طریقی که خورم من غم زیبا پسران
پیر کنعان نکند در حق یوسف پدری
در دل سخت چو سنگش عجبی نیست که نیست
ناله زار اسیران بلا را اثری
که کند گونه ابکار سخن را یغما
خوشتر از ماشطه کلک تو پیرایهگری
#شعر #یغمای_جندقی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
🔸 گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی فهرستی از واژههای خودساخته ابوریحان بیرونی را به مناسبت روز بزرگداشت این دانشمند بیهمتای ایرانی (۱۳ شهریورماه) منتشر کردهاست:
برخ: پاره، قسمت
ستارهیاب: اصطرلاب
آتشبار: صاعقه
بهارگاه: فصل بهار
تیزنگر: دقیقالنظر
بسیارپهلو: کثیرالاضلاع
نیماسب: برج قوس (آذر)
سال آفتاب: سال شمسی
ستاره بادنبال: ستاره ذوذنب
سال ماه، سال ماهتاب: سال قمری
راستپای: متساویالساقین
ببالا: مستطیل (مانند «ب» در بخرد)
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ عبارت کنادی
عبارت کنادی نوعی گروه حرف اضافهای است که در یک جملهٔ مجهول نشان میدهد عمل فعل بهوسیلهٔ چه کسی و چه چیزی انجام شده است، مانند عبارتهایی که در زیر مشخص شدهاند:
◻️نامه «به قلم» ناصر نوشته شد.
◻️ صاحبخانه «به دست دزدان» کشته شد.
◻️درخواست استادان «توسط رئیس دانشگاه» پذیرفته شد.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۳۴۹.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
غالبکردن درست است یا قالبکردن؟
🔸 برای اینکه بدانیم «غالبکردن» درست است یا «قالبکردن» باید به معنای آن توجه کرد.
🔹 «قالبکردن» یعنی قالبگیریکردن و جسمی را در قالبی قراردادن؛ اما «غالبکردن» یعنی فریبدادن کسی در معامله و خریدوفروش یا جنسی را بهجای جنسی دیگر دادن یا گرانتر از بهای خود فروختن. درواقع در غالبکردن، نوعی کلاهبردای و نیرنگ وجود دارد.
🔸 در جملۀ «او این زمین را به همکارش غالب کرد.»، منظور این است که این زمین یا ایرادات سندی و حقوقی دارد یا از نظر قیمت، بیش از قیمت واقعی فروخته شدهاست.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ ... به صورت یکجا به فروش می رسد.
❌ ... بصورت یکجا بفروش می رسد.
نوشته شده بر روی پارچه ای نصب شده بر در یک مغازه
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۲۴
💫 اجازه بده مار با دشمن درگیر شود تا یکی از دو حالت نیک برایت حاصل شود (اِحْدَی الْحُسْنيْن) (۱). اگر دشمن پیروز شد، مار را کشته ای و اگر مار پیروز شد، دشمن را از صحنه بیرون کرده و نجات یافته ای.
🔸به روزِ معرکه ايمن مشو ز خصمِ ضعيف
🔹که مغزِ شير برآرد چو دل ز جان برداشت (۲)
۱_ اِحْدَی الْحُسْنيْن : یکی از دو امر نیک.
اشاره دارد به آیه ۵۲ سوره توبه : بگو: «آیا درباره ما، جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟
۲_ در روز جنگ دشمن ضعیف را دست کم نگیر، چرا که اگر از شکست خود مطمئن شود دست به هر کاری می زند.
✔️مغز شیر برآرد : کنایه از انجام کارهای غیر قابل باور و دور از انتظار.
🔻این حکایت سعدی اشاره به نوعی سیاست دو جانبه دارد به گونه ای که در مقابله با "دشمنان" به جای در گیر شدن با هر کدام باید هوشمندانه ترین راه را انتخاب کرد تا دشمنان خود به جان یکدیگر بیافتند که در نهایت پس از پیروزی هر کدام در منفعت آن شریک هستی.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-اندیشیدن: نگران بودن
-هیچگونه: اصلاً، بههیچترتیب
-پراگنده نامش به گیتی بدیست / و لیکن جز این است؛ مردایزدیست: (پیران به سیاوش میگوید:) نامِ افراسیاب به بدی شهره شده ولی خودش اینطور نیست و مردِ خدا (یا مردی خداترس) است.
-رایِ بلند: اندیشهی عمیق و متعادلی
-بهخیره: بهبیهوده
-تابیدن: روی کردن، منحرف شدن
-خویشی به خون: قوموخویش بودن، همنژاد بودن
-همش پهلوانم، همش رهنمون: هم سردارِ او هستم و هم مشاورش.
-بوموبر: سرزمین
-دهودو: دوازده
-همان: همچنین
-نهفته جز این نیز هستم بسی: جز اینها (که گفتم) اموال و پساندازِ پنهانِ بسیار هم دارم.
-فدی: فدا
-نشست کردن: منزل گزیدن
-رای: در اینجا یعنی میلورغبت
-رازِ چرخِ بلند: کنایه از تقدیر
-ازدود: بهتندی
-مگر کز تو آشوب خیزد به شهر / بیامیزی ازدود تریاک و زهر: (پیران به سیاوش قول میدهد که: در توران به تو آسیبی نمیرسد) مگر این که تو خود مایهی آشوب شوی و بهسرعت دست به کارهای ناروا بزنی.
-رام گشتن: آرام گرفتن، راضی شدن
-برافروختن: در اینجا یعنی از شادی گلگون شدن
-اندر خورِ جام گشتن: میلِ بادهنوشی پیدا کردن
-یکبادگر: با یکدیگر
-سیاوش پسر گشت و پیران پدر: باز هم تصویری زیبا از مِهر در تکمصراعی
-زمان جستن: معطل کردن
-خُرمسرای درنگ: جای خرمِ شایستهی ماندن و زندگی
-میانبسته: آماده، آراسته
-سیاوش چون او را پیاده بدید، / فرود آمد از اسپ و پیشش دوید: در آیینها این بوده که اشخاص وقتِ رسیدن پیشِ مقامِ بزرگتر از دور از اسب پیاده میشدهاند. اینجا افراسیاب بهاحترام پیاده به پیشوازِ سیاوش میآید و سیاوش نیز بهاحترامِ متقابل و بالاتر نبودن از او از اسب پیاده میشود.
-بد در جهان اندرآمد به خواب: دورانِ بدی گذشت.
-به آبشخور آمدنِ میش و پلنگ: در شاهنامه بارها تکرار میشود و کنایه از صلح است که در آن صید و صیاد کنارِ هم زندگی میکنند.
-چیز: مالواموال
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۲۵.mp3
7.42M
🎙#روایت_شب| زیر خاکستر آتش
🔸درحالیکه نسل جوان فلسطینی دنبال راههای جدیدی برای مبارزه با اشغالگران است، اختلافات داخلی بر سر توافق اسلو به اوج خود میرسد...
🖼قسمت بیستوپنجم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: نگاهی تازه به دستور زبان
✍ نویسنده: محمّدرضا باطنی
ناشر: آگه
کتاب حاضر کوشیده است، اساس دستور و دستور نویسی را برای خواننده آشکار کند تا بتواند با نگاهی تازه تر و باز تر به آن ها بنگرد. نویسنده به صورت جداگانه دستور زبان فارسی و انگلیسی را تشریح می کند و به مقایسه ی آن ها می پردازد. او به دنبال این است که مخاطب، علم آن را پیدا کند تا دستور زبانها را قضاوت کند.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
✍️ چند کلمه که گاهی اشتباه یا جابهجا نوشته میشوند:
✅ توزرد
⛔️ توضرب
✅ چرکنویس (≠ پاکنویس)
⛔️ چکنویس
✅ مُقَنّی (چاهکن)
⛔️ مُغَنّی (آوازخوان)
✅ بیمُحابا
⛔️ بیمُهابا
✅ غیظ (خشم)
⛔️ غیض
✅ دورِ زمانه
⛔️ دور و زمانه
✅ خُرد (ناچیز، اندک)
⛔️ خورد
✅ در
⛔️ درب
✅ اولویت
⛔️ اُلویت
✅ فلاسک
⛔️ فلاکس
✅ انزجار
⛔️ انضجار
✅ مُهَیّا
⛔️ مُحَیّا
✅ مابِازا
⛔️ مابهازا
✅ با وجود این
⛔️ با این وجود
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را
من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری
لب تشنه قناعت نکند ماء معین را
میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان
میداد در اول نظر از دست نگین را
بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر
واقف نشوی حال من خاک نشین را
بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق
وقتی که گشایی لب لعل نمکین را
گر چین سر زلف تو مشاطه گشاید
عطار به یک جو نخرد نافهٔ چین را
هر بوالهوسی تا نکند دعوی مهرت
ای کاش بر آری زکمر خنجر کین را
در دایرهٔ تاجوران راه ندارد
هر سر که به پای تو نسایید جبین را
چون باز شود پنجهٔ شاهین محبت
درهم شکند شه پر جبریل امین را
روزی که کند دوست قبولم به غلامی
آن روز کنم خواجگی روی زمین را
گر ساکن آن کوی شود جان فروغی
بیرون کند از سر هوس خلد برین را
#شعر #فروغی_بسطامی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
واژههای فارسی را جایگزین واژههای غیر فارسی کنیم.
بنویسیم👇 ننویسیم👇
تندرست سالم
رخداد حادثه
پافشاری تاکید
گپ چت
کارگروه کمیته
برجسته، نمونه شاخص
سنگدلی قساوت
دستکاری تحریف
درخشش جلوه
نوشتافزار لوازمالتحریر
دستیافتنی میسور
تهیدست فقیر
دستاورد نتیجه
بهباور بهزعم
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
🔶 ممیّز
گاهی بین صفت شمارشی و موصوف (عدد و معدود) و نیز بین صفت مبهم «چند» و «چندین» و موصوف آنها کلماتی مخصوص بهعنوان واحد شمارش میآورند که «ممیّز» نامیده میشوند و میتوان آنها را با صفت شمارشی جمعاً صفت شمارشی مرکّب فرض کرد.
🔶 مشهورترین ممیّزها عبارتند از:
1⃣ باب، برای خانه و دکان و کاروانسرا و... .: دو باب خانه، چند باب کاروانسرا.
2⃣ توپ، برای پارچه: دو توپ ابریشم، دو توپ کرباس.
3⃣ جفت، برای کفش و جوراب و جز آن: چهار جفت کفش، ده جفت جوراب.
4⃣ جلد، برای کتاب و دفتر: ده جلد کتاب، بیست جلد دفتر.
5⃣ دست، هم برای لباس و هم برای شش عدد ظرف و قاشق و غیره: دو دست لباس، سه دست بشقاب.
6⃣ دستگاه، برای اتومبیل و رادیو و تلویزیون و امثال آنها: دو دستگاه رادیو، سی دستگاه موتور
7⃣ دوجین، برای هر دسته یا بستهٔ دوازدهتایی: یک دوجین کمربند، ده دوجین جوراب.
8⃣ رأس، برای گاو و گوسفند و بز و خر و جز آن: صد رأس گوسفند، شش رأس گاو.
9⃣ سر، برای انسان در عایله: ده سر عایله.
0⃣1⃣ طاقه، برای شال و پتو و پارچه: هفت طاقه شال، هشت طاقه پتو.
1⃣1⃣ فروند، برای کشتی و هواپیما و هلیکوپتر: چهار فروند هواپیما، سه فروند کشتی.
2⃣1⃣ قبضه، برای اسلحهٔ سبک: سه قبضه تیر، دو قبضه چاقو، سه قبضه تفنگ.
3⃣1⃣ قطعه، برای زمین و همچنین برای فرش: دو قطعه زمین، ده قطعه فرش.
4⃣1⃣ قواره، هم برای زمین و هم برای پارچه: چهار قواره زمین، دو قواره پارچه.
5⃣1⃣ نفر، برای انسان: چهل نفر دانشآموز، صد نفر کارگر.
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن، انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی،۱۳۹۴، ص ۱۳۰تا۱۳۱.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هَرَسْ کردن
به معنای «شاخههای زاید درخت را بریدن». هَرَس، به فتح اول و دوم، به همین صورت، یعنی با «ه» هوّز، نوشته میشود. بعضی میپندارند که این کلمه عربی است و آن را به صورت حرس مینویسند.
#غلط_ننویسیم
ص۴۱۲
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ به طرف ...
❌ بطرف ...
*نوشته شده در تابلو های شهری
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۲۵
💫 گفتن خبر بدی که باعث رنجش می شود را به دیگران واگذار و از گفتن آن صرف نظر کن.
🔸بلبلا، مژدهی بهار بيار
🔹خبرِ بد به بوم بازگذار (۱)
۱_ بوم: جغد
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-آفرین: دعا، سپاس
-سخت: بسیار
-مَبُرّاد: حالتِ دعاییِ مبُرّد؛ بریده نشود. دور مباد.
-از گوهرِ تو مبراد بخت: بخت از نژادِ تو دور مبادا. بخت همیشه با این خانواده یار بادا.
-پرخاش: کنایه از جنگ
-آرام: کنایه از صلح
-کین: دشمنی
-این را به گیتی ندانیم جفت: (افراسیاب میگوید:) برای سیاوش همتایی در جهان نمیشناسیم. بی همتاست او.
-بالا: قامت
-فر: شُکوه
-رد: بزرگ، پهلوان. در شاهنامه در بسیاری جاها لقبِ افراسیاب است.
-شکیبیدن: تاب آوردن (در غم و سختی)
-بُرز: بلند
-مرا دیده در خوبدیدارِ او / بماند و، دلم خیره در کارِ اوی // که فرزند باشد کسی را چنین / دو دیده بگرداند اندر زمین: (افراسیاب میگوید:) چشمِ من ماتِ رخسارِ زیبای او (سیاوش) است و دلم حیران در کارش. کاوس باوجودِ چنین فرزندی چطور (از او چشم برگرفته و) مدام چشمِ طمع به دیگرکشورها دارد؟ یا: کسی چون کاوس که چنین فرزندی دارد دیگر از دنیا چه میخواهد؟ باید چشم از دنیا و هر چه در آن است برگیرد.
-زربفت: قالی یا پارچهی بافته به زر
-پرستنده: خدمتکار
-فراخ: آسوده، آزاد
-سیاوش چو در پیشِ ایوان رسید / سرِ طاقِ ایوان به کیوان رسید: تصویری بسیار زیبا با شخصیت دادن به طاق، که از خوشحالیِ بسیار از دیدنِ سیاوش و جای دادن به او سرش به کیوان رسیده!
-هشیوار: هشیار
-خوان: سفره
-نشستنگه: جا، بساط
-رود: ساز
-رامشگر: نوازنده، خواننده، خنیاگر
-خیره: گیج، ازخودبیخود (در اینجا از مستی)
-به مستی از ایران نیامدش یاد: شاعر جا به جا یادآوری میکند که سیاوش دائم در فکرِ ایران است. اینجا هم گویی میگوید که فقط مستیست که میتواند ساعتی یادِ ایران را از سرِ سیاوش دور کند.
-چنین گفت با شیده افراسیاب...: افراسیاب بسیار هوای سیاوش را دارد و اجازه نمیدهد دمی به او بد بگذرد مبادا که دلتنگ شود. در اینجا هم سفارش میکند که وقتِ سحر با هدیههای بسیار پیشِ سیاوش بروند و برای این کار پسرِ خودش شیده را میفرستد که بهاینترتیب حسِ برادری و پدرپسری را در سرِ سیاوش بیندازد و از دلتنگیِ او بکاهد.
-مهترِ انجمن: بزرگ/بزرگانِ جمع
-خامش: باوقار، بهمتانت
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim