فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دختر بچه از جنگ چه میداند؟ چه میفهمد؟
اما انگار بیش از من و تو میفهمد! انگار در نگاهش به مادری که این گونه ضجه میزند، دعوت به آرامش است که «مادر این راهی که آغاز کردهایم و از سر گرفتیم، تا آخرش برویم. لازمه ی راهمان این مظلومیت هاست.»
انگار کربلا به وجه دیگری ظهور کرده و ندای امام در گوشم نجوا می شود. انگار طلب اين دختر بچه، آرام گرفتن در دل چنین راهی است زیرا افتخاری چنین نصیب هرکسی نمیشود. آری قابلیت لازم است.
مادر اذن تو شرط این افتخار است
اجازه میدهی؟ ...
#غزه
🖋#معمای_هستی
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها میگذرد و شبها نیز
هوا ابریست و ابرها خون بار
و آسمانِ سرزمین پیامبران، بیتاب از رفت و شد ملائکه،
البته در ایام الله های زمین، ملائکه شوق در آغوش کشیدن انسان را دارند و در حیرت عظمت وجود انسان پر از شعف حضورند...
این روزها آنها متحیر کودکانِ آدمند که مشق عشق و ایثار میکنند. کودکانی که شهادت قصه ی هر دم شان است و بازیهایشان شهادت و آن را خیرترین خیر میبینند و گویا همنوا با شهدای تاریخ و چون شهید حججی میخوانند:
«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما»
کودکانی که شیرمردان و شیرزنان تاریخ خویش اند، آری شیربچههای غزه،
چنان ایستادهاند و جام شهادت را مطالبه میکنند که شهادت جویان جبهه مقاومت، خویشتن خویش را در وجودشان مییابند...
اشکهای طلب، جان را میسوزاند و خونها در جوش و خروش است برای ریخته شدن...
در این عالم چه خبر است!؟
روزهایی نظر عاشقان و آزادی خواهان به مهرداد عزيز الهی ها، محمدحسین فهمیده ها و بهنام محمدی ها و بابک سرمدی ها بود و... میاندیشیدند که این نوجوانان نورسته چه دیدند و پای چه ایستادند؟ و در نجوای تاریخ صدای قاسم بن الحسن علیه السلام چه کرد با جان شان؟ ...
امروز گویا خونها، همه در هم آمیخته شده و نوای علیاصغرها و رقیه ها و عبدالله ها و قاسم ها، زمین و آسمان ها را بیتاب فرجی از جنس فرج آل الله کرده است و نسلی در حال قد کشیدن هستند تا گامی دیگر به سمت فرج و ظهور آن یار غائب از نظرها را فراهم آورند ...
#غزه
#طوفان_الاقصی
#شیربچهها
🖊#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای احمدِ عصرِ ما!
بگو باز هم بگو
محکم و استوار
آن قاتلِ غاصب را دعوت کن به مسلخِ عشق،
آری تو خالقِ لحظه ی وصلی
آن وصلِ بی هجران،
آن وصلِ اصل
جانهای عاشق، به سجده ی «بیایید بیایید» تو افتادند، تو ای شیر پسر مکتب حاج قاسم، آری تو سرِّ جانِ اویی، اگر او در غربت و تنهایی با مرگ خونین خویش معاشقه میکند، تو باید که چنین محکم و مستانه او را بخوانی
آری احمدِ جانِ ما!
همه زبان و شعر شو
چون همه ی شهدای تاریخ!
و باز هم بخوان که "ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما"
آری تو نسلی از نور در ادامه خویش داری
آری تو معنای خلقتی و ترجمه ی آیه ی "اِنی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ"
ای احمد! ای قلبِ تپنده ی انسانیت!
بخوان آن درد پیچیده در سینه ی مردم ات را که امروز همه اش غیرت و مردانگی شده،
بخوان از جانهای پاکبازِ کنده شده
از دنیا و هرچه رنگِ تعلق پذیرد،
بگو برای اسیران و گمگشتگان دنیا ... تو بگو تا شاید قلبهای یخ زده و چشمهای خیره شده به دنیا به خود آید،
آخ!!!!
احمد! ای نوایِ نایِ نی! آخر بشر، گم کرده ی خویش را نیز گم کرده است و درد فراقی دارد، اما کو نی ای که چون تو عاشقانه بنوازد برای او و نینوایی بودنش را به او نشان دهد...
احمد جان! باز بگو که بشریت تو را سخت منتظر بود... و آن یارِمنتظَر که برق حضورش در چشمانت میدرخشید، هر دم در انتظار تو بود...
#طوفان_الاقصی
#شیربچه_ها
#غزه
🖊#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
49.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
نمیدانم ای مادر در چه تقدیری قرار گرفتی که خود را در این صحنه یافتی...
در جهان امروز که فرزندانمان یکی پس از دیگری بی ثمر و پوچ در فضای مجازی روزگار میگذرانند تا شاید بر اثر کرونا یا سرطان یا... به زیر خاک بروند و ما نمیدانیم چرا برایشان اشک میریزیم، ما پدران و مادران غبطه این اشک تو را میخوریم...
آری تو توانستی فرزندت را تا بهشت بدرقه کنی و نگذاری جهان پر از اوهام ما فرزندت را نفله کند.
#ببینید
🎥...بهشت خوبان...
#غرهی_مادر
@soha_sima
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
هزار جور میشود که قصه را نگاه کرد
سپیدِ صبح دید یا که نه
روایت از شب سیاه کرد
روایتی ز وحشت و خرابی و هزار کشته می شود نوشت و گفت و داد زد
و آه و ناله کرد:
که وای وضعیت خراب هست و بد
و نا امید شد وَ گفت:
تمام شد دگر
تمام
شکست خورده ایم و آه
رسید قصه مان به سر
و میشود نگاه کرد جور دیگری
به شرط آنکه شست چشم را و دید
که نه،
خدا قرار داده است
مقدرات را
طور دیگری
بیا نگاه کن ببین
ببین هزار باره قصه های دردمند فتح را
ببین چه غزه شاعرانه گشته است
تو گو حوالت زمانه گشته است
و عرش سمت قدس
گمان کنم روانه گشته است
و سنگ ها برای دشمن خدا
به حکم ما رمیت اذ رمیت
درون مشت پیر یا جوان، وَ یا که کودکی
شدست هر کدام موشکی
ببین چه سنگ های غزه شاعرانه اند
چه بت شکن شدند و چه پیمبرانه اند
ببین چطور قدس باز قبله گشته است
چه حج دیگری رقم زده خدا
که حاجیان غزه رجم میکنند غاصبینِ قدس را
بیا ببین خلیل را
که بچه هاش را در این مسیر میکند فدا
خلیل غزه گرچه در میان خون و آتش ست
ولی تمام قد در این بهشت لاله ها خوش ست
ببین که مادران برای کودکان
به جنگ با سراب صهیونیسم رفته اند
و هاجرانه محض جست و جوی آب سعی می کنند
چقدر با صفاست مروه و صفایشان
و این مسیر فاطمی و زینبی ست
عجب شبی ست
عجیب قدری است قدر درک ناشده
ز آسمان هزار درب وا شده
نزول کرده اند پشت هم ملایکه،
و روح
ببین که ایستاده اند مادرانِ استوار همچو کوه
چه با شکوه
و رو به سوی قدس
قیام می کنند
به ملایکه سلام می کنند
خبر دهید بزمی است
میان کربلای غزه بزم عاشقانه است
چقدر قصه هاش فاتحانه است
ولی کجاند راویان فتح او؟!
کجاست مرتضای قصه هاش؟!
گمان کنم جواب آن، من و توایم و هر کدام یک روایتیم
بیا روایت خودت ز غزه باش
و بذر عشق را میان مردمان به قدر خود بپاش
آبان/۱۴۰۲
@esharenakhana
قرار اندیشه
هان !!چه میگویی؟؟
پایت در کدام سرزمین و سرت در کدام آسمان بلند است که اینگونه محکم ایستادهای
و همه چیز را در فتح میبینی؟؟
تو کجا را نظاره گری که پیروزی نزدیک است؟
روی هر کلمهات هزار هزار کتاب بنویسند هم جا دارد؛؛
تو چه دیدهای که در عنفوان کودکی اینگونه سخن میگویی!
اینگونه حق میبینی؟
حقی که ما بعد از دهه هایی که از عمرمان هم گذشته، هنوز شاید لمسش نکردهایم....
تو ای کودک فلسطینی!!
سراسر شور و شوق حیات
هستی و من با نگاه به تو از این
زندگی پوسیده ی روزمره ی خودم بیرون می آیم و در هوای تو نفس تازه میکنم.
در حیاتی که تو هستی!
من قرآن را به زعم تو فهم میکنم
و تویی که آيه را بر قلبم نازل میکنی..
تو کجایی که من یک عمر در به در لحظهاي از این حال تو بودهام... تو کجایی که من تو را میبینم و با تو خدا برایم ظهور میکند...
چه میگویید! چه می شنوید!
در این آوارها چه میبينيد!
و خدایی که به زبان شما جاریست...و قرآني که دوباره نازل شد بر قلب تک تک شما
و کربلایی که دوباره نه، بلکه صدباره اتفاق افتاد... و راهی که از کربلا شروع شود، پایانی ندارد..
با من سخن بگو
..باز هم سخن بگو
که آنچه را تو میبینی،
من فقط احساس میکنم...
تو بگو که من هم با بالهای تو کمی پرواز کنم... و کمی از این باتلاق مرده ی خودم فاصله بگیرم...
تو از اوج برایم بگو... بالهایت را باز کن...
پرواز را نشانم بده...
#غزه
✍#مهدیهسادات_فیاض
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر حرف دارد!
چقدر ناگفته دارد...
میبینی دوستِ من؟
خون شهید
اقتدارش
مقاومتش...
دل بریدنش از همه چیز و همه کس
و دل سپردنش تنها به حضرت حق؛
چگونه سیل بیداری مردم جهان را به همراه داشته است...
نمیدانم چرا ما باید برای غزه دل بسوزانیم...!
غزهای که بیدارتر و هوشیارتر از هر وقت دیگر است؛
رهاتر و آزاده تر.
از آن وقتی که طوفان به پاشد
طوفان غزه...
تمام غبارهای این چندین سالِ مان را از مقابل دیدگانمان زدوده است
دقت کردهای دوست من؟
کلام امام زندهتر شده برای آن قلبی که درگیر روزمرگی ها بوده است!
و کربلایی که دیگر تنها نمیدانیاش
بلکه آرام آرام درکش کردهای و جانت چشیده است
آیه های قرآن هم همینگونه گردیده است،
زنده است و گویی همین اکنون بر قلب پیامبر نازل گردیده است.
آری
نزول قرآن برایمان دوباره رقم خوردهست
بر آن قلب نورانی! نورِ پیامبر رحمانی...
پیامبری که کنون کودکانی،
چون او در غزه کلامی حق بر زبان جاری نمودست.
و تو تاریخ را کنون در نزد خود زنده میابیاش
میچشی و بی تابش شوی
میسوزی و بزرگ میشوی در این بزمی که حق برپا کرده است.
این روزها بایست دوباره قرآن را خواند،
دوباره تاریخ خواند
دوباره دفاع مقدس و رشادتها را خواند
چون کنون بهتر از هر وقت دیگر آن را خواهی چشید و خواهی یافت...
#غزه
✍#بیداری
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بار قصه از سی سال پیش نیست،
این بار دیگر رخداد افسانه یا نایاب نیست... این بار حقایق، حجت را بر عالم و آدم تمام کرده است...
این بار دیگر نتوان ندید و بهانهها آورد... جز آن دلی که هنوز به رؤیت حق هموار نیست...
غزه در خون خویش غلطان است
دادگاه بزرگ وجدان است
...
نیست باریکه ای غریب...ببین
غزه دیگر برای من جان است
#غزه
✍#بیداری
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکا، شهر قلعهها و برجهای ساخت دست فلسطینیان؛
حیفا، شهر عزالدین قسام که غم آوارگی هزاران نفر را در خود دارد؛
یافا سرزمین کشت پرتغال، مرکز علم و فرهنگ و تمدن فلسطین؛
دیر یاسین، شهر قتل عام؛
اریحا، سرزمین چشمهها، شهر پرتقالهای طلایی و موز و نخل؛
بیت اللحم، محل تولد حضرت مسیح...
و "غزه هاشمی ها" که اکنون تنها همین باریکه باقی مانده؛ شهری زیر آتش که در شکوه غم زده خود، گویی یاد غوغاهای دور شهرها را در این روزهای حماسه زنده کرده و گویی رؤیاهای گمشده آن سرزمینها را میسُراید.
در آن شهرها مساجد به رستوران و باشگاه شبانه تبدیل شدند و هر اثر تاریخی که نشان از هویت فلسطین داشت، تخریب گشته است. اما اکنون گویی چشمه های خشک ناشدنی دل آوارگان و مردم مظلوم است که پایداری قدمها و دلهای اهل غزه گشته است.
غزه راه مبارزه را یافته؛ غزه دریافته است که هرقدر سلاح بر زمین گذارد و بخواهد به کنار آمدن با صهیونیست دلخوش کند، صهیونیست هر روز بیشتر پیش آمده، او را محصور کرده و حیاتش را میگیرد. در این قیام، زنان و مادران و کودکان همانقدر نقش دارند که مردان و جوانان... قیام ملتی که همه راه ها را رفته، صلح کرده، ظلم کشیده و حال قیآم کرده است. گویی در چنین راهی است که قوانینی که با بمب و آتش در پی حاکم کردن صلح هستند را میتوان شکست داد و گویی این همان زیستن در پناه حقیقت است.
"و مظلومان در پناه حقیقتاند، اگرچه ظاهر عالم بر این معنا دلالت نداشته باشد." *شهید آوینی*
#غزه
🖊#صهبا
@gharare_andishe
کاش داوودی بیاید و سپاه جالوت را در هم شکند یا که قاسمی بیاید و تار عنکبوت را بدرد و با عطایی و نگاهی از جانب حق، بازی گرگهای وحشی این ظلمتکده را کیش و مات کند.
امروز در قتلگاه جبالیا دیگر سیاست و الهیات و فلسفه، زبان به کام گرفتند و محتاج و حیران و سرگشتهی آهی از اعماق جان انسانها گشتند.
آنجا که عجز خود را در رودخانهی خون میبینند و هر آنچه از ابزار و راه زندگی مییافتند، حالا از هر وقت دیگر بی معنی تر و بیثمرتر میبینند.
شاید طلب دیگری در وجود انسان قوت بگیرد تا تمنای دستی یاریگر داشته باشد...
#جبالیا
@gharare_andishe
آسمان رحمتش را باراند
رحمت حق جاری شد؛
برخورد ابر با بار مثبت و منفی سرانجامش جریان رحمانه حق را در بردارد.
حرکت عظیم غزه، حرکت حق بر علیه باطل، برخورد حق و باطل... بارش رحمت الهی را در ظاهر و باطن عالم رقم میزند.
غزه این همه شکوه و ایستادگیاش، این همه اقتدار و مظلومیتش، این همه خونهای ریخته را...
گشایشش جهان را در آغوش میکشد
گشایشی عظیم...
در ازای هر قطره خون؛
خونِ مکتب حاج قاسم سلیمانی...
مکتبی که دل و جان و ظاهر و باطنت را به سمت حق روانه میدارد.
#طوفان_الاقصی
#غزه
✍#ایْنَ_قاصِمُ_شَوْکَهِ_الْمُعْتَدینَ
@gharare_andishe
- ناشناس.mp3
2.41M
از درد مظلومیت فلسطین به خود میتابیم اما کاش میدیدیم بطن آن وصال شور انگیزش و لقاءالله اش را....
آنگاه تنها برای جاماندگی خویش از آن وسعت و عظمتِ نهایی ترین حضور
خون گریه میکردیم و میسوختیم...
آنها که عزتمندانه به نهایت خویش رسیدند و ما ماندهایم با دِینی که بر گردن و باری که بر دوش داریم...
که همان هم به واسطه و مدد شهدا و امامانمان به وقوع خواهد پیوست.
فقط بدانیم که دل سوختن برای غزه نیست... برای خودمان است که مبادا سرگردان جبههای را برگزینیم که لقاء حق در آن نباشد و وصال، وصالِ با الله نباشد.
مبادا راهی که نفس خواهد را انتخاب نمایم و از آن قافله عشق جا بمانم....
که خدا نکند.
آری غزه از عشق او نوشید و لبریز شد
آسمان لبریز و زمین نیز لبریز...
و ای دوست من... بیا تا ما هم به میان رویم تا از لبریزی عشقشان و جریانِ حیاتشان لبریز شویم و جاری...
حیاتی در برگیریم و حیاتی نیز بر دیگری ببخشیم.
#شهید_آوینی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
✍#ایْنَ_قاصِمُ_شَوْکَهِ_الْمُعْتَدینَ
@gharare_andishe
غزه، آری کربلا گشته
اینجا کربلاست؛ اگر نه که مردم
اینچنین مقاومت نمیکردند...
#غزه
#طوفان_الاقصی
@ghatare_abdishe
زمانی که واژهی صادراتی را می شنیدم، احساس بدی وجودم را فرا میگرفت زیرا صادرات اصولأ توان کشور واردکننده را میگیرد و امید برای جوانها به ناامیدی تبدیل میشود؛ اما با "طوفان الاقصی" واژهی صادرات برایم بازخوانی شد. آری انقلاب اسلامی به گونهای در سرزمین قدس صادر شد که توان مضاعف و غیرقابل وصفی در کوی و برزنش ایجاد کرد که ظهورش در کودکانی که با نوشتن اسمهایشان بر دستها به استقبال شهادت میروند و مادرانی که چنین استقبالی را با تحسین به نظاره مینشینند، شیرزنانی که جوانان خود را تقدیم میکنند و میگویند خون فرزندم رنگینتر از خون حسن و حسین "علیهما السلام" نیست و چنین ذبح شدنی را آبیاری درختی میبینند که میوه هایش با صبر و مقاومت در هم تنیده شده است.
پدری که در چنین شرایطی به دختربچه اش قرآن میآموزد و با اینکه بمباران دختربچه را میترساند اما دوباره ميخواند به امید روزی که فرزندان شهید از دامنش تقدیم چنین انقلابی شود.
نوجوانی که با چنان آرامشی روی تخته سنگی که اطرافش ساختمانهای فروریخته و ماشینهای آتش گرفته از بمباران رژیم غاصب است؛ چنان آیات الهی را تلاوت میکند گویی که با پوست و گوشت و استخوانش، حقانیت آیات را چشیده..
نوجوانی که آنچنان شهامت از چشم هایش میبارد که انسان یاد حاج قاسم، سردار دلها میاندازد؛ بخصوص زمانی که میگويد:"بیایید، بکشید ما را، جوان های ما را بکشید، نسل بعدی متولد میشود"
به راستی چقدر این جملات شبیه جملات امام خمینی "رضوان الله علیه" رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است که از حلقوم نوجوانی به این زیبایی به گوش دل میرسد آیا این زبان، زبان وجود نیست؟
اگر ساحت شهادت اینگونه است که زبان الکن از بیان است و اشکها بیاختیار فرو میریزد از گرمای صورتت متوجه اشکها میشوی، ساحت غیب و بطن این ظهور چیست؟
#غزه
🖊#معمای_هستی
@gharare_andishe
قرار اندیشه
#غزه
نمیشود قصه فلسطین و مقاومت را به یاد آورد ولی به واژههای "خانه" و "خانمان" و "زادگاه" نیندیشیم.
آنگاه که تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی به رسمیت شناخته شد، کسی چه میدانست که آیا میتوان امید داشت که در آینده، کار مردم فلسطین، فقط در زمینِ بارور و زادگاهشان به سامان خواهد رسید!
یقینا تشکیل اسرائیل نیز طبق رسم رایج مدرن یک تقدیر یقینی تاریخی بوده و طبق برنامهریزیها و محاسبات و سازماندهیهای آنها قرار دائمی بر موجودیت اسرائیل گذاشته شده بود.
آیا میتوان در این بین به زن فلسطینی اندیشید آنگاه که کلید خانه مادری و زادگاهش را در دستانش نگه میدارد و امیدوارانه بر خلاف همه تفکراتِ حسابگرانه دنیای ظلم و زور میایستد؟
او میداند که تعلّق بشر به زادگاهش و ریشه داشتنِ او در زمینی که بر آن زندگی میکند، از بیخ و بن در معرض خطر که نه، از بین رفته است!!
زن فلسطین درک کرده که از دست دادن ریشه، تنها ناشی از یک حادثه یا یک تصمیم مبتذل نیست؛ بلکه از دست دادنِ ریشهها ناشی از روح زمانهای است که به سبب آن در عالَمی متفاوت قرار گرفته است.
او خوب میداند که باروری شعر و هنر و انسانیت، فقط در اعماقِ زادگاهِ حیاتبخش انسان مقدور و ممکن است تا بتواند بر ریشهاش تکیه کند و به بوم و بَرِ آن دلبسته باشد.
مقاومت در برابر این حملات سهمگین فقط روح مادرانهای را میطلبد که در وضع موجود که انسانها اسیر و افسون قدرت و سیاستِ مدرن گشته و غفلت نیز چیره شده، با حیرت و نمیدانمهایش بیندیشد و شجاعتی یابد که حقیقت همه پیشفرضها و غایات هرچند جهانی برایش رنگ بازد.
برای این زن، هرگز نقطه پایانی متصور نیست و انقلاب خمینی همان نقطه آغازی بود که زن فلسطینی را برای بارور شدن نهال فرزندانش در در زمین زادگاهشان امیدوار کرد و او را به تجدید عهدی فراخواند که با ریشههای خود میتوان دوباره سر از خاک برکشید و شکفت و ثمر داد.
آری! انقلاب خمینی، تدارک همان راهی است که پایان ندارد.
#روح_مادرانه
#فلسطین
#غزه
@ziafat_andishe
@gharare_andishe
پوست پرتقال را یواش یواش میکنم. عطر پرتقال میپیچد. بابا وقتی پرتقال پوست میکنیم، پوستهایش را میگذارد روی بخاری تا عطر پرتقال خانه را بردارد. خانه پر از زندگی شده و عطر شیرینِ دلچسبی از بخاری بلند شده است.
همان بخاریای که در خانههای غزه روشن نیست.
پرتقال من پر آب است؛
اما غزه آب خالی هم ندارد.
مامان دارد توی غذا آب میریزد که نسوزد.
غذا روی همان گازیست که در غزه نیست.
میخواهم بروم حیاطمان را آب و جارو کنم که حس زندگی در رگهای خانه جریان پیدا کند و برای پرندهها ظرف آبی بگذارم پشت پنجره.
اما چطور میتوانم باور کنم که در غزه آب نیست، زندگی نیست ............
چطور از غزه رد شوم و کنار بیایم؟............
🖊#هدهد
@gharare_andishe
غزه یک شیشهی عطر است...
عطری که درش گم شده باشد.
دیگر هیچکس نمیتواند جلوی عطر آن را بگیرد.
پیچیده،
حتی تا ناف آمریکا.
آن را نفس میکشیم.
میکِشند.
و میکُــشند!
یک خطای محاسباتی احمقانهی نظام سرمایهداری!.....
یک پایان زیبا برای اسرائیل ...
🖊#هدهد
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای غزه سرمست چیستی که چنین بیپروا در میان خون و آتش طنین زندگی سر دادهای و ما قبرستاننشینان عادات سخیف را به سخره گرفتهای؟
غزه کجاست؟
سرزمینی تنها که در دنیای قدرتهای پوشالی کنونی جایی ندارد و همه صاحبان قدرت در قبال آن یک موضع دارند:"بیشتر بکشید".
اما، غزه ویران میشود یا جهانی را ویران میکند؟!
این روزها غزه صحنهای به پا کرده که بار دیگر انسان، انسان میشود و خود را از میان خرابههای غربت و انجماد تکنیکزدگی میرهاند.
در دنیایی زندگی میکنیم که انسان خود را مستغنی از مادر میداند و دیگر بوسه او، آغوش او و هُرم نگاه او ذوق آدمی را برنمیانگیزاند. در دنیایی که هیچ صحنهای وجود ندارد تا انسان حالی بیابد و با چشمی، منظری را ببیند. گویی زندگی او سکانسهایی پراکنده و فاقد معناست و او را به ملاقاتی نمیبرد.
حال در این بیقصهگی جهان کنونی، غزه راوی قصه وجود آدمی گشته است و چشم نگران مادر را به یاد او میآورد. چشمانی که غصه دل او را میخورد و صحنهپرداز وجود اوست.
گویی با غزه جایی آشکار شده است که مادر به صحنه ورود پیدا میکند و اشک به تاریخ بازمیگردد و شاید انسان بیپناه
از رخوت و سستی بیوجودی به درآید.
غزه بغضی است درون گلوی هریک از ما که برای هویدا شدنش به دنبال مجال بروز میگردد و در تمنای دیدار مادر است.
#غزه
@gharare_andishe
غزه، گویا تو امروز مصداق مقاومت تاریخ انسانیتی، آری تو بلندترین غزوه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلمی؛
چه عجیب است به تو اندیشیدن و امشب هر چه به تو میاندیشم، جز حیات و شور و شعف مستانه برای بودنی ماندگار در عرصه تاریخ نمییابم.
چطور میشود بدون تو امروز انسان و انسانیت را معنا کرد؟ چطور میشود بدون تو امروز قرآن خواند و نفس کشید؟ چطور میشود به تو چشم دوخت و گذشت و روضهی مقاومت نخواند؟ گویا امروز تو چنان حیرانِ روی حقی و در حرارتِ عشق او گرمی که عالم به وجود تو روشن و گرم شده است و عصر یخبندان را که با قیام خمینی کبیر و استقامت خامنهای عزیز تَرَکها برداشته بود و با نوای او و خون فرزندانش احساس شکستگی میکرد، تو مردانه شکستی و ذوب کردی، ای امیدِ چشمان منتظران تاریخ برای نجات بشریت از یخبندان و ظلمت تاریخ...
گویا هر چه شعر حیاتبخش سروده شده در وصف توست. تو فرزند مقاوم بدر و احد و حنین و احزابی. تو جوانمرد جمل و صفین و نهروانی. تو شیر میدان کربلا و شام تاریخی. مادر هستی به ایستادگیات در امتحان عشق میبالد و گویا صدای توست که با شور مستانه خویش میسراید:
من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد
وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده دوشينه
تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد
تا هست ز نيک و بد در کيسه من نقدي
در کوي جوانمردان عيار نخواهم شد
آن رفت که مي رفتم در صومعه هر باري
جز بر در ميخانه اين بار نخواهم شد
از توبه و قرايي بيزار شدم، ليکن
از رندي و قلاشي بيزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمي آزرده نخواهم گشت
وز يار به هر زخمي افگار نخواهم شد
چون يار من او باشد، بييار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غم خوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد، دل بر دگري ننهم
تا غم خورم او باشد، غمخوار نخواهم شد
چون ساخته دردم، در حلقه نيارامم
چون سوخته عشقم، در نار نخواهم شد
تا هست عراقي را در درگه او باري
بر درگه اين و آن بسيار نخواهم شد
آری تو از فریاد صلح بیدادگونه اشعریها رهیدهای، تو امیدت از مسلماننماها و سازمانهای نمادین حقوق بشر آزاد شد، تو آزادهای آزاده از همهی شعارهای مضحک انساننماهای تاریخ، بخوان که نوای شیرینت، قلبهای خوابزده و گمگشتهی بیتاب را به سمت میخانهی عالم عشق میکشاند.
ادامه بده که نوای همهی انبیاء و اولیاء و عشاق عالم در آوای شیرین و سوزناکت شنیده میشود.
چه کسی دردهای تو را میفهمد؟! تو چطور ایستادی که درد عشق و حمل آن مولود پاک بیبدیل شدی؟
غزه، مادریات مبارک؛ آری تو مادری! تو نالههای بیتالاحزان حضرت زهرایی، تو صدای حضرت زینبی که در شام بلای عالم، خطبه میخوانی و فرزندان اسیر در چنگال فریب گرگان گوسفندنما را مادری میکنی و میرهانی... همه فکر میکنند تو محتاج کمکی ولی گویا قصه برعکس است، همه نیازمند مقاومت تواَند تا دیگر بار انسان متولد شود آن هم انسانی از جنس آخرین. سالهاست انتظارهایمان درهم پیچیده و اما قصهی مادری پر از ایمان و یقین تو ادامه دارد و راهت راهی است که از کوثر گرفتهای.
لبیک به تو و آن مادری که حیات از او گرفتهای...
#غزه
#مادر
#طوفان_الاقصی
🖊#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
هیچ دقت کردهاید که بچههای فلسطینی چقدر زیبا هستند؟ زیبایی آنها همین است که در عین مظلومیت، پرقدرت و شکستناپذیرند .....
اینان شیر چه مادرانی را خوردهاند که اینگونهاند؟ اینان فرزندان چه پدرانیاند؟ پدرانی که برایشان قصهی ظلم را با آتشی در دل و اخمی به چهره تعریف کردهاند...
و آنها از بچگی آموختهاند که تسلیم نشوند؛
که مظلوم شدن را با آب و نان عوض نکنند...
این بچهها دارند تاریخ را میسازند
آینده را...
#غزه
🖊#هدهد
@gharare_andishe
آری... این او نبود، این من بودم، او آینهی من بود.
نه در میانهی جمع و در میانهی میدان، اما در طلب و در آرزوی راه دادنش...
وصلهای ناجور در میانِ جمع خوبان، چیزی شبیه به تباکی که نه در آن آه و سوزی هست و نه تو بیرون افتاده از این عالمی... در میانهی درد، اما درد بیدردی...
به کمرِ خمیده و گردنِ آویختهاش نگاه کن!
پیداست که مدتهاست وجب به وجب این شهر را قدم زده و همچون دیوانهای سرگشته و از همه جا طرد شده، پناه به در خانهی این مجلس آورده است...
حال کیست که او را اینگونه در آغوش کشیده و در این ظلمت سرد، پناه داده است؟ او کسی غیر از حضرت روح الله است؟
چه کسی این آدمیان را اینگونه غریب، گرد هم آورده است؟ تا در عین غربت، به وسعت نور اندک خود، چراغی کوچک در این شهر ظلمتزده بیافروزند...
غربت و مظلومیتشان را میبینی؟ ادامه بودن خرازیِشان را میبینی؟ باکری و حاج احمد و متوسلیان بودنشان را میبینی؟
جز نور روحالله است؟ جز دست حاج قاسم؟
چه باک اگر مثل یاران کربُبلا تعدادشان اندک باشد؟
چه باک وقتی این نور به قدری عالمگیر است که جهانی را زنده میکند؟
تو این را میبینی؟ به آنها درست نگاه کن! آنها را دوباره ببین...
کربلا بودنِ اینجا را میبینی؟
گلستان شهدا، آری! دوباره کربلا گشتهست...
#غزه
🖊#بینام
@gharare_andishe
اخلاق در وضع کنونی.18مهر.mp3
19.86M
🎙#مسئله_اخلاق
🔹متن خوانی و گفتگو
🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری
🔹فصل یازدهم: اخلاق و جامعه
🔹جلسه چهاردهم ١٨ مهر ١٤٠٢
@gharare_andishe
قرار اندیشه
🎙#مسئله_اخلاق 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم ان
.
🔹غالبا برای دفع فساد در جامعه به افزایش قدرت نظارتی یا پرورش افراد مهذب و تلاش برای خوب شدن تک تک افراد جامعه تلاش میشود. در صورتی که مسئله در خوب شدن افراد یا در نظارت قوی تر نیست و با وجود تأکید بر اینها نهایتا ناامید بازمیگردیم. این ناشی از عدم درک مناسباتی است که در جامعه وجود دارد.
گویی راهی دیگر وجود دارد و آن مسئله تفکر است. این راه چه افقی از حضور در جامعه را برای خود مدنظر دارد و چه راهی را پیش میگیرد و چه مسیری را طی میکند؟ چه تمنا و طلبی در اوست؟
🔹وقتی پیوندها سست است و نظام ارتباطات مناسب در جامعه نیست، مسئله در بد بودن افراد نیست بلکه مسئله این است که فساد شروع میشود و اینجا کسی تاب ایستادن در برابر این فساد را ندارد. گمان میکنیم میتوان افراد مهذبی تربیت کرد که مقابل این فساد بایستند؛ در صورتی که مسئله این است که باید به این مناسبات اندیشید و راهی وجود دارد.
🔹پیامبر چگونه جامعه ای که پر از فساد است را متحول میکند؟ آیا تک تک افراد را درست میکنند یا راه جدیدی برای حضور انسانها باز میکنند؟ اگر به این بیاندیشیم، میتوان به اساسی ترین نحوه حضور پی برد.
#اخلاق_در_زندگی_کنونی
@gharare_andishe